یک آیه در روز
834) آیات 67-83 سوره یس وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا
در ابتدا نکاتی ناظر به آیات 67-83 بیان میشود
و ان شاء الله فردا درباره کلیت سوره
در واقع، ابتدا یک مروری بر مضامین این آیات خواهیم داشت تا دورنمایی از این آیات را به دست آوریم
یک آیه در روز
834) آیات 67-83 سوره یس وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا
.
1⃣ آیات 67-68
در آیه 66 در مورد انسانی که آخرت را جدی نمیگیرد تهدیدی مطرح شد که اگر بخواهیم میتوانیم قلم محو بر چشمانشان بکشیم که دیگر نبینند؛
در اینجا ابتدا تهدید دیگری مطرح میشود که اینان - که به جای اینکه مسیر خلیفةاللهی را که خداوند برایش مقدر فرموده در پیش بگیرند، به غرایز حیوانی خویش اصالت میدهند - در حقیقت و باطن خویش مسخ شدهاند و اگر خداوند اراده کند، در همینجا آنان را مسخ میکند که نه راه پیش برایشان بماند و نه راه پس؛
و برای اینکه این را ناممکن نشمرند شاهد میآورد که ما همان بودیم که آنان را بعد از اینکه به قدرت و تواناییهای جوانی رساندیم، به سمت نقصان و ضعف پیری میرانیم.
@Yekaye
یک آیه در روز
834) آیات 67-83 سوره یس وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا
.
2⃣ آیات 69-70
سپس فراز کوچکی باز میشود در مقابل طعنههای کافران؛ که بدانید قرآن شعر نیست؛
چرا که هم هشدار دادن به مهمترین خطرات پیش راه، و هم اتمام حجت نیازمند یک سخنی است که تذکردهنده باشد و روشنگر، نه شاعرانه و احساساتی.
@Yekaye
یک آیه در روز
834) آیات 67-83 سوره یس وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا
.
3⃣ آیات 71-75
دیدیم در آیات قبل هشدار داد که اگر بخواهیم بیناییشان را میگیریم، یا آنها را مسخ میکنیم؛ و
یادآوری کرد که آنان میبینند که با افزایش عمر، آنان را در سراشیبی ضعف میاندازیم،
و در همه اینها نیاز شدید ما به خداوند را گوشزد کرد.
اکنون سراغ یکی از امکاناتی که در عالَم و بیرون از وجود انسانها در اختیارِ آنان قرار داده و این نیاز را کاملاً ملموس میسازد، میرود و در چند آیه به چارپایانی که خداوند برای انسان آفریده، میپردازد:
چارپایانی که انسانها کاملا خود را مالک و اختیاردار آنها فرض میکنند، از آنان سواری میگیرند، از گوشتشان تغذیه میکنند؛ از شیرشان میآشامند و منافع دیگری که از اینها عاید انسانها میشود؛
که این نوعی لطف خاص خداوند به انسان است که امکان مهمی برای اینکه انسان متمایز از سایر حیوانات شود را مهیا فرموده است؛
پس اگر خداوند این گونه انسان را خاص قرار داده، چرا انسان این خاص بودن خود را جدی نمیگیرد؟!
و به جای اینکه به خدای واحد برگردد و دل در یاری او بندد، الهههای دروغینی برمیگزیند و برای یاری بدانها امید میبندد؛ الهههایی که نهتنها واقعا کاری برای اینها نمیتوانند انجام دهند بلکه خودشان نیازمند یاری ایناناند؟!
@Yekaye
یک آیه در روز
834) آیات 67-83 سوره یس وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا
.
4⃣ آیات 75-76
دوباره خداوند در فرازی کوتاه به پیامبرش تسلی خاطر میدهد که کسانی که معبودی غیری خدا برمیگزینند، سخنشان تو را محزون نسازد؛
چرا که
اولاً صرفاً حرف مفت است چون آن معبودهایشان توان یاریِ آنها را ندارند و آنان در برابر انسان مومنی که به خداوند تکیه دارد، هیچ کاری از دستشان برنمیآید!
و ثانیا خداوند از آشکار و نهانشان آگاه است و آنان را به سزای عملشان میرساند.
@Yekaye
یک آیه در روز
834) آیات 67-83 سوره یس وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا
.
5⃣ آیات 76-83
در ادامه، خداوند ادعای یکی از منکران معاد را مطرح میکند که چگونه ممکن است انسانی که مرده و استخوانهایش پوسیده زنده شود؟!
و با استدلالها و تذکرات مختلف، ریشه هرگونه انکار و استبعاد منکران معاد درباره امکان و وقوع قیامت را میخشکاند.
🔹ابتدا خلقت نخستین خود آنان را یادآوری میکند، که این یادآوری نهتنها استبعاد کافران در احیای مردگان را کاملا درهممیشکند، بلکه از یک استدلال منطقی فراتر میرود و عملا هشداری میدهد که اگر انسان به سابقه خودش توجه کند و به ياد ضعف و حقارت خود باشد، دچار این گونه غرور و سرکشیها نمیشود.
🔹استدلال دوم از طریق علم خداوند است: خداوندی به هر چیزی علم دارد و هیچ واقعیتی از او فروگذار نمیشود، پس اگر استخوانی هم پوسید و متلاشی شد از دایره علم او خارج نشده که اگر بخواهد همان را جمع کند نتواند؛
🔹استدلال سوم یادآوری این است که خداوند کاری کرده که شما از درخت سبز بتوانید آتش برافروزید؛ چهبسا میخواهد تذکر دهد که وقتی خداوند کاری کرده که از درخت سبزی که رطوبت فراوان دارد، آتش (که نقطه مقابل آب است) بیرون میآید، پس برایش کاری ندارد که از دل جسم مرده، حیات و زندگی بیرون آورد.
🔹استدلال چهارم، شاید بیش از استدلالهای پیشین، تناقض در افکار این کافران را برملا میسازد: منکران معاد، تنها دلیلشان بعید شمردن وقوع معاد و احیای مردگان و آفرینش مجدد انسانها است؛ با این حال آسمانها و زمین با این همه عظمت را میبینند. اگر آسمانها و زمین با این همه عظمت و پیچیدگی برپا شده است؛ آن که این چنین خلق پیاپی و شگرفی انجام داده (خلاق) و می داند که چه آفریده و به همه ریزهکاریهای مخلوقاتی که آفریده کاملا آگاه است (علیم)، آیا نمیتواند مانند آنها را دوباره بیافریند؟!!!
🔹استدلال پنجم علاوه بر اینکه استدلال است، آنان را میخواهد از غفلتی که بدان مبتلا شدهاند نیز بیرون آورد: آنان احیای استخوان پوسیده را بعید و از این رو ناممکن میشمردند. غافل از اینکه خداوند برای انجام کارهایش مانند ما نیست که به انواعی از اسباب و وسایل نیازمند باشد بلکه هر کاری بخواهد انجام دهد صرفا آن را اراده میکند و فرمان تحقق آن را میدهد و بلافاصله آن ایجاد میشود.
🔹و استدلال ششم مبتنی بر یادآوری کردن این نکته است که اصل و اساس و حقیقت و ملکوت هر چیزی تنها و تنها به دست اوست؛ و کسی که ملکوت همه چیز به دست اوست، منزه است از اینکه بخواهد معاد را برپا کند و نتواند.
@Yekaye
✅دیروز مروری داشتیم بر آیات 67 تا پایان سوره و امروز قرار شد تدبری در کل سوره داشته باشیم.
برای اینکه این تدبر آسان شود، کار را در دو گام پیش میبریم؛
🔹ابتدا مروری بر مضامین سوره در یک نگاه کلی خواهیم داشت؛
🔹و سپس به سراغ غرض و محور اصلی سوره خواهیم رفت؛ و در آنجا نیز ابتدا برداشت خود را بیان میکنیم سپس اقوال برخی از مفسران که در این زمینه نظری دادهاند را مطرح خواهیم کرد.
@Yekaye
✳️گام اول: مروری بر مضامین سوره یس در یک نگاه کلی
🔹شروع سوره با خطاب قرار دادن پیامبر و سوگند خوردن به قرآن است که تو بر صراط مستقیم هستی. سپس به دو گروه در مقابل انذار پیامبران اشاره میکند: یک اکثریتی که غافلاند و ایمان نمیآورند و عذاب و هلاکت بر آنان محقق میشود و یک افرادی که از ذکر پیروی میکنند و از خدا خشیت دارند که مشمول مغفرت و اجر کریمانه خواهند شد؛ و از آن پس شروع کرد به بیان مشکلاتی که گروه اول در مواجهه با پیامبران الهی پدید آوردند و چرایی این ایمان نیاوردن. ابتدا حکایت اهل قریهای را بیان کرد که نه سخن پیامبران الهی را گوش دادند و نه سخن کسی از خودشان که آنان را به همان راه دعوت میکرد و حکایت را با بیان عاقبت سعادتمندانه آن مرد از سویی و عاقبت شقاوتمندانه بقیه اهل قریه از سوی دیگر به پایان برد؛ و رمز ایمان نیاوردن انسانها را بیان کرد: اینکه پیام پیامبران و آخرت را جدی نمیگیرند؛ چنانکه در اواخر سوره دوباره هشدار میدهد که قرآن شعر (سخنی که واقعا جدی نیست و جدی نگرفتنش هیچ مشکلی پیش نمیآورد) نیست.
🔹سپس به سراغ آیاتی از خلق و تدبیر که بر ربوبیت و الوهیت خداوند متعال دلالت دارد رفت و آنان را به خاطر اینکه در آیات وحدانیت و معاد نمینگرند و از حقیقت رویگردانند و حق را مسخره میکنند و از انفاق بر فقرا و خودداری میکنند توبیخ میفرماید. این آیات همگی از تدبیری عظیم و پیچیده در عالم حکایت دارند که نشان میدهند چیزی عبث و بیهوده نیست؛ و اگر همه چیز عالم چنین حساب شده و دقیق و بابرنامه است، پس انسان نیز باید مراقب خویش باشد؛ که اگر مراقب خویش باشد امید است مورد رحمت خدا قرار گیرد: همان رحمتی که تمامی اجزای عالم را این چنین به سوی هدفهایشان میراند، انسان را نیز به سوی مقصد اصلیاش هدایت میکند. با این همه آیات متنوع، عدهای از انسانها هستند که هر گونه آیه و نشانه عظیمی هم که بر آنان عرضه شود باز بیتوجه و از آن رویگردانند. در عین حال، همین افراد، به همان توانا بودن خداوند استناد می کند تا از وظیفهای که خدا بر دوشش نهاده فرار کند.
🔹در ادامه ظاهرا دوباره میخواهد گزارشی دهد از وضعیت نهاییِ آن دو گروه؛ و مطلب را از انکار عدهای نسبت به وعده قیامت شروع کرد و اینکه چگونه با آن صیحه آسمانی همگی غافلگیر و به یکباره همه آنان قبض روح شدند و در میانه بیان حال و احوال اینان، یکدفعه گریزی میزند به وضعیت بیدغدغه بهشتیان و خوشی وصفناپذیر آنان در این موقف و دوباره برمیگردد به جدا شدن مجرمان و مواخذه شدید و همهجانبه آنان.
🔹در واقع میخواهد نشان دهد قیامت غایت و سرنوشتی است که در انتظار همه ماست؛ که اگر آن را جدی بگیریم، به گونهای دیگر زندگی خواهیم کرد. به تعبیر دیگر، صحنه حقیقیِ زندگی انسانها عبارت است از ما انسانها، و شیطانی که قصد اغوای ما را دارد، و صراطی که خداوند برای ما قرار داده، و عقلی که به ما داده تا به دام شیطان نیفتیم؛ و نهایتا بروز و ظهور همه اینها به صورت سعادت و شقاوت در آخرت؛ که اگر خدا میخواست میتوانست آن وضعیت کورباطنی یا مسخ شدهی پیروان شیطان را در همین دنیا برملا کند.
🔹در ادامه، هم پیر و فرتوت کردن انسانها بعد از گذر از دوره جوانی را به رخ انسانها میکشد؛ و هم نعمت بهرهمندی انسانها از چارپایان؛ و متذکر میشود که چرا انسان با این همه نعمتها از جانب خداوند، به معبودهایی دل میبندد که هیچ کاری از دستشان ساخته نیست؛ و سوره را با اشاره به استبعاد یکی از منکران معاد و پاسخ او ختم کرد: که اگر تو در سابقه خودت را به یاد میآوردی، و یا به عجایبی که پیرامون شما قرار داده (مانند برآمدن آتش از درختی سبز) مینگریستید؛ و یا به علیم بودن خداوند، یا به قدرت و نحوه آفرینش او که به محض اراده کردن ایجاد میکند، و یا به اینکه ملکوت هر چیز به دست خداست توجه میکردید میدیدید که زنده کردن مردگان برای خداوند هیچ زحمتی ندارد.
@Yekaye
📝گام دوم: بیان غرض سوره یس
1⃣ به نظر میرسد غرض سوره تثبیت پیامبر و مومنان است بر صراط مستقیمی که در آن ره میپویند و توجه دادن است به اینکه گمان مبر که در مقابل تو همگان برخوردی منطقی میکنند و ایمان میآورند؛ بلکه انتظار کفر ورزیدن را داشته باش
و ضمن بیان ریشههای کفرورزی، که در درجه اول جدی نگرفتن پیامبران و معاد است، به ارائه بیانات متعددی میپردازد که راه هر گونه انکاری را بر غایتمندی آفرینش و انسان، و وقوع قیامت میبندد؛
و در فرازهای متعدد پیامبر – و هر کسی که در راه تبلیغ دین میکوشد - را دلداری میدهد که
هم از کمی تعداد مومنان دچار هراس نشود و گمان نکند که کار از دست خدا در رفته!
و هم اینکه انتظار مواجهههای غیرمنطقی متعدد از جانب غافلان و دنیامداران را داشته باشد و بداند در برابر این مواجههها چه پاسخی بدهد و چگونه برخورد کند؛
که ظاهراً مهمترین نکته در این برخورد، جدی کردن باور به قیامت و بهشت و جهنم است؛
و این مطلب بقدری در این سوره پررنگ است که در بسیاری از احادیثی که در فضیلت این سوره آمده، اثرات آن بر کسی که در حال مرگ است، و یا بر مردگان در قبرها مورد تاکید قرار گرفته است؛ یعنی نهتنها مضامین سوره بشدت انسان را متوجه جدی گرفتن زندگی پس از مرگ میکنند، بلکه روایاتی هم که میخواهند اهمیت این سوره را به رخ بکشند غیرمستقیم جدی بودن مرگ را به انسان یادآوری میکنند.
@Yekaye
2⃣ علامه طباطبایی:
غرض سوره یس بيان اصول سهگانه دين است، از مساله نبوت شروع كرده و حال مردم را در قبول و رد دعوت انبيا بيان مىكند، و اینكه غایت دعوت برحق انبياء، احياى مردم است به اينكه در راه سعادت واقع شوند و حجت بر مخالفين تمام شود، و به عبارت ديگر تكميل هر دو دسته مردم است، در دو راه سعادت و شقاوت.
سپس به سراغ مساله توحيد میرود، و برخی از نشانههاى وحدانيت خدا را برمىشمارد،
سپس به تذکر معاد میپردازد و برانگیخته شدن مردم برای جزا و جداسازى مجرمان از متقيان در آن روز را یادآوری میکند را و این را که حال هر يك از اين دو گروه به کجا منتهی می گردد توصيف مىكند.
و در آخر دوباره به همان مطلبى كه آغاز كرده بود برگشته، خلاصهاى از اصول سهگانه را بيان، و بر آنها استدلال مىكند و سوره را ختم مىنمايد.
اين سوره شانى عظيم دارد، چون هم متعرض اصول سهگانه است و هم شاخههايى كه از آن اصول منشعب مىشود.
📚(الميزان، ج17، ص62)
@Yekaye
3⃣آیت الله مکارم شیرازی
سوره یس در مكه نازل شده است، بنا بر اين محتوای آن از نظر كلی همان محتوای عمومی سورههای مكی است كه از توحيد و معاد و وحی و قرآن و انذار و بشارت سخن میگويد. در اين سوره چهار بخش عمده مخصوصا ديده میشود:
نخست سخن از رسالت پيامبر اسلام ص و قرآن مجيد و هدف از نزول اين كتاب بزرگ آسمانی و گروندگان به آن است و تا آيه يازده آن را ادامه میدهد.
بخش ديگری از اين سوره از رسالت سه نفر از پيامبران الهی، و چگونگی دعوت آنها به سوی توحيد و مبارزه پیگير و طاقتفرسای آنها با شرك سخن میگويد كه در حقيقت يك نوع تسلی و دلداری به پيامبر ص و ارائه طريق در انجام رسالت بزرگ او است.
بخشی از اين سوره كه از آيه 33 شروع میشود و تا آيه 44 ادامه دارد مملو از نكات جالب توحيدی، و بيان گويا از آيات و نشانههای عظمت پروردگار در عالم هستی است، در قسمتهای اخير سوره نيز مجددا به همين بحث توحيدی و آيات الهی باز میگردد.
بخش مهم ديگری از اين سوره در مسائل مربوط به «معاد» و دلائل گوناگون آن و چگونگی حشر و نشر، و سؤال و جواب در روز قيامت، و پايان جهان، و بهشت و دوزخ سخن میگويد، كه در اين قسمت نكتههای بسيار مهم و دقيقی نهفته شده است.
و در لابلای اين بحثهای چهارگانه آياتی تكان دهنده برای بيداری و هشياری غافلان و بيخبران آمده است كه اثری نيرومند در دلها و جانها دارد.
خلاصه اينكه در اين سوره انسان با صحنههای مختلفی از آفرينش و قيامت و زندگی و مرگ و انذار و بشارت روبرو میشود كه مجموعهای بيدار كننده و نسخهای شفابخش را تشكيل میدهد.
📚(تفسير نمونه، ج18، ص309-310)
@Yekaye
4⃣ عبدالکریم بهجتپور:
غرض سوره یس، توجیه پیامبر اکرم ص برای چگونگی مواجهه با گروهی است که دست از غفلت خود برنداشتند و به قرآن و رسالت او ایمان نیاوردند. سوره خطاب به پیامبر ص دو بخش دارد:
بخش اول (12 آیه) ایشان را رسولی میشمرد که در پرتوی آیات قرآن وظیفه انذار قومش را برعهده دارد و البته ایشان را از دو مواجهه (نپذیرفتن و پذیرفتن) با این دعوت آگاه میسازد.
بخش دوم، به راهبری پیامبر ص با انبوه غافلان میپردازد؛ در چند قسمت: ابتدا (21 آیه) وی مامور میشود مردم را با حکایت قومی که سه رسولی برایشان فرستاده شدند ولی آنها را تکذیب کردند و با عذاب ریشهکن شدند، آشنا کند. سپس (12آیه) ضمن تاسف خوردن بر انکار و تمسخر رسولان، آنان را به یادآوری عذاب اقوام گذشتهای که مسیر انکار را پیمودند سفارش میکند. در قسمت سوم (23 آیه) پس از بیان نمونهای از ستیز جاهلانه آنان در برابر دعوت الهی و مقایسه فرجام این گروه با بهشتیان، به جریان جداسازی این دو گروه از یکدیگر میپردازد. و فراز پایانی آن (15 آیه) دفاعنامه خداوند از پیامبر ص است و با رد اتهامات وارده به ایشان درباره قرآن و حیات مجدد، به دلداری پیامبر ص در برابر تکذیبها و تمسخرهای غافلان میپردازد.
در یک کلام، این سوره میخواهد بگوید که گروهی در برابر رسول و قرآن به تکذیب روی آورده و در برابر هشدارهای او مقاومت میکنند و تا زمانی که این گروه چنین باشند، نه هشدارهای پیامبر ص و نه محتوای ارزشمند قرآن به آنان فایدهای نمیرساند؛ و این سوره به منظور راهبری پیامبر ص برای برخورد با این گروه نازل شد برای شکستن مقاومت آنان را از راه بیان و یادآوری نمونههای تاریخی و تذکر عزت و رحمت الهی به غافلان.
📚(همگام با وحی، ج2، ص49-51)
@Yekaye
5⃣ سید محمود آلوسی
این سوره با سوگند به رسول الله ص به عنوان برترین پیامبر و اینکه راهی که او آورده برترین راه برای رسیدن به مقصود است، آغاز شد؛
سپس ابتدا این راه را به طور اجمال بیان کرد که عبارت است از پیروی کردن از این ذکر و خشیت از خداوند در غیب؛
سپس یکبار با بیان مَثَلی این مطلب را کامل کرد که در آن تشویق به تمسک به این کتاب آسمانی و برتری آن بر تمامی کتب و انبیا بود
و دیگر بار هشدار داد که این راه عبارت است از عبودیت در پیشگاه کسی که بازگشت همگان به سوی اوست؛
سپس با ذکر آیات و نشان دادن اموری از علم و قدرت و حکمت و رحمت خدا به بیان مقدمات لازم برای این مطلب اقدام کرد، تا به یاد مخاطب آورد که شکر منعم واجب است و انسان باید نعمت را در مسیر رضای او به کار برد و از تکیه کردن به غیر او خودداری کند؛
سپس این مطلب را با تذکر وعده و وعیدهای اخروی کامل نمود و در ضمن آن به حکایت حال کسانی پرداخت که این راه را در پیش گرفتند یا از این صراط خارج شدند و عاقبت آنان را بیان کرد
و خلاصه کرد که صراط مستقیم همان عبادت خداوند است، عبادتی که خالص از هر گونه شائبه هوا و ریا باشد؛ و بدین منظور دوری کردن از شیطان را بر پرستش خداوند مقدم کرد؛
و کل این مطالب را با بیانات توحیدی مملو ساخت؛
و همان گونه که در مقدمات بحث با بیان آیات و نشانههایی از اینکه یک کلام خطابی محض باشد اجتناب ورزید، پایان کلام را هم با براهینی بر معاد همراه ساخت و ختام کلام خویش را این قرار داد که خداوند عز و جل کسی است که هیچکس به هیچ عنوان نتواند بر او برتری جوید و خزائن او پایانپذیر نیست و هیچکس از مملکت او خارج نشود؛ و آخرین عبارت این سوره را با صیغه مخاطب بیان فرمود و به مخاطب التفات کرد (الیه ترجعون: به سوی او بازگردانده میشوید) تا اجمالی برای آن تفاصیلی باشد که بیان فرمود.
📚(روح المعاني، ج12، ص61)
@Yekaye
6⃣ برداشت عرفانی و انفسی از این سوره، به نقل از آلوسی:
برخی از اهل عرفان این سوره و مضامین آن را بر مطالب سلوکی تطبیق دادهاند، بویژه که شروع این سوره با خطاب قرار دادن پیامبر با حرف «س» (یاسین = ای سین) بوده که آن را اشاره دانستهاند به سیادت او بر جمیع مخلوقات و واسطه عُظمی بودن او در کائنات؛ که جایگاه او در عالَم همچون جایگاه قلب در بدن است؛ و از این رو، سورهای که قلب قرآن نامیده شده (جلسه 747، حدیث1 https://eitaa.com/yekaye/924) با نام کسی شروع میشود که قلبِ عالَمِ امکان است و با سوگند به کتابی که بازتاب کل تکوین است؛ بر این اساس، حکایت مردم انطاکیه [قومی که سه پیامبر به سویشان فرستاده شد] را بر آنچه در نفس آدمی میگذرد تطبیق دادهاند که آن قریه اشاره به قلب است و اهل آن قریه، نفس و صفاتش است؛ و آن دو رسول اول، خاطر رحمانی و الهام ربانی است؛ و سومی جذبه الهی است؛ و آن کسی که از راه دور آمد حقیقتِ روح است؛ و بر همین اساس بقیه سوره را شرح دادهاند ...
📚(روح المعاني، ج12، ص61-62)
✅توجه:
این گونه شرحها اگر به معنای تفسیر آیات، در معنای دقیق آن باشد، چهبسا مصداق تفسیر به رایای است که حرام است؛ اما ظاهرا گویندگان این معانی چنین مقصودی نداشته و نام کار خود را نه تفسیر، بلکه تطبیق نهادهاند و منظورشان توجه دادن به معانی انفسی آیات است [چنانکه خود فرمود که این آیات را هم در آفاق [= عالم بیرون] بدانها مینمایانیم و هم در انفس [عالم درون] تا حق بر آنان آشکار شود: سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّی يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق؛ فصلت/53] تا انسان این آیات را بر حال خود تطبیق کند و بر مراقبت خویش بیفزاید. و از آنجا که به نظر میرسد مستند این شرح از سوره، ذوق عرفاست و نه حدیث و روایتی از معصوم [هرچند که گاه و در برخی از آیات دیگر، کلمات معصومین در چنین شرحی از آیات وارد شده و در واقع امکان چنین برداشتی از آیات را بر ما گشودهاند] به همین مقدار بسنده میکنیم و تطبیق بیشتر را برعهده خواننده می گذاریم.
@Yekaye
بسم الله الرحمن الرحیم
💐روالی که از پیش در این کانال بود، این بود که در پایان هر سوره، فایل کل مطالب در اختیار همه عزیزان قرار گیرد.🌹
🆔 https://eitaa.com/yekaye
بارها تاکید کردهام که هر گونه استفاده از این مطالب در راستای نشر معارف قرآن و اهل بیت ع حتی بدون ذکر منبع بلامانع است.
ضمنا برای کسانی که فرصت کمتری دارند، کانال دیگری به نام «یک آیه در روز- گزیده» راه انداختهام که تنها گزیدهای از مطالب این کانال در آنجا قرار داده میشود؛ به آدرس:
🆔 https://eitaa.com/yekAaye
یادآوری میکنم که سایتی نیز راه اندازی شده که در پایان هر روز تمام مطالبی که در کانال میگذارم و برخی مطالبی که به دلایل مختلف در کانال نمیگذارم را در آن قرار میدهم. از مهمترین مزایای آن سایت این است که هم امکان جستجوی مطالب در آن مهیاست و هم اینکه فهرست تمامی آیاتی که تاکنون بحث شده نیز در آن معلوم است؛ به آدرس:
🆔 http://yekaye.ir/
از آنجا که خود را در قبال مطالبی که ارائه میدهم مسؤول میدانم، از اینکه کانال را از طریق تبادل لینک معرفی کنم معذورم و تنها راه معرفی و گسترش این مطالب، شما مخاطب گرامی هستید.
💐در صورتی که مطالب این کانال را مفید یافتید در گروهها و یا کانالهای خود و یا در گفتگوهای خود آن را به دیگران معرفی کنید.🌹
از همگان التماس دعا دارم.
حسین سوزنچی
@Yekaye
بسم الله الرحمن الرحیم
مدتی بود که بنا را بر این گذاشته بودم که کار را سوره به سوره پیش ببرم؛
اما با توجه به #جنگ_اقتصادی ای که در کشور رخ داده، و به پیشنهاد برخی از دوستان به نظر رسید بهتر است فرازی را به آیاتی اختصاص دهیم که ناظر به تحولات روز باشد؛
و از این رو، ان شاء الله در روزهای آینده آیاتی از اواخر سوره آل عمران را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
(البته فرازهای متعددی از این سوره ناظر به مسائل و مشکلات اقتصادی در جامعه است؛ اما شاید این آیات ارتباط مستقیم تری با موضوع داشته باشند)
💐ضمنا برخی از دوستان پیشنهاد راهاندازی این کانال را در «پیامرسان بله» را پیشنهاد کرده بودند.🌹
ان شاء الله از امروز این کانال در آنجا به طور آزمایشی راه اندازی خواهد شد به آدرس:
https://ble.im/yekaye
@Yekaye
835) لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
💢ترجمه
بیتردید خداوند بر مومنان منت نهاد هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت [که] آیاتش را بر آنان تلاوت کند و آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمت به آنان تعلیم دهد و به راستی که پیش از این در گمراهی آشکاری بودند.
سوره آل عمران، (3) آیه 164
1397/7/12
24 محرم 1440
@Yekaye
🔹مَنَّ
▪️درباره ماده «منن» برخی گفته اند که در اصل بر دو معنا دلالت دارد: قطع کردن، و در حق کسی نیکی کردن و بر او منت گذاشتن
📚(معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۲۶۷)
▪️«مَنّ» و «مِنَّة» (=منت گذاشتن) را هم بر دو قسم دانستهاند «منت عملی»، یعنی عملا نعمتی را بر کسی ارزانی داشتن؛ که این امری بسیار ممدوح است که حقیقتا تنها از جانب خداوند انجام میشود (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ، آل عمران/164؛ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ، نساء/94؛ وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ، صافات/114؛ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ، إبراهيم/11؛ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا، قصص/5)؛ و «منت قولی» یا کلامی، یعنی ابراز کردن اینکه من نیکیای در حق تو کردهام (وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيل، شعراء/22؛ يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم، حجرات/17؛ وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ، مدثر/6)، که امری قبیح است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777)
▪️برخی معنای اصلی این ماده را همان «قطع کردن« دانستهاند و گفتهاند «مِنّت» را از این جهت از این ماده ساختهاند که در جایی که در اصل نعمت دادن است [= منت فعلی]، بدین جهت است که نعمت بلایا را قطع میکند و در جایی که مایه کدورت در نعمت دادن است [= منت کلامی]، بدین جهت است که اثر نعمت و ضرورت تشکر از نعمت را قطع مینماید
📚(مجمع البيان، ج2، ص875)
▪️از کلماتی که ظاهرا از همین ماده میباشد «مَنّ» (حدود سه کیلو) است که برخی به همین مناسبت، اساساً «منت» را به معنای نعمت سنگین و وزین قلمداد کردهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777) اما دیگران بر این باورند که این معنا ربطی به این ماده در زبان عربی ندارد و از کلماتی است که زبانهای دیگر وارد زبان عربی شده است (در زبان عبرى، این کلمه در این معنا به صورت «مانه» و در زبانهای سرياني و آرامى، این کلمه به صورت «منيا» تلفظ میشود؛📚 التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج11، ص198)
▪️از آنجا که در ماده «منن» نوعی معنای قطع کردن و نعمت دادن نهفته است، این کلمه به طور مجازی برای رها کردن بدون عوض (فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً، محمد/4) و انفاق کردن (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ ص/39) به کار میرود
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص778)
▪️«أجر غیرممنون» (فصلت/8؛ قلم/3؛ انشقاق/25؛ تین/6) به معنای پاداشی است که هیچگاه قطع نمیشود و نقصان نمیپذیرد، و ظاهرا به همین معناست که برخی آن را به معنای «بیحساب» [= غیرقابل شمارش] معنی کردهاند.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص778)
▪️«منون» (نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُون؛ طور/30) را هم به معنای «دهر» (روزگار دانستهاند و هم به معنای مرگ [مَنِيَّةِ]، از این جهت که از عدد [زندگان] میکاهد و هر گونه مددی را قطع میکند
📚(تاج اللغة، ج6، ص2207؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص778)
▪️یکی از کاربردهای کلمه «مَنّ» در قرآن کریم (وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى؛ بقرة/57) ظاهرا اشاره به صمغ و شیره خوراکیای مانند ترنجبین است که از برخی از درختان ترشح میکند، و برخی این احتمال را دادهاند که منظور از «من» و «سلوی» نه ترنجبین و مرغ بریان، بلکه مطلق نعمتهایی بوده که خداوند بر آنان نازل کرده که از جهت نعمت بودنش به آن «مَنّ» و از این جهت که مایه تسلی و آطمینان خاطر آنان میشده بدان «سلوی» گفتهاند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص778)
و عجیب اینجاست که برخی از اهل لغت با اینکه این کلمه را اساساً برگرفته از زبانهای عبری و سریانی میدانند 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج11، ص198) نهتنها با این احتمال مخالفتی نکردهاند، بلکه با تخصیص آن به اموری همچون ترنجبین و سایر شیرههای مترشح از درخت مخالفت کرده و آن را به معنای هر نعمتی که از آن متنعم شدهاند معرفی کردهاند.
📚(همان، ص200).
📿ماده «منن» و مشتقات آن جمعا 27 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
🔹 بعَثَ
▪️قبلا بیان شد ماده «بعث» به معنای برانگیختن و به جانب چیزی یا کاری روانه کردن است که در قرآن کریم متناسب با مورد آن، در مورد احیای مردگان، برگزیدن شخصی به مقام نبوت، و فرستادن کسی برای انجام کاری به کار رفته است.
🔖جلسه ۲۳۴ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-14/
📖اختلاف قرائت
🔹أَنْفسِهِمْ
▪️عموماً این عبارت را به همین صورت «أَنْفُسِهِمْ» قرائت کردهاند که جمعِ «نَفْس» (خود) است؛
▪️اما در قرائتی غیرمشهور (حضرت فاطمه س، عایشه، ضحاک و ابوالجوزاء) به صورت «أَنْفَسِهِمْ» قرائت کردهاند که افعل تفضیل از «نفیس» است (مِنْ أَنْفَسِهِمْ = از نفیسترینِ آنها)
📚(البحر المحيط، ج3، ص417)
@Yekaye
🔹يَتْلُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «تلو» – که مصدر آن «تلاوة» است – در اصل بر «تبعیت کردن» و «پشت سر هم آمدن» دلالت دارد، و به همین مناسبت برخی گفته اند وجه تسمیه قرائت قرآن به تلاوت این است که آیه ای بعد از آیه دیگر خوانده میشود؛ بویژه که تفاوت تلاوت و قرائت را در این دانستهاند که قرائت بر خواندن یک کلمه هم اطلاق میشود اما در تلاوت باید دو کلمه و بیشتر باشد که پشت سر هم خواندن صدق کند.
▪️البته برخی در این وجه تسمیه مناقشه کرده و گفته اند اینکه معنای ماده «تلو» آن است که چیزی بعد از چیز دیگر بیاید بدین ترتیب است که او را جلوی خود قرار دهد و خودش پشت سر او بیاید، و «تلاوت» هم به معنای آن است که شخص آیات قرآن را پیش روی خود قرار دهد و از آنها پیروی کند و این توضیح با بسیاری از کاربردهای این ماده نیز سازگارتر است (أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ؛ هود/۱۳) و موارد فراوانی هم که این ماده صرفا به معنای قرائت کردن به کار رفته است (بویژه در مواردی که با حرف «علی» آمده است، مثلا «نَتْلُوا عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَق» قصص/۳) ظاهرا از این جهت بوده که شخص تلاوت کننده مو به مو از قرائت آنچه آمده تبعیت میکند.
▪️برخی هم بین دو سخن فوق جمع کردهاند که ماده «تلو» عبارت است از پیروی و پشت سر هم آمدنی که چیزی که از جنس آنها نیست بین آن دو فاصله نیندازد: «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» (شمس/۲) و تلاوت در مورد کتب آسمانی گاه به معنای قرائت و پشت سر هم خواندن کلمات و آیات است، مانند «قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ» (يونس/۱۶) و گاه به معنای آن را پیشوای خود قرار دادن و در مقام علم و عمل از آن پیروی کردن، مانند « يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» (بقرة/۱۲۱)
🔖جلسه 729 http://yekaye.ir/al-fater-35-29/
@Yekaye
🔹يُزَكِّيهِمْ
قبلا بیان شد
▪️ماده «زکو» یا «زکی» دلالت میکند بر نمو و زیادتی که توأم با نوعی طهارت ویا برکت باشد. و از این ریشه، کلمه «تزکیه» معروف است که در قرآن کریم هم در معنای ممدوح (تطهیر نفس از آلودگی: فاطر/۱۸، شمس/۹) و هم در معنای مذموم (خودستایی و خود را از آلودگیها منزه دیدن: نساء/۴۹، نجم/۳۲) به کار رفته است. در اصطلاح، «زکات» به آنچه از حق الله که انسان [از اموال خود] برای فقرا بیرون میآورد، گفته میشود و بدین جهت نامیده شده زیرا با این اقدام امید برکت ویا امید تزکیه نفس دارد (توبه/۱۰۳)
▪️در تفاوت تطهیر و تزکیه و تهذیب گفتهاند: تطهیر ناظر به حصول طهارت (در مقابل پلیدی) است، تزکیه ناظر به پاک کردن و خارج کردن آنچه پاک کردنش لازم است، و تهذیب ناظر به جهت صلاح و خلوصی است که حاصل میشود.
🔖جلسه ۸۴ http://yekaye.ir/al-maidah-005-055/
@Yekaye
🔹الْحِكْمَةَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «حکم» در اصل دلالت دارد بر «منع» کردن: «حُکم» منع از ظلم است و «حکمت» منع از جهالت؛ و برخی توضیح دادهاند که مراد از آن، نه هر گونه منعی، بلکه ممانعتی است که نوعی هدف اصلاح و کنترل را تعقیب میکند لذا به «افسار چهارپایان» «حَکَمَة» میگویند و «حُکم» کردن هم آن است که معین شود که چیزی چنین است و چنان نیست؛ «حاکم» کسی است که بین مردم حکم میکند و «حَکَم» هم کسی است که در حکم کردن متخصص باشد و «حکمت» هم به معنای این است که بر اساس علم، حکم شود و وقتی در مورد خدا که به کار میرود به معنای علم خداوند به اشیاء و ایجاد آنها در کمال احکام است و «مُحکم» هم یعنی چیزی که شک و شبهه و خللی در آن راه نداشته باشد و در معنای «حکیم» همچنین گفتهاند که به معنای کسی است که کار خود را محکم و بیخلل انجام میدهد.
📚جلسه ۲۲۲ http://yekaye.ir/al-baqare-2-32/
@Yekaye