eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
114 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹طَیرٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «طیر» در اصل دلالت دارد بر سبکی چیزی در هوا، و به این مناسبت استعاره گرفته شده برای هر حرکت سریعی، چنانکه «طار القوم» یعنی آنان با سرعت رهسپار شدند؛ و برخی بر این باورند که اساساً این ماده به معنای حرکت سریعی که بدون سنگینی و ثقل باشد، به کار می‌رود. ▪️بدین ترتیب، «طائر» به معنای «پرنده» است یعنی هرچیزی که با بالهای خود در هوا بسرعت حرکت می‌کند (وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ؛ انعام/۳۸). ▪️ برخی «طَیر» را جمعِ «طائر» دانسته‌اند (وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً، ص/۱۹؛ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ،‏ نور/۴۱) شبیه به «رَاكِب» که جمعِ آن «رَكْب» است؛ ▫️ اما برخی با این تحلیل مخالفت کرده و بر این باورند که «طیر» اسم جنس است که هم بر مفرد و هم بر جمع اطلاق می‌شود و شاهد آورده‌اند که در برخی موارد قطعا منظور جمع نبوده است، مانند «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّه، آل عمران/۴۹) و یا اینکه وقتی آن را در ردیف «جن» و «إنس» (که اسم جنس‌اند) قرار می‌دهند (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ؛ نمل/۱۷)، این هم علی‌القاعده اسم جنس می‌باشد؛ و نیز احتمال این را که در اصل این کلمه صفت مشبهه بوده باشد (مانند صَعب) بعید ندانسته‌اند. ▫️شاید هم بتوان گفت که «طیر» هم به معنای جمع و هم به معنای اسم حنس به کار می‌رود؛ شاهدش هم این است که اولا گاه بوضوح در معنای جمع، و نه اسم جنس، به کار رفته است؛ مانند «وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ» (نور/۴۱) و ثانیا وقتی حال برای آن آمده، گاهی به صورت مفرد آمده (به نحوی که با اسم جنس تناسب بیشتری دارد: وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً، ص/۱۹) و گاه به صورت جمع (که با جمع بودن تناسب دارد: أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ في‏ جَوِّ السَّماءِ، نحل/۷۹). ▪️کلمه «تَطَیُّر» را به معنای فال بد زدن به پرنده به کار می‌برند، ظاهرا از این جهت که برخی پرندگان (مانند کلاغ و …) را شوم می‌دانستند و به آنها فال بد می‌زدند، و کم‌کم آن را برای هرگونه شوم دانستن و فال بد زدنی به کار بردند (إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا، أعراف/۱۳۱؛ إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ، یس/۱۸) و به تَبَعِ آن کلمه «طائر» را هم به همین معنای «فال بد» استفاده کردند (قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ، نمل/۴۷) ▫️ و البته برخی علاوه بر این نکته، این احتمال را هم داده‌اند که چون فال بد زدن و شومی ناشی از نوعی سبکسری و اقدام بی‌تامل بوده، از این جهت هم این تعبیر ریشه در همان ماده «طیر» داشته باشد. مرحوم طبرسی هم احتمال داده که اصل این فال بد بر اساس واداشتن پرنده‌ای به چیزی که ناخوشایندش است بوده است. ▪️تعبیر «طائرِ» انسان، به معنای «عمل» انسان هم به کار رفته (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ،؛ إسراء/۱۳)، از باب اینکه این عملش، از او پر می‌گیرد و چه‌بسا که این هم، از همان «طائر» به معنای فال بد گرفته شده، چرا که ظاهرا استعمال آن در خصوص عمل بدی بوده که وبال گردن آدمی شده است. 📿جلسه ۷۶۵ http://yekaye.ir/ya-seen-36-18/ @yekaye
🔹یشْتَهُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «شهو» و کلمه «شهوة» به معنای اشتیاق نفس به چیزی، و رغبت شدید از جانب نفس به امری که آن را ملایم با خود می‌داند؛ و به تعبیر دیگر، برکنده شدن نفس است به سوی چیزی که دلش می‌خواهد و اینکه نفس چیزی را به خاطر لذتی که در آن هست بخواهد؛ و تفاوتش با «اراده» در آن است که اراده آن جایی است که بر اساس حکمت به سراغ کاری برویم، اما شهوت آن میل درونی‌ای است که به طور ضروری (ناخودآگاه و بدون فکر و برنامه‌ریزی) ما را به انجام کاری سوق می‌دهد. برخی بر این باورند که این ماده در خصوص رغبت به امور بدنی و جسمانی به کار می رود که غالبا از احساس خلو و نیاز بدان آن حاصل می‌شود. ▪️«شهوة» در اصل مصدر ثلاثی مجرد است که جمع آن «شهوات» می‌شود؛ والبته گاه در مورد چیزی که متعلق شهوت و میل قرار گرفته و یا در مورد قوه‌ای که انسان را به سوی شهوات می‌راند نیز به کار می‌رود، چنانکه در آیه «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ»‏ (آل عمران/۱۴) هر دو معنا محتمل است. ▪️این ماده به صورت فعل در قرآن همواره در باب افتعال (اشتهی، یشتهی) به کار رفته است؛ «اشتهاء» دلالت می کند بر مطاوعه (= پذیرش) و اختیار و برگزیدن امری که مورد رغبت قرار گرفته؛ و چه‌بسا بتوان گفت که هرجا که رغبت شدید و تمایل اکیدی در کار باشد تعبیر «اشتها» به کار می رود: «وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ‏» (فصلت/۳۱) «هُمْ في‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» (انبیاء/۱۰۲) 🔸در کاربردهای قرآنی این ماده برای لذات مادی و دنیوی‌ای که غالبا پیروی آنها با مذمتی همراه بوده به صورت مصدر ثلاثی مجرد (شهوة) استفاده شده: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ» (آل عمران/۱۴) «يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً» (نساء/۲۷) «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ» (آل عمران/۸۱ و نمل/۵۵) «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» (مریم/۵۹) ▫️و فقط در دو مورد برای چنین حالتی از این ماده به صورت فعل آمده: «وَ حيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ» (سبأ/۵۴) «وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ» (نحل/۵۷) 🔹ولی درباره لذائذ اخروی (خواه آنچه به افراد می‌رسد یا لذایذ اخروی‌ای که از برخی افراد دریغ می‌شود) همواره به صورت فعل، استفاده شده است: لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ (انبیاء/۱۰۲) لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ (فصلت/۳۱) فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ (زخرف/۷۱) وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (طور/۲۲) وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (واقعه/۲۱) وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ (مرسلات/۴۲) ▪️مرحوم مصطفوی در تفاوت شهوات دنیوی و اشتهاهای اخروی چنین توضیح داده که اولی دلخواهی است که باید برایش تلاش کرد و آن را به دست آورد (بویژه کلمه «اتبعوا الشهوات» قابل توجه است)؛ اما دومی دلخواه‌هایی است که حاضر و آماده و بالفعل است و تلاشی نیاز ندارد؛ و بعید نیست که بتوان همین را ضابطه تفاوت این دو واژه دانست؛ و شاید هم تفاوت همان است که با افتعال دلالت بر شدت و رغبت بیشتری داشته باشد و این با توجه به شدت وجودی آخرت کاملا قابل توجیه است. 📿جلسه ۸۵۲ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-81/ @yekaye
🌹 حلول ماه مبارک رمضان و بهار قرآن بر عاشقان کلام الهی و دلداگان حریم معبود مبارک باد 🌹 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) عبدالله بن سنان می‌گوید: از امام صادق ع درباره بهترین خوردنی‌ها در دنیا و آخرت سوال کردم. فرمود: گوشت! آیا سخن خداوند عز و جا را نشنیده ای که: «و گوشت پرنده‌ای، از آنچه میل دارند» (واقعه/21) 📚الكافي، ج‏6، ص308؛ المحاسن، ج‏2، ص459-460 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سَيِّدِ الْآدَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؟ فَقَالَ اللَّحْمُ؛ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ». @yekaye
☀️۲) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند: گوشت، آقای همه طعام‌ها در دنیا و آخرت است. ☀️ب. و از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند: آقای خوردنی‌های بهشت، گوشت است. 📚الكافي، ج‏6، ص308؛ المحاسن، ج‏2، ص459-460 ☀️الف. عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّحْمُ سَيِّدُ الطَّعَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. ☀️ب. عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيِّدُ آدَامِ الْجَنَّةِ اللَّحْمُ. @yekaye
☀️۳) الف. عبدالاعلی می‌گوید: خدمت امام صادق ع عرض کردم که برای ما از رسول الله ص روایت شده است که خداوند تبارک و تعالی از «الْبَيْتَ اللَّحِمَ» (خانه‌ای که در آن گوشت باشد) بیزار است. فرمودند: اشتباه کرده‌اند. همانا رسول الله ص فرمود: خانه ای که در آن غیبت مردم می‌شود و گوشت آنان را می‌خورند. 📚المحاسن، ج‏2، ص460؛ الكافي، ج‏6، ص308 عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نُرْوَى عِنْدَنَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُبْغِضُ الْبَيْتَ اللَّحِمَ. فَقَالَ ع كَذَبُوا إِنَّمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْبَيْتَ الَّذِي يَغْتَابُونَ فِيهِ النَّاسَ وَ يَأْكُلُونَ لُحُومَهُمْ. ☀️ب. بیاع هروی می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم که به از رسول الله ص نقل شده که فرموده باشند خداوند از «الْبَيْتَ اللَّحِمَ» (خانه‌ای که در آن گوشت باشد) بیزار است. فرمود: مفقصود آن خانه ای است که در آن گوشت مردم را می خورند؛ وگرنه خود رسول الله ص گوشت را دوست داشت و یکبار زنی خدمت رسول الله ص رسید و از ایشان سوالی کرد و عایشه آنجا بود. وی زن کوتاه‌قدی بود و وقتی از آنجا رفت عایشه با دست اشاره‌ای کرد و ادای کوتاه‌قدی وی را درآورد. رسول الله ص به او فرمود: قی کن! گفت: یا رسول الله! مگر من چیزی خورده‌ام؟! فرمود: قی کن! او چنین کرد و گوشتی را از دهانش بیرون انداخت! 📚المحاسن، ج‏2، ص460 عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ أُدَيْمٍ بَيَّاعِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْبَيْتَ‏ اللَّحِمَ! قَالَ إِنَّمَا ذَلِكَ الْبَيْتُ الَّذِي يُؤْكَلُ فِيهِ لُحُومُ النَّاسِ وَ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَحِماً يُحِبُّ اللَّحْمَ؛ وَ قَدْ جَاءَتْ امْرَأَةٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص تَسْأَلُهُ عَنْ شَيْ‏ءٍ، وَ عَائِشَةُ عِنْدَهُ. فَلَمَّا انْصَرَفْتَ وَ كَانَتْ قَصِيرَةً، قَالَتْ عَائِشَةُ بِيَدِهَا تَحْكِي قِصَرَهَا. فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص: تَخَلَّلِي! قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ هَلْ أَكَلْتُ شَيْئاً؟ قَالَ لَهَا تَخَلَّلِي! فَفَعَلَتْ؛ فَأَلْقَتْ مُضْغَةً عَنْ فِيهَا. @yekaye
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ لَحْمِ طَیرٍ مِمَّا یشْتَهُونَ» علاوه بر شراب‌های بهشتی و میوه‌ها، از بهشتیان با گوشت پرنده، هر آنچه که اشتهایش را داشته باشند؛ پذیرایی می‌شود. با اینکه در آیات زیادی از قرآن کریم از پذیرایی بهشتیان با شراب و یا میوه‌های بهشتی سخن به میان آمده بود (که در بحث از آیات قبل به آن موارد اشاره شد) این تنها آیه‌ای است که از پذیرایی بهشتیان با «گوشت پرنده» سخن به میان آمده؛ و البته در خصوص پذیرایی با «گوشت» در آیه «وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا یشْتَهُونَ» (طور/22) نیز اشاره‌ای شده است. نکته جالب توجه این است که در هر دو مورد از تعبیر «آنچه که مورد اشتهای آنان باشد»، استفاده شده است؛ که نشان از این دارد که نوعی از اشتهاء و میل هم در بهشت وجود دارد. (لازم به ذکر است تعبیر اشتهاء در خصوص نعمتهای بهشتی، یک بار هم درباره میوه‌ها (وَ فَواكِهَ مِمَّا یشْتَهُونَ؛ مرسلات/۴۲) و سه بار هم به طور مطلق درباره هرآنچه هرکس دلش می‌خواهد (هُمْ فی‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ، انبیاء/۱۰۲؛ لَكُمْ فیها ما تَشْتَهی‏ أَنْفُسُكُمْ، فصلت/۳۱؛ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ، زخرف/۷۱) به کار رفته است.) 📝بحث تخصصی : ماهیت اشتهاء در دنیا و آخرت آن مقدار که می‌دانیم اشتهایی که بشر در دنیا دارد، ناشی از یک دستگاه نفسانی است که در کنار دستگاه طبیعت امکان ادامه بقا برای موجودات حیوانی را مهیا می‌کند. 💢توضیح مطلب اینکه همه موجودات زنده برای ادامه بقای‌شان نیازمند تغذیه‌اند با این تفاوت که موجودات زنده رده‌های پایین مانند گیاهان، برای دست‌یابی به نیازهای طبیعی‌شان برای رشد حرکت چندانی لازم نیست؛ یک گیاه در همانجا که ایستاده است ریشه‌هایش از آب و مواد معدنی‌ای که در پیرامونش در زمین وجود دارد تغذیه می‌کند؛ اما نیازهای موجودات رده بالاتر بسیار متنوع شده، و از این رو برای ادامه حیاتش باید این سو و آن سو برود و مواد مختلفی را تغذیه نماید. خداوند برای اینکه این امر در حیوان انجام شود علاوه بر دستگاه طبیعت در حیوان (که کار جذب و هضم و گوارش غذا و رساندن آن به تمامی سلولهای بدن در همه موجودات زنده را برعهده دارد)، دستگاه نفسانی‌ای نیز در او قرار داده که هیجانی آمیخته با لذت در حیوان ایجاد می‌كند و حیوان براى ارضای آن میل به جانب غذا حركت می‌كند و آن را در اختیار دستگاه هضم قرار می‌دهد. به تعبیر دیگر، به موازات احتیاجات طبیعت حیوانى، یك سلسله تمایلات و غرایز مخصوص در وجود حیوان است كه وجود آن احتیاجات را اعلام، و حیوان را به تكاپو وادار می‌کند و او را به طرف اعمالی كه نتیجتا آن منظور را می‌دهد هدایت می‌كند. در عین اینكه هدفى كه طبیعتِ حیوان آن را طلب می‌کند (در این مثال: رفع نیاز بدن) مغایر است با هدفى كه حیوان به حسب احساس و تمایل خود در نظر می‌گیرد و براى آن فعالیت می‌كند (مثلا احساس گرسنگی و درصدد سیری برآمدن) اما بین این دو دستگاه طبیعت و نفسانیات همكارى و هم‌آهنگى كامل برقرار است و همان چیزى تمایل حیوان را ارضاء می‌نماید كه طبیعت را به سوى مقصد خویش كمك می‌كند. 📚(برای توضیح بیشتر؛ ر.ک: پاورقی‌های شهید مطهری بر اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۲، ص171-180) پس اشتهاء در دنیا عاملی است که خداوند قرار داده تا نیاز طبیعی بدن مرتفع گردد؛ یعنی ما انسانها، بیش از اینکه نیاز طبیعی سیستم بدنی‌مان ما را به غذا خوردن وادار کند، تحت تاثیر این سیستم نفسانی (که گرسنه می‌شویم و اشتها به غذا داریم و از خوردن غذا لذت می‌بریم) غذا می خوریم. چنانکه اگر کسی دچار اختلالی شود که اصلا اشتها و میل به غذا خوردن نداشته باشد و از خوردن هیچ لذتی نبرد، خطر اینکه از غذا نخوردن بمیرد برایش جدی است. 🤔اما در آخرت چطور؟ 🔹آیا اشتهای در آخرت صرفا برای لذت بردن است؟ 🔹یا آن اشتها نیز همراه است با یک نیاز در عمق وجود آدم (که در این صورت سوال این است که آن نیاز درونی چیست که این اشتها بهانه‌ای برای رفع آن قرار داده شده است)؟ 🔹یا اساسا آن اشتها صرفا تجسم برخی از خواسته ها و اقدامات انسانها در دنیاست که در بهشت به صورت اشتها و رفع آن اشتها جلوه‌گر می‌شود؟ 🔹یا ...؟ 🔹و یا همه اینها؟ @yekaye
. 2️⃣ «وَ فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ؛ وَ لَحْمِ طَیرٍ مِمَّا یشْتَهُونَ» چرا در مورد میوه از تعبیر «تخیر» (اختیار) استفاده کرد اما برای گوشت از تعبیر «اشتها»؟ 🍃الف. برخی گفته‌اند وقتی میوه و گوشت را نزد کسی بیاورند، اگر وی گرسنه باشد خوردن گوشت را ترجیح می‌دهد و اگر سیر باشد خوردن میوه را؛ در واقع شخصی که گرسنه است اشتها دارد؛ اما شخصی که سیر است با تحریک ناشی از اشتها نمی خورد بلکه از روی دلخواهش است که می‌خورد؛ یعنی اگر دلش بخواهد می خورد و اگر نخواهد نمی خورد؛ و شاید با این تعبیر می خواهد اشاره کند که در بهشت گرسنگی‌ای در کار نیست؛ از این رو ابتدا میوه می‌آورند و افراد هرکه دلش بخواهد می خورد؛ و از آنجا که غالبا خوردن میوه اشتها را باز می‌کند و وقتی اشتها بود خوردن گوشت دلچسب است؛ بویژه که«تخیر» در جایی به کار می‌رود که گزینه‌هایی را پیش روی فرد می‌گذارند تا انتخاب کند؛ و این با خوردن میوه تناسب دارد یعنی میوه‌ها را نزد وی حاضر می‌کنند تا وی یکی را انتخاب کند؛ اما اشتها جایی است که میل درونی فرد محرک اقدام باشد؛ و این با خوردن گوشت تناسب دارد. (اقتباس از مفاتیح الغیب، ج‏29، ص396 ) 🍃ب. با توجه به اینکه در جای دیگر برای خوردن میوه بهشتی هم از تعبیر «اشتهاء» استفاده کرد:‌ «وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ» (مرسلات/42) و در جایی برای میوه و گوشت یک تعبیر یکسان به کار برد: «وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ» (طور/22) چه‌بسا این تفاوت تعبیر، ناظر به میوه و گوشت نباشد بلکه حکایت از دو وضعیت آنان در مقام خوردن باشد؛ مثلا اینکه نشان دهد که هم انتخاب چیزی که می‌خورند کاملا به دست خود آنان است و هم اشتهای آنان بها داده و در نظر گرفته می‌شود؛ یعنی، این گونه نیست که آن انتخاب، یک انتخاب از روی ناچاری و بدون میل و رغبت درونی باشد؛ لذا ابتدا به انتخابگری آنان اشاره کرد که نشان می‌دهد گزینه‌های متعدد پیش روی آنان است؛ سپس به اشتهای آنان اشاره کرد که نشان دهد این گزینه‌ها را هم از روی میل و رغبت درونی برمی‌گزینند. 🍃ج. ... @yekaye
. 3️⃣ «یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ؛ بِأَكْوابٍ وَ أَباریقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ ... وَ فاكِهَةٍ ... وَ لَحْمِ طَیرٍ» در اسم بردن از پذیرایی‌هایی که از بهشیان می‌شود ابتدا از شراب شروع کرد؛ سپس میوه، سپس گوشت. چرا؟ 🍃الف. در پذیرایی اولویت با نوشیدنى، سپس میوه و آنگاه غذاى گرم و مطبوع است. (تفسیر نور، ج‏9، ص423) 🍃ب. در دنیا می‌گویند حکیمانه‌تر این است که ابتدا میوه صرف شود (که جذبش ساده‌تر است و در معده زیاد نمی ماند) و بعد از آن گوشت و غذاهای سنگین صرف شود؛ بویژه که میوه اشتها را هم زیاد می‌کند و غالب افراد چنین‌اند که خوردن میوه را در هر حالتی (حتی در حالت سیری) دوست دارند؛ اما برای خوردن غذای گوشتی باید اشتها داشته باشند (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص396 )؛ و شاید از باب تشبیه به حالت مطلوب در دنیا باشد و چه‌بسا این رویه در آخرت هم یک تناسبی به ازای احوالات بهشتیان داشته باشد. 🍃ج. ... @yekaye
. 4️⃣ «یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ؛ بِأَكْوابٍ وَ أَباریقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ؛ لا یصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ؛ وَ فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ؛ وَ لَحْمِ طَیرٍ مِمَّا یشْتَهُونَ» مسئولین پذیرایى و شیوه پذیرایى بهشتیان، خصوصیاتى دارد (تفسیر نور، ج‏9، ص422-423): 🍃الف: هر لحظه در دسترس مى‏باشند. «یطُوفُ» 🍃ب: نوجوانانى با قیافه‏اى زیبا و دلپذیرند. «وِلْدانٌ» 🍃ج: دلپذیرى آنان موسمى و لحظه‏اى نیست. «مُخَلَّدُونَ» 🍃د: انواع وسایل پذیرایى را در دست دارند. «أكواب، أَبارِیقَ، كَأْسٍ» 🍃ه: پذیرایى ابتدا با مایعات و نوشیدنى‏هاست. «كَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ» 🍃و: آنچه عرضه مى‏شود، آفاتى ندارد. «لا یصَدَّعُونَ ... لا ینْزِفُونَ‏» 🍃ز: مواد پذیرایى، متعدّد و متنوّع و به انتخاب مهمان است. «فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیرُونَ» 🍃ح: اولویت با نوشیدنى، سپس میوه و آنگاه غذاى گرم و مطبوع است. «مَعِینٍ، فاكِهَةٍ، لَحْمِ» @yekaye
دعای روز سوم ماه مبارک رمضان @Yekaye
989) 📖 و حُورٌ عینٌ 📖 ترجمه 💢و سپیداندام‌هایی شهلاچشم؛ سوره واقعه (56) آیه 22 1399/2/8 ۳ رمضان 1441 @yekaye
هدایت شده از حسین سوزنچی
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 آیه‌شناسی کرونا ماه رمضان امسال، بعد از نماز ظهر و عصر در نمازخانه دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام، بحثی را شروع کرده‌ام با عنوان . برخی دوستان پیشنهاد کردند که این بحث‌ها در فضای مجازی به صورت آنلاین قرار داده شود. ان شاء الله از فردا (سه‌شنبه چهارم رمضان) بعد از پایان نماز عصر (حوالی ساعت 13:35) این جلسات به صورت آنلاین قابل دست‌یابی خواهد بود، از طریق سایت آپارات به آدرس https://www.aparat.com/Souzanchy/live و شاید علاوه بر آن، از طریق اسکایپ به آدرس https://join.skype.com/oAYcYFEx61SP لازم به ذکر است که ورود به تماشای برنامه از طریق آپارات نیازی به نرم‌افزار ندارد و در فضای وب هم قابل مشاهده است؛ اما برای اسکایپ، در صورتی که از نرم‌افزار نصب نشده باشد حتما باید از مرورگر کروم استفاده شود. در ادامه فایل صوتی دو جلسه‌ای که تاکنون برگزار شده تقدیم می‌شود @souzanchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 حُورٌ ضمن توجه به تفاوت ماده «حور» با ماده «حیر» (که کلمه «حیران« از آن است: كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحاب؛ انعام/۷۱) باید گفت درباره اینکه اصل ماده «حور» چیست بین اهل لغت اختلاف است. ▪️برخی سه اصل مستقل برای این ماده قائلند؛ ▫️یکی معنای رجوع و بازگشت است: «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ» (انشقاق/14) و ▫️ دوم به معنای دوران و چرخش است؛ که کلمه «محور» از این معنا بسیار رایج است. و ▫️سوم به معنای رنگی از رنگها است: سفیدی‌ای که درون سیاهی شدید باشد (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص115-117 ) ▪️در خصوص این معنای سوم، برخی گفته‌اند که در واقع دلالت دارد بر شدت سفیدی و صورت سفید و زیبا (مجمع البيان، ج‏9، ص104 ) و سفیدی‌ای که دلالت بر اوج پاکیزگی و زیبایی و کمال داشته باشد (همان؛ ص۲۵۰ )؛ و برخی هم رنگ چشم را محور قرار داده و گفته‌اند شدت سفیدی چشم است در شدت سیاهی آن؛ و البته به زن سفیداندام (سفیدپوست) نیز «حوراء» (جمع آن: «حور»؛ حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ؛ الرحمن/72) می‌گویند؛ و تاکید دارند که فقط به زنان سفیداندامی که شهرنشین و بافرهنگ باشد چنین اطلاق می گردد؛ و اینکه به یاران یک نفر تعبیر «حواریون» اطلاق می‌شود را از باب تسری دادن یاران حضرت عیسی ع می‌دانند و بر این باورند که چون شغل آنها «قَصار» (گازر؛ جامه‌شوی؛ کسی که جامه‌ها را با شستن سفید و تمیز می‌کند) بوده است به آنان «حَوارِيُّون» (آل‌عمران/۵۲؛ مائده/111-۱۱۲؛ صف/۱۴) می‌گفتند. (كتاب العين، ج‏3، ص288 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص116) و البته درباره حواریون هم از برخی از علما نقل شده که آنان چون با تبلیغ دین نفوس انسانها را پاک می کردند به «قصار» تشبیه شده‌اند نه اینکه لزوما شغل آنان گازری باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص263 ) ▪️برخی دو معنای اول را به هم برگردانده‌اند و آن را معنای تردد (رفت و برگشت) (اعم از تردد مکانی یا فکری) دانسته‌اند و بدین سان هم معنای آیه «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ» و معنای کلماتی مانند محور را به هم نزدیک کرده اند؛ و وجه تسمیه کلمات «محاوره» (فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ ... قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ؛ کهف/۳۴-۳۷) و «تحاور» (وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما؛ مجادله/۱) (که به معنای گفتگو است) را رفت و برگشتی که در کلام رخ می دهد دانسته اند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص262 ) که در این صورت به معنای «حیر» بسیار نزدیک می‌شود. ▪️و برخی هم کوشیده‌اند هر سه معنا را به یک معنا برگردانند؛ ولی باز در خصوص آن معنای محوری باز اختلاف است: ▫️ برخی آن را مشتمل بر دو عنصر توخالی بودنی و دوران (تجوف مع الاستدارة) معرفی کرده‌اند؛ چنانکه فعل «یحور» «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ» به معنای برگشت به نقطه آغاز در یک محیط دایره است؛ ویا وجه تسمیه «محاوره» را این دانسته اند که مطلبی را با رفت و برگشت (دوران) از جوف (دل)‌چیزی بیرون بیاوریم؛ و وجه کاربرد این کلمه در خصوص رنگ شدید سفید را این معرفی کرده‌اند که اساسا در عربی کلمه سفیدی (بیاض) برای انکشاف و آشکار شدنی که بعد از نقصانی حاصل شود دانسته اند؛ و بویژه در خصوص زنان سفیداندام شهرنشین وجه تسمیه‌اش را این دانسته اند که این زنان چون در جوف خانه ها و نسبتا در ناز و نعمت بودند: آفتاب رنگ پوستشان را تغییر نمی داد؛ برخلاف زنان بادیه نشین که غالبا در اثر نور آفتاب سیه چرده بودند؛ و وجه تسمیه حواریون (یاران خالص انبیاء) را این می‌دانند که دائم پیرامون پیامبر خود بودند؛ و در اینکه آنان به خاطر شغل حواریون حضرت عیسی چنین نامیده شده باشند تردید کرده‌اند چرا که لااقل طبق انجیلی که امروز در دست ماست شغل برخی از آنان صیاد و صراف و طبیب بوده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص399-۴۰۱) ▫️وبرخی آن معنای اصلی را خروج چیزی از جریان و روالی که قبلا داشت معرفی کرده‌اند؛ و گفته اند وجه تسمیه‌اش در خصوص سفید و تمیز کردن لباس همین است و یا محاوره را بدین جهت چنین گویند که هر یک از طرفین داپما با رد و نقض بر طرف مقابل مدار سخن را تغییر می دهد و حواریون هم به این جهت چنین نامیده شدند که علی‌رغم مخالفتهای قومشان با پیامبر زمانه‌شان همراهی کردند و حوریان بهشتی را هم بدین جهت حوری گویند که آنان از عالم فرشتگان‌اند با این حال به صورت انسان درآمده‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص308 ) 📿ماده «حور» و مشتقات آن جمعا ۱۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان @yekaye
🔹عینٌ ▪️ماده «عین» از کلماتی است که در معانی بسیاری به کار رفته است؛ البته اغلب بر این باورند که همه معانی آن به یک اصل برمی‌گردد. ▫️بسیاری از قدما آن اصل را «چشم» یعنی عضوی که می‌بیند، دانسته‌اند و گفته اند با توجه به مناسبت‌های مختلفی که با چشم و دیدن پیدا می‌شود کلمات دیگر به آن برمی گردد؛ مثلا به چشمه از این جهت که منبع آب است و آب از آن خارج می‌شود و نیز به خاطر صفا و شفافیت آن «عین» گویند، ویا سوراخ مشک به خاطر شباهتش به چشم، و به خود کسی هم که چشم دارد «عین» گویند و احتمالا به همین مناسبت بوده که به جاسوس و نیز کسی که مراقبت از چیزی می‌کند (از این جهت که مهمترین کارش با چشمش است) و به «خود شیء» هم «عین» گفته‌اند گویی برای هر چیزی که چشم داشته باشد گفته می‌شود (شاهد بر این دو معنای اخیر آن است که به برده «رقبه» (= گردن) و به حیوان سواری هم که بر پشتش می نشینند «ظهر» (=پشت) می‌گویند)، و یا طلا را از این جهت که از بهترین جواهر است (همان طور که چشم در انسان از بهترین عضوهاست)، و از همین باب است که به افراد فاضل هر قومی «اعیان» آن قوم گویند (تعبیر اعیان و اشراف در فارسی هم رایج است)‌ ؛ و گاهی از باب تشبیه به تشبیه است؛ مانند گفتن «عین» به ابرهایی که از جانب قبله می‌آید (که غالبا باران‌زاست) که گویی آنها را به چشمه تشبیه کرده‌اند؛ (معجم مقاييس اللغه، ج‏4، ص199-204 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص598-599 ؛ مجمع البيان، ج‏1، ص249 )؛ ▫️ اما در میان متاخرین مرحوم مصطفوی بر این باور است که معنای اصلی آن عبارت است از چیزی که از نقطه‌ای صادر می‌شود و بالذات جریان می‌یابد؛ همانند آبی که در چشمه جاری می‌شود ویا شعاع نوری که از چشم بیرون آید تا رویت امکان‌پذیر گردد؛ و یا نگاه دقیقی که جاسوس دارد؛ و ... (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص344 ) ▫️و حسن جبل هم بر این باور است که این ماده در معنای محوری خود دلالت دارد بر چیزی دایره‌ای‌شکل که از آن امر لطیف درخشانی با جریانی دائمی از مخزنی بزرگ به بیرون ساطع گردد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1535 ). ▪️چنانکه اشاره شد به کسی که مراقبت از چیزی می‌کند «عین» گفته می‌شود و ظاهرا به همین مناسبت است که تعبیر «فلانٌ بعینی» به معنای اینکه ما مواظب و مراقب او هستیم و او را زیر نظر داریم به کار رفته است: «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» (هود/37؛ مومنون/27) «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا» (طور/48) «تَجْري بِأَعْيُنِنا» (قمر/14) و گاه به صورت «علی عینی» می‌آید: «وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْني»‏ (طه/39) (مفردات ألفاظ القرآن، ص598) ▪️کلمه «عَین» به سه صورت أعيُن و عُيون و أعيان جمع بسته می‌شود (معجم مقاييس اللغه، ج‏4، ص: 199 )؛ که البته کلمه آخر ظاهرا فقط برای «عین» به معنای شخص به کار می‌رود، نه برای چشم و چشمه. 🔸از این ماده در قرآن کریم دو کلمه «عین» و «عَیْن» به کار رفته است. ▪️کلمه «عِینٌ» (كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ، دخان/54؛ مُتَّكِئينَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ، طور/20؛‌ وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عينٌ، صافات/48؛ وَ حُورٌ عينٌ، واقعه/22) را اغلب جمع «عیناء» دانسته‌اند؛ آنگاه درباره خود این کلمه برخی گفته‌اند به گاومیش به خاطر چشم درشت و زیبایی که دارد «أَعْینُ» و «عَینَاءُ» گفته می‌شود و به همیین مناسبات به زنان زیبای بهشتی تعبیر «عین» به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص598 ؛ معجم مقاييس اللغه، ج‏4، ص202 ) یعنی اساسا کسی که چشم درشتی دارد و این چشم او مایه صفا و زیبایی او می گردد «عیناء» نامیده می شود (مجمع البيان، ج‏9، ص104 و ص250 ) و به تعبیر دیگر از جهت برخورداری این عضو که چشم نام دارد و از جهت خود این عضو در آنها در اوج کمال و زیبایی باشد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص346) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه تحلیل ماده «عین» 🔹اما کلمه «عَین» عموما در دو معنای چشمه و چشم به کار رفته؛ ▪️در خصوص معنای چشمه و رودی که جاری می‌شود: آیاتی همچون: وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیوناً (قمر/12) وَ أَسَلْنا لَهُ عَینَ الْقِطْرِ (سبأ/12) تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ (کهف/86) وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‏ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (قمر/12) 🔸و در تفاوت «نهر» و «عین» گفته‌اند که در «نهر»‌ تاکید اصلی بر جاری بودن و سیلان است؛ اما در «عین» تاکید اصلی بر اتصال آن به یک منبع و حالت جوشش و بیرون آمدن از آن منبع؛ که این مطلب با توجه به اینکه تعبیر «أنهار» هم در قرآن مورد نهرهای بهشتی به کار رفته (چنانکه فقط تعبیر «تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» ۳۴ بار در قرآن در وصف بهشت به کار رفته است )، نکته ظریفی را در کاربرد «عین» در آیاتی مانند آیات: فيها عَيْنٌ جارِيَةٌ (غاشیه/12) فِیهِما عَینانِ تَجْرِیانِ‏ (رحمن/50) فِیهِما عَینانِ نَضَّاخَتانِ‏ (رحمن/66) إِنَّ الْمُتَّقينَ في‏ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (حجر/45) عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً (انسان/6) عَیناً فِیها تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا (إنسان/18) عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (مطففین/28) إِنَّ الْمُتَّقينَ في‏ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (حجر/45) نشان می‌دهد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص345 ) و جالب این است که برای جهنمیان هم تعبیر «عین» آمده اما تعبیر «نهر» خیر: تُسْقى‏ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (غاشیه/5) ▪️اما در خصوص معنای چشم؛ ▫️ گاه همان معنای صریح چشم مد نظر بوده است؛ مانند: وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ (مائده/۴۵) يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ (آل عمران/۱۳) ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ (تکاثر/7) أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ (بلد/8) سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ (اعراف/۱۱۴) قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى‏ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (انبیاء/61) لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِه (اعراف/۱۷۹ و ۱۹۵) وَ إِذْ يُريكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ في‏ أَعْيُنِكُمْ قَليلاً وَ يُقَلِّلُكُمْ في‏ أَعْيُنِهِمْ (انفال/۴۴) تَرى‏ أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ (83) وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ (قمر/۳۷) يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى‏ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ (احزاب/۱۹) يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ (غافر/۱۹) فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ (زخرف/۷۱) وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْن (یوسف/۸۴) ▫️و گاه چشم باطن مد نظر است؛ مانند: الَّذينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ في‏ غِطاءٍ عَنْ ذِكْري (کهف/101) ▫️و گاهی به نحوی است که گویی هردو مد نظر است؛ مانند: وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا (کهف/۲۸) لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ (حجر/۸۸؛ طه/۱۳۱) ▫️و گاه کاربردهای استعاری چشم، (که در زبان فارسی هم این استعاره‌ها عینا به کار گرفته می‌شود) مانند: - در چشم کسی خوار و کوچک به حساب آمدن: «وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْینُكُمْ» ‏(هود/31) - مایه چشم روشنی بودن: رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّةَ أَعْینٍ‏ (فرقان/74) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ (سجده/۱۷) ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ (احزاب/۵۱) - ضمنا کلمه «عین» در عربی برای چشم زخم زدن هم به کار می رود که البته در کاربرد قرآنی‌اش از تعبیر «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» (قلم/۵۱) ‌استفاده شده است. (که تعبیر «عِنتُهُ» به معنای او را چشم زدم شبیه کاربرد کلماتی است مانند «سِفْتُهُ» یعنی او را با شمشیر زدم. (مفردات ألفاظ القرآن، ص598) 🔸در تفاوت «بصر» و «عین» هم گفته اند که چشم ابزار بصر است؛ و بصر اسم برای دیدن است؛ از این رو وقتی می‌خواهند بگویند می گویند یکی از چشمانش نابیناست تعبیر «عین» را به کار می‌برند نه «بصر» را؛ و البته کلمه «عین» گاهی مجازا برای خود دیدن هم به کار می‌رود. (الفروق في اللغة، ص74 ) ▪️همچنین چنانکه در بحث از آیه 18 (جلسه 985) اشاره شد کلمه «معین» هم در قرآن کریم به کار رفته؛ که برخی آن را اسم مفعول از ماده «عین» دانسته‌اند، به معنای آبی که از سرچشمه و منبعش جاری می‌شود؛ اما اغلب آن را از ماده «معن» دانسته بودند. 📿ماده «عین» و مشتقاتش (بدون احتساب کلمه «معین») جمعا 61 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
دعای روز ششم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) ابوبصیر روایت کرده است که یکبار به امام صادق ع عرض کردم: که فدایت شوم! شوقی در من برانگیز! حضرت به توصیف نعمتهای بهشت پرداختند تا بحث به حور العین رسید. پرسیدم: حور العین از چه آفریده شده‌اند؟ فرمود: از تربت نورانی بهشت ... گفتم: فدایت شوم؛ آیا آنان آنان این گونه هستند که با بهشتیان سخن بگویند و هم‌کلام شوند؟ فرمود: بله؛ آنان چنان سخن [زیبا و جذاب] می‌گویند که در دنیا کسی مانند آن نشنیده است. گفتم: [مثلا] چه می‌گویند؟ فرمود: ما جاوادنه‌ایم و هرگز نمی‌میریم؛ ما در آسایشیم و هرگز رنگ سختی نخواهیم دید؛ ما همیشه اینجاییم و از اینجا رانده نمی‌شویم؛ ما همواره خشنودیم و هرگز خشمگین نمی شویم؛ خوشا به حال کسی که برای ما آفریده شده و خوشا به حال کسی که ما برای او آفریده شده‌ایم؛ ما چنانیم که اگر طره‌ای از گیسوی یکی از ما بر آسمان [دنیا] آویخته شود نورانیتش چشم همگان را خیره خواهد کرد 📚تفسير القمي، ج‏2، ص: 82 حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ شَوِّقْنِي ... قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ خُلِقْنَ الْحُورُ الْعِينُ؟ قَالَ: مِنْ تُرْبَةِ الْجَنَّةِ النُّورَانِيَّةِ ... قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَهُنَّ كَلَامٌ يُكَلِّمْنَ بِهِ أَهْلَ الْجَنَّةِ؟ قَالَ نَعَمْ كَلَامٌ يَتَكَلَّمْنَ بِهِ لَمْ يَسْمَعِ الْخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ. قُلْتُ مَا هُوَ؟ قَالَ يَقُلْنَ نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ وَ نَحْنُ الْمُقِيمَاتُ فَلَا نَظْعَنُ وَ نَحْنُ الرَّاضِيَاتُ فَلَا نَسْخَطُ طُوبَى لِمَنْ خُلِقَ لَنَا وَ طُوبَى لِمَنْ خُلِقْنَا لَهُ نَحْنُ اللَّوَاتِي لَوْ أَنَ‏ قَرْنَ إِحْدَانَا عُلِّقَ فِي جَوِّ السَّمَاءِ لَأَغْشَى نُورُهُ الْأَبْصَار. @yekaye