یک آیه در روز
۱۰۹۴) 📖 وَ هُوَ يَخْشى 📖 ترجمه 💢و او سخت هراسان است، سوره عبس (۸۰) آیه ۹ ۱۴۰۲/۵/۱۸ ۲۲ محرم ۱۴۴۵
🔹تلَهَّى
▪️کلمه «تلهی» را عموما از همان ماده «لهو» دانستهاند؛ و در برابر کسانی که گفتهاند این از ماده «لهی» است پاسخ داده شده که درست است که کلماتی که معتل اللام با حرف واو باشند در حالتی که که حرف ما قبل عله مکسورباشد فعل آنها به صورت «ی» میآید (مثل شقی یشقی) اما در حالت مصدری دوباره با حرف «و» نوشته میشوند و اگر این ماده در حالت مصدری با حرف یاء میآمد میشد گفت که ریشهاش «لهی» است.
📚البحر المحيط، ج10، ص408
▪️در هر صورت کلمات ساخته شده از این ماده بسیار متنوع است: از «لهو» به معنای هر چیزی که از طریق تحریک هوای نفس و طرب انسان را به خود مشغول کند، گرفته تا «لهو» به معنای «زن»، ویا «لَهَاة» به معنای «زبان کوچک» (زائده گوشتیای که در انتهای سقف دهان آویزان است) و «لُهْوَة» به معنای دانههایی که داخل دهانه سنگ آسیاب میاندازند تا آرد شود، و یا «لُهَى» به معنای برترین و نابترین پاداشها (که مفرد آن «لُهْوَة» و «لُهْيَة» است) از این ماده گرفته شده است.
📚كتاب العين، ج4، ص87-88
▪️همین تنوع موجب شده که برخی همچون ابن فارس دو اصل را برای این ماده قائل شوند:
▫️یکی هر آنچه که انسان را از چیزی به چیز دیگر مشغول کند، و
▫️دیگری همان معنای پرتاب کردن چیزی با دست است و توضیح دادهاند که علاوه بر کلمه «لُهْوَة» که معنای اصلی این حالت دوم است، بخشش زیاد و دلچسب هم از این بابت که یک نحوه پرتاب کردن با دست است چنین نامیده شده و زبان کوچک هم از باب تشبیهش به دسته آسیاب که از آنجا این دانهها داخل آن ریخته میشود چنین نامیده شده است
📚معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۲۱۳
◾️اما اغلب کوشیدهاند یک معنای جامع برای اینها بیابند:
▪️راغب اصفهانی (و ظاهرا به تبع وی، ابوحیان در البحر المحيط، ج10، ص408 ) همان معنای اولی که ابن فارس گفت را با این توضیح محور قرار داده که «لهو» هر چیزی است که انسان را از کاری که به وی مربوط میشود و برایش اهمیت دارد، به خود مشغول کند: «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» (محمد/36)، «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» (عنكبوت/64) و وجه تسمیه «لَهْوَة» را این میداند که آسیاب را به خود مشغول میکند و هدیه و عطیه را هم از باب تشبیه به «لهوة» چنین نامیدهاند.
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۴۸
▪️در مقابل، حسن جبل به معنای دومی که ابن فارس مطرح کرده بیشتر متمایل است؛ یعنی بر این باور است که معنای محوری این ماده «انداختن و رها کردن چیزی در یک عرصه باز است» همانند زبان کوچک یا انداختن دانه در میانه سنگ آسیاب؛ و «لهو» به معنای سرگرم شدن به چیزی و غافل شدن از سایر امور هم از باب اینکه شبیه فرو افتادن در چیزی است بدون اینکه به جایی بند باشد چنین نامیده شده است.
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۰۰۵
▪️اما مرحوم مصطفوی اساسا تحلیل متفاوتی دارد؛ وی اصل این ماده را هر آنچیزی میداند که انسان به آن یک نحوه تمایل دارد و یک لذتی را در آن جستجو میکند بدون اینکه به نتیجه کار توجه داشته باشد؛ و بر این باور است که مشغول شدن به چیزی و مانند آن از لوازم و آثار آن است نه معنای کلمه؛ و نیز بر این باور است که کلماتی که در معنای پرتاب کردن دانه در سنگ آسیاب و امثال آن به کار رفته برگرفته از ماده «لهی» است که با «لهو» تفاوت اندکی دارد؛ و سعی کرده تمام کاربردهای قرآنی کلمه «لهو» را با این توضیح شرح دهد.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص247-249
▪️این ماده، در قرآن کریم در حالت ثلاثی مجرد در قرائت حفص از عاصم فقط به صورت مصدر (لهو) ویا اسم فاعل «لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ» (انبیاء/۳) به کار رفته است (در بخش اختلاف قرائات دیدیم که در سایر قرائات به صورت فعل ثلاثی مجرد هم به کار رفته بود)؛ اما در ابواب افعال و تفعل به صورت فعل به کار رفته است.
▪️وقتی به باب افعال میرود متعدی میشود به معنای کسی را در لهو قرار دادن و به خود سرگرم نمودن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص247 ) مانند: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» (تکاثر/1)، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (منافقون/۹)، «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/۳۷)، «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» (حجر/3)
▪️اما وقتی در باب تفعل به کار میرود به معنای خود را به بیخیالی زدن و خود را به چیزی سرگرم نمودن است: «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس/10).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات کلمه «تلهی»
🔸سه کلمه «عبث» و «لهو» و «لعب» به هم نزدیکاند، و در مورد هرسه در قرآن کریم، این تعبیر که «خلقت خدا این گونه نیست»، به کار رفته است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ (مومنون/۱۱۵) ؛ «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلينَ» (انبیاء/۱۷)؛ «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبينَ (انبیاء/۱۶؛ دخان/۳۸).
در تفاوت آنها اختلاف نظر است.
▪️عسکری بر این باور است که:
«عبث» درجایی است که کار کاملا به صورت غیرارادی وناخودآگاه انجام میشود [مثلا کسی که با ریشش بازی میکند] اما در لهو و لعب میتواند یک نحوه حالت ارادی هم داشته باشد.
«لعب» کاری است که انگیزه اصلی آن لذت بردن است و دغدغهای در قبال حکیمانه بودن آن (به ثمره خاصی رسیدن) وجود ندارد (مانند بازی اطفال، که اصلا درکی از حکمت ندارند و صرفا برای لذت بازی میکنند)؛
و «لهو» آن سرگرمی است که انسان را از برنامه اصلی خود بازمیدارد.
و البته هر لهوی لعب هست، اما «لعب» میتواند «لهو» نباشد (مانند اینکه کسی بخواهد با بازی کردن، مطلب خاصی را به بچهای آموزش دهد)
📚الفروق في اللغة، ص۲۴۸
▪️اما مرحوم مصطفوی (که علاوه بر سه کلمه فوق، درباره تفاوت اینها با «لغو» و «مزاح» و «باطل» هم سخن گفته) بر این باور است که:
«عبث» آن کاری است که غرض عقلایی و فایده هدفمندی از آن نباشد؛ و
«لعب» مشغول شدن به کاری است که لذتبخش است بدون هیچ گونه توجهای به نتیجه و فایده آن؛ و
«لهو» چیزی است که انسان بدان تمایل دارد و از آن لذت میبرد بدون اینکه به نتیجهاش توجه کند؛ و
«لغو» هم انجام کاری است که قابل اعتنا نباشد و بدون تامل و فکر صورت گرفته باشد؛ و
«مزاح» صرف کاری است که برای انس گرفتن و شوخی کردن انجام میشود؛ و
«باطل» نقطه مقابل حق است و چیزی است که ثبات و تحققی نداشته باشد.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۱۱
📿این ماده و مشتقات آن ۱۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
🔹عنْهُ / عَنْهُو
در قرائت اهل مکه (ابنکثیر) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) این کلمه هنگام وصل به کلمه بعدی به صورت «عنهو» تلفظ میشود.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ الکامل المفصل فی القراءات الأربعة عشر، ص۵۸۵
🔹عنْهُ تَلَهَّى / عَنْهو تّلَهّى
در روایتی بزی از قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و برخی دیگر از روایات غیر مشهور از وی (روایت ابن فلیح) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) در هنگام اتصال عنه به تلهی، حرف تاء به صورت مشدد قرائت میشود؛ که آن طور که ابوحیان توضیح داده در این صورت کلمه «تلهی» در اصل به صورت تتلهی بوده که دو تاء آن در هم ادغام شده است؛ و در فراز بعد توضیحش میآید.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ الکامل المفصل فی القراءات الأربعة عشر، ص۵۸۵
🔹تلَهَّى / تّلَهّى / تُلَهَّى / تتلَهّى / تَلْهَى / تُلْهَى
▪️این کلمه در اغلب قرائات به صورت «تَلَهَّى» قرائت شده است که در اصل «تَتَلَهَّى» بوده که یک تاءآن از باب تخفیف در کلام حذف شده است؛ و اگرچه در روایت قنبل از ابن کثیر (قاری مکه) نیز به همین صورت قرائت شده است؛
▪️اما چنانکه اشاره شد در روایتی دیگر از ابن کثیر (روایت بزی) و برخی از روایات غیر مشهور از وی (روایت ابن فلیح) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) در هنگام اتصال عنه به تلهی، حرف تاء به صورت تاءمشدد قرائت شده است؛
▪️در برخی از قراءات عشر (ابوجعفر یزید بن قعقاع) و روایتی از امام باقر ع به صورت فعل مجهول «تُلَهَّى» قرائت شده؛
▪️در برخی قرائات غیرمشهور (ابن مسعود و أبوالجوزاء و طلحة) هر دو تاء به صورت آشکار قرائت شده است: «تتلَهّى»؛
▪️و البته از طلحه قرائت این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد: «تَلْهَى» نیز روایت شده است؛ که این قرائت از برخی از طرق عاصم (قراءة حلواني از عصمه از روایت شعبه از عاصم از طريق الداني، و نیز نزد صفراوي) هم روایت شده است؛
▪️و در برخی قرائات غیرمشهور دیگر (أُبَي و ابن سميفع و جحدري) نیز به صورت فعل ثلاثی مجرد مجهول: «تُلْهَى» قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ مجمع البيان، ج10، ص662 ؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص۱۷۲ ؛ البحر المحيط، ج10، ص408 ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۹۹۰
@yekaye
☀️۱) امیرالمومنین ع به مناسبتی حکایتی را تعریف میکنند که در فرازی از آن از پیامبر اکرم ص حدیثی روایت میکنند درباره اینکه چگونه فرشتگان از سویی و لشکریان شیطان از سوی دیگر در روز اول شعبان به سوی مردم گسیل میشوند و درخت طوبی در بهشت و درخت زقوم در جهنم شاخههایشان را آماده میکنند که برخی از افراد با کارهای مختلف به شاخههای این دو درآویزند و وارد بهشت یا جهنم شوند. فرازهایی از این حدیث نبوی بدین قرار است:
سپس رسول الله ص فرمود: به کسی که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد سوگند، همانا هرکسی به سراغ دری از درهای بدی و عصیان در این روز برود به شاخهای از شاخههای درخت زقوم درآویخته است که او را به جهنم ببرد.
[سپس رسول الله ص برخی از این امور بد و معصیت را برمیشمرند از جمله]
و کسی که در این روز فقیر ضعیفی سراغش بیاید که بد حال بودن وی را میداند و بدون اینکه ضرری به خودش برسد میتواند حال او را تغییر دهد و کسی هم نیست که این کار را عهدهدار شود و با این حال وی را به حال خود رها کند که ضایع شود و به فلاکت افتد و دست او را نگیرد پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که بدکاری نزد وی عذر تقصیر آورد و او عذرش را نپذیرد و به اندازه عقوبت بدیاش هم بسنده کند بلکه بیش از آن وی را عقوبت کند، پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که همسایهاش بمیرد و وی از باب خوار شمردن وی در تشییع جنازهاش شرکت نکند، پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که از مصیبتدیدهای رویگردان شود و از باب حقیر و کوچک شمردن وی، به وی بیاعتنایی کند، پس به شاخهای از آن درآویخته است. ...
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص647-648
وَ لَقَدْ مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى قَوْم ... ثُمَّ قَالَ لَهُمْ وَ نَادَاهُم:
لَقَدْ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَيْشاً ذَاتَ يَوْمٍ إِلَى قَوْمٍ مِنْ أَشِدَّاءِ الْكُفَّارِ، فَأَبْطَأَ عَلَيْهِ خَبَرُهُمْ، وَ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِهِمْ. وَ قَالَ: لَيْتَ [لَنَا] مَنْ يَتَعَرَّفُ أَخْبَارَهُمْ، وَ يَأْتِينَا بِأَنْبَائِهِمْ...
... ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَ إِنَّ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الشَّرِّ وَ الْعِصْيَانِ فِي هَذَا الْيَوْمِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ فَهُوَ مُؤَدِّيهِ إِلَى النَّارِ.
... وَ مَنْ جَاءَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ فَقِيرٌ ضَعِيفٌ يَعْرِفُ سُوءَ حَالِهِ، وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِ حَالِهِ مِنْ غَيْرِ ضَرَرٍ يَلْحَقُهُ، وَ لَيْسَ هُنَاكَ مَنْ يَنُوبُ عَنْهُ وَ يَقُومُ مَقَامَهُ، فَتَرَكَهُ يُضَيَّعُ وَ يَعْطَبُ، وَ لَمْ يَأْخُذْ بِيَدِهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
وَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ مُسِيءٌ، فَلَمْ يَعْذِرْهُ، ثُمَّ لَمْ يَقْتَصِرْ بِهِ عَلَى قَدْرِ عُقُوبَةِ إِسَاءَتِهِ، بَلْ أَرْبَى عَلَيْهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
... وَ مَنْ مَاتَ جَارُهُ، فَتَرَكَ تَشْيِيعَ جَنَازَتِهِ تَهَاوُناً بِهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ مُصَابٍ، وَ جَفَاهُ إِزْرَاءً عَلَيْهِ، وَ اسْتِصْغَاراً لَهُ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ...
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
.
1️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى»
در این آیه خداوند دارد مخاطب خود را مواخذه میکند که چرا از پاسخگویی به آن فرد ضعیف و نابینا که البته با اشتیاق آمده و خشیت خدا در دل دارد خود را مشغول به دیگری کرده است (مجمع البيان، ج10، ص665 ). با اینکه میتوانست بفرماید: «فتتلهی عنه» چرا جمله را به صورت جمله اسمیه آورد و بر ضمیر «أنت» تاکید کرد؟
🌴الف. برای مسجل کردن عتاب و تثبیت آن (الميزان، ج20، ص201 )؛
و بفرماید از مثل تو به طور خاص سزاوار نیست که از چنین کسی غافل گردد (الكشاف، ج4، ص702 ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
🌴ب. ...
@yekaye
#عبس_10
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
.
2️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تُلَهَّى»
در قسمت اختلاف قراءات اشاره شد یکی از قراءات این آیه، قرائت کلمه «تُلَهَّى» به نحو مجهول است؛ که بر این اساس معنایش این میشود که : «تو فقط از او [غافل، و به دیگران] سرگرم شوی»؛ یعنی از تو انتظار دارند که اصلا به این نابینا اعتنایی نکنی و اهتمام اصلیات را به آن شخص ثروتمند و مستغنی قرار دهی
(توضیح بیشتر در جلسه ۱۰۹۲، تدبر۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-07/).
اگر توجه شود که پیامبر در این موقعیت، در مقام دعوتکننده و مبلغ دین بوده، این آیه را هشداری میتوان دید به همه کسانی که از مبلغان دین و حوزویان انتظار هدایتگری دارند؛ و از نظر آنان، هدایت افراد ضعیف و محروم هیچ اولویتی ندارد.
به بیان دیگر، نهتنها خود مبلغ دین باید مراقب باشد که در ذهن خویش اولویت پرداختن به تبلیغ دین را ناظر به کسانی که مشتاقانه سراغش میآيند قرار دهد، و به خاطر ضعفهایی که در آنها مشهود است (از ضعف جسمانی مانند نابینایی گرفته، تا ضعف در درک و ...) در توجه کردن به آنها کم نگذارد، بلکه سایر متدینان هم باید سطح انتظار خویش از مبلغان دینی را اصلاح کنند؛ و این گونه نباشد که از آنان انتظار داشته باشند که به این گونه افراد اهتمامی نورزند.
@yekaye
#عبس_10
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
.
3️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى»
با توجه به اینکه جار و مجرور (عنه) متعلق به «تَلَهَّى» است، اقتضای طبیعی کلام این بود که بعد از آن بیاید؛ اما قبل از آن آمد.
این تقدم ما حقّه تاخیر، دلالت بر حصر یا تاکید شدید دارد؛ و برای این است که:
🌴الف. نشان دهد که گویی از تو میخواهند که تو تمام وقت و اهتمامت را برای این شخص مستغنی بگذاری. شاید با این نحوه بیان میخواهد بفرماید که اینکه افراد از تو به عنوان پیامبر ص و مبلغ دین انتظار داشته باشند که برای هدایت و تزکیه افراد ثروتمند و دنیامدار وقت بگذاری، اشکالی ندارد؛ اشکال آنجاست که انتظار دارند محور برنامهات را اینان قرار دهی و به دیگران بیاعتنا باشی.
🌴ب. میخواهد این بیاعتنایی به آن نابینایی که با سعی و تلاش آمده بود را مذمت کند و بفرماید غفلت و بیاعتنایی به چنسن کسی واقعا سزاوار نیست.
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_10
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
۱۰۹۶) جمع بندی 10 آیه اول سوره عبس
۱۴۰۲/۵/۲۷
۱ صفر ۱۴۴۵
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
عَبَسَ وَ تَوَلَّى،
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى.
وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى؟!
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى؟!
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى،
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى!
وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى!
وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى،
وَ هُوَ يَخْشى،
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى؟!
💢ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر که رحمتش همیشگی است.
اخم کرد [چهره درهم کشید] و رویگردان شد،
[از این] که آن نابینا پیش او آمد.
و چه چيزی آگاهت کند [= از کجا میدانی/ چگونه ممکن است بدانی/ تو چه میدانی] که شاید او پاکی پیشه کند؟!
یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدهای دهد!
اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]،
پس تو به او اهتمام میورزی [مشغول میشوی]؟!
و بر تو [مسئولیتی] نیست که پاکی پیشه نمیکند. [یا: و آنچه علیه تو میماند همین است که [این فرد مستغنی هم] تزکیه نمیکند.]
و اما کسی که دوان دوان سراغت آمد،
و او سخت هراسان است،
پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی؟!
@yekaye
جمع بندی 10 آیه اول سوره عبس
این آیات با حکایت چهره درهم کشیدن و رویگردان شدن شخصی از یک نابینا آغاز شد.
سیاق آیات نشان میدهد که کسی که چهره در هم کشیده و از آن نابینا رویگردان شده، اهتمام خویش را معطوف به کسی نموده است که وی مستغنی بوده است؛
و خداوند در مقام عتاب فرمود که چرا نسبت به آن کسی که استغنا میورزید چنین اهتمام ورزیدی، اما نسبت به کسی که با سعی و تلاش سراغت آمده بود و در دل خشیت خدا داشت این گونه بیاعتنایی کردی.
در واقع درست است که ابتدا بر روی نابینا بودن آن مراجعهکننده تاکید کرد، اما وقتی که در مقام عتاب برآمد، محور را نابینا بودن قرار نداد، بلکه محور را این قرار داد که در بین دو نفر که یکی احساس بینیازی میکند و معلوم نیست که بر اثر تذکرات تو راه تزکیه در پیش گیرد، و دیگری که خودش شتابان سراغت آمده و خشیت از خدا دارد، تو چرا سرگرم به اولی میشوی و دومی برایت مهم نیست؟!
اگرچه مفسران درباره اینکه این شخصی که چهره درهم کشید پیامبر ص بود یا شخصی دیگر، اختلاف کردهاند؛ اما نباید این اختلاف موضوع اصلی را دغدغه این آیات بوده تحت الشعاع قرار دهد:
مساله این است که علیالقاعده در مقام تبلیغ دین برای یک مبلغ چارهای نمیماند جز اینکه دست به انتخاب بزند؛ زیرا وقتی به کسی میپردازد عملا از دیگری غافل میشود؛ و این آیه میخواهد معیار اولویتگذاری ما را اصلاح کند.
حقیقت این است که بسیاری از ما (چه خودمان شخصا در مقام تبلیغ و معرفی دین برآمده باشیم؛ و چه دنبال این باشیم که درباره مبلغ دینی که در مقام تبلیغ است را به سوی فرد یا افراد خاصی سوق دهیم) برایمان برخی از معیارهای ظاهری مهمتر است، مانند اینکه شخص مخاطب را به لحاظ جایگاه دنیوی مهمتر بدانیم یا خیر؛ و
خداوند در این آیات میخواهد این معیارها را به هم بزند و معیار درست را مطرح نماید.
درست است که بحث را به یک معنا از تقابل ثروتمند و نابینا شروع کرد،
اما اشتباه است اگر گمان کنیم معیار ترجیح این است که لزوما طبقه مستضعف را بر طبقه مرفه ترجیح دهیم؛
که اگر چنین بود باید
اولا به جای تعبیر نابینا (که نابینا بودن لزوما دلالتی بر عضو طبقه مستضعف بودن ندارد) از تعبیر دیگری همانند فقیر و مسکین و ... (که چنین دلالتی داشته باشد) استفاده میکرد؛ و
ثانیا و مهمتر اینکه در مقام عتاب هم این دو ویژگی را در این دو طرف برجسته میکرد؛
اما نهتنها در گام اول چنان نکرد بلکه در گام دوم هم از سویی برای طرف منفی از تعبیر «مستغنی» (=کسی که احساس بینیازی میکند) استفاده کرد و نه از تعابیری همچون غنی (= ثروتمند) یا مترَف (= مرفه و رفاهزده) و ...؛ و برای طرف مثبت، حتی سراغ همان نابینا بودن (که به هر حال دلالت بر یک نحوه ضعف دارد و میتوانست نمادی از طبقه ضعیف باشد) هم نرفت؛ بلکه از این تعبیر که «او شتابان سراغت میآمد در حالی که خشیت داشت» استفاده نمود.
💢اینها نشان میدهد که ظاهرا ضابطه اصلی برای ترجیح دادن اینکه در مقام تبلیغ چه کسی را اولویت دهیم این باشد که:
کسی که خودش تمایل دارد و خواهان است و خشیتی به دل دارد مهمتر است از کسی که خودش احساس بینیازی میکند.
📝#تذکر_اخلاقی
آیا ضابطه ما در مقام اولویت دادن به مخاطب تبلیغ (چه به عنوان مبلغ، و چه به عنوان کسی که میخواهیم زمینه را برای تبلیغ دیگران مهیا کنیم) این است که محور فعالیت را کسانی قرار دهیم که خودشان مشتاقند یا خیر؟
⛔️آیا تبلیغ اسلام برای غربیها (اروپاییان و آمریکاییان) را مهمتر از تبلیغ اسلام برای آفریقاییها نمیدانیم؟ (جلسه ۱۰۹۱، تدبر۲ https://yekaye.ir/ababsa-80-06/)
⛔️آيا تبلیغ برای بالای شهریها و طبقات ثروتمند را، که اغلبشان علاقه چندانی به مباحث دینی ندارند، ولی در میانشان معدود افرادی هست که راحت میتوانند برای برگزاری جلسه هزینه کنند، بر تبلیغ در محلههای پایینشهر و طبقات محرومی که اتفاقا علاقمند بحثهای دینی هستند اما هزینه چندانی برای برگزاری جلسات و دعوت از مبلغ ندارند، ترجیح نمیدهیم؟
⛔️آیا ما چنین نیستیم که تبلیغ کردن اسلام برای صاحبان قدرت و ثروت را مهمتر بدانیم؛ و سخنرانی ویا حضور در مجلسی را که مخاطبش مسئولان رده بالای حکومتی است (که اتفاقا عمدهشان در فضای رودربایستیهای سیاسی در آن مجلس آمدهاند) ترجیح نمیدهیم بر مجلسی که مخاطبش افراد عادی جامعهاند ولی با اشتیاق و به خاطر علاقه به جلسه اهل بیت در آن مجلس آمدهاند؟
⛔️آیا تبلیغ کردن در جمعهای کثیر و عمومی (که لزوما معلوم نیست مخاطب احساس نیازی به شنیدن سخنان داشته باشد، و کاملا به صورت عبوری مخاطب قرار گرفته، مانند تبلیغ در تلویزیون و فضاهای مجازی با فالوور بالا و برخی از محلهای سخنرانی عمومی) را بر تبلیغ کردن در جایی که مخاطبانی که خودشان به اصرار تقاضا دارند ولی تعدادشان بسیار کمتر است، ترجیح نمیدهیم؟
⛔️و آیا ...؟
👇ادامه مطلب👇
ادامه جمعبندی ۱۰ آیه اول سوره عبس
🤔و آیا کسی که ترجیحاتش چنین است حتی اگر خود سخنور قهاری باشد ویا از سخنور قهاری دعوت کرده باشد عملا و با رفتار خویش پیام خدا را به مخاطبشان منتقل میکند یا پیام نفسانیت خویش را؟
🤔و با این توصیفات، آيا یکی از علل اینکه امام زمان ع ظهور نکرده این نیست که «مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ»*؟
✳️* پینوشت:
تعبیر «مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ: چقدر ضجهزن زیاد است و چقدر حاجی کم است» تعبیری است که امام سجاد ع در پاسخ به کسی که کثرت حاجیان را در طواف دیده بود و گفته بود امسال چقدر حاجی زیاد است، فرمود (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص606-607 ).
شبیه این گفتگو در مورد امام باقر ع (عيون المعجزات، ص76 ؛ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص184 ) و امام صادق ع (بصائر الدرجات، ج1، ص271 و ص358 ؛ لإختصاص، النص، ص303 ) نیز روایت شده است.
✅تکمله
از بحث فوق نباید نتیجه گرفت که اساسا تبلیغ کردن برای کسانی که خودشان احساس نیاز نمیکنند کار درستی نیست.
واضح است که پیامبر اکرم ص تبلیغ خود را در مکه آغاز کرد که اصلا به سخنش گوش نمیدادند.
خود قرآن به حضرت موسی ع دستور میدهد برای تبلیغ سراغ فرعون برود که اوج استکبار و طغیان و سرکشی را در برابر حق دارد: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/۲۴؛ نازعات/۱۷).
🤔قطعا در بسیاری از اوقات یک مبلغ دینی وظیفه دارد در مجامعی حضور پیدا کند که خودشان احساس بینیازی میکنند؛ و باید با روشهای مختلف بکوشد این احساس نیاز را در آنان زنده کند.
بلکه بحث صرفا این است که در جایی که بین دو گروه مخیر شدیم که یکی احساس نیاز میکند ولی در مجموع در مرتبه پایینتری از اولویتهای دنیامدارانه (چه از حیث قدرت و ثروت، و چه از حیث جمعیت و کثرت، و چه از ابعاد دیگر) قرار دارد، و دیگری بر اساس اولویتهای دنیامدارانه بالاتر است اما عملا احساس نیاز به دین ندارد، دومی را بر اولی ترجیح ندهیم؛ و در پرداختن به اولی، اعراض و غفلت و سهلانگاری نکنیم.
@yekaye
🔹تَذْكِرَةٌ
درباره ماده «ذکر» ذیل آیه ۴ همین سوره بحث شد https://yekaye.ir/ababsa-80-04/ و به صورت خاص درباره «تذکرة» بیان شد که:
▪️«تَذْكِرَة» بر وزن تفعله را گفتهاند که همان معنای تفعیل (تذکیر) میدهد به نحوی خفیفتر؛ یعنی به معنای آن چیزی است که مایه یادآوری و تذکر میشود؛ به تعبیر دیگر، آن موعظه و نصیحتی است که با آن، آنچه را باید بدان عمل شود متذکر میشوند.
@yekaye
☀️۱) محمد بن فضیل در گفتگویی طولانی با امام کاظم ع درباره معانی آیات متعددی سوال میکند. در فرازی از این گفتگو، وی درباره آيات ۳۱ تا ۴۹ سوره مدثر میپرسد که امام ع فرازهای متعددی از آن را بر ولایت امیرالمومنین ع تطبیق میدهد که آخرین موردش این است که:
درباره این آیه سوال کردم که میفرماید: «پس آنها را چه میشود كه از این مایه تذكر رويگردانند؟» (مدثر/۴۹)
امام ع فرمود: یعنی از ولایت رویگردانند.
گفتم: «زنهار! همانا این مایه تذکر است» (عبس/۱۱).
فرمود: همان ولایت.
📚الكافي، ج1، ص434
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ... قُلْتُ: «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ»؟
قَالَ: عَنِ الْوَلَايَةِ مُعْرِضِينَ!
قُلْتُ: «كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ»
قَالَ: الْوَلَايَة.
✳️تبصره:
با توجه به اینکه آيه ۵۴ سوره مدثر «كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَة» است؛ با توجه به اینکه در میان قراءات موجود قرائت آن آیه به صورت «إِنَّها» در سوره مدثر یافت نشد، شاید آن گونه که مرحوم مجلسی احتمال داده، یک احتمال این است که یا راوی ویا ناسخ بین این دو اشتباه کرده باشد، ویا قرائتی از آن آیه درسوره مدثر به صورت «إِنَّها» نزد اهل بیت موجود بوده باشد (مرآة العقول، ج5، ص151 ؛ بحار الأنوار، ج24، ص346 )؛ و در مجموع این احتمال که تطبیق «ولایت» بر این آیه، ناظر به آیه سوره مدثر باشد در اینجا بسیار زیاد است؛ چنانکه در عموم تفاسیر روایی متاخر همچون تفسیر صافی و البرهان و نور الثقلین و کنزالدقائق، حدیث فوق را ذیل سوره مدثر آوردهاند و نه در اینجا؛ و در تفاسیر روایی متقدم مانند تفسیر قمی هم با توجه به آیات بعدی، مقصود از انها در اینجا را آیات قرآن دانستهاند؛ هرچند خود مرحوم مجلسی این احتمال را که مقصود سوال سائل همین آیه عبس باشد را بعید ندانسته است.
@yekaye
☀️۲) روایت شده است که امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خود فرمودند:
همانا بهترین قصهها و رساترین موعظهها و سودمندترین تذکرها کتاب الله عز و جل است که خداوند عز و جل فرمود: «و هنگامی که قرآن قرائت شود بدان گوش دهید و ساکت باشید؛ باشد که مورد رحمت واقع شوید» (اعراف/۲۰۳).
📚الكافي، ج8، ص175
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْخُطْبَةَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَوْمَ الْجُمُعَةِ ...
ثُمَّ إِنَّ أَحْسَنَ الْقَصَصِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ أَنْفَعَ التَّذَكُّرِ كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَز َّ؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».
@yekaye