eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 6️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ... وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ» توجه شود که فاعلِ «عقدت»، «أیمانکم» است؛ 🔹یعنی گویی این سوگندهای شماست که دارد پیمان می‌بندد، نه خود شما؛ 🔹یعنی چه‌بسا سوگند خوردن هنگام پیمان بستن، رابطه و قرارداد اجتماعی طرفینی را در افقی بالاتر و ذیل ارتباطات الهی قرار می‌دهد؛ 🔹و چه بسا به همین جهت بوده که پیمانِ حاصل از سوگند را هم در عداد جایی که پیوندی را خداوند قرار داد و عده‌ای را موالی عده دیگری کرد، برشمرد؛ و در مورد هردو فرمود که باید سهم وی را ادا کنید. 📝نکته تخصصی و 💠تفاوت بنیادین با سایر با توجه به اینکه غالبا فضای اصلی این آیه را ناظر به مساله ارث دانسته‌اند، بسیاری از مترجمان و مفسران، مقصود از «الذین عقدت ایمانکم» را ناظر پیوند زناشویی دانسته‌اند که موجب می‌شود علاوه بر رابطه والدین و فرزندان یا مطلق روابط خویشاوندی که به طور طبیعی بین خود افراد برقرار می‌شود، با یک عقد و پیمان، و بدون اینکه هیچ رابطه خونی و واقعی‌ای قبلا در کار بوده باشد، رابطه‌ای برقرار شود تا حدی که افراد از هم ارث ببرند. 🤔در واقع، در نگاه دینی، پیوند 📛از جنس سایر نیست که صرفاً به و حاصل شود و هرگاه طرفین نخواستند آن را به هم بزنند؛ ⭕️ بلکه این پیوندی است که خداوند در آن مداخله خاص دارد؛ از این روست که را و از آن طرف، را معرفی کرده است؛ و در بسیاری از مضامین تاکید شده که با خواندن خطبه عقد خداوند را در دل هم می‌اندازد؛ و این مساله‌ای است که بسیاری از ما تجربه کرده‌ایم: بسیاری از ما تا پیش از ازدواج شناخت چندانی از شخصی که با او ازدواج خواهد کرد ندارد؛ و حتی علاقه و روابطش با بسیاری از افراد به مراتب بیش از علاقه و ارتباطش با همسر آینده خویش است؛ با این حال پیوند ازدواج چنان آن دو را به هم گره می‌زند که گاه برای خودشان هم باورکردنی نیست. همه اینها شاهدی است بر اینکه دست مداخله خداوند در این رابطه به طور خاص دیده می‌شود. 🤔یعنی اگر در فقه را عموما در ابواب و را عموما در ابواب بحث می‌کنند؛ اگرچه بحث نکاح را در ذیل «معاملات« بحث کرده‌اند؛ اما تفاوتهای این مساله با سایر مسائل اجتماعی به حدی است که فقهای برجسته‌ای همچون مرحوم کاشف الغطاء (أنوار الفقاهة، كتاب النكاح، ص8 ) صاحب جواهر (جواهر الكلام، ج‌29، ص133 ) از بس احکام تاسیسی شارع در مساله ازدواج فراوان است تعبیر می‌کنند که گویی در احکام نکاح، وجود دارد؛ 🤔 و از اشتباهات دنیای مدرن – که متاسفانه در کشور ما هم در حال رواج است - این است که این رابطه را همچون سایر روابط اجتماعی و در افق قلمداد می‌کنند؛ و از این روست که دادن همچون فسخ هر معامله اجتماعی قبح خود را از دست می‌دهد و از یک پیمان الهی به حد قراردادی طرفینی برای تامین نیازهای شخصی طرفین – ولو بگویید نیاز عاطفی – فروکاسته می‌شود. 💢مخصوصا اگر این نکته را در نظر بگیریم که بسیاری بر این باورند که این آیه ناظر به پیوندهایی مثل هم‌قسم شدن و یا عقد اخوت (برادری) بوده، این نکته که بیان شد بیشتر جلوه می‌کند؛ زیرا نشان می‌دهد خداوند اگرچه در جاهای دیگر با تعابیری همچون «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود» (مائده/1) از ما خوسته که به مطلق پیمان‌هایمان پای‌بند باشیم؛ اما پیمان‌هایی را که واقعا به ایجاد یک خانواده واقعی نمی‌انجامد، در ردیف پیوندهای خانوادگی که تا ارث (یعنی وضعیت بعد از مرگ) هم ادامه می‌یابد، به رسمیت نمی‌شناسد❗️ @yekaye
. 6️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» اینکه مردان متصدیِ امور زنان‌اند، دو علت مهم دارد: یکی تفاوتهایی که خداوند بین انسانها (زنان و مردان)‌ قرار داده، و دوم اینکه هزینه کردن از اموال کاری است که مردان انجام داده‌اند و باید انجام دهند. 💠نکته تخصصی 📝چرا به دست مردان باشد؟ قبلا اشاره شد که نهاد خانواده با سازمان‌های اجتماعی تفاوتی بنیادین دارد 🔖(جلسه قبل، تدبر6 http://yekaye.ir/an-nesa-4-33/؛ و نیز در شرح حدیث9). در سازمان‌های اجتماعی که اصل سازمان بر اساس توافق و قراردادهای افراد تاسیس می‌شود، جایگاه و مناصب افراد در سازمان با دو عامل تعیین می‌شود: یکی، لیاقتی که بر اثر تلاش به دست آورده است؛ و دوم، توافق و قرارداد بین او و دیگران. 🤔این عامل دوم بقدری اساسی است که گاه افراد بدون لیاقت (با پارتی‌بازی)‌ منصبی را در یک سازمان می‌توانند اشغال کنند؛ اما این مناسب چون اعتباری است، صرف لیاقت داشتن تا با توافق و اعتباری همراه نباشد، ثمره‌ای ندارد. 📛این امر موجب شده که در تفکر لیبرالیستی، این اعتبار (که حاصل یک نحوه توافق است) مهمترین ضابطه برای تصدی هر سمتی قلمداد شود؛ و طبیعی است که در هر سازمانی بالاترین پست که بیشترین حقوق و اختیارات را دارد، مدیر و مسئول اصلی آن سازمان است، و با منطق دنیامدار، این بهترین منصب در سازمان است؛ و در همین منطق است که پارتی‌بازی معنا پیدا می‌کند: ‌ بهترین مناصب را به دوست و رفیقمان بدهیم❗️ 🤔(در حالی که در منطق دینی، ریاست،‌ مسئولیت است؛ و «مسئول» یعنی «کسی که مورد سوال قرار می گیرد» پس در این منطق، رئیس باید به نحوی رفتار می‌کند که توان پاسخگویی روز قیامت را داشته باشد؛ و از این روست که انسان دیندار عاقل مادامی که واقعا پذیرش مسئولیت، وظیفه و تکلیف شرعیِ او نشود هیچگاه سراغ آن نخواهد رفت. بگذریم!) 📛چون این تفکر دنیامدار به صورت ناخودآگاه در جامعه ما گسترش یافته، وقتی به عرصه خانواده می‌رسیم بلافاصله با این شبهه مواجه می‌شویم که اسلام دینی مردسالار است؛ زیرا منصب مدیریت در خانواده را بدون هیچ توافقی از ابتدا به مردان داده است‼️ 📖این آیه در مقام پاسخ به این شبهه می‌فرماید: اگر ما مردان را مدیر خانواده قرار دادیم، چون خانواده مثل سازمان‌های اجتماعی، وضعیتی قراردادی نیست: دو رکن اصلی خانواده (= زن و مرد) ‌تفاوت‌های ذاتیِ ازپیش‌موجود دارند ؛ و این تفاوت‌ها به گونه‌ای است که قبل از اینکه نوبت به توافق برسد باید رعایت شوند (برخلاف وضعیت افراد در سازمان‌های اجتماعی). مثلا تنها زن است که می‌تواند باردار شود و به بچه‌اش شیر دهد، نه مرد! وقتی این وظیفه سنگین در خانواده را نظام خلقت بر دوش زن نهاده، پس نمی توان اینجا را مانند یک سازمان دانست که همه چیزش با توافق پیش می‌رود. اگر خداوند در نظام تکوین این وظیفه سنگین را بر دوش زن نهاده، در مقابل آن، در نظام تشریع، یک وظیفه سنگینی به نام تامین هزینه‌های خانواده را بر دوش مرد نهاده است؛ 💢اکنون وقتی این دو مولفه را جدی می‌گیریم که 🔸اولا زن و مردها با هم تفاوت‌های واقعی – نه صرفاً برساختی – دارند [که برخی از وظایف را خود خلقت بناچار بر دوش یکی از طرفین گذاشته]؛ و 🔸ثانیا این مردان هستند که وظیفه تامین هزینه‌های خانواده را دارند، 🔺لازم می‌آید که مدیریت خانواده در دست مرد باشد. (در سازمان‌های اجتماعی، همین دومی کافی است؛ یعنی رئیس باید کسی باشد که بودجه را در اختیار دارد). 🤔 یکبار دیگر آیه را بخوانید و ببینید این نکته‌ای که فرموده، آیا صرفاً تعبدی است یا حقیقتی برهانی: 💢مردان متصدیِ امور زنان‌اند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کرده‌اند.💢 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
. 7️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» 🔷قوامیت مردان بر زنان، در نتیجه دو عامل معرفی شده است: 🔹یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و 🔹دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. 💠نکته تخصصی : 📝نسبت دادن و تعبیر فوق بخوبی نشان می‌دهد که در مقام قانون‌گذاری، پرداخت نفقه مقدم، و در زمره علت‌های تصویب حکومت مرد در خانواده بوده است، نه معلول آن. 🤔 توجه به این نکته یک شبهه رایج درباره حقوق زن و مرد را پاسخ می‌دهد: 📛برخی از مخالفان اسلام فلسفه نفقه مرد بر زن را چنین بیان می‌کنند که اسلام مالکیت زن را در اختیار مرد قرار داده، و خوب طبیعی است که وقتی کسی مالک چیزی شد باید به این مملوکش یک غذای بخور و نمیری بدهد❗️ 🔆پاسخش این است که: ▪️اولا قوامیت یا حکومت مرد بر زن در خانواده، غیر از مالکیت زن است؛ و اگر در فرهنگ غرب تا یکی دو قرن پیش، زن حق مالکیت نداشت و مملوک مرد شمرده می‌شد، در اسلام از همان ابتدا مالکیت زن کاملا به رسمیت شناخته شده بود؛ ▪️ثانیا آیه تصریح می‌کند که دادن نفقه علت قوامیت است؛ نه اینکه چون قوام‌اند باید انفاق بکنند. و ▪️ ثالثا، حتی همین انفاق را هم تنها علت قوامیت و بلکه اولین علت نمی‌داند؛ بلکه علت اول را تفاوتهای زن و مرد می‌داند که این تفاوتها به اضافه اینکه مرد عهده‌دار نفقه است موجب می‌شود که قوامیت زن برعهده مرد باشد؛ یعنی همین نفقه هم جزئی از علت حکومت کردن است نه علت تام و تمام آن. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص24-25) @yekaye
. 8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» این آیه به صراحت از قوامیت مردان بر زنان در عرصه خانواده سخن گفته و حکومت مردان بر زنان را مقدم بر هرگونه توافقی امضاء کرده، و زنان صالح را کسانی شمرده که به این حکومت تن می دهند و مطیع‌اند؛ و نقطه مقابل اینها را کسانی معرفی کرده که اهل سرکشی‌اند. 🤔اما چرا؟ 🤔آیا بهتر نبود که اصلا زن و شوهر شراکتی کارها را پیش ببرند و اصلا کسی حاکم بر دیگری نباشد؟ 🤔اگر هم قرار است حکومتی در کار باشد آیا بهتر نبود که بر اساس توافق طرفینی باشد، نه انتصابی و ازپیش تعیین شده؟ اصلا چرا زن حاکم خانواده نباشد؟ 💠نکته تخصصی 📝تحلیلی از مساله برای حل سوالات فوق، از جامعه شروع کنیم: همواره یک مساله‌ای مطرح بوده که آیا افراد باید آزاد باشند یا حکومتی باید در کار باشد که این آزادیها را محدود کند؟ 🔹علی‌رغم غلبه رویکردهای لیبرالیستی، هنوز تنها آنارشیستها هستند که با هرگونه حکومتی مخالف‌اند؛ و تقریبا عموم عقلای بشر در ضرورت وجود یک حکومت در جامعه و محدود شدن آزادی‌های فردی تردیدی ندارند؛ و مهمترین دلیل آن را پیشرفت اجتماع می‌دانند. یعنی اگر قرار باشد پیشرفتی برای کل جامعه حاصل شود راهی جز این ندارد که حکومتی مستقر گردد و آزادی‌های فرد تا اندازه‌ای محدود شود. یعنی اگر قدرتی مافوق آزادی‌های فردی وجود نداشته باشد که افراد را در جهت مصالح اجتماع حرکت دهد، اجتماع پیش نمی‌رود. 👈یک مساله مهم این است که چرا آنچه در عرصه اجتماع مدنی تقریبا غیرقابل تردید است، وقتی نوبت به اجتماع منزلی (=خانواده) می‌رسد با این همه شبهه مواجه می‌شود؟! 🤔اگر تشکیل خانواده برای حفظ مصالحی است، تردیدی نیست که پیش رفتن آن مصالح با اینکه طرفین آزادی مطلق داشته باشند و هرکاری که خودشان دلشان بخواهد انجام دهد میسر نخواهد بود، بویژه اگر مصالح فرزندان هم در نظر گرفته شود. 🔺اما اگر قرار است حکومت و مقام مُطاعی در کار باشد (که البته این باید بر اساس مصلحت دستور بدهد نه صرف دلخواه خود) چه کسی باید باشد؟ در اینجا منطقا سه گزینه قابل تصور است: این مقام، ▪️الف. مرد باشد؛ ▪️ب. زن باشد؛ ▪️ج. به نحو از پیش تعیین‌شده نباشد؛ بلکه کاملاً به توافق طرفین واگذار شود. 📖آیه فوق بیان می‌کند که با توجه به دو مطلب، گزینه الف بر گزینه‌های دیگر تقدم دارد: ▫️یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و ▫️دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. ❇️ دلیل اول بیان می‌کند که یک دسته تفاوتهای واقعی بین زن و مرد و در نظام خانواده هست، که این گونه تفاوتها عملاً در سازمان‌های اجتماعی نیست. یعنی زن و مرد از جهاتی متفاوت آفریده شده‌اند که اگر اقتضائات این تفاوتها جدی گرفته شود، نوبت به توافق و ... نمی‌رسد. البته اینکه کدام تفاوت دقیقا مد نظر بوده، آیه ساکت است؛ و متفکران مختلف احتمالات متعددی برای این تفاوتها بیان کرده‌اند. اما آیه به اصل این تفاوتهای خدادادی توجه می‌دهد تا نشان دهد که عرصه خانواده با شرکت‌های قراردادی اجتماعی متفاوت است. آن شرکت‌های قراردادی اجتماعی است که این سخن در آنها موجه است که ریاست شرکت بر اساس توافق باشد؛ زیرا بنیان شرکت، بر اساس یک اعتبار و توافق محض شکل گرفته، صرفاً بر اساس این ذهنیت تاسیس‌کنندگان که گمان می‌کنند اگر با هم باشند هدف مورد نظرشان بهتر تامین می‌شود؛ از این رو، به‌خودی خود هیچیک بر دیگری تقدم ندارد؛ و خود شرکت نیز هیچ قداستی ندارد و از این رو، هر زمان هم که خواستند بی‌هیچ دغدغه‌ای می‌توانند شرکت را به هم بزنند❗️ اما خانواده یک پیوند مقدس است، نه صرفا یک توافق طرفینی؛ و تقدس آن ناشی از این است که یک امر فطری و طبیعی آن را رقم می‌زند؛ نه صرفاً یک توافق. 🔖 (ساده‌ترین شاهدش این است که تصدی هر منصبی در شرکت‌ها به تلاش و توافق افراد بستگی دارد، اما در خانواده، زن و مرد واقعا متفاوتند و مثلا زن نمی‌تواند پدر یا برادر باشد، و به جای مادری، پدری کند و ...). یعنی زن و مرد تفاوتهایی با هم دارند که با قرار گرفتن در این عرصه مشترک هم خود و هم دیگری را کامل می‌کنند؛ این تفاوتهای آنها تفاوتهایی است که خداوند در متن خلقت آنان قرار داده که با این تفاوتها به هم جذب و با هم یکی شوند؛ پس بنای این پیمان، اساساً با بنای قراردادهای اجتماعی متفاوت است؛ و اگرچه زن و شوهر باید با هم توافق کنند که ازدواج کنند، اما این توافق یک پیوند مقدس ایجاد می‌کند، نه یک شرکت ساده. پس اگر این تفاوتهای زن و مرد جدی گرفته شود، این گونه نیست که بگوییم مدیریت این عرصه نیز کاملا به توافق برگردد. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص32-39 و 51-65) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
. 7️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ» چنانکه بسیاری از فقها تصریح کرده‌اند تردیدی نیست که در این آیه (که حرام است) مطلق نیست؛ یعنی این گونه نیست که زن موظف باشد هر دستوری شوهرش داد اطاعت کند؛ ولو که هیچ ربطی به مسائل خانوادگی نداشته باشد❗️ و حتی در برخی از مسائل اخلاقی شخصی (مانند بدزبانی و دشنام‌گویی، که به مساله عمومی نهی از منکر برمی‌گردد) اینکه مرد حق تنبیه بدنی زنش را داشته باشد، بسیاری از فقها خدشه کرده، و ورود در این مرحله از نهی از منکر را نیازمند اذن حاکم دانسته‌اند 📚(مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج‌8، ص360 ) اما آنچه جای بحث دارد این است که آیا در این آیه، که به تَبَعِ آن حق تنبیه به مرد داده شده، منحصر در است یا ناظر به مطلق است؟ 💠مساله تخصصی : 📝محدوده ⛔️شاید از ظاهر عبارات برخی از فقها (که محور بحث خود را ممانعت از زن از استمتاع شوهر قرار داده‌اند؛ مثلا: تحرير الوسيلة، ج‌2، ص305‌ ) چنین تصور شود که منحصر در مسائل جنسی است؛ 🤔اما اگر توجه شود که در قرآن کریم، تعبیر «نشوز» فقط راجع به زن نسبت به شوهرش نیست، بلکه مرد هم نسبت به زنش می‌تواند مرتکب نشوز شود (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً؛ نساء/128) و عموما هم خودداری کردن از ادای نفقه را مهمترین مصداق نشوز مرد دانسته‌اند، واضح می‌شود که در خصوص زن هم مساله عمومیت دارد 💢و در واقع، ضابطه نشوز همان تعبیری است که در لسان فقها عموما بدین صورت بیان می‌شود که «حقوق واجب همسر را ادا نکند»؛ نه صرفاً حقوق جنسی همسر. در واقع، اگر این آیه دلالت دارد بر حق قوامیت مرد بر زن، که هدف از این قوامیت هم تامین مصالح خانوادگی است، پس عدم اطاعت از شوهر در حدود مصالح خانوادگی، مصداقی از نشوز زن است، هرچند هیچ ربطی به مسائل جنسی نداشته باشد. 🔖 به تعبیر شهید مطهری: « حکومت خانوادگی [مرد] ... حدود معین دارد؛ ... حدودش به طور کلی مصالح خانوادگی است. ... اسلام می‌گوید در این اجتماع، حکومت باید باشد، اما معنای این «حکومت باشد» تحکم نیست که یک مرد حق تحکم داشته باشد؛ او در حدود مصالح خانوادگی حق حکومت دارد. زنی می‌خواهد برود بیرون، خانه کسی. مرد حق دارد جلوگیری کند یا نه؟ یک زن وظیفه دارد که اگر مرد گفت نرو، نرود. ولی مرد هم یک وظیفه دارد که در کجا منع کند. یک وقت هست رفتن این زن به آنجا واقعاً اخلاق این زن را فاسد می‌کند ولو خانه پدر و مادرش برود. یک مادری دارد که هروقت او را یک ساعت می‌بیند تا یک ماه [بین زن و شوهر] دعواست. تجربه می‌شود؛ واقعا یک وقت رفتن یک زن به جایی اساس این اجتماع خانوادگی را متزلزل می‌کند؛ حفظ کانون خانوادگی مقدم است بر ملاقات پدر و مادرش.» 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص28) ✅تبصره 📝تفاوت‌های نشوز زن و مرد: آیا اسلام است⁉️ جالب اینجاست که بسیاری از فقهایی که صرف بدزبانی و دشنام‌گویی زن، که حتی کدورت مرد را در پی دارد، مصداق نشوز وی ندانسته‌اند (یعنی گفته‌اند بداخلاقی‌ای از جانب زن علامت نشوز زن است که نشانگر تغییر رویه او باشد، وگرنه اگر آن زن اساساً بدزبان و دشنام‌گو بوده، به صرف این نمی‌توان وی را ناشزه و سزاوار تنبیه‌های مطرح شده در این آیه دانست) وقوع بداخلاقی از جانب مرد با زن را مصداق نشوز وی دانسته‌اند. 📚(مسالك الأفهام، ج‌8، ص360‌-362 ) این از شواهدی است که نشان می‌دهد که 🤔مساله اصلی در تنبیه زن که در این آیه مطرح شده، کاملا حفظ مصالح خانوادگی بوده است؛ نه دست مرد را در هر رفتاری باز گذاشتن.‌ درباره چرایی این تفاوت شاید بتوان چنین توضیح داد که در تفاوت روانشناختی زن و مرد می‌گویند که اگرچه زن و مرد هم به نیاز جنسی خود توجه دارند و هم به نیاز عاطفی خویش، اما در درجه اول است و . از این رو، مساله نسبت به مرد بیشتر ناظر به نیاز جنسی مطرح می‌شود (که مطالبه اولیه مرد از زن است)‌ و در طرف مقابل، نسبت به زن، ناظر به نفقه (نیاز حمایتی) و خوش‌اخلاقی (نیاز عاطفی) دیده می‌شود. 📝به تعبیر دیگر، چون مهمترین رکن در استواری کانون خانواده است؛ 🔹نشوز زن در مسائل جنسی است که این پیوند را تضعیف می‌کند و 🔸نشوز مرد در مسائل حمایتی و عاطفی است که این پیوند را تضعیف می‌کند. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
. 6️⃣ «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً ... وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» حل مشکلات خانوادگی باید گام به گام باشد: ابتدا درون خانه، سپس ریش‌سفیدان فامیل؛ و دادگاه [= حکم حاکم شرع به جدایی] گام نهایی است. 💠نکته تخصصی یکی از پایه‌های این است که حتی‌الامکان کوشش شود به خارج از محیط خانواده کشیده نشود، حتی به پدر و مادرها. این را تجربه خوب نشان داده: هر زن و شوهری که با همدیگر اختلاف پیدا کردند، کم یا زیاد، اگر پدر و مادرهای خودشان را خبردار کرده‌اند شکاف را عمیق‌تر می‌کنند و دیگر قابل اصلاح نیست. اگر اختلاف کم هم باشد وقتی به آن جاها برسد اصلاحش مشکل می‌شود؛ ولی اگر خیلی هم شدید باشد، مادام که به خارج از محیط خانوادگی نرسیده قضیه حل می‌شود. ... [بله] اگر به خارج از خانواده رسید، قرآن راه حل را ذکر می‌کند: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها. 📚 (نظام خانوادگی اسلام (مطهری)، ص46) جالب اینجاست که بعد از به نتیجه نرسیدن مساله درون خانه، مساله را بلافاصله به دادگاه ارجاع نمی‌دهد؛ بلکه سعی می‌کند تا حد امکان با ریش‌سفیدی بزرگان خانواده مساله حل شود. 📖نکته تخصصی دلیل چنین استظهاری از آیه این است که در آیه قبل، خود شوهر را خطاب قرار داد و در این آیه، جامعه را؛ یعنی گویی اصرار دارد که ابتدا درون خانه مشکل را حل کنید؛ اما اگر حل نشد و خبرش به بیرون درز کرد و دیگران نگران شکاف بین زن و شوهر شدند، آنگاه است که نوبت به حکمیت ریش‌سفیدان می‌رسد. 🌐تطبیق بر جامعه ما: ‌ نقدی بر رواج اصطلاح امروزه در اثر غلبه فرهنگ غربی، که خانواده را به مثابه یک شرکت و سازمان اجتماعی (و نه امری کاملا متفاوت با سازمان‌های ایجتماعی) می‌بینیم، وضعیت به نحوی شده است که دادگاه، گام نخست قلمداد می‌شود❗️ و طبیعی است که با این منطق، آمار طلاق روز به روز زیادتر شود‼️ وقتی خانواده از یک پیوند مقدس به یک توافق طرفینی برای منفعت و لذت بیشتر فروکاسته می‌شود، طبیعی است که نه قداستی برای خانواده می‌ماند و نه انگیزه‌ای برای غلبه بر مشکلات و نگه داشتن این پیوند: با کوچکترین مشکلی که در روابط پیش می‌آید، تعبیر طلاق عاطفی را به کار می‌برند که مجوز و بلکه تشویقی باشد به سوی طلاق رسمی🤔 @yekaye
. 3️⃣1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» تردیدی نیست که در عرصه‌های اجتماعی، برای رفع نزاع‌ها یک قاضی کافی است؛ 🤔پس چرا برای حل اختلاف زن و شوهر، به یک حَکَم بسنده نکرد و فرمود دو حَکَم برانگیزانید؟ 🔹برخی گفته‌اند: تا از ستم و تحکم‌گویی به دور باشد (الميزان، ج‏4، ص346) ⛔️اما اگر صرف همین باشد، پس چرا در عرصه‌های اجتماعی چنین نیست؟ 🔹برخی گفته‌اند: چون زن ومرد در انتخاب داور، حقّ يكسان دارند (تفسير نور، ج‏2، ص64). ⛔️ اگر مقصود از این جمله آن است که «برای اینکه حق هردو در این زمینه رعایت شود»؛ این سخن به سخن فوق برمی‌گردد؛ اما اگر می خواهند روی نقش زن و مرد بر تعیین حَکَم تاکید کنند، این سخن قابل قبول نیست، زیرا چنانکه در تدبر 11 گذشت تعیین حَکَم برعهده خود زن و مرد نیست؛ و زن و مرد موظفند به حکم حکمین تن دهند؛ و آنجا که خود زن و مرد اشخاصی را برای رفع نزاع برمی‌انگیزانند، از باب وکالت است که از بحث حاضر خارج است. یا به تعبیر بهتر، 🔹برخی گفته‌اند: تا هریک بتواند با شخص مرتبط با خود خلوت کند و حقیقت حال او را به دست آورد تا بفهمد آیا واقعا او مایل به ماندن است یا طلاق؛ تا وقتی هر دو در کنار هم جمع شدند بهتر راه صواب را بررسی کنند. (مفاتيح الغيب، ج‏10، ص74 ). ⛔️ این پاسخ هم همچنان با این مشکل مواجه است که اگر چنین است، پس چرا برای نزاعهای اجتماعی دو قاضی نمی‌گذارند؟ 🤔به نظر می‌رسد پاسخ این سوال، در گروی توجه به تفاوت بنیادین خانواده با سایر نظامات اجتماعی است: 💠نکته تخصصی 📝نحوه ، دیگر بر 🔷وقتی نزاعِ بین دو یا چند نفر، نزاع در عرصه‌های غیرخانوادگی باشد، تنها مساله‌ای که در پیش روست، است؛ پس رفع نزاع، در گروی آن است که 🔹اولا دقیقا معلوم شود که چه‌کسی ذی‌حق است و چه کسی نیست؛ و 🔹ثانیا حق به ذی‌حق داده شود. در این گونه موارد ▪️ یک قاضی کافی است (و اگر در برخی از مجامع، هیات منصفه به جای یک نفر نظر می‌دهد، تعدادشان را فرد قرار می‌دهند که نتیجه نهایی توسط اکثریت معلوم شود)؛ و ▪️مهمترین شرط قاضی (صرف نظر از اینکه باید عادل باشد و اگر عدل را تشخیص داد بر همان اساس حکم کند) این است که باید مجتهد باشد؛ یعنی ضوابط شرع را در دست داشته باشد و بتواند حق را از ناحق تشخیص دهد. (در نگاه‌های غیردینی، می‌گویند باید حقوق‌دان باشد: یعنی ضوابط قانون مدنی را در دست داشته باشد و بر اساس آن حق را تشخیص دهد.) 🔷اما در مساله حَکَمیت بین زوجین، ▪️علاوه بر اینکه به جای یک داور، دو داور مطرح شده، ▪️هیچ فقیهی هم اجتهاد حَکَمین را شرط نکرده است؛ ▪️و در این آیه هم به جای تاکید بر اموری همچون عدالت و اجتهاد، فقط به «من أهله» و «من أهلها» بودن اشاره شده است. ▪️و نکته جالبتر اینکه این حَکَمیت صرفا یک پادرمیانی برای آشتی دادن نیست؛ بلکه اینها می‌توانند بدون اینکه مجددا نظر خود زن و شوهر را بپرسند، خودشان حکم به جدایی بدهند. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
. 2️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً ...» اگرچه اسلام قوامیت در خانواده را برعهده مرد قرار داده، اما نشوز و سرکشی کردن در خانواده، صرفاً امری نیست که از جانب زن رخ دهد. 💢این نشان می‌دهد که این قوامیت مرد به معنای ریاست مرد و زیردستیِ زن، آن گونه که در عرصه‌های اجتماعی رقم می‌خورد، نیست.💢 🌐بحث تخصصی : 📝 شاهدی دیگر بر با : امکان نشوز مرد❗️ 🔺در هر سازمان اجتماعی، شخصی مدیر و رئیس است و دیگران زیردست وی؛ و آنکه باید از دیگری اطاعت کند، فرد زیردست است؛ و از این رو، نشوز و سرکشی و گردن‌فرازی همواره از جانب فرد زیردست بروز می‌کند؛ 🤔و نشوز در مورد رئیس معنا ندارد؛ زیرا کسی فوق او نیست که بخواهد بر او گردن‌فرازی کند. 🔺اما در عرصه خانواده مساله متفاوت است؛ و همان قرآن کریم که از در خانواده سخن گفته است، از هم سخن گفته است‼️ 💢این نکته بخوبی نشان می‌دهد که قوامیت، با اینکه یک نحوه است، اما از جنس ریاست اجتماعی و دستور دادن نیست که تمرد و گردان‌فرازی، فقط از ناحیه زن ممکن باشد.💢 ظاهرا ریشه مطلب در همان نکته‌ای است که بارها گفته شد که پیوند خانوادگی، 🔻صرفا یک پیوند زمینی مبتنی بر منفعت طرفینی نیست؛ 🔺بلکه پیوندی آسمانی و در افق دلهاست؛ و طرفین قرار است در این پیوند، خود را بیابند و بسازند؛ نه اینکه صرفا نیازی از نیازهای شخص خودشان را رفع کنند. از این رو، بنای بر سرکشی و منیت گذاشتن و صرفاً خود را دیدن، از مهمترین عواملِ ناموفق شدن این پیوند است؛ و این سرکشی و خودبزرگ‌بینی و منیت، از هر دو طرف ممکن است رخ دهد. در واقع این پیوند، چون پیوندی آسمانی است و خداوند است که این نسبت بین زن و شوهر را برقرار کرده و رسمیت بخشیده (نه اینکه صرفاً محصول توافق خودشان باشد) پس هر گونه سرکشی و تمرد از انجام وظایفی که خداوند در این حکومت برعهده مرد قرار داده، مصداقی از منیّت‌طلبی و سرکشی در برابر خداست، و خداوند این سرکشی در برابر خود را، سرکشی‌ای در برابر طرف مقابل شمرده است. به تعبیر برخی از متفکران، «از آنجا که هم مرد باید تسلیم حقوق و وظایف خودش باشد و هم زن، اگر گردن‌کشی کنند، یعنی تسلیم آن حق و وظیفه‌ای که دارند نشوند، آن وقت مرد ناشز می‌شود و زن ناشزه.» 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص43) 💢این نشان می‌دهد که مشکلِ سرکشی زن در برابر شوهرش هم این است که این حقیقتاً سرکشی در برابر خداست؛ نه اینکه اسلام خواسته باشد به مرد امتیازی داده باشد که به زن نداده باشد. از همین روست که مرد نیز با اینکه حکومت دارد و ظاهرا دیگران‌اند که باید از او اطاعت کنند، اما می‌تواند چنان رفتار کند که رفتارش مصداق سرکشی شمرده شود. @yekaye
. 3️⃣ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ ...» روابط خويشاوندى، در قيامت گسسته مى‏شود. 📚تفسير نور، ج‏10، ص390 📝نکته تخصصی : ؟! اگر توجه کنیم که آخرت باطن دنیاست، میزان حقیقی بودن امور را با تجلی‌شان در آخرت می‌توان تشخیص داد؛ چنانکه یکی از مهمترین ادله علامه طباطبایی و شهید مطهری برای اثبات (علاوه بر ) ‌این است که در روز قیامت& علاوه بر حشر و حسابرسی فردی (وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّة؛ انعام/۹۴)، با حشر و حسابرسی امت‌ها هم مواجهیم: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيد» (نساء/۴۱)، «وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ» (قصص/۷۵)، «وَ تَرى‏ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا» (جاثیه/۲۸)، و ... . 💢بر همین اساس می‌توان پرسید که آیا هم اصالت دارد؟ اگر فقط ما باشیم و این آیه باید گفت: خیر؛ زیرا این آیه از فرار اعضای خانواده از هم در قیامت سخن می‌گوید؛ 🔸اما مروری بر مجموع آیات قرآن کریم نشان می‌دهد که این نتیجه‌گیری بیش از حد عجولانه است؛ زیرا: ▪️اولا خداوند هم در مورد بهشتیان (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ، رعد/۲۲؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في‏ ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، یس/56) و هم در مورد جهنمیان (احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ؛ صافات/ 22) از با هم بودن برخی خانواده‌ها سخن گفته است؛ و ▪️ثانیا فرار و تنفر افراد از همدیگر لزوما دلیل نمی‌شود که وحدت‌شان در آنجا را حفظ نکنند؛ چنانکه با اینکه امتهایی داریم که کل امت جهنمی‌اند، در عین حال بین خود آنها در جهنم نزاع است: «قالَ ادْخُلُوا في‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» (اعراف/38) و با اینکه هر امتی در قیامت تابع امام خود است: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏» (اسراء/۷۱)، و امام باطل است که قوم پیرو خویش را با خود به جهنم می‌برد: «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» (هود/۹۸)، در عین حال در همان جهنم این تابعان و متبوعان از هم تبری می‌جویند هرچند دیگر فایده‌ای ندارد: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ؛ وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ» (بقره/167-166)؛ و این فایده نداشتنش هم صرفا به این معناست که راه نجاتی نمی‌یابند، نه اینکه وحدت و اصالت اجتماعی‌‌شان از بین برود و آنجا با هم نباشند و مشترکا عذاب نشوند. 🤔شاید بتوان این گونه گفت که خانواده در منطق قرآن همانند امت اصالت دارد، اما نه هر خانواده‌ای، بلکه خانواده‌هایی که چنان ارتباط خانوادگی در آنان شدید شده باشد که ارتباط کاملا وثیقی در ایمان یا کفر بین آنها برقرار کرده باشد، که حشر مشترک بین آنان را رقم بزند؛ شاید بر این اساس است که در قرآن کریم هم از اصحاب کساء‌به عنوان یک خانواده بهشتی مهم یاد شده است (سوره انسان، آیات ۷-۲۲) و هم از خانواده ابولهب به عنوان یک خانواده مهم جهنمی (سوره مسد)؛ چنانکه اصالت داشتن «امت» لزوما به معنای اصالت داشتن هر جامعه‌ای نیست. 📝تبصره: اصالت یا ؟! @yekaye 👇ادامه مطلب👉
. 2️⃣ «[يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ] ... وَ صاحِبَتِهِ ...» در قرآن کریم برای اشاره به همسر انسان، هم از تعبیر «زوج» استفاده شده است و هم از تعبیر «صاحبة» (البته در حالتی که فقط زن بودن آن همسر مورد توجه بوده است از تعبیر «امرأة» [امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ؛ تحریم/۱۰] و در حالت جمع از تعبیر «نساء» [مانند: نِساءَ النَّبِيِّ؛ احزاب/۳۰] هم استفاده شده است). 🔻در این آیه که بحث فرار و جدایی از همسر در قیامت مطرح است (و نیز در جایی که شخص حاضر می‌شود همسرش را فدای خودش کند تا نجات یابد؛ معارج/۱۲) از تعبیر «صاحبة» استفاده شد؛ 🔺اما در موارد دیگری که همراهی بین زوجین در مرتبه وجودی قیامت مد نظر است از تعبیر «زوج» استفاده شده است، ▪️چه این همراهی، قبل از دنیا باشد: «يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّة» (بقره/۳۹؛ اعراف/۱۹)؛ ▪️یا بعد از دنیا، ▫️خواه هردو جهنمی باشند: «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ» (صافات/22)، ▫️خواه بهشتی: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ» (رعد/۲۳)، «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتي‏ وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ» (غافر/۸)، «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ» (زخرف/70)؛ ▫️و اساسا از همسران بهشتی (اعم از اینکه همسر دنیوی شخص بوده، یا نبوده و در آخرت به تزویج انسان درآمده: وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عين‏؛ دخان/۵۴ و طور/۲۰)، همواره با تعبیر «زوج» یاد شده است: «لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» (بقره/۲۵)، «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في‏ ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ» (یس/56)؛ و برای اشاره به همسران بهشتی از تعابیری همانند صاحبة و امرأة و نساء و ... استفاده نشده است (البته این غیر از استفاده از تعابیری است که بر ویژگی خاصی از آنان تاکید دارد، مانند: حُورٌ عين‏؛ قاصِراتُ الطَّرْف‏، فُرُشٍ مَرْفُوعَة و ... ). ▪️جالب است که در مورد خداوند هم هرگاه بحث از این است که او همسری ندارد، از تعبیر «صاحبة» استفاده شده است، نه زوج: «أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ» (انعام/۱۰۱)، «مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً» (جن/3). 🔸اگر توجه کنیم که در کلمه «صاحبة» تأکید اصلی بر «مصاحبت و هم‌نشینی» است (ر.ک: نکات ادبی) اما کلمه «زوج» در اصل بر مقارنت و تداخل بین دو چیز به طوری که با هم مختلط و مرتبط و درهم‌تنیده شوند، به کار می‌رود (جلسه ۷۸۴ http://yekaye.ir/ya-seen-36-36/)؛ شاید بتوان نتیجه گرفت که ازدواجی که در این دنیا رخ می دهد دو گونه است: ▪️یکی ازدواجی که در حد مصاحبت و همنشینی می‌ماند؛ که این گونه ازدواجهاست که در قیامت زن و شوهر از هم فرار می‌کنند و حاضرند برای نجات خود همدیگر را فدا کنند؛ و ▪️دوم ازدواجی که در آن پیوند روحی عمیقی بین زوجین برقرار می‌شود، که اگر این پیوند برقرار شد، وقتی پرده‌ها کنار رفت معلوم می‌شود که این دو همواره با هم بوده‌اند؛ حتی در جهنم: «تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ ... وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (مسد/4). 📝بحث تخصصی : محوریت بر » یا ▪️اگرچه یک مولفه مهم و مطلوب در خانواده آن است که پیوند عمیق عاطفی‌ای به نام عشق بین زوجین برقرار شود، ▪️و این در حد خویش می‌تواند یک زندگی شیرین دنیوی را رقم بزند و از نظر اسلام هم ممدوح و مورد توصیه، و بلکه یک لطف و عنایت الهی است که اگر کسی اقدام به ازدواج کند شامل حالش می‌شود: «جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/۲۱) ▪️و چنین خانواده‌ای، اگر عبودیت را بتمامه رعایت کنند برترین خانواده خواهند بود (ر.ک: تدبر۱اما از نظر اسلام، این رابطه برای ایجاد و بقای نهاد خانواده، اگرچه مفید است، لکن نه شرط لازم است و نه شرط کافی؛ یعنی این گونه نیست که اگر رابطه به این حد نرسید یا در این حد نماند، پیوند خانوادگی بی‌ارزش، و به هم زدن آن مطلوب شود: @yekaye 👇توضیح در ادامه مطلب👉