.
5⃣ «وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ»
🚫میدانیم که این آیات – بلکه تمامی آیات قرآن کریم – در حد معنای ظاهریشان خلاصه نمیشوند
و
☀️ باطنهایی دارند که اهل بیت مطهر پیامبر ص (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً؛ احزاب/33) که با حقیقت قرآن تماس دارند (لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون؛ واقعه/79) گهگاه پردههایی از این حقیقت را کنار زدهاند.
اکنون اگر
🔹توضیح مذکور در تدبر 4 بند ب https://eitaa.com/yekaye/1912
(مقصود از قرارگاه نهایی خورشید، غایت حقیقی و ماورایی آن است، نه صرفاً یک مکان پایانی برای سیر فیزیکی آن)
🔹را ضمیمه کنیم به مطلب مذکور در حدیث1 https://eitaa.com/yekaye/1906
(که خورشید بعد از غایب شدنش به عرش میرود و در پیشگاه خدا به سجده میافتد و از خدا برای اینکه به نحو همیشگی طلوع کند یا از مغرب اذن میگیرد؛ و وقتی خدا به او اذن طلوع از مغرب میدهد، فرصتی برای ایمان آوردن نیست، و اینکه در احادیثی جداگانه طلوع خورشید از مغرب و نیز این روزی را که دیگر نمیتوان ایمان آورد بر ظهور موعود جهانی تطبیق کردهاند)
🔹و اینها را ضمیمه کنیم به حدیث1 جلسه قبل https://eitaa.com/yekaye/1883
(که پیامبر ص را خورشیدی دانست که با شهادتش همه در ظلمت فرومیروند)
🔹و اینها را ضمیمه کنیم به این اطلاعات دیگرمان که میدانیم این ظلمت ابدی نخواهد بود و نور حقیقت بار دیگر با سلاله او در جهان ظهور خواهد کرد،
🔹و همه اینها را ضمیمه کنیم به تاکید پایانی این آیه که خبر از یک تقدیر خاص میدهد، از جانب خدایی که او را با دو وصف عزتمندی و علم مطلق معرفی کرد؛ یعنی حکایت از یک تقدیر مسلم و قطعی و کاملا حکیمانه،
🔷 شاید بتوانیم اندکی به سوی معانی باطنی «مستَقَرّ»ِ خورشید، و حرکت او راهی بیابیم.
@yekaye
.
6⃣ «ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ ...»
در نظم حاكم بر هستى احدى نمىتواند اخلال كند.
📚(تفسير نور، ج9، ص542)
@yekaye
.
7⃣ «ذلِكَ تَقْديرُ ... الْعَليمِ»
در نظم و برنامهریزیِ حاكم بر عالَم هیچ خطا و اشتباهی نیست و همهچیز بر اساس علم است.
💠نکته تخصصی #فلسفه_دین و #خداشناسی
نسبت خدای اسلام با #خدای_رخنهپوش❗️
یک برداشت غلط از خدا در مسیحیتِ تحریف شده، رواج یافته که به نام «خدای رخنهپوش» معروف است؛
در این برداشت،
همه عالم یک نظم طبیعی دارد که ربطی به خدا ندارد❗️
اما خداوند برای اینکه خودش را نشان دهد خللها و رخنههایی در جهان قرار داده که علم نمیتواند آنها را توجیه کند‼️
از ثمرات این برداشت غلط این است که هرچه علم پیشرفت کند، دایره حضور خدا در جهان کوچکتر میشود:
گویی خدا بودن خدا مبتنی بر جهالت و نادانیِ ماست‼️
📖در تلقی قرآنی نهتنها این برداشت هیچ راهی ندارد، بلکه خداوند علیم محض دانسته شده که تمام تقدیرات و برنامهریزیهای عالم از روی علم است؛
🔭🌐🔬 بنابراین هرچه علم جلوتر رود حکیمانهتر بودن عالم و دست تقدیر خدا آشکارتر میگردد.
در این نگاه،
پیشرفت علم یکی از مهمترین راههای پیشرفت باور به خدا قلمداد میشود و اساساً کسانی که دانشمندترند خدا را جدیتر میگیرند: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُهمانا فقط آنان که از بندگان عالِم خداوند هستند از او خشیت دارند» (فاطر/28)
@yekaye
787) 🌺 وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ 🌺
💐 ترجمه
و ماه را برایش منزلگاههایی مقدر کردیم تا اینکه همچون عُرجون کهن [شاخه زرد، خشکیده و خمیده درخت خرما] برگردد.
سوره یس (36) آیه39
1397/4/12
19 شوال 1439
@yekaye
📖 اختلاف قرائت
«الْقَمَر»
▪️این کلمه در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و شام (ابن عامر) و برخی دیگر از قرائات به صورت منصوب (القمرَ) خوانده شده است که آن را از باب اشتغال دانستهاند (شبیه «زیدا ضربتُه»)؛
▪️و در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و بصره (ابوعمرو) و برخی دیگر از قرائات به صورت مرفوع (القمرُ) قرائت شده است که در این صورت عطف به «اللیل» و «الشمس» در آیات قبل (که در این صورت «قدرناه» صفت آن میشود)، و یا مبتدا برای جمله استینافیه میباشد (که در این صورت «قدرناه» خبر آن میشود).
📚مجمع البيان، ج8، ص662 ؛ البحر المحيط، ج9، ص67 ؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعه عشر، ص442
@yekaye
🔹مَنازِلَ
درباره ماده «نزل» قبلا بیان شد که به معنای حرکت از بالا به پایین و فرود آمدن میباشد.
🔖جلسه ۹۷ http://yekaye.ir/al-qadr-097-01/
🔹اکنون میافزاییم که «مَنزِل» اسم مکان از همین ماده در باب ثلاثی مجرد و به معنای محل نزول و محل فرود آمدن - که صفت مشبهه آن «نُزُل» است - و جمع آن، «منازل» میباشد؛ و اسم مکان این ماده در باب افعال به صورت «مُنزِل» آمده است (وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً؛ مومنون/29)
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص89-90)
@yekaye
🔹«الْعُرْجُونِ»
▪️کلمه «عرجون» به معنای شاخه خشکیده و زرد شده درخت خرماست که حالت قوس پیدا کرده و شبیه هلال ماه شده است؛ و اغلب اهل لغت آن را از ماده رباعی «عرجن» و بر وزن «فُعلول» دانستهاند
📚(مثلا: كتاب العين، ج2، ص320؛ مجمع البيان، ج8، ص662؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص558)
▫️و سه ویژگی «نازک» بودن و «قوس داشتن» و «زرد شدن» در آن بارز است که برخی تشبیه هلال ماه به آن را به خاطر همین سه ویژگی دانستهاند
📚(البحر المحيط، ج9، ص68).
▪️البته در حدی که جستجو شد تنها زمخشری آن را از ماده «عرج» دانسته
📚(أساس البلاغة، ص413)
و مرحوم مصطفوی نیز اگرچه مدخل مستقلی برای آن گشوده اما اشتقاق آن را – ظاهرا به نحو اشتقاق کبیر – از همین ماده «عرج« دانسته و بر این باور است که ماده «عرجن» در اصل دلالت دارد بر چیزی که در جایگاه و محل رفیعی و مرتفعی قرار دارد و در ظاهر متصل به نظر میرسد اما در اصل منفصل و جدا شده است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص81)
📿این کلمه (و ماده «عرجن»، اگر که آن را مستقل از ماده «عرج» بدانیم) تنها همین یک بار در قرآن کریم آمده است.
🔹الْقَديمِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قدم»، نقطه مقابل «أخر» است که دلالت بر سبقت گرفتن و جلو افتادن میکند. و تفاوتش با سبقت گرفتن این است که در سبقت گرفتن، اینکه کسی جلوتر بوده باشد و شخص به او برسد لحاظ شده، اما در تقدم، صرفا سابقه زمانی داشتن مد نظر است.
▪️«قِدَم» به معنای وجود داشتن در گذشته و در مقابل «بقا: امتداد وجود در آینده» است که کلمه «قَدیم» از همین واژه و به معنای چیزی است که دارای سابقه زمانی طولانی در گذشته باشد (لَفي ضَلالِكَ الْقَديم؛یوسف/۹۵)؛ چنانکه در وصف خداوند تعابیر «قَدِيمَ الإحسان» به کار رفته است و صفت تفضیلی (أقدم: قدیمیتر) از همین کلمه هم در قرآن به کار رفته است: (آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ؛ شعرا/۷۶)
🔖جلسه 254 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-34/
🔹الْعُرْجُونِ الْقَديمِ
ظاهرا مدت زمانی که شاخه خرما (عذق) به صورت هلالی باریک و زرد رنگ و کاملا خشکیده (العرجون القدیم) درمیآید میشود، حدود شش ماه از زمانی است که میوه آن را از آن میچینند
📚(مجمعالبیان، ج8، ص664)
@yekaye
☀️1) روایت شده است که
ابن ابوسعید مکاری [از روسای فرقه واقفیه، که در امامت امام کاظم ع توقف کردند و امامت امام رضا ع را نپذیرفتند]
بر امام رضا ع وارد شد [در زمانی که هنوز هارون الرشید زنده بود و امام ع در مدینه بود]
و گفت:
درب خانهات را باز کردهای و نشستهای و برای مردم [علناً] فتوا میدهی! پدرت کسی نبود که چنین کند!
امام ع فرمود: از جانب هارون گزندی به من نخواهد رسید! سپس فرمودند: خدا نور دلت را خاموش کند و فقر را در خانهات وارد نماید! وای بر تو! آیا ندانستی که خداوند متعال به مریم وحی کرد که در شکمت پیامبری داری و حضرت مریم س حضرت عیسی ع را به دنیا آورد؛ پس مریم از عیسی بود و عیسی از مریم؟! و همانا من از پدرم هستم و پدرم از من!
او گفت: میخواهم یک سوال از شما بپرسم!
فرمود: فکر نکنم که سخن مرا بپذیری چرا که تو از پیروان من نیستی! با این حال، بپرس!
گفت: شخصی در بستر مرگ افتاده و میگوید هریک از بردگان من که از قدیم صاحبش بودهام از این پس آزاد است؛ و هرکه را از قدیم صاحبش نبودهام، آزاد نمیکنم!
فرمود: وای بر تو! آیا این آیه را نخواندهای که میفرماید «و ماه را برایش منزلگاههایی مقدر کردیم تا اینکه همچون عُرجونِ [شاخه زرد، نازک و خمیده درخت خرما] قدیمی برگردد.» (یس/39)
پس هرکس را که وی پیش از شش ماه قبل در اختیار داشته، مصداق «قدیم» است؛ و آنان را که پس از شش ماه مالک شده، قدیم نیست.
سپس او بلند شد و از نزد ایشان بیرون رفت؛ و فقر و بلا چنان بر او نازل شد که خدا میداند!
📚رجال الكشي، ص465
حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى، قَالَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ الزَّيَّاتُ، عَنِ ابْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْمُكَارِي، قَالَ، دَخَلَ عَلَى الرِّضَا (ع) فَقَالَ لَهُ فَتَحْتَ بَابَكَ وَ قَعَدْتَ لِلنَّاسِ تُفْتِيهِمْ وَ لَمْ يَكُنْ أَبُوكَ يَفْعَلُ هَذَا!
قَالَ، فَقَالَ: لَيْسَ عَلَيَّ مِنْ هَارُونَ بَأْسٌ، وَ قَالَ لَهُ: أَطْفَأَ اللَّهُ نُورَ قَلْبِكَ وَ أَدْخَلَ الْفَقْرَ بَيْتَكَ! وَيْلَكَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى مَرْيَمَ أَنَّ فِي بَطْنِكِ نَبِيّاً فَوَلَدَتْ مَرْيَمُ عِيسَى (ع) فَمَرْيَمُ مِنْ عِيسَى وَ عِيسَى مِنْ مَرْيَمَ، وَ أَنَا مِنْ أَبِي وَ أَبِي مِنِّي،
قَالَ، فَقَالَ لَهُ أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ
فَقَالَ لَهُ: مَا إِخَالُكَ تَسْمَعُ مِنِّي وَ لَسْتَ مِنْ غَنَمِي، سَلْ!
قَالَ: فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَقَالَ مَا مَلَكْتُهُ قَدِيماً فَهُوَ حُرٌّ وَ مَا لَمْ يَمْلِكْهُ بِقَدِيمٍ فَلَيْسَ بِحُرٍّ
فَقَالَ وَيْلَكَ أَ مَا تَقْرَأُ هَذِهِ الْآيَةَ «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ»، فَمَا مَلَكَ الرَّجُلُ قَبْلَ السِّتَّةِ الْأَشْهُرِ فَهُوَ قَدِيمٌ، وَ مَا مَلَكَ بَعْدَ السِّتَّةِ الْأَشْهُرِ فَلَيْسَ بِقَدِيمٍ، قَالَ، فَقَامَ فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ فَنَزَلَ بِهِ مِنَ الْفَقْرِ وَ الْبَلَاءِ مَا اللَّهُ بِهِ عَلِيمٌ.
🔹این روایت با اسناد دیگر و با اندک تفاوتی در عبارات در
📚الكافي، ج6، ص195؛ تفسير القمي، ج2، ص215؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص162؛ تهذيب الأحكام، ج8، ص231؛ مجمعالبیان، ج8، ص664 و اثبات الوصية، ص206
نیز روایت شده است.
🔹شبیه چنین حکم کردنی (که بر اساس این است که زمانی که عرجون کاملا به لحاظ خمیدگی و باریک شدن شبیه هلال ماه میشود، شش ماه بعد از آن است که خرمایش را چیده باشند)
برای امیرالمومنین ع
📚 (المقنعة، ص564؛ مناقب آل أبي طالب ع، ج2، ص382 ؛ الإرشاد، ج1، ص221 )
و امام کاظم ع
📚 (مناقب آل أبي طالب ع، ج4، ص292 )
نیز روایت شده است.
@yekaye
☀️2) امام سجاد ع هنگامی که نگاه ایشان به هلال ماه میافتاد، چنین به درگاه خداوند دعا میکردند:
اى موجود فرمانبردار، اى كوشنده گرمپوى، اى آينده و رونده در منازلى كه خداوندت مقرر داشته، اى كارگزار خداوندى بر سپهر،
ايمان آوردم به آن خداوندى كه تاريكيها را به فروغ تو روشن ساخت و سايههاى مبهم را به پرتو تو پديدار كرد و تو را آيتى از آيات عرصه فرمانروايى و نشانى از نشانههاى قدرت خويش گردانيد و به افزودن و كاستن و بر آمدن و فرو شدن و درخشندگى و تيرگى، در فرمان خود گرفت و در همه اين احوال مطيع فرمان او بودهاى و شتابان به اراده او در تكاپو.
منزه است ذات پروردگار، شگفتا كه در كار تو چه تدبيرها كرده و در آفرينشت چه لطافتها به كار داشته. تو را كليد ماه نو قرار داد كه در آن كارهاى نو خواهد بود.
پس، از آن خداوند كه پروردگار من است و پروردگار تو، آفريننده من است و آفريننده تو، تقدير كننده سرنوشت من است و تقدير كننده سرنوشت تو، صورتگر نقش من است و صورتگر نقش تو، مىخواهم كه بر محمد و خاندانش درود بفرستد و تو را هلال بركت گرداند، بركتى كه با گذشت روزگار از ميان نرود. تو را هلال پاكى و پاكيزگى سازد، آن پاكى كه لوث گناهانش نيالايد. تو را هلال ايمنى از آفات و سلامت از سيئات گرداند، هلال نيكبختى كه در آن شوربختى و بداخترى راه نيابد، هلال فرخندگى كه در آن از رنج و بلا نشانى نباشد، هلال آسودگى كه از محنت بر كنار بود، هلال نيكى كه بدى با آن نياميزد، هلال ايمنى و ايمان و نعمت و احسان و سلامت و اسلام.
بار خدايا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را در شمار خشنودترين كسان قرار ده كه اين هلال بر آنان طلوع مىكند و منزّهترين كسان كه به اين هلال نگريستهاند و نيكبختترين كسان كه در اين ماه تو را مىپرستند، ما را در اين ماه توفيق توبه عنايت كن و از گناه در امان دار و از ارتكاب معاصى خود حفظ فرماى.
اى خداوند، ما را در اين ماه به سپاس نعمت خود برگمار و جامه عافيت بر ما بپوشان و تا نعمت خويش بر ما تمام كنى ما را بر آن دار كه در طاعت تو به حد كمال بكوشيم، كه تو بخشنده نعمتهايى و تو ستودهاى. و درود خدا بر محمد و خاندان طيبين و طاهرين او.
📚الصحيفة السجادية، دعاء 43، ترجمه آیتی (ص208-209)
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا نَظَرَ إِلَى الْهِلَالِ:
أَيُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِيعُ، الدَّائِبُ السَّرِيعُ، الْمُتَرَدِّدُ فِي مَنَازِلِ التَّقْدِيرِ، الْمُتَصَرِّفُ فِي فَلَكِ التَّدْبِيرِ.
آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِكَ الظُّلَمَ، وَ أَوْضَحَ بِكَ الْبُهَمَ، وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آيَاتِ مُلْكِهِ، وَ عَلَامَةً مِنْ عَلَامَاتِ سُلْطَانِهِ، وَ امْتَهَنَكَ بِالزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ، وَ الطُّلُوعِ وَ الْأُفُولِ، وَ الْإِنَارَةِ وَ الْكُسُوفِ، فِي كُلِّ ذَلِكَ أَنْتَ لَهُ مُطِيعٌ، وَ إِلَى إِرَادَتِهِ سَرِيعٌ
سُبْحَانَهُ مَا أَعْجَبَ مَا دَبَّرَ فِي أَمْرِكَ! وَ أَلْطَفَ مَا صَنَعَ فِي شَأْنِكَ! جَعَلَكَ مِفْتَاحَ شَهْرٍ حَادِثٍ لِأَمْرٍ حَادِثٍ
فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكَ، وَ خَالِقِي وَ خَالِقَكَ، وَ مُقَدِّرِي وَ مُقَدِّرَكَ، وَ مُصَوِّرِي وَ مُصَوِّرَكَ: أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْ يَجْعَلَكَ هِلَالَ بَرَكَةٍ لَا تَمْحَقُهَا الْأَيَّامُ، وَ طَهَارَةٍ لَا تُدَنِّسُهَا الْآثَامُ هِلَالَ أَمْنٍ مِنَ الْآفَاتِ، وَ سَلَامَةٍ مِنَ السَّيِّئَاتِ، هِلَالَ سَعْدٍ لَا نَحْسَ فِيهِ، وَ يُمْنٍ لَا نَكَدَ مَعَهُ، وَ يُسْرٍ لَا يُمَازِجُهُ عُسْرٌ، وَ خَيْرٍ لَا يَشُوبُهُ شَرٌّ، هِلَالَ أَمْنٍ وَ إِيمَانٍ وَ نِعْمَةٍ وَ إِحْسَانٍ وَ سَلَامَةٍ وَ إِسْلَامٍ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَى مَنْ طَلَعَ عَلَيْهِ، وَ أَزْكَى مَنْ نَظَرَ إِلَيْهِ، وَ أَسْعَدَ مَنْ تَعَبَّدَ لَكَ فِيهِ، وَ وَفِّقْنَا فِيهِ لِلتَّوْبَةِ، وَ اعْصِمْنَا فِيهِ مِنَ الْحَوْبَةِ، وَ احْفَظْنَا فِيهِ مِنْ مُبَاشَرَةِ مَعْصِيَتِكَ وَ أَوْزِعْنَا فِيهِ شُكْرَ نِعْمَتِكَ، وَ أَلْبِسْنَا فِيهِ جُنَنَ الْعَافِيَةِ، وَ أَتْمِمْ عَلَيْنَا بِاسْتِكْمَالِ طَاعَتِكَ فِيهِ الْمِنَّةَ، إِنَّكَ الْمَنَّانُ الْحَمِيدُ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
@yekaye
.
1⃣ «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ»
ماه را برایش منزلگاههایی مقدر کردیم؛
اغلب مفسران مقصود از این منزلگاهها را وضعیت رویت ماه در هر ماه قمری میدانند که به خاطر موقعیت ماه در قبال خورشید و زمین و زاویه انعکاس نور خورشید بر آن که از زمین دیده میشود، در هر شب از بیست و هشت شب ، ماه در یک اندازه ظاهر میشود؛
که این اندازه در معادل آن شب در تمام ماههای سال یکسان است؛
پس هر شب در منزلی فرود میآید غیر از منزل شبهای قبل و بعد.
📚(مجمعالبیان، ج8، ص663؛ المیزان، ج17، ص90؛ البحر المحیط، ج9، ص68)
@yekaye
.
2⃣ «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ»
در آیه قبل از تقدیر خورشید سخن گفت و در این آیه از تقدیر ماه؛
اگر تقدیر اصلی خورشید این است که به سوی قرارگاهی روان است؛ تقدیر اصلی ماه هم این است که منزلگاههایی داشته باشد تا همچون هلال نازکی درآید.
اما چرا برای تقدیر خورشید از «مستقر: قرارگاه» و آن هم تنها از یک قرارگاه سخن گفت ولی برای ماه از «منازل: منزلگاهها» آن هم به صورت جمع؟
و برای ماه از بازگشت سخن گفت ولی برای خورشید خیر؟
🍃الف. شاید به نحوی اشاره دارد به همین درک صحیحی از گردش منظومه شمسی که در قرون اخیر کشف شده است، که اگرچه در نگاه اولیه خورشید و ماه به دور زمین میگردند؛ اما واقعا گردش اینها یک گونه نیست؛ خورشید یک مدار معین را دارد تا به سرانجامش برسد (پس خورشید اگرچه متحرک است اما به دور زمین نمیگردد) اما ماه چون به دور زمین میگردد، هر شب دارای موقعیت و منزلگاه جدیدی نسبت به زمین است.
🍃ب. ...
@yekaye
.
3⃣ «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ»
این آیه عطف است بر آیات قبل که در مقام اشاره به «آیه»های خداوند بود «وَ آيَةٌ لَهُمُ ...»
داشتن منزلگاههای معین برای ماه، آیتی از آیات خداست؛ از این جهت که:
🍃الف. از تدبیری بسیار پیچیده در عالم حکایت میکند.
🍃ب. امکان محاسبه زمان را فراهم میآورد. (توجه شود که ساعتهای امروزین، زمانشان کاملا قراردادی است؛ و از این رو، در هر جایی که برویم باید بپرسیم ساعت چند است؛ و از وضعیت روز و شب بتنهایی نمیتوانیم به ساعتی که در آن هستیم پی ببریم؛
🌙اما ماه یک امر طبیعی است که زمان را کاملا معین در اختیار ما قرار میدهد؛ یعنی با توجه به اینکه اندازه ماه در هرش از ماههای قمری کاملا معین است، از روی اندازه هلال ماه، هر شب میتوان دقیقا فهمید که در چندم ماه بسر میبریم.
💢و اگر به نقش تقسیمات زمان برای برنامهریزی توجه داشته باشیم درمییابیم که که این تقدیر و برنامهریزی از جانب خداوند است که امکان برنامهریزی برای ما را فراهم میآورد.
💠بحث #فقهی : تاملی درباره شروع و پایان ماه قمری
#ماه_رمضان یک ماه از ماههای خداست که همانند همه ماهها از یک تقدیر کاملا دقیقی در نظام آفرینش تبعیت میکند.
امروزه «دیدن ماه» بویژه برای پایان ماه رمضان – از این جهت که وارد ماه شوال میشویم و تا آن روز روزه واجب بوده اما فردایش روزه حرام است – به صورت یک مساله پیچیده و حتی اختلافزا درآمده است.
🔺برخی از فقها بر این باورند که چون #ماه_رمضان یک امر طبیعی است و نه یک #حقیقت_شرعیه ، پس حکم دادن درباره شروع ماه بیمعناست؛ و شروع ماه با دیدن آن توسط عموم حاصل میشود و مرجع تقلید و حاکم شرع از این جهت مثل سایر مردماند.
🔺برخی هم بر این باورند که بر همین اساس شاید بتوان بحث را پیشتر برد، بدین معنا، که اگر این یک ماه طبیعی است و شارع بماهو شارع نقشی در تعیین آن ندارد، پس احادیثی هم که به «رویت ماه» برای «اثبات شروع ماه جدید» اشاره کردهاند صرفا احادیثی ارشادی هستند؛ یعنی نه در مقام تقنین، بلکه در مقام ارشادند به یک علامت کاملا واضح برای شروع ماه جدید؛ که لزوما تنها علامت نیست.
و اگر چنین باشد، اینکه شروع ماه را به دیده شدن ماه توسط عموم مقید کنیم نیز وجهی ندارد و به هر روش مطمئن و عقلایی دیگری هم بتوان از شروع این حادثه طبیعی مطلع شد، همان کفایت میکند.
اگر چنین باشد شاید احادیثی هم که نهی از رجوع به قول «منجم» کرده، مقصودش نه منجم امروزین که با ابزارهای دقیق محاسبه میکند، بلکه اهالی علم تنجیم (علم نجوم احکامی و طالعبینی) باشد که علمی است متفاوت با نجوم متعارف و در احادیث مورد مذمت واقع شده است.
⛔️البته اینها صرفا در حد طرح یک احتمال است برای اهل فن؛
و باید بقیه روایات ناظر به این موضوع – بویژه روایاتی که برخی از فقها از آن روایات قبول حکم حاکم شرع در مورد تعیین ماه را برداشت کردهاند – نیز مورد بررسی قرار داد و بحث تخصصی آن در این مجال نمیگنجد
🚫و همانند سایر مسائل تخصصی فقهی، هرکسی باید به مرجع خویش مراجع کند.🚫
🍃ج. ...
@yekaye
788) 🌺 لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ 🌺
💐 ترجمه
نه خورشید را سزد که به ماه رسد، و نه شب سبقتگیرنده بر روز است، و هر یک در فلکی شناورند.
سوره یس (36) آیه40
1397/4/13
20 شوال 1439
@yekaye
🔹تُدْرِكَ
قبلا بیان شد که ماده «درک» در اصل به معنای رسیدن چیزی به چیز دیگر و ملحق شدن به آن است
و برخی افزودهاند که «درک» رسیدنی است که همراه با نوعی احاطه بر شیء مورد نظر باشد؛ چنانکه در تعابیری نظیر «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» (انعام/۱۰۳) یا أ«َيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْت» (نساء/۷۸) این معنا آشکار است.
🔖جلسه 514 http://yekaye.ir/al-qalam-68-49/
@yekaye
🔹فَلَكٍ
از ماده «فلک» دو کلمه «فُلْك» (به معنای کَشتی) و «فَلَک» (به معنای مدار حرکت ستارگان) رایج است و در قرآن هم همین دو کلمه به کار رفته است.
▪️برخی اصل این ماده را به معنای «حرکت دورانی در چیزی» میدانند (که با کلمه فَلَک بیشتر متناسب است) و احتمال دادهاند که وجه تسمیه کشتی به فُلک این باشد که در دریاها دور میزند
📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص453)
▪️برخی هم معنای «کَشتیای» که در درودخانه و دریا جاری باشد دانستهاند؛ آنگاه
▫️ برخی گفتهاند وجه تسمیه مدار ستارگان به فُلک این است که همچون کشتیای در آن رواناند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص645)
▫️اما برخی اصل کلمه فَلَک را که بر یک حرکت دورانی دلالت دارد، وارد شده از زبان عبری میدانند، که البته تناسبی با کلمه فُلک هم دارد.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص139)
▪️کلمه «فُلْك» هم برای یک کشتی و هم برای کشتیها به کار میرود و در واقع لفظی است که واحد و جمع آن یکسان است
📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص453؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص645)
ماده «فلک» جمعا 25 بار در قرآن کریم به کار رفته که 23 بار آن به صورت «الفُلْك» و 2 بار به صورت «فَلَكٍ» می باشد.
@yekaye
🔹يَسْبَحُونَ
در مورد ماده «سبح» قبلا بیان شد که
▪️برخی گفتهاند این ماده در اصل بر دو معنا دلالت میکند: یکی از جنس عبادت، چنانکه به نماز مستحبی «سُبحه» میگویند و تسبیح هم منزه دانستن خداوند است از هر بدیای؛ و دومی از جنس سعی و تلاش، چنانکه السَّبْح و السِّباحة به معنای غوطهور شدن و شنا کردن در آب است.
▪️اما دیگران خواستهاند این دو معنا را بهم برگردانند:
▫️برخی گفتهاند اصل معنای این ماده، حرکت سریع در آب یا هواست (شنا کردن و شناور شدن) و به همین جهت، به حرکت ستارگان در آسمان، «سَبَحَ» گفته شده است: «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» (أنبياء/۳۳) و این تعبیر در مورد اسبانی که با سرعت و روان حرکت میکنند «وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً» (نازعات/۳) نیز گفته میشود؛ و در آیه «إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً» (مزمل/۷) هم منظور حرکت سریع در انجام کارهاست. بر این اساس، تسبیح که به معنای تنزیه خداوند متعال است، در اصل به معنای حرکت سریع در عبادت خداوند متعال بوده، و بر مطلق عبادات قولی و فعلی به کار رفته است.
▫️در طرف مقابل برخی گفتهاند اصل این معنا «حرکت در مسیر حق بدون هرگونه انحراف» یا «بر حق بودنی کاملا منزه از هر نقطه ضعف» بوده، و در آن دو مفهوم «در مسیر حق بودن» و «از ضعفی دور بودن» در آن لحاظ شده است؛ و اینکه در مورد شنا و غوطهور شدن یا حرکت اسبها یا کثرت اعمال انسان به کار میرود همگی مصادیقی از این باب است که متناسب با موضوع بحث بوده است؛ مثلا در معنای شنا کردن آن حرکتی است که نظم و سیر معنی دارد، و از انحراف و .. دور است، و … .
🔖جلسه ۴۵۲ http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-7/
@yekaye