یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
4⃣ «فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ»
زندگی اجتماعی بقدری در دغدغههای انسانها پررنگ است که انسان صرفاً به پیمودن صراط دلخوش نمیکند؛ بلکه دغدغه پیشی گرفتن بر صراط هم دارد.
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
5⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ ... فَأَنَّی یُبْصِرُونَ»
💢اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها؛ اگر خداوند بخواهد بینایی ما را محو کند، دیگر کجا و چگونه میتوان دید؟💢
و این تنها در مورد بینایی نیست؛ بلکه در مورد تمامی امکانات و تواناییهایی است که خداوند به ما داده است:
نه فقط شنوایی، چشایی، بویایی و ...،
بلکه امکان نفس کشیدن، راه رفتن، خوردن، فکر کردن، و هر چیز دیگری که داریم و بدان میبالیم.
💠ثمره #معرفتی
آیا این نیاز و فقر وجودیِ شدیدِ ما دلیلی کافی بر وجود کسی که هر آن این نیاز مرا مرتفع میسازد، و وابستگیِ شدید ما به او نیست؟
💠ثمره #اخلاقی
🔹پس چرا او را چندان جدی نمیگیریم و برای رفع نیازهایمان دائما در خانه این و آن را میزنیم❗️
🔹آیا منی که برای هر نیاز و خواستهام دائما سراغ این و آن میروم و تا به تنگناهای شدید نخوردهام یادم نمیماند که باید تنها سراغ خدا بروم، با چه بهانهای جرات میکنم که روزی پنج بار جمله «ایاک نستعین: تنها از تو یاری میجوییم» را ادا کنم⁉️
حقیقت این است که تنها بهانه من، این است که خود او دستور داده؛
و احتمالاً فلسفه این دستور هم این بوده که این جمله را بارها تکرار کنیم تا بلکه در آن بیندیشیم و از خود خجالت بکشیم و بکوشیم که هنگام ادای آن دروغگو نباشیم‼️
💢از خودش میخواهیم که ان شاء الله به همه ما توفیق دهد که بتوانیم این جمله را صادقانه در محضرش ادا کنیم.💢
@Yekaye
یک آیه در روز
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥
.
6⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا ...»
و اگر بخواهیم حتما چنین و چنان میکنیم؛
💢یعنی فعلا نخواستهایم؛ اما هرآینه ممکن است بخواهیم؛ و اگر هم بخواهیم دستمان بسته نیست.💢
💠 نکته تخصصی #فلسفی
📝(اراده خداوند و جهانهای ممکن) 📝
میراث یونانیِ فلسفه اسلامی هنوز برخی قید و بندها بر خود نهاده، که با برخی معارف دینی ناسازگار به نظر میرسد❗️
یکی از آن قید و بندها، نوع درکی است که از «ضرورتِ علّی – معلولی» مطرح میکند، که ثمرهاش قاعده «الشیءُ ما لمیجب لمیوجد» است؛
که ظاهراً ره را بر اراده خداوند هم میبندد:
🚫اگر چیزی به حد وجوب برسد وجودش قطعی است و اگر نرسد تحققش محال است؛ پس هیچ امکانی در عالم در کار نیست؛ پس اینکه «اگر خدا بخواهد» چه جایگاهی دارد؟🚫
▪️دو پاسخ در آرای فلاسفه مسلمان یافت میشود:
🔹یکی، از راه تمسک به مافوق همه چیز بودن خداوند و ارائه تعریف سلبی از «اراده داشتن»؛ یعنی میگویند: اینکه خداوند اراده دارد، صرفاً بدین معناست که «مجبور» نیست؛ و چون هیچ چیزی فوق خداوند نیست، پس چیزی نمیتواند خداوند را مجبور کند، پس خداوند مختار است و کارها را صرفاً از روی اراده خود انجام میدهد، نه به جبر بیرونی؛
🔹و دوم، از راه تبدیل کردن ضرورت علی – معلولی به یک گزاره اینهمانی (توتولوژی) و اراده را هم ذیل همان قرار دادن؛ یعنی میگویند «اراده جزءاخیر علت تامه است» و مقصود از «ضرورت علی – معلولی (اینکه با آمدن علت، وجود معلول ضروری میشود)، آن است که «اگر همه اموری که برای تحقق معلول شرط است – که یکی از آنها «اراده» است – جمع شود، بالضرورة معلول محقق میشود».
▪️اما به نظر میرسد هر دو پاسخ، بیشتر، پاک کردن صورت مساله، و فرار از پاسخ باشد، تا حل مساله:
🔸در مورد اول، درست است که هیچ جبر بیرونی بر خداوند وارد نمیشود، اما اساساً اراده کردن و اختیار در فضای «واقعی بودنِ امکان» فرض دارد؛ و اگر «امکان»های گوناگون در کار نباشد و فقط بین دو گزینه وجوب و استحاله قرار داشته باشیم، عملا «اراده» بیمعنا میشود؛
🔸و در مورد دوم، عملا بین تصور «علت وجودی» (که «یک» امر وجودی است) و «شروط پیدایش» (که «مجموعهای از امور» است) خلط شده، و چون در فضای مجموعهای، نسبت هریک از شروط به نتیجه، نسبت امکان است، بدون اینکه تصریح شود، از قاعده «ضرورت علت و معلول» به فضای «اقتضای علت نسبت به معلول» گریخته شده است.
▪️از ثمرات این نگاه، فروکاستن «اراده» به «علم»، و قرار دادن «اراده» در زمره صفات ذاتی است، در حالی که واضح است که «اراده» صفت فعل است؛ و اینکه خداوند باشد و هنوز اراده نکرده باشد کاملا معقول است، در حالی که اینکه خداوند باشد و هنوز علمی نداشته باشد کاملا نامعقول است.
▪️اغلب راهحلهای غربی برای حل مساله «اراده» با نفی اصل علیت همراه است، و نفی اصل علیت لوازم نامعقول فراوان دیگری دارد که آن هم پذیرفتنی نیست.
♦️اما آیا راهحلی برای تبیین «اراده» ممکن است که به انکار اصل علیت نیانجامد؟
به نظر میرسد اگر تبیین شود که
🔹اولاً «واقعیت و نفسالامر، فراتر از «وجود» است» و واقعیات متعددی دارند که واقعا واقعیت دارند، اما مصداق «موجود» قرار نمیگیرند؛ مانند خود «امکان» ، «ماهیت» ، «واقعیت اعداد اول» ، «مطابَق گزارههای محال (مانند اصل تناقض)، با توجه به واقعی بودن مفاد آنها» ، «نسبتهای نفسالامری که قوامشان به بیش از یک طرف است و لذا عرضِ یک چیز نیستند» (مانند نسبت ظرف و مظروف؛ یا نسبت بزرگی و کوچکی) ، و ... . (در وبلاگ زیر، تا حدودی درباره «اوسع بودن واقعیت از وجود» توضیحاتی داده شده است.
🔹و ثانیا، یکی از این واقعیتهای غیر«موجود» ، «جهانهای ممکن»ی است که لایبنیتس مطرح کرده است؛
آنگاه مشکل حل میشود؛ بدین بیان که:
💢بینهایت جهان ممکن واقعیت دارد (که البته همگی مسبوق به ذات خداوند و از این رو، متعلَقِ علم پیشین خداوند هستند)؛
💢 و ایجاد (وجود بخشیدن به) هر یک از آنها برای خداوند ممکن است؛
💢و خداوند از میان این بینهایت جهان ممکن، یکی را اراده میکند که بیافریند و «موجود کند»؛
و البته دست او باز است و میتواند به جای آن، یکی دیگر را اراده کند؛ اما فعلا آن را اراده نکرده و این را اراده کرده؛ که البته این ارادهاش هم مبتنی بر حکمت اوست.
@Yekaye
👇ادامه مطلب👇
💠تکمله (مربوط به تدبر 6⃣)
در این تحلیل، #حکمت صرفاً مستلزم ترجیح ایجاد یک جهان بر جهان دیگر است، نه ضرورت تنها یک جهان
(لذا «نظام کنونی عالَم» ، «نظام احسن» است، نه «تنها نظام ممکن»)؛
و البته بین این اراده و فعلی که از او صادر میشود رابطه علی – معلولی برقرار است؛
و اگر ارادهاش به امری تعلق گرفت، آن امر حتما ایجاد میشود؛
در واقع، در این تبیین، «اراده» خداوند #جزء_اخیر_علت_تامه نیست، بلکه تمام علت_تامه است
که البته این اراده، غیر از علم، و صفت فعل است، نه صفت ذاتی؛ هرچند اراده انسان همواره یکی از شروط لازم برای تحقق شیء است (اصطلاحاً همان جزء اخیر علت تامه)، که این اراده انسان هم بدین جهت واقعا اراده است که خداوند به انسان این «امکان» را داده که در میان جهانهای ممکن، دست به گزینش بزند.
📝البته تفصیل بیشتر این بحث، مجال دیگری میطلبد.
@Yekaye
▪️ ضمن تسلیت سالروز شهادت امام هشتم، علی بن موسی الرضا▪️
و التماس دعا از تمامی کسانی که امروز که روز زیارتی خاص آن حضرت است،در حرم آن حضور شرف حضور دارند،
✳️انشاء الله امروز مروری خواهیم داشت بر آیات 48 تا 66 سوره یس✳️
در ابتدا مروری داشته باشیم بر متن آیات، و ترجمه آنها، و گوش جان بسپاریم به قرائت آنها با صدای دلنشین استاد پرهیزگار
1397/5/15
23 ذیالقعده 1439
@Yekaye
📖 متن آیات
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؟
ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ؛
فَلا يَسْتَطيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ.
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ.
قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ!
إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ.
فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في شُغُلٍ فاكِهُونَ؛
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ؛
لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ؛
سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ؛
وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ!
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ؟!
وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ؟!
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ؟!
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ!
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ!
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُون.
📝ترجمه آیات
و میگویند این وعده کی خواهد بود، اگر واقعا راستگو بودهاید؟!
جز فریادی واحد را چشم به راه نیستند [انتظار نکشند / مهلت داده نشوند] که آنان را فراگیرد، در حالی که با یکدیگر در حال نزاعاند!
پس دیگر نه توان سفارش کردنی دارند و نه به سوی اهل و عیالشان برمیگردند.
و در صور دمیده شود؛ پس بناگاه آنان از آن قبرها به سوی پروردگارشان شتاب گیرند!
گفتند: ای وای بر ما ! چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت؟! این آن چیزی است که خداوند رحمان وعده داد و فرستادگان راست گفتند.
نبود جز فریادی واحد، پس بناگاه آنان همگی نزد ما احضارشدگاناند.
پس امروز هیچکس هیچ مورد ظلم واقع نشود، و جزایتان ندهند جز آنچه که همواره انجام میدادهاید.
براستی اصحاب بهشت آن روز سرگرماند، خوش و خندان.
آنان و همسرانشان در سایههایی بر اریکهها [= تختهای مجلل] تکیه زنندگاناند.
آنان در آنجا میوهای [عالی و مطبوع] در اختیار دارند، و برایشان مهیاست آنچه درخواست کنند.
سلام [بر آنها]؛ سخنی از پروردگاری رحیم؛
و امروز، ای مجرمان جدا شوید!
آیا به شما، ای فرزندان آدم، سفارش نکردم که شیطان را نپرستید، بیتردید او شما را دشمنی آشکار است؟!
و اینکه مرا بپرستید؛ این صراط مستقیم است؟!
و قطعا که از شما مردمان فراوانی را گمراه کرد؛ مگر قرار نبود بیندیشید؟!
این همان جهنمی است که همواره به شما وعده میدادند؛
امروز در آن آتش افروخته درآيید، به [جرمِ/ سببِ] این که کفر میورزیدید.
امروز بر دهانهایشان مُهر نهیم و دستانشان با ما سخن گوید و پاهایشان شهادت دهد بدانچه که همواره به دست میآورند.
و اگر بخواهیم [قلم] محو کشیم بر چشمانشان، پس بر آن صراط سبقت گیرند، اما چگونه ببینند؟
@Yekaye
☀️1) امیرالمومنین ع در یکی از خطبههای خود درباره قیامت چنین داد سخن دادند:
به پيشواز مرگ و سختيهای آن برويد و پيش از بار گشادنش برای پذيرايی آن آماده شويد،
و تا نيامده است خود را مهيّای در آمدنش سازيد؛
كه پايان كار قيامت است، و اين اندازه پند، خردمند را كفايت است و نادان را مايه عبرت؛
🔸و پيش از رسيدن به قيامت، میدانيد که چه خبر است، از تنگی گورها، و سختیِ نوميدیها، و هراسِ ديدارگاه، و در ترس و بيم به سربردنها، و درهم ريختن استخوانها، و كر شدن گوشها، و تاريكیِ خوابگاه گور، و ترسِ وعدهگاه نشور، و تيرگی مغاك، و به هم آمدن سنگ قبر بر خاك.
خدا را! خدا را! [در نظر داشته باشید] ای بندگان خدا ! كه دنيا شما را با سالهای خود به پیش میراند؛ و شما و قيامت، بسته يك ريسمانيد [و از هم جدا نمیمانيد].
💢گويی قيامت با نشانههايش پديدار شده، و علامتهایش آشكار گردیده، و شما را بر صراط خود نگاهداشته؛
و گویی با زلزلههايش بر شما مشرف گردیده و سنگينی بارش را بر دوش شما نهاده.
و دنيا رشته پيوند با مردم خود گسلانده، و آنان را از دامن خود برون رانده.
گويی [دنیا] روزی بود که به آخر رسید، يا ماهی و به سر رسيد:
تازهی آن، كهنه؛ و فربه آن، نزار؛ در موقفی سخت روی هم، و كارهايی بزرگ و درهم،
🔥و آتشی كه سوزش آن سخت و توان فرساست و بانگ آن بلند و رساست؛ شعله آن رخشان است، آوازش خروشان است، زبانه آن درخشان است؛ خاموشیاش بعید است، و هیزمش شعلهور است؛ بيم آن ترساننده، قرارگاه آن به جايی راه نبرنده، پيرامونش تار و ديگهايش گرم و به بار، و كارهايش سخت و دشوار؛
💐«و آنان كه تقوای پروردگارشان پیشه کردند گروه گروه به بهشت سوق داده میشوند» (زمر/73) از عذاب ایمن شدند، و از عقاب رها، و از آتش دور؛
در خانه امن آسوده و آرام، و از قرار گرفتن و آسودن در آن خشنود و به كام.
آنان كه در دنيا كارهاشان پاك بود و ديدههاشان گريان و نمناك،
شب آنان در دنيا، روزِ خشوع و استغفار بود؛ و روزشان، شبِ تنها ماندن و [از وابستگی به دنیا] بريدن.
پس خداوند بهشت را بازگشتگاه آنان ساخت و پاداش ايشان را نيكو پرداخت، «که آنان در خور آن ثواب بودند و بدان سزاوار» (فتح/26)، در ملكی هميشگی و نعمتی پايدار.
📚نهجالبلاغه، خطبه190
وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَايَةَ الْقِيَامَةُ وَ كَفَى بِذَلِكَ وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ وَ مُعْتَبَراً لِمَنْ جَهِلَ وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَايَةِ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ ضِيقِ الْأَرْمَاسِ وَ شِدَّةِ الْإِبْلَاسِ وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ رَوْعَاتِ الْفَزَعِ وَ اخْتِلَافِ الْأَضْلَاعِ وَ اسْتِكَاكِ الْأَسْمَاعِ وَ ظُلْمَةِ اللَّحْدِ وَ خِيفَةِ الْوَعْدِ وَ غَمِّ الضَّرِيحِ وَ رَدْمِ الصَّفِيحِ.
فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَإِنَّ الدُّنْيَا مَاضِيَةٌ بِكُمْ عَلَى سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ [السَّاعَةَ] فِي قَرَنٍ وَ كَأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بِأَشْرَاطِهَا وَ أَزِفَتْ بِأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بِكُمْ عَلَى صِرَاطِهَا وَ كَأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بِزَلَازِلِهَا وَ أَنَاخَتْ بِكَلَاكِلِهَا وَ انْصَرَفَتِ الدُّنْيَا بِأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا فَكَانَتْ كَيَوْمَ مَضَى وَ شَهْرٍ انْقَضَى وَ صَارَ جَدِيدُهَا رَثّاً وَ سَمِينُهَا غَثّاً فِي مَوْقِفٍ ضَنْكِ الْمَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبِهَةٍ عِظَامٍ وَ نَارٍ شَدِيدٍ كَلَبُهَا عَالٍ لَجَبُهَا سَاطِعٍ لَهَبُهَا مُتَغَيِّظٍ زَفِيرُهَا مُتَأَجِّجٍ سَعِيرُهَا بَعِيدٍ خُمُودُهَا ذَاكٍ وُقُودُهَا مَخُوفٍ وَعِيدُهَا عَمٍ قَرَارُهَا مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا حَامِيَةٍ قُدُورُهَا فَظِيعَةٍ أُمُورُهَا؛
«وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً» قَدْ أُمِنَ الْعَذَابُ وَ انْقَطَعَ الْعِتَابُ وَ زُحْزِحُوا عَنِ النَّارِ وَ اطْمَأَنَّتْ بِهِمُ الدَّارُ وَ رَضُوا الْمَثْوَى وَ الْقَرَارَ الَّذِينَ كَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا زَاكِيَةً وَ أَعْيُنُهُمْ بَاكِيَةً وَ كَانَ لَيْلُهُمْ فِي دُنْيَاهُمْ نَهَاراً تَخَشُّعاً وَ اسْتِغْفَارًا وَ كَانَ نَهَارُهُمْ لَيْلًا تَوَحُّشاً وَ انْقِطَاعاً فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْجَنَّةَ مَآباً وَ الْجَزَاءَ ثَوَاباً وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها فِي مُلْكٍ دَائِمٍ وَ نَعِيمٍ قَائِم.
@Yekaye
1⃣در آیات نخستین این سوره به دو گروه در مقابل انذار پیامبران اشاره کرد:
یک اکثریتی که غافلاند و ایمان نمیآورند و عذاب و هلاکت بر آنان محقق میشود؛
و یک افرادی که از ذکر پیروی میکنند و از خدا خشیت دارند که مشمول مغفرت و اجر کریمانه خواهند شد؛
و
🔹این آیات چهبسا میخواهد گزارشی دهد از وضعیت نهاییِ آن دو گروه؛
مطلب را از انکار عدهای نسبت به وعده قیامت شروع کرد و اینکه چگونه با آن صیحه آسمانی به یکباره همه آنان قبض روح و سپس همگان یکجا برای حسابرسی احضار میشود و عاقبت دو گروه بهشتیان و جهنمیان چه میشود.
در واقع،
این آیات را در سه فراز میتوان تعقیب کرد:
🔹فراز اول: غافلگیری منکران قیامت از وقوع قیامت (48-54)؛
🔹فراز دوم: وضعیت بیدغدغه بهشتیان و خوشی وصفناپذیر آنان در این موقف (56-58)؛
🔹فراز سوم: جدا شدن مجرمان و مواخذه شدید و همهجانبه آنان (59-66).
@Yekaye
2⃣ غافلگیری منکران قیامت از وقوع قیامت، شاید از تذکرات مهمی است که بارها در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است:
🔹با یک صیحه آسمانی، در اوج مشغولیتهای دنیوی بساط زندگیشان جمع میشود؛
🔹و با نفخ صوری دیگر همگان از قبرها برانگیخته و در پیشگاه عدل الهی احضار میشوند.
@Yekaye
3⃣ قیامت غایت و سرنوشتی است که در انتظار همه ماست؛
که اگر آن را جدی بگیریم، به گونهای دیگر زندگی خواهیم کرد.
شاید بدین جهت است که در بحبوحه این غافلگیری منکران قیامت و مواخذه شدیدی که در انتظار آنان است، یک دفعه در 4 آیه گریزی میزند به «یاران بهشت»:
💐در این میان کسانی هم هستند که به گونهای دیگر زندگی کردهاند؛ و از این رو، نهتنها از وقوع این صحنه غافلگیر نمیشوند؛
بلکه با وقوع این واقعه، آنان در شادمانیهای خود همراه با عزیزترین کسان و شریک زندگی خود – که با هم مسیر زندگی را این گونه پیمودند - غوطهورند،
بیتوجه به وضعیت رنجآوری که دیگران در حین حساب ویا در عذاب بدان گرفتارند؛
هرچه میخواهند برایشان مهیاست؛
این نعمتهای بهشتی برای بهشتیان صرفا سرگرمیها و شوخیها، سایهسارها، اریکههای سلطنتی، میوهها و سایر درخواستهایی که دارند نیست؛
بلکه از همه اینها بالاتر، سلامی است که از جانب پروردگار مهربانشان بدانها ابلاغ میشود.
@Yekaye
4⃣ و قرآن در نهایت به جدا شدن این مجرمان از بهشتیان – که در دنیا همواره درهم بودند و تمایزشان معلوم نبود – میپردازد و به بازخواست مجرمان میپردازد:
که چرا به جای پرستش خداوند که حقیقت محض است، دل به محدودیتها و توهمات شیطانی دادید و از عاقبت دیگران عبرت نگرفتید و لجاجت با حقیقت [کفر] را در پیش گرفتید⁉️
و برای اینکه معلوم شود که آنجا عرصه ظهور حقیقت است و دیگر از زبانبازی کاری ساخته نیست، بر دهانشان مهر زده میشود و اعضا و جوارحشان به سخن گفتن و شهادت دادن علیه آنان اقدام میکنند و به خاطر یک عمر کفرورزی و تسلیم حقیقت نشدن، به آتش جهنم افکنده میشوند؛ جهنمی که بارها بدانان وعده داده شده بود و آنان انکارش میکردند.
@Yekaye
5⃣ و آیه 66 شاید جمعبندی از کل این ماجرا باشد:
ما انسانها هستیم، و صراطی که خداوند برای ما قرار داده، و عقلی که به ما داده تا با کمک پیامبران خویش این صراط را ببینیم، در آن قدم نهیم، سرعت گیریم، و از دیگران هم جلو بزنیم و به مقام «السابقون السابقون» برسیم.
اگر خداوند این توان دیدن راه را – که به واسطه عقل از سویی، و با یاری پیامبران از سویی دیگر در اختیار انسانها قرار داده – از انسان میگرفت، آیا انسان شاکی نمیشد که من چگونه راه را ببینم و در این صراط از دیگران سبقت بگیرم⁉️
پس چرا الان از این که این ابزارها را دارد درست از آنها استفاده نمیکند❗️
چرا سرنوشت بهشتی بودن را برای خود رقم نمیزند⁉️
@Yekaye
✳️اطلاعیه✳️
💢به دلایلی ادامه کار کانال «یک آیه در روز» چند روزی متوقف میشود❗️
💐ان شاء الله برای ایام عرفه در کربلای مقدسه نایب الزیاره همه دلدادگان امام حسین ع خواهم بود.🌺
امید است بعد از بازگشت از آن سفر و با عنایات اهل بیت ع بتوانم کار را آن گونه که مورد رضای ایشان باشد ادامه دهم.
از همگان التماس دعا دارم.
@Yekaye
817 ) 🔥و لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیّاً وَ لا یرْجِعُونَ 🔥
〽️ترجمه
و اگر بخواهیم قطعاً آنها را در جای خود مسخ کنیم، که در آن صورت، نه استطاعت بر گذر کردن [پیش رفتن] میداشتند و نه برگردند.
سوره یس (36) آیه 67
1397/6/20
1 محرم 1440
⬛️ شروع محرم الحرام و آغاز ایام مصیبت اهل بیت علیهمالسلام بر همه مومنان و دلدادگان اباعبدالله ع تسلیت باد⬛️
@Yekaye
🔹لَمَسَخْناهُمْ
▪️ماده «مسخ» در اصل بر زشتی و بیمزه بودن چیزی دلالت دارد، چنانکه «رجل مَسيخ» به آدم بیمزه و «طعام مَسيخ» به غذای بینمک و بیمزه گفته میشود؛ و «مسخ کردن چیزی» به معنای آن است که خلقت چیزی را از آن صورتی که بر آن بوده، به یک صورت بدترکیب و زشت و نفرتآور تبدیل کنند.
📚(كتاب العين، ج4، ص206؛ معجم المقاييس اللغة، ج5، ص323)
▪️و برخی گفتهاند «مسخ» به معنای بدترکیب و زشت کردن خَلق و خُلقِ چیزی است؛ و آن «مسخِ در خلقت و آفرینشِ» چیزی بوده که تنها در زمان خاصی رخ داده (و مثلا گروهی به میمون یا خوک تبدیل شدند: وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ؛ مائدة/60) اما «مسخ در خُلق و خو» در هر زمان رخ میدهد و آن این است که انسانی اخلاقش همچون اخلاق مذموم برخی از حیوانات شود مثلا از شدت حرص مانند سگ و یا از شدت شهوترانی مانند خوک، و ... گردد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص768)
▪️و بر همین اساس، برخی مسخ را عقوبت شدیدی دانستهاند که موجب تحولی در صورت ظاهری یا باطنی کسی شود و آن را را بر دو گونه شدید و خفیف تقسیم کردهاند: مسخ خفیف آن است که این تحول که ناشی از گناهان شخص است تنها در صورت باطنی و برزخیِ وی رخ دهد و تنها کسانی که چشم برزخی دارند آن را میبینند؛ اما مسخ شدید و تام آن است که این تحول درونی در بدنش نیز آشکار گردد و ظاهرش هم مانند باطنش شود.
⬛️(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص103)
📿اگرچه اشاره به واقعیت مسخ شدن در آیات متعددی از قرآن کریم آمده است (مانند: قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ، بقره/65 و اعراف/166؛ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ، مائدة/60) اما ماده «مسخ» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
🔹مَكانَتِهِمْ
▪️کلمه «مکان» با کلمه «مکانة» به یک معناست
📚(مجمعالبیان، ج8، ص674؛ البحر المحيط، ج9، ص79)
▪️و درباره کلمه «مکان» قبلا اشاره شد که در نگاه اول به نظر میرسد، ریشه این کلمه «مکن» است، اما اهل لغت تذکر دادهاند که کلمه «مکان» بر وزن «مَفعَل» [وزن رایج برای اسم مکان: مانند مَغسل: محل غسل، مَذبح: محل ذبح؛ مَشرب: محل شُرب] از ماده «کون» (فعل «کان» «یکون») میباشد یعنی «موضع کینونت: محلّ بودن»، ولی به خاطر کثرت کاربرد این کلمه، در تصریف [یعنی هنگام ساختن همخانواده] همانند وزن «فعال» [یعنی مانند اینکه ریشه آن «مکن» باشد] با آن برخورد میشود.
🔖جلسه ۲۳۰ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-10/
📖مَكانتِهِمْ
▪️اغلب این کلمه را به همین صورت «مَكانَتِهِمْ» یعنی به صورت مفرد قرائت کردهاند؛
▪️اما در روایت شعبه از عاصم (از قراء کوفه) و نیز در قرائت حسن و سلمی و زر بن حبیش به صورت «مَكاناتِهِمْ» یعنی به صورت جمع قرائت شده است.
📚مجمع البيان، ج8، ص673 ؛ معجم القراءات، ج7، ص515-516
@Yekaye
🔹فما اسْتَطاعُوا
▪️قبلا بیان شد که ماده «طوع» در اصل به معنای تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت کردن، و نقطه مقابل «اکراه و اجبار» است «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» (فصلت/۱۱).
وقتی این ماده به باب استفعال برود (استطاع یستطیع) به معنای قدرت و طاقت بر انجام کاری داشتن است (لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/۶۷ و ۷۲ و ۷۵) یعنی چیزی که به خاطر آن، انجام دادن فعل مقدور میگردد و مصدر آن «استطاعة» است که در اصل «استطواع» بوده که واو آن حذف شده و به جایش در انتها «ة» افزوده شده است که این چنین حالتی در کلمات معتل اجوف رایج است مانند استعانة و استعاذة.
از ابنسکیت نقل شده که این کلمه در لهجههای مختلف عرب به چهار صورت أستطيع و اسطيع و استتيع و استيع تلفظ شده است که در دومی «ت» به خاطر التقای با «ط» افتاده است (لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ؛ کهف/۸۲) در سومی، «ط» به «ت» تبدیل شده و در چهارمی این دو حالت با هم رخ داده است.
🔖جلسه 656 http://yekaye.ir/al-kahf-18-75/
@Yekaye