eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1062) 📖 إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیقینِ 📖 ترجمه 💢بدرستی که این همان حق الیقین [حقیقت کاملا یقینی] است؛ سوره واقعه (56) آیه 95 1399/10/17 22 جمادی‌الاولی 1442 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹حَقُّ قبلا بیان شد که ▪️اصل ماده «حقق» را برخی محکم کردن چیزی و صحتِ آن، و برخی مطابقت و موافقت (چنانکه به محور و پاشنه درب که درب با تکیه بر آن و بر مدار آن حرکت می‌کند «مطابقة رجل الباب في حقّه» می‌گویند) و برخی ثبوتی که همراه با مطابقت با واقع باشد، دانسته‌اند. (إِنَّهُ لَحَقٌّ؛ یونس/۵۳ و ذاریات/۲۳) ▪️«حق» نقطه مقابل «باطل» است و در قرآن کریم هم مکرر این تقابل مشاهده می‌شود مثلا «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» (انفال/۸) و البته بین حق و ضلالت هم در قرآن تقابلی یافت می‌شود «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ» (یونس/۳۲) و توضیح داده‌اند که این تقابل از آن جهت است که باطل چیزی است که ثبوتی ندارد؛ و ضلالت هم آن چیزی است که از جایگاه و مسیر اصلی خود خارج و منحرف شده باشد. ▪️راغب اصفهانی بر این باور است که «حق»‌ بر چهار وجه اطلاق می‌گردد: ▫️یکم: به کسی که چیزی را ایجاد می‌کند به سبب آنچه حکمت اقتضا دارد: « فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ‏ الْحَقُ‏ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِ‏ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ‏» (يونس/۳۲). ▫️دوم: به آنچه ایجاد شده، از این جهت که به اقتضای حکمت بوده است: «ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِ‏» (يونس/۵) ، «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌ‏ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ‏ لَحَقٌ‏» (يونس/۵۳)، «و لَيَكْتُمُونَ‏ الْحَقَ‏» (بقرة/۱۴۶) ، و «الْحَقُ‏ مِنْ رَبِّكَ» (بقرة/۱۴۷) ▫️سوم: به اعتقاد به چیزی که آن چیز واقعا مطابق با آن اعتقاد باشد: «فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ» (بقره/۲۱۳) ▫️چهارم: به کار و سخنی که به حسب آنچه واجب و لازم بوده و نیز به قدر واجب و در وقتی که لازم بوده واقع شده، چنانکه می‌گوییم «فعلک حقٌ و قولک حقٌ»: «كَذلِكَ‏ حَقَّتْ‏ كَلِمَةُ رَبِّكَ» ([يونس/۳۳) ، «و حَقَ‏ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» (سجده/۱۳)؛چنانکه اساساً تعبیر «حق» ‌به عنوان هر آن چیزی که واجب و لازم بوده نیز به کار رفته است: «وَ كانَ‏ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ‏» (روم/۴۷) ، «كَذلِكَ‏ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ‏» (یونس/۱۰۳) ▫️و به نظر می‌رسد مورد دیگری هم باید به فهرست فوق اضافه کنیم؛ و آن جایی است که «حق» به عنوان یک امر حقوقی و اعتباری به کار می‌رود که جامعه ویا شریعت چیزی را «حق» کسی می‌داند ولی آن حق این گونه نیست که متن واقع باشد، بلکه در مقام عمل قابل سلب شدن است، و بدین جهت آن را اعتباری گویند، مانند: «و لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ … فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً» (بقره/۲۸۲) یا «آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» (اسراء/۲۶ و روم/۳۸) یا «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِه‏» (انعام/۱۴۱) یا «وَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (ذاریات/۱۹) ▪️«حقیقت» را گفته‌اند به معنای چیزی است که حق مطلب به آن برمی‌گردد و به تعبیر دیگر، حقیقتِ هر چیزی، نهایت آن و اصلِ آن که مشتمل بر آن است، می‌باشد، چنانکه در روایات درباره «حقیقة ایمان» و «حقیقة …» (مثلا: لِكُلِ‏ حَقٍ‏ حَقِيقَةٌ، فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكَ؟) تعابیر فراوانی وارد شده است. و البته بتدریج کلمه «حقیق» در تمامی معانی‌ای که «حق» در مورد آنها به کار می‌رود (یعنی چیزی که ثبات و وجود دارد؛ ‌اعتقادی که با حق مطابق است؛ و کار و سخنی که در جای درست خود قرار دارد) ‌به کار رفته است. 🔖جلسه ۸۶۶ https://yekaye.ir/hood-11-79/ @yekaye
🔹الْیقینِ ▪️درباره ماده «یقن» و کلمه «یقین» اغلب آن را ناظر به معنای علم دانسته‌اند علمی فوق معرفت و درایت و امثال آن (مفردات ألفاظ القرآن، ص892 )؛ چنانکه برخی اشاره کرده‌اند که این ماده به معنای زایل شدن شک و محقق شدن یک امر است (كتاب العين، ج‏5، ص220 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص157 ) ویا گفته‌اند علم ثابت در انسان است به نحوی که شک در آن راه نیابد و در آن سکون و طمانینه باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص263 )؛ اما برخی معنای این کلمه را عامتر دیده و گفته‌اند که معنای محوری آن «ثبوت چیزی و استقرار آن در مکانش است به نحوی که محفوظ بماند» چنانکه وقتی آبی که در جایی ساکن شود و زیر آن نمایان گردد تعبیر «یقن الماء» را به کار می‌برند ویا برای دختر خانمی که در پس پرده و مصون از دسترسی غیر باشد تعبیر «موقونة» به کار می‌رود و یقین به معنای علم هم آن است که یک سکون و ثباتی در نفس به همراه می‌آورد و در واقع به رسوخ علم به نحوی کاملا محکم و قوی در دل ویا در اعماق وجود آدمی «یقین» گفته می‌شود. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۸۴۸ ) و البته برخی با توجه به کاربرد دو کلمه «ایگونا» در زبان لاتین و «ایقونا» در زبان آرامی به همین معنای «یقین» احتمال اینکه اصل این ماده از این زبانها وارد زبان عربی شده باشد را منتفی ندانسته اند؛ که البته با قرار گرفتن در وزن «فعیل» بر ثبات آن تاکید شده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص263) ▪️کاربرد این ماده ظاهرا بیش از همه در باب افعال رایج است و البته در حالت ثلاثی مجرد (يَقِنَ يَيْقَنُ) و نیز ابواب تفعل و استفعال هم به کار رفته و بسیاری از اهل لغت تفاوتی بین این کاربردهای مختلف نگذاشته‌اند (مثلا: كتاب العين، ج‏5، ص220 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص157؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص893) ▪️و البته در قرآن کریم فقط باب افعال و استفعال این ماده به کار رفته که برخی در تفاوت این دو گفته‌اند: ▫️در «ایقان» نسبت و قیام فعل به فاعل موضوعیت دارد نه خود وقوع: «قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ» (بقره/118) «أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» (نمل/82) «وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ‏» (ذاریات/20) «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ» (سجده/۱۲)؛ ▫️ اما استیقان دلالت بر میل و طلب حصول یقین دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص265 ) که این نکته اخیر اگرچه اقتضای باب استفعال است و در مواردی می‌توان این را قبول کرد مانند: «وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيمانا» (مدثر/۳۱) و حتی در مواردی می‌تواند معنای لطیفی را القا کند: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» (نمل/14) اما به نظر می‌رسد در برخی موارد به نظر می‌رسد شاید نکته دیگری دخیل بوده و این توجیه چندان قابل قبول نیست: «وَ إِذا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فِيها قُلْتُمْ ما نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ» (جاثیه/32) و شاید حق با برخی از اهل مفسران لغت‌شناس باشد که بر این باورند که تفاوت «ایقان» و «استیقان»‌ [فقط] در ابلغ بودن استیقان است (جوامع الجامع (طبرسی)، ج‏3، ص181؛ الكشاف، ج‏3، ص352؛ مجمع البحرين، ج‏3، ص20) . 🔸تفاوت کلمه «یقین» با کلمات مشابه مانند «عِلم» و «معرفت» و «شعور» و «عقل» و «فطنة» و «فهم» و «فقه» و «بصیرت» و «درایت» و «اعتقاد» و «حفظ» و «ذکر» و «خبر» و «رویت» و «تبیین» و «شهود» قبلا در بحث از ماده «علم» ذیل آیه 80 همین سوره بیان شد؛ در اینجا فقط یادآوری می‌کنیم که ▪️در تفاوت «علم» با «یقین» گفته‌اند که علم اعتقاد به چیزی در حد اعتماد کردن است؛ اما یقین آن است که نفس آرام بگیرد و دل انسان خنک شود (لذا تعبیر «برد الیقین: خنکی یقین» رایج است)؛ در واقع یقین جایی است که با سکون و طمانینه قلبی همراه باشد و به همین جهت است که خداوند به یقین متصف نمی‌شود؛ به تعبیر دیگر یقین نقطه مقابل شک است و «موقن» به کسی گویند که با رسیدن به علم از حیرت شک بیرون آید؛ و به همین جهت که با آمدن علم شک رفع می‌شود به علم یقین می‌گویند. 🔖جلسه ۱۰۴۷ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-80/ @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح درباره کلمه «یقین» ▪️از کاربردهای بحث‌انگیز کلمه «یقین» در قرآن ترکیب آن به صورت «علم الیقین» ، «عین الیقین» و «حق الیقین» است که این را سه مرتبه درک یقینی قلمداد کرده‌اند؛ و برخی با این مثال که اولی همچون پی بردن از دود به آتش، و دومی همچون دیدن آتش و سومی همچون سوختن در آتش است به تفاوت اینها اشاره کرده‌اند. در واقع، در قرآن کریم بسیاری از موارد کلمه «یقین» ‌به صورت مطلق و بدون اینکه به کلمه دیگری اضافه شود آمده است مانند: «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ» (حجر/99) یا «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ؛ حَتَّى أَتانَا الْيَقينُ» (مدثر/46-47) که گفته‌اند صرفا دلالت دارد بر حالت یقینی که برای شخص حاصل می‌شود؛ و گاه در وصف «خبر» قرار گرفته: «وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقينٍ» (نمل/22) که معلوم است مقصود خبری است که جای هیچ شکی ندارد. گاه این مرتبه را مرتبه «علم الیقین» خوانده‌اند؛‌یعنی مرتبه‌ای که علم آن به نحو یقینی برای انسان حاصل شده است؛ اما از تعابیر قرآنی برمی‌آید که مرتبه بالاتر از «علم الیقین»، مرتبه «عین الیقین» است؛ چنانکه فرمود «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ؛ لَتَرَوُنَّ الْجَحيم‏؛ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ» (تکاثر/5-7) و برخی گفته‌اند آن نقطه مرکزی‌ای که آثار از آن جاری می‌شود و منبع تصمیم و قاطعیت و علم است به «عین الیقین» تعبیر می‌شود؛ و جایی هم که یقین به تمام حقیقت خود بالذات با ثبات و طمانینه کامل حاصل شود تعبیر «حق الیقین» به کار می‌رود: «فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ؛ وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ؛ إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقينِ» (واقعه/93-95) « وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ؛ وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقينِ» (حاقه/50-51) که به نظر می‌رسد هر دو ناظر به قیامت است که حقیقت بتمامه معلوم می‌شود؛ آیه سوره واقعه که واضح است و آیه سوره حاقه هم همین که اشاره می‌کند که آن موقف حسرت کافران است یعنی ناظر به موقف قیامت است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص264 ) 📿ماده «یقن» و مشتقات آن ۲۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است. ▪️در خصوص ترکیب «حق الیقین»‌، فراء (معاني القرآن، ج‏1، ص330 ) و اخفش (معانى القرآن، ج2، ص534 ) به تبع آنها بسیاری از مفسران و اهل لغت (مثلا: متشابه القرآن (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص265 و 276 ؛ المصباح المنير، ج‏2، ص628 ؛ لسان العرب، ج‏3، ص151 ؛ مجمع البحرين، ج‏3، ص390 ) بر این باورند که این ترکیب از مقوله اضافه شیء به خودش است، که برای تاکید است و در جایی رخ می‌دهد که دو اسم لفظا با هم فرق کنند اما بر یک معنا دلالت کنند؛ و مثال‌های دیگر آن را ترکیب‌هایی همچون عین الصواب، ذات الشیء ویا در قرآن: دار الآخرة، حَبَّ الْحَصِيد و حبل الورید معرفی کرده‌اند؛ ▪️در مقابل برخی این سخن را در اینجا قبول نداشته و بر این باورند که «حق» غیر از «یقین» است و این ترکیب از باب اضافه بعض به کل است؛ و مقصود از «حق الیقین» یقین محض و خالص می‌باشد. (تاج العروس، ج‏18، ص597 ) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) امام سجاد ع در فرازی از دعایی برای رفع غم و غصه‌ها به درگاه خداوند چنین استغاثه می‌کنند: خدایا! من از تو درخواست می‌کنم درخواست کردن کسی که نیازمندی‌اش شدت یافته و قوتش به ضعف گراییده و گناهانش بسیار شده است؛ درخواست کسی که برای نیازمندی‌اش فریادرسی و برای ضعفش تقویت‌کننده‌ای و برای گناهش بخشاینده‌ای جز تو نیافته است؛ ای صاحب جلالت و اکرام؛ از تو درخواست می‌کنم عملی را که کسی که آن عمل را انجام دهد دوست می‌داری و یقینی را که بهره کسی را که بدان دست یابد، [رسیدن به] حق الیقین در اینکه امر تو همواره جاری می‌شود قرار دهی. الصحيفة السجادية، دعاء54 (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي اسْتِكْشَافِ الْهُمُومِ:) ... اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ، وَ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ، سُؤَالَ مَنْ لَا يَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِيثاً، وَ لَا لِضَعْفِهِ مُقَوِّياً، وَ لَا لِذَنْبِهِ غَافِراً غَيْرَكَ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ أَسْأَلُكَ عَمَلًا تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ، وَ يَقِيناً تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اسْتَيْقَنَ بِهِ حَقَّ الْيَقِينَ فِي نَفَاذِ أَمْرِكَ. @yekaye
☀️۲) الف. جابر جعفی روایت می‌کند که امام صادق ع به من فرمود: ای برادر جعفی! همانا ایمان از اسلام برتر است؛ و همانا یقین از ایمان برتر است؛ و چیزی نفیس‌تر و کمیاب‌تر از یقین نیست. 📚الكافي، ج‏2، ص51 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا أَخَا جُعْفٍ إِنَّ الْإِيمَانَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ الْيَقِينَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَعَزَّ مِنَ الْيَقِينِ. ☀️ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است: غایت ایمان، یقین آوردن است. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 62 قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: غَايَةُ الْإِيمَانِ الْإِيقَانُ. @yekaye
☀️۳) از امام صادق ع از پدرشان از پدرانشان روایت شده که امیرالمومنین ع در خطبه‌ای فرمودند: ای مردم! از خداوند یقین بطلبید و در عافیت [=سلامت] به او روی آورید که همانا بلندمرتبه‌ترین نعمت، عافیت است؛ و بهترین چیزی که در قلب دوام پیدا کند یقین است؛ و زیانکار کسی است که در دینش زیان کند و کسی سزاوار است که به حال وی غبطه خورند که به یقین رسیده باشد. و [امام صادق ع در ادامه] فرمود: و امام سجاد ع روالش این بود که نشستن بعد از نماز مغرب را طول می‌داد تا از خداوند یقین درخواست کند. 📚المحاسن، ج‏1، ص248 عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْجَهْمِ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَةٍ لَهُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ سَلُوا اللَّهَ الْيَقِينَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الْعَافِيَةِ فَإِنَّ أَجَلَّ النِّعْمَةِ الْعَافِيَةُ وَ خَيْرَ مَا دَامَ فِي الْقَلْبِ الْيَقِينُ وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ دِينُهُ وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ غُبِطَ يَقِينُهُ. قَالَ: وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يُطِيلُ الْقُعُودَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ يَسْأَلُ اللَّهَ الْيَقِين‏. @yekaye
☀️۴) از امیرالمومنین ع روایت شده است: همانا شبهه را بدین جهت شبهه نامیدند چون شبیه حق است؛ اما اولیای خداوند پس چراغ راهشان در آن، یقین است؛ و راهنمایشان نشانه‌های هدایت است؛ و اما دشمنان خدا پس دعوتشان در آن ضلالت است و راهنمایشان کوری است! پس نه کسی که از مرگ می‌ترسد از آن نجات پیدا می‌کند و نه کسی که بقا را دوست دارد به وی داده می‌شود. 📚نهج البلاغة؛ خطبه38 و من کلام له: وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ وَ دَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى‏ وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعَاؤُهُمْ فِيهَا الضَّلَالُ وَ دَلِيلُهُمُ الْعَمَى فَمَا يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خَافَهُ وَ لَا يُعْطَى الْبَقَاءَ مَنْ أَحَبَّه‏. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1062) 📖 إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیقینِ 📖 ترجمه 💢بدرستی که این همان حق الیقین [حقیقت کاملا یقینی]
. 1️⃣ «إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیقینِ» بدرستی که این همان حق الیقین [حقیقت کاملا یقینی] است. مرجع ضمیر «هذا: این» اشاره است به: 🍃الف. مفاد دو آیه قبل، و می‌خواهد بگوید: سختى جان دادن كفار و كيفر آنان با حميم و جحيم، حق و عادلانه است. (تفسير نور، ج‏9، ص448) 🍃ب. مفاد 12 آیه اخیر (از آیه ۸۳ «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» به بعد)؛ یعنی می‌خواهد هشدار دهد که: لحظات احتضار و مرگ و اخبار چگونگى جان دادن مقرّبان، اصحاب يمين و اصحاب شمال را باور كرده و جدّى بگيريم. (تفسير نور، ج‏9، ص448) 🍃ج. آنچه در خصوص جزای این سه گروه بیان شد [ اعم از آنچه در این آیات اخیر درباره لحظات مرگ و جان دادن آنها گذشت و آنچه از ابتدای سوره درباره نعمتها و عذابهای آنان گذشت] (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص440) 🍃د. نه فقط جزای آنها، بلکه آنچه که در این سوره در خصوص تقسیم‌بندی مردم و مسائل مربوط به این سه گروه بیان شد؛ یعنی آنچه در احوالات مردم در این دسته‌بندی‌های سه‌گانه بیان شد همگی حقیقتی است که جای هیچ شکی ندارد (مجمع البيان، ج‏9، ص344؛ تفسير الصافي، ج‏5، ص131؛ الميزان، ج‏19، ص140 ). 🍃ه. آنچه در کل این سوره بیان شد (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص440؛ تفسير الصافي، ج‏5، ص131) یعنی نه‌فقط احوالات این سه گروه؛ بلکه همچنین توصیفاتی که در ابتدا درباره قیامت رخ داد؛ ویا نکاتی که همین اواخر درباره حقیقت قرآن بیان شد؛ و .... 🍃و. بحث قیامت و قطعی و یقینی بودن وقوع قیامت و احوالات آن، که موضوع این سوره بود؛‌ یعنی می‌فرماید بدانید که این قیامت حقیقتی است که جای هیچ تردیدی در آن نیست؛ و از این جهت این آیات پایانی ناظر باشد به آیات اولیه که فرمود: «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» (واقعه/۱-2) 🍃ز. کل قرآن (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص440 )؛ یعنی همه آنچه در این قرآن به تو بیان می‌شود حقیقتی کاملا یقینی ست که جای هیچ تردیدی در آن نیست؛ که در این صورت مفاد این آیه شبیه آیه «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ‏ (بقره/۲)» می‌شود. 🍃ح. ... 📝تبصره آیه ظرفیت همه معانی فوق را دارد؛ و با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا کاملا محتمل است که در مقام جمع‌بندی سوره، همه اینها مد نظر باشد. نکته مهم این است که اینکه این مطلب (به هریک از معانی فوق)‌امری یقینی است با انواع تعابیر مورد تاکید قرار گرفته است؛ 💢شاید می‌خواهد بفرماید که مساله قیامت و تمامی اجزاء و ملحقات آن و نیز خود همین قرآن اموری بسیار بسیار جدی و یقینی هستند که به هیچ‌وجه نباید در خصوص آنها سهل‌انگاری به خرج دهید. @yekaye
یک آیه در روز
1062) 📖 إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیقینِ 📖 ترجمه 💢بدرستی که این همان حق الیقین [حقیقت کاملا یقینی]
. 2️⃣ «إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیقینِ» در تدبر قبل دیدیم که «هذا» می‌توانست اشاره به امور مختلفی باشد. اکنون سوال این است که مقصود از «حق الیقین» چیست؟ (که متناسب با این معانی مختلف، برای هریک از معانی «هذا» در بحث قبل حالات مختلفی مطرح خواهد شد) 🍃الف. این ترکیب شبیه ترکیب «ذات الشیء» است؛ یعنی دو اسم مختلف که معنای یکسان دارند؛ که خود این دو معنا می‌تواندن مد نظر باشد: 🌱الف.۱. و تکرار آنها صرفا از باب تاکید است؛ یعنی یقین یقینی. (نظر بسیاری از اهل لغت و مفسران؛ که در نکات ادبی اشاره شد) 🌱الف.۲. این تعبیر ظرافتی دارد بیش از تاکید؛ و به معنای نهایت حد ممکن از یقین است؛ چنانکه وقتی می‌گوییم این یقین الیقین یا صواب الصواب است؛‌یعنی در نهایت درجه یقین و صواب قرار دارد. (المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز (ابن عطیه)، ج‏5، ص255 ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص96 ) گویی می‌خواهد بگوید این یقین، نه از آن یقین‌هایی است که هرکسی ادعا می‌کند و ممکن است واقعا یقینی نباشد؛‌ بلکه یقینی است که ذره‌ای جای تردید در آن نیست. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص440 ) 🍃ب. اینکه این دو کلمه واقعا تفاوتی با هم دارند و «حق» غیر از «یقین» است. در این حالت اخیر این دیدگاههایی مطرح شده است؛ از جمله: 🌱ب.۱. این ترکیب از باب اضافه بعض به کل است؛ و مقصود از «حق الیقین» یقین محض و خالص می‌باشد. (تاج العروس، ج‏18، ص597) 🌱ب.2. مقصود از «حق» علم است از آن جهت که امر واقع خارجی با آن مطابق است؛ و مقصود از «یقین» علم است از آن جهت که هیچ نحوه التباس و تردیدی در آن نباشد؛ پس این ترکیب، شبیه اضافه بیانیه است که برای تاکید آمده؛ یعنی حقیقتی که از جنس یقین باشد. (الميزان، ج‏19، ص140 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص440 ) 🌱ب.۳. از باب اضافه موصوف به صفت باشد؛ و حق به معنای امر ثابت باشد؛ یعنی این مطلب یک امر ثابت متیقن است (به نقل از البحر المحيط، ج‏10، ص96 ) 🌱ب.۴. ترکیب اضافی است؛ و حق به معنای سخن حق است و این ترکیب به معنای «سخن حقی که یقینی است» یعنی آیه می‌فرماید این سخن برای تو و مومنان است و حق یقین این است که چنین بگویی؛ یعنی یقین برقرار نخواهد بود مگر جایی که سخنی که گفته می‌شود بحث باشد. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص440 ) 🌱ب.۵. ترکیب اضافی است؛ اما برخلاف مورد قبل، حق همان حق است ولی «یقین» به معنای خبر یقینی است؛ و آیه یعنی آنچه در این سوره ذکر شد حق خبر یقینی بود [که ادا شد]. (تفسير الصافي، ج‏5، ص131 ) 🌱ب.۶. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1063) 📖 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ 📖 ترجمه 💢پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! [یا: نام … را منزه بدان] سوره واقعه (56) آیه 96 1399/10/20 25 جمادی‌الاولی 1442 @yekaye
✅تبصره این آیه کاملا شبیه آیه ۷۴ است (که در جلسه 1041 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-74/ گذشت)؛ از این رو عمده نکات ادبی؛ احادیث و تدبرهای آنجا در اینجا نیز صدق می‌کند؛ فقط به خاطر حرف «ف» برخی تدبرهای آنجا ناظر به ارتباط آن آیه با آیات پیش از خود بود که در اینجا فرق می‌کند و در اینجا نیز به مواردی از همین دست اشاره می‌کنیم. شروع بحث آیه مذکور در کانال ایتا از اینجا: https://eitaa.com/yekaye/8525
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1063) 📖 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ 📖 ترجمه 💢پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گو
. 1️⃣ «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ» این آیه بویژه از این جهت که با حرف «ف» آمده یک نحوه نتیجه‌گیری از بحث‌های قبل است؛ که می‌تواند نتیجه‌گیری باشد از: 🍃الف. همین آیات قبل؛ آنگاه مقصود این است که: 🌱الف.۱. كيفر يك عمر انحراف و تكذيب، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ» پذيرايى با نوشيدنى سوزان در جايگاهى آتشين است، «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» و خداوند از كيفر نابجا منزّه است. (تفسير نور، ج‏9، ص448) 🌱الف.۲. وقتی قرآن با این صفات است و در خبری که از حال مردم بعد از مرگ می‌دهد صادق است، پس منزه بدان پروردگار عظیمت را با استعانت از اسم و به رغم آنچه این تکذیب‌کنندگان گمراه می‌پندارند. (الميزان، ج‏19، ص140 ) 🌱الف.۳. ... 🍃ب. ناظر به کل سوره است؛ آنگاه مقصود این است که: 🌱ب.۱. وجود قيامت و نظام كيفر و پاداش، نشانه ربوبيّت خداوند در جهت تربيت انسان است كه ستايش پروردگار [منزه دانستن خداوند از کار عبث] را مى‏طلبد. (تفسير نور، ج‏9، ص448) 🌱ب.۲. چه‌بسا معنای آیه «فسبح واذکر باسم ...» باشد؛ یعنی در پایان این سوره خداوند به پیامبرش می‌فرماید همه آنچه گفتیم عین حق است و اگر کافران همچنان زیر بار حق نرفتند دیگر حرجی بر تو نیست که قوم تو تصدیقت کنند یا تکذیب؛ بلکه تو خدا را از این انکارهای آنان منزه بدان و به ذکر و تسبیح پروردگارت مشغول شو. (مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏29، ص440 ) 🌱ب.۳. چه‌بسا می‌خواهد بیان کند که قیامت و همه آنچه در آن رخ می‌دهد ظهور و تجلیات اسم ربک العظیم است؛ که باز هم شما به حقیقت او راه ندارید و باید او را از درک و فهم خود برتر و منزه بدانید. 🌱ب.۴. ... @yekaye
یک آیه در روز
1063) 📖 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ 📖 ترجمه 💢پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گو
. 2️⃣ «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» این سوره با این مضمون تمام شد که به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! و سوره بعد (حدید) با این عبارت شروع می‌شود که «آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح می‌گوید» و همین را برخی از مفسران شاهدی بر اتصال و ارتباط مضمون دو سوره دانسته (مثلا مرحوم طبرسی در مجمع البيان، ج‏9، ص346 ؛ یا فخر رازی در مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏29، ص440 )؛ و این گونه موارد را شاهدی بر این گرفته‌اند که تعیین جای سوره‌ها در قرآن نیز – علاوه بر جای آیات در سوره‌ها- توسط خود پیامبر ص انجام شده است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1064) جمع‌بندی سوره واقعه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ؛ خافِضَةٌ رافِعَةٌ؛ إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا؛ وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا؛ فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا؛ وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً؛ فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؛ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ؛ في‏ جَنَّاتِ النَّعيمِ؛ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلينَ؛ وَ قَليلٌ مِنَ الْآخِرينَ؛ عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ؛ مُتَّكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ؛ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ؛ بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ؛ لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ؛ وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ؛ وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ؛ وَ حُورٌ عينٌ؛ كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ؛ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً؛ إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً؛ وَ أَصْحابُ الْيَمينِ ما أَصْحابُ الْيَمينِ؛ في‏ سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ؛ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ؛ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ؛ وَ فاكِهَةٍ كَثيرَةٍ؛ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ؛ وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ؛ إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً؛ فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً؛ عُرُباً أَتْراباً؛ لِأَصْحابِ الْيَمينِ؛ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلينَ؛ وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرينَ؛ وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ؛ في‏ سَمُومٍ وَ حَميمٍ؛ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ؛ لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ؛ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ؛ وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ؛ وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ؛ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ؛ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ؛ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ؛ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ؛ هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ؛ نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ؛ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ؛ نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ؛ عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ في‏ ما لا تَعْلَمُونَ؛ وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ؛ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ؛ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ؛ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ؛ أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذي تَشْرَبُونَ؛ أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ؛ لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ؛ أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتي‏ تُورُونَ؛ أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ؛ نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوينَ؛ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ؛ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ؛ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظيمٌ؛ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ؛ في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛ تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ أَ فَبِهذَا الْحَديثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ؛ وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ؛ فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ؛ وَ أَنْتُمْ حينَئِذٍ تَنْظُرُونَ؛ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ؛ فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدينينَ؛ تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ؛ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيمٍ؛ وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ؛ فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ؛ وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ الضَّالِّينَ؛ فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ؛ وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ؛ إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقينِ؛ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ؛ 1399/10/21 26 جمادی‌الاولی 1442 @yekaye
ترجمه کامل سوره واقعه به نام خداوند پررحمِ رحیم؛ آن واقعه چون واقع شد؛ در وقوعش دروغی [در کار] نیست. فروآورنده [و] رفعت‌بخش؛ وقتی که زمین لرزانده شود، لرزشی شدید؛ و کوهها خرد و پراکنده شوند، خرد و پراکنده شدنی؛ پس غباری پراکنده باشند. و زوج‌هایی سه‌گانه بوده‌اید: پس اهل یُمن و برکت‌؛ [اما] اهل یُمن و برکت‌ چیست؟ [یا: پس اهل یُمن و برکت‌؛ چه اهل یُمن و برکت‌ی؟!] و اهل شومی و بی‌برکتی؛ اهل شومی و بی‌برکتی چیست؟ [یا: و اهل شومی و بی‌برکتی؛ چه اهل شومی و بی‌برکتی‌ای؟!] و سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان؛ آنان‌اند که مقربان‌اند. در بهشت‌های پرنعمت. پاره‌ای [از آنان] از اولین‌ها [هستند]؛ و اندکی از بعدی‌ها [متأخران]؛ بر تخت‌های بافته شده [از جواهرات]، تکیه‌زنان بر آنها، رو به روی همدیگر؛ بچه‌هایی که جاودانه‌اند پیرامون آنان می‌گردند؛ با قدح‌ها و تُنگ‌ها و پیاله‌ای از شراب ناب؛ نه سردرد گیرند [یا: جدا شوند] از آن؛ و نه [شرابشان / عقلشان] زایل گردد. و [پیرامون آنان می‌گردند با] میوه‌ای، از آنچه خود بخواهند؛ و [با] گوشت پرنده‌ای، از آنچه میل دارند؛ و سپیداندام‌هایی شهلاچشم؛ همچون دُرّ مکنون؛ به پاداش آنچه انجام می‌دادند. در آن نه بیهوده‌ای می‌شنوند و نه نابجایی؛ مگر گفتن سلام سلام. و یاران دست راست؛ [اما] یاران دست راست چیست؟ [یا: و یاران دست راست؛ چه یاران دست راست‌ی؟!] در [سایه] سدر [= درخت کُنار] بی‏خار [= بی‌دردسر]؛ و [درختان] موز خوشه‌خوشه روی هم؛ [یا: و درختان ام غیلان [= مغیلان؛ خارشتر] خوشه‌خوشه روی هم] و سایه‌ای کشیده شده [گسترش یافته] و آبی پیوسته ریزان؛ و میوه‌ای بسیار؛ نه قطع‌شدنی [در کار است] و نه ممنوعیتی [از استفاده]؛ و همخوابگانی رفیع و گرانمایه؛ همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛ پس آنان را بِکر گرداندیم؛ دلدادگانی هم‌سن‌ و ‌سال؛ برای یاران دست راست. پاره‌ای [از آنان] از اولین‌ها [هستند]؛ پاره‌ای [از آنان] از بعدی‌ها [هستند]؛ و یاران دست چپ؛ [اما] یاران دست چپ چیست؟ [یا: و یاران دست چپ؛ چه یاران دست چپ‌ی؟!] در حرارت نفوذکننده آتش [یا: بادی سوزان] و آبی جوشان [اند]. و سایه‌ای از دودی سیاه و غلیظ؛ نه خنکایی و نه هیچ وضع دلخواهی؛ همانا آنان بودند که پیش از این مست ناز و نعمت بودند؛ و بر آن گناه [خلف وعده‌ی] عظیم اصرار می‌ورزیدند؛ و دائم می‌گفتند آيا هنگامی که بمیریم و خاکی و استخوانی شویم، آیا واقعا ما باز هم برانگیخته می‌شویم؟ و آیا پدران اولین ما نیز؟! بگو همانا همه اولین‌ها و بعدی‌ها حتما جمع‌شده خواهند بود؛ به سوی میقات روزی معلوم؛ سپس حتما شما ای گمراهان دروغ‌پرداز! قطعا از درختی از زقوم می‌خورید. پس، از آن شکمها را پر کنید. پس، بر آن از آن آب جوشان بنوشید؛ پس بنوشید [همچون] نوشیدن شتران عطشان. این است پیشکش [پذیرایی ابتدایی] آنان روز جزا. ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمی‌کنید؟! آیا دقت کرده‌اید در آنچه با [ریختن] منی مقدر می‌کنید؟! آیا شمایید که آن را می‌آفرینید یا ماییم که آفرینندگانیم؟! ما در میان شما مرگ را مقدر کردیم و ما چنان نیستیم که بر ما سبقت گرفته شود [= مغلوب هیچکس نمی‌شویم] بر اینکه امثال شما را عوض کنیم و شما را در آنچه که [به نحوی که] نمیدانید ایجاد نماییم. و بیشک پیدایش اول را دانستید، پس چرا پند نمی‌پذیرید؟! آیا تأمل کرده‌اید در آنچه می‌کارید؟! آیا شما آن را می‌رویانید یا ماییم که رویانندگانیم؟! اگر می‌خواستیم قطعا آن را خس و خاشاکی می‌کردیم که شما با دهان باز [= حسرت‌زده] بمانید [و بگویید:] که ما واقعا غرامت‌دیدگانیم! بلکه ما محروم‌شدگانیم! آیا دیده‌اید آن آبی را که می‌نوشید؟! آیا شما آن را از ابرها فرود آوردید یا ماییم که فروآورندگانیم؟! اگر می‌خواستیم آن را شور و تلخ می‌کردیم، پس چرا شکرگزار نیستید. آیا دیده‌اید آتشی را که می‌افروزید؟! آیا شما درخت آن را پدید آوردید یا ماییم که پدیدآورندگانیم؟! ما آن را مایه تذکر، و متاعی [= بهره‌ای، سرمایه‌ای] برای صحرانشینان قرار دادیم. پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! [یا: نام ... را منزه بدان] اما نه سوگند می‌خورم به موقعیت‌های ستارگان؛ و بی‌تردید آن سوگندی است که – ای کاش می‌دانستید – عظیم است. که قطعا آن بی‌شک قرآنی است کریم؛ در کتابی محفوظ و نهان؛ جز پاکیزه‌شدگان با آن تماس برقرار نکنند. فروفرستادنی [یا: فروفرستاده‌ای] از جانب پروردگار جهانها [جهانیان]. آیا پس نسبت بدین حکایت شما مسامحه‌کار (سهل‌انگار) هستید؟! و روزی‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط تکذیب کنید؟! @yekaye 👇ادامه👇