eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹صيْحَةً ▪️ماده «صیح» در اصل به معنای صدای بلند و بلند کردن صدا (فریاد کشیدن) است 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص324؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص496) ▫️و اگرچه به هر فریاد بلندی اطلاق می‌شود (يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِم؛ منافقون/4) اما در قرآن کریم، غالبا به عنوان یکی از عذاب‌هایی که موجب هلاکت قومی گردیده، مطرح شده ؛ و به نفخ صور نیز «صیحه» اطلاق شده است (إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ، یس/53؛ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ، ق/42) ▫️تفاوت دیگر «صیحه» با «صوت» (= صدا) در این است که صوت کلمه عامی است برای همه صداها (از موجود زنده تولید شود یا از در و دیوار و ...) به کار می‌رود: اما «صیحه» فقط به صدایی که از موجود زنده (جانوران، به معنای اعم از انسان) درآید گفته می‌شود؛ ▫️و البته تفاوت «صیحه» با «نداء» هم در این است که «نداء» صدای بلند معنی‌دار است؛ اما «صیحه» بر صدای بلند بی‌معنا هم گفته می‌شود (یعنی در آن ضرورتاً از کلمات معنی‌دار استفاده نمی‌شود؛ یعنی ندا می‌تواند صیحه باشد اما هر صیحه‌ای لزوما ندا نیست.) با این اوصاف، شاید کلمه «فریاد» در زبان فارسی، بهترین معادل «صیحة» باشد. 🔸(البته در فارسی کلمات «آواز» ، «جیغ» ، «بانگ» و «داد» (داد زدن، داد کشیدن) هم داریم که هر یک تفاوتی دارد: 🔺«آواز» این سه ویژگی (بلند بودن، خاص موجود زنده بودن) را دارد، اما برخلاف فریاد، بار معنایی مثبت دارد و شامل صدای گوشخراش نمی‌شود. 🔺 «بانگ» ظاهرا برای غیر موجود زنده هم به کار می‌رود (بانگ نعل ستوران، دهخدا). 🔺«جیغ» اخص از «فریاد» است؛ زیرا اولا حتما از اصوات بی‌معنا استفاده می‌شود و ثانیا صرفا در مورد فریادهایی که با صدای زیر و نازک است به کار می‌رود؛ در مورد کلمات معنی دار به کار ‌رود؛ و 🔺«داد» هم فقط در مورد انسان به کار ‌رود.) 📿ماده «صیح» تنها به صورت کلمه «صیحة» و 13 بار در قرآن کریم آمده است. ✳️ان‌شاءالله در تدبر5 تحلیلی از کاربردهای قرآنیِ کلمه «صیحه» ارائه خواهد شد، که بر آن اساس، شاید بتوان گفت قرآن کریم عملا با استفاده‌های خاص از این واژه، بار معنایی خاصی برایش ایجاد کرده است. 📖 صيْحَة واحِدَة ▪️در اغلب قرائت‌ها به همین صورت «صَيْحَةً واحِدَةً» قرائت شده است، که در این صورت «کان» کان ناقصه محسوب شده و این عبارت خیر کان و منصوب است؛ ▪️اما در قرائت ابوجعفر (از قراء عشره) و برخی قرائات غیرمشهور (شیبه و نعمان بن حارث)‌به صورت «صَيْحَةٌ واحِدَةٌ» قرائت شده است که در این صورت «کان تامه» محسوب شده است و «صیحة» فاعل آن می‌باشد (یعنی: فقط صیحه واحدی رخ داد) ▪️البته در قرائت ابن‌مسعود، به جای «صیحة» ، «زقية» قرائت شده است، که «زقیه» به صدای فریاد پرنده است؛ و بویژه در مورد فریاد شدید خروس به کار می‌رود. 📚(معاني القرآن، ج2، ص375 ؛ مجمع البيان، ج8، ص657-658 ؛ الدر المنثور، ج5، ص262 ؛ البحر المحيط، ج9، ص60) @yekaye
🔹خامِدُونَ ▪️ماده «خمد» در اصل به معنای ساکن و ساقط شدن دلالت می‌کند. این ماده غالبا در مورد وقتی که شعله آتش فروکش می‌کند و خاموش می‌شود به کار می‌رود. 📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص215؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص298) ▪️تفاوت خمودیِ آتش با اطفاء آن ▫️یکی این است که ماده «خمد» در جایی است که با قهر و غلبه باشد؛ اما ماده «طفأ» با مدارا و رفق انجام می‌شود ▫️و دیگر اینکه اخماد فقط برای خاموشی آتش فراوان و از جوش و خروش افتادن آن به کار می‌رود، اما اطفاء برای هر گونه خاموش کردن (حتی در حد یک چوب کبریت) به کار می‌رود 📚(الفروق في اللغة، ص297). ▪️ظاهرا به همین مناسبت است که برخی گفته‌اند که اصل این ماده بر سکون و خمودی پس از غلیان و فوران دلالت دارد 📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص126). این ماده تنها 2 بار در قرآن کریم به کار رفته، و هر دو بار در وصف جماعتی است که با نزول عداب الهی، چراغ زندگی‌شان خاموش شد. (مورد دیگر: فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصيداً خامِدينَ؛ انبیاء/15) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) از رسول الله ص روایت شده است: همانا خداوند به ظالم مهلت می‌دهد، آنگاه وقتی که او را می‌گیرد، جای فرار ندارد؛ سپس این آیه را تلاوت کردند: «و این چنین بود گرفتن پروردگارت، هنگامی که قریه‌هایی را در حالی که ظالم بودند مواخذه کرد؛ همانا گرفتن او بشدت دردناک است. (هود/102) 📚صحيح البخاري، ج6، ص74؛ صحيح مسلم، ج4، ص1997؛ مجمع البيان، ج5، ص292 حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ الفَضْلِ، أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، حَدَّثَنَا بُرَيْدُ بْنُ أَبِي بُرْدَةَ، عَنْ أَبِي بُرْدَةَ، عَنْ أَبِي مُوسَی رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: إِنَّ اللَّهَ لَيُمْلِي لِلظَّالِمِ حَتَّی إِذَا أَخَذَهُ لَمْ يُفْلِتْهُ قَالَ: ثُمَّ قَرَأَ: «وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ القُرَی وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ» @yekaye
☀️2) روایت شده که امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبه‌های خود فرمودند: و در كارها پيشدستی كنيد در عمری كه واپس رونده است، و بيماريی- كه از كار- بازدارنده- است، يا مرگی كه رباينده است، كه مرگ به هم زننده لذّتهای شماست، و تيره كننده دلخواه‌هایتان، و دور كننده از مقصودهایتان؛ ديدار كنندهای است كه دوستش ندارند، و همتايی است كه شكست نخورد. كينهخواهی است كه پی او را نگيرند. حلقههای ريسمانهايش را بر شما انداخته است، و سختيهايش فراتان گرفته، و پيكانهاش را به سویتان روانه ساخته. خشم و قهرش سترگ است و دشمنیاش در پی هم، و تیرش به خطا نرود. زودا كه بر شما سايه افكند با ابرهای تيره‌اش و دردهايش دائما سختتر شونده‌اش و تاريكيهای از خود بی خود کننده‌اش. و دردِ «جان گرفتن»اش، و پردههای تاريكِ پوشاننده‌اش، و طعم ناخوشايند و ناگوارش. گويی ناگهان مرگ بر شما تاخته و گفتگوهاتان را خاموش ساخته، و جمعيتتان را پراكنده و نشانههاتان را از ميان برده، و خانههاتان را تهی كرده ... و مفريبد شما را دنيا چنانكه فريفت كسانی را كه پيش از شما بودند، از آنان كه گذشتند و رفتند و جای خويش تهی هشتند. آنان كه دنيا را دوشيدند و شرنگ فريبش را نوشيدند. نابود كردند آنچه را به كار آيد و كهنه كردند آن را كه نو بايد. خانههاشان گورستان شد و دارايیشان میراثِ اين و آن. آن را كه نزدشان آيد نشناسند، و آن را كه برایشان بگريد ننگرند و آن را كه بخواندشان پاسخ ندهند. 📚نهج البلاغة، خطبه230 (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص263) مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ ع ... وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِساً فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْكُمْ مَعَابِلُهُ وَ عَظُمَتْ فِيكُمْ سَطْوَتُهُ وَ تَتَابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ فَيُوشِكُ أَنْ تَغْشَاكُمْ دَوَاجِي ظُلَلِهِ وَ احْتِدَامُ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِي سَكَرَاتِهِ وَ أَلِيمُ إِزْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ أَطْبَاقِهِ وَ جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ فَكَأَنْ قَدْ أَتَاكُمْ بَغْتَةً فَأَسْكَتَ نَجِيَّكُمْ وَ فَرَّقَ نَدِيَّكُمْ وَ عَفَّی آثَارَكُمْ وَ عَطَّلَ دِيَارَكُمْ ... وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا وَ أَفْنَوْا عِدَّتَهَا وَ أَخْلَقُوا جِدَّتَهَا أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً وَ أَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً لَا يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ وَ لَا يَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ وَ لَا يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُم. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ «إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ» مردم آن شهر وقتی فرستادگان الهی سراغشان آمدند بدانها اعتنا نکردند و آنها را تهدید کردند و به آنان فال بد زدند❗️ وقتی هم که یکی از خودشان به حمایت از آن فرستادگان الهی آمد نه‌تنها به سخن او توجه نکردند بلکه او را به شهادت رساندند‼️ اینان به خود مغرور شده بودند؛ اما هلاکت آنان برای خدا کاری نداشت؛ نه لشکری لازم بود و نه عِدّه و عُدّه‌ای؛ یک صیحه کافی بود که تمامی جنبش و جوش و خروش آنان را خاموش کند. 🔹خلاصه اینکه: ابرقدرتهايى كه ديروز مىگفتند: «لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ» امروز با يك صيحه نابود شدند. 📚(تفسير نور، ج9، ص536) @yekaye
. 2⃣ «إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ» قهر الهى ناگهانى است، غافل نباشيم. 📚(تفسير نور، ج9، ص536) @yekaye
. 3⃣ «وَ ما أَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ ... مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ ... إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً» در آیه قبل فرمود که بر این قوم لشکری از آسمان نفرستادیم؛ و در این آیه فرمود جز یک صیحه در کار نبود. مقصود چیست؟ 🍃الف. اغلب مفسران گفته‌اند که این تعبیر برای کوچک شمردن آنان است، یعنی می‌خواهد بفهماند که نابود کردن آنان برای خدا بسیار آسان بود. 📚(مثلا مجمع‌البیان، ج8، ص759؛ المیزان، ج17، ص80) 🍃ب. اگر این آیه را با آیات دیگری که بحث عذاب کردن یک قوم با «صیحه» مطرح شده، مقایسه کنیم، شاید بتوان گفت که می‌خواهد بفرماید که عذاب اینان صرفا با صیحه انجام شد، نه با همراهی هیچ عذاب آسمانی دیگری (همانند صاعقه و سنگباران و ...) 🔖(توضیح بیشتر در تدبر5 https://eitaa.com/yekaye/1646 ) 🍃ج. ... @yekaye
. 4⃣ «إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً» چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، صیحه همان فریاد است؛ یعنی صدای بلندی که از موجود زنده بیرون می‌آید. چرا از تعبیر «صیحه» (آن هم «یک صیحه») برای عذاب آنان استفاده کرد؟ 🍃الف. شاید می‌خواهد غیرمستقیم اشاره کند به واسطه بودن فرشته‌ای در این عذاب، و اینکه فقط فریاد یک فرشته برای نابودی آنان کافی بود؛ و هیچ عامل زمینی و آسمانی دیگری (مانند زلزله و صاعقه و سنگباران و ...) در کار نبوده است. 🍃ب. ... @yekaye
. 5⃣ «إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً» فقط یک صیحه کار آنان را تمام کرد! 💠بحثی درباره در قرآن کریم در قرآن کریم چند قوم را صریحا نام برده که با به هلاکت رسیدند: 🔻ثمود (قوم صالح)، هود/67 و قمر/31 🔻مردم مدین (قوم شعیب)، هود/94 🔻قوم لوط، حجر/73 🔻اصحاب حجر، حجر/83 🔻اهل قریه‌ای که فرستادگان الهی (ظاهرا زمان حضرت عیسی ع)‌ سراغشان رفتند، يس/29 اما مهم این است که: 🔹معنای هلاکت اینها با «صیحه» به معنای این نیست که لزوما همگی آنها تنها و تنها با یک صیحه نابود شده باشند، چرا که غیر از آیه حاضر، نه‌تنها تعبیر «جز صیحه‌ای نبود» نیامده، بلکه در بسیاری از آنها از عذاب‌های دیگری هم سخن به میان آمده است: ▫️در مورد ثمود از رجفه [= زلزله] (اعراف/78) و صاعقه (فصلت/17 و ذاریات/44)، ▫️در مورد مردم مدین از رجفه (اعراف/91 و عنکبوت/27)، ▫️در مورد قوم لوط از بارشِ (اعراف/84، نمل/58) سنگها («حجارة من سجیل منضود»، هود/83؛ «حاصب»، قمر/34) 🔹تعبیر «صیحه» در مواردی بر نفخ صور، که مقدمه ورود در قیامت است، اطلاق شده است (يس/53 ؛ ق/42 ) 🔹در برخی موارد به طور عام درباره کفار خبر داده که آنان منتظرند که صیحه‌ای آنان را در برگیرد و هلاکشان کند: (ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ؛ يس/49) 🔹با اینکه عنوان «صیحة» گاه صریحاً در عرض عذابهای دیگر ذکر شده (فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا؛ عنکبوت/40) اما این احتمال منتفی نیست که چه‌بسا عنوان عامی هم برای این عذاب‌های عمومی بوده باشد. (با توجه به برداشتی از آیات مومنون/41 و ص/12-15)* 🔸با این توضیحات، این سوال که واقعا منظور از «صیحه» چیست، و با این تعبیر خداوند به چه حقیقتی می‌خواهد اشاره کند پررنگ‌تر می‌شود: 🍃الف. آیا نکته همان است که در تدبر 4 اشاره شد؛ https://eitaa.com/yekaye/1645 که صیحه برای اشاره به حضور و نقش‌آفرینیِ فرشته عذاب است؟ 🍃ب. آیا در «صدا مهیب» موضوعیت خاصی هست برای ارتباط بین دنیا و انتقال بالاجبار انسان به عوالم ماوراء؟ (مثلا صداهای مهیب، توجهات همگان را بلافاصله به خود جلب می‌کند؛ و صدا مانند نور نیست که نیاز باشد حتما انسان بیدار باشد یا چشمش باز باشد یا به سمت نور قرار گرفته باشد تا توجهش جلب شود) 🍃ج. ... 📝تبصره ظاهرا تنها موردی که در قرآن کریم، «صیحة» در معنایی کاملا دنیوی (فریاد اعتراض‌آمیز)‌به کار رفته این آیه است: «وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» (منافقون/4) شاید با توجه به نکات فوق،‌ کلمه «صیحة» در اینجا هم ملاحظات خاصی طلب کند، که ان‌شاءالله اگر به بحث از این آیه رسیدیم، در این باره بیشتر تامل خواهیم کرد. ✳️*پی‌نوشت: این احتمال که صیحه عنوانی برای عذاب‌های عمومی باشد، بر اساس برداشتی از دو دسته آیه است: 🔹در آیه‌ای که بعد از داستان حضرت نوح و ظاهرا به عنوان نمونه‌ای از امت‌هایی که بعد از نوح آمدند و عذاب شدند، از عذاب آنان با صیحه یاد شده (مومنون/41؛ البته در اینجا این احتمال هم هست که واقعا اینجا یک قوم معین مورد نظر بوده باشد نه لزوما نمونه‌ای از امتها) 🔹برخی از اقوام دیگر را که صریحا با امور دیگری مانند ▫️تندباد (قوم عاد : «ریح صرصر» فصلت/16 و قمر/18 و حاقه/6 ؛ «ریح فیها عذاب الیم» احقاف/24 ؛ «ریح عقیم» ذاریات/41) ▫️ویا «سقوط کِسَفاً من السماء» (اصحاب أیکة: که حضرت شعیب بر آنان مبعوث شد و اختلاف است که آیا آنان همان مردم مدین بودند یا گروهی دیگر؛ شعراء/176-187) ▫️و یا غرق شدن (قوم نوح و فرعون) به هلاکت رسیدند، در ریف این اقوام فوق قرار داده و تعبیر کرده که آنها را صیحه‌ای در برگرفت (ص/12-15؛ البته در این آیات این احتمال که منظور مردم زمان خود پیامبر بوده باشند، نه این اقوام؛ و نیز اینکه اصلا منظور انتظار آنان در برزخ برای نفخ صور و برپایی قیامت باشد، نیز منتفی نیست) @yekaye
. 6⃣ «فَإِذا هُمْ خامِدُونَ» چرا برای هلاکت و نابودی آنان از تعبیر «خمود» استفاده کرد؟ (خمود در اصل برای فروکش کردن شعله آتش و خاموش شدن آن به کار می‌رود) 🍃الف. چنان نابود شدند که همانند آتشی که خاموش می‌شود دیگر هیچ صدا و حرکتی از کسی دیده نمی‌شد 📚(مجمع‌البیان، ج8، ص659) یعنی کنایه است از شدت هیاهو و قدرت‌نمایی آنان – که براحتی کسی که آنان را به خدا دعوت می کرد، تهدید می‌کردند و به قتل می‌رساندند – از سویی؛ و نیست و نابود کردن آن از سوی دیگر؛ یعنی همچون شعله‌های آتشی بودند که بسیار جولان داشت اما با خاموش شدنش هیچ چیزی از آن باقی نماند. 🍃ب. کنایه است از اینکه انسان زنده همانند آتش فروزان است و مرده همانند خاکستر باقیمانده از آن است. 📚(تفسير الصافي، ج4، ص252) 🍃ج. ... @yekaye
. 7⃣ « وَ ما أَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ ... إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ» گاهى بخاطر ريختن خون يك مؤمن بى گناه و يك مجاهد و مبلّغ دينى، مردم يك منطقه نابود مىشوند. 📚 (تفسير نور، ج9، ص536) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅توجه آیه 30 سوره یس قبلا کاملا جدا از آیات قبل و بعد در جلسه 34 ( در تاریخ 3/2/1395) مورد بحث قرار گرفت http://yekaye.ir/ya-seen-36-30/ اما به نظر رسید مناسب است دوباره مورد توجه قرار گیرد و بحث آنجا کاملتر شود
777) 🌺 يا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ 🌺 💐 ترجمه دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده‌ای به نزدشان نیامد مگر اینکه روال را بر استهزای او گذاشتند. [= پیوسته او را مسخره می‌کردند] سوره یس (36) آیه30 1397/3/29 5 شوال 1439 ؛ سالروز ورود مسلم بن عقیل به کوفه @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹حَسْرَةً قبلا بیان شد که ▪️ماده «حسر» در اصل به معنای «آشکار کردن» بوده، که ابتدا در مورد کسی که لباسش را کنار می‌زده و قسمت‌هایی از بدن که زیر لباس مخفی شده را نمایان می‌ساخته به کار می‌رفته است ▪️و برخی بر این باورند که اصل این ماده به معنای «کنار زدن و عقب زدن» است و «آشکار شدن» از لوازم این معناست، نه اصل معنای آن. ▪️در هر صورت از مشتقات بسیار پرکاربرد این واژه «حسرت» (جمعِ آن: «حَسَرات») است که به معنای افسوس خوردن بر چیزی است که از دست رفته و غالبا همراه با پشیمانی می‌باشد، و متناسب با اینکه اصل ماده آن چه معنایی داشته درباره وجه تسمیه‌اش هم اختلاف دارند. 🔸در زبان عربی سه کلمه «غمّ» و «حسرت» و «أسف» (تأسّف) به لحاظ معنایی بسیار به هم نزدیکند که هریک از اینها به ترتیب، اعمّ از بعدی است: ▫️ برای هرگونه ناراحتی به کار می‌رود؛ ▫️ غمی است که به خاطر فایده‌ای که از دست رفته، مرتب در یاد انسان زنده می‌شود؛ ▫️ حسرتی است که همراه با غیظ و غضب باشد؛ و بقدری همراهی با غیظ و غضب در آن پررنگ شده که گاه صرفا در معنای کسی که عصبانی است نیز به کار می‌رود. ▪️به فرد عاجز و درمانده، هم «حاسر» و هم «محسور» گفته می‌شود؛ حاسر از این جهت که گویا خودش قوا و توانایی‌های خود را پوشانده و کنار زده؛ و محسور از این جهت که گویی مشکلات او را از موقعیتش کنار زده است (فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛ اسراء/۲۹) ▫️ و کلمه «حسیر» (يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِيرٌ؛ ملک/۴) هم می‌تواند در معنای حاسر باشد و هم محسور. ▪️و وقتی ماده «حسر» به باب استفعال می‌رود تعبیری بلیغ‌تر برای «حسرت خوردن» می‌باشد: «لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ؛ انبیاء/۱۹) 🔖جلسه 708 http://yekaye.ir/al-fater-35-8/ 🔹«العباد» ▪️«عباد» جمع «عبد» به معنای «بندگان» است و درباره ماده «عبد» در آیه 22 همین سوره توضیح داده شد. 🔖جلسه 769 http://yekaye.ir/ya-seen-36-22/ ▪️«الـ» در کلمه «العباد» ▫️می‌تواند «الـ» عهد باشد (به معنای «این بندگانی که درباره‌شان در آیات قبل صحبت می‌کردیم) ▫️و می‌تواند «الـ» استغراق باشد (به معنای «همه بندگان») و ظاهرا هر دو معنا با هم قابل جمع است؛ یعنی در آیات قبل درباره این رویه در عده‌ای از بندگان سخن گفته، سپس در این آیه برای این گونه بندگان، که متاسفانه عمومیت هم دارد، اظهار تاسف کرده است. 📖 «يا حَسْرَة علی العباد» ▪️این عبارت در اغلب قرائات‌ها به همین صورت «يا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ» قرائت شده است؛ اما برخی قرائت‌های غیرمشهور به اشکال دیگری نیز قرائت شده است؛ از جمله: ▪️در قرائت اعرج و مسلم بن جندب و ابوزناد و ابن‌ذکوان و ابن‌هرمز «يا حَسْرَهْ عَلَی الْعِبادِ» یعنی «یا حسره» را همان طور در وصل خوانده شود که در حال وقف می‌خوانند، که این حالت مبالغه در حسرت را می‌رساند بویژه که به نحوی بر حرف «ه» تاکید می‌شود که دلالت بر آه دارد. ▪️در قرائت أبي بن كعب و ابن عباس و ضحاك و مجاهد و حسن و نیز قرائتی از امام سجاد ع با حذف «علی» و به صورت مضاف (یا حَسْرَةَ العباد) روایت شده است، که در این صورت عباد هم می‌تواند در معنای فاعل حسرت تحلیل شود و هم مفعول حسرت (که در حالت دوم معنایش شبیه «یا حسرةً علی العباد» می‌شود) ▪️در قرائتی از ابن‌عباس، به صورت «يا حَسْرَةَ عَلَی الْعِبادِ» (فتحه به جای تنوین) هم قرائت شده که در این صورت فتحه بدل از ضمیر متکلم در حالت نداست یعنی ای حسرت من بر این بندگان؛ و البته به صورت «يا حَسْرَتا» هم که به همین معناست قرائت شده است. 📚(مجمع البيان، ج8، ص657-658 ؛ معاني القرآن، ج2، ص375 ؛ البحر المحيط، ج9، ص60 ) @yekaye
🔹 «کانوا ...» وقتی «کان» قبل از فعل مضارع بیاید دلالت بر استمرار و وجود یک وضعیت همیشگی‌ای در آن فعل می‌کند که گویی قرار نیست فاعلش از آن وضعیت بیرون آید. در این گونه موارد غالبا به صورت فعل مضارع ترجمه می‌شود، اما چنین ترجمه‌ای معنا را کامل منتقل نمی‌کند و ظاهرا در زبان فارسی معادل معینی برای چنین ترکیبی نداریم. مترجمان قدیمی‌تر از تعابیری مانند «همی ... کردند» استفاده می‌کردند و به علت نامانوس بودن این تعبیر، برخی مترجمان در چنین مواردی با افزودن تعابیری مانند «پیوسته چنین است»، «روال بر این است»، «قرار بر این گذاشتند» «به جز ... کاری نمی کردند» و ... سعی می‌کنند بر این مشکل غلبه کنند. @yekaye
🔹«یستهزؤن» چنانکه قبلا بیان شد ▪️برخی اصل ماده «هزأ» را به معنای «مسخره کردن» ویا «مزاح وشوخی مخفیانه» دانسته‌اند؛ ▫️اما دیگران تفاوت «استهزاء» با «مزاح» را در این دانسته‌اند که ماده «هزأ» برای مزاح و شوخی‌ای است که ناشی از حقیر دانستن ویا همراه است با تحقیر ردن شخصی که مورد استهزاء قرار می‌گیرد ▫️تا حدی که برخی اصل معنای آن را هر سخن یا کاری که در آن تحقیر و اهانت نهفته باشد، قلمداد کرده‌اند و شاید بتوان آن را درست نقطه مقابل «جدی گرفتن» دانست. ▪️اغلب اهل لغت بین «هزأ» و «استهزأ» تفاوت محسوسی را قائل نیستند؛ حداکثر این است که «استهزاء» را "در «هزؤ» وارد شدن" دانسته‌اند، یعنی می‌توان گفت فرق «هزأ» با «استهزء» در این است که «هزء» آن وضعیت حقارت‌آمیزی است که حاصل شده؛ ولی «استهزاء» درصدد ایجاد آن وضعیت برآمدن است. ▪️همچنین در تفاوت «استهزاء» با «سُخریه» (= مسخره کردن) دو وجه مطرح شده است. ▫️یکی اینکه در مسخره کردن حتما چیزی در شخص مورد نظر هست که به خاطر آن وی مسخره می‌شود؛ اما در استهزاء لزوما چنین نیست، و شاید واقعا هیچ نکته‌ای در شخصی نباشد اما او را مورد استهزاء قرار دهند. ▫️دوم اینکه «مسخره کردن» از آنجا که از ماده «سخر» گرفته شده، در آن نوعی سلطه‌جویی و به تسخیر درآوردن شخص مد نظر است. 🔖جلسه 637 http://yekaye.ir/al-kahf-18-56/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) امام صادق عليه السّلام فرمود: يك خبر كه آن را عمیقا درك كنى بهتر است از ده خبر كه صرفا آن را روايت می‌كنى، همانا برای هر حقی، حقیقتی؛ و برای هر امر صواب و درستی، نوری هست. سپس فرمود: به خدا سوگند، ما كسى از شيعيان خود را فقيه [= دارای فهم عمیق] نمی‌شماريم تا اينكه به کنایه سخنى به او گفته شود و او آن کنایه را دريابد، همانا امیرالمومنین ع بر منبر کوفه فرمود: همانا در پشت سرتان فتنه‌ای ظلمانی و کورکننده و در خود فروبنده است که از آن نجات نیابد مگر نَوَمَه! گفته شد: یا امیرالمومنین ! نَوَمه چیست؟ فرمود: کسی که مردم را می‌شناسد در حالی که او را نمی‌شناسند. و بدانيد كه زمين از حجّت خداى عزّ و جلّ خالى نمىماند ولى خداوند بزودى ديده خلایق را به خاطر ظلم و جورشان و زيادهروى آنان در حق خویش، از [مشاهده] او کور کند؛ و اگر زمين يك لحظه از حجّت خدا خالى بماند اهل خود را فرو مىبرد، لكن آن حجّت مردم را مىشناسد در حالی که او را نمىشناسند، چنان كه يوسف مردم [= برادرانش] را مىشناخت و آنها او را نمىشناختند. سپس تلاوت فرمود: «دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده‌ای به نزدشان نیامد مگر اینکه او را مسخره می‌کردند.» (یس/30) 📚الغیبة (نعماني)، ص142 أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ عَشْرٍ تَرْوِيهِ إِنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ لِكُلِّ صَوَابٍ نُوراً. ثُمَّ قَالَ إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا فَقِيهاً حَتَّى يُلْحَنَ لَهُ فَيَعْرِفَ اللَّحْنَ. إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ: إِنَّ مِنْ وَرَائِكُمْ فِتَناً مُظْلِمَةً عَمْيَاءَ مُنْكَسِفَةً لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا النُّوَمَةُ قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا النُّوَمَةُ؟ قَالَ الَّذِي يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَكِنَّ الْحُجَّةَ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَه كَمَا كَانَ يُوسُفُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ ثُمَّ تَلَا «يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. @yekaye
✅ امروز سالروز ورود مسلم بن عقیل به کوفه است؛ همان فرستاده امام حسین ع که کوفیان عملاً او را به مسخره گرفتند و کاری کردند که تا ابد بر حال و روز آنان باید حسرت خورد❗️ تقارن چنین روزی با زمان بحث از این آیه می‌تواند به فهم عمیق‌تر و کاربردی‌ترِ ما از این آیه کمک کند، ان شاء الله تعالی. یکبار دیگر آیه و ترجمه آن را مرور کنیم: 🔹يا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ 🔸دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده‌ای به نزدشان نیامد مگر اینکه روال را بر استهزای او گذاشتند. [= پیوسته او را مسخره می‌کردند] https://eitaa.com/yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا