.
2️⃣ «وَ حَدائِقَ غُلْباً»
در نکات ادبی توضیح داده شد که ماده «غلب» برای یک نوع غلبه و تفوق به کار میرود و کلمه «غُلْب» (که جمع أغلب است) به معنای گردنکلفتی است؛ و در خصوص درختان آن را به معنای شداد و غلاظ و تنومند بودن دانستهاند (ابن عباس و عکرمه و سدی، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 ) چنانکه به درخت تنومند و محکم «شجرة غلباء» گفته میشود (مجمع البيان، ج10، ص667 )؛
اما درباره اینکه مقصود از آن در این آیه چیست، نظرات مختلفی بیان شده است که میتوان آنها را در دو دسته کلی قرار داد:
🌴الف. معانیای که ناظر به درختان دنیوی باشد؛ که با توجه به اینکه کلمه «غلب» وصف تکتک درختان باشد یا وصف کل باغ، خود این قول مشتمل بر دو دسته میشود:
🌿الف.۱. وصف تک تک درختان باشد؛ که در این صورت مقصود از «حدائق غلبا» باغهایی است که مشتمل بر درختان بزرگ و تنومند (مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ الميزان، ج20، ص209 ) ویا بزرگ و بلند (ابن عباس، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 و مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص60) باشد؛ که برخی هم در همین فضا مقصود را درختان نخل تنومند ویا پربار و ارزشمند دانستهاند (معاني القرآن (فراء)، ج3، ص238 ؛ حسن و عبد بن حمید، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 ؛ قتاده و ابنزید، به نقل البحر المحيط، ج10، ص410 ).
🌿الف.۲. وصف کل باغ باشد که اشاره باشد به انبوه و تودرتو بودن باغ (مجاهد و مقاتل، به نقل مفاتيح الغيب، ج31، ص60 ).
🌴ب. معانیای که ناظر به آخرت یا ملکوت باشد:
🌿ب.۱. مقصود درختانی در بهشت است که سایهگسترند ولی بار ندارند (ابن عباس، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 )
🌿ب.۲. چهبسا این باغها اشاره به مقامات روحانی و ملکوتی است و مقصود از «أغلب» و «غُلْب» در اینجا آن حالت تفوق و قوت و قدرتی است که این مقام بر سایر مقامات دارد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص303 ).
🌿ب.۳. میتواند معانی استعاری دیگری هم داشته باشند همانند تعابیر باغ و درختی که در مناجات دوازدهم از مناجات خمس عشرة امام سجاد ع (مُنَاجَاةُ الْعَارِفِين) به کار رفته است: «إِلَهِي فَاجْعَلْنَا مِنَ الَّذِينَ تَرَسَّخَتْ أَشْجَارُ الشَّوْقِ إِلَيْكَ فِي حَدَائِقِ صُدُورِهِمْ، وَ أَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجَامِعِ قُلُوبِهِم: خدایا مرا از کسانی قرار داده که درختان شوق به تو در باغهای سینههایشان ریشه دوانیده است و سوز و گداز محبت تو محل تجمع قلوبشان را فراگرفته است» (زاد المعاد، ص415).
@yekaye
#عبس_30
🔹فاكِهَةً
در مورد ماده «فکه» قبلا بیان شد که
▪️برخی گفتهاند که در اصل دلالت دارد بر طیب خاطر و دلپسندی، و یا خوش طبع بودن؛ و
▪️برخی با اشاره به کاربرد کلمه «مُفکِهة» و «مُفکِه» در خصوص شتری که آماده وضع حمل است (که نشیمنگاهش باز میشود) [و احتمالا باز شدن دهان در هنگام خندیدن] گفتهاند اصل این ماده دلالت دارد بر گشودگی و باز شدن میانه چیزی با امر لطیفی که آن را پر میکند ویا از آن بیرون میزند.
▪️«فاکهه» (لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ؛ یس/۵۷) – که جمع آن «فواکه» است (لَكُمْ فيها فَواكِهُ كَثيرَةٌ؛ مومنون/۱۹) – به میوه گویند، از آن جهت که انسان از آن احساس طیب خاطر میکند، و یا اینکه چون طبیعتش دلپسند است، و یا اثر طیب و دلپسندی در نفس آدمی باقی می گذارد؛
▪️هرچند که برخی به خاطر آیه «فيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ» (الرحمن/۶۸) بر اطلاق آن بر تمام میوهها تردید کردهاند و گفتهاند بر انگور و انار و خرما اطلاق نمیشود (ظاهرا این نظر ابوحنیفه بوده) و
▫️برخی هم پاسخ دادهاند که این تفصیلهای بعد از اجمال لزوما دلالت بر عدم شمول کلمه اول نمیشود چنانکه در مورد کلمه پیامبران در آیه «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ« (احزاب/۷) مشاهده میشود.
به نظر میرسد کسی که چنان تحلیل داشته از این آیه «فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ لَكُمْ فيها فَواكِهُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ» (مومنون/۱۹) کاملا غفلت کرده، و روایتی نبوی هم که ذیل این آیه سوره الرحمن آمده موید همین عام بودن است.
🔖جلسه ۹۸۷ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-20/
@yekaye
🔹أَبًّا
درباره ماده «أبب»
▪️ابن فارس بر این باور است که این ماده در اصل بر دو معنای متفاوت دلالت دارد:
▫️یکی بر معنای چراگاه و مرتع؛ و
▫️دیگری قصد کردن و آماده شدن (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص6-7).
▪️اما اغلب اهل لغت دومی را معنای محوری این ماده دانستهاند و اولی را به آن برگرداندهاند، چنانکه مثلا
▫️راغب و مرحوم مصطفوی هردو بر این باورند که وجه تسمیه چراگاه به «أبّ» این است که برای چریدن چارپایان آماده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص59 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص18 )؛ و
▫️ حسن جبل هم معنای محوری این ماده را «آماده شدن برای کاری به نحو پیشگام شدن یا ارتفاع گرفتن» دانسته و وجه تسمیه چراگاه به «أب» را این دانسته که اولا بدون اینکه کسی برایش زحمتی بکشد همیشه برای چرای دامها آماده است و ثانیا برخلاف حبوبات که رشد رو به بالا ندارند چراگاه رشدش رو به بالاست و با بالا آمدن علفها آماده برای چریدن چارپایان میشود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۵۳-55).
▪️البته ظاهر کلام مرحوم طبرسی به نحوی است که گویی معنای اصلی این ماده همان چراگاه است و کلمه قصد کاری کردن یا آماده شدن هم به نحوی از آن گرفته شده چنانکه از نظر وی تعبیر «أب الی سیفه فاستله: دست به سمت شمشیرش برد که آن را بیرون آورد» از باب تشبیه به چهارپایانی است که میخواهند از چراگاه خارج شوند (مجمع البيان، ج10، ص667 ).
📿ماده «أبب» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️تمام احادیثی که ذیل آیه ۲۷ گذشت به این آیه نیز مربوط میشود؛
جلسه ۱۱۱۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-27/
همچنین ذیل آیه ۲۸فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند:
جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/
اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند. که در آنجا آمد: «الْأَبُّ» یعنی علوفه چهارپایان.
اما احادیث دیگر:
🔹۱) الف. روايت شده که از ابو بكر معنى آيه شريفه «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» را پرسيدند. او معنى كلمه «أبّ» را نمیدانست و گفت: كدام آسمان بر من سايه گستراند، يا كدام زمين مرا بر خود گيرد، يا چه بكنم اگر در كتاب خداى تعالى چيزى را بگويم كه آن را ندانم، اما «فاكهة» را ميدانیم كه چيست و اما «أب» پس خدا به آن داناتر است.
☀️اين سخنان به گوش امير المؤمنين عليه السّلام رسيد فرمود: سبحان اللَّه! آيا نمیدانست كه «أب» همان مرتع و چراگاه است، و اين گفتار خداوند متعال كه فرموده: «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» براى برشمردن نعمتهاى او بر بندگان است، كه چگونه غذای آنها را مهیا کرده و براى ايشان و براى چهار پايانشان چه آفريده كه موجب زندگى خودشان و قوام یافتن بدنشان است.
📚الإرشاد، ج1، ص200؛
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج2، ص358 ؛
📚كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، ص69
وَ رَوَوْا أَنَّ أَبَا بَكْرٍ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» فَلَمْ يَعْرِفْ مَعْنَى الْأَبِّ فِي الْقُرْآنِ وَ قَالَ أَيُّ سَمَاءٍ تُظِلُّنِي وَ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّنِي أَمْ كَيْفَ أَصْنَعُ إِنْ قُلْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى بِمَا لَا أَعْلَمُ؟ أَمَّا الْفَاكِهَةُ فَنَعْرِفُهَا وَ أَمَّا الأَبُّ فَاللَّهُ أَعْلَمُ بِهِ.
☀️فبَلَغَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع مَقَالُهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ ع: يَا سُبْحَانَ اللَّهِ! أَ مَا عَلِمَ أَنَّ الْأَبَّ هُوَ الْكَلَاءُ وَ الْمَرْعَى؟! وَ إِنَّ قَوْلَهُ عَزَّ اسْمُهُ «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» اعْتِدَادٌ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بِإِنْعَامِهِ عَلَى خَلْقِهِ فِيمَا غَذَّاهُمْ بِهِ وَ خَلَقَهُ لَهُمْ وَ لِأَنْعَامِهِمْ مِمَّا تَحْيَا بِهِ أَنْفُسُهُمْ وَ تَقُومُ بِهِ أَجْسَادُهُم
📚سخن ابوبکر در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است مانند مصنف ابن أبي شيبة (ج6، ص136 )، الكشف والبيان عن تفسير القرآن (ثعلبی) (ج10، ص134 )؛ تفسير القرطبي (ج19، ص223 )
✅و جالب اینجاست که در بسیاری از کتب تفسیری اهل سنت بلافاصله بعد از این واقعه، شبیه همین را در مورد عمر روایت کردهاند (از جمله همین دو تفسیر فوق، یعنی تفسیر الثعلبی، ج10، ص134 و تفسير القرطبي، ج19، ص223 )
🤔و البته در این نقلها معلوم میشود که ابوبکر فقط ابراز ندانستن کرد اما عمر وقتی میفهمید برخی صحابه بر این مطلب اطلاع دارند و برای مردم پاسخ میدهند دست به تازیانه میبرد!
از باب نمونه برخی از نقلهای خود اهل سنت که سیوطی ذیل همین آیه گردآوری کرده است تقدیم میشود:
🔹ب. از ابو بكر معنى آيه شريفه «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» را پرسيدند. گفت: كدام آسمان بر من سايه گستراند، يا كدام زمين مرا بر خود گيرد، اگر در كتاب خداى تعالى چيزى را بگويم كه آن را ندانم.
🔹ج. به طرق متعدد از انس روایت شده که عمر بر منبر آیات «فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً» را تا عبارت «وَ أَبًّا» قرائت کرد. سپس گفت: همه اینها را میدانیم که چیست، اما «أبّ» چیست؟! سپس عصایی را که در دستش بود پرتاب کرد و گفت: به جانم سوگند این تکلف است! چه اشکالی دارد که ندانیم «أبّ» چیست؟ آنچه را هدایتش از کتاب آشکار است پیروی کنید و بدان عمل کنید و آنچه را نمیدانید به پروردگارش واگذار نمایید.
🔹د. عبدالرحمن بن یزید میگوید:شخصی از عمر درباره سخن خداوند «وَ أَبًّا» سوال کرد. [عمر پاسخی نداشت] وقتی دید که اصحاب دارند پاسخ وی را میدهند با تازیانه به سراغشان رفت.
🔹ه. به طریقی دیگر از انس روایت شده که عمر آیه «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» را قرائت کرد و گفت: میوه را که میدانیم چیست؛ اما «أبّ» چیست؟! سپس گفت: ما از تکلف نهی شدهایم.
🔹و. از ابووائل روایت شده است که از عمر درباره اسن سخن خداوند «وَ أَبًّا» سوال شد. گفت: ما به این مکلف نشدهایم؛ یا: ما به این دستور داده نشدهایم.
📚الدر المنثور، ج6، ص317
🔹ب. أخرج أبو عبيد في فضائله و عبد بن حميد عن ابراهيم التيمي قال: سئل أبو بكر الصديق رضى الله عنه عن قوله وَ أَبًّا فقال أى سماء تظلني و أى أرض تقلني إذا قلت في كتاب الله ما لا أعلم.
🔹ج. أخرج سعيد بن منصور و ابن جرير و ابن سعد و عبد حميد و ابن المنذر و ابن مردويه و البيهقي في شعب الايمان و الخطيب و الحاكم و صححه عن أنس: أن عمر قرأ على المنبر «فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً» إلى قوله «وَ أَبًّا». قال: كل هذا قد عرفناه فما الأب؟! ثم رفض عصا كانت في يده، فقال: هذا لعمر الله هو التكلف. فما عليك ان لا ندري ما الأب؟ اتبعوا ما بين لكم هداه من الكتاب، فاعملوا به، و ما لم تعرفوه، فكلوه إلى ربه.
🔹د. أخرج عبد بن حميد عن عبد الرحمن بن يزيد: أن رجلا سأل عمر عن قوله «وَ أَبًّا». فلما رآهم يقولون، أقبل عليهم بالدرة.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه مطلب
🔹ه. أخرج عبد بن حميد و ابن الأنباري في المصاحف عن أنس قال قرأ عمر «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا»؛ فقال: هذه الفاكهة قد عرفناها؛ فما الأب؟ ثم قال: نهينا عن التكلف.
🔹و. أخرج ابن مردويه عن أبى وائل: أن عمر سئل عن قوله «وَ أَبًّا» ما الأب؟ ثم قال: ما كلفنا هذا. أو ما أمرنا بهذا.
@yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
میوه، صد و بیست رنگ (گونه) است، که سرور آنها انار است.
📚الكافي، ج6، ص352؛
📚المحاسن، ج2، ص539
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْفَاكِهَةُ مِائَةٌ وَ عِشْرُونَ لَوْناً سَيِّدُهَا الرُّمَّانُ.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که خداوند عز و جل حضرت آدم را از بهشت هبوط داد همراهش صد و بیست شاخه (نهال) از آن [= میوه های بهشتی] فرستاد؛ چهل تا از آنها درون و بیرونش خورده میشود؛ چهل تا درونش خورده میشود وبیرونش را دور میاندازند و چهل تا بیرونش خورده میشود و داخلش را دور می اندازند و جوالهایی که در آن است بذر هر چیزی است.
📚الخصال، ج2، ص601
حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَمَّا أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ ع مِنَ الْجَنَّةِ أَهْبَطَ مَعَهُ عِشْرِينَ وَ مِائَةَ قَضِيبٍ مِنْهَا أَرْبَعُونَ مَا يُؤْكَلُ دَاخِلُهَا وَ خَارِجُهَا وَ أَرْبَعُونَ مِنْهَا مَا يُؤْكَلُ دَاخِلُهَا وَ يُرْمَى بِخَارِجِهَا وَ أَرْبَعُونَ مِنْهَا مَا يُؤْكَلُ خَارِجُهَا وَ يُرْمَى بِدَاخِلِهَا وَ غِرَارَةٌ فِيهَا بَزْرُ كُلِّ شَيْءٍ.
🔹حدیث فوق از احادیثی است که قبلا در جلسه ۹۸۷ گذشت.
درباره میوههایی که اصل آنها بهشتی بوده است به جلسه ۹۸۷ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-20/ (بویژه حدیث۲) مراجعه کنید.
@yekaye
☀️۳) از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
رسول الله ص این گونه بودند که وقتی میوه تازهای میدیدند آن را میبوسیدند و بر چشمان و بر دهان خود میگذاشتنند و میفرمودند:
خدایا همان طور که اول این را در عافیت به ما نشان دادی، پایانش را هم در عافیت به ما نشان بدهد.
📚الأمالي( للصدوق)، ص265
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ:
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَى الْفَاكِهَةَ الْجَدِيدَةَ قَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَيْنَيْهِ وَ فَمِهِ؛ ثُمَّ قَالَ:
اللَّهُمَّ كَمَا أَرَيْتَنَا أَوَّلَهَا فِي عَافِيَةٍ فَأَرِنَا آخِرَهَا فِي عَافِيَةٍ.
@yekaye
.
1️⃣ «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا»
غالبا مقصود از «فاكِهَة» را میوههایی که انسان میخورد دانستهاند و مقصود از «أَبًّا» را چراگاه و مراتعی که چارپایان در آنها میچرند؛ و گفته شده که «أَبّ» برای حیوان همانند «فاکهه» برای انسان است
(مثلا: مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ البحر المحيط، ج10، ص410)؛
که بر این اساس در واقع خداوند دارد به دو دسته مهم گیاهانی که به ترتیب مورد استفاده انسان و حیواناند اشاره میکند، با این توجه که غالبا میوه محصول درختانی است که انسان در پرورش آن نقش دارد و چراگاه غالبا گیاهانی هستند که خودرو هستند؛ که خداوند با بارش باران این دو را برای این دو گروه مهیا کرده است، چنانکه در آیه بعد میفرماید: «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص19).
▪️این توضیح بر اساس قول مشهور در تفسیر این دو کلمه است؛ چنانکه از اغلب قدمای مفسران همچون ابن عباس و مجاهد و سدی و عبد بن حمید و ضحاک و عکرمه و حسن و سعید بن جبیر (الدر المنثور، ج6، ص316-317 ) و ابوحنیفه و بیضاوی و نیز اغلب اهل لغت همچون ابن یزیدی و هروی و زمخشری و زجاج و فراء و زبیدی (تاج العروس، ج1، ص293) همین توضیح آمده است؛
اما در خصوص این دو کلمه تفاسیر دیگری هم بیان شده است؛ از جمله:
🌴الف. از ابن عباس این قول هم نقل شده که «أَبًّا» میوه تر و تازه است (الدر المنثور، ج6، ص316 ).
ب. از کلبی نقل شده که «فاکهه» گیاهان تر و تازه است و «أب» گیاهان 🌴خشک (البحر المحيط، ج10، ص410 )؛ برخی این مطلب را این گونه نقل کردهاند که «فاکهه» میوه تر و تازه است؛ اما «أب» میوههایی که خشک میکنند که در زمستان مصرف کنند (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص60 ).
ج. از ضحاک و جلال نقل شده که «أب» خصوص کاه است (البحر المحيط، 🌴ج10، ص410 ؛ الدر المنثور، ج6، ص317 ؛ تاج العروس، ج1، ص293 ).
🌴د. از ابورزین نقل شده که «أب» مطلق گیاه است؛ و از عطاء و ثعلب هم نقل شده که «أب» هر چیزی است که از زمین بروید (الدر المنثور، ج6، ص317 ؛ تاج العروس، ج1، ص293 ).
🌴ه. فخر رازی به این قول متمایل شده که «فاکهه» همه میوههاست غیر از انگور و زیتون و خرما، زیرا که در این آیه بعد از این سه آمده و معطوف باید غیر از معطوف علیه باشد (مفاتيح الغيب، ج31، ص60 )؛
در حالی که این دلیل قانعکننده نیست، زیرا میتواند آنها از باب اعتنای خاصی که بدانها هست مقدم آمده باشد و بعد کل میوهها اشاره شده باشد (الميزان، ج20، ص210 ).
@yekaye
#عبس_31
.
2️⃣ «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا»
کلمه «أَبًّا» از کلمات خاص و کمکاربرد قرآنی است که چنانکه بیان شد به معنای چراگاه است و معانی دیگری هم برایش گفتهاند.
چنانکه در حدیث ۱ اشاره شد از وقایعی که در کتب اهل سنت با سندهای گوناگون آمده است و در بسیاری از کتب تفسیری اهل سنت ذیل همین آیه آمده است این واقعه است که دو خلیفه اول، زمانی که بر مصدر امور بودند، در خصوص معنای این کلمه اظهار بیاطلاعی میکنند و دیدیم عمر حتی با تازیانه مانع میشد از اینکه کس دیگری هم بخواهد پاسخ سوال مردم در خصوص این آیه را بدهد!
بسیاری از اهل سنت هم این را جزء محاسن آن دو میشمرند چنانکه در مقدمه بسیاری از کتابهای تفسیری اهل سنت، وقتی در مقام ضرورت پرهیز از تفسیر به رأی سخن گفته میشود به این جملات ابوبکر و عمر اشاره میکنند
(مثلا ر.ک: تفسير القرطبي، ج1، ص34 ؛ بحر العلوم (تفسير السمرقندي) ج1، ص12 ؛ تفسير الراغب الأصفهاني، ج1، ص37 ؛ تفسير البغوي، ج1، ص17 ؛ تفسير الخازن (لباب التأويل في معاني التنزيل) ج1، ص6 ؛ تفسير ابن كثير، ج1، ص11 ؛ تفسير القاسمي (محاسن التأويل) ج1، ص54 و ۹۹ ).
این نکته که وقتی آنان معنای این کلمه را ندانستند از خودشان معنایی برای این کلمه نساختند جای قدردانی دارد، اما مساله این است که چرا افراد را به کسانی که این معنا را میدانند ارجاع ندادند؟ و چرا عمر اگر کس دیگری میخواست آنچه اینها نمیدانند را به مردم بگوید با تازیانه سراغش میرفت؟
مساله زمانی جالبتر میشود که به یاد آوریم که عمر همان کسی است که وقتی پیامبر اکرم در بستر بیماری افتادند و در شرف رحلت بودند با گفتن جمله «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ: کتاب خدا برای ما کفایت میکند» مانع وصیت رسول الله شد که میخواست مسیر بعد از خویش را چنان معلوم کند که کسی به گمراهی نیفتد
(قبلا در بحث از آیه اول سوره حجرات در جلسه ۱۰۶۶ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/ ذیل عنوان «مصداق فاجعهآمیز صدا بلند کردن بر سر پیامبر در تاریخ» سندهای متعدد وقوع این سخن توسط عمر ارائه شد در زمانی که رسول الله ص قصد داشت مطلبی بنویسید که مردم بعد از وی گمراه نشوند؛ و نشان دادیم این واقعه در معتبرترین کتابهای اهل سنت مثل صحیح بخاری و مسلم آمده و اصلا قابل انکار نیست).
شک نداریم که پرهیز از سخن گفتن بدون علم، بویژه در خصوص کتاب خدا، کار قابل تقدیری است، اما سوال ما این است که چگونه عمر بین «کتاب خدا کافی است» و «بیاطلاعی حتی در حد برخی معانی ظاهری کلمات این کتاب» جمع میکرد و کسی که خودش میداند خودش و دیگران علم کافی به کتاب خدا ندارند (وقتی دیگران که اظهارنظر میکنند را تازیانه میزند در خوش بینانهترین حالت که برخی علمای اهل سنت توضیح دادهاند مقصودش این است که شما هم بلد نیستید و در چیزی که بلد نیستید اظهارنظر نکنید)، چرا با ادعای کتاب خدا کافی است مانع ابلاغ وصیت پیامبر اکرم ص، در خصوص نشان دادن مسیری که هیچکس دچار انحراف نخواهد شد، میشود؟!
@yekaye
#عبس_31
🔹مَتاعاً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «متع» در اصل بر منفعت و بهرهوری دلالت دارد؛ و در تفاوتش با نفع، برخی گفتهاند نفعی است که مدتی ادامه داشته باشد و برخی گفتهاند نفع و منفعتی است که همراه با لذت و رفع حاجت باشد، مخصوصا اگر انسان لذتش را زود درک کند مانند لذت پولدار شدن؛ در حالی که نفع در جایی که برای رسیدن به لذت باید صبر کرد نیز به کار میرود.
▪️«متاع»، هم به معنای مصدری به کار میرود (به معنای بهرهمند شدن و نفع بردن)، و هم به معنای آن چیزی که مورد بهرهوری قرار میگیرد، که به هر چیزی که به نحوی از آن بتوان استفاده کرد اطلاق میشود و در بسیاری از آیات قرآن هر دو میتواند مد نظر بوده باشد: (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ؛ نساء/۷۷) و جمع آن «أَمْتِعَة» (أَمْتِعَتِكُمْ؛ نساء/۱۰۲) میباشد.
▪️«مُتْعَة» نیز به معنای چیزی است که برای رفع نیاز استفاده میشود و به نحو اصطلاحی، با دو تعبیر «متعه نکاح» و «متعه حج» مواجهیم؛ که اولی همان است که «ازدواج موقت» نامیده میشود که تفاوت مهمش با ازدواج عادی این است که زمانش معلوم است و با پایان زمان، بدون طلاق از هم جدا میشوند [و در قرآن کریم با تعبیر «استمتع» از آن یاد شده «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُ» (نساء/۲۴)]؛ و و دومی آن است که انسان عمره را به حج ملحق کند «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ» (بقرة/۱۹۶) و از خلیفه دوم روایت شده است که «مُتْعَتَانِ كَانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَأَنَا أَنْهَى عَنْهُمَا وَأُعَاقِبُ عَلَيْهِمَا: دو متعه در زمان پیامبر رایج بود اما من از آن دو نهی کردم و هرکس انجامش دهد مجازاتش میکند».
▪️همچنین به طور اصطلاحی، دو کلمه «متعه» و «متاع» هم به صورت اسم (مثلا: وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ؛ بقرة/۲۴۱) وهم به صورت فعل (مثلا: وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ؛ بقرة/۲۳۶) در مورد چیزی که به زن مطلقه میدهند تا در ایامی که عده نگه میدارد مخارجش تامین باشد نیز گفته میشود.
🔖جلسه ۵۱۸ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-28/
@yekaye
🔹لِأَنْعامِكُمْ
قبلا بیان شد که
▪️معنای محوری ماده «نعم» نرمی و رقت در چیزی و خالی بودن آن از خشونت و غلظت است؛
و ظاهرا با توجه به کلمه «نعمت» بوده که بسیاری توضیح دادهاند که اصل این ماده دلالت دارد بر برخورداری از رفاه (ترفّه) و خوشایند بودن معیشت (طیب العیش) و «بر وفق مراد بودن» امور؛ اما در واقع، نعمت را هم به همین جهت نعمت گفتهاند که وضعیتی است که با نرمی و لطافت همراه؛ و از سختی و غلظت به دور است.
▪️از این ماده مشتقات فراوانی ساخته شده است، مانند «نَعْمَة» (با فتحه ن) «وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ» (دخان/۲۷)، «نِعمت» (با کسره ن) «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (نحل/۱۸)، «نَعِيم» «جَنَّاتُ النَّعِيمِ» (قلم/۳۴)، «نَعَّمَ، تنعیم» «فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ» (فجر/۱۵)، «أنعَمَ، إِنْعَام» «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» (فاتحة/۷)، «نَعْمَاء» «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ» (هود/۱۰)، «ناعم» «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ» (غاشیة/۸)، «نِعْمَ» «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/۴۴)، «نِعِمَّا» «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ» (بقره/۲۷۱)، «نَعَمْ» «فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا: نَعَمْ» (أعراف/۴۴)؛ که قبلا به تفصیل درباره تمام آنها صحبت شد.
▪️یکی از آن مشتقات «نَعَم» است که برخی آن را به معنای شتر دانسته، از این جهت که برخورداری از آن برای عرب نعمت بزرگی بوده؛ و گفتهاند که جمع آن را که «أنعام» است، درباره چهارپایان اهلی (مشخصا شتر و گاو و گوسفند) به کار میبرند «وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً» (أنعام/۱۴۲) و تاکید کردهاند زمانی این برای چارپایان اهلی به کار میرود که حتما در میانشان شتر وجود داشته باشد؛ اما به نظر میرسد که اگرچه احتمالا اصل این کلمه را ابتدا برای «شتر» استفاده کرده باشند، اما تدریجا حتی مفرد آن (نَعَم) را برای مطلق چارپایان اهلی به کار برده باشند چنانکه اغلب، آیه «مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» (مائده/۹۵) را مختص شتر ندانستهاند؛ و دیگران هم این کلمه را شامل حال همه بهائم دانستهاند.
🔖جلسه ۴۵۸ http://yekaye.ir/al-qalam-68-34/
@yekaye
☀️تمام احادیثی که ذیل آیه ۲۷ (جلسه ۱۱۱۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-27/) گذشت به این آیه نیز مربوط میشود؛
اما احادیث دیگر:
☀️۱) از امام حسن عسکری ع از پدرانشان روایت شده است که شخصی از امام رضا ع درباره تفسیر «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» سوال کرد.
ایشان فرمودند پدرم از پدرشان از جدشان از امام باقر ع از زین العابدین ع از پدرش روایت کرده که شخصی سراغ امیرالمومنین ع آمد و همین سوال را کرد و ایشان در پاسخ فرمودند: ...
و فرمود: رب العالمین یعنی مال آنها و آفریدگارشان و کسی که روزی آنان را از آنجا که میدانند و نمی دانند سوی آنان سوق می دهد؛ وس روزی قسمت قرار داده شده و سراغ آدم میآید در هر موقعیتی از موقعیتهای دنیا که باشد؛ نه تقوای تقواپیشگان آن را زیاد می کند و نه فجور فاجران آن را می کاهد؛ و بین این و آن حجابی است که وی آن را بطلبد؛ به نحوی که اگر کسی از روزی خویش فرار کند روزی به دنبالش افتد همان طور که مرگ به دنبال افراد میافتد ...
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص282؛
📚 التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص30-31؛
📚علل الشرائع، ج2، ص417؛
📚بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص213
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ الْمُفَسِّرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» مَا تَفْسِيرُهُ؟
فَقَالَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مَا تَفْسِيرُهُ فَقَالَ: ...
وَ قَالَ ع رَبُّ الْعَالَمِينَ مَالِكُهُمْ وَ خَالِقُهُمْ وَ سَائِقُ أَرْزَاقِهِمْ إِلَيْهِمْ مِنْ حَيْثُ يَعْلَمُونَ وَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ فَالرِّزْقُ مَقْسُومٌ وَ هُوَ يَأْتِي ابْنَ آدَمَ عَلَى أَيِّ سِيرَةٍ سَارَهَا مِنَ الدُّنْيَا لَيْسَ تَقْوَى مُتَّقٍ بِزَائِدِهِ وَ لَا فُجُورُ فَاجِرٍ بِنَاقِصِهِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ سِتْرٌ وَ هُوَ طَالِبُهُ فَلَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ يَفِرُّ مِنْ رِزْقِهِ لَطَلَبَهُ رِزْقُهُ كَمَا يَطْلُبُهُ الْمَوْت...
@yekaye