eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹جَزاءً قبلا بیان شد که ▪️ماده «جزی» در اصل به معنای آن است که چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد و کار آن را انجام دهد (يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئا؛ بقره/۴۸) (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۴۵۶) و در معنای کفایت کردن و جبران کردن (خوبی با خوبی و بدی با بدی) رایج شده؛ و از همین ماده است کلمه «جزیة» (= مالیاتی که از اهل کتاب می‌گیرند) (توبه/۲۹)، چرا که در عوض امکاناتی (مانند امنیت و …) است که در جامعه اسلامی از آن بهره‌مند می‌شوند. تفاوت «جزا» با «شکر» در این است که شکر همواره در برابر نعمت به کار می‌رود؛ اما جزا هم در مقابل کار خوب و هم در مقابل کار بد به کار می‌رود ▪️برخی تذکر داده‌اند با اینکه «جزا» به لحاظ لغوی به «مکافات» بسیار نزدیک است، اما در قرآن کریم هیچگاه برای جزاهای اخروی از «مکافات» استفاده نشده؛ زیرا مکافات (از ماده «کفو») در جایی است که نعمتی را با نعمت هم رتبه و کفو خود پاداش دهند و آنچه خدا می‌دهد برتر و متعالی است از آن عملی که انسان انجام داده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۹۵). 🔖جلسه 404 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-7/ @yekaye
🔹كانُوا يَعْمَلُونَ قبلا بیان شد که ▪️وقتی «کان» قبل از فعل مضارع بیاید دلالت بر استمرار و وجود یک وضعیت همیشگی‌ای در آن فعل می‌کند. (جلسه۳۴ http://yekaye.ir/ya-seen-36-30/) که در فارسی غالبا با فعل ماضی استمراری بین می‌شود @yekaye
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و … سپری می‌کند، که فرازهایی از آن قبلا گذشت. امام صادق ع در فرازی از آن می فرمایند: سپس رسول الله ص سخنی از حورالعین به میان آورد. ام سلمه سوال کرد: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله! آیا ما [زنان مومن] برتری‌ای بر آنان داریم؟ فرمود:‌بله! به خاطر نمازها و روزه‌هایتان و عبادتتان به پیشگاه خداوند همچون [برتری] چیزی که آشکار و ظاهر است بر امری که مخفی و باطنی است. سپس توضیح دادند: که همانا خور العین را خداوند در بهشت آفرید همراه با آن درختش [یا اشاره است به شجره طوبی؛ و چه‌بسا اشاره باشد به ریشه‌دار بودن حور العین در بهشت] و آنان را مختص شوهرانشان در دنیا قرار داد؛‌ هریک از آنان جامه‌های متعددی بر تن دارند در حالی که سفیدی ساق پایشان از ورای آن جامه‌ها دیده می‌شود آن گونه که شراب سرخ در لیوان شیشه‌ای نمایان می‌گردد و همانند نخ [= نخ تسبیح] سفید در یاقوتهای سرخ ... و آنان زنانی شوهردوست، باکره و پاکدامن‌اند و هربار هم که نکاح کنند همچنان باکره می‌مانند: «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏» (الرحمن/۵۶ و ۷۸) می‌فرماید: «هیچ انسان و هیچ جنی تا پیش از این قطعا آنان را لمس نکرده است» «فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ‏» (الرحمن/۷۰) یعنی به لحاظ اخلاقی خوبان‌اند و به لحاظ چهره زیبارویان‌اند «كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجان‏» (الرحمن/۵۸) یعنی همچون صفای یاقون و سفیدی مروارید. سپس فرمودند: همانا در بهشت رودی جاری است که در ساحلش کنیزکان زیبارویی هستند که خداوند متعال به آنان وحی می‌فرماید که صدای سپاس‌گویی و تسبیح و حمد مرا به گوش بندگانم برسانید؛ پس آنان صدایشان به لحن و ترجیع (آواز و چهچهه زدن) بلند می‌شود به طوری که خلایق هرگز چنین چیزی نشنیده بودند و اهل بهشت به طرب درمی‌آیند. و همانا بر ولی خداوند زنی مشرف می‌گردد که از زنان پرده‌نشین وی نبوده است و [با این مشرف شدنش] تمام کاخها و منزلهای وی را از روشنایی و نور پر می‌کند تا جایی که آن ولی خدا گمان می‌کند پروردگارش یا فرشته‌ای از فرشتگان مقرب بر او مشرف گردیده است؛ پس سر را بلند می‌کند که بناگاه آن را همسر خود می‌یابد که نورش گویی می‌خواهد نور دیدگان وی را ببرد. آن زن ندا می‌دهد: وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟ پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد «آنها را هر چه بخواهند در آنجا هست، و در نزد ما فزوني‌اى است‏» (ق/۳۵) [حضرت سپس اندکی با هم بودن اینها را توضیح می‌دهد و می‌فرماید] سپس زن دیگری زیباروتر و خوشبوتر از آن اولی بر او مشرف می‌گردد و می‌گوید:وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟ پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد: «پس هيچ كس نمى‏داند چه چيزهايى از مايه‏هاى روشنى‏بخش ديدگان، به پاداش كارهايى كه مى‏كرده‏اند براى آنها پنهان داشته شده است!» (سجده/۱۷) ... 📚الإختصاص، ص351-352 👇متن حدیث👇 @yekaye
متن حدیث ۱ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِن‏ ... ثُمَّ ذَكَرَ النَّبِيُّ ص الْحُورَ الْعِينَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا فَضْلٌ عَلَيْهِنَّ قَالَ بَلَى بِصَلَاتِكُنَّ وَ صِيَامِكُنَّ وَ عِبَادَتِكُنَّ لِلَّهِ بِمَنْزِلَةِ الظَّاهِرَةِ عَلَى الْبَاطِنَةِ. وَ حَدَّثَ أَنَّ الْحُورَ الْعِينَ خَلَقَهُنَّ اللَّهُ فِي الْجَنَّةِ مَعَ شَجَرِهَا وَ حَبَسَهُنَّ عَلَى أَزْوَاجِهِنَّ فِي الدُّنْيَا عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ حُلَّةً يَرَى بَيَاضَ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ الْحُلَلِ السَّبْعِينَ كَمَا تُرَى الشَّرَابُ الْأَحْمَرُ فِي الزُّجَاجَةِ الْبَيْضَاءِ وَ كَالسِّلْكِ الْأَبْيَضِ فِي الْيَاقُوتِ الْحَمْرَاءِ ... وَ هُنَّ أَتْرَابٌ أَبْكَارٌ عَذَارَى كُلَّمَا نُكِحَتْ صَارَتْ عَذْرَاءَ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏ يَقُولُ لَمْ يَمَسَّهُنَّ إِنْسِيٌّ وَ لَا جِنِّيٌّ قَطُّ فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ‏ يَعْنِي خَيْرَاتِ الْأَخْلَاقِ حِسَانَ الْوُجُوهِ‏ كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ‏ يَعْنِي صَفَاءَ الْيَاقُوتِ وَ بَيَاضَ اللُّؤْلُؤِ قَالَ وَ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَنَهَراً حَافَتَاهُ الْجَوَارِي قَالَ فَيُوحِي إِلَيْهِنَّ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَسْمِعْنَ عِبَادِي تَمْجِيدِي وَ تَسْبِيحِي وَ تَحْمِيدِي فَيَرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِأَلْحَانٍ وَ تَرْجِيعٍ لَمْ يَسْمَعِ الْخَلَائِقُ مِثْلَهَا قَطُّ فَتُطْرِبُ أَهْلَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَتُشْرِفُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ الْمَرْأَةُ لَيْسَتْ مِنْ نِسَائِهِ مِنَ السَّجْفِ‏ فَتَمْلَأُ قُصُورَهُ وَ مَنَازِلَهُ ضَوْءاً وَ نُوراً فَيَظُنُّ وَلِيُّ اللَّهِ أَنَّ رَبَّهُ أَشْرَفَ عَلَيْهِ أَوْ مَلَكٌ مِنْ مَلَائِكَتِهِ فَيَرْفَعُ رَأْسَهُ فَإِذَا هُوَ بِزَوْجَةٍ قَدْ كَادَتْ يُذْهِبُ نُورُهَا نُورَ عَيْنَيْهِ قَالَ فَتُنَادِيهِ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَكُونَ لَنَا مِنْكَ دَوْلَةٌ قَالَ فَيَقُولُ لَهَا وَ مَنْ أَنْتِ قَالَ فَتَقُولُ أَنَا مِمَّنْ ذَكَرَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ‏ «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ» ... ثُمَّ تُشْرِفُ عَلَيْهِ أُخْرَى أَحْسَنُ وَجْهاً وَ أَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْأُولَى فَتُنَادِيهِ فَتَقُولُ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَكُونَ لَنَا مِنْكَ دَوْلَةٌ قَالَ فَيَقُولُ لَهَا وَ مَنْ أَنْتِ فَتَقُولُ أَنَا مِمَّنْ ذَكَرَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ‏ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏» ... 📚الإختصاص، ص351-352 @yekaye
☀️۲) از امام باقر و نیز از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص به حضرت علی ع فرمودند: یا علی! همانا وقتی من به معراج برده شوم در بهشت رودی دیدم سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و مستقیم‌تر از تیر؛ که تُنگ‌هایی به شمار ستارگان بود و بر ساحل آن قبه‌هایی از یاقوت سرخ و مروارید سفید؛ پس جبرپیل بالش را به سوی آنان زد و فضا از مشک ناقه پر شد. س‍پس فرمود: سوگند به کسی که جان محمد ص در دست اوست؛ همانا در بهشت درختی هست که چهچه تسبیح سر می‌دهد یا صدایی که اولین و آخرین مانند آن را نشنیده‌اند و میوه‌ای می دهد شبیه انار که میوه‌اش را برای افراد پرت می‌کند که آن را از دل هفتاد حُلّه [= جامه؛ شاید کنایه از گلبرگ است] می‌شکفد و مومنان بر کرسی‌هایی از نور تکیه زده‌اند و آنان همچون اسبان پیشانی‌سفید آن محفل‌اند؛ و تو در روز قیامت پیشاپیش آنانی؛ هر شخصی کفشهایی برپا دارد که نورش پیشاپیش آنان را - هرجایی از بهشت که پا بگذارند- روشن می‌کند؛ و آنان در این حال و روزند که زنی بر آنان از بالای سر مشرف می‌گردد و می‌گوید: سبحان الله! ای بنده خدا! آیا وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟* پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد: «پس هيچ كس نمى‏داند چه چيزهايى از مايه‏هاى روشنى‏بخش ديدگان، به پاداش كارهايى كه مى‏كرده‏اند براى آنها پنهان داشته شده است!» (سجده/۱۷). س‍س فرمود: به کسی که جان محمد ص به دست اوست سوگند، همانا هر روز هفتاد هزار فرشته خدمت او [= حضرت علی ع] می‌آیند و وی را به نام خودش و نام پدرش** خطاب قرار می‌دهند. 📚المحاسن، ج‏1، ص180-181؛ 📚فضائل الشيعة، ص36-38 ؛ 📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص459-460 * در «اعلام الدین» در اینحا این فراز را هم دارد: «پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد «و در نزد ما فزوني‌اى است‏» (ق/۳۵) در این حال و احوالند که زن دیگری بر او مشرف می‌گردد و می‌گوید:وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟» ** یعنی با تعبیر یا علی بن ابی‌طالب. عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَحْوَلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي رَأَيْتُ فِي الْجَنَّةِ نَهَراً أَبْيَضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَ أَشَدَّ اسْتِقَامَةً مِنَ السَّهْمِ فِيهِ أَبَارِيقُ عَدَدَ النُّجُومِ عَلَى شَاطِئِهِ قِبَابُ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الْأَبْيَضِ فَضَرَبَ جَبْرَئِيلُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَى جَانِبِهِ فَإِذَا هُوَ مِسْكَةٌ ذَفِرَةٌ [مِسْكٌ أَذْفَرُ]. ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَراً يَتَصَفَّقُ بِالتَّسْبِيحِ بِصَوْتٍ لَمْ يَسْمَعِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ بِمِثْلِهِ [بِأَحْسَنَ مِنْهُ] يُثْمِرُ ثَمَراً [أَثْدَاءً] كَالرُّمَّانِ يُلْقِي [تُلْقِي] الثَّمَرَةَ إِلَى [عَلَى] الرَّجُلِ فَيَشُقُّهَا عَنْ سَبْعِينَ [تِسْعِينَ] حُلَّةً وَ الْمُؤْمِنُونَ عَلَى كَرَاسِيَّ مِنْ نُورٍ وَ هُمُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ [قَائِدُهُمْ] يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الرَّجُلِ مِنْهُمْ نَعْلَانِ شِرَاكُهُمَا مِنْ نُورٍ يُضِي‏ءُ أَمَامَهُمْ [أَمَامَهُ] حَيْثُ شَاءُوا [شَاءَ] مِنَ الْجَنَّةِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَيْهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِ [فَوْقِهِمْ] تَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْكَ‏ [مَا لَكَ فِينَا] دَوْلَةٌ؟ فَيَقُولُ مَنْ أَنْتِ؟ [در اعلام الدین این فراز را هم دارد: فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِي قَالَ اللَّهُ «وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ». فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَيْهِ أُخْرَى مِنْ فَوْقِهِمْ فَتَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْكَ دَوْلَةٌ فَيَقُولُ وَ مَنْ أَنْتِ؟] فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى [عَزَّ وَ جَلَّ] «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ». ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّهُ لَيَجِيئُهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يُسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُونَ» این نعمتهایی که در آیات قبل برای مقربان برشمرد (اینکه در بهشت‌های نعیم‌اند و پیرامونشان حورالعین‌هاست و خدمتکارانی جاودانه که با قدح‌ها و تُنگ‌ها و پیاله‌ای از شراب ناب و بی‌ضرر و میوه های دلخواه و پرنده‌های بریان اشتهاآور دور آنان می‌گردند ) صرفا پاداش عمل آنان است؛ نه آن چیزهایی که به فضل خداوند برای آنان در نظر گرفته شده است. 📝نکته تخصصی چنانکه به مناسبت در ایات قبل گذشت مقربان – که این آیات در وصف آنان است- همان مخلَصان‌اند که از سایر مومنان (اصحاب یمین و مخلِصین) بسیار برترند. کسی که به مقام مخلَصین وارد شود از هرگونه دست‌اندازی شیطان مصون خواهد بود؛ چنانکه خود ابلیس وقتی از درگاه خداوند رانده شد و قسم خورد که درصدد اغوای انسانها برآید، اذغان کرد که از اغوای اینان ناتوان است: «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» (حجر/39-40؛ ص/۸۲-۸۳)؛ و به همین دلیل است که این مقام همان مقام عصمت است زیرا شیطان هیچ راهی به او نخواهد داشت. 〽️این مقام چنان بلند است که قرآن کریم در تعبیری شگفت‌آور چنان سخن می‌گوید که ظاهرا همگان در عرصه حساب و کتاب قیامت احضار می‌شوند جز اینان: «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُون‏ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ» (صافات/128) و هرکس تنها جزای عملش داده می‌شود جز اینان: «وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ» (صافات/39-40) 💢اگر این آیه اخیر را کنار آیه محل بحث بگذاریم چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که بهشتی که برای این مقربان مهیا شده است بسیار فوق تصور ما انسانهاست. از این رو، در سوره صافات اشاره می‌کند که وضعیت اینها فوق هرگونه پاداش و جزاست؛‌ و در این آیات سوره واقعه صرفا در مقام بیان آن بهشتی است که متناسب با عمل آنان مهیا شده است. یعنی اگر ما بخواهیم متناسب با اعمالشان بدانان پاداش دهیم اینها خواهد بود که بیان شد؛ اما حقیقت این است که مخلَص کسی است که خدا او را برای خود خالص کرده و به مقامی راه یافته که نهایت هدف آفرینش انسان بوده است؛ و از این رو بهشت اصلی آنان همان بهشت قربی است که با تعبیر «‌بهشت خودم» از آن یاد شده است: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ... وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»‏ (فجر/27-30) @yekaye
. 2️⃣ «جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُونَ» چرا نفرمود «بما عملوا» و فرمود «بِما كانُوا یعْمَلُونَ»؟ 🍃الف. این تعبیر دلالت دارد بر اعمال صالحی که اینها مستمرا انجام می دادند (الميزان، ج‏19، ص123) نه مطلق اعمال صالح آنها؛ یعنی چه‌بسا می‌خواهد بفرماید که این پاداش‌هایی که اشاره شد نه‌تنها تمام بهشت آنان نیست (تدبر۱) بلکه پاداش همه عملهای آنان هم نیست؛ ‌بلکه صرفا پاداش عملهایی است که به صورت یک رویه در زندگی انجام می دادند؛ وگرنه اگر قرار باشد اعمال ویژه‌ای را که گاه در موقعیتهای خاص آنان انجام دادند (مثلا ضربت امیرالمومنین ع در یوم الخندق که به فرمایش پیامبر اکرم ص، برتر از عبادت ثقلین بود ) بخواهیم حساب کنیم بهشت اینان باز بسیار متفاوت از این چیزهایی که بیان کردیم خواهد بود. 🍃ب. ... @yekaye
. 3️⃣ «جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُونَ» برخی گفته اند وی می گوید خداوند وقتی از جزا بودن بهشت برای مومنان سخن می گوید این پاداش را با حرف «ب» می‌آورد «جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُونَ»؛ اما در جایی که از جزا بودن جهنم برای جهنمیان سخن گفت بدون حرف «ب» می‌آورد «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (تحريم/7) زیرا عذاب جهنمیان دقیقا عین عمل آنان است؛ اما این پاداش‌ها پاداشهایی است که به ازای عمل آنان است و در بهشت پاداش‌های بسیار دیگری هم برای بهشتیان در نظر گرفته شده است. 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص398 ). در عین اینکه این سخن خوبی است یعنی اینکه جهنم صرفا جزاست اما بهشت صرفا جزا نیست بلکه جزا دادن یکی از عناصری است که بهشت بهشتیان را رقم زده است. اما ممکن است کسی در این خدشه کند که در جایی خداوند درباره بدکاران فرموده است: «وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا». ویا در مورد بهشتیان آمده است: «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (توبه/121) «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» (نور/38) «لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» (عنکبوت/7) 🤔شاید مناسب باشد که به تمام تعابیری که بحث از «جزا» و «عمل» در آنها مطرح شده نظری بیفکنیم و تحلیل جامعی به دست آوریم: 💠نکته تخصصی قرآنی: 📝جزای عمل در قرآن: تفاوت پاداش بهشتی و جهنمی در پاداش بودنشان در قرآن کریم غیر از مورد فوق، تمام مواردی که سخن از جزای کسانی که جهنمی شدند به میان آمده این جزا بدون حرف «ب» است و کاملا به ازای خود عمل آنان قرار گرفته است؛ البته جالب اینجاست که در تمامی موارد عملی که رویه آنان بوده است (کانوا یعملون) محور چنین جزایی قرار گرفته نه مطلق اعمال (که این شاهد خوبی است بر اینکه بسیاری از انسانها از گناهانی که بر آن اصرار نورزیده‌اند در مواقف قیامت پاک می‌شوند و در واقع وقتی گناهی به صورت رویه درآید و ملکه نفسانی شخص شود وی را جهنمی خواهد کرد): ▪️و الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (اعراف/147) ▪️و لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في‏ أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (اعراف/180) ▪️يا أَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (تحریم/7) ▪️و مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (نمل/90) ▪️منْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (قصص/84) ▪️و جَعَلْنَا الْأَغْلالَ في‏ أَعْناقِ الَّذينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (سبأ/33) ▪️فالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (یس/54) ▪️إنَّكُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَليم‏؛ وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (صافات/38-39) ▪️و تَرى‏ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (جاثیه/28) ▪️اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (طور/16) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه تدبر ۳ و البته در یک آیه هم تعبیر «مثلها» آمده است که عملا همان معنا را می‌رساند: ▪️منْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها (غافر/40) البته در یک مورد تعبیر «أَسْوَأَ» شده است: ▪️فلَنُذيقَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا عَذاباً شَديداً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» (فصلت/27). که باید گفت در اینجا أَسْوَأَ را به معنای «بدتر» که صفت برای «جزاء» محذوف باشد نمی‌توان گرفت (یعنی چنین باشد: لَنَجْزِيَنَّهُمْ جزاءً أَسْوَأَ ...) زیرا در این صورت باید با حرف اضافه «مِن» همراه می‌شد؛ پس آیه نمی‌فرماید جزای آنان بدتر و شدیدتر از عملشان است بلکه به معنای «بدترین» است و می‌فرماید آنان را جزا می‌دهیم با بدترین رویه‌ای که در پیش گرفتند. یعنی اتفاقا همان نکته تخفیف در مجازات که در ابتدای بحث اشاره شد در اینجا هم هست. یعنی معیار مجازات نه تمام اعمال بدشان و نه تمام رویه‌های بدشان، بلکه صرفاْ بدترین رویه‌هایی که در پیش گرفتند خواهد بود؛ که البته اینکه چرا بدترین رویه‌ها معیار مجازات آنان قرار گرفته ظاهرا به خاطر غلبه بدی در وجودشان است که بدترین خصلتی که ملکه شده است را بیش از سایر موارد نشان می دهد همان گونه که – چنانکه در آیات فوق گذشت - در خوبان هم بهترین ملکه خوبی معیار پاداش آنها خواهد بود که ان شاء الله در آیه مذکور این نکته تفصیل داده خواهد شد. اما در خصوص مومنان گاه همانند آیه محل بحث (جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ واقعه/24) با حرف «ب» آمده است: ▪️فلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (سجده/17) ▪️أولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (احقاف/14) و گاه صریحا بر اینکه این پاداش از فضل خداست (نه فقط عملشان) ▪️ليَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ» (روم/45) ویا اگر عمل هم کردند آن عمل چند برابر پاداش می‌گیرد تاکید شده است ▪️‏ إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا» (سبأ/37) . همچنین در بسیاری از موارد مطلب به این تعبیر که این جزا به ازای «بهترین رویه‌ای است که آنان عمل کرده‌اند» (در مقابل آیه اخیر که از جزای به بدترین رویه اشاره می کرد)‌ بیان شده است: ▪️ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (نحل/96) ▪️منْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (نحل/97) ▪️ليُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذي عَمِلُوا وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ (زمر/35) 💢اکنون به سراغ موارد نقض برویم و پس از این توضیحات شاید اگر در آن موارد هم کل آیه را در نظر بگیریم اشکال وارد نباشد: 🔹در خصوص مواردی که این تعبیر بدون حرف «ب» درباره مومنان آمده است ▪️و لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (توبه/121) ▪️ليَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (نور/38) ▪️و الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ (عنکبوت/7) شاید بتوان گفت در مورد اول بحث بر سر جزای یکی دو کار معین است؛ و در دو مورد بعدی هم هرکدامش عطف به تفضل دیگری از جانب خداوند («يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» و «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ») شده است و در نتیجه با قرینه بیرونی دیگر دلالت ندارد که این کل جزای آنان است. 🔹در موردی هم که با حرف «ب» در مورد بدکاران آمده بود: ▪️و لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى» (نجم/31) اگر کل آیه مذکور را ببینیم ظاهرا مقام بحث مقام این است که هر عملی به ازای خودش جزایی دارد، عمل خوب باشد یا عمل بد: و از این رو قابل مقایسه است با آیات «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏؛ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏» (زلزله/۷-۸) که فقط ناظر به خود عمل است نه جزای کلی افراد. یعنی یکی از واضحات معارف دین این است که هر عملی حتما به ازای خودش جزایی دارد؛ اما بحث فوق در این بود که کافران فقط جزای عمل خود را دریافت می‌کنند اما مومنان بیش از آن هم دریافت می‌کنند. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز پایانی تدبر۳ ✅تکلمه در آیه «إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ» (یونس/4) نیز اگرچه تعبیر « بِما كانُوا» برای کفار آمده اما اولا این را با تعبیر «جزاء عمل» نیاورده بلکه فقط به ازای کفرشان است؛ یعنی آنان به ازای کفرشان چنین عذابی دارند نه آنان غیر از کفر اعمال بد دیگری هم داشته‌اند. @yekaye
دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
992) 📖 لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً 📖 ترجمه 💢در آن نه بیهوده‌ای می‌شنوند و نه نابجایی؛ سوره واقعه (56) آیه 25 1399/2/18 13 رمضان 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لغْواً درباره ماده «لغو» ▪️برخی بر این باورند که در اصل بر دو معنای مستقل دلالت دارد:‌ ▫️یکی چیزی که قابل اعتنا نیست؛ چنانکه به بچه شتری که در دیه به حساب نمی‌آید «لغو» گویند و تعبیر «اللغو فی الایمان: لغو در سوگند» (لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في‏ أَيْمانِكُم؛ بقره/۲۲۵؛ مائده/۸۹) سوگندی است که فقط لقلقه زبان باشد و واقعا قصد سوگند خوردن نداشته باشد [چنانکه برخی افراد تکیه کلامشان «والله» است و واقعا قصد سوگند ندارد]؛ و ▫️ دوم تلفظ کردن و سخن گفتن از چیزی؛ چنانکه تعبیر«لَغِيَ بالأمر» یعنی درباره آن چیزی گفت و تعبیر «لُغَة» به معنای زبان هم از همین باب است. (معجم المقاييس اللغة، ج‏5، ص255 ) ▪️برخی هم اصل معنا را همان امری که ارزش اعتنا کردن ندارد و بدون تامل و فکر صادر شود (اعم از سخن یا عمل) دانسته‌اند؛ و درباره وجه تسمیه زبانها به لغات گفته‌اند که چه‌بسا از این باب است که زبان هر قومی نزد قوم دیگر لغو و بی‌معنا به نظر می‌رسد؛ ویا اینکه اول تعبیر «لغوی الطیر» (صداهای پرندگان) از این ماده اخذ شده که چون برای ما نامفهوم است از این ماده استفاده کرده‌اند و بعد به مناسبت برای زبانهای انسانها هم به کار رفته باشد؛ و البته این احتمال را هم داده‌اند که اینها دو اصل مستقل باشند یا به این صورت که «لغت» از ماده «لغی» باشد؛ و یا اینکه کلمه «لغت» از زبان عبری (که ماده «لغز» در این زبان به معنای زبان بیگانه است) وارد زبان عربی شده باشد. (التحقيق، ج‏10، ص208 ) ▪️اما برخی هم که این دو را به یک معنای واحد برگردانده اند کلمه «لغت» را اصل در این دو معنا دانسته‌اند؛‌ ▫️یا به این بیان که گفته‌اند که معنای محوری این ماده صداهای فراوانی است که از دهان موجودات زنده درمی‌آید؛ چنانکه هم به زبانهای انسانها اطلاق می‌شود هم به صدای پرندگان؛ و چون اصل اطلاق آن برای اصوات بوده؛ از کلامی که فقط صدا داشته باشد و معنای مناسبی القا نکند «لغو الکلام» و یا «القای لغو در چیزی» (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ؛ فصلت/26) تعبیر شده است؛ و به این مناسبت به هر سخن بیهوده‌ای که ارزش اعتنا کردن ندارد لغو گفته شده است (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً، فرقان/72؛ وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْه، قصص/55) (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۹۸۲-۱۹۸۳؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص742 ) ▫️ویا اینکه توضیح داده‌اند که اساسا کلمات لغت» و «لغات» به معنای اختلاف کلام در معنای واحد است و بدین مناسبت کلمه «لغو» به معنای اختلاط کلام با باطل به کار رفته و این تعبیر در آیه «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72) به معنای «باطل» و در آیه «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فيهِ» (فصلت/26) به معنای صدا را به سخن گفتن بلند کردن است که مایه به غلط افتادن مسلمانان شوند؛ و به این ترتیب تعبیر «لاغیّ» به معنای سخن قبیح و رکیک است (كتاب العين، ج‏4، ص449 ) ▪️در مورد کلمه «لاغیة» (لا تَسْمَعُ فيها لاغِيَة؛ غاشیه/11) ▫️ برخی بر این باورند که این کلمه در اصل مصدر است؛ و آیه می‌فرماید در آنجا لغوی نمی‌شنوند (شبیه تعبیر «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً» مریم/۱۶؛ واقعه25؛ نبأ/۳۵) (النهاية، ج‏3، ص361) و کاربرد وزن فاعلة در معنای مصدری شواهد زیادی در زبان عرب دارد از جمله تعبیر «کاشفة» در آیه « لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ» (نجم/۵۸) (لسان العرب، ج‏4، ص140) و البته این را هم که صفت برای کلمه محذوف باشد (مثلا کلمة لاغیه؛ که به معنای سخن رکیک و ناپسند باشد) منتفی ندانسته‌انند (لسان العرب، ج‏15، ص251؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص742)؛ ▫️ اما برخی با مصدر دانستن آن بشدت مخالفت کرده و بر معنای اسم فاعلی آن تاکید دارند و بر این باورند تأنیث آن از باب موصوف محذوفی همانند «کلمة» یا «جملة» است و در همان معنای اسم فاعلی هم مد نظر است؛ یعنی چیزی که لغو بدان قائم باشد نمی‌شنوند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص210 ) 🔸کلمه «لغو» به کلمات عبث و لهو و لعب و باطل و مزاح نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفته‌اند: ▫️لغو انجام کاری است که قابل اعتنا نباشد و بدون تامل و فکر صورت گرفته باشد؛ اما ▫️«عبث» آن کاری است که غرض عقلایی و فایده هدفمندی از آن نباشد؛ و ▫️«لعب» مشغول شدن به کاری است که لذت‌بخش است بدون هیچ گونه توجه‌ای به نتیجه و فایده آن؛ و ▫️«لهو» چیزی است که انسان بدان تمایل دارد و از آن لذت می برد بدون اینکه به نتیجه‌اش توجه کند؛ و ▫️«مزاح» صرف کاری است که برای انس گرفتن و شوخی کردن انجام می‌شود؛ و ▫️«باطل» نقطه مقابل حق است و چیزی است که ثبات و تحققی نداشته باشد. (التحقيق، ج‏8، ص11) 📿ماده «لغو» و مشتقات آن 11 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان 🌷میلاد کریم اهل بیت ع، امام حسن مجتبی علیه‌السلام مبارک باد @yekaye
🔹 تأْثیماً ▪️درباره ماده «أثم» اهل لغت اتفاق نظر دارند که اصل معنای آن به یک نحوه کُندی (بطء) و به تاخیر انداختن دلالت دارد؛ چنانکه به شتری که از قافله شتران عقب بماند ناقة آثِمةٌ گویند و تعبیر «ذوالإثم» را برای کسی که در انجام خیر کوتاهی و تعلل می‌کند به کار می‌برند (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۶۰ )؛ ▫️و شاید به این مناسبت بوده که برخی «إثم» را نه مطلق تاخیر و کندی، بلکه کندی و تاخیر در انجام کار خوب دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص34)‌. ▫️برخی هم گفته‌اند کندی‌ای است که ناشی از سنگین بودن و یا بار سنگینی است که بر دوش شخص گذاشته شده باشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴) ▫️ بر همین اساس، گفته‌اند که اساسا «اِثْم» تعبیری است برای کارهایی که ثواب را به عقب می‌اندازد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۳) و ظاهرا به همین مناسبت است که گاه برای اشاره به مطلق «گناه» به کار رفته است: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ» (بقره/۱۷۳) «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِما كانُوا يَقْتَرِفُونَ» (انعام/120) «إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي‏ وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ» (مائده//۲۷) ؛ ▫️و از اخفش نقل شده که با اشاره به این شعر که «شَرِبْتُ الإثْمَ حتَّى ضَلَّ عَقْلِى / كذاك الإِثمُ تفْعَلُ بالعُقولِ» گفته است که «إثم» گاه در مستقیما به معنای «خمر (= شراب) به کار می‌رود و آیه «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» (اعراف/۳۳) را بر همین معنا تطبیق کرده است؛ وجهش را این گفته‌اند که چون انسان را در گناه می اندازد (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۶۰) و برخی هم وجهش را به اصل لغت برگردانده و گفته‌اند که چون شراب یک حالت خماری و سنگینی می‌آورد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴) ویا چون موجب تعلل و تقصیر ورزیدن شخص از انجام وظایفش می‌گردد (الفروق في اللغة، ص227) ▫️و البته برخی هم بر این باورند که گاه عرب برای «کذب: دروغگویی» هم مستقیما تعبیر «إثم» را به کار می‌برد؛ از این جهت که آن را مصداق بارز اثم می داند. (مفردات، ص63 ) ▪️در هر صورت چنانکه برخی تذکر داده اند در خصوص کاربردهای کلمه «إثم» این معنای کند کردن و به تاخیر انداختن ظرافت خاصی را در کاربردهای قرآنی این کلمه منعکس می‌سازد؛ مثلا ▫️در آیه «أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ» ‏(بقرة/206) اشاره دارد که عزت‌طلبی و خودبزرگ‌بینی وی را از انجام کار خیر به تعلل واداشت؛ ▫️ویا در مورد شراب و قمار: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (بقره/۲۱۹) نشان می‌دهد این دو انسان را از انجام کارهای خیر عقب می‌اندازد؛ ▫️ و یا در موارد متعدد «إثم» را در کنار «عدوان» (تجاوز از حد) آورده «تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (بقره/۸۵) «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/2) ، «وَ تَرى‏ كَثيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/۶۲) «يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مجادله/۸) که گویی به ترتیب به تفریط و افراط اشاره دارد؛ ▫️ و در جای دیگر آن را در عرض فواحش آورده: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» (اعراف/۳۳) [و نیز: «الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ» (شوری/۳۷ و نجم/۳۲)] که فواحش اقدام بر گناه و إثم تعلل ورزیدن در انجام کارهای لازم است (التحقيق، ج‏1، ص34 ) ▫️ و در آیه «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» (انسان/24) اطاعت از کفار را ابتدا موجب تعلل ورزیدن در انجام کار درست و سپس موجب کفر ورزیدن معرفی کرده است؛ ▫️ویا در آیه «فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً» (بقره/۱۸۲) دو امر نگران کننده درباره وصیت‌کننده یکی انحراف و تمایل نابجای وی به برخی از وراث است؛ و دیگری قصور و کم گذاشتن وی برای برخی دیگر؛ ▫️ و یا در بحث شهادت کسی که برای شهادت دادن حاضر نمی‌شود «فَإِنْ عُثِرَ عَلى‏ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً» (مائده/107) همین تعلل به خرج دادش گناه است. 🔸همچنین برخی با استناد حدیثی نبوی که فرموده باشد «الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ، وَ الْإِثْمُ مَا حَاكٍ فِي صَدْرِكَ» «إِثْم» را نقطه مقابل «بِرّ» دانسته‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص64) و شاید بتوان آیه «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/2) را هم موید این دانست. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه بحث از ماده «أثم» ▪️«تأْثِيم» (مصدر باب تفعیل) را برخی به همان معنای «إثْم» (مصدر ثلاثی مجرد) گرفته‌اند و آیات «يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ» (طور/23) و «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً» (واقعه/25) را بر همین اساس تفسیر کرده‌اند (تاج العروس، ج‏16، ص6) ▫️اما برخی بر این باورند که وقتی این ماده به باب تفعیل می‌رود به معنای «نسبت دادن کسی به إثم» (مجمع البحرين، ج‏6، ص5؛ قاموس قرآن، ج‏1، ص 24) ▫️ ویا به معنای «به إثم واداشتن» دیگران (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص35 ) می‌باشد. ▪️«أَثَام» نیز همانند «إِثْم» مصدر است و در آیه «وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ و مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً» (فرقان/68) برخی آن را اساسا به معنای عذاب دانسته‌اند (یعنی: اگر چنان کند با عذاب مواجه می‌شود) از آن جهت که ثمره إثم است؛ ▫️و نیز احتمال داده اند به معنای ارتکاب إثم باشد یعنی آن کارها انسان را به ارتکاب هرچه‌بیشتر گناه وامی‌دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص63 ) ▫️ و برخی هم احتمال داده‌اند همان معنای سنگینی‌ای که مایه کندی در انجام کارهای خیر می‌شود در اینجا مد نظر باشد؛ ‌یعنی درست نقطه مقابل خوبان که اهل سرعت و سبقت در کارهای خیرند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴). ▪️انجام دهنده «إِثْم» را «آثم» و «أثیم» گویند؛ تفاوت این دو در آن است که ▫️اولی به صرف انجام دادن اثم گویند «وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمينَ» (مائده/106) «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» (انسان/24) ▫️اما «أثیم» کسی است که اساسا در «إِثْم» مستقر و پابرجاست «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ» (بقره/276) «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوَّاناً أَثيماً» (نساء/107) «كُلِّ أَفَّاكٍ أَثيمٍ» (شعراء222؛ جاثیه/7) «مُعْتَدٍ أَثيمٍ» (قلم/12؛ مطففین/۱۲) «طَعامُ الْأَثيمِ» (دخان/44) (الفروق في اللغة، ص228 ) و به تعبیر دیگر «آثم» کسی است که مرتکب «إِثْم» می‌شود ولی «أثیم» حامل «إِثْم» است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴). 🔸چنانکه اشاره شد کلمه «إثم» در معنای گناه هم به کار می‌رود و از این جهت با کلماتی مانند «خطأ» ، «ذنب» ، «جرم» ، «معصیت» و «وزر» نزدیک است؛ اما تفاوتشان به است که: ▪️«إثم» در جایی است که تنبلی و کم‌کاری ناشی از نوعی تعمد در کار است و دلالت بر «تقصیر» (= کوتاهی‌ ورزیدن، چرا که تقصیر از «قصر» به معنای «کوتاهی» می‌آید) دارد؛ اما: ▪️در «خطأ» لزوما تعمدی در کار نیست؛ هرچند که بقدری در مورد گناهان به کار رفته که گاه تعبیر «خاطی» (لا يَأْكُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ؛ حاقه/37) و «خطایا» (نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ؛ بقره/5۸) برای اشاره به گناهکار و گناهان به کار می‌رود (الفروق في اللغة، ص227 ) و البته تقابل «خطا» و «اثم» در این آیه بوضوح مشاهده می‌شود: «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِينا» (نساء/۱۱۲) ▪️ماده «ذنب» در اصل به معنای دنباله و دم (قسمت رذل و پست هر چیزی) است؛ و به گناه از این جهت «ذنب» گفته می‌شود که یا یک رذالت و پستی‌ای است ویا از این جهت دنباله ناپسندی (از مذمت دیگران تا عقوبت) در پی دارد (الفروق في اللغة، ص۲۲7-228 )؛ ▪️ماده «جرم» را در اصل به معنای «قطع کردن» می‌دانند، و از این جهت به گناه «جُرم» گفته می‌شود که شخص را از آنچه انجامش برعهده او واجب است قطع و جدا می‌کند. (الفروق فى اللغة، ص۲۲۸) ▪️در «معصیت» و ماده «عصی»، مخالفت کردن شخص با نهی مولا مورد اهتمام است (الفروق في اللغة، ص۲۲۴ ) ▪️و در «وزر» تاکید بر سنگینی است که بار گناه بر دوش انجام دهنده‌اش تحمیل می‌کند. (الفروق في اللغة، ص۲۲۸) 🔸همچنین گذشت که در قرآن کریم برای «گناه» از تعابیر «ذنب» و «إثم» و «جرم» و «عصیان» و «خطا» استفاده شده؛ اما در بحث عبرت‌گیری از عاقبت گناهکاران، فقط اصطلاح «مجرم» را به کار برده است؛ و برای چرایی این احتمالاتی بیان شد (جلسه ۱۱۹، تدبر۲) 📿ماده «ءثم» و مشتقات آن 48 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا