eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
با توجه به نکاتی که به مناسبت مطالعه کتاب «نظام خانوادگی اسلام» اضافه می‌شود، برخی تدبرها باید در بین تدبرهای قبلی می‌آمد؛ از این رو، شماره تدبرها اصلاح می‌شود و شماره‌های تا قبل از 9 که در ادامه می‌آید غیر از مواردی است که قبلا گذشت (شماره‌های قبلی هم بر همین اساس در کانال اصلاح خواهد شد)
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 5️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» آیا قوامیت مردان بر زنان، فقط ناظر به عرصه خانواده است، یا عرصه جامعه را هم شامل می‌شود؟ 💠نکته تخصصی : 📝محدوده ( یا )؟ 🔹برخی بر این باورند که «تصدی امور زنان توسط مردان» ناظر به مطلق مردان و زنان (اعم از درون خانواده یا در کل جامعه) می‌باشد. اینان غالبا «تفضیل بعضهم علی بعض» را به معنای تفضیل مردان بر زنان گرفته‌اند و گفته‌اند چون مردان در قوه تعقل و متفرعات آن، مانند شدت عمل و تحمل در شدائد و ...، قوی‌ترند، و حیات زنان حیاتی احساسی‌تر است که با لطافت و رقت گره خورده، پس قوامیت مردان بر زنان به عرصه ازدواج و خانواده منحصر نمی‌شود، و در نتیجه اساساً مدیریت امورات جامعه باید در دست مردان باشد و بویژه در امورات عامه اجتماعی مانند حکومت و قضاوت و جنگیدن که نیازمند قوت تعقل ویا شدت و قوت بدنی است، فقط مردان باید متصدی شوند (المیزان، ج4، ص343-344)؛ چنانکه در سنت و سیره نبوی [و سیره علوی] هم مشاهده نمی‌شود که ایشان امارت منطقه‌ای یا منصب قضاوت را به زنی داده باشند یا در غزوات زنان را راهی کرده باشند (همان، ص347) و حتی برخی گفته‌اند که به همین جهت است که امامت و نبوت فقط در مردان قرار داده شده است. (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص28) ؛ و شاید مویدی از درون آیه این باشد که از تعبیر «رجال» و «نساء» (و نه تعابیری مانند «ازواج»‌ و ...) استفاده کرده است. در مقابل: 🔸برخی اصرار دارند که قوامیت مردان بر زنان، محدود به عرصه خانواده است. اینان می‌گویند دو دلیلی که برای این قوامیت آمده، بر این مدعا دلالت می‌کند. ▪️اولا همین که تعبیر «بعضهم علی بعض» آورد و نفرمود «فضّل اللهُ الرجالَ علی النساءِ»، پس مراد، تفاضل طرفینی مرد و زن است، یعنی «برتری‌هایی مرد بر زن دارد و برتری‌های دیگری زن بر مرد دارد»، که مهمترین کارکرد این برتری‌های متقابل، استحکام پیوند خانوادگی است؛ و ▪️ثانیا انفاقی که مردان می‌کنند ناظر است به مهریه و نفقه، که باز در درون خانواده است؛ و از این رو، این آیه در خصوص به دست گرفتن تصدی امور مردان توسط زنان در جامعه (مانند مساله حکومت) ‌ساکت است [یعنی اگر کسی بخواهد منکر ورود زنان در عرصه حاکمیت شود باید ادله دیگری بیاورد و نمی‌تواند صرفاً بدین آیه استناد کند.] (شهید ‌مطهری در نظام خانوادگی اسلام، ص18-24 و 32-38) 🤔درباره دلیل اول قبلا بیان شد که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ ظرفیت هر دو معنا را دارد. 🤔درباره دلیل دوم هم اگرچه در ظهور اولیه، آیه دلالت بر نفقه مرد در خانواده دارد، اما شاید طرفداران دیدگاه اول، با توجه به اینکه کلمه «أنفقوا» منحصر به مهر و نفقه اصطلاحی نیست و شامل مطلق هزینه کردنها می‌شود و در اغلب جوامع (دست کم تا پیش از یک قرن اخیر، و چه بسا حتی امروزه) عموما مردان هستند که با مشاغلی که به دست می‌گیرند، هزینه‌های اجتماعی را پرداخت می‌کنند و اقتصاد جوامع را می‌گرداند، مدعی شوند که این فراز از آیه هم می‌تواند منحصر به خانواده نباشد. 🤔موید دیگری که بر ترجیح دیدگاه دوم می‌توان آورد این است که ادامه آیه درباره زنان مطیع و ناشزه سخن می‌گوید، که بوضوح ناظر به زن و شوهر (قوامیت درون خانواده) است؛ هرچند دیدگاه اول می‌تواند چنین دفاع کند که آیه ابتدا یک وضعیت عمومی جامعه را شرح می‌دهد و از این وضعیت، در ادامه آیه، برای روابط درون خانواده نتیجه‌ای می‌گیرد. 💢با این مقدار که بیان شد، و با توجه به احتمالاتی که برای تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ در تدبر قبل گذشت، شاید حداکثر بتوان گفت که دیدگاه دوم أظهر از دیدگاه اول است، اما با صرف استناد به ظهور آیه (بویژه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا ) نمی‌توان دیدگاه اول را یکسره کنار گذاشت. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه بحث از محدوده ( یا )؟ 🤔اما چه‌بسا با قرائن بیرونی بتوان در اعتبار دیدگاه اول مناقشه کرد. 🔸 یکی از آن قرائن این است که اگر دلالت این آیه بر قوامیت مردان منحصر به عرصه خانواده (اصطلاحاً: ‌اجتماع منزلی) ‌نباشد و شامل جامعه (اصطلاحاً: اجتماع مدنی) هم بشود، صرفاً محدود به حکومت نمی‌شود، بلکه اگر مردان مطلقا بر زنان قوامیت دارند، پس در هر شرکت و موسسه‌ای که جمعی از زنان و مردان آن را تاسیس کنند، هیچ زنی نمی‌تواند رئیس آن شود، (نظام خانوادگی اسلام، ص17) بلکه حتی یک زن نمی‌تواند یک شرکتی را تاسیس کند که عده‌ای مرد زیردست او کار کنند؛ بلکه هیچ مردی نمی‌تواند کارگزارِ زیردست زنی شود، 🔺 و از آنجا که در فقه مسلمانان در جواز چنین مساله‌ای تردیدی نیست [چرا که برخی از زنان می‌توانستند عبد داشته باشند، چه رسد به کارگزارِ اجیر] پس چنان برداشتی از آیه (که آیه بر قوامیت مطلق مردان بر مطلق زنان دلالت داشته باشد) نمی‌تواند چندان موجه باشد. ✳️ تبصره یادآوری می‌شود عدم دلالت آیه به این معنا نیست که در عرصه‌های اجتماعی تصدی تمام امور بین مردان و زنان یکسان باشد؛ بلکه سخن ما صرفا این بود که این آیه با توجه به شواهد و قرائن دیگر، بتنهایی چنین اطلاق و شمولی ندارد؛ و این منافاتی ندارد که در برخی از عرصه‌های اجتماعی با دلایل دیگر فقط مردان (یا فقط زنان) حق و یا وظیفه تصدی مسئولیتی را داشته باشند. @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 7️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» 🔷قوامیت مردان بر زنان، در نتیجه دو عامل معرفی شده است: 🔹یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و 🔹دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. 💠نکته تخصصی : 📝نسبت دادن و تعبیر فوق بخوبی نشان می‌دهد که در مقام قانون‌گذاری، پرداخت نفقه مقدم، و در زمره علت‌های تصویب حکومت مرد در خانواده بوده است، نه معلول آن. 🤔 توجه به این نکته یک شبهه رایج درباره حقوق زن و مرد را پاسخ می‌دهد: 📛برخی از مخالفان اسلام فلسفه نفقه مرد بر زن را چنین بیان می‌کنند که اسلام مالکیت زن را در اختیار مرد قرار داده، و خوب طبیعی است که وقتی کسی مالک چیزی شد باید به این مملوکش یک غذای بخور و نمیری بدهد❗️ 🔆پاسخش این است که: ▪️اولا قوامیت یا حکومت مرد بر زن در خانواده، غیر از مالکیت زن است؛ و اگر در فرهنگ غرب تا یکی دو قرن پیش، زن حق مالکیت نداشت و مملوک مرد شمرده می‌شد، در اسلام از همان ابتدا مالکیت زن کاملا به رسمیت شناخته شده بود؛ ▪️ثانیا آیه تصریح می‌کند که دادن نفقه علت قوامیت است؛ نه اینکه چون قوام‌اند باید انفاق بکنند. و ▪️ ثالثا، حتی همین انفاق را هم تنها علت قوامیت و بلکه اولین علت نمی‌داند؛ بلکه علت اول را تفاوتهای زن و مرد می‌داند که این تفاوتها به اضافه اینکه مرد عهده‌دار نفقه است موجب می‌شود که قوامیت زن برعهده مرد باشد؛ یعنی همین نفقه هم جزئی از علت حکومت کردن است نه علت تام و تمام آن. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص24-25) @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» این آیه به صراحت از قوامیت مردان بر زنان در عرصه خانواده سخن گفته و حکومت مردان بر زنان را مقدم بر هرگونه توافقی امضاء کرده، و زنان صالح را کسانی شمرده که به این حکومت تن می دهند و مطیع‌اند؛ و نقطه مقابل اینها را کسانی معرفی کرده که اهل سرکشی‌اند. 🤔اما چرا؟ 🤔آیا بهتر نبود که اصلا زن و شوهر شراکتی کارها را پیش ببرند و اصلا کسی حاکم بر دیگری نباشد؟ 🤔اگر هم قرار است حکومتی در کار باشد آیا بهتر نبود که بر اساس توافق طرفینی باشد، نه انتصابی و ازپیش تعیین شده؟ اصلا چرا زن حاکم خانواده نباشد؟ 💠نکته تخصصی 📝تحلیلی از مساله برای حل سوالات فوق، از جامعه شروع کنیم: همواره یک مساله‌ای مطرح بوده که آیا افراد باید آزاد باشند یا حکومتی باید در کار باشد که این آزادیها را محدود کند؟ 🔹علی‌رغم غلبه رویکردهای لیبرالیستی، هنوز تنها آنارشیستها هستند که با هرگونه حکومتی مخالف‌اند؛ و تقریبا عموم عقلای بشر در ضرورت وجود یک حکومت در جامعه و محدود شدن آزادی‌های فردی تردیدی ندارند؛ و مهمترین دلیل آن را پیشرفت اجتماع می‌دانند. یعنی اگر قرار باشد پیشرفتی برای کل جامعه حاصل شود راهی جز این ندارد که حکومتی مستقر گردد و آزادی‌های فرد تا اندازه‌ای محدود شود. یعنی اگر قدرتی مافوق آزادی‌های فردی وجود نداشته باشد که افراد را در جهت مصالح اجتماع حرکت دهد، اجتماع پیش نمی‌رود. 👈یک مساله مهم این است که چرا آنچه در عرصه اجتماع مدنی تقریبا غیرقابل تردید است، وقتی نوبت به اجتماع منزلی (=خانواده) می‌رسد با این همه شبهه مواجه می‌شود؟! 🤔اگر تشکیل خانواده برای حفظ مصالحی است، تردیدی نیست که پیش رفتن آن مصالح با اینکه طرفین آزادی مطلق داشته باشند و هرکاری که خودشان دلشان بخواهد انجام دهد میسر نخواهد بود، بویژه اگر مصالح فرزندان هم در نظر گرفته شود. 🔺اما اگر قرار است حکومت و مقام مُطاعی در کار باشد (که البته این باید بر اساس مصلحت دستور بدهد نه صرف دلخواه خود) چه کسی باید باشد؟ در اینجا منطقا سه گزینه قابل تصور است: این مقام، ▪️الف. مرد باشد؛ ▪️ب. زن باشد؛ ▪️ج. به نحو از پیش تعیین‌شده نباشد؛ بلکه کاملاً به توافق طرفین واگذار شود. 📖آیه فوق بیان می‌کند که با توجه به دو مطلب، گزینه الف بر گزینه‌های دیگر تقدم دارد: ▫️یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و ▫️دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. ❇️ دلیل اول بیان می‌کند که یک دسته تفاوتهای واقعی بین زن و مرد و در نظام خانواده هست، که این گونه تفاوتها عملاً در سازمان‌های اجتماعی نیست. یعنی زن و مرد از جهاتی متفاوت آفریده شده‌اند که اگر اقتضائات این تفاوتها جدی گرفته شود، نوبت به توافق و ... نمی‌رسد. البته اینکه کدام تفاوت دقیقا مد نظر بوده، آیه ساکت است؛ و متفکران مختلف احتمالات متعددی برای این تفاوتها بیان کرده‌اند. اما آیه به اصل این تفاوتهای خدادادی توجه می‌دهد تا نشان دهد که عرصه خانواده با شرکت‌های قراردادی اجتماعی متفاوت است. آن شرکت‌های قراردادی اجتماعی است که این سخن در آنها موجه است که ریاست شرکت بر اساس توافق باشد؛ زیرا بنیان شرکت، بر اساس یک اعتبار و توافق محض شکل گرفته، صرفاً بر اساس این ذهنیت تاسیس‌کنندگان که گمان می‌کنند اگر با هم باشند هدف مورد نظرشان بهتر تامین می‌شود؛ از این رو، به‌خودی خود هیچیک بر دیگری تقدم ندارد؛ و خود شرکت نیز هیچ قداستی ندارد و از این رو، هر زمان هم که خواستند بی‌هیچ دغدغه‌ای می‌توانند شرکت را به هم بزنند❗️ اما خانواده یک پیوند مقدس است، نه صرفا یک توافق طرفینی؛ و تقدس آن ناشی از این است که یک امر فطری و طبیعی آن را رقم می‌زند؛ نه صرفاً یک توافق. 🔖 (ساده‌ترین شاهدش این است که تصدی هر منصبی در شرکت‌ها به تلاش و توافق افراد بستگی دارد، اما در خانواده، زن و مرد واقعا متفاوتند و مثلا زن نمی‌تواند پدر یا برادر باشد، و به جای مادری، پدری کند و ...). یعنی زن و مرد تفاوتهایی با هم دارند که با قرار گرفتن در این عرصه مشترک هم خود و هم دیگری را کامل می‌کنند؛ این تفاوتهای آنها تفاوتهایی است که خداوند در متن خلقت آنان قرار داده که با این تفاوتها به هم جذب و با هم یکی شوند؛ پس بنای این پیمان، اساساً با بنای قراردادهای اجتماعی متفاوت است؛ و اگرچه زن و شوهر باید با هم توافق کنند که ازدواج کنند، اما این توافق یک پیوند مقدس ایجاد می‌کند، نه یک شرکت ساده. پس اگر این تفاوتهای زن و مرد جدی گرفته شود، این گونه نیست که بگوییم مدیریت این عرصه نیز کاملا به توافق برگردد. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص32-39 و 51-65) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 8️⃣ ❇️ دلیل دوم این است که به طور طبیعی (و نیز بر اساس قانون شریعت) پرداخت هزینه‌های زندگی خانوادگی بر دوش مرد قرار داده شده است؛ و طبیعی است که در هر عرصه اجتماعی‌ای مدیریت و حکومت در دست کسی قرار گیرد که بودجه در اختیار اوست. 🤔این دو دلیل، روی هم رفته، بیان می‌کند که مساله حکومت در خانواده، نمی‌تواند صرفاً به توافق واگذار شود. @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 4️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» در تدبر 10 گذشت که این فراز، ظاهرا تنها فرازی است که در مقام بیان الگوی کنشگری زن مسلمان است از آن جهت که زن است. این آیه در ظاهر تنها دو وصف برای زن صالح برشمرده است: قانت بودن و حافظ بودن برای غیب به آنچه خدا حفظ فرموده است؛ اما در تدبرهای قبل ظرفیت‌های گسترده این تعابیر اشاره شد؛ و با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا می‌توان تمامی معانی موجه این آیه را به عنوان پارامترهای الگوی زن مسلمان برشمرد. اهم آنها بدین قرارند: 🌐شاخصه‌های 🍃الف. خود کلمه «صالح» با اینکه موضوع محل بحث است، اما بخوبی نشان می‌دهد که مطلوبیت کنشگر زن، در گروی آن است که: 🌱الف.1. اهل عمل صالح باشد. 🌱الف.2. اهل صلاح و پرهیزکننده از فساد باشد. 🌱الف.3. اهل صلح و صمیمت و صفا باشد. 🌱الف.4. ... 📖نکته تفسیری هرگاه انسانی ابتدا با وصف خاصی مطرح و درباره‌اش خبری داده شود، خود آن وصف خاص محور اصلی شخصیت اوست. مثلا وقتی بگوییم انسان باپشتکار کسی است که ...، درست است که باپشتکار بودن را شرح می‌دهیم؛ اما به طور غیرمستقیم ارزشمندی پشتکار داشتن را مورد تاکید قرار داده‌ایم. در اینجا نیز وقتی می‌فرماید «صالحات» کسانی‌اند که ...، عملا بیان می‌کند که مطلوبترین وضعیت برای من «صالحه» بودن زن است؛ و سپس، صالحه بودنش در گروی است که ... . 🍃ب. مطیع و خاضع بودن؛ یعنی اطاعتی همراه با خضوع داشتن؛ که اطاعت همراه با خضوع در جایی است که اطاعت آگاهانه و با اراده و رغبت خود شخص همراه باشد؛ که این اطاعت همراه با خضوع می‌تواند: 🌱ب.1. در قبال همسر باشد؛ آنگاه یعنی: همراهی کننده با مدیریت خانواده در راستای حفظ و ارتقای خانواده. 🌱ب.2. در قبال خداوند باشد؛ آنگاه یعنی: واصل به مراتب بالایی از مقام عبودیت. 🌱ب.3. در قبال شریعت و تعالیم دین باشد؛ آنگاه یعنی مومن کاملا مقید و مطیع دستورات الهی. 🌱ب.4. در قبال پیامبر و امام باشد، آنگاه یعنی همراهی کننده جدی با اهداف عالیه امت اسلامی. 🌱ب.5. ... 🍃ج. حافظ غیب‌اند؛ یعنی: 🌱ج.1. حافظ و نگهبان هر چیزی‌اند که در غیاب همسرشان حفظ و مراقبت از آن لازم باشد، اعم از عفت و پاکدامنی خویش،‌ یا اموال و خانه همسر و ... 🌱ج.2. حافظ و نگهبان هر آنچیزی‌اند که از همسران آنان مخفی و غایب است؛ یعنی اهل سوءاستفاده از اموری که همسرانشان بدان توجه ندارد نیستند. 🌱ج.3. حافظ اسراری‌اند که همسرانشان با اینان درمیان گذاشته‌اند، بلکه هر امر مخفی‌ای که بین آنان و همسرانشان می‌گذرد. 🌱ج.4. مواظب باطن خویش هستند؛ که این دست کم دو معنی دارد: 🌱ج.4.1. مواظبت از باطنی که برای خودشان آشکار است؛ یعنی این گونه نیستند که با ظاهرسازی دروغین، خواسته‌های خویش پیش ببرند. 🌱ج.4.2. مواظبت از باطنی که برای خودشان هم ممکن است آشکار نشود؛ یعنی چنان مراقب خویش‌اند که دقت دارند مبادا حتی ضمیرناخودآگاه‌شان آنان را به سوی کاری سوق دهد که شایسته نیست. 🌱ج.5. حافظ و نگهبان اسرار الهی‌‌اند، که هرچه از این اسرار را دست می‌یابند افشا نکنند. 🌱ج.6. حافظ و مراقب هرآنچیزی‌اند که خداوند (تکوینا یا تشریعا، در خصوص خود آنها یا در هر موردی دیگری) مخفی قرار داده است؛ که به این معنا، حتی پوشاندن زینت‌های خویش از غیرمحارم هم می‌تواند مصداق این آیه باشد. 🌱ج.7. آن تفاوتی که خداوند بین افراد قرار داده، یک حقیقت غیبی است (غیبی بودنش یا بدین جهت که ابعادش معلوم نیست؛ و لذا خداوند نفرمود در چه زمینه‌ای برتری داده، و یا اینکه چرایی‌اش معلوم نیست، ویا ...) که اینان مراعات آن را می‌کنند؛ و درصدد انکار آن برنمی‌آیند. 🌱ج.8. اساساً حریم «غیب» را حفظ می‌کنند؛ یعنی پرده‌دار حریم ملکوتند. 🌱ج.9. عمده نقش‌آفرینیِ خود را به نحوی ایفا می‌کنند که چندان به چشم نمی‌آید؛ یعنی با اینکه کنشگری فعالی در جامعه دارند، اما اهل شهرت‌طلبی و خودنمایی نیستند و کنشگر فعال بودن را در گروی مشهور بودن و به چشم آمدن نمی‌دانند. 🌱ج.10. حافظ و مراقب انجام درست دستوراتی‌اند که از عالم غیب صادر شده و خداوند بدانها امر کرده است. 🌱ج.11. حافظ و نگهبان چیزی‌اند و این کار را برای یک آینده نامعلوم؛ و یا به خاطر یک امری که غیب است و مشهود دیگران نیست، انجام می‌دهند. (مثلا اینان‌اند که مقدمه‌ساز ظهورند؛ و اهمیت و اثرِ کارشان بعد از ظهور فهمیده می‌شود) 🌱ج.12. مطلعان و آگاهان بر غیب‌ان؛ شبیه کاربرد این تعبیر در آیه‌ی «يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظينَ» (یوسف/81) 🌱ج.13. ... @yekaye 👇ادامه مطلب👇
▪️ادامه تدبر 14 درباره شاخصه‌های زن مطلوب 🍃د. و اگر این حفظ غیب را انجام می‌دهند، بما حفظ الله است، یعنی: 🌱د.1. با همان حقوقی که خداوند برای آنان حفظ کرده؛ که برایشان قیمومیتی برعهده مرد قرار داده که اموراتشان انجام شود، نه بر اساس دلخواه و خوشایند خود؛ یعنی چنین‌اند که هر کاری را از مسیری که خدا تعیین کرده انجام می‌دهند نه آن طور که خودشان خوششان بیاید (یعنی مثلا اگر اهل استقامت‌اند، استقامتشان از جنس «واستقم کما امرت» است، نه استقامتی آن گونه که خودشان دلشان بخواهد) 🌱د.2. با همان دینداری‌ای (یا التزام به حکم عقل یا ...) که امر خدا را حفظ می‌کنند؛ و یا به تعبیر دیگر، مطابق با امر خداوند ویا برای حفظ [دستورات] خدا و رعایت حق الله است که چنین می‌کنند، نه برای ریاکاری و از باب ظاهرسازی؛ یعنی خالص و مخلص‌اند نه اهل ریا و نفاق. 🌱د.3. به خاطر اینکه خداوند آنان را حفظ و یاری می‌کند؛ یعنی موید من عندالله‌اند؛ و با تاییدات الهی است که کار خود را به سامان می‌رسانند. 🌱د.4. به خاطر اینکه توجه دارند که خدا مراقب آنان است و از کارهای آنان اطلاع دارد؛ ویا به خاطر اینکه خود را از [عذاب] خدا حفظ کنند؛ یعنی اهل مراقبه‌اند و حرمت محضر الهی را جدی می‌گیرند. 🌱د.5. به خاطر اینکه خداوند از آنان چنین حفظی خواسته است؛ یعنی آنان به‌جد مقید به رعایت دستورات الهی‌اند. 🌱د.6. به ازای آنچه خدا برای آنان حفظ کرده [یعنی به ازای حقوقی مانند مهریه و نفقیه و ... که خداوند برای آنان قرار داده]، است؛ یعنی قدرشناس و جزء بندگان شاکرند. 🌱د.7. ... 📝جمع‌بندی اگرچه برخی از این موارد می‌تواند به عنوان شاخصهای کنشگری مطلوب یک انسان (اعم از زن و مرد) مورد توجه باشد؛ اما به نظر می‌رسد که این آیه می‌خواهد بفرماید برای تحلیل وضع مطلوب کنشگریِ یک زن، این شاخصها برترین شاخص‌هاست. 💢اگر بخواهیم اینها را خلاصه کنیم، باید گفت: ▪️زنی در مقام کنشگری مطلوب است که اهل عمل صالح و صلح و صلاح باشد؛ و این صلاح خود را این گونه نشان دهد که: ▪️بنای اصلی کنش‌هایش بر قنوت (خاضع و همراه بودن) باشد، خواه در پیشگاه خداوند ویا در عرصه خانواده و امت اسلامی؛ ▪️حافظ و نگهبان غیب و ساحات غیب باشد، اعم از غیب خویش (عفت و ...) یا غیب خانواده (همسر و ..) یا غیب جامعه (آنچه برای پیشبرد جامعه لازم است اما به چشم نمی‌آید) یا غیب ملکوت (با مراقبه و تلاش معنوی به وادی غیب وارد شده باشد و خود را دائما کنترل کند) ▪️و این حفظ خود را به تایید و پشتوانه الهی و بر اساس دستورات خداوند و مطابق با آن مسیری که خداوند برایش تعیین فرموده، انجام می دهند، نه بر اساس دلخواه خود یا از باب ریا و ... . @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 5️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» قبلا بیان شد که 🔹کلمه «قانتات» به معنانی «کسانی که مطیع‌اند و اطاعتشان همراه با خضوع است [نه از سر اکراه و ناخرسندی و ...]» و ظاهرترین معنای این کلمه یا قنوت در برابر خداوند است؛ یا قانت و مطیع بودن در برابر همسر برای حفظ مصالح خانوادگی؛ و 🔹 ظاهرترین معنای «حافظات للغیب» حفظ در قبال حقوق همسر است. ✅ پس این ترکیب دو دلالت خیلی واضح دارد: ▪️الف. ابتدا از مطیع و خاصع بودن زنان در برابر خداوند سخن می‌گوید سپس از حفظ حقوق همسران توسط ایشان؛ یعنی ابتدا اشاره می‌کند به ادای حق خدا توسط ایشان و سپس حق همسر؛ [که چه‌بسا دلالت دارد بر اینکه اولا حق همسر را تا جایی که منافاتی با حق الله ندارد رعایت می‌کنند؛ و ثانیا چون حق الله را رعایت می‌کنند نسبت به حقوق همسرانشان هم جدی هستند] ▪️ب. حال زن را در هنگام حضورو غیاب شوهرش بیان می‌کند: وقتی شوهر حاضر است زن نسبت به او اطاعتی همراه با خضوع دارد، [نه چنان است که اطاعتش نکند و نه چنان است که از روی اکراه و بی‌میلی به اطاعت او تن داده باشد]؛ و وقتی که شوهر غایب است، زن پاسبان حقوق اوست [و چنین نیست که فقط در حضور وی با او چنین صمیمی و وفادار باشد]. 📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏10، ص71 ) @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 6️⃣1️⃣ «اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ ...» 🤔با توجه به اینکه این آیه در مقام مواخذه زن توسط شوهر است، و علی‌القاعده باید تقصیری رخ داده باشد تا مواخذه موجه گردد، چرا نفرمود «واللاتی نشزن:‌ زنانی که سرکشی می‌کنند»، بلکه فرمود «و اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ: زنانی که سرکشی‌شان بیم دارید»؟ 🔹با توجه به این اشکال، درباره اینکه مقصود از «خوف» در این آیه چیست، چند دیدگاه مطرح شده است: 🍃الف. «تخافون: می‌ترسید» به معنای «تعلمون: می دانید» است، خواه بدین بیان که در زبان عرب، گاه کلمه «خوف» در جایی که «علم» ویا «گمان قوی» به وقوع چیزی حاصل می‌شده به کار رفته 📚(التبيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص190 ) و موید این معنا آن است که شبیه همین خوف از نشوز زن، در مورد خوف از نشوز مرد مطرح شده است (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً؛ نساء/128)؛ که آنجا کاملا در معنای «علم» است. 📚(متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص198 ) 🍃ب. «خوف»ی است که نقطه مقابل «أمن» (امنیت خاطر) است: [این تقابل در آیات متعددی مشاهده می‌شود؛ مثلا: وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ، نساء/83؛ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً، نور/55؛ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ، قصص/31] یعنی علائم و نشانه‌هایی از او بروز کرد که نگران جدی شدید که او وارد مرحله نشوز می‌شود 📚(التبيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص190 ) و چه‌بسا اینکه «نگرانی از وقوع نشوز» و نه خود «نشوز» را مطرح کرد ناظر به اولین مرحله مواجهه‌ای بوده که در ادامه می‌آید، یعنی موعظه و نصیحت کردن؛ چرا که موعظه کردن، در هنگامی که علائم یک عصیانی آشکار شده ولی هنوز عصیان رخ نداده کاملا موجه است. 📚(الميزان، ج‏4، ص345 ؛ مجمع البيان، ج‏3، ص69 ) به تعبیر دیگر، آیه با این تعبیر می‌خواهد بفرماید 💢 علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. پيش از آنكه زن ناشزه شود، چاره‏اى باید انديشيد❗️ 📚(تفسير نور، ج‏2، ص284) @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 8️⃣1️⃣ «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ» در نکات ادبی بیان شد که «هجر» رها کردن و جدایی‌ای است در جایی که قبلا ارتباطی وجود داشته باشد. ⛔️البته برخی از مفسران اهل سنت «واهجروهن» در این آیه را برگرفته از «هَجر» و مراد از آن را «هجر در کلام» (به معنای ناسزاگویی) دانسته‌اند (نظر منسوب به ابن عباس، و عكرمة، و ضحاك، و سدي)؛ که در این صورت، گویی آیه می‌فرماید ابتدا با موعظه و زبان خوش سراغش بروید، و سپس با تهدید و ناسزاگویی با وی مواجه شوید؛ اما بویژه تعبیر «فی المضاجع» این احتمال را بسیار تضعیف می‌کند؛ بویژه که معنای هجر بیشتر برای ناسزاگویی و هذیان‌گویی به کار می‌رود تا صرف تهدید؛ 💢و در روایات شیعی و بسیاری از اهل سنت، آن را به همان معنای ترک و رها کردن دانسته‌اند که می‌تواند «هجر کلامی» (به معنای خودداری از سخن گفتن با وی) باشد یا «هجر مضاجعه» (رها کردن زن بستر) و یا «هجر در جماع» (خودداری کردن از جماع) 📚 (التبيان فى تفسير القرآن، ج‏3، ص191؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏5، ص171-172) 💢اکنون با توجه به حرف «فی»، تعبیر «هجر فی المضاجع»به نظر می‌رسد دست کم در دو معنا می تواند به کار رفته باشد: 🍃الف. همان معنای رایج ظرفیت: آنان را در بسترها رها کنید؛ که همین چند معنا می‌تواند داشته باشد: 🌱الف.1. هم‌بستر شدن با آنها را رها کنید، نه مطلق روابط با آنها؛ یعنی همچنان با آنان حرف بزنید؛ اما با آنان در بستر حاضر نشوید. (التبيان فى اعراب القرآن، ص104) و همین که «مضاجع» را به صورت جمع آورد (که به نحوی دلالت بر کثرت حضور در بستر دارد) نیز موید ترجیح این معنا باشد. (الميزان، ج‏4، ص345 ) 🌱الف.2. در حالی که در بستر حضور دارید آنان را رها کنید؛ که کنایه از بی‌اعتنایی کردن بدانان است در جایی که انتظار توجه کردن دارند؛ و شاید کسانی که آن را «هجر کلامی» یا «هجر در جماع» دانسته‌اند همین مورد نظرشان بوده است. 🌱الف.3. ... 🍃ب. «فی» به معنای «سبب» است؛ شبیه اینکه گفته می‌شود: «في هذه الجناية عقوبة: در این جنایت، عقوبت است». (التبيان فى اعراب القرآن، ص104 ) آنگاه یعنی به خاطر این بسترها (کنایه از نشوزی که در بستر رخ می‌دهد) آنان را رها کنید. @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 9️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً» در این آیه بعد از بیان وظایف مردان در خانواده (قوامیت بر زنان و تامین نفقه خانواده)، زنان را دو دسته کرد. در فراز قبل، از زنان صالح سخن گفت که مطیع و حافظ غیب بودند؛ و اکنون به سراغ زنان سرکش می‌رود؛ و می‌فرماید: «آن را پند دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانه‌ای مجویید.» ❇️ چنانکه عموم مفسران شیعه (مثلا: مجمع البيان، ج‏3، ص69 و الميزان، ج‏4، ص345 ) و اهل سنت (مثلا: جامع البيان (طبری)، ج‏5، ص42؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏5، ص171) بیان کرده‌اند این سه کار به ترتیب است؛ یعنی ابتدا باید موعظه کند و اگر با موعظه مشکل حل شد، بیش از این نباید جلو برود؛ اما اگر حل نشد، قدم به قدم وارد مرحله‌های بعدی وارد شود ؛ و در خصوص زدن هم علاوه بر روایات متعدد، تقریبا اجماع فقهای شیعه و سنی بر این است که این زدن باید زدنی آرام و باملاطفت باشد که زن را صرفاً متوجه ناراحتی شوهر بکند، و به هیچ عنوان نباید زدنی باشد که صدمه‌ای به زن برساند و از این رو، در روایات نبوی تعبیر شده که مثلا با چوب مسواک وی را بزند❗️ و البته آیه تاکید می‌کند که در هر مرحله‌ای اگر زن از حالت نشوز خارج شد و مسیر همراهی و اطاعت را در پیش گرفت، مرد حق ندارد راه ستم بر وی را بپیماید. ❇️از این تعابیر برمی‌آید که: 🔹الف. سه مرحله موعظه، ترك هم‏خوابى و تنبيه، براى مطيع كردن زن است. پس اگر از راه ديگرى زن مطيع مى‏شود، مرد حقّ برخورد ندارد. جمله‏ى «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» نشانه آن است كه هدف اطاعت است، گرچه از طريق ديگرى باشد. (تفسير نور، ج‏2، ص284) 🔹ب. برخورد با منكرات بايد مرحله به مرحله باشد. موعظه، قهر، تنبيه. تا موعظه مؤثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدايى موقت اثر كند، تنبيه بدنى ممنوع است. (تفسير نور، ج‏2، ص284) 〽️ آیا این آیه دلالت بر جواز و دارد؟ 📝پاسخ فضای غربزده کنونی، که خانواده را کاملا شبیه سازمان‌های اجتماعی می‌انگارد، این جواز زدن زن توسط مرد را نوعی و قلمداد می‌کند و این آیه را شاهدی بر و جواز ظلم به زنان در اسلام معرفی می‌کند؛ 📛ابتدا می‌گویند: حکومت مرد بر زن قابل قبول نیست؛ بلکه اینها باید مساوی باشند (پاسخ این شبهه در تدبرهای 6 و 8 به تفصیل بیان شد)؛ 📛و در گام بعد می‌گویند: فرض کنید قبول کردیم که مدیریت خانواده در دست مرد باشد؛ اما حتی اگر زن خطا کرد مرد حق زدن او را ندارد؛ بله، وقتی یک کارمند خطا می‌کند مدیر می‌تواند او را مواخذه و حتی جریمه کند، اما حق ندارد او را بزند؛ و این آیه باب سوءاستفاده را برای مردان باز کرده است. 📝در پاسخ به این شبهه به چند نکته باید توجه کرد: ❇️الف. تفاوتی جدی هست بین اجازه‌ای که دین می‌دهد با اجازه‌ای که قانون می‌دهد: دین صرفاً با ظاهر آدمها کار ندارد، بلکه با وجدان آنها کار دارد. در جایی که قوانین بشری اجازه کاری را می‌دهند کاملا بحث سوءاستفاده ممکن است؛‌ولی آنچه که دین می‌گوید باید جنبه‌های وجدانی و معنوی‌اش را هم در نظر گرفت. دین گفته ابتدا موعظه کن؛ موعظه جایی است که واعظ با یک حالت روحانی و خیرخواهانه وارد می‌شود. اینکه یک جمله به زنش بگوید «ای زن از خدا بترس» که موعظه نیست. یکبار قانون مدنی دستوری داده، فرد یک جمله موعظه می‌کند چند دقیقه در بستر جدا می‌شود و بعد می‌زند و می‌گوید من طبق قانون اقدام کردم❗️ بله، سر قانون می‌توان کلاه گذاشت اما سر دین که نمی‌توان❗️ برای همین است که پایان آیه با تعبیر «خداوند برتر و بزرگ است» آورد یعنی یک تهدیدی می‌کند که اگر خدا چنین اجازه‌ای به تو داده، خودش بالای سر توست و می‌داند که تو چه می‌کنی❗️ 🤔به تعبیر دیگر، اگر کسی قرار است سوءاستفاده بکند، اگر لازم شد قانون را هم دور می‌زند و کار خود را می‌کند؛ اما یک مرد وقتی می‌خواهد به قانون اسلام عمل کند، چطور است؟ اول باید همسرش را موعظه کند؛ یعنی واقعا خیرخواهانه با او صحبت کند، نه از روی لجاجت، که بخواهد از این حربه استفاده کند. بعد تازه نوبت هجر در بستر می‌رسد. یعنی یک مدت به او بی‌اعتنایی بکند. بعد نوبت به زدن می‌رسد که آن هم با حدود و قیودش. در واقع، اسلام به کسی اجازه می‌دهد که ایمان داشته باشد؛ و کسی که ایمان دارد اینها را رعایت می‌کند. 📚(نظام خانوادگی اسلام، (مطهری)، ص44-50) از این رو، برخی فقها تصریح کرده‌اند که حتما باید مرد در زدن قصد اصلاح داشته باشد؛ و اگر قصد دیگری همچون تشفی خاطر (به تعبیر عامیانه: سبک کردن خود) و یا انتقام‌جویی داشته باشد حرام است 📚 (مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج‌8، ص361‌ ) @yekaye 👇ادامه مطلب👇