eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هَباءً ▪️کلمه «هبوة» هر گرد و غباری است که مانند دود در آسمان پخش شود و «هباء» به معنای گرد و غبار ریزی است که روی زمین بلند و پخش می‌شود؛ و «هباء منبث» به آن گرد وغباری می‌گویند که وقتی نور از یک دریچه وارد می‌شود نمایان می‌گردد (كتاب العين، ج‏4، ص97 ). در واقع، «هباء» از حیث ظرافت و نازکی همانند شعاع [نور] است که غالبا همراه با شعاع نور خورشید که از دریچه می‌تابد دیده می‌شود (مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) و برخی بر این باورند که اساساً خود «هباء» آن گرد و غبار بشدت ریزی است که جز در چنین حالتی (اینکه نور از یک دریچه در اتاق بتابد و تحت آن نور دیده شود) ‌رویت نمی‌شود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص832 ) ▪️بر این اساس برخی بر این باورند که ماده «هبو» در اصل دلالت دارد بر خود گرد و غبار، و رقت و خُردی‌ای که در آن است، هرچند قبول کرده‌اند که تعبیر «هَبَا الغبارُ» در جایی به کار می‌رود که گرد و غبار پخش شود. (معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص31 ) یعنی اصل ماده را خود آن چیزی که ریز و نرم است و در هوا بلند می‌شود دانسته؛ و گفته‌اند این کلمه برای دلالت بر آخرین مرتبه تشتت و پراکندگی، که هیچ اثری از ثبوت و استواری در آن یافت نشود به کار می‌برند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، ص237 ) ▪️ اما به نظر می‌رسد که حق با کسانی است که در محور اصلی این کلمه وضعیت این غبار (و نه صرفاً غبار بودنش) دانسته‌‌اند یعنی: برخاستن گرد و غبار (و هر چیزی که این اندازه خُرد و ظریف باشد) از جایش به نحوی که پخش و پراکنده شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص72 ). 📿از این ماده تنها همین کلمه «هباء» و فقط دو مورد در قرآن کریم آمده است. (مورد دیگر: وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً؛ فرقان/23) @yekaye
🔹مُنْبَثًّا قبلا بیان شد که ▪️ماده «بثث» در اصل دلالت دارد بر نشر و پخش کردن؛ وبه تعبیر دیگر، پراکندن و آشکار کردن چیزی؛ ویا پراکندن و برانگیختن چیزی، آن گونه که باد گرد و خاک را برمی‌انگیزاند و می‌پراکند؛ و در یک کلام بر نشر (پخش کردن) و تفریق (پراکندن): چنانکه «بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّة» (بقره/۶۴؛ لقمان/۱۰) ، «ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ» (جاثیه/۴) ، «بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً» (نساء/۱) از باب این است که با ایجاد آنها، آنان را در زمین پراکند و آشکار نمود، 🔸 تفاوت «تفرّق» (متفرق کردن) و «بثّ» را در این دانسته‌اند که ماده «فرق» و تفرق و «فُرقه» به جدا کردن بین دو امر یا بیشتر اطلاق می‌گردد؛ اما «بث» ‌برای جدا کردن اشیای متعدد و فراوان در مواضع مختلف به کار می‌رود؛ و از این رو برای جدایی انداختن بین دو چیز تعبیر تفرقه به کبار می‌رود، اما «بث» به کار نمی رود. ▪️«مبثوث» به چیزی که «متفرق و پراکنده شده» گویند: «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ» (قارعه/۴)؛ و تعبیر «وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ» (غاشیه/۱۶) به معنای فرش‌های متعدد و متفرقی است که پهن شده‌اند. ▪️این ماده وقتی به باب انفعال می‌رود، به معنای پذیرفتن حالت پراکندگی است: «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» (واقعه/۶) چنانکه به استعاره به فردی که غش کرده و بیهوش شده باشد «رجل مُنَبثّ» گویند. ▪️این کلمه در معنای نزدیک به «حزن» هم به کار رفته «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّه» (یوسف/۸۶)؛ ظاهرا بهترین توجیه آن است که «بث» حزن و غم و اندوه شدیدی است که در نفس شخص جمع می‌شود و وی را وادار می‌کند که این ناراحتی‌اش را به دوستانش ابراز کند و در واقع این ناراحتی را بین آنان بپراکند. 🔸در تفاوت حزن با بث گفته‌اند که در کلمه حزن، تاکید کلام بر اندوه شدید است، اما در «بث» تاکید بر تشتتی و پراکندگیِ خاطری است که بر شخص عارض می‌گردد. 🔖جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 1) از امام کاظم ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که مردی از امیرالمومنین ع پرسید مقصود از تعبیر «هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان/23) [که خداوند می فرماید «و به هر گونه كارى كه كرده‏اند مى‏پردازيم و آن را هباء منثور مى‏سازيم] چیست؟ فرمود: آن غباری که بر اثر عبور چهارپایان با سمهایشان به هوا بلند می‌شود. گفت: بفرمایید مقصود از «هَباءً مُنْبَثًّا» چیست؟ فرمود: [آن غباری که دیده می‌شود در اثر] شعاع نور خورشید که از دریچه‌ای به درون اتاق می‌تابد. 📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص178؛ النوادر( للراوندي)، ص55 أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ حَدَّثَنِي‏ مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّه‏ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «هَباءً مَنْثُوراً»؟ فَقَالَ ع مَا حَمَلَتِ الدَّوَابُّ بِحَوَافِرِهَا مِنَ الْغُبَارِ. قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «هَباءً مُنْبَثًّا»؟ قَالَ ع شُعَاعُ الشَّمْسِ يَخْرُجُ مِنْ كَوَّةِ الْبَيْتِ. ✅همین مضمون در کتب اهل سنت نیز با سندهای دیگر از امیرالمومنین ع روایت شده است؛ مثلا در: 📚 ‌الدر المنثور، ج‏6، ص154 ؛ 📚 الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏9، ص201؛ 📚 الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏18، ص197 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
973) 📖 فكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 📖 ترجمه 💢پس غباری پراکنده باشند. سوره واقعه (56) آیه 6 1398/12
. 1️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً» با وقوع قیامت، کوهها چنان درهم کوبیده و خرد و خمیر شوند که از آنها صرفا غباری پراکنده بماند؛ آن هم نه غباری که در حالت عادی با چشم دیده می‌شود بلکه «هباء منبث» ذراتی چنان ریز است که تنها اگر نور خورشید از دریچه‌ای به درون اتاقا بتاید آن ذرات به چشم می‌آیند. یعنی از آن استواری و عظمت کوهها در قیامت هیچ نمی‌ماند، اگر هم کوه به گرد و غباری تبدیل می‌شود، چنان غبار ریزی است آن اندازه نیست که مستقیما و در حالت عادی دیده شود❗️ @yekaye
یک آیه در روز
973) 📖 فكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 📖 ترجمه 💢پس غباری پراکنده باشند. سوره واقعه (56) آیه 6 1398/12
. 2️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً» چنانکه قبلا هم اشاره شد، این آیات معانی عمیقتری هم دارند. یکی از آن معانی شاید این باشد که ما تعبیر «کانت» را به همان معنای اصلی خود بگیریم. در واقع، اغلب مفسران و مترجمان، با توجه به اینکه حرف «فـ»، فاء تفریع است (یعنی این جمله را مبتنی بر جمله قبل می‌کند)، «کانت» را به معنای «صارت: شد» بلکه به معنای «تصیر:‌ می‌شود» ترجمه کرده‌اند؛ یعنی گویی آیه می‌خواهد بفرماید که وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده می‌شوند. در حالی که «کانت» یعنی «بود»؛ یعنی آیه می‌فرماید وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده بودند. یک معنایش – که تناسب دارد با معنایی از آیه قبل که در تدبر3 در جلسه قبل بدان اشاره شد - شاید این باشد که می‌خواهد ما را به حقیقت و باطن کوهها توجه دهد؛ یعنی قیامت انسان وارد عالمی عمیقتر می‌شود که در آنجا اشیاء را نه به ظاهرشان، بلکه با باطن و حقیقتشان می‌یابد و می‌شناسد. پس وقتی واقعه قیامت برای کسی حاصل می‌شود، کوههای باصلابت در نظرش کاملا خرد و خمیر می‌شود؛ و می‌فهمد که این کوهها نه تنها ثبات و تجمع و استواری و صلابتی از خود ندارند، بلکه به خودوی خود، صرفا همچون غباری پراکنده بی‌ثبات و متفرق و بی‌بنیاد و سست بودند. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: سوره واقعه (56) آیه 7 1398/12/17 12 رجب 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 أَزْواجاً قبلا بیان شد که ▪️ماده «زوج» در اصل بر مقارنت و اینکه چیزی قرین چیز دیگری شود، وبه تعبیر دیگر، تداخل بین دو چیز به طوری که با هم مختلط و مرتبط و درهم‌تنیده شوند، به کار می‌رود؛ و به مناسبت همین مقارنت است که به هریک از زن و شوهر، وقتی در قبال همسرش در نظر گرفته شود «زوج» گفته می‌شود. ▪️در واقع، این ماده در اصل برای مقارنت اشیای مشابه به کار رفته است، چون تشابه یک نحوه مقارنت بین دو چیز ایجاد می‌کند: «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَت‏» (تکویر/7)، «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ» (صافات/22) و بدین مناسبت بتدریج در مورد یک صنف ویا نوع که افرادش با هم در نوعیت ویا صنف مربوطه شباهت دارند هم به کار رفته: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» (حجر/88) ، «وَ آخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْواجٌ» (ص/58) ▪️نکته جالبی که اغلب اهل لغت تذکر داده‌اند این است که «زوج» به «واحد» اطلاق می‌شود نه به «دوتا»؛ یعنی اگرچه در حساب، زوج در مقابل فرد و به معنای عددی است که قابل تقسیم بر دو باشد، اما در استعمالات رایج زبان عربی، به یکی از دو چیزی که قرین همدیگرند «زوج» گفته می‌شود (اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ، بقره/۳۵؛ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ، بقره/230؛ وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ، نساء/20) و وقتی بخواهند به هر دو با هم اشاره کنند باید از تعبیر «زوجین» استفاده کنند (فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى،؛ قيامت/۳۹؛ قُلْنَا احْمِلْ فيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْن، هود/40)؛ مثلا وقتی گفته شود زوجِ کبوتری را دیدم، به معنای این نیست که دوتا کبوتر را دیدم، بلکه به معنای آن است که کبوتری را دیدم که می‌دانم کبوتر دیگری هست که همسرِ اوست؛ پس زوج نه به معنای «دو چیز» بلکه به معنای هر چیزی است که قرینی و همتا [یا مقابل] ای داشته باشد؛ از این رو وقتی که می‌فرماید «وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ» ‏(ذاريات/۴۹) ضرورتاً معنایش این نیست که از هر چیزی دو چیز هست یا هر چیزی مذکر و مونث دارد؛ بلکه بدین معناست که هر چیزی که آفریدیم زوج است از این جهت که ضد یا مشابه یا همتا و یا دست کم ترکیبی – مثلا ترکیب از ماده و صورت، یا جوهر و عرض یا … – دارد. در واقع، زوجیتِ زوج حکایت از آن دارد که در تحقق و سامان یافتنش نیازمند ترکیب و یک نحوه رابطه متقابل با قرین خویش است و شاید بدین معناست که خداوند همه چیز را زوج آفریده و تنها خودش است که زوج نیست و هیچ زوجی ندارد. ▪️جمع کلمه «زوج» ، «أزواج» است که با توضیحات فوق معلوم می‌شود که ضرورتاً به معنای «دوتا»ها نیست، بلکه یا به معنای «همسر»ها (رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا، فرقان/۷۴؛ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً، تحریم/۳) و یا به عنوان مطلقِ «قرین‌»ها و اموری که با هم مشابه‌اند می‌باشد؛ چنانکه در مورد آیه «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ‏» (صافات/۲۲) گفته‌اند به معنای «قرین‌ها»ی [=همنشینانِ] آنهاست که در کارهایشان بدانها اقتدا می‌کردند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۸۵) ویا در آیه «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» (واقعه/7) گفته اند به معنای اصنافی است که با همدیگرند، همان طور که به دو لنگه کفش «زوجان» گفته می‌شود. ▪️بدین ترتیب در مورد کاربردهای «زوج» در قرآن باید دقت ویژه‌ای مبذول داشت، چنانکه برخی بر این باورند که در آیه «أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ» (حج/۵) زوج به معنای «رنگ» است از این جهت که همواره قرین هر چیزی است؛ و یا در آیه «أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى»‏ (طه/۵۳) به معنای انواع متشابه و در آیه «مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ» (لقمان/۱۰) و آیه «ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ» (أنعام/۱۴۳)‌به معنای اصناف (صنف‌های گوناگون) می‌تواند باشد و یا در آیه «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» ‏(تكوير/۷) به معنای آن است که هر پیروی قرین و همنشنی بهشتی یا جهنمیِ آن کسی می‌شود که پیرویش را می‌کرده است. این توضیح نشان می‌دهد که این واژه، ظرفیتهای معنایی فراوانی دارد و همان طور که ایشان به برخی از ظرفیت‌هایی معنایی این واژه در برخی آیات اشاره کردند، شخص می‌تواند با یافتن شواهد کافی، در همین آیات، برخی دیگر از ظرفیت‌های معنایی این کلمه را پیاده کند. 🔖جلسه 784 http://yekaye.ir/ya-seen-36-36/ @yekaye
🔹ثَلاثَةً قبلا بیان شد که ▪️کاربرد ماده «ثلث» بر معانی ناظر به «عدد سه» چنان شیوع دارد که بسیاری از اهل لغت اصل این ماده را همین دلالت بر عدد سه می‌دانند. با این حال برخی بر این باورند که اصل این ماده امساک و تعلق [= نگه داشتن] تعدادی دانه یا چیز کوچک بوده، چنانکه کلمه «ثَلِثان» به معنای انگور ثعلب است که درختهای کوتاهی دارد و خشه‌هایش از چند دانه تجاوز نمی‌کند، و احتمال داده‌اند که عدد سه را به همین مناسبت اول بار از این ماده اخذ کرده‌اند؛ و البته در قرآن هم فقط در همین معنای عدد سه به کار رفته است. ▪️خود عدد ۳ (در مقام شمارش و بدون اینکه وصف شیء خاصی قرار بگیرد) به صورت «ثلاثة» (چه برای مذکر و چه مونث) بیان می‌شود: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ» (مجادله/۷) «وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا» (نساء/۱۷۱) «وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذينَ خُلِّفُوا» (توبه/۱۱۸) «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ» (کهف/۲۲) «قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ» (مائده/۷۲) ▪️این کلمه وقتی به عنوان وصف و مقدار چیزی به کار می‌رود، به لحاظ لفظی مذکرو مونث می‌شود و غالبا قبل از موصوف خود می‌آید: «ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا» (مریم/۱۰) «ثَلاثَ مَرَّاتٍ» (نور/۵۸) «ذي ثَلاثِ شُعَبٍ» (مرسلات/۳۰) و «ثَلاثَةَ قُرُوءٍ» (بقره/۲۲۸) «ثَلاثَةَ أَيَّامٍ» (بقره/۱۹۶ و آل‌عمران/۴۱ و مائده/۸۵ هود/۶۵) «فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ» (طلاق/۴)؛ و گاه بعد از موصوف خود نیز به کار می‌رود: «في‏ ظُلُماتٍ ثَلاث» (زمر/۶) «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» (واقعه/۷) ▪️و «ثلاثاء» هم که الف ممدود (اء) به جای تای تانیث (ة) می‌آید عددی است که خاص روز می‌شود و لذا به معنای سه‌شنبه است. ▪️«ثُلاث» (سه تا سه تا) (وزن فُعال همانند شجاع) صفتی است که صیغه‌اش دلالت بر نحوه‌ای استمرار و تداوم دارد؛ و این تداوم با عبارت اخرای این معنا (ثلاثه ثلاثه) نشان داده می‌شود: «مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» (نساء/۲ و فاطر/۱) 🔖جلسه 937 http://yekaye.ir/an-nesa-4-12/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 1) جابر جعفى روايت كرده است كه امام صادق عليه‌السلام فرمودند: اى جابر، همانا خداوند تبارك و تعالى خلق را سه قسم آفريد و اين است معنى سخن خداوند که فرمود: «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً، فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ: و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: پس اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست؟ و اصحاب شومی، و اصحاب شومی چیست؟ و سبقت‌گیرندگان سبقت‌گیرندگان؛ آنان‌اند که مقرب‌اند» (واقعه/7-11) پس سبقت‌گیرندگان همان رسولان خدا [یا:‌رسول الله ص] و افراد خاص از آفریدگان خداوندند، خدا پنج روح را در ايشان قرار داده است: آنان را به روح‏القدس [روح مقدس] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، چيزها را شناختند [یا: با امداد او پیامبران مبعوث شدند]، و آنان را به روح‏الإیمان [= روح ایمان] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، ترس از خداوند عزّوجلّ در دل داشتند، و آنان را به روح‏القوّة [=روح قوت و توانایی] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، بر طاعت خداوند توانايى یافتند، و آنان را به روح‏الشهوة [روح شهوت و تمایل] تقویت فرمود؛ كه به واسطه آن، میل به طاعت و خداوند عزّوجلّ پیدا کردند، و نافرمانى‌اش را ناخوش داشتند، و در آنان روح‏المدرج [روح حركت كردن و در نورديدن] را قرار داد كه به واسطه آن است که مردمان رفت و آمد می کنند. 📚الكافي، ج‏1، ص271-272؛ 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص446؛ 📚تفسير فرات الكوفي، ص465 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ [النَّاسَ] ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ ع [هُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص] وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ‏ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ [بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ] وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا [قَوُوا] عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِي بِهِ يَذْهَبُ [يَذْهَبُ بِهِ] النَّاسُ [يَذْهَبُ النَّاسُ فِيهِ] وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِي الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ [فِي الْمُؤْمِنِينَ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ وَ هُمْ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ] رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا [قَوُوا] عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِي بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ [يَذْهَبُ بِهِ] وَ يَجِيئُونَ. ✅تبصره معلوم است که مقصود از «پنج» روح، نه پنج روح مجزا، بلکه مراتب روح انسان است، که طبق این روایات و روایات دیگری که ذیل آیات بعدی هم خواهد آمد، سه‌تای آخر تقریبا در همه انسانها وجود دارد، پیامبران به همه این پنج مرتبه دست یافته‌اندن و بقیه مردم متناسب با میزان ایمان‌شان به مراتبی از اینها دست می‌یابند. @yekaye
☀️2) اصبغ بن نباته می‌گوید:‌شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و گفت: مردم می‌پندارند که بنده زنا نمی کند در حالی که مومن باشد؛ و دزدی نمی کند در حالی که مومن باشد؛ و شرابخواری نمی کند در حالی که مومن باشد؛ و ربا نمی‌خورد در حالی که مومن باشد؛ و خون کسی را به حرام بر زمین نمی‌ریزد در حالی که مومن باشد. این بر من سنگین آمده است و سینه‌ام از آن به تنگ آمده چرا که گمان می کنم یک چنین بنده‌ای که مانند من نماز می‌خواند و مثل من دعا می‌کند و می‌توانیم با هم رابطه سببی [پیوندهای خانوادگی] داشته باشیم و او از من ارث ببرد و من از او ارث ببرم، به خاطر یک گناهی که انجام داده کاملا از ایمان خارج شده باشد! امیرالمومنین ع فرمودند: درست است؛ و من از رسول الله ص شنیدم که می فرمود: دلیل بر این مطلب، کتاب الله است که [خداوند در آن توضیح داده] که خداوند عز و جل مردم را در سه دسته آفریده یعنی آنان را در سه جایگاه قرار داده است؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود »اصحاب میمنت» و «اصحاب شومی» و «سبقت‌گیرندگان». ✳️تبصره در ادامه این حدیث، حضرت ضمن اشاره به وجود مراتب روح در هرکس - که در حدیث قبل نیز اشاره شد - می‌خواهند با توجه دادن به این سه گروه، نحوه تطبیق متفاوت مطلب مذکور بر افراد جامعه را بیان کنند؛ که این ادامه به تناسب، در بحث‌های حدیثی آیات بعد خواهد آمد. 📚الكافي، ج‏2، ص282 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص فَقَالَ‏: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا يَزْنِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَأْكُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ. فَقَدْ ثَقُلَ عَلَيَّ هَذَا وَ حَرِجَ مِنْهُ صَدْرِي حِينَ أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ يُصَلِّي صَلَاتِي وَ يَدْعُو دُعَائِي وَ يُنَاكِحُنِي وَ أُنَاكِحُهُ وَ يُوَارِثُنِي وَ أُوَارِثُهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ يَسِيرٍ أَصَابَهُ. فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص صَدَقْتَ؛ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ كِتَابُ اللَّهِ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ وَ أَنْزَلَهُمْ ثَلَاثَ مَنَازِلَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ‏ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» وَ «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» وَ «السَّابِقُونَ»... @yekaye
☀️3) حذیفه حکایت کرده است که: یک بار رسول الله ص به بلال فرمود که قبل از اینکه وقت اذان شود برود و اذان دهد و مردم را به مسجد بخواند؛ و این در روز سیزده رجب بود. چون بلال اذان داد، مردم بشدت ناراحت شدند و گفتند هنوز رسول الله در بین ماست و نه از ما غایب شده و نه از دنیا رفته است [یعنی این اذان بی‌موقع چه توجیهی دارد؟] پس جمع شدند و نزد هم گرد آمدند؛ که دیدند رسول الله در حال آمدن است؛ ایشان آمد و به یکی از درهای مسجد رسید و به مکانی در مسجد که «سُدَّه» نامیده می‌شد تکیه داد و سلام کرد و فرمود: ای اهل سدّه! آیا مطلبی که بگویم گوش می‌دهید؟ گفتند: بله، گوش می دهیم و اطاعت می کنیم. فرمودند: آیا این را به گوش دیگران هم می‌رسانید؟ گفتند: بله، یا رسول الله! قول می‌دهیم. فرمود: به شما خبر می‌دهم که همانا خداوند خلایق را در دو دسته قرار داد و مرا در بهترین این دو قرار داد؛ و این همان اصحاب یمین [گروه دست راست] و اصحاب شمال [گروه دست چپ] است؛ پس من از اصحاب یمین هستم و بهترینِ اصحاب یمین‌ام. سپس این دو قسم را سه قسم کرد و من را در بهترینِ این سه قسم قرار داد, و این همان است که فرمود: « فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ: و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: پس اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست؟ و اصحاب شومی، و اصحاب شومی چیست؟ و سبقت‌گیرندگان سبقت‌گیرندگان.» (واقعه/7-11) و من از سبقت‌گیرندگانم و من بهترین سبقت‌گیرندگانم. سپس این سه را در قبیله‌ها [جماعت‌های متعدد] قرار داد و مرا در بهترین قبیله قرار داد و این همان است که فرمود: « يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ: اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت گرامی‌ترين شما نزد خدا تقواپیشه‌ترين شماست. (حجرات/13)؛ پس همانا قبیله من بهترین قبیله است و من سرور فرزندان آدم و گرامی داشته‌ترین شما نزد خداوند هستم، و اینها اصلا از باب فخرفروشی نیست. سپس این قبایل را در خانه‌هایی قرار داد و مرا در بهترین این خانه‌ها قرار داد و فرمود: « إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً: جز اين نيست كه خداوند مى‏خواهد از شما اهل بيت هر گونه پليدى را بزدايد و شما را یکسره پاكيزه گرداند.» (احزاب/33) بدانید که همانا خداوند مرا در میان سه تن از اهل بیتم برگزید و من سرورِ آن سه و تقواپیشه‌ترین‌شان هستم؛ و این اصلا از باب فخرفروشی نیست. مرا و برگزید و علی و جعفر دو فرزند ابوطالب را و حمزه بن عبدالمطلب را؛ ما در وادی ابطح* آرمیده بودیم و هیچیک از ما نبود مگر اینکه صورتش را با لباسش پوشانده بود، علی بن ابی‌طالب در سمت راست من؛ و جعفر بن ابوطالب در سمت چپ من؛ و حمزه بن عبدالمطلب کنار پای من [آرمیده بودند] پس بناگاه حرکت بال فرشتگان و سردی بازوی علی بن ابی طالب که روی سینه من افتاده بود مرا بیدار کرد؛ پس از بسترم برخاستم و جبرئیل را همراه سه فرشته دیدم که یکی از آن سه فرشته [از جبرئیل] پرسید: به جانب کدامیک از این چهار نفر فرستاده شده‌ای؟ او با پایش ضربه آرامی به من زد و گفت: به این! گفت: او کیست؟ و از او خواست که مرا بشناساند. گفت: این [حضرت] محمد سرور پیامبران است؛ و این علی بن ابی‌طالب سرور اوصیاء است؛ و این جعفر بن ابی‌طالب است که برایش دوبال خضاب کرده است که با آن دو در بهشت به پرواز درمی‌آید؛ و این حمزه بن عبدالمطلب سیدالشهداء است. ✳️پی‌نوشت: «ابطح» ناحيه‌اي‌ است بين‌ مكه‌ و مِنى‌ بر سر راه‌ مدينه‌ در يك‌ فرسخى‌ شهر مكه‌ كه‌ از يك‌ سوي‌ به‌ كوه‌ حُجون‌ و بطن‌ وادي‌ و از جانب‌ ديگر به‌ مسجد سلسبيل‌ محدود است‌ 📚تفسير القمي، ج‏2، ص347-348 ✅قریب به این مضمون پایانی، احادیث فراوانی آمده است، مانند روایتی که شیخ صدوق با سند متصل در الأمالي( للصدوق)، ص630 از ابن عباس آورده و ان شاءالله در جلسه 977 حدیث3 خواهد آمد؛ و خواهیم دید که آن مضمون در بسیاری از منابع اهل سنت نیز نقل شده است. 👇متن حدیث👇 @yekaye
☀️متن حدیث 3 أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ الْكَلْبِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ عَنْ رَبِيعَةَ السَّعْدِيِّ عَنْ‏ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَرْسَلَ إِلَى بِلَالٍ فَأَمَرَهُ فَنَادَى بِالصَّلَاةِ قَبْلَ وَقْتِ كُلِّ يَوْمٍ فِي رَجَبٍ لِثَلَاثَةَ عَشَرَ خَلَتْ مِنْهُ. قَالَ: فَلَمَّا نَادَى بِلَالٌ بِالصَّلَاةِ فَزِعَ النَّاسُ مِنْ ذَلِكَ فَزَعاً شَدِيداً، وَ ذُعِرُوا وَ قَالُوا: رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْنَ أَظْهُرِنَا لَمْ يَغِبْ عَنَّا وَ لَمْ يَمُتْ؟! فَاجْتَمَعُوا وَ حَشَدُوا. فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَمْشِي حَتَّى انْتَهَى إِلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَأَخَذَ بِعِضَادَتِهِ، فِي الْمَسْجِدِ مَكَانٌ يُسَمَّى السُّدَّةَ فَسَلَّمَ؛ ثُمَّ قَالَ: هَلْ تَسْمَعُونَ يَا أَهْلَ السُّدَّةِ؟ فَقَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا. فَقَالَ هَلْ تُبَلِّغُونَ؟ قَالُوا: ضَمِنَّا ذَلِكَ لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ أُخْبِرُكُمْ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «أَصْحابُ الْيَمِينِ» وَ «أَصْحابُ الشِّمالِ» فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ أَنَا خَيْرُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ. ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا أَثْلَاثاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» فَأَنَا مِنَ السَّابِقِينَ وَ أَنَا خَيْرُ السَّابِقِينَ. ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا قَبِيلَةً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» فَقَبِيلَتِي خَيْرُ القَبَائِلِ وَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَكْرَمُكُمْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ. ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُيُوتاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا بَيْتاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»، أَلَا وَ إِنَّ إِلَهِي اخْتَارَنِي فِي ثَلَاثَةٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ أَنَا سَيِّدُ الثَّلَاثَةِ وَ أَتْقَاهُمْ لِلَّهِ وَ لَا فَخْرَ. اخْتَارَنِي وَ عَلِيّاً وَ جَعْفَراً ابْنَيْ أَبِي طَالِبٍ وَ حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ. كُنَّا رُقُوداً بِالْأَبْطَحِ لَيْسَ مِنَّا إِلَّا مُسَجًّى بِثَوْبِهِ عَلَى وَجْهِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَمِينِي وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَسَارِي وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عِنْدَ رِجْلِي. فَمَا نَبَّهَنِي عَنْ رَقْدَتِي غَيْرُ خَفِيقِ أَجْنِحَةِ الْمَلَائِكَةِ وَ بَرْدِ ذِرَاعِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فِي صَدْرِي. فَانْتَبَهْتُ مِنْ رَقْدَتِي وَ جَبْرَئِيلُ فِي ثَلَاثَةِ أَمْلَاكٍ يَقُولُ لَهُ أَحَدُ الْأَمْلَاكِ الثَّلَاثَةِ: إِلَى أَيِّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ أُرْسِلْتَ؟ فَرَفَسَنِي بِرِجْلِهِ فَقَالَ إِلَى هَذَا. قَالَ: وَ مَنْ هَذَا؟! يَسْتَفْهِمُهُ. فَقَالَ: هَذَا مُحَمَّدٌ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ ص وَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ هَذَا جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ وَ هَذَا حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ. 📚تفسير القمي، ج‏2، ص347-348 ✅قریب به این مضمون احادیث فراوانی آمده است که برخی از آنها در جلسات بعد خواهد آمد؛ و البته اصل این حدیث نبوی با عبارات مختلف در کتب اهل سنت نیز روایت شده است. مثلا در: 📚حديث أبي نعيم عن أبي علي الصواف لأبي نعيم الأصبهاني، ص37-38 ؛ 📚الدر المنثور، ج6، ص605-606 ؛ 📚المعجم الكبير (للطبرانی)، ج3، ص56؛ ج12، ص112؛ 📚مختصر تاريخ دمشق، ج2، ص109؛ 📚السيرة النبوية (لابن‌كثير) ج1لإ ص192-193؛ 📚البداية والنهاية، ج2، ص316؛ 📚خصائص سيد العالمين، ص470؛ 📚الخصائص الكبرى، ج1، ص65؛ 📚السيرة الحلبية ج1، ص44؛ 📚إمتاع الأسماع (للمقريزي)، ج3، ص208؛ 📚فتح القدير (للشوكاني)، ج4، ص322 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: سوره واقعه (56) آیه 7
. 1️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» با اینکه انسانها در عمیق‌ترین وضعیت وجودی‌شان سه دسته شده‌اند، اما با توجه به وضعیت نهایی انسان که یا به بهشت می‌رود ویا به جهنم، انتظار اولیه این است که تقسیم نهایی انسانها دو دسته باشد. حدیث 3 عملا رمز این نکته را برملا می‌سازد. پیامبر اکرم ص بخوبی نشان می‌دهند که در تقسیم اول، انسانها به همین دو گروه تقسیم می‌شوند؛ اما در یک مرتبه بالاتر، این گروه بهشتیان‌اند به دو گروه تقسیم می‌شوند. شاید اشاره باشد به اینکه خداوند در یک تقسیم انسانها را در دو دسته «اصحاب میمنت و اصحاب مشئمت» قرار داد (در سوره بلد/۱۹-۲۰) و سپس در تقسیم دیگر، همین اصحاب میمنت را به دو دسته اصحاب یمین و السابقون تقسیم کرد (در سوره واقعه/۸-۱۱) شاید بتوان گفت، رفعت مقام «سابقون» نسبت به «اصحاب میمنه» بقدری زیاد است، که اگر تفاوت بهشتیان معمولی (اصحاب یمین و میمنه) و جهنمیان (اصحاب شمال و مشئمه) آنها را دو گروه می‌کند، تفاوت این اولیاء الله با سایر بهشتیان نیز سزاوار است که آنها را در دو گروه قرار دهد. شاید اگر روایت معروف تقسیم‌بندی سه‌گانه عبادات (عبادت عبید و تجار و احرار) را بر این تقسیم‌بندی سه‌گانه تطبیق دهیم، معلوم شود که چرا این تقسیم بهشتیان موجب شده که از اساس، تقسیم‌بندیِ سه‌تایی مطرح شود. @yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: سوره واقعه (56) آیه 7
. 2️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» چنانکه همه مفسران در اینجا توضیح داده‌اند، «ازواج» در اینجا به معنای «زوجِ» دوتایی نیست؛ و به کلماتی همچون «اصناف» و «جماعات» نزدیک‌تر است. البته برخلاف آنچه در زبان فارسی معروف است که «زوج» را برای «دوتا» به کار می‌بریم، کلمه «زوج» صرفا بر «یکی از طرفین» که همواره با دیگری همراه است به کار می‌رود نه برای نشان دادن «هردو». با این حال، جای انکار ندارد که باز «زوج» برای جایی به کار می‌رود که یک قرین برای شخص مورد نظر در کار باشد. پس چرا این تعبیر به کار برده شد؟ 🍃الف. در نکات ادبی بیان شد که کلمه «زوج» در اصل برای مقارنت اشیای مشابه به کار رفته است، و چون تشابه یک نحوه مقارنت بین دو چیز ایجاد می‌کند، به دو چیز مقارن هم «زوجین» گفته شده است. شاید علت به کار بردن کلمه «أزواج»‌برای این جماعتها تاکید بر شدت ارتباط و قرین بودن این گروهها باشد. 🍃ب. شاید نکته‌اش در تکراری باشد که در آیات بعد آمده است. در هر آیه‌ای این گروه را دوبار ذکر کرده است. البته شاید گفته شود که بار دوم که با تعبیر «ما ...؟» آمده، فقط یک سوال و اعجاب است: «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ: پس اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست؟ و اصحاب شومی، و اصحاب شومی چیست؟» اما آنچه احتمال فوق را بالا می‌برد گزینه سوم است که دیگر کلمه «ما» ندارد و می‌فرماید «السابقون السابقون». 🍃ج. شاید این زوج، واقعا دوگانه‌ای در هر انسانی مد نظر باشد؛ مثلا دوگانه هوای نفس و عقل که در انسان درگیر است؛ و این درگیری درونی است که انسانها را در این سه قسم قرار می‌دهد: کسی که عقلش بر هوای نفسش غالب می‌شود اصحاب میمنت است؛ کسی که هوای نفسش بر عقلش غالب می‌باشد اصحاب شومی است؛ و گروهی هم هستند که چنان عقل بر وجودش غالب است که اصلا جایی برای هوای نفس و درگیری بین این دو نمی‌ماند؛ که اینان سابقون‌اند. 📚(اقتباس از تفسیر ابن‌زید، که جامع البيان (طبری)، ج‏27، ص98 نقل شده است) 🍃د. ... @yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: سوره واقعه (56) آیه 7
. 3️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» معنای اولیه‌ای که از این آیه به ذهن متبادر می‌شود تقسیم‌بندی انسانها در این سه دسته است؛ اما با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا، معانی دیگری هم برای این تعبیر متصور است؛ از جمله اینکه ضمیر جمع در «کنتم» عام استغراقی باشد تا عام مجموعی؛ یعنی خطاب به تک تک انسانها باشد، نه به جماعت انسانها؛ 🤔آنگاه معنایش این خواهد بود که در هریک از شما این سه‌گانه وجود دارد؛ یعنی در وجود هریک از شما، هم اصحاب میمنه هست، هم اصحاب مشئمه و هم سابقون؛ و خود شمایید که باید یکی از این سه را در خود برتری دهید و تکلیف نهایی‌تان را آن قرار دهید. @yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: سوره واقعه (56) آیه 7
. 4️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» چرا از تعبیر «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً: و زوج‌هایی سه‌گانه بودید» استفاده کرد و نفرمود: «تکونوا: زوج‌هایی سه‌گانه می باشید»، یا «صرتم: زوج‌هایی سه‌گانه شدید» ویا «تصیروا: زوج‌هایی سه‌گانه می‌شوید» 🍃الف. حضور در قيامت و كيفيّت محشور شدن، به قدرى حتمى است كه گويا در گذشته محقق شده است. (تفسير نور، ج‏9، ص421) 🍃ب. می‌خواهد به حقیقت باطنی‌ای که در همین دنیا در انسانها موجود بوده اشاره کند. (شبیه مطلبی که در جلسه قبل، تدبر2 گذشت) 🍃ج. ... @yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: سوره واقعه (56) آیه 7
. 5️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» این سوره توضیح واقعه قیامت است. در آیات قبل، درباره برخی از واقعیاتی که با وقوع قیامت بر همگان آشکار می‌شود سخن گفت: اینکه همه چیز را زیر و رو می‌کند؛ زمین را بشدت می‌لرزاند و کوهها را خرد و خمیر و همچون گرد و غباری پراکنده می‌سازد. از این آیه تا بیش از نیمی از سوره، به دسته‌بندی‌ سه‌گانه‌ای در میان آدمیان می‌پردازد؛ و اگر باور کنیم که این واقعه، آنچه در مقابل ما واقعیت به نظر می‌رسید را زیر و رو می‌کند و برملاکننده واقعیت نهایی است، باید گفت مهمترین و اساسی‌ترین دسته‌بندی در انسانها، همین دسته‌بندی سه‌گانه است. 💠نکته تخصصی : هر الگوی انسان‌شناسی‌ای بر دسته‌بندی‌ای از انسانها استوار است؛ اساسا وقتی ما با واقعیات متکثر مواجه می‌شویم، برای فهم بهتر آنها چاره‌ای نداریم جز اینکه دسته‌بندی‌ای ارائه دهیم و آن افراد متکثر را در چند دسته قرار دهیم و بر اساس آنها همه آنها را بشناسیم. ▪️امروزه انواع دسته‌بندی‌ها از انسانها وجود دارد: ▫️بر اساس رنگ و نژاد (سفیدپوست، سیاه‌پوست، ...)، ▫️زبان (فارس، عرب، ترک، ...)، ملیت (ایرانی، عراقی، ...)، ▫️منطقه جغرافیایی (آسیایی، آفریفایی، و ...)، ▫️سن (کودک، نوجوان، ...)، ▫️طبقه اجتماعی (سرمایه‌دار، کارگر، ...)‌، ▫️شغل (پزشک، معلم، ...)، ▫️جنسیت (زن و مرد)، ▫️دین و مذهب (مسلمان، مسیحی، ...)، ▫️شکل و شمایل (بلند قد و کوتاه‌قد، چاق و لاغر، زیبارو و زشت‌رو، ...)، ▫️روحیات (تندمزاج، سردمزاج، ...)، ▫️و ... . 🤔این دسته‌بندی‌ها برخی بر اساس امور اعتباری و قراردادی است (مانند ملیت) و برخی بر اساس امور واقعی و عینی (مانند سن)؛ در برخی بر اساس امری در خود انسانهاست (مانند رنگ) و برخی بر اساس وضعیتی خارج از انسان (مانند منطقه جغرافیایی)؛ و بسیاری از اینها هم ترکیبی از این امور است. 🔺نکته مهم این است که هر دسته‌بندی‌ای فهم خاصی از انسان‌ها و موقعیت و روابط و اوصاف و ... آنها به دست می‌دهد، که در شناخت رفتارهای آنها و نوع تعاملی که با آنها بایدقرار کنیم و انتظاراتی که از آنها داریم موثر است. هرچه این دسته بندی بر اساس امور واقعی‌تر (در مقابل اعتباری) و ماندگار‌تر (در مقابل موقت و گذرا) در حقیقت انسان باشد، فهم عمیق‌تر و ریشه‌دارتری از انسان در اختیار ما قرار می‌دهد. مثلا با توجه به اینکه انسانها براحتی می‌توانند شغل، طبقه اجتماعی ویا حتی ملیت خود را تغییر دهند، شناخت‌های این‌چنین از یک انسان، شناختی بسیار در معرض تغییر است؛ بویژه که گاه یک نفر در ذیل چند عنوان از این دسته‌بندی‌ها قرار می‌گیرد؛ و گاه هریک از این دسته‌بندی‌ها وصف متفاوت (و گاه متعارض)ی به وی نسبت می‌دهد؛ مثلا می‌گوییم که «سرمایه‌داران چنین و چنان‌اند» و یا «ایرانی‌ها چنین و چنان‌اند» معلوم نیست که چه اندازه این حکم ما درباره شخص سرمایه‌دار ایرانی‌ای که الان در مقابل ماست، صادق باشد؛ و گاه به ازای فلان خصلت عمومی در سرمایه‌داران، خصلتی خلاف آن در ایرانی‌ها مطرح است. 💢با این توضیح می‌توان فهمید که عمیق‌ترین انسان‌شناسی، آن است که دسته‌بندی‌اش را بر اساس نهایی‌ترین لایه وجودی و حقیقت نهایی هر انسان قرار دهد، حقیقتی که هیچگاه – حتی با مرگ – از او جدا شدنی نیست؛ و کسی که بتواند انسانها را بر این اساس، فهم کند عمیق‌ترین فهم از انسانها را خواهد داشت و به بهترین سبک تعامل با آنها دست خواهد یافت. 🔆با این اوصاف، این سوره (و بلکه هر آیه و سوره‌ای که درباره قیامت سخن می‌گوید) در مقام معرفی عمیق‌ترین لایه‌های انسان‌شناسی است؛ و صرفا برای یک بشارت و هشدار نیست؛ بلکه همین خصلت تبشیری و انذار‌ی‌اش هم ناشی از این فهم عمیقی است که در خصوص حقیقت انسان برای خود او پدید می‌آورد. ✅تبصره عمیق ویا سطحی بودن دسته‌بندی‌ها به معنای این نیست که دسته‌بندی عمیق‌ می‌تواند جایگزین دسته‌بندی سطحی شود ویا با داشتن عمیق‌ترین دسته‌بندی، نیازی به سایر دسته‌بندی‌ها نداشته باشیم. به تعبیر دیگر، شناخت عمیق‌ترین لایه وجودی انسان، ما را از اینکه مستقلا به شناخت لایه‌های دیگر وجود انسان اقدام کنیم بی‌نیاز نمی‌کند؛ و هر لایه‌ای از انسان، اقتضائات خود را دارد؛ و خود قرآن کریم هم انواعی از دسته‌بندی‌ها را در میان انسانها مطرح کرده است. مثلا یک سطح انسان‌شناسی، سطح رفتاری آنهاست که انسانها را در دسته‌های نیکوکار و بدکار و ... قرار می‌دهد. سطح عمیق‌تری از آنها، سطح باورهای عمیق آنهاست که انسان‌ها را در دسته‌های مومن و منافق و ... قرار می‌دهد. با این حال، این گونه نیست که اگر کسی مومن شد هرگز عمل بدی از او سر نزند ویا اگر منافق شد مطلقا کار خوبی انجام ندهد. @yekaye