eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
114 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1053) 📖 فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیرَ مَدینینَ 📖 ترجمه 💢پس چرا اگر که شما بیرون از [زمره] جزاداده‌شوندگانید؛ سوره واقعه (56) آیه 86 1399/9/17 21 ربیع‌الثانی 1442 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹فَلَوْ لا در بحث از آیه ۵۷ همین سوره درباره حرف «لو» به تفصیل توضیح داده شد که حرف «لو» وقتی بتنهایی بیاید غالبا ادات شرط است؛ اما وقتی بعد از حرف «لو» حرف دیگری بیاید که معنای ترکیبی‌شان لحاظ می‌شود؛ و در این میان وقتی به صورت «لو لا» باشد: ۱. این ترکیب وقتی دلالت بر شرط دارد که بر جمله اسمیه وارد شود؛ که در این صورت امتناع موضوعی را به جهت غیر آن افاده می‌کند و غالبا خبر آن محذوف است؛ مثلا: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين‏» (بقره/۶۴) یا «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنين‏» (سبأ/۳۱) ۲. اما وقتی بر فعل وارد شود، دیگر در معنای شرط نیست؛ ‌بلکه برای تشویق یا توبیخ است، شبیه حرف «ألا»؛ یعنی: – یا دلالت بر تحضیض (تشویق) دارند که در این صورت فعل باید مضارع باشد: «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏» (نمل/۴۶) «لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين‏» (حجر/۷)؛ ویا اگر لفظش ماضی است در تاویل مضارع به کار رفته باشد؛ مانند: «لَوْ لا أَخَّرْتَني‏ إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين‏» (منافقون/۱۰) «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/۵۷) – یا دلالت بر تندیم (پشیمان کردن) و توبیخ دارد؛ که در این صورت با فعل ماضی می‌آيد: «فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ» (یونس/۹۸) – که البته گاه این تشویق و یا توبیخ در واقع یک نحوه معنای استفهام انکاری یا امتناع دارد؛ که در این موارد دیگر نمی‌توان «ألا» را جایگزین آنها کرد؛ مثلا: «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَك‏» 🔖جلسه ۱۰۲۴ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-57/ اکنون در خصوص این آیه باید گفت که این آیه هم از مصادیق حالتی است که بعد از آن فعل بیاید و به معنای تحضیض (تشویق) است؛ زیرا بر سر جمله حاوی ترکیب شرطی، دیگر حرف شرط وارد نمی‌شود و در واقع جزای شرط به مثابه فعلی است که مقدم متعلق به آن است؛ یعنی شبیه فراز قبل (آیه۸۳) اینجا نیز می‌توان گفت این گونه بوده که «لولا ترجعونها ان کنتم غیرمدینین» (مجمع البیان، ج‏9، ص340 ) @yekaye
🔹مَدینینَ در بحث از آیه ۵۶ همین سوره بیان شد که ▪️ماده «دین» در اصل در دو حوزه معنایی مهم به کار رفته است؛ ▫️یکی در معنای بدهی و قرض و ▫️دیگری در معنای طاعت و حکم و جزا و مانند آن؛ و عده ای کوشیده‌اند یکی از این دو را مبنای اصلی این ماده معرفی کنند. ▪️غالبا اصل این ماده را نوعی تسلیم شدن (انقیاد) و ذلیل شدن در برابر چیزی دانسته‌ و گفته‌اند که مصدر «دین» هم به معنای «طاعت» است و دان یدین در جایی به کار می‌رود که کسی در برابر دیگری منقاد و مطیع باشد؛ و نزدیک است به معانی‌ای همچون طاعت و تعبد و محکومیت و مقهوریت و تسلیم در برابر امری ویا حکمی و یا قانونی و یا مجازاتی ▫️و وجه تسمیه «دَین» به معنای بدهی و قرض (تداینتم بدَین؛ بقره/۲۸۲) را این دانسته‌اند که بدهی یک نوع ذلت برای بدهکار می‌آورد؛ ▫️ و یا گفته‌اند وقتی این ماده از حیث خود برنامه‌ای که ارائه شده لحاظ شود اسم مصدر «دین» استفاده می‌شود که برای حکم و جزاء و حساب و امور مانند آن به کار می‌رود؛ ولی وقتی از جانب کسی که این حکم و جزا در موردش اعمال می‌شود به کار می‌رود مصدر «دَین» است و در معانی طاعت و ذلت و بدهی و مانند آن استفاده می‌شود. ▫️ همچنین غالبا کاربرد کلمه «دین» در معنای شریعت و مذهب را هم ذیل همان معنای حقیقی طاعت مورد بررسی قرار داده‌اند، ‌چنانکه به عبد و کنیز نیز «مَدین» و «مدینة» گویند چون در برابر مولای خود ذلیل و مطیعند. ▫️بر اساس توضیح آنها در بسیاری از موارد کلمه «دین» هم به معنای طاعت می‌تواند گرفته شود، و هم به معنای حکم و شریعت و آیین، و هم به معنای جزا؛ چنانکه در خصوص تعبیر «یوم الدین» (که بار در قرآن کریم به کار رفته) ویا در خصوص آیه «ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ»‏ (یوسف/۷۶) هر سه احتمال مطرح شده است؛ و چه‌بسا «مدینه» (شهر) را هم بدین جهت چنین نامیده‌اند که در آن حکومتی برقرار است و اطاعت از حاکمان موضوعیت دارد. ▪️در مقابل، برخی معنای بدهکاری و یا بردگی را (که اشاره شد مدین و مدینه به معنای عبد و کنیز است) محور اصلی تحلیل این ماده قرار داده و گفته‌اند معنای محوری این ماده «حقی برای دیگری است که با قوت و تمکنی شدید ذمه‌ای را برعهده شخص مورد نظر بار می‌کند» ▫️ و «دین» به معنای شریعت و آیین و نیز به معنای حساب و کتاب و جزا را هم از همین باب دانسته‌اند. ▪️در هر صورت، در کاربردهای قرآنی این ماده، وقتی در معنای «قرض» و «بدهی» به کار رفته کاملا وضوح و تمایز دارد؛ اما در حوزه معنایی دوم، این کاربرد انعطاف معنایی بیشتری دارد؛ البته گاه «دین» به وضوح به معنای «شریعت» و آیین به کار رفته است؛ و گاه در معنای جزا و پاداش به کار رفته و اصلا نمی‌توان آن را به معنای شریعت و آیین گرفت؛ مانند «مدین» (به معنای «مجزی» کسی که جزا داده شده است) در آیات «أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدينُونَ» (صافات/53) و «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدينينَ» (واقعه/86) (که البته در اینجا ظرفیت معانی دیگر وجود دارد؛ مثلا مرحوم مصطفوی تعبیر «مدینون» در آیه 53 سوره صافات را به معنای تحت حکم و قهاریت خداوند دانستن و معادل «مقهورون» قلمداد کرده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص291) ویا مرحوم طبرسی با اینکه معنای اصلی «مدینین» در آیه 86 سوره واقعه را همان «مجزیین» دانسته؛ اما احتمال معنای «مبعوثین» و «مملوکین» را در آن منتفی ندانسته است. (مجمع البيان، ج‏9، ص341) و در بالا اشاره شد که حتی معنای «بدهکار» هم در اینجا منتفی نیست.) ▪️ولی در بسیاری از موارد کلمه «دین» هم به معنای حکم و شریعت و آیین، و هم به معنای جزا می‌تواند گرفته شود، مانند آیات «وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ» (نحل/52) «يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ» (نور/۲۵) «وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِعٌ» (ذاریات/۶) «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» (تین/۷) «أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» (ماعون/۱)؛ و حتی می‌تواند علاوه بر اینها به معنای اصلی «طاعت» باشد؛ مانند اینکه در خصوص آیه «ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ»‏ (یوسف/۷۶) وحتی در خصوص تعبیر «یوم الدین» هر سه احتمال مطرح شده است و حتی برخی احتمال داده‌اند که اساسا چون حقیقت دین در قیامت آشکار می‌شود و آنجاست که همه تحت انقیاد و خضوع کامل در برابر احکام الهی هستند از آن روز به «یوم الدین» تعبیر شده باشد. جلسه ۱۰۲۳ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-56/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) روایت شده که امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبه‌های خود فرمودند: پس اى شنونده از پس مستى هشيار باش و از خواب غفلت بيدار باش، و اندكى بكاه از شتاب خويش، و بدانچه از زبان پيامبر امّى (ص) به تو رسيده نيك بينديش! آنچه را كه شنيدنش بايد، و تركش نشايد. آن كس را كه جز اين گفت، و سخن ديگرى را شنفت، رها كن با آنچه براى خود پذيرفت. ناز خود بنه و بزرگى فروختن بگذار و گور خويش به ياد آر! كه گذرگاه تو بر آن است، و هر چه كنى بر تو تاوان است، و آنچه كشتى، درو نمايى، و آنچه امروز فرستى، فردا بر آن در آيى. پس جاى در آمدنت را بگستران! و برگ آن را از پيش روانه گردان. پس اى شنونده پرهيز! پرهيز! و اى بيخبر، برخيز! برخيز! «و كس تو را خبر ندهد چون خدا، كه آگاه است و دانا» (فاطر/۱۴) 📚نهج البلاغة؛ خطبه ۱۵۳ (ترجمه شهيدى، ص151)؛ تحف العقول، ص156 قال امیرالمومنین ع: ... فَأَفِقْ أَيُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَكْرَتِكَ وَ اسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِكَ وَ أَنْعِمِ الْفِكْرَ فِيمَا جَاءَكَ عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ ص مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِيَ لِنَفْسِهِ وَ ضَعْ فَخْرَكَ وَ احْطُطْ كِبْرَكَ وَ اذْكُرْ قَبْرَكَ فَإِنَّ عَلَيْهِ مَمَرَّكَ وَ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ وَ كَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ مَا قَدَّمْتَ الْيَوْمَ تَقْدَمُ عَلَيْهِ غَداً فَامْهَدْ لِقَدَمِكَ وَ قَدِّمْ لِيَوْمِكَ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ وَ الْجِدَّ الْجِدَّ أَيُّهَا الْغَافِلُ «وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِير»... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیرَ مَدینینَ» واضح است که مهمترین کلمه این آیه که می‌تواند محل بحث قرار بگیرد کلمه «مدینین» است. درباره ماده «دین» در نکات ادبی اشاره شد که درست کم در معانی «بدهی و قرض» ، «طاعت» ، «حکم» ، «جزا» ، «مملوک» (برده و کنیز) ، «دین و شریعت» و به قولی «شهر» (= مدینه) به کار رفته است. این ماده به صورت کلمه «مدین» غیر از این آیه، در یک آیه دیگر هم به کار رفته است: «أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدينُونَ» (صافات/53) که حال و هوای آن آیه نیز به این آیه بسیار نزدیک است. در هر صورت، درباره مقصود از این عبارت، تحلیل‌های متعددی می‌توان داشت؛ از جمله: 🍃الف. «دین» به معنای جزا و عملی است که سزاوار جزا می‌باشد و اینجا مقصود از «مدین» اسم مفعول به معنای «مجزا: جزا داده شده» است که آیه می‌فرماید «اگر شما خارج از زمره جزا داده‌شدگان هستید، ...» یعنی «اگر قرار نیست که جزایی (ثواب و عقابی) برای شما باشد و حساب و کتابی برای شما برپا نخواهد شد، ...». این معنایی است که اغلب مفسران (مثلا: تفسير القمي، ج‏2، ص350 ؛ مجمع البیان، ج‏9، ص340 و 342 ؛ تفسير الصافي، ج‏5، ص130) و اهل لغت که در بحث از ماده «دین» به این آیه اشاره کرده‌اند (مثلا: كتاب العين، ج‏8، ص73 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص323؛ المخصص (ابن سیده)، ج‏17، ص155 ) مد نظر قرار داده‌اند. 🍃ب. «دین» به معنای اطاعت است و کلمه «مدین» در معنای «مملوک» (کسی که که وظیفه‌اش فقط اطاعت کردن است) به کار رفته است؛ که بسیاری از اهل لغت [البته در میان اهل لغت، برخی این معنا را برای آیه سوره صافات ذکر کرده‌اند] و نیز اهل تفسیر (مثلا: مجمع البيان، ج‏9، ص342 ؛)، این را به عنوان دومین احتمال معنایی (و حتی برخی به عنوان احتمال اول؛ مثلا: معانى القرآن (فراء)، ج‏3، ص131 ؛ تهذيب اللغة، ج‏14، ص129 ؛ المحيط في اللغة، ج‏9، ص360 ؛ مجمع البحرين، ج‏6، ص251 ‏؛ البحر المحيط، ج‏10، ص94 ؛ التفسير الكبير (فخر رازی)، ج‏29، ص436 ) برای این آیه مطرح کرده‌اند؛ ظاهرا مقصود را این دانسته‌اند که «اگر خودتان را مملوک و تحت مقهوریت خداوند نمی‌دانید، ...»‌ (تفسير الصافي، ج‏5، ص130 )؛ 🌱هرچند سخن برخی به گونه ای است که گویی این دو معنا لازم و ملزوم همدیگرند (مثلا: كتاب العين، ج‏8، ص73 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص323 )؛ شاید منظورشان این بوده که اگر کسی خود را مملوک خدا ببیند حتما قبول دارد که باید مورد جزا و پاداش قرار بگیرد و اگر کسی خود را در معرض جزا نمی بیند به خاطر این است که خود را مملوک خدا نمی‌بیند. 🍃ج. «دین» به معنای «قرض و بدهی» باشد؛ و «مدین» اسم مفعول و به معنای «مدیون» و «مرهون» باشد؛ چنانکه در احادیث و بحثهای فقهی کلمه «مدین» به شخص بدهکار اطلاق می‌شود؛ یعنی اگر گمان می کنید که شما در گرو نیستید و می‌توانید هرکاری خواستید انجام دهید، ...» (حاشية الوافي (للبهبهاني)، ص484 ) و آنگاه معنای این کلمه شبیه آیه «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَة» (مدثر/۳۸) می‌شود. 🍃د. برخی احتمال داده‌اند که اساسا نه از ماده «دین» بلکه از ماده «مدن» و بر وزن فعیل باشد؛ یعنی از کلمه «مدینه» به معنای شهر باشد و بنا بر اینکه وجه تسمیه «مدینه» به شهر، اقامت کردن در آن باشد می‌خواهد بفرماید اگر فکر می‌کنید که شما مقیم نخواهید بود؛ یعنی اگر عذابی هم باشد موقت است؛ یعنی خطاب آیه، نه به منکران اصل قیامت، بلکه به کسانی باشد که دوام عذاب را انکار می کنند: «و قالوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً» (بقرة/80) و برای همین در مواردی متجری و بی‌مبالات می‌شوند. (التفسير الكبير (فخر رازی)، ج‏29، ص436 ) (البته چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، نیاز نیست که برای این قول حتما ماده این کلمه را متفاوت بدانیم،‌ چنانکه برخی کلمه «مدینه»‌را هم از همین ماده «دین» دانسته‌اند.) 🍃ه. ... ✅تبصره یکی از اقوالی که در اینجا مطرح شده این است که «غیر مدینین» به معنای «غیر مبعوثین» باشد (حسن بصری؛ به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص342 )؛ اما ظاهرا این صرفا لازمه همین قول به مملوک یا مجزی بودن است؛ وگرنه در لغت کسی کلمه «دین» را به معنای «بعث» قلمداد نکرده است. @yekaye
. 2️⃣ «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیرَ مَدینینَ» عبارت «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیرَ مَدینینَ» مقدمِ یک جمله شرطی است همراه با توبیخ؛ که جزای شرط در آیه بعد آمده است. در خصوص آيه 83 که از این جهت شبیه همین جمله بود، همگان جزای شرط را محذوف می‌گرفتند؛ که آیات بعدی بر آن دلالت داشت؛ و چون محذوف و در تقدیر بود، براحتی می‌شد که آن جمله و جزا را یک واحد قلمداد کرد که یک آیه و نشانه بر حقیقتی باشد. اما در اینجا اوضاع فرق می‌کند: 💢«آيه مستقل»ی هست که جزای شرط در آن تصریح شده است. 💢 پس در این آیه عبارت محذوفی نداریم. 🤔آنگاه این سوال رخ می‌نماید که «یک جمله ناتمام» (قسمت مقدم جمله شرطیه بدون تالی آن) چگونه می‌توانند «یک آیه» باشد؟! (با توجه به اینکه خود پیامبر – و در واقع به دستور الهی – تعیین کرده که «یک آیه» در کجا شروع و در کجا ختم می‌شود ؛ و اگرچه در خصوص برخی آیات اختلافی هست (که گاه برخی دو آیه را یک آیه می‌دانستند؛ ‌یعنی در شروع و پایان آیه اختلاف بود [که البته این مطلب که در همین موارد هم همگی از جانب خود خداوند باشد نیز بر اساس مساله اختلاف قرائتها که توسط خود پیامبر ص انجام شده بود کاملا توجیه‌پذیر است])؛ ‌اما در خصوص اینکه این آیه محدوده‌اش همین است و جزای این شرط در آیه بعدی قرار داده شده، هیچ اختلافی نیست؛ یعنی حتی اگر این اختلاف در آیات را کاملا به اشتباه و اختلاف اصحاب برگردانیم، در اینجا چنین اختلافی هم نبوده است و همگان متفق بوده‌اند که این عبارت ناتمام (یعنی این آیه بدون آيه بعد) یک آیه است.) درباره کل این جمله شرطیه (یعنی همراه با جزای شرط که در آیه بعد می‌آید، ان شاء الله در ضمن آیه بعد بحث خواهد شد؛ اما به نظر می‌رسد وقتی این آیه (در واقع این جمله نیمه‌تمام) مستقلا به عنوان یک آیه می‌آید خودش حاوی نکته یا نکاتی است. آن نکته چیست؟ (که بر اساس هریک از معانی‌ای که در تدبر قبل اشاره شد چه‌بسا نکته خاصی را می‌توانند منتقل کند). 🍃الف. شاید این عبارت به عنوان یک آیه می‌خواهد همین سوال را در ذهن ما ایجاد کند و ما را به تاملی در زندگی خود وادارد؛ یعنی این عبارت مذکور در این آیه، وقتی با جزای شرط (که در آیه بعد است) همراه شود انسان را به یک عجز خویش و غلط بودن این جمله (شما بیرون از [زمره] جزاداده‌شوندگانید) منتقل می‌کند، اما اکنون که هنوز جزای شرط نیامده ولی حالت استفهام انکاری در جمله منتقل می‌شود (یعنی همین مقدار که می‌گوید «پس چرا اگر که شما بیرون از [زمره] جزاداده‌شوندگانید، ...»)، در واقع دارد می‌گوید شما که می‌دانید که من در جزای شرط جمله‌ای خواهم گفت که نادرست بودن این جمله‌ی «شما بیرون از [زمره] جزاداده‌شوندگانید» را خواهید فهمید (یعنی خواهید فهمید که حتما جزایی در کار خواهد بود)؛ اما صرف نظر از اینکه من آن جزای شرط را بیاورم و شما به نادرست بودن این مقدم بناچار اذعان کنید، یک لحظه درنگ کنید و بیینید که واقعا چه چیزی در شما رخ داده و چرا فکر می‌کنید که شما در زمره کسانی که جزا داده می‌شوند نیستید؛ و برای شما جزایی در کار نخواهد بود؟ به تعبیر دیگر، این عبارت «پس چرا اگر که شما بیرون از [زمره] جزاداده‌شوندگانید» با اینکه هنوز یک جمله کامل نشده، اما همین عبارت ناقص یک آیه است؛ و آیه یعنی نشانه، نشانه‌ای که ما را به یک حقیقت دیگر منتقل می‌کند؛ و آن حقیقت شاید همین است که دریابیم که نحوه زندگی‌مان باورهای غلطی را برای ما تثبیت کرده؛ و بیندیشیم که چرا یک جمله‌ای که غلط است (و در آیه بعد به غلط بودنش اذعان خواهیم کرد) در جان و روان ما رسوخ کرده و با اینکه به غلط بودن آن اذعان خواهیم کرد اما فعلا آن را مدار زندگی و رفتار خود قرار داده‌ایم؟ به همین ترتیب، بر اساس هریک از معانی محتمل آیه که در تدبر ۱ اشاره شد این جمله می‌خواهد بگوید که: 🌱الف.۲. واقعا با خودتان چکار کرده‌اید و چرا فکر می‌کنید که شما مملوک خدا نیستید؟ 🌱الف.۳. واقعا چرا فکر می‌کنید که شما در گروی اعمالتان نیستید؟ 🌱الف.۴. واقعا چرا فکر می‌کنید که در قیامت در عذاب ابدی نخواهید ماند؟ 🌱الف.۵. ... 🍃ب. ... @yekaye
. 3️⃣ «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیرَ مَدینینَ» بسیاری از مترجمان و مفسران برای سهولت فهم آیه، این آیه را از حالت موجبه معدولة المحمول (ساختار «الف غیر ب است») درآورده و به صورت سالبه اسمیه (الف ب نیست) و حتی سالبه فعلیه (فلان عمل رخ نمی‌دهد) ترجمه کرده‌اند؛ مثلا گفته‌اند: «اگر شما جزا داده نمی‌شوید». اما با توجه به اینکه خود خداوند می‌توانست جمله سالبه بیاورد و مثلا بفرماید «فَلَوْ لا إِنْ لم تکونوا مَدینینَ» و چنین نفرمود، نکته‌ای مد نظر باشد. آن نکته: 🍃الف. شاید این باشد که آيه به نحو ضمنی اشاره می‌کند که اگرچه اغلب انسانها «مدینین» (جزا داده شده)‌ هستند؛ اما عده‌ای هستند که غیرمدینین هستند؛ چنانکه در جای دیگر درباره اولیای مقرب درگاهش که همان «مخلَصین»اند، فرمود که با اینکه همه در قیامت احضار می‌شوند آنان احضار نمی‌شوند «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُون‏؛ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين‏» (صافات/۱۲۷-۱۲۸) و صریحتر اینکه فرمود با اینکه همه جزای عملشان را می‌بینند این مقربان جزای عملشان را نمی‌بینند (زیرا آنان کاملا در خدا فانی و توسط خود خداوند خالص شده؛ و لذا فوق مقام محاسبه و جزا هستند) «وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏؛ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين‏» (صافات/39-40) بدین ترتیب، تناسب حکم و موضوع، کامل می‌شود. یعنی در حالت عادی این سوال پیش می‌آید که چه نسبتی هست بین اینکه کسی گمان کند که جزء ‌جزاداده‌شدگان نیست؛ و اینکه بتواند مانع مرگ شخص دیگر شود و اگر وی مُرد او را برگرداند. اغلب مفسران در توجیه این ربط به تکلفاتی افتاده‌اند (نمونه‌ای از این تکلفات را در بیانات فخر رازی ببینید در: التفسير الكبير، ج‏29، ص436-437 ) اما با این بیان اصلا چنین تکلفی نیست؛ ‌بلکه خداوند می‌فرماید اگر ادعا می‌کنید که شما هم در زمره این کسانی هستید که «غیر مدینین» (غیر از جزاداده‌شدگان) هستند؛ پس باید بتوانید مانع مرگ شخص محتضر شوید و اگر هم مرد او را برگردانید؛ ‌کاری که از حضرت ابراهیم (بقره/۲۶۰) و حضرت عیسی (آل عمران/۴۹ ؛ مائدة/110 ) سر زد؛ و طبق روایات متعدد و شواهد تاریخی متعدد، بارها و بارها از اهل بیت ع هم سرزده است. (نمونه‌ای از آن در فیلم ضمیمه شده در بحث آیه قبل (جلسه1052، تدبر ۲ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-85/) گذشت) 🍃ب. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1054) 📖 تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ 📖 ترجمه 💢[پس چرا اگر که شما بیرون از [زمره] جزاداده‌شوندگانید؛] او را برنمی‌گردانید؛ اگر راست می‌گویید! سوره واقعه (56) آیه 87 1399/9/19 23 ربیع‌الثانی 1442 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹تَرْجِعُونَها قبلا بیان شد که ▪️ماده «رجع» در اصل به معنای «رد» (برگرداندن) و «تکرار»؛ و «برگشت (عود) بدانجایی که از آنجا آمده ویا به وضعیتی که قبلا در آن وضعیت بوده» به کار می‌رود، و صیغه ثلاثی آن (رَجَعَ)، هم در معنای لازم (برگشتن، بازگشتن) و هم در معنای متعدی (برگرداندن، بازگرداندن) استفاده شده است. 🔸در زبان عربی، برای «برگشت» و «بازگشت» کلمات متعددی به کار رفته است که مقایسه آنها می‌تواند به فهم بهتر آنها کمک کند: ▫️«رجع» عام‌ترین معنای آن (= برگشتن، برگرداندن) است ولی: ▫️«توبه» رجوع از گناه است همراه با پشیمانی؛ ▫️«إنابة» رجوع به کار خوب و اطاعت خداست (أَنابُوا إِلَى اللَّه؛ زمر/۱۷) ▫️«إیاب» رجوعی است که شخص به انتهای مقصد می‌رسد (دقیقا به همانجا که رفته برگردد) (إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ؛ غاشیه/۲۵) ▫️«عود» رجوعی بعد از انصراف است؛ یعنی یک اقدام ثانوی (قبلا کاری انجام شده و شخص منصرف شده ولی دوباره به انجام آن اقدام می‌کند) (وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُد؛ انفال/۱۹) ▫️«رد» رجوعی است که با کراهت و اجبار انجام شود (يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذاب؛ بقره/۸۵) ▫️«في‏ء» رجوع از نزدیک است؛ یعنی رجوعی که خیلی دور نشده است (فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ بقره/۲۲۶) ▫️«انقلاب» رجوع به حالت خلاف و نقیض آن وضعیتی است که قبلا در آن وضعیت بوده است (انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُم؛ آل‌عمران/۱۴۴) 🔖جلسه ۳۵۵ http://yekaye.ir/al-alaq-96-8/ @yekaye
🔹صادِقینَ در آیه ۵۷ همین سوره درباره ماده «صدق» بیان شد که ▪️کلمه «صِدق» به معنای راستگویی واژه‌ای کاملا آشناست؛ و برخی همچون راغب اصفهانی شروع تحلیل خود از این ماده را همینجا قرار داده‌اند. ▪️اما دیگران مساله را مقداری عقب‌تر برده‌اند: ▫️ برخی همچون ابن فارس بر این باورند اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیده‌اند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شی‏ءٌ صَدْق» به کار می‌برند؛ ▫️مرحوم مصطفوی هم بر این باور است که اصل این ماده به معنای تمامیت و صحت و برحق بودن است، که این معنا به اختلاف مصادیق استعمالش متفاوت می‌شود. ▪️کاربرد اصلی دو کلمه «صِدق» و «کذب» در خصوص سخن است، اما تدریجا درباره هر عملی به کار رفته، مثلا: وقتی کسی در جنگ آنچنان که شایسته است مبارزه کند می گویند «صَدَقَ‏ فی القتال» یا خداوند درباره کسانی که با عملی که انجام دادند به عهد خود وفا کرده‌اند فرمود «رِجالٌ‏ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»‏(أحزاب/۲۳) و راست بودن خود را در عمل نشان دادند، فرمود «لِیَسْئَلَ‏ الصَّادِقِینَ‏ عَنْ‏ صِدْقِهِمْ‏» (أحزاب/۸) یا در جایی که حقیقت رویای پیامبر را عملا برایش محقق فرمود، آمده «لَقَدْ صَدَقَ‏ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِ»‏(لفتح/۲۷) و بر همین اساس است که در جایی که شخص، با عمل خود ادعاهای صادقانه خود را اثبات کرد، فرمود «وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ‏ وَ صَدَّقَ‏ بِهِ»‏(زمر/۳۳) و نهایتا هر فضیلتی ظاهری و باطنی را با «صدق» تعبیر می‌کنند: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ‏ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ« (قمر/۵۵) «أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ‏ صِدْقٍ‏ عِنْدَ رَبِّهِمْ»‏(یونس/۲) «أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ‏ صِدْقٍ‏ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ‏ صِدْقٍ»‏(إسراء/۸۰) «وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ‏ صِدْقٍ‏ فِی الْآخِرِینَ‏» (شعراء/۸۴) 🔖جلسه ۱۰۲۴ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-57/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امیرالمومنین ع خطبه‌ای روایت شده که حضرت بعد از حمد و ثنای خدا و شهادت بر توحید و رسالت و توصیه به تقوی فرمودند: و بدانید ای مردم! که همانا شما در سفرید؛ ساربان شما را پیش می‌خواند و از خرابی دنیا برایتان می‌سراید؛ و منادی هم شما را ندای مرگ می‌دهد «زنهار تا اين زندگى دنيا شما را نفريبد، و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد.» (لقمان/33) بدانید که همانا دنیا سرای فریبنده و خدعه‌گر است؛ هر روز با شوهری نکاح می‌کند و هر شب همسرش را می‌کشد و هر ساعت جمعی را می‌پراکند؛ پس چه بسیار شتاب گیرنده در آن و اعتماد کننده به آن در میان امتهای گذشته، که به آتش هاویه‌شان انداخت و درهم‌کوبیدشان و نابودشان کرد و به آتش شعله‌ورشان مبتلا نمود. کجاست آن که «جمع كرد و [در صندوقها] انباشت نمود» (معارج/۱۸) و [سر کیسه را] بست و محکم کرد؛ و [از دادن به دیگران] دریغ کرد و به گدایی افتاد؟! بله؛ کجاست آنکه لشکرها بیاراست و قصرها را آراست و بر منبرها سوار شد؟! کجاست آن که بناها بنا کرد و بر کاخها مشرف شد و الاف و الوف جمع کرد؟! ‌روزگاران آنان را برد و سالها آنان را بلعید؛ پس گردیدند مردگان؛ و در قبرها پوسیدگان! آنچه پشت سر گذاشتند را از یاد بردند و بر سر آنچه از پیش فرستادند ایستادند؛ «آن گاه به سوى خداوند- مولاى بحقشان- برگردانيده شدند. آگاه باشيد كه داورى از آنِ اوست، و او سريعترين حسابرسان است.» (انعام/62) و انگار که آن را می‌بینم، در حالی که بر طلیعه‌اش نور انداخته و بر رسوایی‌هایش لشکر کشیده؛ پس شخص را می‌بینی که بعد از صحت، مریض؛ و بعد از سلامتی، علیل گردیده؛ با سختی، دست و پنچه نرم می‌کند و با درد، دست به گریبان است؛ در حالی که نفس به شماره افتاده و لحظه‌ای به هوش و لحظه دیگر بیهوش است؛ در میانه ناله‌ها غرق و در شرف جدایی از دختران و پسرانش است؛ و البته در این حال او را گرفتاری‌ای مشغول کننده و ترسی هراسناک دربرگرفته؛ زبانش قفل شده و انگشتانش به لرزه افتاده و به وضع ناخوشایندی گرفتار آمده؛ و از دنیا در حالی که همه چیزش را می‌گیرند جدا می‌شود؛ به طوری که [آن فرزندان و داشته‌ها] نه نفعی برای او دارند و نه توان دفع آنچه را که بر وی وارد می‌شود؛ «پس چرا اگر که شما بیرون از [زمره] جزاداده‌شوندگانید؛ او را برنمی‌گردانید، اگر راست می‌گویید!» (واقعه/86-87) [سپس حضرت هشدارهایی درباره مواقف بعدی‌ای که پیش روی شخص است دادند و نهایتا فرمودند] ای مردم! اکنون را دریابید؛ اکنون را دریابید! مادامی که هنوز بند نهاده نشده؛ و چراغ، روشن؛ و باب توبه، باز است؛ و پیش از آنکه قلم [نوشته‌اش] خشک شود و نامه درهم‌پیچیده گردد؛ که آنگاه دیگر نه روزی‌ای نازل گردد و نه عملی بالا رود؛ امروز [اسب را] می‌پرورانند تا فردا در مسابقه برنده شود؛ [مواظب باشید زیرا] که شما نمی‌دانید که به سوی بهشت رهسپارید یا به سوی جهنم؛ و برای خودم و شما از خداوند طلب مغفرت می‌کنم. 📚الأمالي (للطوسي)، ص685-686 👇متن حدیث👇 @yekaye
☀️ متن حدیث ۱ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ أَبِي الْحَسَنِ النَّحْوِيِّ الرَّازِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ الزُّفَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ الضَّبِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ الْهُذَلِيُّ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: ... وَ اعْلَمُوا- أَيُّهَا النَّاسُ- أَنَّكُمْ سَيَّارَةٌ، قَدْ حَدَا بِكُمُ الْحَادِي، وَ حَدَا لِخَرَابِ الدُّنْيَا حَادِي، وَ نَادَاكم لِلْمَوْتِ مُنَادِي، «فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا، وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ.» أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ غَرَّارَةٌ خَدَّاعَةٌ، تَنْكِحُ فِي كُلِّ يَوْمٍ بَعْلًا، وَ تَقْتُلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ أَهْلًا، وَ تُفَرِّقُ فِي كُلِّ سَاعَةٍ شَمْلًا، فَكَمْ مِنْ مُنَافِسٍ فِيهَا، وَ رَاكِنٍ إِلَيْهَا مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ، قَدْ قَذَفَتْهُمْ فِي الْهَاوِيَةِ، وَ دَمَّرَتْهُمْ تَدْمِيراً، وَ تَبَّرَتْهُمْ تَتْبِيراً، وَ أَصْلَتْهُمْ سَعِيراً. أَيْنَ مَنْ «جَمَعَ فَأَوْعَى»، وَ شَدَّ فَأَوْكَى، وَ مَنَعَ فَأَكْدَى بَلَى أَيْنَ مَنْ عَسْكَرَ الْعَسَاكِرَ، وَ دَسْكَرَ الدَّسَاكِرَ ، وَ رَكِبَ الْمَنَابِرَ، أَيْنَ مَنْ بَنَى الدُّورَ، وَ شَرَّفَ الْقُصُورَ، وَ جَمْهَرَ الْأُلُوفَ قَدْ تَدَاوَلَتْهُمْ أَيَّامُهَا، ابْتَعَلَتْهُمْ أَعْوَامُهَا، فَصَارُوا أَمْوَاتاً، وَ فِي الْقُبُورِ رُفَاتاً، قَدْ نَسُوا مَا خَلَّفُوا، وَ وَقَفُوا عَلَى مَا أَسْلَفُوا، «ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ، أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ‏.» وَ كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ أَشْرَقَتْ بِطَلَائِعِهَا، وَ عَسْكَرَتْ بِفَظَائِعِهَا، فَأَصْبَحَ الْمَرْءُ بَعْدَ صِحَّتِهِ مَرِيضاً، وَ بَعْدَ سَلَامَتِهِ نَقِيضاً، يُعَالِجُ كَرْباً، وَ يُقَاسِي تَعَباً، فِي حَشْرَجَةِ السِّبَاقِ، وَ تَتَابُعِ الْفُوَاقِ، وَ تَرَدُّدِ الْأَنِينِ، وَ الْذُّهُولِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الْبَنِينَ، وَ الْمَرْءُ قَدِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ شُغُلٌ شَاغِلٌ، وَ هَوْلٌ هَائِلٌ، قَدِ اعْتُقِلَ مِنْهُ اللِّسَانُ، وَ تَرَدَّدَ مِنْهُ الْبَنَانُ، فَأَصَابَ مَكْرُوهاً، وَ فَارَقَ الدُّنْيَا مَسْلُوباً، لَا يَمْلِكُونَ لَهُ نَفْعاً، وَ لَا لِمَا حَلَّ بِهِ دَفْعاً، يَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِي كِتَابِهِ: «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ؛ تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» ... ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، الْآنَ الْآنَ، مَا دَامَ الْوَثَاقُ مُطْلَقاً، وَ السِّرَاجُ مُنِيراً، وَ بَابُ التَّوْبَةِ مَفْتُوحاً، وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَجِفَّ الْقَلَمُ، وَ تُطْوَى الصَّحِيفَةُ، فَلَا رِزْقٌ يَنْزِلُ، وَ لَا عَمَلٌ يَصْعَدُ، الْمِضْمَارُ الْيَوْمَ، وَ السِّبَاقُ غَداً، فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ إِلَى جَنَّةٍ، أَوْ إِلَى نَارٍ، وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ. 📚الأمالي (للطوسي)، ص685-686 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیرَ مَدینینَ؛ تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» انسان امروز با پیشرفت تکنولوژی بشدت شده است و دیگر خدا را بنده نیست و خودش ادعای خدایی می‌کند. مهمترین چیزی است که ضعف انسان را به او نشان می‌دهد: واقعا اگر شما فکر می‌کنید که امور عالم به دست شماست و شما مملوک خدا نیستید و ثواب و عقابی در کار نخواهد بود و شما در گروی هیچ چیزی نیستید، پس چرا بر مرگ غلبه نمی‌کنید و همچنان در مقابل مرگ خوار و زبون‌اید؟ @yekaye
. 2️⃣ «تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» مرجع ضمیر «ها» نفس شخص محتضر است؛ اما خطاب «ترجعون» می‌تواند به اطرافیان شخص محتضر باشد و یا به خود وی؛ آیه در ادامه آیه قبل است و می‌فرماید: اگر شما غیر «مدین» هستید؛ پس چرا او را برنمی‌گردانید؛ اگر راست می‌گویید! در آیه قبل اشاره شد که «مدین» می‌تواند در معانی مختلفی باشد: جزاداده شده؛ مملوک؛ مدیون و مرهون؛ و مقیم؛ اما چه ارتباطی هست بین اینکه انسان جزا داده نشود یا مملوک نباشد یا ... و اینکه بتواند مانع مرگ کسی (خودش یا دیگری) شود؟ ما این موارد را به تبع آیه قبل بررسی می‌کنیم: 🍃الف. «دین» به معنای جزا،‌ و مدین به معنای «مجزی: جزا داده شده»: «اگر شما خارج از زمره جزا داده‌شدگان هستید، پس چرا او را برنمی‌گردانید»؛ که چنانچه در همانجا اشاره شد این دست کم دو معنا دارد: 🌱الف.۱. اگر قرار نیست که جزایی (ثواب و عقابی) برای شما باشد و حساب و کتابی برای شما برپا نخواهد شد، پس چرا نفس‌تان وقتی بر حلقوم می‌رسد را برنمی‌گردانید؟! که در اینکه چه ربطی هست بین این عدم جزا و برگرداندن جان توجیهات مختلفی شده از جمله اینکه: 🌿الف.۱.۱. اگر جزا و حساب و کتابی در کار نیست؛ پس اساسا زندگی حساب و کتابی ندارد؛ و اگر چنین است هر چیزی و هر روالی را می‌شود به هم زد؛ پس شما هم روال مردن را به هم بزنید. 🌿الف.۱.۲. شما وقت جان دادن فرستادگان الهی را مشاهده می‌کنید؛ پس اگر قرار باشد دیگر جزایی پس از آن در کار نباشد چرا جانتان را به دنیا برنمی‌گردانید؛ زیرا آن رفتن برای جزا دیدن است و اگر جزایی در کار نباشد، یعنی کاری به کار شما نخواهند داشت؛ یعنی شما همان طور که در دنیا مختار بودید که هرجا خواستید بروید باید آن موقع هم اختیار داشته باشید که هرجا خواستید بروید (التفسير الكبير (فخر رازی)، ج‏29، ص436 ) 🌱الف.۲. اگر شما خارج از زمره جزا داده‌شدگان و در زمره مخلَصین هستید، پس چرا کسی که جانش به حلقوم رسیده را برنمی‌گردانید؟! که ارتباطش چنانکه در تدبر۳ آیه قبل اشاره شد این است که خداوند طبق آیات ۴۰ و ۱۲۸ سوره صافات، مخلصین را از احضار در محشر و جزا داده شدن استثناء کرده؛ و آنگاه آیه می‌فرماید کسی واقعا خارج از زمره جزاداده‌شدگان است که کاملا همه چیزش رنگ و بوی الهی گرفته و هیچ منیتی برایش نمانده باشد که بخواهد حساب و کتاب آن را پس دهد؛ و علامت رسیدن به این مقام هم این است کهاراده‌اش در اراده خدا فانی شده؛ و همان طور که خدا می‌تواند مرده زنده کند و انسان محتضر را به دنیا برگرداند او هم به اذن خدا بر برگرداندن جان شخص محتضر به بدنش توانا باشد. 🍃ب. «دین» به معنای اطاعت، و «مدین» در معنای «مملوک» باشد؛ آنگاه ارتباظش از همه موارد دیگر واضحتر است؛ یعنی اگر خودتان را مملوک و تحت مقهوریت خداوند نمی‌دانید، و همه چیزتان در اختیار خودتان است، پس چرا نمی‌توانید آن طور که دلتان می‌خواهد مانع مرگ شوید و نفس‌تان را که به حلقوم رسیده برگردانید؟!‌ (التفسير الكبير (فخر رازی)، ج‏29، ص436 ) 🍃ج. «دین» به معنای «قرض و بدهی»، و «مدین» به معنای «مدیون» و «مرهون» باشد؛ آنگاه شبیه معنای قبل می‌شود یعنی اگر گمان می کنید که شما در گرو نیستید و می‌توانید هرکاری خواستید انجام دهید، پس چرا نمی‌توانید مانع مرگ (خود یا دیگری) شوید و نفسی را که به حلقوم رسیده برگردانید؟!‌ 🍃د. از ماده «مدن»، و «مدین» به معنای «مقیم» باشد؛ یعنی اگر که شما در جهنم جاودان نخواهید بود و آنجا سرای اقامت همیشگی نیست و می‌توانید از آنجا بیرون روید؛ پس همینجا چرا نفس‌تان را که به دنیا برنمی‌گردانید؟!‌ (التفسير الكبير (فخر رازی)، ج‏29، ص436 ) @yekaye
. 3️⃣ «إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» تعبیر «اگر راست می‌گویید» تعبیری است که غالبا برای محاجه به کار می‌رود و بار طعنه‌آمیز دارد و با جمله عادی‌ شرطی (مانند: إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذي يَعِدُكُم‏؛ غافر/۲۸؛ وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقينَ؛‏ نور/9) متفاوت است. 📝کاربردهای تعبیر «اگر راست می‌گویید» در قرآن کریم📝 این تعبیر در زبان عربی غالبا 🔸برای مخاطب جمعی به صورت «إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ‏: اگر راستگو بودید» (در قرآن: ۲۸ مورد) 🔸و برای مخاطب فردی به صورت «إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ: اگر از راستگویان هستی‏» (در قرآن: 9 مورد) به کار می‌رود؛ 🔸که گاه با همین تعابیر برای محاجه با غایب (نشان دادن عجز او) نیز به کار می‌رود: «إِنْ كانُوا صادِقينَ» (در قرآن: 2 مورد). در واقع، در قرآن کریم 39 بار از این تعبیر استفاده شده که در 18 مورد این عبارت از قول منکران انبیاء با این تعبیر خطاب به انبیاء محاجه شده، و در 20 مورد از جانب خداوند به مخالفان؛ و به نظر می‌رسد که تنها 1 مورد هست که ناظر به محاجه نیست؛ بلکه صرفا یک شرط را مطرح می‌کند: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»‏ (حجرات/17) 📋۱) محاجه‌های مخالفان با پیامبران در قرآن، با تعبیر «اگر راست می‌گویی» ▪️الف. ۳ موردش ناظر به مطالبه منطقی معجزه است که اگر شما پیامبران راست می‌گویید که واقعا نشانه‌ای از جانب خدا دارید آن را بیاورید: «قالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ‏» (أعراف/106؛ درباره حضرت موسی ع) «قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ»‏ (شعراء/31؛ درباره حضرت موسی ع) «ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ»‏ (شعراء/154؛ درباره حضرت صالح ع) ▪️ب. 6 مورد آن ناظر به قیامت است که چون تلقی نادرستی از قیامت دارند انتظار دارند اگر قیامت واقعا رخ می‌دهد حتما بتوان تاریخی برایش بیان کرد: «وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ‏» (يونس/48؛ أنبياء/38؛ نمل/71؛ سبأ/29؛ يس/48؛ ملك/25) و ۱ آیه هم بر همین سیاق آمده، اما به نظر می‌رسد ناظر به زمان ظهور منجی بشریت باشد: «وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ‏» (سجدة/28) و البته بر اساس این مبنا که ظهور و رجعت و قیامت سه مرتبه ظهور حقیقت و در طول همدیگرند و آیات هریک می‌تواند ناظر به دیگری هم باشد (الميزان، ج‏2، ص110 ) اینها را باید در یک دسته قرار داد. ▪️ج. 4 مورد از باب انکار است که می‌گویند وعده‌ عذابی که می‌دهید دروغ است و اگر راست می‌گویی همین الان عذابمان را برسان: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ‏» (أعراف/70؛ هود/۳۲؛ أحقاف/22) «فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ‏» (عنكبوت/29) ▪️د. 4 مورد مطالبه غیرمنطقی معجزه است؛ یعنی ظاهرا چیز خاصی را به عنوان معجزه طلب می‌کنند؛ اما در واقع صرفا در مقام بهانه‌گیری هستند: «فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»‏ (دخان/36) «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»‏ (جاثية/25) «لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ‏» (حجر/7) «فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ»‏ (شعراء/187؛ درباره حضرت شعیب ع) که خداوند در جای دیگر به پیامبرش فرموده که به آنها بگو که من مواجهه با این بهانه‌گیری‌ها معجزه‌ای نمی‌فرستد: «وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً؛ أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً؛ أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً؛ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً» (اسراء/90-93) ✅تبصره