eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️۱) از امام صادق ع روایت شده است: همانا خداوند ما را از اعلی علیین آفرید و قلوب شیعیانمان را از همانجایی که ما را آفریده بود آفرید و بدنهایشان را از پایین آن؛ از این روست که دلهایشان به ما متمایل است؛ و همانا خداوند دشمنان ما را از «یحموم» آفرید و دلهای پیروانشان را از همانجایی که آنان را آفریده بود آفرید و از این روست که دلهایشان به آنها متمایل است. 📚مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص96 عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ‏ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِنْ حَيْثُ خَلَقَنَا وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَمِنْ ثَمَّ صَارَتْ قُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنَا وَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ عَدُوَّنَا مِنْ يَحْمُومٍ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِهِمْ مِنْ حَيْثُ خَلَقَهُمْ فَمِنْ ثَمَّ صَارَتْ قُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْهِمْ. ▪️قریب به این مضمون در 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص20 و ص24 از امام صادق ع و در 📚 الكافي، ج‏1، ص390 و ج‏2، ص4 از امام باقر ع آمده است؛‌ با این تفاوت که در این روایات منشأ آفرینش دشمنان «سجین» معرفی شده است، نه یحموم. @yekaye
☀️۲) از امام باقر ع درباره این سخت خداوند که می‌فرماید: «اهل بهشت در آن روز جايگاهى بهتر، و استراحتگاهى نيكوتر دارند.» (فرقان/۲۴) روایت شده که فرمودند: به ما این گونه رسیده است – و البته خداوند عالمتر است – که وقتی جهنمیان در معرض جهنم قرار می‌گیرند که قرار است آنها را با خود ببرد قبل از اینکه وارد جهنم شوند به آنان گفته شود: «برويد به سوى سايه‏اى كه داراى سه شاخه است‏» (مرسلات/۳۰) از دود آتش جهنم؛ پس گمان می‌کنند که آن بهشت است و فوج فوج داخل در جهنم می‌شوند و این در نیمی از روز است؛ و اهل بهشت هم بدانچه از هدایایی که بدان رغبت داشتند روی می‌آورند تا اینکه منزلگاههایشان در بهشت در همان نیم روز بدانها داده شود و این سخن خداوند عز و جل است که: «اهل بهشت در آن روز جايگاهى بهتر، و استراحتگاهى نيكوتر دارند.» (فرقان/۲۴) 📚 تفسير القمي، ج‏2، ص113 فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا» فَبَلَغَنَا - وَ اللَّهُ أَعْلَمُ - أَنَّهُ إِذَا اسْتَوَى أَهْلُ النَّارِ إِلَى النَّارِ لِيُنْطَلَقَ بِهِمْ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلُوا النَّارَ فَيُقَالُ لَهُمْ: «ادْخُلُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ‏» مِنْ دُخَانِ النَّارِ فَيَحْسَبُونَ أَنَّهَا الْجَنَّةُ ثُمَّ يَدْخُلُونَ النَّارَ أَفْوَاجاً أَفْوَاجاً وَ ذَلِكَ نِصْفَ النَّهَارِ، وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِيمَا اشْتَهَوْا مِنَ التُّحَفِ حَتَّى يُعْطَوْا مَنَازِلَهُمْ فِي الْجَنَّةِ نِصْفَ النَّهَارِ فَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلا» ▪️توجه: انتهای حدیث اول جلسه قبل موید این مضمون است. @yekaye
☀️۳) عقبه می گوید: امام باقر عليه السلام فرمودند: خدا خلق را آفريد، پس هرکس را كه دوست داشت از آنچه دوست داشت آفريد، و آنچه دوست داشت این بود که آن را از طینت بهشت بیافريند. و هر کس را كه دوست نداشت از آنچه دوست نداشت آفريد، و آنچه دوست نداشت این بود که آن را از گل دوزخ بیافريند. سپس آنها را در سايه‌اى برانگیخت. عرض كردم: سايه چيست‌؟ فرمود: آیا نمي‌بينى كه سايه‌ات در برابر خورشيد چيزى هست و چيزى نيست؟! سپس خداوند پيغمبران را در آنان برانگیخت تا ايشان را به اقرار به خداوند عز و جل دعوت كنند، و اين همان است كه خدا فرمايد: «و اگر از آنها بپرسى چه کسی آنان را آفریده است‌؟ خواهند گفت: الله« (زخرف/۸۷) سپس خداوند ايشان را به اقرار نسبت به پيامبران دعوت كرد، برخى اقرار و برخى انكار نمودند. سپس آنان را به ولايت ما دعوت كرد. به خدا سوگند بدان اقرار كرد كسى كه او را دوست داشت و انکارش کرد کسی که او را دشمن داشت. اين است سخن خداوند: «پس آنان بدانچه قبلا تكذيب كرده‌اند، ايمان نخواهند آورد» (یونس/۷۴). سپس امام باقر عليه السلام فرمود: تكذيب آنها در آنجا بود! 📚الكافي، ج‏1، ص436؛ ج‏2، ص10؛ 📚 علل الشرائع، ج‏1، ص118؛ 📚تفسير العياشي، ج‏2، ص127 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ عَنْ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَخَلَقَ مَنْ أَحَبَّ مِمَّا أَحَبَّ وَ كَانَ مَا أَحَبَّ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِينَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ مَنْ أَبْغَضَ مِمَّا أَبْغَضَ وَ كَانَ مَا أَبْغَضَ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِينَةِ النَّارِ ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِي الظِّلَالِ. فَقُلْتُ: وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ الظِّلَالُ؟ فَقَالَ أَ لَمْ تَرَ إِلَى ظِلِّكَ فِي الشَّمْسِ شَيْئاً وَ لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ؟ ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُ فِيهِمُ [مِنْهُمُ] النَّبِيِّينَ يَدْعُونَهُمْ [فَدَعَوْهُمْ] إِلَى الْإِقْرَارِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ». ثُمَّ دَعَاهُمْ [دَعَوْهُمْ] إِلَى الْإِقْرَارِ بِالنَّبِيِّينَ؛ فَأَقَرَّ بَعْضُهُمْ وَ أَنْكَرَ بَعْضٌ. ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَى وَلَايَتِنَا؛ فَأَقَرَّ بِهَا وَ اللَّهِ مَنْ أَحَبَّ وَ أَنْكَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ؛ وَ هُوَ قَوْلُهُ «فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ». ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: كَانَ التَّكْذِيبُ ثَمَّ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ» مقصود از «یحموم» که اینان در سایه‌ای از آن‌اند چیست؟ 🍃الف. به معنای دود است؛ آنگاه سایه‌ای از دود، به معنای سایه‌ای از جنس دود است. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص409 ) 🍃ب. دودی است بشدت سیاه (ابن عباس و أبي مالك و مجاهد و قتادة، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) 🍃ب. نام کوهی است در جهنم که اهل آتش به سایه آن پناه می‌برند. (به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) 🍃ج. شدت حرارت است (تفسير القمي، ج‏2، ص349) 🍃د. اسمی از اسامی جهنم است؛ و حرف «من» برای ابتدای غایت است؛‌ یعنی تعبیر «سایه‌ای از جهنم» شبیه تعبیر «نسیمی از بهشت» است. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص409 ) 🍃ه. به معنای ظلمت است و اصل آن از «حمم» به معنای «فحم: ذغال» است؛ آنگاه سایه‌ای از ظلمت، به معنای سایه‌ای از جنس ظلمت است. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص409 ) و در واقع می‌خواهد اشاره کند که اگر گفته‌اند جهنمیان در آتش‌اند گمان نکنید که آتش آنجا نور دارد؛ خیر آتش آنجا هم سراسر ظلمات است؛ چنانکه گفته‌اند «اساسا آتش جهنم سیاه است و اهل آن سیاه‌اند و هر چیزی در آن سیاه است». (ضحاک، به نقل از الدر المنثور، ج‏6، ص160 ) 🍃و. ... @yekaye
. 2️⃣ «وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ» یحموم چیزی است که سایه‌ای از آن بر سر جهنمیان است. مقصود از این سایه و سایه افکندن چیست؟ 🍃الف. چه‌بسا اشاره به ظلمتی است که بر آنان مستولی می‌شود. (اقتباس از تفسير القمي، ج‏2، ص349 ) 🍃ب. قرار گرفتن در وضعیتی است که در عین حال که به قرینه آیه «انْطَلِقُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ؛ لا ظَليلٍ وَ لا يُغْني‏ مِنَ اللَّهَبِ» (مرسلات/30-31) هیچ خاصیت مثبت سایه (دفع کردن گرما و خنکی) را ندارد، اما از هر سو آنان را احاطه کرده است. (چنانکه درباره تعبیر «ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ: سایه سه شاخه» برخی روایت کرده‌اند که سایه‌ای است که از بالا و چپ و راست کافر را احاطه کرده است. تفسير منهج الصادقين، ج‏10، ص120) 🍃ج. چه‌بسا ظهور و تجسم حقیقت گمراهی آنان است؛ همان گونه که در بحث از آیه «ظل ممدود» در وصف بهشتیان، روایت بود که این سایه علم عالم است (جلسه ۹۹۷، حدیث۶) 🍃د. چه‌بسا تحت قهاریت خداوند واقع شدن است" درست تقطه مقابل اینکه سایه‌ برای بهشتیان (ظل ممدود) که می‌توانست کنایه از در حفظ و امان الهی بودن باشد. 🍃ه. شاید اشاره به همان تعبیر سایه‌هایی از ابر است که شامل یک نحوه تجلی خداوند در عرصه قیامت است که فرمود: «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ في‏ ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» (بقره/210) و در واقع خداوند در سایه‌ای از رحمت بر مومنان تجلی می‌کند و در سایه‌ای از عذاب بر کافران. 🍃و. ... @yekaye
. 3️⃣ «وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ» ▫️خداوند سایه را در جهان گسترانده: «أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلاً» (فرقان/45) ▫️و چه‌بسا بتوان گفت که برای هر چیزی سایه‌ای قرار داده است: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً» (نحل/۸۱) «أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى‏ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ» (نحل/48) «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» (رعد/15) ▫️و اساسا ما در سایه‌ زندگی می‌کنیم (حدیث۳) ▪️پس بهشت و جهنم هم به عنوان دو آفریده الهی سایه دارند؛ یعنی: ▫️هم بهشتیان در سایه (یا سایه‌های) بهشتی بسر می‌برند: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في‏ ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ» (یس/56) «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» (واقعه/30) «وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها (انسان/۱۴) «إِنَّ الْمُتَّقينَ في‏ ظِلالٍ وَ عُيُونٍ» (مرسلات/41) ▫️هم جهنمیان تحت سایه‌های آتش جهنم‌اند: «لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ» (زمر/16) ▫️با این تفاوت که سایه بهشت خاصیت سایه‌انداختن را دارد و ظلی است که ظلیل است؛ سایه برایشان سایبانی می‌کند و آنان لذت در سایه بودن را می چشند: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ ... وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً» (57) ▫️و سایه انداختنش جاودانی است: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» (رعد/۳۵) ▫️اما سایه در جهنم انسان حتی لذت در سایه بودن و در امان بودن از شدت‌ها را ندارد: «انْطَلِقُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ؛ لا ظَليلٍ وَ لا يُغْني‏ مِنَ اللَّهَبِ» (مرسلات/31) ▫️و خودش از جنس عذاب است: «وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ» (واقعه/۴۲) @yekaye
. 4️⃣ «فی‏ سَمُومٍ وَ حَمیمٍ؛ وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ» چه نسبتی بین در سموم بودن و در حمیم بودن و در سایه‌ای از یحموم بودن هست؟ 🍃الف. شاید اشاره است به اینکه در هر حالتی در عذاب‌اند؛‌زیرا از سویی در معرض وزش بادهای داغی‌اند که در منافذ بدنشان وارد می‌شود؛ پس اگر بخواهند در پناه چیزی خود را حفظ کنند در سایه‌ای است که خود آن سایه از دود و حرارت شدید است؛ و اگر هم بخواهند در مکانی خود را از آن بادها در امان بدارند تمام آن مکان حمیم و آب جوشان است؛‌پس هیچ گونه رهایی‌ای از حرارت عذاب آنجا ندارند. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص409 ) 🍃ب. چه‌بسا یک نحوه ترتیب باشد؛‌یعنی ابتدا بادهای داغ بر آنان می‌وزد و آنان را بشدت تشنه می‌سازد؛‌پس به سوی تنها نوشیدنی آنجا که آب حمیم و جوشان است روی می‌آورد و از آن می‌نوشند و دل و روده‌شان پاره‌پاره می‌شود (وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ؛ محمد/15) و از این همه مصیبت می‌خواهند به سایه‌ای پناه ببرند که اندکی بیاسایند که آن سایه هم از یحموم و دودی داغ و غلیظ است. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص409 ) 🍃ج. اگر سموم و حمیم تجسم گناهان جوارحی و جوانحی آنان باشد، آنگاه چه‌بسا سایه‌ی یحموم حضورشان در امتی باشد که گناه در آن عادی بوده است و تجسم اثر سوء آن امت بر وجود آنان بوده باشد. به تعبیر دیگر، چه بسا سموم و حمیم که عذاب مستقیم آنان است تجسم عمل فردی خودشان باشد و سایه یحموم تجسم اثر اجتماع بر وجودشان. 🍃د. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1011) 📖 لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ 📖 ترجمه 💢نه خنکایی و نه هیچ وضع دلخواهی؛ سوره واقعه (56) آیه 44 1399/4/16 14 ذی‌القعده 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹بارِدٍ درباره ماده «برد» ▪️ابن فارس بر این باور است که این ماده در اصل بر چهار معنای متفاوت دلالت می‌کند: ▫️یکی سردی (در مقابل «حَرّ: گرمی») مانند این سخن خداوند عز و جل که «قُلْنا يا نارُ كُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهيمَ» (انبیاء/69) [یا: «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» (ص/42)] ▫️دوم سکون و ثبات؛ که از همین معناست کاربرد آن در معنای «خواب»؛ که یک نحوه ثبات و سکون است و کلمه «برد»‌ در آیه «لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً» را هم بر همین معنا حمل کرده‌اند (و راغب اصفهانی هم همین نظر را دارد) و به چیزی که دوام داشته باشد «بارد» گویند؛‌و اینکه گاه مردن را با فعل «بَرَدَ» بیان کرده‌اند هم احتمالا از همین باب باشد؛ ▫️سوم لباس و امر پوشیدنی؛ که «بُرد» (بویژه برد یمانی) ‌در این زمینه معروف است؛ و ظاهرا به همین مناسبت به دو بال ملخ «بُرْدَا الجرادة» گویند ▫️و چهارم اضطراب و حرکت؛ چنانکه به پیک و نامه‌رسان :برید» گویند و چه‌بسا «مبرد» به معنای سوهان هم از همین باب باشد به خاطر اینکه در سوهان زدن دست دچار اضطراب و حرکات شدید می‌شود. (معجم مقاييس اللغه، ج‏1، ص241-243 ) 🔸اما برخی آنها را سعی کرده‌اند به یک معنای واحد برگردانند؛ ▪️در این راستا حسن جبل بر این باور است که معنای محوری این ماده درهم پیچیده و برچیده شدن چیزی است به نحوی که در خود فرورود ویا کاملا دچار جمود و خشکی شود و امتدادش را از دست بدهد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۰۳) ▪️اما به نظر می‌رسد موضع راغب اصفهانی و مرحوم مصطفوی قابل قبول‌تر باشد. این دو بر این باورند که اصل معنای این ماده سردی است؛ و «بَرَر» به معنای تگرگ هم آبی است که به خاطر سرما در هوا و در حال ریزش از ابر یخ می‌زند «وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ» (نور/43). ▫️وجه اینکه برای امر ساکن و ثابت هم به کار می‌رود این است که سرما یک نحوه ثبات و عدم تحرکی را با خود همراه دارد و برای مردن هم این تعبیر به کار می‌رود ظاهرا بدین جهت که با جدا شدن روح بدن میت حرارتش را از دست می‌دهد و سرد می‌شود؛ ▫️و در مورد خواب هم ظاهرا به خاطر همین سرد شدن پوست ویا سکونی که بر بدن عارض می‌شود چنین به کار رفته است. ▫️یا گاهی به زندگی دلچسب «عیش بارد»‌می گویند به حاطر خنکی‌ای که در گرمای زندگانی به انسان دست می‌دهد و یا آن حالت سکون و آرامشی که در چنین زندگی‌ای هست. (مفردات ألفاظ القرآن، ص116-117 ؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص268 ) ▫️ البته در خصوص وجه تسمیه «برید»‌ به پیک، راغب این احتمال را مطرح کرده که پیکها کسانی بوده‌اند که جایگاه و موضع‌شان معلوم بوده است و چون در آن مکان معلوم تصرف می‌کرده به هر کس که سریع در محل خودش اقدامی انجام دهد و به تبع آن به بالهای پرنده که بسرعت وی را حرکت می‌دهد «برید» گفته شد؛ (مفردات ألفاظ القرآن، ص118 ) اما مرحوم مصطفوی وجه تسمیه‌اش را این می‌داند که وی مطلبی را از جانب کسی برای دیگری می‌برد اما هیچ گونه حرارت و مسوولیتی در قبال این پیام در خود احساس نمی‌کند و در کمال ثبوت و سردی پیامش را منتقل می‌کند و وجه تفاوتش با رسول هم در همین است که رسول خود را نایب و نازل منزله فرستنده می بیند و در قبال محتوای این پیام احساس مسئولیت می کند. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص268 ) ▪️لازم به ذکر است که «بارد» اسم فاعل از این ماده می‌باشد و می‌تواند همچون «بّرّد» در معنای صفت مشبهه هم به کار رفته باشد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص268 ) از این رو در آیاتی همچون «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» (ص/42) یا «لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ» (واقعه/44) منظور آن حالت خنک کنندگی آنهاست. 📿ماده «برد» و مشتقات آن ۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹كریمٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کرم»، در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و «بزرگ‌منشی» (شرافت در اعمال و رفتار) می‌باشد. برخی تاکید کرده‌اند که این کلمه در جایی به کار می‌رود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ و اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که به نحوی بروز کند، کرامت خوانده می‌شود چنانکه در «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/۷۷) تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ‏» (لقمان/۱۰)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ‏» (دخان/۲۶)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/۲۳) به کار رفته است. ▪️برای فهم بهتر این معنا خوب است به تفاوت آن با کلمات مشابه (عزت، شرف، کِبَر) نیز توجه شود: ▫️تفاوت «کرم» با «عزت» در این است که در مفهوم عزت نوعی برتری و استعلا نسبت به دیگران نهفته است، در حالی که در «کرامت» لزوما مقایسه‌ای در کار نیست و بزرگواری خود شخص مد نظر است؛ ▫️تفاوتش با «شرافت» در این است که این کلمه غالبا در مورد برتری و بزرگی مادی استفاده می‌شود و لذا به خداوند «کریم» گفته می‌شود اما «شریف» گفته نمی‌شود. ▫️«کِبَر: بزرگی» هم به معنای مطلق بزرگ بودن است ولی «کرم» بزرگی‌ای است که حالت متعالی دارد و لذا تفاوت «کِبَر» و «کَرَم» در زبان عربی، شییه تفاوت «بزرگی» و «بزرگواری» در زبان فارسی است. ▪️در زبان عربی، «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (حج/۱۸)، در حالی که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (منافقون/۸) و نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) می‌باشد. ▪️«أکرم» صیغه تفضیل از ماده «کرم» است، اما آن را به معنای مبالغه در «کرم» دانسته‌اند (الجدول فى اعراب القرآن، ج‏۳۰، ص۳۶۷) و توضیح داده‌اند که وزن «أفعل» (أکرم) گاه در معنای «فعیل» (کریم) به کار می‌رود؛ چنانکه در آیاتی مانند «وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ» (روم/۲۷) «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» (لیل/۱۵) و «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» (لیل/۱۷)، نیز سه کلمه «أهون، أشقی، و أتقی» به ترتیب در معنای «هّین: آسان» «شقی: بدبخت» و «تقیّ: پرهیزکار» به کار رفته است. (التوحيد (للصدوق)، ص۲۰۰) 🔖جلسه 352 http://yekaye.ir/al-alaq-96-3/ ▪️اکنون فقط می‌افزاییم که در این آیه تعبیر «لا کریم» برای دلالت بر آن است که تاکید بر نفی آن خنکایی است که از سایه انتظار می‌رود؛‌ و کَرَم آن نفع آن است برای کسی که از آزار گرما بدان پناه می‌برد (الطراز الأول، ج‏5، ص231 ). در واقع، تعبیر «لا کریم» ظاهرا گاه حالت اصطلاحی پیدا می‌کند چنانکه فراء بر این باور است که عرب در زبان عربی هرجا که امری را از چیزی نفی می‌کنند که یک نحوه مذمت را در نظر دارند تعبیر «لا کریم» را به تبع آن می‌آورند؛ مثلا گفته می‌شود: «أ سمين هذا؟ آیا این شخص تنومنداست؟» در پاسخ می‌گویند : «ما هو بسمين و لا كريم» یا می‌گویند: «ما هذه الدار بواسعة و لا كريمة: این خانه وسیع نیست و لا کریم» (معانى القرآن، ج‏3، ص127 ). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام باقر ع روایت شده است که درباره اینکه خداوند می‌فرماید «امروز با عذاب خوارکننده پاداش داده می‌شوید» (انعام/۹۳؛ احقاف/۲۰) فرمودند: این همان عطش روز قیامت است. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص370 عن سلام عن أبي جعفر ع في قوله: «الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ» قَالَ: الْعَطَشُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ» بارد اسم فاعل از «برد» است به معنای خنک کننده؛ یعنی آن سایه و جایگاه سایه‌ای نیست که خنکی‌ای داشته باشد؛ اما مقصود از «لا کریم» چیست؟ 🍃الف. آن سایه برایشان کریم المنظر (دارای منظره چشم‌نواز) نیست. (قتاده، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) 🍃ب. آن موقعیت هیچ گونه کرامت و برازندگی‌ای ندارد که کسی بدان رغبتی داشته باشد. (به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) در واقع، رفتن انسان به سایه یا برای خنکایش است و یا به خاطر اینکه انسان در آن عملا اکرام می‌شود (همواره در جاهایی که آفتاب شدید است محل‌های سایه را برای اکرام میهمان و ... اختصاص می‌دهند)؛ و آیه می‌فرماید این سایه نه خنکی ای دارد و نه هیچ گونه اکرامی (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص410 ) 🍃ج. هیچ گونه منفعت و چیزی که از آن انتظار می‌رود ندارد (تعبیر «و لا کریم» غالبا در عطف به چیزی می‌آید که نفی شده باشد فراء، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ؛ ‌توضیح بیشتر در نکات ادبی)؛ که این سخن را دو گونه می‌توان تفسیر کرد: 🌱ج.۱. کرم حاصل از سایه، همان خنکی‌اش است؛ و این سایه خنکی‌ای ندارد پس کرامتی که از آن انتظار می‌رفت را ندارد. (الكشاف، ج‏4، ص463 ) 🌱ج.۲. هر چیزی یا به خاطر ثمره حسی آن طلب می‌شود یا ثمره عقلی آن؛ ثمره حسی‌اش همین خنکایی است که با تعبیر «لا بارد» نفی شد؛ و ثمره عقلی چون وضوح ظاهری ندارد در زبان عرب با تعبیر «و لا کریم» اشاره می‌کنند؛ که این امر نه‌تنها ثمره حسی بلکه هیچ ثمره عقلی‌ای هم ندارد. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص410 ) 🍃د. ... @yekaye
. 2️⃣ «لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ» در این آیه بارد بودن و کریم بودن چیزی نفی شده است؛ آن چیز چیست؟ 🍃الف. ظل و سایه‌ای که در آیه قبل بدان اشاره شد. 🍃ب. یحموم و دود غلیظ و داغی که در آیه قبل بدان اشاره شد. 🍃ج. همه عذابهایی که در آیات قبل اشاره شد؛ یعنی سموم (باد داغ) و حمیم (آب جوشان) و ظل من یحموم (سایه‌ای از دودی غلیظ) 🍃د. مطلق وضعیت جهنمیان در جهنم؛ چه اینها که اشاره شد و چه بقیه امور؛ یعنی جهنم جایی است که نه در آن خنکی‌ای خواهد بود و نه هیچ گونه اکرام و بزرگداشتی. 🍃ه. ... @yekaye
. 3️⃣ ) «لا بارِدٍ ...» اینکه مهمترین عذاب جهنم آتش (نار) است بقدری در آیات مختلف تکرار شده که بسیاری از مواقع در احادیث و حتی در آیات وقتی می‌گویند «نار» ‌یعنی جهنم. اما در این آیه تاکید شده که در آنجا خنکایی نیست؛ و در آیه‌ای دیگر نیز تاکید شده که آنها هرگز چیز خنکی نمی‌چشند: «لا يَذُوقُونَ فيها بَرْداً وَ لا شَراباً» (نبأ/24) 💢این تعبیر نشان می‌دهد که - برخلاف آنچه برخی افراد جاهل به خیال خود دست به تاویل می‌زنند – این عذاب آتش عذابی کاملا داغ و سوزاننده و درست نقطه مقابل خنکی است؛ و این بدان معناست که این حرارت عطش شدیدی را در افراد پدید می‌آورد که هرگز رفع نخواهد شد (حدیث۱) و حتی سایه‌های جهنم هم اندکی خاصیت خنک‌کنندگی ندارد. شاید این سوختن و عطش همیشگی اشاره باشد به تجسم باطنی عطش انسانها برای دریافت حقیقت؛ و اینان کسانی‌اند که چون حقیقت را انکار کردند و همیشه در حسرت حقیقت خواهند سوخت و هرگز این عطشی که برای حقیقت دارند به خنکی و آسودگی تبدیل نخواهد شد. @yekaye
. 4️⃣ «... وَ لا كَریمٍ» ♦️خداوند انسان را که آفرید او را کرامت بخشید و بدین سبب بود که بر اغلب مخلوقاتش وی را برتری داد: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» (اسراء/70) و از جمله او را نسبت به شیطان کرامت بخشید و همین موجب شد شیطان کینه وی را به دل بگیرد و تمام تلاشش را بر انحراف فرزندان آدم مبذول دارد:‌ «قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً» (اسراء/62). 🔺برخی انسانها با پرهیز از گناهان مدخل کرامت را برمی‌گزینند «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً» (نساء/31) و با تقوا این سرمایه کرامت را نزد خداوند حفظ می‌کنند «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/۱۳)؛ پس در آخرت هم اکرام می‌شوند : «فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ» (صافات/42) «أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ» (معارج/35) و تا ابد روزی کریمانه دریافت می‌کنند «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ» (انفال/74؛ حج/50؛ نور/26؛ سبأ/۴) 🔻برخی هم سرمایه خود را به هدر می‌دهند و به جای اکرام به عذاب خوارکننده گرفتار می‌شوند «لَهُمْ عَذابٌ مُهين‏» (آل عمران/۱۷۸؛ حج/۵۷؛ ‌لقمان/۶؛ جاثیه/۹؛ مجادله/۱۶) و در موقعیتی قرار می‌گیرند که دیگر هیچ نحوه کرامت و اکرامی در آنجا نیست: «لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ» (واقعه/44) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1012) 📖 إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفینَ 📖 ترجمه 💢همانا آنان بودند که پیش از این مست ناز و نعمت بودند؛ سوره واقعه (56) آیه45 1399/4/18 16 ذی‌القعده 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا