.
6️⃣ «كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً»
خطر آنجاست كه انسان، ترديد نابجاى خود را در جامعه گسترش دهد و عامل انحراف ديگران شود. (تفسير نور، ج9، ص431)
@yekaye
.
7️⃣ «إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفینَ؛ وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ؛ وَ كانُوا یقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ»
برخی از قرین هم بودن این سه آیه نتیجه گرفتهاند:
💢رفاه و عيّاشى، بستر ارتكاب گناه و ترديد در معاد است. (تفسير نور، ج9، ص431)
▪️اما به نظر میرسد می توان این را دقیقتر هم کرد؛
یعنی:
💢رفاه و عيّاشى، بستر ارتكاب گناه است؛ و این دو هریک به نوبه خود، بستر ترديد در معاد است.
▪️بلکه از ظاهر این آیه میتوان به اثرگذاری معکوس هم اشاره کرد؛
یعنی:
💢جدی گرفتن زندگی پس از مرگ، جدی گرفتن حقیقت وجودی خویش در عمیقترین لایه هستی است؛ کسی که این را جدی نگیرد زندگیاش به خوشگذرانی و گناه میگذرد و عاقبتش به جهنم خواهد انجامید.
@yekaye
.
8️⃣ «فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ؛ وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ؛ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفینَ؛ وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ؛ وَ كانُوا یقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ»
🔹برای وضعیت اصحاب شمال در جهنم سه موقعیت را برشمرد: در بادهای سوزان؛ آب جوش؛ و سایهای از دود غلیظ؛
🔸و برای اینکه چرا جهنمی شدند نیز سه ویژگی آنان در دنیا را ذکر کرد: مترف بودن: اصرار بر آن گناه عظیم؛ و انکار برانگیخته شدن پس از مرگ.
🤔چه نسبتی بین اینها هست؟
🍃الف. خداوند عادل است و عذاب بر پايه عملكرد خود انسان است. اگر خلافكاران سه نوع شكنجه دارند: بادى سوزان، آب داغ وسايه داغ، به خاطر آن است كه سه خلاف پيوسته دارند. (تفسير نور، ج9، ص431)
🍃ب. چهبسا این سه عذاب تجسم آن سه رویه در زندگی آنان است؛ خوشگذرانی و غرق در ناز و نعمت و غافل از همه چیز بودن، بادی سوزان است که تا عمق وجود شخص را میسوزاند؛ اصرار بر گناه و شکستن پیمان الهی آبی جوشان است که همه اجزاء و وجود آدمی را حل و نابود میسازد؛ و انکار آخرت دودی غلیظ است که مانع درک حقیقت میگردد.
🍃ج. ...
@yekaye
📖اختلاف قرائت (همراه با تحلیل نحوی)
🔹أَ وَ آباؤُنَا / أَوْ آباؤُنَا / أَوَ اباؤُنَا
▪️در قرائت اهل شام (ابن عامر) و مدینه (نافع) و برخی قرائات عشر (ابوجعفر) و اربعه عشر (ابن محیصن) و قرائات غیرمشهور (شیبة) حرف واو ساکن قرائت شده است؛
▫️ که در این صورت کلمه «أو» به معنای «یا» کلمه «آباؤُنَا» را به ضمیر «نا» (در اسم انّ (إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ) یا ضمیر فاعلی در «مِتْنا» ویا اسم کان در «كُنَّا تُراباً») عطف میکند؛ یعنی عطف میشود به فاعل مات یا اسم کان.
(البته در روایت قالون از قرائت نافع به همین صورت است که بیان شد؛
▫️ اما در روایت ورش از وی اگرچه همین کلمه «أو» مد نظر است اما همزه بعد از واو حذف و فتحهاش به واو منتقل شده و به صورت «أَوَ اباؤُنَا» قرائت شده است؛
و البته روایتی از ورش از نافع وجود دارد که همان کلمه «و» به جای «أو» آمده که در مورد بعدی اشاره میشود.)
▪️اما در قرائات اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو) و مکه (ابن کثیر) و قرائتی از اهل مدینه (روایت ازرق از ورش از نافع) حرف واو مفتوح است که در این صورت این آیه جمله جدیدی است که با حرف استفهام آغاز شده و کلمه «آباؤُنَا» مبتدایی است که خبرش به قرینه آیه قبل حذف شده و چنین بوده است: «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ مبعوثون»
📚معجم القراءات ج۹، ص303-304
@yekaye
🔹الْأَوَّلُونَ
در بحث از آیه ۱۳ همین سوره بیان شد که
▪️کلمه «أوَّل» و اینکه واقعا ماده اصلی این کلمه، و معنای عمیق آن چیست، از کلمات بحثانگیز است.
▪️یک بحث این است که این کلمه از ماده «أول» است یا «وول» یا «وأل»؛ و به تبع آن بر وزن «أفعل» است یا «فعَّل» یا «فوعل»؟
▫️بسیاری از اهل لغت اصل آن را از ماده «أول» دانستهاند؛ آنگاه برای اینکه معلوم شود که معنای این ماده چیست این مساله مطرح شده این است که آیا فعل «آلَ یؤول» و نیز کلمه «تأویل» نیز از همین ماده است یا خیر؟
▫️خلیل «آلَ یؤول» را از ماده «أیل» میداند که به معنای رجوع کردن است؛ و کلمه «أوُل» را از ماده «أول» به حساب آورده و دو کلمه «تأویل» و «تأوّل» را نیز ذیل ماده «أول» میآورد و بدون اینکه ربط این کلمات با کلمه «أوّل» را توضیح دهد صرفا اشاره میکند که این دو کلمه به معنای تفسیر کلامی است که در معنایش اختلاف است.
▫️اما ابنفارس معتقد است این ماده در اصل دو معنا دارد: یکی معنای «ابتدا» که کلمه «أوّل» بهترین مصداقش است؛ و دیگری معنای «انتها» که «آلَ یؤول» (به معنای رجوع کردن)، مهمترین مصداقش میباشد؛ و توضیح میدهد «تأویلِ» هر چیزی به معنای «عاقبت آن چیز که وی بدان رجوع میکند» میباشد؛ چنانکه در آیه شریفه «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ» نیز اشاره دارد به آنچه که در وقت برانگیخته شدن آنان در قیامت بدان رجوع میشود. در این میان علامه طباطبایی توضیح دادهاند که تأویل، نه هرگونه رجوع و بازگشتی، بلکه بازگشت به حقیقت اصیل خود میباشد. با این ملاحظه، گویی در «تأویل» مفهوم ابتدا و انتها با هم جمع شده؛ یعنی جایی است که چیزی نهایتا به اصل و ابتدای حقیقی خود برمیگردد.
▫️مرحوم مصطفوی هم بر این باور است که اصل ماده «أول»، تقدم است به نحوی که امر دیگری بر آن مترتب شود؛ و «تأویل» هم چیزی را متقدم قرار دادن است به نحوی که امر دیگری بر آن مترتب گردد؛ و موید این معنا را این میداند که غالبا این ماده در مقابل ماده «أخر» به کار میرود (مانند: عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا، مائده/۱۱۴؛ قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُم، اعراف/۳۸؛ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی،نجم/۲۵؛ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ، واقعه/۴۹؛ وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولی، ضحی/۴).
▫️حسن جبل هم که ظاهرا در اینکه «أوّل» را از ماده «وول» بداند یا از ماده «أول» اندکی تردید دارد، درباره ماده «أول» بر این باور است که معنای محوری این ماده حقیقت شیء است که این شیء از آن حاصل آمده، یعنی اصل و اساس هرچیزی، که خالص شده باشد از شائبهها و اموری که با آن مختلط شده و یا روی آن را پوشاندهاند.
▪️همچنین بیان شد که اختلاف نظری هست که آیا کلمه «آل» (به معنای خانواده و خاندان یک نفر؛ مثلا: آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ، آلعمران/۳۳؛ آلَ فِرْعَوْن، بقره/۹۰) همخانواده با کلمات فوق (یعنی از یکی از مادههای «أول، وول، أیل، وأل») است، یا کلمه مقلوب کلمه «أهل» است و اصلا در زمره کلمات فوق نمیباشد؟ و جالب اینجاست که برخی که «آل» را را مقلوب از «أهل» دانستهاند، آن را در ذیل ماده «أول» – و نه ذیل ماده «أهل» – مورد بحث قرار دادهاند و نسبت بین این مواد، شاید از شواهد خوب برای کسانی باشد که قائل به اشتقاق کبیرند؛ زیرا بر مبنای اشتقاق کبیر، حروف والی (ا، و، ی) و حرف همزه اصالتی ندارند؛ و از این رو، همه مواردی که بحث شده، نسبتهای کاملا جدیای با همدیگر دارند.
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه بحث از کلمه «اوّلون»
▪️اما خود کلمه «أوّل» (که در فارسی به «یکم» ترجمه میشود) را برخی آغازگر عدد دانستهاند؛ ولی با توجه به اینکه خداوند هم «أول» نامیده میشود (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ؛ حدید/۱) و از آن سو میدانیم خداوند یکی است که دو ندارد (هُوَ الواحِدُ الذی لا ثَانِی له) دیگران توضیح دادهاند که این کلمه مشروط نیست به اینکه حتما دومی هم داشته باشد، چنانکه مثلا وقتی میگویند این اولین کاسبیای است که امروز انجام دادم معنایش این نیست که حتما کاسبی دومی هم در کار باشد؛
و بر همین اساس، گاه «اول» ( ومونث آن: أولی) چهبسا صرفاً به معنای «واحد» (یکبار) به کار برود، نه اولی در مقابل «دومی» و «بعدی»، چنانکه در مورد آیه لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ (دخان/۵۶) چنین احتمالی داده شده است؛ و اساساً یکی از تفاوتهای کلمه «أول» با «سابق» را در این دانستهاند که «سابق» (قبلی، سبقتگیرنده) حتما مسبوق (بعدی، سبقتگرفتهشده)ای به ازای خود دارد؛ اما أول، ضرورت ندارد که ثانی و آخِر داشته باشد.
کلمه «اوّل» را با توجه به مونث آن که «أولی» میباشد، صفت دانستهاند (مثلا: أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ، ق/۱۵؛ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ، توبه/۱۰۰؛ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ، صافات/۱۷ و واقعه/۴۸) که البته در بسیاری از موارد موصوفش حذف میشود و به قرینه باید آن را فهمید؛ و در بسیاری از موارد به معنای انسانهای اول، یعنی گذشتگان بوده است: «كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ» (اسراء/۵۹)، «كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ» (انبیاء/۵) ، «بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ» (مومنون/۸۱) ، «إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ» (انفال/۳۱) ، «فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلينَ» (انفال/۳۸) البته این کلمه «أوّل» در بسیاری از اوقات به عنوان مضاف به کار میرود: «لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ» (بقره/۴۱) «أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمينَ» (انعام/۱۶۳).
▪️در تفاوت «اول» (و آخر) با «قبل» (و بعد) – وقتی این کلمه به صورت مضاف به کار میرود – گفتهاند آنچه اولِ (یا آخر) یک مجموعه محسوب میشود خودش هم جزء آن مجموعه است، اما جایی که تعبیر «قبل» (یا بعد) به کار میرود، غالبا آن شیء خارج از آن مجموعه است.
🔖جلسه ۹۸۰ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-13/
@yekaye
☀️۱) در فرازی از وصیتنامه امیرالمومنین ع به امام حسن ع آمده است:
دلت را به موعظه احیا کن ... و با ياد مرگ ذلیل نما، و به اقرار به فنا وادار ساز؛ و با فجایعی که در دنيا رخ میدهد چشمش را باز کن، و از صولت روزگار و ناخوشیاندی دگرگونى شب و روز برحذرش دار، و خبرهاى گذشتگان را بدو عرضه بدار، و آنچه را به آنان كه پيش از تو بودند رسيد به يادش آر، و در دیار و آثار آنان بگرد و بنگر كه چه كردند، و از كجا به كجا شدند و كجا بار گشودند و در كجا فرود آمدند. آنان را خواهى ديد كه از كنار دوستان رخت بستند و در خانههاى غربت نشستند، و چندان دور نیست كه تو يكى از آنان باشی...
📚نهج البلاغة، نامه 31؛
📚تحف العقول، ص69
و من [وصيته] وصية له ع للحسن بن علي ع كتبها إليه بحاضرين عند انصرافه من صفين
... أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ ... وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا فَإِنَّكَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَ حَلُّوا [دَارَ] دِيَارَ الْغُرْبَةِ وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ ...
@yekaye
.
1️⃣ «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ»
سخنان جهنمیان در دنیا در آيه قبل استفهام انکاریای بود ناظر به این مطلب که پس از اینکه مرگ عارض شد و بدن انسان به مشتی خاک و استخوان تبدیل گشت، برانگیخته شدن مجددش بعید است.
چرا بعد از اینکه استبعاد آنان از زنده شدن خودشان را اشاره کرد به استبعاد آنان در خصوص پدرانشان پرداخت؟
🍃الف. با اشاره به برانگیخته شدن پدران و نیاکان قدیمیشان آن بعید شمردن را بیشتر مورد تاکید قرار دادند؛ (الميزان، ج19، ص125 و ج17، ص130 ) ظاهرا بدین جهت که در مورد آنان به وضوح پوسیده شدن بدنهای آنان و تبدیل شدنش به مشتی خاک و استخوان را دیدهاند؛ و اینکه هیچ ندیدهاند که کسی از پدرانشان دوباره زنده شود؛ در واقع این قویتر شدن تاکید ناشی از یک نحوه تجربهگرایی کوتهبینانه است که تجربه نکردن را دلیل بر محال و ناممکن بودن میشمرند.
ظاهرا به همین جهت است که یکی از مهمترین مناقشات منکران انبیاء در برابر پیامبران الهی این بوده است که اگر واقعا زنده شدنی در کار است و راست میگویید پدرانمان را زنده کنید بیاورید: «فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقين» (دخان/۳۶)
🍃ب. شاید بدین جهت که آنان پیروی از پدران گمراهشان را داشتند (قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا، بقره/۱۷۰؛ إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّين، صافات/۶۹؛ و ...) و با این بیان میخواهند اشاره کنند که اگر وعده شما در مورد زندگی پس از مرگ و عذابهایی که در خصوص مشرکان میگویید درست باشد پس چرا تاکنون یکی از این پدران ما - که از نظر شما همانند ما مستحق جهنمی شدند – زنده نشد تا باور کنیم که واقعا جهنم و زندگی پس از مرگی در کار است.
🍃ج. ...
@yekaye
.
2️⃣ «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ»
افراد شبهه افكن، دامنه ترديد را توسعه مىدهند. (تفسير نور، ج9، ص431)
@yekaye
.
3️⃣ «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ»
چرا صرفا به پدرانشان اشاره نکردند و بر «اولیهای آنان» یعنی آباء و اجداد نخستین تاکید کردند؟
🍃الف. چون هرچه فاصله بیشتر شده باشد احتمال پوسیدگی بیشتر است و به تبع آن استبعاد زنده کردن مجدد آن در ذهن عادی ما بعیدتر است.
🍃ب. ...
@yekaye
📖تبصره
چنانکه در ابتدای سوره (جلسه ۹۶۷) اشاره شد مرز این آیه و آیه بعد
▪️در نسخههای کوفی و مکی و مدنی اول در کلمه «الآخرین» است؛ بدین صورت: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ»
▪️اما در نسخههای شامی و مدنی اخیر در «لمجموعون» است؛ بدین صورت: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ ؛ إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ».
🔹با اینکه در کل آیات مبنا را نسخه کوفی (که قرآنهای امروزی بر آن اساس تنظیم شده) قرار داده بودیم؛ اما در این مورد خاص بر اساس نسخههای شامی و مدنی اخیر عمل کردیم.
@yekaye
🔹الْأَوَّلینَ
در بحث از آیه قبل و نیز آیه ۱۳ همین سوره درباره این ماده توضیحات لازم بیان شد
🔹الْآخِرینَ
در بحث از آیه ۱۴ همین سوره بیان شد که
▪️ماده «أخر» را در اصل به معنای تخلف و عقب ماندن چیزی از مقارن خویش و نقطه مقابل «تقدم» (= پیشی گرفتن) دانستهاند؛ که کلمه تأخیر در فارسی کلمهای آشناست.
▪️از این ماده دو کلمه «آخَر» و «آخِر» معروف است که در فارسی به ترتیب، به معنای «آخری، پایانی» و «دیگر» به کار میرود.
▫️درباره تفاوت این دو اغلب صرفا به این اشاره کردهاند که «آخَر» (مونث آن: «أخری») در مقابل «واحد» است (مفردات ألفاظ القرآن/۶۹) و «آخِر» (مونث آن: «آخِرة») در مقابل «اول» (مونث آن: «أولی») است (عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا، مائده/۱۱۴؛ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ، واقعه/۴۹؛ وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولی، ضحی/۴)
▫️برخی تفاوت را با توجه به وزن و صیغه آنها چنین توضیح دادهاند که «آخَر» بر وزن «أفعل» صیغه تفضیل است و دلالت بر شدت تاخر دارد، ولی «آخِر» بر وزن «فاعل» به معنای به صرف متاخر بودن از چیزی که ماقبل آن بوده دلالت دارد؛
اما برخی توضیح دادهاند که «آخَر» («أُخری»، دیگر) به معنای «دوم» در جایی به کار میرود که علاوه بر «مورد اول» و این گزینه، سوم و چهارم و .. هم برایش فرض داشته باشد؛ اما «آخِر» در جایی به کار میرود که گزینه دیگری در کار نباشد، مثلا در مقابل ربیعالاول، ربیعالآخِر گفته میشود؛ و با استشهاد به آیات متعدد بیان شد که این سخن مویدات فراوانی در قرآن کریم دارد؛ هرچند که مناقشاتی نیز در آن راه داشت.
▪️تفاوت «آخر» و «بعد» – همان طور که در مورد تفاوت «اول» و «قبل» در جلسه قبل بیان شد – در این است که وقتی به صورت مجموعی نگاه کنیم، «آخر» خودش جزء آن مجموعهای که وی آخرینش است، میباشد؛ اما «بعد» لزوما چنین نیست و غالبا بیرون از آن مورد یا مجموعهای است که این بعد از آنها بوده است.
🔖جلسه ۹۸۱ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-14/
@yekaye
🔹لَمَجْمُوعُونَ
▪️ماده «جمع» در اصل به معنای انضمام شدن اشیاء به همدیگر است (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص479 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص108).
برخی گفتهاند انضمامی که با کنار هم قرار دادن امور حاصل شده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۰۱ )
و برخی هم بر این باورند که هرگونه انضماما اشیای شبیه هم اعم از اینکه با هم متلاقی یا متراکم شوند یا به هم بچسبند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۳۳۵ )
🔸 و البته تفاوت ماده «ضمم» و «جمع» در این است که «ضمّ» برای جمع شدن اشیای فراوان به کار میرود و نقطه مقابل آن «بث» است که به معنای جدایی بین اشیای فراوان است؛ و البته تدریجا برای انضمام دو شیء و بیشتر هم به کار رفته است؛ و همچنین کلمه «ضم» را برای چسباندن چیزی به چیز دیگر به صورت «ضم الشيء الى الشيء» به کار میبرند اما تعبیر «جمع» را برای این کار استفاده نمیکنند. (الفروق في اللغة، ص138 )
▪️برخی بر این باورند که صیغه ثلاثی مجرد آن بر صرف کنار هم جمع شدن دلالت دارد:
▫️که این میتواند ناظر به جمع شدن انسانها در کنار هم باشد: وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ (نساء/۲۳) يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ (مائده/109) قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ (سبأ/26) لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ (شوری/15) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (شعراء/38) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38) لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيه (نساء/۸۷؛انعام/۱۲) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38) وَ هُوَ عَلى جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَديرٌ (شوری/29) وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدی (انعام/۶۵) إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً (آل عمران/۱۷۳) «إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ (آل عمران/9) إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعاً (نساء/140)
▫️یا ناظر به جمع شدنی در موضوعات خارجی [مانند جمع کردن آیات قرآن: إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (قیامت/17) یا جمع شدن اشیایی در کنار هم: أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ (قیامت/3) «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» (قیامت/9) و ظاهرا از همین باب است جمعآوری ثروت: «وَ جَمَعَ فَأَوْعى» (معارج/18) «الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (همزه/2) لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (آل عمران/157) قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (یونس/58) وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (زخرف/32)]
▫️ویا ناظر به اعمال و معانی: «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى» (طه/60) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص108 )
▪️«مَجْمَعَ» اسم مکان است به معنای محل جمع شدن: «حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً؛ فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما (کهف/60-61)
▪️اگر جمع شدن افراد یک فعل ارادی و از روی میل و رغبت و قبول باشد از باب افتعال استفاده میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص108): قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً (اسراء/88) إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ (حج/۷۳) وَ قيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (شعراء/39)
👇ادامه مطلب 👇
@yekaye
فراز دوم بحث از ماده «جمع»
▪️درباره اینکه وقتی این ماده به باب افعال برود چه معنایی دارد،
▫️برخی گفتهاند وقتی است که بخواهند دو مفعول برایش بیاورند و شاهدش را این آیه آوردهاند که «وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في غَيابَتِ الْجُب» (یوسف/۱۵) یعنی عزمشان را جمع کردند که چنین کنند(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص108)؛
اما این معنا بعید به نظر میرسد چنانکه در آیه دیگر همین را با یک مفعول بیان کرده است: «وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ» (یوسف/102) و در آیه «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى» (طه/60) این معنا را در صیغه ثلاثی مجرد آورده است.
▫️اما دیگران توضیح دادهاند که غالبا در جایی که جمعی باشد که با فکر و تدبیر حاصل شود مانند «فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ» (يونس/71) «فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى» (طه/64) چنانکه به چیزی که با فکر و تدبیر به غنیمت انسان میرسد «نهب مُجمَع» گویند؛
▫️و احتمال دارد تعبیر « إِنَ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ»(آل عمران/173) هم به این معنا باشد که آنان آرای خود در تدبیر علیه شما را جمع کردهاند [به تعبیر عامیانه فکرهایشان را روی هم ریختهاند] هرچند که برخی گفتهاند ممکن است اینجا به معنای اینکه لشکری علیه شما جمع کردهاند نیز باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص201 )
▪️درباره وجه تسمیه «جمعه» «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» (جمعة/9) هم برخی گفتهاند از این باب است که مردم برای نماز همه یکجا جمع میشوند (مفردات ألفاظ القرآن، ص202 ) اما با توجه به اینکه این کلمه قبل از اسلام هم رایج بوده این معنا بعید است و در روایات وجه تسمیه آن را ناشی از نسبتی دانستهاند که باطن این روز با جمع شدن انسانها در روز قیامت برقرار میکند (حدیث۱).
▪️این ماده وقتی در مورد روز قیامت به کار میرود «تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيه» (شوری/۷) «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْع» (تغابن/۹) «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/۹۹) ) معنایی بسیار نزدیک به کلمه «حشر» پیدا میکند
🔸و در تفاوت این دو گفتهاند در کلمه «حشر» جمع کردنی است که با سوق دادن همراه باشد؛ و غالبا در مورد بیرون آوردن یک جماعت از جایگاه خود و سوق دادن و برانگیختن آنها برای جنگ و مانند آن به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۳۷) اما کلمه «جمع» لزوما چنین معنایی ندارد و صرف کنار هم قرار گرفتن را میرساند. (الفروق في اللغة، ص۱۳۶)
که البته در برخی آیات که با حرف «إلی» متعدی شده، از نظر برخی همین معنای سوق دادن هم در آن گنجانده شده است: «قُلِ اللَّهُ يُحْييكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ» (جاثیه/۲۶)؛ هرچند «إلی» را برخی از مترجمان (مصطفوی، قرشی، بلاغی، ثقفی تهرانی، سراج) به معنای اشاره به پایان شیء در نظر گرفتهاند و آیه «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ» را چنین ترجمه کردهاند «شما را تا روز قیامت جمع میکند».
▪️«امر جامع» « وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ» (نور/62) کاری است که چنان اهمیت دارد که مردم به خاطرش جمع میشوند گویی خود آن امر مردم را جمع کرده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص201 )
👇ادامه مطلب 👇
@yekaye