eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
. 1️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» شاید امروز کسانی باشند که در وقوع قیامت تردید می‌کنند؛ اما این چنان واقعیتی است که چون واقع گردد، دیگر هیچکس را یارای تردید و تکذیب در آن نخواهد بود. 🌐نکته اگر از خدا صرف نظر کنیم، قیامت واقعی‌ترین واقعیات است؛ و وقوعش چنان است که جای هیچ تردید و تکذیبی نمی‌گذارد. اگر توجه کنیم که قیامت یک حادثه زمانی‌ای نیست که قرار باشد در آینده رخ دهد، بلکه واقعه‌ای فرازمانی است که اصلا بساط زمین و زمان درهم‌پیچیده می‌شود (وَ الْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِهِ، احقاف/4؛ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ، ابراهیم/48) می‌توان دریافت که قیامت همین الان هم وقوع دارد و حتی بهشت و جهنم آن همین الان مومنان و کافران را در بر گرفته است؛ چنانکه خداوند فرمود: نیکان در بهشت هستند (نه اینکه وارد خواهند شد) «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي‏ نَعيمٍ» (انفطار/13؛ مطففین/22) و بدان هم در جهنم‌اند «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي‏ جَحيمٍ» (انفطار/14) و جهنم [هم‌اکنون هم] بر کافران احاطه دارد: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ» (توبه/49 و عنکبوت/54) 🤔پس اگر الان وقوع دارد، و آیه می‌فرماید که در وقوعش کذبی نیست؛ شاید بتوان نتیجه گرفت که انسان باید به افق معرفت قیامت وارد شود؛ که اگر کسی وارد آن افق معرفتی شود، واضح و غیرقابل انکار بودن قیامت را بالعیان درمی‌یابد. در واقع، اگر واقعیت قیامت فراتر از زمان و مکان است و تمام زمانها و مکانها در قیامت حاضر است؛ پس با مرگ و مواقف پس از مرگ همه را به زور به آن افق معرفتی وارد می‌کنند؛ و اگر کسی در همین دنیا توانست وارد آن افق معرفتی شود، این واقعی‌ترین واقعیت را بوضوح می‌یابد. @yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
. 2️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» انكار قيامت، فقط در دنيا و در شرايط رفاه و غفلت است، همين كه نشانه‏هاى قيامت آشكار شود، ديگر كسى آن را انكار نمى‏كند. 📚(تفسير نور، ج‏9، ص418) @yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
. 3️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» تا فرصت هست، قيامت را باور كنيم كه پس از وقوع، نتيجه‏اى جز شرمسارى ندارد. 📚(تفسير نور، ج‏9، ص418) @yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
. 4️⃣ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» «کاذبة» در این آیه می‌تواند در معانی مختلفی به کار رفته باشد، که متناسب با هریک، معنای جدیدی از آیه برداشت می‌شود: 🍃الف. صرفاً اسم فاعل از «کذب» باشد و «ة» در پایان آن، تاء تأنیث باشد که دلالت دارد بر موصوف محذوف، آنگاه با توجه به اینکه این وصف دروغگویی، وصف فاعل باشد یا وصف فعل، می‌توان گفت که: 🌱الف.1. آن محذوف، کلمه «نفس» است، و تقدیر کلام این است که: «لیس لها نفسٌ کاذبةٌ»؛ که در این صورت، می‌تواند: ▫️الف.1.1. برگرفته از «کذب» لازم باشد؛ آنگاه مراد آیه این است که وقتی قیامت واقع شود، همه به آن اذعان خواهند کرد و دیگر هیچ نفس دروغگویی که بخواهد در مورد آن دروغ بگوید و آن را تکذیب کند، در کار نخواهد بود. (التحرير و التنوير، ج‏27، ص260-261 ) ▫️الف.1.2. برگرفته از «کذب» متعدی باشد؛ آنگاه در مورد آن هیچکسی که به خودش دروغ بگوید در کار نخواهد بود؛ یعنی الان بسیاری از افراد هستند که در مورد قیامت به خود دروغ می‌گویند تا راه را برای هر کاری برای نفس خود باز کنند؛ اما وقتی قیامت واقع شود، وقوعش چنان است که دیگر هیچکس در مورد آن به خودش دروغ نمی تواند بگوید. (التحرير و التنوير، ج‏27، ص260-261 ؛ تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص12) ▫️الف.1.3. یا برگرفته از ترکیب «کذب علی» باشد، یعنی دیگر در آن موقعیت هیچکسی نمی‌تواند بر خدا دروغ ببیند و معادی را که خداوند وعده داده بود دروغین بشمارد. (تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص12 ) ▫️الف.1.4. ... 🌱الف.2. آن محذوف، کلمه «فعلة» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص704)؛ (در نکات ادبی توضیح این حالت گذشت) یعنی وقتی قیامت واقع شد معلوم می‌شود که وقوع این واقعه یک امر دروغین نبوده است. 🍃ب. «ة» در «کاذبة» برای مبالغه باشد؛ که در این صورت در این آیه دست کم دو وجه می‌تواند داشته باشد: 🌱ب.1. اگر کسی دروغگوی بزرگی هم باشد باز از شدت هول و هراس این روز، نمی‌تواند این واقعه را انکار کند. 🌱ب.2. اگر کسی این روز را تکذیب کند، چنان دروغ بزرگی گفته است، که دروغگویی که دروغ به این بزرگی بگوید، وجود ندارد. (مفاتيح الغيب (فحر رازی)، ج‏29، ص385-386 ؛ الكشاف، ج‏4، ص455 ) 🍃ج. «کاذبة» نه اسم فاعل (دروغگو)، بلکه مصدر است به معنای «دروغ» و «تکذیب»، (توضیح این حالت هم در نکات ادبی گذشت) آنگاه معنایش این است که: 🌱ج.1. در مورد قیامت و وقوعش هیچ دروغی در کار نبوده است. (تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص13) 🌱ج.2. قیامت امری است که هیچ چیزی نمی‌تواند وقوع آن را رد کند (توضیح این حالت هم در نکات ادبی گذشت ) @yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
. 5️⃣ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» در نکات ادبی اشاره شد که حرف «لـ» در اینجا می‌تواند لام تعلیل (لأجل) یا لام تعدیه (علامت مفعول) و یا لام در معنای «فی» (شبیه: قَدَّمْتُ لِحَياتِي؛ فجر/24) ویا «لام توقیت» (به معنای «عند») باشد؛ و این متناسب است با اینکه ما «کاذبة» را چگونه تحلیل کنیم. با توجه به توضیحاتی که در تدبر قبل درباره «کاذبة» بیان شد، تحلیل‌های مختلف از «لـ» و معانی‌ای که بر اساس هر تحلیل از آیه قابل استنباط است بیان می‌شود: 🍃الف. اگر «کاذبة» را صفت برای یک محذوف (اعم از اینکه آن محذوف شخص باشد یا فعل) بگیریم و یا آن را صیغه مبالغه قلمداد کنیم، آنگاه حرف لام در هر چهار معنای فوق قابل به کار بستن خواهد بود، که چون معانی در این سه حالت به هم نزدیک است، فقط از باب نمونه، حالتی را که «کاذبة» صفت برای فاعل محذوف باشد (نفسٌ کاذبة) توضیح می‌دهیم: 🌱الف.1. می‌تواند لام تعلیل باشد؛ که این حالت دست کم دو معنا می‌تواند داشته باشد: ▫️الف.1.1. برای وقوع آن دروغگویی در کار نیست؛ زیرا کسی که از آن خبر داده، راستگوست (تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص13 ) ▫️الف.1.2. به خاطر شدت وقوع و ظهورش کسی نیست که آن را تکذیب کند و حتی افرادی هم که هر چیزی را تکذیب می‌کنند آن را تکذیب نمی‌توانند بکنند. (تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص13 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385 ) 🌱الف.2. لام تعدیه باشد شبیه «لیس لزید ضارب»؛ یعنی با وقوع واقعه قیامت، دیگر کسی نیست که این وقوع را تکذیب کند. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385 ) 🌱الف.3. لام در معنای «فی» باشد؛ یعنی هنگامی که واقعه قیامت واقع شود در مورد وقوعش دروغگویی در کار نخواهد بود که آن را تکذیب کند. (اعراب القرآن و بيانه، ج‏9، ص425 ) 🌱الف.4. لام توقیت باشد (که در این حالت، به لام اختصاص برگردد)؛ یعنی وقتی قیامت واقع شود، در هنگام وقوعش، دیگر شخص دروغگویی در کار نخواهد بود که بخواهد این واقعه را انکار کند. (التحرير و التنوير، ج‏27، ص261 ) 🍃ب. اگر «کاذبة» در معنای مصدری باشد، نیز به نظر می‌رسد حرف لام دست کم در سه معنای معنای فوق قابل به کار بستن باشد: 🌱ب.1. به معنای «فی» باشد، یعنی درباره وقوع این واقعه، دروغی در کار نیست؛ و حتما این واقعه واقع می‌شود. (تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص13) 🌱ب.2. می‌تواند لام تعلیل باشد؛ یعنی به خاطر شدت وقوع و ظهورش، معلوم می‌شود که هیچ دروغی در کار نبوده است. 🍃ب.3. لام توقیت و به معنای «عند» باشد؛ یعنی در هنگام وقوع قیامت، دیگر دروغی در کار نخواهد بود (یعنی در این صورت، مطلق دروغ و دروغگویی می‌تواند مد نظر باشد، نه صرفا تکذیب آخرت) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
970) 📖خافِضَةٌ رافِعَةٌ 📖 ترجمه 💢 فروآورنده [و] رفعت‌بخش؛ سوره واقعه (56)، آیه 3 1398/12/9 4 رجب 1441 @yekaye
056003.mp3
44.3K
@yekaye #واقعه_3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 خافِضَةٌ ▪️ماده «خفض» چنانکه همگان تصریح کرده‌اند 📚 (مثلا: كتاب العين، ج‏4، ص178؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص289) و آیات قرآن نیز موید آن است (خافِضَةٌ رافِعَةٌ؛ واقعه/3) نقطه مقابل «رفع» است. ▪️اصل این ماده را به معنای فرو رفتن یک سطح مرتفع، یا سطحی که انتظار مرتفع بودنش می‌رود، از حالت عادی‌اش دانسته‌اند 📚 (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص584) و به تعبیر دیگر،«خَفْض» به معنای پایین آمدن و حرکت نرم و ملایم است و ▪️ تعبیر «خفض جناح» «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ‏ مِنَ الرَّحْمَةِ» (إسراء/24) «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنينَ» (حجر/88) «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» (شعراء/215) هم به معنای نرم و تسلیم بودن در برابر دیگری است، و نقطه مقابل علوجویی و برتری‌طلبی است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص289) ▪️البته برخی بر این باورند که اصل این ماده به معنای تواضعی است که همراه با عطوفت و رحمت باشد و اموری همچون پایین آمدن و نرمش و تسلیم بودن از آثار و لوازم این معناست 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص92) اما به نظر می‌رسد همان نظر اول درست است، زیرا این تعبیر درباره امور عینی (غیر وضعیت اخلاقی) همانند صدای سخن (خَفَضَ الرَّجُلُ صَوْتَهُ، به معنای این است که با صدای آرام و بدون جهر سخن گفت) ویا ختنه خانمها (دختری را که ختنه کنند خافضة گویند) ویا «خَفضٍ مِنَ الْعَيْش» به معنای «گشایش و راحتی در زندگی» به کار رفته است. 📚 (المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج‏2، ص 175) 📿ماده «خفض» همین 4 مورد در قرآن کریم به کار رفته است. 📖 اختلاف قرائت 🔹خافِضَةٌ رافِعَةٌ ▪️در اغلب قرائات این دو کلمه مرفوع قرائت شده است؛ که در این صورت خبر مبتدای محذوف است (هی خافِضَةٌ رافِعَةٌ) ▪️اما در برخی از قرائات اربعه عشر (یزیدی و حسن بصری) و برخی قرائات غیرمشهور (مانند قرائت زيد بن علي و عيسى بن عمر الثقفي و أبوحيوة و ابن‌ابی‌عبلة و ابن‌المقسم و زعفراني وأبوموسى أشعري، و أبورزين و أبوعبدالرحمن و ابوالعالیة) به صورت منصوب (خافِضَةً رافِعَةً) قرائت شده است، که در این صورت حال است، یا برای «کاذبة» یا برای فاعل «وقعت»؛ و برخی هم گفته‌اند منصوب از باب مدح است. 📚مجمع البيان، ج‏9، ص322 ؛ معجم القراءات ج۹، ص290 @yekaye
🔹رافِعَةٌ ▪️ظاهرا ماده «رفع»‌ در اصل دلالت دارد بر جذب یا دفع چیزی در مسافتی به سمت بالا با قوت (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص831). ▫️و اینکه اشاره شد به دو کلمه «جذب» و «دفع»، شاید همین یکی از وجوه تفاوتهای این ماده با ماده «رد» است؛ چرا که گفته‌اند تفاوت «رفع» با «رد» در این است که رد فقط ناظر به عقب زدن است، اما «رفع» هم می‌تواند به سمت جلو باشد و هم به سمت پشت (الفروق في اللغة، ص107 ) ▪️اگرچه درباره اینکه نقطه مقابلِ «خفض»‌، رفع است اتفاق نظر وجود دارد؛ اما اینکه آیا «رفع» فقط در مقابل «خفض» است یا خیر، اختلاف است. ▫️برخی اصرار دارند که «وضع» [بر زمین نهادن] هم نقطه مقابل «رفع» است (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص423؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل، ص831) ▫️و برخی بشدت با این مطلب مخالفت کرده‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏4، ص183 ) ▫️و برخی حتی کلمه «ذلت» ‌را هم نقطه مقابل «رفعت» می‌دانند. (كتاب العين، ج‏2، ص125) ▪️برخی «رفع» ‌به معنای نزدیک کردن را هم از همین باب دانسته‌اند، چنانکه تعبیر «رَفَعْتُه للسُّلطان» از این باب است و بر همین اساس تعبیر «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» را هم به معنای «مقرّبة لهم» دانسته‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص424) که اگر چنین باشد، ظاهرا این معنا دلالت بر تقدیم کردن دارد که یک نحوه نزدیک کردنی است که با بالا بردن آن چیزی که تقدیم می‌شود به خدمت کسی که به او تقدیم می‌شود همراه است. ▫️ البته غالبا کلمه «مرفوعة» در این آیه را به همان معنای «برافراشته» گرفته‌اند خواه به معنای «بساط برافراشته» باشد، یا «بنای رفیع» و یا «زنان بلندمرتبه از حیث عقل و جمل» (مجمع البيان، ج‏9، ص330 ) و موید این برداشت اخیر، کاربردهای دیگر این کلمه است که در همین معنای «رفعت داده شده» [بلندمرتبه و رفیع] می باشد؛ یعنی در آیه «في‏ صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» (عبس/13-14) که وصف «صُحٌف» است و یا در آیه «فيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ» (غاشیه/13) که وصف سریر [= تخت سلطنتی] ها، ویا در آیه «وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» (طور/5) که در وصف سقف است. ▪️همچنین ماده «رفع»‌به معنای پخش کردن و منتشر کردن و ابلاغ به دیگران به کار رفته است (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص424) که ظاهرا در مورد خبری به کار می‌رود که از دیگران مخفی مانده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص360) و ظاهرا وجه تسمیه‌اش همین است که با بالا آوردن آن خبر، آن را در معرض دید همگان قرار می‌دهیم. و شاید کاربرد این کلمه در آیه «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ‏» (انشراح/4) از همین باب باشد ▪️ماده «رفع» هم در امور مادی به کار می‌رود و هم در امور معنوی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏4، ص183)؛ 🔸در امور مادی، ▫️ هم در جایی که چیزی از جایی که هست بالاتر برده شود به کار می‌رود: «وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ» (بقره/63 و 93) ، «فيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ» (غاشیه/13)؛ « وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ» (یوسف/100) ▫️هم در جایی که بر ارتفاع چیزی افزوده شود: «وَ إِذْ يَرْفَعُ‏ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ» (بقرة/127)؛ ▫️و هم در مورد بالا بردن صدا «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِ» (حجرات/2) ▪️و در امور معنوی، ▫️هم در مورد بالا بردن مقام و منزلت و درجه معنوی افراد: «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى‏ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ» (آل عمران/55) ، «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» (اعراف/176) ، «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا» (مریم/57) ، «وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» (بقره/253) ، «نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ» (انعام/83؛ یوسف/76) ، «رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» (انعام/165؛ زخرف/32) ، «نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ» (76) ، «رَفيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ» (غافر/15) ، «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» (مجادله/11) ▫️هم بالا بردن یاد آنان، و در واقع، خوش‌نام کردن آنان: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ‏» (انشراح/4) ▫️و هم درباره بالا رفتن عمل صالح: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (فاطر/10) ▪️و مواردی هم هست که اگرچه ظهور اولیه‌شان ناظر به امور مادی و دنیوی است؛ اما ظهور جدی در رفعت معنوی و ملکوتی و ترفیع مقام و منزلت هم دارند، مانند بحث از رفعت آسمان و آسمانها: «اللَّهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» (رعد/2) ، «وَ السَّماءَ رَفَعَها» (الرحمن/7) ، «رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها» (نازعات/28) ، «وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» (غاشیه/18) (مفردات ألفاظ القرآن، ص360-361) @yekaye 👇ادامه مطلب👇