eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 1️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» در خصوص ارتباط این آیه با آیات قبل گفته‌اند که در آیات قبل نسبت به آنچه می‌تواند زمینه وقوع جنگ و نزاعی بین مسلمانان شود (اعتماد به خبر فاسق) هشدار داده شد (که چنانکه دیدیم شأن نزولش هم ناظر به همین فتنه‌انگیزی بین مسلمانان بود) و این آیه هم در مقام بیان این است که اگر آن هشدار جدی گرفته نشد و کار به جنگ کشیده شد چه باید کرد 📚مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج‏28، ص104 📝نکته ارتباطاتی- رسانه‌ای از این ربطی که بین این آیه با آيه قبل بیان شد، چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که اگر جنگی بین دو گروه از مسلمانان رخ می‌دهد حتما فاسقی خبرسازی کرده است؛ و می‌دانیم که این فاسق امروزه می‌تواند یک شخص باشد یا یک بنگاه خبرپراکنی. آنگاه این آیه می‌فرماید که این خبرسازی می‌تواند با یک نحوه میانجی‌گری به صلح منجر شود؛ و می‌تواند صرفا یک بهانه باشد، یعنی این خبر صرفا دستاویر تجاوزگری بوده باشد و زمینه ستمگری در گروه تجاوزگر چنان باشد که حتی بعد از اینکه معلوم شد که خبرسازی‌ای در کار بوده باز آنان حاضر به صلح نشوند. این مساله بخوبی در اولین جنگهایی که بین مسلمانان رخ داد (یعنی جنگهای زمان حضرت امیر ع کاملا مشهود است؛ دو جنگ اول ـجمل و صفین) با بهانه خونخواهی عثمان انجام شد، و جنگ نهروان هم با تحلیلی از واقعه‌ای در انتهای جنگ صفین (یعنی جریان حکمیت)، که این خبر را در پی داشت که نعوذبالله علی ع کافر شده است. در همه اینها حضرت امیر ع اصرار فراوان برای روشنگری داشت؛ و وقتی حجت بر آنها تمام شد و باز آنان دست از ستمگری برنداشتند جنگ را آغاز کرد؛ و اینجا وظیفه هر مسلمانی بود که در مقام سرکوب تجاوزگر برآيد؛ ‌و اگر در آن زمان هم حاضر نیست، دست کم از کار آن تجاوزگران ابراز برائت کند؛ چنانکه بسیاری از بزرگان مورد احترام اهل سنت (مانند عبدالله بن عمر و مسروق؛ ر.ک: حدیث ۴۸) بارها از اینکه با حضرت علی ع همراهی نکرده بودند ابراز پشیمانی می‌کردند. ⛔️مواجهه عجیب برخی از علمای اهل سنت در قبال جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین در قسمت احادیث نشان دادیم که در منابع اهل سنت احادیث فراوانی وجود دارد که پیامبر اکرم ص وقوع این ظلم را پیش‌بینی کرده بودند و علاوه بر تصریح به این نام این سه جریان انحرافی (ناکثین و قاسطین و مارقین)، در هریک از این سه واقعه حداقل یک مطلب که کاملا جریان باطل را رسوا می‌کرده (پارس کردن سگان حوأب بر عایشه [در جنگ جمل]؛‌ کشته شدن عمار توسط فئة باغیة [در جنگ صفین]؛ و به هلاکت رسیدن ذوالثدیه توسط خیرالبشر [در جنگ نهروان]) به الهام الهی توسط پیامبر ص پیش‌گویی شده بود؛ و در مجموع این گونه احادیث که رسواکننده آن جریانات مخالف امیرالمومنین ع است در منابع اهل سنت بخوبی به حد تواتر می‌رسد؛ چنانکه فقط در منابع اهل سنت حداقل ۲۰ صحابی (ابوسعید خدری، ابوایوب انصاری، خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین، ابن مسعود، ابن‌عباس، عمار یاسر، عبدالله بن عمر، حضرت علی ع، عایشه، أم سلمه، حذیفه بن یمان، ابوالاسود دوئلی، عبدالله بن عمروعاص، قتادة بن النعمان، أبوهریرة، عثمان بن عفان، معاویة، عمرو بن العاص، عمرو بن حزم، أبو الیسر) و دهها تن از تابعین یافت شد که از رسول الله ص روایاتی نقل کرده‌اند که دلیل بر حقانیت اقدام امیرالمؤمنین در جنگ با مخالفان خود و نیز نشان‌دهنده باغی (= ستمگر) و در ضلالت بودن جبهه مقابل ایشان است؛ و بسیاری از این روایات در معتبرترین کتب آنان همچون صحیح بخاری و مسلم نقل شده بود و گفتیم برخی از بزرگان صحابه و تابعین هم از اینکه با علی ع در این جنگها همراهی نکرده بودند ابراز پشیمانی می‌کردند.. با این حال آنچه بسیار جای تعجب دارد این است که بعدها برخی از بزرگان اهل سنت به دفاع از آن تجاوزگران پرداخته و طلحه و زبیر و معاویه را مجتهدانی دانسته‌اند که حداکثر این است که در اجتهاد خود خطا کرده‌اند! از این رو این را ترویج می‌کنند که درباره این جنگها نباید هیچ قضاوتی علیه کسانی که با امیرالمؤمنین ع جنگیدند داشته باشیم؛ زیرا آنان صحابه و مجتهد بودند (مثلا قرطبی در الجامع لأحكام القرآن، ج‏16، ص321-322 ) و احتمالا این را هم در لفافه بگویند که آنان در همین اقدامشان در جنگ با حضرت علی ع نیز ثواب می‌برند؛ زیرا از نظر آنان اگر مجتهد تشخیص درست دهد دو ثواب می‌برد و اگر خطا کند باز یک ثواب دارد!!! @yekaye 👇ادامه مطلب 👇
ادامه تدبر 1️⃣ 🤔این تأویلات خلاف صریح سنت و احادیث نبوی چنان در میان برخی از اهل سنت رواج دارد که ابن‌تیمیه ادعا می‌کند که اکثر علمای سلف اهل سنت مانند ابوحنیفه و مالک و احمد بن حنبل (یعنی رئیس سه فرقه از چهار فرقه اصلی اهل سنت) ادعا کرده‌اند که حضرت علی ع در اینجا حق جنگ با آنان را نداشته زیرا شرایط «فئة باغیة» بودن بر اینها صدق نمی‌کند؛ ‌و فقط جنگ ایشان با خوارج مجاز و مشروع بوده است!!! (منهاج السنة النبویة، ج4، ص390-394 ). آیا آن دسته از علمایی که احادیث نبوی‌ فوق را - که در کتب معتبر خودشان موجود است و بسیاری از آن احادیث را بر مبنای خودشان حدیث صحیح معرفی کرده‌اند- می‌بینند و در عین حال چنین قضاوتی دارند واقعا «اهل سنت» (= پیروان سنت نبوی) هستند؛ و ما که بر اساس این احادیث، کسانی را که به جنگ با امیرالمومنین ع برخاستند سزاوار مذمت می‌دانیم «رافضی و خارج از دین هستیم؟!!! چنانکه دیدیم جمله پیامبر ص درباره عمار که او را «فئة باغیة» می‌کشند بقدری در میان طرفین جنگ صفین مشهور بوده که وقتی عمار کشته می‌شود و خبرش پخش می‌شود لشکر معاویه متزلزل می‌شوند؛ آيا این جای تردید می‌گذارد که جنگ امیرالمومنین ع با معاویه، جنگ با «فئه باغیة» بوده است؟ و آيا علت اینکه این دسته از علمای اهل سنت، علی‌رغم چنین حدیث نبوی واضحی، معاویه را تبرئه کرده‌اند اما خوارج را سزاوار کشته شدن دانسته‌اند دلیلی جز این دارد که آنان به مذاق حاکمان جور زمان خویش نظر می‌دادند،‌ ‌نه بر اساس احادیث نبوی؟! @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 2️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» ظاهرا این آیه تنها آیه‌ای در قرآن کریم است که درباره جنگ بین خود مسلمانان بحث کرده است. در واقع، اگرچه در قرآن کریم آیات فراوانی درباره جهاد مطرح شده (که برخی تعداد آنها را تا ۳۰۰ آیه هم برشمرده‌اند) اما عمده بحثها درباره جهاد با کفار و مشرکین است؛ و معدود مواردی هم که ظاهرا تعبیر جهاد با منافقان در آنها مطرح شده (مانند «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ» (توبه/73؛ تحریم/۹) چنان نیست که هیچ فقیهی از آنها دلالتی بر جنگ با گروهی از مسلمانان را استنباط کرده باشد. شاید تنها موردی که در کنار این آیه بتوان درباره جنگ بین مسلمانان هم دلالتی در آن یافت آیات «وَ الَّذينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُون‏؛ وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمين‏؛ وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبيل‏» (شوری/۳۹-۴۱) باشد؛ که این هم عام است؛ ‌یعنی می‌تواند شامل هرگونه بغی و ستمی بشود چه در جنگ وچه فردی؛ چه از جانب مسلمانان و چه از جانب غیر. در هر صورت این آیه دستور می‌دهد که اگر بین دو گروه از مسلمانان جنگ و قتالی رخ داد حتما مسلمانان باید به صلح و آشتی بین آنان اقدام کنند؛ و اگر یکی بر دیگری ستم کرد و حاضر به آشتی هم نشد باید بقیه مسلمانان در کنار آن مطلوم قرار گیرد و آن گروه ستم‌پیشه را به محدوده اوامر الهی برگردانند؛ و اگر در مرحله اول هرگونه آشتی (ولو با امتیاز دادن به طرف مهاجم ممکن بود) در این مرحله که ستم‌پیشه با قدرت و صلابت عقب زده شد حتما باید بر اساس عدل صلح برقرار شود؛ بلکه در حد عدل هم نماند بلکه قسط و انصاف هم رعایت شود که خداوند اهل قسط را دوست دارد. این آیه ساده، صرف نظر از اینکه خودش حجتی گویا در تشخیص باطل بودن دشمنان امیرالمومنین ع است، حاوی نکات عمیق فراوانی در خصوص ارتباطات انسانی در جامعه دینی است که برخی از آنها در تدبرهای بعد تقدیم می‌شود. ❇️تکمله: بررسی از منظر این آیه طبق توضیحی که در تدبر ۱ گذشت، خروج طلحه و زبیر و معاویه بر امام علی ع بوضوح مصداق جنگ‌افروزی‌ای است که در این آیه مذمت شده و آنان چون دعوت حضرت امیر ع به دست برداشتن از خونریزی را نپذیرفتند مصداق «اهل بغی» شدند و سرکوب کردنشان وظیفه شرعی هر مسلمانی بود. اکنون آیا را نیز می‌توان مصداق چنین بغی‌ای دانست؟! اگرچه باطل بودن چنین تلقی‌ای برای شیعیان مثل روز روشن است، اما از این جهت که برخی از علمای وهابی (مانند بن‌باز) چنین اظهار نظری کرده‌اند و امام حسین ع را مصداق «باغی» و خطاکار شمرده و یزید را در این اقدام زشتش ذی‌حق معرفی نموده‌اند لازم دیدیم که توضیحی در این زمینه ارائه شود. در مورد امام حسین ع، بوضوح نصب یزید برخلاف معاهده‌ای بود که معاویه بسته بود؛ پس حتی بر مبنای اهل سنت هم یزید بی‌تردید خلیفه‌ای که بر اساس ضوابط اسلامی تعیین شود، نبود. علاوه بر این یزید، برخلاف معاویه که ظواهر را حفظمی‌کرد، شخصی بود که علنا به فسق و فجور می‌پرداخت و امام حسین ع در خطبه‌های متعددی سخنان فراوانی از رسول الله ص را نقل فرمود که حکومت چنین شخص فاجر و فاسقی به هیچ عنوان مورد امضای اسلام نیست و طبق احادیثی که خود امام حسین ع از رسول الله ص نقل می‌کرد ساقط کردن چنین فردی بر امت مسلمان لازم است. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 2️⃣ اما حتی اگر از اینها هم صرف نظر کنیم و حتی اگر به این سخن باطل رایج در میان برخی از علمای اهل سنت تن دهیم که در مقابل هر حاکمی ولو حاکم جور باید تسلیم بود! نکته بسیار مهمی در این آیه هست که نشان می‌دهد که حتی بر اساس این مبانی باطل هم باز نمی‌توان امام حسین ع را متهم دانست. و آن اینکه: آیه می‌فرماید که اگر بین دو گروه جنگ درگرفت باید بین آنان صلح و آشتی برقرار کرد؛ و اگر کسی با این حال بر موضع ستم ورزیدن اصرار کرد باید با او جنگید. ما می‌گوییم به فرض محال، فرض می‌کنیم که نباید با حاکم جور جنگید؛ اما مگر نه این است که وقتی خبر شهادت مسلم به امام حسین ع رسید ایشان خطبه خواندند و فرمودند هرکس می‌خواهد برود، برود (و قد خذلتنا شيعتنا فمن أحبّ منكم الانصراف فلينصرف؛ وقعة الطف، ص166)؛ و از آن مهمتر وقتی با لشکر حر مواجه شد مگر حضرت نفرمودند اگر پیمانتان با مرا شکسته‌اید من برمی‌گردم؛ و حر اجازه برگشت نداد (فلمّا ذهبوا لينصرفوا حال القوم بينهم و بين الانصراف؛ وقعة الطف، ص171) و امام را محاصره‌کنان تا کربلا سوق داد؛ و مگر نه این است که در کربلا امام ع خودش پیشنهاد مذاکره با عمرسعد را داد؛ و عمر سعد گزارش این مذاکره را برای ابن‌زیاد این گونه منعکس کرد که امام حسین ع حاضر شده است دست از جنگ بردارد و سه گزینه را پیش روی ابن‌زیاد گذاشته که وجه مشترک همه آنها ترک مخاصمه است؛ ‌با این حال ابن‌زیاد نپذیرفت و حضرت را بین جنگیدن یا تسلیم شدن ذلیلانه مخیر کرد (فَلْيَعْرِضْ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ النُّزُولَ عَلَى حُكْمِي فَإِنْ فَعَلُوا فَلْيَبْعَثْ بِهِمْ إِلَيَّ سِلْماً وَ إِنْ هُمْ أَبَوْا فَلْيُقَاتِلْهُمْ؛ الإرشاد، ج‏2، ص88 )؟* و اینجا بود که حضرت فریاد هیهات منا الذلة سر داد (ألا و ان الدعيّ ابن الدعي قد ركز بين اثنتين؛ بين السلّة و الذلّة. و هيهات منّا الذلّة؛ اثبات الوصية، ص166). در واقع، آیا ابن‌زیاد گزینه‌ای جز جنگیدن برای حضرت باقی گذاشت؟! با این اوصاف، چه کسی بر دیگری بغی کرد؟ امام حسین ع که در آن مذاکره به سمت قبول آتش‌بس رفت، یا ابن‌زیاد که جز دستگیری ذلیلانه حضرت راه دیگری باقی نگذاشته بود؛ دستگیری‌ای که معلوم بود که پایانش قتل ذلیلانه حضرت در دارالحکومه کوفه خواهد بود؛ ‌چرا که با اینکه به مسلم بن عقیل امان داده بودند او را به شهادت رساندند، آنگاه آیا وقتی به امام حسین ع امان هم نمی‌دهند و می‌گویند فقط باید پیشاپیش به حکم ابن زیاد (هرچه که باشد) تن دهی با او مدارا خواهند کرد؟! پس در این واقعه هم حتی بر اساس آن فرض باطل (که با حکومت جور هم نباید درگیر شد) باز جناح یزید، باغی و ستمگر بودند نه امام حسین ع و یارانش. شاید یکی از علل اینکه این اندازه بر برپایی عزاداری امام حسین ع تاکید شده (نه حتی برای حضرت زهرا س یا امیرالمومنین ع) این است که مظلومیت امام حسین ع چنان وضوحی دارد که حتی بر اساس مبانی باطلی همچون مبنای اطاعت از حاکم جور، باز می‌توان نشان داد که شهادت ایشان کاملا مظلومانه و برخلاف هر مبنایی بوده است. ✳️*پی‌نوشت: برخلاف آنچه در میان متاخران معروف شده، ذلتی که امام حسین ع از آن سرباز می‌زند ذلت تن دادن به حکم ابن‌زیاد (که ابن‌زیاد هرکاری بتواند در حق حضرت انجام دهد)‌ بود، نه صرف بیعت با یزید. درست است که حضرت در ابتدا (در مدینه) از بیعت با یزید سر باز زد؛ ولی این از جنس همان سرباز زدن امیرالمومنین ع از بیعت با خلفا و نیز اجتناب همه امامان از طاغوت زمانشان بوده است (اجتنبوا الطاغوت)؛ وگرنه بیعت اجباری با یزید (و سایر طاغوتهای زمانه) همان چیزی است که بعد از شهادت ایشان، امام سجاد ع و همه امامان بعدی ناچار بدان تن دادند؛‌ بلکه خود حضرت ع و امام حسن ع قبلا به چنین بیعت ناروایی در زمان معاویه تن داده بودند. قطعا مصداق بارز تعبیر «مثلی» در سخن معروف امام حسین ع: «مثلی لا یبایع مثل یزید»، امثال امام حسن ع و امام سجاد ع و سایر امامانی هستند که - جز امام مهدی ع - همگی بیعت طاغوت زمانشان برگردنشان بوده است: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ» (كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص316 ). یعنی این بیعت نکردن ایشان به حکم اولیه بوده است؛ نه به حکم ثانوی؛ و قطعا اگر امام حسین ع هیهات منا الذلة می‌گوید، امام حسن ع هم همان هیهات منا الذلة را می‌گوید؛ و همان طور که بیعت امام حسن ع و سایر امامان مصداق پذیرش ذلت نیست، پس مقصود امام حسین ع هم از این تعبیر،صرف بیعت کردن با یزید نمی‌باشد. تفصیل این بحث را در دهه محرم (مرداد ۱۴۰۱) در جلسات چهارم و پنجم شرح داده‌ام؛ و نیز می‌توانید به کتاب آیت الله بهجت (رحمت واسعه؛ فصل حجت و اتمام حجت؛ص148-161) مراجعه کنید. در ادامه (بند ج از تدبر ۱۵) توضیح بیشتری خواهد آمد. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 4️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» بحث تعیین تکلیف در خصوص جنگ بین دو گروه ایمانی را با حرف «إن» شروع کرد (نه «إذا»)؛‌ برخی از این نکته نتیجه گرفته‌اند که استفاده از «إن» در اینجا دلالت دارد که قرآن کریم این را که قتالی بین خود مسلمانان دربگیرد نادرالوقوع می‌شمرد. اگر سوال شود که پس چرا ما این اندازه جنگ بین مسلمانان می‌بینیم؟ باید گفت این آیه لااقل در مقام بیان وضع مطلوب است (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص104)؛ یعنی مسلمانان باید با هم چنان باشند که خیلی بندرت بین آنان جنگ در گیرد؛ ‌و اگر جوامع اسلامی امروزه این طور نیستند نشان می‌دهد که از تعالیم اسلام فاصله گرفته‌اند. چه‌بسا اینکه از تعبیر «طائفتان» استفاده کرد و نه از تعبیر «فرقتان» نیز موید همین باشد (چنانکه آیه «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» (توبة/122) دلالت بر فزونتر بودن فرقه از طائفه دارد)؛ یعنی گویی اصراری بر این هست که بگوید درگیری‌ای خیلی کم رخ می‌دهد و اگر هم رخ دهد تعدادشان خیلی زیاد نیست. (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص104) ❇️اشکال و پاسخ: اگر حرف «إن» دلالت بر وضعیت نادرالوقوع می‌کند چرا ادامه آیه با تعبیر «إن بغت...» آورد؛‌در حالی که می‌دانیم جنگی رخ نمی‌دهد مگر اینکه یکی بر دیگری دارد ستم می‌کند؟ پاسخی که داده‌اند این است که اتفاقا همین تعبیر دلالت بر نکته لطیفی دارد و آن اینکه گویی قرآن با این تعبیرات می‌خواهد نشان دهد که اساسا در جامعه ایمانی قرار نیست ظلمی شروع شود؛ ولی این نکته هست که گاه یک گروه بر اثر تحلیلی ناروا دیگری را ظالم می‌شمرد و به خیال خود برای دفع ظلم او اقدام می‌کند. گویی آیه می‌فرماید که اگر جنگی بین دو گروه مومن رخ داد ابتدا وارد جنگ نشوید بلکه بکوشید با روشنگری و دفع شبهه‌ای که پیش آمده صلح برقرار کنید. اما اگر احیانا باز یک گروه بعد از اینکه حق معلوم شد به اقدام جنگ‌افروزانه خود ادامه داد، این دیگر چیزی است که اصلا انتظارش از یک جامعه ایمانی نمی‌رود؛ و اینجاست که باید با این گروهی که متجاوز بودنش برای همگان معلوم شده بجنگید (اقتباس از مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105). ❇️ اشکال دیگر این است که اگر حرف «إن» دلالت بر وضعیت نادرالوقوع می‌کند و وقوع جنگ از جانب مومنان و ستمگری از جانب ایشان را نادر دانست، چرا ادامه آیه با تعبیر «إن فاءت...» آورد؛ آیا برگشت به حق هم از جانب مومنان نادر است؟ پاسخی که داده‌اند این است که اتفاقا همینجا هم نکته لطیفی دارد؛‌و آن این است که بله؛ اگر کسانی در میان مومنان هستند که این گونه خوی تجاوزگری دارند؛‌برگشت اینان به حق هم بعید است و لذاست که باید آنان را با زور و به اجبار به مسیر حق و دست برداشتن از تعدی برگرداند. (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105 ) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 5️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» با اینکه قتال بین دو گروه مسلمان بخوبی نشان از آن دارد که دست کم یکی از آن دو گروه ظالم و متجاوزند چرا از تعبیر «مومنین» برای این دو گروه استفاده کرد؟ 🔸الف. گرچه اقتضای ایمان، دوری از نزاع و برخورد میان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نیستند كه خطایی از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جمله‏ای یا انجام كاری، موجب بروز درگیری میان آنان گردد. (تفسیر نور، ج‏9، ص176) 🔸ب. چه‌بسا می‌خواهد با همین تعبیر قبح عمل را برای آنان بیشتر جلوه دهد و آنان را از این عمل بازدارد؛ مانند اینکه اربابی به غلام خود بگوید اگر دیدی ‌یکی از غلامانم چنین کرد مانع او بشو! که خود همین تعبیر برای همان مخاطب بازدارندگی بیشتری دارد؛ یعن مبادا خودت چنان کنی (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص104 ). 🔸ج. برخی از متکلمان این تعبیر را شاهدی آورده‌اند که برخلاف نظر خوارج، کسی که مرتکب گناه کبیره شود لزوما از جماعت مومنان خارج نیست و صرف انجام گناه کبیره انسان را کافر نمی‌کند. (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105 ) 🔸د. کاربرد این تعبیر بخصوص اینکه در ادامه از «بغی» و ستم یکی بر دیگری سخن گفت بخوبی نشان می‌دهد که مقصودش این نیست که آنان همچنان بر ایمان مانده‌اند و فاسق نشده‌اند (مجمع البیان، ج‏9، ص200). در واقع، این کاربرد در اینجا بخوبی نشان می‌دهد که این گونه نیست که هرجا در قرآن کریم از تعبیر «مومن» استفاده شده باشد لزوما رده بالاتری از مسلمانان (که در آیه ۱۴ همین سوره بدان اشاره خواهد شد) مد نظر بوده است. بلکه قرآن کریم بعد از شکل‌گیری جامعه اسلامی در موارد متعددی به هر عضو این جامعه نیز کلمه «مومن» را اطلاق کرده است ویا از تعبیر «الذین آمنوا» برای اشاره به آنان استفاده کرده است؛ ولو اینکه آن اشخاص بعدا مرتکب «بغی: ستم» (مانند همین آیه) باشند یا فسق (آیه ۱۱ همین سوره: بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ) یا حتی کفر باطنی و نافق (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلا؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما؛‌نساء/۱۳۷-۱۳۸) شده باشند. 📝تکمله: پاسخ به شبهه‌ای درباره برخی از کسانی که امروزه می خواهند حکم شرعی حجاب را زیر سوال ببرند ادعا می کنند که چون در یکی از آیات وجودب حجاب این وجوب را ناظر به «نساء المومنین» دانسته است (احزاب/۵۹) پس شامل تمام زنان مسلمان نمی‌شود! توضیح فوق بخوبی وجه مغالطی بودن این ادعا را نشان می‌دهد و به همین جهت است که هیچکس در میان کسانی که به امامان مراجعه می کردند و درباره حدود حجاب سوال می‌کردند ذهنیتشان این نبوده که این فقط ناظر به زنان افراد والای جامعه ایمانی است. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 6️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» با اینکه به لحاظ ادبی اتصال حرف «إن» به فعل سزاوارتر است، چرا نفرمود «إن اقتتل طائفتان من المؤمنین» و فعل ار موخر آورد؟ 🔹الف. همین مقدم کردن تعبیر «دو طائفه از مومنان» تاکیدی است بر دستوری که در ادامه می‌خواهد بدهد که منع از قتال است. یعنی همین که شما دو گروه مومن هستید باید مانع شود که با هم قتال کنید. (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص104-105 ) 🔹ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 7️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» چرا از فعل ماضی «اقتتلوا» استفاده کرد و نفرمود «یقتتلون»؟ و نیز چرا از فعل «بغت،؛ و نفرمود «تبغ»؟ 🔸الف. شاید می‌خواهد اشاره کند که ایجاد نزاع و درگیری میان مؤمنان، [و نیز ستم کردن مسلمانان به یکدیگر،] یك جرقّه است نه یك جریان، موقّتی است نه دائمی. «اقْتَتَلُوا» [و «بغت»؛ یعنی فعل ماضی] نشان از پدید آمدن نزاع است، نه دوام آن؛ وگرنه می‏فرمود: «یقتتلون» (تفسیر نور، ج‏9، ص177؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105 ) 🔸ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 8️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» چرا با اینکه «طائفتان» مثنی است، فعل آن (اقتتلوا) را به صورت جمع آورد؛ و باز دوباره برای صلح از تعبیر مثنی (بینهما) استفاده کرد؟ 🔹الف. از باب اینکه هریک از دو طائفه جماعتی هستند و مجموع آنها یک جمعی می‌شود که ضمیر به این مجموع اشاره دارد (المیزان، ج‏18، ص314 ). 🔹ب. در میدان جنگ فتنه چنان فراگیر می‌شود که هریک از جنگجویان مستقلا فاعلی است که فعل قتال انجام می دهد؛ ولی وقتی که زمان صلح می‌شود هریک در طائفه خود قرار می‌گیرد چرا که در غیر این صورت صلحی حاصل نخواهد شد. (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105 ؛ المیزان، ج‏18، ص314 ) 🔹ج. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 9️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» مسلمانان در برابر یكدیگر مسئولند و بی‏ تفاوتی در برابر درگیری‏ها پذیرفته نیست. (تفسیر نور، ج‏9، ص177) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 🔟 «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» [از اینکه بین دو جمله شرط و جزای شرط با حرف «ف» (که دلالت بر انجام بدون تاخیر دارد) ارتباط برقرار کرد چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت] برای آشتی دادن و برقراری صلح میان مسلمانان، باید با سرعت و بدون تأخیر قیام كنیم. (تفسیر نور، ج‏9، ص177) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
@yekaye . 1️⃣1️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی» گرچه اقتضای ایمان، دوری از نزاع و برخورد میان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نیستند كه خطایی از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جمله‏ای یا انجام كاری، موجب بروز درگیری میان آنان گردد. بنابراین باید آماده بود تا در صورت بروز چنین برخوردهایی، ضمن خاموش كردن آتش فتنه، حقّ مظلوم پایمال نشود و چنان با ظالم برخورد شود كه دیگر تجاوزی تكرار نگردد. در حدیث می‏خوانیم: برادر دینی خود را خواه ظالم باشد یا مظلوم، یاری كن. اگر مظلوم است، در گرفتن حقّ و اگر ظالم است، در جلوگیری وی از ظلم کردن. (تفسیر نور، ج‏9، ص176) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 2️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ» مقصود از اینکه یکی از این دو بر دیگری ستم بورزد این است که چیزی را طلب کند که حقش نیست؛ ‌و بر همین اساسِ بخواهد خواسته‌اش را ظالمانه ازطریق جنگیدن و زور گفتن به دست آورد؛ در چنین شرایطی خداوند به عموم مسلمانان (نه فقط کسانی که مورد ستم واقع شده‌اند، بلکه سایر مسلمانانی که خارج از این دو گروه هستند) دستور می‌دهد که با آن گروه متجاوز بجنگید تا جایی که آنان به امر خداوند و طاعت او برگردند؛ یعنی این جنگ با گروه ظالم را تا جایی ادامه دهند که آنان دست از جنگ با آن گروه دیگر از مومنان دست بردارند و به حق خویش قانع باشند و خساراتی که زده‌اند جبران کنند؛ و از این رو فرمود اگر این چنین برگشتند به عدل بین آنان صلح برقرار کنید. 📚مجمع البیان، ج‏9، ص200 ؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏18، ص314-315 @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 3️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ» فراز اول آيه فرمود اگر دو گروه مسلمان با هم بجنگند، ورود بقیه به عنوان شخص ثالث در دفاع از مظلوم لازم است. وظیفه اولی گروه ثالث تلاش برای ایجاد صلح است؛ و در این فراز می‌فرماید: اگر یكی از دو گروه درگیر، یاغی‏گری كرد، امّت اسلامی باید بر ضدّ او بسیج شود. به تعبیر دیگر، برای برقراری امنیت و عدالت، حتّی اگر لازم شد باید مسلمانان یاغی كشته شوند. آری، خون یاغی [بعد از اینکه حق بر او آشکار شد و باز نپذیرفت] ارزش ندارد (تفسیر نور، ج‏9، ص178). این همان منطقی است که مبنای تمام جنگهای امیرالمومنین ع بوده است. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 4️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفِی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ» در برابر خشونت باید خشونت به خرج داد؛ در سركوب یاغی، [اگر به مسیر صلح برنگشت] طفره نرویم و مسامحه نكنیم. (تفسیر نور، ج‏9، ص178) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 5️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفِی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ» از اینکه حد مقاتله با گروه متجاوز را «برگشتن به امر خدا» معرفی کرد نتیجه می‌شود: 🔹الف. جنگ و قتال در اسلام، هدف مقدّس دارد. [به تعبیر دیگر، جنگ در اسلام تنها با هدف الهی موجه است و] در مبارزات اسلامی، هدفهای شخصی، قومی، حزبی، یا انتقام، خودنمائی و گرفتن زهر چشم از دیگران مطرح نیست، بلكه هدف، برگشتن یاغی به راه خداست. (تفسیر نور، ج‏9، ص178). 🔹ب. اینکه این قتال و جنگیدن با متجاوز، بخودی خود به عنوان جزای گروه یاغی واجب نیست؛ یعنی مانند حکم شراب نیست که حتی اگر شارب‌الخمر بخواهد ترک کند باز اجرای حد بر او لازم باشد؛ ‌بلکه این جنگیدن برای این است که همگان به امر خدا برگردند؛ لذا اگر آن گروه یاغی بدون جنگ به حکم خدا برگردند دیگر جنگیدن با آنان جایز نیست. (مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105) 🔹ج. دفع متجاوز تا جایی است که وی حاضر به پذرش حق شود؛ و ادامه دادن جنگ بعد از اینکه متجاوز از عرصه تجاوزش بیرون رانده شد و به اشتباه و خطای خود اقرار کرد و حاضر شد خسارتهایی که تحمیل کرده را جبران کند، توجیهی ندارد. 🔹د. ... 📝تبصره: شرایط ادامه جنگ در صورت فرار و عقب‌نشینی دشمن واضح است که این محدودیت فوق برای ادامه ندادن جنگ در جایی است که ضمانت واقعی در کار باشد؛ ‌وگرنه اگر قرائن نشان دهد که متجاوز صرفا می‌خواهد موقعیتی برای تجدید قوا فراهم آورد چه‌بسا لازم باشد تا سرکوبی کام وی پیش رفت. چنانکه در قسمت احادیث (حدیث۶۶) دیدیم یکی از تفاوتهای مهم سیره امیرالمومنین ع در جنگ جمل با سیره ایشان در جنگ صفین (که در اولی از تعقیب فراریان و اعدام مجروحان خودداری می‌کرد اما در دومی خیر) همین بود. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 7️⃣1️⃣«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ» در این آیه، هم كلمه «اصلحوا» آمده است و هم كلمه «قاتلوا». این نشان می دهد وظیفه مسلمانان در شرایط مختلف تفاوت دارد؛ گاهی اصلاح است و گاهی جنگ. (تفسیر نور، ج‏9، ص178) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 8️⃣1️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ ... فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ» در این آیه، دو بار سخن از برقراری صلح میان مردم به میان آمده است؛ اولی بدون قید «بالعدل» و دومی با آن. چرا؟ 🔹الف. چه‌بسا دومی در مقام جمع بندی باشد؛ ‌چرا که اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند. 🔹ب. شاید می‌خواهد بیان کند که در مرحله‏ی درگیری كه متجاوز معلوم نیست، باید تلاش برای خاموش كردن اصل فتنه و ایجاد صلح باشد، ولی در مرحله‏ی بعد كه متجاوز و یاغی شناخته شد، صلح باید در سمت و سوی دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. (تفسیر نور، ج‏9، ص178؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص106 ) 🔹ج. اولی در همان ابتدای نزاع است، که آشتی برقرار می‌شود؛ و دومی بعد از آن است که علیه تجاوزگر اقدام شده و وی سر جایش نشانده می‌شود. تفاوت مهمی بین این دو هست: اگرچه اصل بر این است که عدالت برقرار شود اما گاه اگر با اندکی بخشش و مسامحه بتوان جلوی خونریزی و قتال را گرفت هیچ عاقلی در اینجا نمی‌گوید که چون عدل برقرار نشد این صلح خوب نیست. (به تعبیر برخی، اساسا دستورالعمل این آیه برای جلوگیری از خونریزی است؛ حال اگر با مقداری گذشت از جانب یک گروه نسبت به حق خود این امر حاصل شد، اصراری بر برپایی جنگ با گروه تجاوزگر نیست؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص105 ) یعنی گاه چه‌بسا بتوان به جماعتی که به خاطر زور بیشتری که دارند توان تعدی هم دارند امتیازاتی داد که آنان از اینکه جنگ برپا شود خودداری کنند؛ و اگر طرف ضعیف هم حاضر باشد با دادن این امتیازات مانع وقوع آتش جنگ شود (یعنی طرفین به چنین مصالحه‌ای راضی شوند) عقل حکم می‌کند که این مصالحه برقرار شود؛ ولو بالعدل نیست. (تبصره: در تدبر ۲ توضیح دادیم که بر همین اساس است که امام حسین ع حتی حاضر شده بود با یزید بیعت کند؛ البته بیعتی که از روی اجبار بودن ایشان بر همگان معلوم گردیده بود؛ دقیقا شبیه سیره بقیه ائمه اطهار ع در بیعت با طاغوتهای زمانشان). اما بعد از اینکه وی تجاوز کرد و با قدرت سر جایش نشانده شد دیگر جایی برای امتیاز دادن نیست؛ ‌زیرا امتیاز دادن در چنین شرایطی اقویا را به هجوم علیه ضعفا تشویق می‌کند؛ و اینجاست که باید بر اساس عدل آشتی برقرار شود؛ نه صرف مصالحه. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 0️⃣2️⃣ «فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» چرا بعد از اینکه به «اصلاح به عدل» دستور داد دوباره کلمه «اقسطوا» (قسط و عدالت بورزید) را تکرار کرد؟ 🔹الف. هر كجا طوفان غرائز و غضب و لغزشگاه خطرناكی بود، سفارشات پی‏درپی لازم است. بِالْعَدْلِ، أَقْسِطُوا... یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ. ‏(تفسیر نور، ج‏9، ص178) 🔹ب. این از باب عطف مطلق بر مقید است برای تاکید بر آن؛‌یعنی ایتدا فرمود در صلح برقرار کردن جانب عدل را رعایت کنید؛‌بعد از باب تاکید توصیه‌ای کلی کرد که اساسا در همه چیز عدل و قسط را رعایت کنید؛ چنانکه عبارت اخیر (خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد) تاکیدی بر «اقسطوا» است. (المیزان، ج‏18، ص315 ؛ مفاتیح الغیب، ج‏28، ص106 ) 🔹ج. شاید با توجه به جمله بعدی (ان الله یحب المقسطین)‌بر قسط تاکید کرد که بفهماند صلح دادن دو طرف جنگ بدون برقراری عدالت، محبوب خداوند نیست. (تفسیر نور، ج‏9، ص179). [البته این برداشت ناظر به جایی است که گروه تجاوزگر در ابتدا صلح نکرده و با زور مجبور به صلح شده باشد؛‌وگرنه چنانکه در تدبر قبل اشاره شد با توجه به اینکه در ابتدای آیه این قید «بالعدل» را نیاورد اگر همان ابتدا با مقداری مسامحه جلوی ادامه جنگ گرفته شود مطلوب است.] 🔹د. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 3️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» 📜حکایت۱ در جنگ جمل بعد از اینکه امیرالمومنین ع با زبیر صحبت کرد و وی از ادامه جنگ منصرف شد؛ وقتی زبیر به میان جماعت خود برگشت و نظرش را اعلام کرد با انواع مذمتها مواجه شد. فرازی از این واقعه را به نقل ابن شهر آشوب تقدیم می کنیم: عایشه به زبیر گفت: نه خیر؛ بلکه تو از شمشیرهای پسر ابوطالب ترسیدی. که همانا آن شمشیرهای تیزی است که بازوهایی توانا آن را برمی دارند و اگر از آن می ترسی قبل از تو هم مردان بزرگی از آن ترسیده‌اند. پس زبیر به جنگ برگشت. به امیرالمومنین ع گفته شد که زبیر برگشت. فرمود: رهایش کنید که او پیرمردی است که کاری را بر او تحمیل کردند. سپس فرمود: ای مردم! چشمانتان را فرواندازید و بر قبضه شمشیر فشار آوردید و فراوان به یاد پروردگارتان باشید و شما را برحذر می دارم از زیاد سخن گفتن، که مایه سستی است. و عایشه به او می نگریست در حالی که علی ع بین صفوف دو لشکر جولان می داد؛ عیشه گفت: به او بنگرید: رفتارش گویی همچون رفتار رسول الله ص در جنگ بدر است؛ اما به خدا سوگند جز تا زوال خورشید فرصتی نخواهید داشت. علی ع فرمود: ای عایشه! «حتما بزودی پشيمان خواهی شد» (مومنون/40). علی (علیه السلام) [پیش از شروع جنگ جمل] فرمود: «ای عایشه! به زودی پشیمان خواهی شد». سپاهیان در [شروع] جنگ شتاب می‌کردند ولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنان را [از این‌کار] نهی کرد و [خطاب به خداوند] عرضه داشت: «خداوندا! من با بیم‌دادن [دشمنانم] راه هرگونه عذری را بر ایشان بستم؛ تو نیز گواه من در برابر آنان باش». آنگاه قرآن را برگرفته و از کسی خواست که این آیه را برای آنان بخواند: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما...». مسلم مجاشعی گفت: من آماده‌ام. پس وی را ترساند از ایتمه دستان راست و چپش را قطع خواهند کرد و او را خواهند کشت. او گفت: یا امیرالمومنین! نگران نباش که همانا این در برابر خداوند چیزی نیست. سپس مصحف را گرفت و آنان را به خداوند دعوت کرد. پس دست راستش را قطع کردند و آن را با دست چپ گرفت. آن را هم قطع کردند و مصحف را به دندان گرفت. پس او را به شهادت رساندند. 📚مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص155 ... و فِی رِوَایةٍ قَالَتْ عَائِشَةُ لَا وَ اللهِ بَلْ خِفْتَ سُیوفَ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمَا إِنَّهَا طِوَالٌ حِدَادٌ تَحْمِلُهَا سَوَاعِدُ أَنْجَادٌ وَ لَئِنْ خِفْتَهَا فَلَقَدْ خَافَهَا الرِّجَالُ مِنْ قَبْلِكَ. فَرَجَعَ إِلَی الْقِتَالِ؛ فَقِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع: إِنَّهُ قَدْ رَجَعَ! فَقَالَ: دَعُوهُ فَإِنَّ الشَّیخَ مَحْمُولٌ عَلَیهِ. ثُمَّ قَالَ: أَیهَا النَّاسُ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَی نَوَاجِذِكُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ رَبِّكُمْ وَ إِیاكُمْ وَ كَثْرَةَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ فَشَلٌ. وَ نَظَرَتْ عَائِشَةُ إِلَیهِ وَ هُوَ یجُولُ بَینَ الصَّفَّینِ فَقَالَتْ: انْظُرُوا إِلَیهِ كَأَنَّ فِعْلَهُ فِعْلُ رَسُولِ اللهِ یوْمَ بَدْرٍ؛ أَمَا وَ اللهِ مَا ینْتَظَرُ بِكَ إِلَّا زَوَالُ الشَّمْسِ. فَقَالَ عَلِی ع: یا عَائِشَةُ «عَمَّا قَلِیلٍ لَتُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ». فَجَدَّ النَّاسُ فِی الْقِتَالِ؛ فَنَهَاهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَالَ: اللهُمَّ إِنِّی أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ فَكُنْ لِی عَلَیهِمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ. ثُمَّ أَخَذَ الْمُصْحَفَ وَ طَلَبَ مَنْ یقْرَأُ عَلَیهِمْ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» الْآیةَ. فَقَالَ مُسْلِمٌ الْمُجَاشِعِی: هَا أَنَا ذَا. فَخَوَفَّهُ بِقَطْعِ یمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ قَتْلِهِ؛ فَقَالَ: لَا عَلَیكَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَهَذَا قَلِیلٌ فِی ذَاتِ اللهِ. فَأَخَذَهُ وَ دَعَاهُمْ إِلَی اللهِ فَقُطِعَتْ یدُهُ الْیمْنَی فَأَخَذَهُ بِیدِهِ الْیسْرَی فَقُطِعَتْ فَأَخَذَهُ بِأَسْنَانِهِ فَقُتِل.‏ @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 6️⃣1️⃣ «حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ» 📜حکایت۲ از احمد بن همام نقل شده که در دوره حکومت ابوبکر سراغ عبادة بن صامت رفتم و به او گفتم: عبادة! آیا مردم قبل از خلافت ابوبکر هم نظرشان به برتری وی بود؟ گفت: ابا ثعلبه! وقتی ما درباره مطلبی سکوت کرده‌ایم تو هم ساکت شو و پیگیری نکن! به خدا سوگند علی بن ابی‌طالب ع به خلافت سزاوارتر از ابوبکر بود آنچنان که رسول الله ص به نبوت سزاوارتر از ابوجهل بود! سپس گفت: بگذار مطلبی برایت بگویم. یک روز نزد رسول الله ص بودیم و علی ع و ابوبکر و عمر با هم به در [منزل]‌ رسول الله ص رسیدند؛ ‌اول ابوبکر وارد شد بعد عمر و سپس علی ع دنبال آنها وارد شد. دیدیم از شدت ناراحتی گویی به صورت رسول الله ص خاک پاشیده بودند! فرمود: علی ع! آیا این دو بر تو پیشی می‌گیرند در حالی که خداوند تو را امیر بر اینان کرده است؟ ابوبکر: گفت: یا رسول الله! فراموش کردم. عمر گفت: یا رسول الله! حواسم نبود. رسول الله ص فرمود: نه فراموش کردید و نه این طور است که حواستان نباشد؛ ‌بلکه گویی شما را می‌بینم که حکومت را از او گرفته‌اید و به جنگ علیه او برخاسته‌اید و دشمنان خدا و دشمنان رسولش را علیه او یاری می کنید؛ و گویی شما را می‌بینم که مهاجران و انصار را رها کرده‌اید که به خاطر دنیا با شمشیر همدیگر را می‌زنند؛ و گویی اهل بیتم را می‌بینم که مقهور شده در نقاط مختلف زمین پراکنده گردیده‌اند و این به خاطر امری است که قضا بر آن رفته است.. سپس رسول الله ص گریست تا حدی که اشکانش جاری شد و فرمود: ای علی! صبر کن و صبر کن تا اینکه آن امر نازل شود و حول و قوه‌ای جز به خداوند علیّ عظیم نیست؛ که همانا در هر روزی چنان اجری خواهی داشت که دو فرشته‌ی ثبت کننده اعمالت توان شمارش آن را ندارند؛ پس اگر امکان آن امر برایت میسر شد پس بر تو باد شمشیر، شمشیر، کشتار، کشتار؛ تا اینکه «برگردند به امر خدا» (حجرات/۹) ‌و امر رسولش؛ که همانا تو بر حق هستی و کسی که با تو دشمنی کند بر باطل است؛ و همچنین است در مورد ذریه تو بعد از تو تا روز قیامت. 📚 الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص196-197 عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَمَّامٍ قَالَ: أَتَیتُ عُبَادَةَ بْنَ الصَّامِتِ فِی وَلَایةِ أَبِی بَكْرٍ فَقُلْتُ یا عُبَادَةُ أَ كَانَ النَّاسُ عَلَی تَفْضِیلِ أَبِی بَكْرٍ قَبْلَ أَنْ یسْتَخْلَفَ؟ فَقَالَ: یا أَبَا ثَعْلَبَةَ إِذَا سَكَتْنَا عَنْكُمْ فَاسْكُتُوا وَ لَا تَبْحَثُونَا؛ فَوَ اللهِ لَعَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ كَانَ أَحَقَّ بِالْخِلَافَةِ مِنْ أَبِی بَكْرٍ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللهِ ص أَحَقَّ بِالنُّبُوَّةِ مِنْ أَبِی جَهْلٍ. قَالَ وَ أَزِیدُكُمْ إِنَّا كُنَّا ذَاتَ یوْمٍ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ص فَجَاءَ عَلِی ع وَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ إِلَی بَابِ رَسُولِ اللهِ ص فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ ثُمَّ دَخَلَ عَلِی ع عَلَی أَثَرِهِمَا فَكَأَنَّمَا سُفِی عَلَی وَجْهِ رَسُولِ اللهِ الرَّمَادُ ثُمَّ قَالَ یا عَلِی أَ یتَقَدَّمَانِكَ هَذَانِ وَ قَدْ أَمَّرَكَ اللهُ عَلَیهِمَا؟ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ نَسِیتُ یا رَسُولَ اللهِ! وَ قَالَ عُمَرُ سَهَوْتُ یا رَسُولَ اللهِ! فَقَالَ رَسُولُ اللهِ: مَا نَسِیتُمَا وَ لَا سَهَوْتُمَا وَ كَأَنِّی بِكُمَا قَدْ سَلَبْتُمَاهُ مُلْكَهُ وَ تَحَارَبْتُمَا عَلَیهِ وَ أَعَانَكُمَا عَلَی‏ ذَلِكَ أَعْدَاءُ اللهِ وَ أَعْدَاءُ رَسُولِهِ؛ وَ كَأَنِّی بِكُمَا قَدْ تَرَكْتُمَا الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارَ یضْرِبُ بَعْضُهُمْ وُجُوهَ بَعْضٍ بِالسَّیفِ عَلَی الدُّنْیا؛ وَ لَكَأَنِّی بِأَهْلِ بَیتِی وَ هُمُ الْمَقْهُورُونَ الْمُشَتَّتُونَ فِی أَقْطَارِهَا وَ ذَلِكَ لِأَمْرٍ قَدْ قُضِی. ثُمَّ بَكَی رَسُولُ اللهِ ص حَتَّی سَالَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ قَالَ: یا عَلِی الصَّبْرَ الصَّبْرَ حَتَّی ینْزِلَ الْأَمْرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. فَإِنَّ لَكَ مِنَ الْأَجْرِ فِی كُلِّ یوْمٍ مَا لَا یحْصِیهِ كَاتِبَاكَ فَإِذَا أَمْكَنَكَ الْأَمْرُ فَالسَّیفَ السَّیفَ الْقَتْلَ الْقَتْلَ «حَتَّی یفِیئُوا إِلی‏ أَمْرِ اللهِ» وَ أَمْرِ رَسُولِهِ فَإِنَّكَ عَلَی الْحَقِّ وَ مَنْ نَاوَاكَ عَلَی الْبَاطِلِ وَ كَذَلِكَ ذُرِّیتُكَ مِنْ بَعْدِكَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 9️⃣1️⃣ «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ» بعد از اینکه فرمود: «اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز می‌کند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» مطلب را تمام نکرد؛ بلکه افزود «پس اگر بازگشت، بین آن دو به عدل صلح برقرار کنید». چرا؟ به نظر می‌رسد که بعد از بازگشت گروه متجاوز به امر خدا، باز ممکن است مشکلاتی باقی بماند که باز دستور می دهد که بین آنها به عدل صلح برقرار کنید. از جمله: 🔹الف. شاید گروه متجاوز دست از زیاده‌خواهی بردارد؛ اما این کافی نیست و صلح عادلانه به این است که خساراتی که بر گروه مظلوم وارد شده جبران شود. 🔹ب. شاید با اجباری که رخ می دهد گروه متجاوز به امر خدا برگردد اما بقدری این اجبار شدید باشد که گروه متجاوز در موقعیت مظلوم واقع شود. آنگاه معنای این جمله این است که بعد از اینکه گروه متجاوز عقب‌نشینی کرد و تسلیم شد شما از حد عبور نکنید؛ که در این صورت مضمون آیه شبیه مضمون آیه «وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين‏» (بقره/۱۹۰) باشد. 🔹ج. شاید می‌خواهد تذکر دهد صرف عقب‌نشینی متجاوز از موضع خود به معنای پایان کار او نیست؛ بلکه ممکن است قصد تجدید قوا داشته باشد و باید کار را تا جایی ادامه دهید که مطمئن باشید صلحی عادلانه و پایدار بین دو گروه برقرار شده است. 🔹د. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 1️⃣2️⃣ «فاصلحوا ... فقاتلوا ... فاصلحوا ... إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» هر كجا تحمّل مشكلات لازم است، از اهرم محبّت استفاده كنید. (تفسیر نور، ج‏9، ص179) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْد
. 2️⃣2️⃣ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» فرازی از نامه‌ای از امیرالمومنین ع خطاب به معاویه در نهج البلاغه آمده که مناسب دیدیم به عنوان حسن ختام بحث‌های این آیه داستان کاملش را به نقل از ابن‌ابی الحدید بیاوریم. متن نامه در نهج‌البلاغه چنین است: اما بعد! از تو پند نامه‏اى به من رسيد، جمله‏هايى به هم پيوسته و نامه‏اى به الفاظ زيور بسته. از روى گمراهى نوشته‏اى و با بد انديشى روانه داشته‏اى. نامه كسى كه نه بيناييش هست تا راهييش بنمايد، و نه پيشوايى تا ارشادش فرمايد. هوا او را خواند و او پاسخش داد، و گمراهى وى را راند، و او در پى آن افتاد. گفت و ندانست چه گويد، رفت و ندانست چه راهى را پويد. 📚نهج‌البلاغه، نامه7 (ترجمه سید جعفر شهیدی) و من كتاب منه ع إلیه أیضا: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِی مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِكَ وَ أَمْضَیتَهَا بِسُوءِ رَأْیكَ وَ كِتَابُ امْرِئٍ لَیسَ لَهُ بَصَرٌ یهْدِیهِ وَ لَا قَائِدٌ یرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ الْهَوَی فَأَجَابَهُ وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ فَهَجَرَ لَاغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً. 📜حکایت۳ ابن‌ابی الحدید می‌گوید: این نامه‌ای است که حضرت علی ع در جواب نامه‌ای نوشت که معاویه در اثنای جنگ صفین و احتمالا در اواخر این جنگ برای ایشان نوشت. نامه معاویه چنین بود: از معاویه بن ابی‌سفیان به علی بن ابی‌طالب. اما بعد. همانا خداوند در آیه محکم کتابش می‌فرماید «و قطعاً به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است: اگر شرك بورزى حتماً عملت تباه می‌شود و مسلّماً از زيانكاران خواهى شد.» (زمر/65) و من تو را برحذر می‌دارم که شق عصای این امت بکنی (شق عصا = بین این امت اختلاف اندازی) و با تفرقه انداختن بین جماعت مسلمانان اعمالت را تباه کنی؛ پس تقوای الهی پیشه کن و به یاد موقف قیامت باش و از این اسرافی که در ریختن خون مسلمانان در پیش گرفته‌ای دست بردار که خودم از رسول الله ص شنیدم که می‌فرمود که اگر اهالی صنعا و عدن بر کشتن یک نفر از مسلمانان متمایل شوند خداوند همه آنان را به رو در آتش جهنم می‌اندازد؛ پس چگونه خواهد بود حال کسی که بزرگان مسلمانان و سادات مهاجران را به قتل رسانده و چگونه است حال کسی که چرخ آسیاب جنگ راه انداخته با اهل قرآن و عبادت‌پیشگان و مومنان، ازشیخ کبیر تا جوان نورس، که همگی به خداوند متعال مومن بوده و به او اخلاص می‌ورزیده و به رسالت پیامبر اقرار داشته و عارف بوده‌اند. اگر واقعا ابا حسن (پدر نیکویی) بودی و این چنین برای امارت و خلافت می‌جنگیدی، به جانم سوگند که اگر خلافتت صحیح بود ممکن بود که عذری در این جنگ‌افروزی در میان مسلمانان داشته باشی؛ ولی خلافت برای تو شایسته نبود و چگونه می‌توانست خلافت صحیحی باشد در حالی که اهل شام در آن وارد نشدند و بدان رضایت ندادند. پس از خداوند و جلالت او بترس و از شدت عمل و انتقام او برحذر باش و شمشیرت را از اینکه در میان مردم بیفتد به غلاف فرو ببر که به خدا سوگند این جنگ بقدری از آنان را تلف کرده که جز به اندازه اندک آبی که ته برکه بماند چیزی باقی نگذاشته است؛ و از خداوند استعانت می‌جویم. @yekaye 👇پاسخ امام علی ع👇
ادامه تدبر 2️⃣2️⃣ (حکایت ۳) امام علی ع در پاسخ وی نوشت: از بنده خدا علی امیرمومنان به معاویه بن ابی‌سفیان. اما بعد! از تو پند نامه‏اى به من رسيد، جمله‏هايى به هم پيوسته و نامه‏اى به الفاظ زيور بسته. از روى گمراهى نوشته‏اى و با بد انديشى روانه داشته‏اى. نامه كسى كه نه بيناييش هست تا راهييش بنمايد، و نه پيشوايى تا ارشادش فرمايد. هوا او را خواند و او پاسخش داد، و گمراهى وى را راند، و او در پى آن افتاد. گفت و ندانست چه گويد، رفت و ندانست چه راهى را پويد. اما اینکه مرا به تقوا امر کرده‌ای پس امیدوارم که از اهل تقوی باشم و به خداوند پناه می‌برم از اینکه از کسانی باشم که وقتی به تقوا امر می‌شوند «نخوت، وى را به گناه كشاند.» (بقره/206) و اما اینکه مرا برحذر داشته‌ای که عملم و سابقه‌ام در اسلام تباه شود به جان خودم سوگند اگر من بر تو تجاوز کرده بودم حق داشتی که بابت این کار مرا برحذر بداری؛ ولیکن من چنین یافتم که خداوند متعال می‌فرماید: «با آن که تجاوز می‌کند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/۹). پس به این دو فئه (جماعت) نگاه کردیم؛ اما فئه باغیه (جماعت تجاوزگر)، آن را همان جماعتی یافتم که تو در آنی؛ ‌زیرا همانا بیعت من در مدینه بود و تو باید بدان ملتزم می‌ماندی همان طور که بیعت عثمان در مدینه بود و تو بدان ملتزم شدی در حالی که آن موقع امیر منسوب شده از جانب عمر در شام بودی؛ و همان طور که برادرت ملتزم به بیعت عمر در مدینه شد در حالی که امیر منسوب از جانب ابوبکر در شام بود. اما شق عصای این امت پس من سزاوارترم که تو را از این کار نهی کنم؛ اما اینکه مرا از قتال با اهل بغی برحذر می‌داری پس همانا رسول الله ص مرا به قتال و کشتن آنان دستور داد و به اصحابش فرمود: همانا در میان شما کسی هست که بر تاویل قرآن می‌جنگد همان طور که من بر تنزیل قرآن جنگیدم و به من اشاره کرد؛ و من سزاوارترین شخص به پیروی از او هستم. و اما اینکه گفتی بیعت من درست نیست زیرا اهل شام در این بیعت داخل نشدند پاسخش این است که خلافت يك بار بيعت كردن است که امر را بر حاضر و غایب ملتزم می‌گرداند و دوباره در آن نتوان نگريست، و براى كسى اختيار از سر گرفتن آن نيست. آن كه از بيعت جمع مسلمانان بيرون رود عيبجو است، و آن كه در آن دو دل باشد منافق است. پس شترت را بخوابان [= سرکشی‌ات را مهار بزن] و لباس گمراهیت را از تن بدر آور و آ»چه که سودی به حالت ندارد رها کن؛ چرا که نزد من چیزی نداری جز شمشیر تا اینکه ذلیلانه «به امر خدا برگردی» و با دماغ به خاک مالیده در بیعت وارد شوی؛ والسلام. 📚شرح نهج البلاغة لابن أبی‌الحدید، ج‏14، ص42-43؛ 📚بحار الأنوار، ج‏33، ص80-83 @yekaye 👇متن اصلی دو نامه فوق👇