☀️۱۳) روایت شده است که یکبار ابوذر به سلمان گفت: ای ابوعبدالله! معرفت امیرالمومنین ع به نورانیت چیست؟
سلمان گفت: جندب! بیا برویم و در این باره سوال کنیم.
گفت: نزد آن حضرت آمدیم و او را نیافتیم. منتظرشان ماندیم تا تشریف آوردند حضرت فرمود: چه چیزی شما را به اینجا آورده است؟
گفتند : ای امیرالمومنین! نزد شما آمدیم تا از معرفت شما به نورانیت سوال كنیم.
فرمودند: خوش آمدید ای دوستان من كه در دین او مورد اعتمادید وكوتاهی نمیكنید. به جان خودم سوگند، این برهرمرد مومن وزن مومنی واجب است.
سپس فرمودند: ای سلمان و ای جندب!
گفتند: جانم! ای امیرمومنان!
فرمودند: ایمان مومن كامل نمیگردد تا به کنه معرفت من به نورانیت مرا بشناید؛ و وقتی مرا به چنین بشناسد خداوند قلب اورا برای ایمان امتحان وسینه اش را برای اسلام گشاده كرده وعارف آگاه شده است؛ وكسی كه از معرفت آن کوتاهی كند؛ او اهل شک و تردید خواهد بود.
سپس فرمودند: ای سلمان و ای جندب!
گفتند: جانم! ای امیرمومنان!
فرمودند: معرفت من به نورانیت، [لازمهاش] معرفت خداوند عز و جل است؛ و معرفت خداوند عز و جل، [لازمهاش] معرفت من به نورانیت است؛ و این همان دین خالصی است كه خداوند متعال فرمود: «و بدانان دستور داده نشد جز به آنكه خدا را بپرستند در حالى كه دین خود را براى او خالص نمایند حقگرایانه، و نماز را برپا دارند و زكات بدهند، و این است دین پایدار» (بینه/5). میفرماید: بدانان دستور داده نشد جز به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وآله، واین همان دین حنیفِ [=حق گرایانه] محمدیِ سهل وآسان است؛ و اینکه فرمود «نماز را برپا دارند» پس هركس ولایت مرا برپا داشت نماز را برپا داشته است؛ و برپا داشتن ولایت من صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.» پس فرشته اگر مقرب نباشد آن را تحمل نکند؛ وپیغمبر اگر مرسل نباشد آن را تحمل نکند؛ ومومن اگر كه امتحان شده نباشد آن را تحمل نکند.
سلمان میگوید: گفتم: ای امیرمومنان. به من از مومن امتحان شده خبر دهید و اینکه نهایتش و حدش چیست تا آن را بشناسم.
فرمود: سلمان!
گفتم: جانم ای برادر رسول الله!
فرمود: مومن امتحان شده، كسی است كه از امر ما چیزی به او نمیرسد مگر اینكه خداوند سینه اش را برای قبول آن باز میكند بدون هیچگونه شك وتردیدی.
ابوذر! من بنده خداوند عز و جل هستم و او مرا خلیفه بر بندگانش قرار داد؛ ما را رب قرارندهید و آنگاه آنچه میخواهید درفضیلت ما بگویید و بدانید [که هرچه بگویید باز] به کنه آنچه ما در آنیم ونهایت آن نخواهید رسید؛ که همانا خداوند عز و جل بیشتر و عظیمتر ازآنچه وصفکنندگان شما وصف كنند یا به قلب هر یك از شما خطور كند مرحمت فرموده است، و وقتی مارا اینگونه شناختید شما مومن هستید...
📚المناقب (للعلوی) [الكتاب العتیق]، ص67
@yekaye
👇متن حدیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9311
متن حدیث ۱۳ (معرفت امیرالمومنین ع بالنورانیة)
روى محمّد بن صدقة أنّه قال: سأل أبو ذرّ الغفاری رضى اللّه عنه سلمان الفارسی: یا أبا عبد اللّه، ما معرفة أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه بالنورانیة؟
قال: یا جندب، فامض بنا حتّى نسأله عن ذلك.
قال: فأتیناه فلم نجده، قال: فانتظرناه حتّى أتى، فقال صلّى اللّه علیه: ما جاء بكما؟
قالا: جئناك- یا أمیر المؤمنین- نسألك عن معرفتك بالنورانیة.
قال صلّى اللّه علیه: مرحبا بكما و أهلا من ولیین معتمدین لدینه، لستما بمقصّرین، لعمری إنّ ذلك واجب على كلّ مؤمن و مؤمنة.
ثمّ قال صلّى اللّه علیه: یا سلمان و یا جندب.
قالا: لبّیك یا أمیر المؤمنین.
قال صلّى اللّه علیه: إنّه لا یستكمل المؤمن الإیمان حتّى یعرفنی كنه معرفتی بالنورانیة، فإذا عرفنی بهذه الصفة [المعرفة] فقد امتحن اللّه قلبه للإیمان و شرح صدره للإسلام، و صار عارفا مستبصرا، و من قصر عن معرفة ذلك فهو شاكّ مرتاب. یا سلمان و یا جندب!
قالا: لبّیك یا أمیر المؤمنین.
قال: معرفتی بالنورانیة معرفة اللّه عزّ و جلّ، و معرفة اللّه عزّ و جلّ معرفتی بالنورانیة، و هو الدین الخالص الذی قال اللّه تعالى: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِینُ الْقَیمَةِ» یقول: ما أمروا إلّا بنبوّة محمّد صلّى اللّه علیه و آله و هو الدین الحنیفی المحمّدی السمح، قوله: «وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ» فمن أقام ولایتی فقد أقام الصلاة، و إقامة ولایتی صعب مستصعب لا یحتمله إلّا ملك مقرّب أو نبی مرسل أو مؤمن امتحن اللّه قلبه للإیمان؛ فالملك إذا لم یكن مقرّبا لم یحتمله، و النبی إذا لم یكن مرسلا لم یحتمله، و المؤمن إذا لم یكن ممتحنا لم یحتمله.
قلت: یا أمیر المؤمنین، أخبرنی من المؤمن الممتحن و ما نهایته و ما حدّه حتّى أعرفه؟
قال صلّى اللّه علیه: یا أبا عبد اللّه.
قلت: لبّیك یا أخا رسول اللّه.
قال: المؤمن الممتحن هو الذی لا یرد من أمرنا إلیه شیء إلّا شرح اللّه صدره لقبوله و لم یشكّ و لم یرتدّ.
اعلم یا أبا ذر، أنا عبد اللّه عزّ و جلّ و خلّفنی على عباده فلا تجعلونا أربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فإنّكم لا تبلغون كنه ما فینا و لا نهایته فإنّ اللّه عزّ و جلّ قد أعطانا أكثر [أكبر] و أعظم ممّا یصفه واصفكم أو یخطر على قلب أحدكم، فإذا عرفتمونا هكذا فأنتم المؤمنون.
📚المناقب (للعلوی) [الكتاب العتیق]، ص67
@yekaye
☀️۱۴) الف. امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خویش فرمودند:
... برخى ایمان در دلها برقرار است، و برخى دیگر میان دلها و سینهها عاریت و ناپایدار. تا روزگار سرآید [و مرگ در آید]. پس اگر از كسى بیزارید [میخواهید بیزاری و برائت بجویید]، او را واگذارید تا مرگ او را دریابد، آن گاه است که حد و مرز برائت معلوم میشود [که میتوان بیزاری جست یا نه]...
امر ما كارى است سخت، و تحمّل آن دشوار، كسى آن را بر نتابد جز بنده مؤمنی که كه خدا دل او را به ایمان آزموده. و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینههاى امانتدار، و خردهاى بردبار.
مردم! از من بپرسید پیش از آنكه مرا نیابید، كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمین مىدانم، پیش از آنكه فتنهاى- پدید شود- كه همچون شتر بى صاحب گام بردارد، و مهار خود پایمال كند و مردمان را بكوبد و بیازارد، و عقل صاحب خردان را ببرد- و در حیرتشان گذارد.
📚نهجالبلاغه، خطبه۱۸۹ (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۳۰۶)
☀️ب. از امام باقر ع روایت شده است:
جماعتی به حضرت علی ع گفتند: یا امیرالمومنین! ای کاش به ما چیزی نشان میدادی که با آن درباره آنچه رسول الله ص درباره مقام شما فرموده دلمان مطمئن می شد.
فرمود: اگر شما چیز عجیبی از عجایب مرا میدیدید کافر میشدید و میگفتید که این ساحری دروغگو و کاهن است؛ و تازه، این بهترین سخنان شما [درباره من] میبود.
گفتند: هیچیک از ما نیست مگر اینکه می داند تو میراثبرِ رسول الله ص هستی و علم او به تو رسیده است.
فرمود: علمِ عالم شدت و حدت دارد و کسی تحملش را ندارد مگر مومنی که خداوند دل او را برای ایمان آزموده و با روح خود وی را تایید کرده باشد ...
📚الخرائج و الجرائح، ج2، ص862
☀️ج. مثیم تمار میگوید: یکبار در بازار بودم که اصبغ بن نباته نزدم آمد و گفت: وای میثم! الان از امیرالمؤمنین ع حدیث صعب و دشواری شنیدم اگر واقعا مطلب همان گونه باشد که بیان شد.
گفتم: آن چه بود؟
گفت: شنیدمش که میفرمود: «بدرستی که حدیث ما اهل بیت صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.»
بلافاصله بلند شدم و خودم را به امیرالمؤمنین ع رساندم و گفتم: امیرالمؤمنین! فدایت شوم! اصبغ حدیثی را از شما برایم روایت کرد که سینهام تنگ آمده است.
فرمود: آن چیست؟
به او مطلب را عرض کردم. لبخندی زد و گفت: بنشین میثم! آیا کل علم علماء را میتوان تحمل کرد؟ خداوند متعال به فرشتگانش فرمود: «بهیقین من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت...» تا آخر آیه (بقره/۳۰) آیا به نظرت میرسد که فرشتگان تحمل آن علم را داشتند؟
گفتم به خدا سوگند این از آن سنگینتر است.
فرمود: دیگری را از حضرت موسی ع برایت بگویم؛ خداوند تورات را بر او نازل کرد و وی گمان میکرد که در زمین عالمتر از او کسی نیست؛ پس خدا به او خبر داد که در مخلوقاتم از تو عالمتر هم هست، و این در جایی بود که خداوند بر پیامبرش ترسید که مبادا دچار عُجب و غرور شود. پس او از پروردگارش خواست که وی را به سوی آن عالم راهنمایی کند؛ پس خدا بین او و خضر جمع کرد و او کشتی را معیوب ساخت و موسی نتوانست تحمل کند؛ او بچه را کُشت و باز تحملش نکرد؛ او دیوار را برپاداشت و آن را هم تحمل نکرد.
اما مؤمن، همانا پیامبر ما حضرت محمد ص دست مرا در روز غدیر خم گرفت و فرمود: «خدایا هرکس که من مولایش هستم پس علی مولای اوست.» آیا به نظرت مؤمنون این را تحمل کردند، جز کسانی که خداوند آنها از میان مؤمنان عصمت بخشید؟ پس بشارت باد و بشارت، که خداوند شما را به خاطر آنچه از امر رسول خدا ص تحمل کردید به چیزی اختصاص داد که فرشتگانش و پیامبران و مؤمنانش را بدان اختصاص نداد.
📚تفسیر فرات الكوفی، ص55-56
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9314
سند و متن احادیث ۱۴ (تبیین چرایی دشواری امتحان شیعه بودن)
☀️الف. قال امیرالمومنین ع:
... فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یكُونُ عَوَارِی بَینَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ فَإِذَا كَانَتْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى یحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِكَ یقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ...
... إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ؛ أَیهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا.
📚نهجالبلاغه، خطبه۱۸۹
☀️ب. وَ رَوَى لَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیهِ حَدَّثَنَا أَبِی حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ عَنْ فُضَیلٍ الرَّسَّانِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع:
أَنَّ جَمَاعَةً قَالُوا لِعَلِی ع یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ أَرَیتَنَا مَا نَطْمَئِنُّ إِلَیهِ مِمَّا أَنْهَى إِلَیكَ رَسُولُ اللَّهِ ص.
قَالَ لَوْ رَأَیتُمْ عَجِیبَةً مِنْ عَجَائِبِی لَكَفَرْتُمْ وَ قُلْتُمْ سَاحِرٌ كَذَّابٌ وَ كَاهِنٌ وَ هُوَ مِنْ أَحْسَنِ قَوْلِكُمْ.
قَالُوا: مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ یعْلَمُ أَنَّكَ وَرِثْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ صَارَ إِلَیكَ عِلْمُهُ.
قَالَ: عِلْمُ الْعَالِمِ شَدِیدٌ وَ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ أَیدَهُ بِرُوحٍ مِنْه ...
📚الخرائج و الجرائح، ج2، ص862
☀️ج. فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا فَرَجُ بْنُ فَرْوَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مَسْعَدَةُ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
بَینَا أَنَا فِی السُّوقِ إِذَا أَتَانِی الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ؛ فَقَالَ لِی: وَیحَكَ یا مِیثَمُ! لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع آنِفاً حَدِیثاً صَعْباً شَدِیداً فَأَنْ یكُونَ كَمَا ذَكَرَ.
قُلْتُ: وَ مَا هُوَ؟
قَالَ: سَمِعْتُهُ [سَمِعْتُ] یقُولُ: إِنَّ حَدِیثَنَا أَهْلَ الْبَیتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِو
قَالَ: فَقُمْتُ مِنْ فَوْرِی فَأَتَیتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ. فَقُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! جُعِلْتُ فِدَاكَ؛ حَدِیثٌ أَخْبَرَنِی بِهِ الْأَصْبَغُ عَنْكَ قَدْ ضِقْتُ بِهِ ذَرْعاً.
قَالَ: فَمَا هُوَ؟
فَأَخْبَرْتُهُ بِهِ [فَتَبَسَّمَ ثُمَ] قَالَ لِی: اجْلِسْ یا مِیثَمُ أَ وَ كُلَّ عِلْمِ الْعُلَمَاءِ یحْتَمَلُ؟
قَالَ اللَّهُ لِمَلَائِكَتِهِ إِنِّی جاعِلٌ ... الدِّماءَ إِلَى آخِرِ الْآیةِ فَهَلْ رَأَیتَ الْمَلَائِكَةَ احْتَمَلُوا الْعِلْمَ؟!
قَالَ قُلْتُ هَذِهِ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ تِلْكَ!
قَالَ: وَ الْأُخْرَى مِنْ مُوسَى ع أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیهِ التَّوْرَاةَ فَظَنَّ أَنْ لَا أَحَدَ فِی الْأَرْضِ أَعْلَمُ مِنْهُ، فَأَخْبَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَّ فِی خَلْقِی مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْكَ؛ وَ ذَاكَ إِذْ خَافَ عَلَى نَبِیهِ الْعُجْبَ. قَالَ فَدَعَا رَبَّهُ أَنْ یرْشِدَهُ إِلَى [ذَلِكَ] الْعَالِمِ. قَالَ: فَجَمَعَ اللَّهُ بَینَهُ وَ بَینَ الْخَضِرِ ع، فَخَرَقَ السَّفِینَةَ، فَلَمْ یحْتَمِلْ ذَلِكَ مُوسَى؛ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ فَلَمْ یحْتَمِلْهُ؛ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ فَلَمْ یحْتَمِلْ ذَلِكَ. وَ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَإِنَّ نَبِینَا [قَالَ فَنَبِینَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ] ص أَخَذَ بِیدِی یوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ». فَهَلْ رَأَیتَ الْمُؤْمِنُونَ احْتَمَلُوا ذَلِكَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُمُ اللَّهُ مِنْهُمْ؟! أَلَا فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ خَصَّكُمْ بِمَا لَمْ یخُصَّ بِهِ الْمَلَائِكَةَ وَ النَّبِیینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا احْتَمَلْتُمْ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص.
📚تفسیر فرات الكوفی، ص55-56
@yekaye
☀️۱۵) الف. جابر بن یزید جعفی از جابر بن عبد اللَّه انصارى روایت کرده است:
هنگامى كه آیه شریفه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ: ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا اطاعت کنید و از رسولش و اولیالامری که از شماست اطاعت کنید» (نساء/۵۹) نازل گردید خدمت حضرت رسول عرض كردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اكنون میخواهیم بدانیم این اولیالامر كه اطاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرین شده چه کسانیاند؟
فرمود: جابر! آنان جانشینان من و ائمهی مسلمانان بعد از من هستند؛ اولین آنها على بن ابى طالب ع است، پس از وى حسن ع و بعد از او حسین ع سپس على بن الحسین ع، سپس محمد بن على ع كه در تورات به باقر معروف است و تو او را درك خواهى كرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد صادق ع، سپس موسى بن جعفر ع، سپس على بن موسی ع، سپس محمد بن على ع، سپس على بن محمد ع، سپس حسن بن على ع؛ پس از اینها همنام و همكنیه من، كه حجت خدا در زمین و باقیمانده خدا برای بندگانش است، محمد بن حسن بن علی عج كه از شیعیان و دوستان خود غیبت خواهد كرد، و كسى در امامت او ثابتقدم نخواهد ماند جز افرادى كه خداوند قلب آنان را برای ایمان آزموده باشد. جابر میگوید: گفتم: یا رسول الله! آیا برای شیعیان به خداوندى بهرهمندیای از او در دوره غیبتش هست؟
فرمود: بله، به کسی که مرا به نبوت برانگیخته سوگند، قطعا آنان از نور او روشنایی می گیرند و از ولایتش در زمان غیبتش استفاده خواهند كرد همان طور كه مردم از خورشید استفاده میکنند و لو که ابرها آن را پوشانده باشند.
اى جابر این مطالب از اسرار مکنون و علم مخزون خداوند است؛ پس آن را جز از اهلش مخفی بدار.
📚إعلام الورى بأعلام الهدى، ص397؛ قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص361؛ الإحتجاج، ج1، ص68-69
☀️ب. از انس بن مالک روایت شده است:
همانا رسول الله ص روزی آمد و دستش در دست علی ع بود و با شخصی برخورد کرد و به او فرمود:
ای فلانی! به علی ع دشنام نده؛ که هرکس به او دشنام دهد مرا دشنام داده است؛ و کسی که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است؛ فلانی! به خدا سوگند به آنچه از علی و فرزندان علی ع در آخرالزمان است کسی ایمان نمیآورد مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.
فلانی! همانا فرزندان عبدالمطلب را بلایی شدید و کشته شدن و مجروح شدن و آوارگیای خواهد رسید! ای فلانی! خدا را؛ خدا را در نظر بگیرید در خصوص اصحاب و ذریه و ذمه من؛ که همانا خداوند را روزی است که در آن حق مظلوم از ظالم گرفته خواهد شد.
📚📚تفسیر فرات الكوفی، ص425
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9317
متن و احادیث شماره ۱۵ (دشواری تحمل ولایت اهل بیت ع)
الف. قَالَ وَ حَدَّثَنَا غَیرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ یزِیدَ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِی عَنِ الْحُسَینِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یونُسَ بْنِ ظَبْیانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یزِیدَ الْجُعْفِی قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی یقُولُ:
لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى نَبِیهِ ص یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ؟
فَقَالَ: هُمْ خُلَفَائِی یا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی؛ أَوَّلُهُمْ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع، ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُسَینُ، ثُمَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ، وَ سَتُدْرِكُهُ یا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ، ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِی بْنُ مُوسَى، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی، ثُمَّ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی، ثُمَّ سَمِیی وَ ذُو كُنْیتِی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیتُهُ فِی عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی، ذَلِكَ الَّذِی یغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ وَ أَوْلِیائِهِ غَیبَةً لَا یثْبُتُ فِیهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان.
قَالَ جَابِرٌ: فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ یقَعُ لِشِیعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِی غَیبَتِهِ؟
فَقَالَ صإِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیسْتَضِیئُونَ بِنُورِهِ وَ ینْتَفِعُونَ بِوَلَایتِهِ فِی غَیبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّاهَا سَحَابٌ یا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ؛ إِلَى آخِرِ الْخَبَرِ.
📚إعلام الورى بأعلام الهدى، ص397؛ قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص361؛ الإحتجاج، ج1، ص68-69
☀️ب. قَالَ حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى یعْنِی ابْنَ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا فَرَجٌ قَالَ حَدَّثَنَا مَسْعَدَةُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبَانُ بْنُ أَبِی عَیاشٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص [أَتَى] ذَاتَ یوْمٍ وَ یدُهُ فِی یدِ [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین] عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ لَقِیهُ رَجُلٌ إِذْ قَالَ لَهُ:
یا فُلَانُ لَا تَسُبُّوا عَلِیاً فَإِنَّهُ مَنْ سَبَّهُ فَقَدْ سَبَّنِی وَ مَنْ سَبَّنِی سبه [فَقَدْ سَبَ] اللَّهَ. وَ اللَّهِ یا فُلَانُ إِنَّهُ لَا یؤْمِنُ بِمَا یكُونُ مِنْ عَلِی وَ وُلْدِ عَلِی فِی آخِرِ الزَّمَانِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ [أَوْ] عَبْدٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ.
یا فُلَانُ إِنَّهُ سَیصِیبُ وُلْدَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بَلَاءٌ شَدِیدٌ وَ أَثَرَةٌ وَ قَتْلٌ وَ تَشْرِیدٌ؛ فَاللَّهَ اللَّهَ یا فُلَانُ فِی أَصْحَابِی وَ ذُرِّیتِی وَ ذِمَّتِی فَإِنَّ لِلَّهِ یوم [یوْماً] ینْتَصِفُ فِیهِ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ.
📚📚تفسیر فرات الكوفی، ص425
@yekaye
➖دو طرف ابتلاء: ریاستطلبی و تبعیتطلبی
☀️۱۶) ابوحمزه ثمالی میگوید:
امام صادق ع به من فرمود:
بپرهیز از طلب ریاست؛ و بپرهیز از اینکه پشت سر بزرگان قدم برداری!
گفتم: فدایت شوم! درباره ریاست، مقصودتان را فهمیدم؛ اما درباره اینکه پشت سر بزرگان قدم بردارم، حقیقت این است که دو سوم آنچه در دست دارم، نیست مگر به خاطر اینکه پشت سر بزرگان قدم برداشتهام!
فرمود: مقصودم آنچه تو گمان کردی نبود؛ بلکه بپرهیز از اینکه شخص بزرگی را - غیر از حجت خدا [= امام معصوم ع]- پیش روی خود برافراشته بداری و وی را در هر آنچه که میگوید تصدیق کنی.
📚الكافي، ج2، ص298
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي عَقِيلَةَ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا كَرَّامٌ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِيَّاكَ وَ الرِّئَاسَةَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ!
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَمَّا الرِّئَاسَةُ فَقَدْ عَرَفْتُهَا وَ أَمَّا أَنْ أَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ فَمَا ثُلُثَا مَا فِي يَدِي إِلَّا مِمَّا وَطِئْتُ أَعْقَابَ الرِّجَالِ!
فَقَالَ لِي: لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِيَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
1️⃣«إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ»
در نکات ادبی اشاره شد که تعبیر «غض صوت» در قرآن تنها دوبار به کار رفته است: یکجا که توصیه کلی در مطلق سخن گفتنهاست با حرف اضافه «من» آمده: «وَ اقْصِدْ فی مَشْیكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ» (لقمان/19)؛ اما اینجا که در مقام گفتگو با پیامبر ص است، بدون حرف اضافه. چرا؟
🔹الف. به عنوان یک ادب اجتماعی و در مطلق گفتگوها، صرفا مقداری فروکاستن از صدا لازم است؛ یعنی تا حدی که گفتگو و تفهیم مطالب ممکن باشد؛ اما در پیشگاه رسول الله ص، مطلق فروکاستن از صدا مطلوبیت دارد حتی اگر به حد سکوت برسد.
📚(التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج7، ص235 )
🔹ب. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
2️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ...»
در ذیل آیه ۲ (جلسه ۱۰۶۷ تدبر۱۴) نکاتی درباره عوض شدن تعبیر نبی و رسول اشاره شد.
در ادامه آن، این سوال دوباره مطرح میشود که چرا در این آیه دوباره تعبیر «نبی» به تعبیر «رسول» تغییر کرد؟
🔹الف. این در مقام بیان ملاک حکم است؛ یعنی میخواهد بفرماید که چون رسول از این حیث که رسول است هر احترامی که در برخورد با او انجام شود در واقع احترام به کسی است که او را فرستاده است
📚(الميزان، ج18، ص310 ).
🔹ب. اگر «نبی» را ناظر به شخصیت خود پیامبر بدانیم و «رسول» را ناظر به آن حیثیتی که بازتابدهنده ارتباط او با خداست؛ آنگاه در آیه قبل مساله اصلی این بود که صدای انسان از صدای پیامبر ص بلندتر نشود؛ و این مساله ای است که رعایتش از باب ادب در پیشگاه هر انسان بلندمرتبهای مطلوب است؛
اما در این آیه مطلق پایین آوردن صدا (حتی اگر به حد سکوت برسد؛ ر.ک: تدبر۱) مدح شده است؛
واین در برابر پیام خداست که انسان هرچه صدایش را در برابر پیام خدا پایین بیاورد مطلوب است و اوج این مطلوبیت در جایی است که اصلا در برابر صدای پیام الهی، هیچ صدایی از او انسان شنیده نشود و انسان کاملا تسلیم محض پیام الهی باشد.
📚(التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج7، ص235).
🔹ج. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
3️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى»
چنانکه در نکات ادبی بیان شد تعبیر «للتقوی» وقتی در معنای تعلیل باشد میتواند تعلیل باشد
برای سببی که مقدم بوده؛
یا برای بیان مقصودی که در آینده باید حاصل شود؛
از این رو، تحلیلهای مفسران درباره معنای امتحان در «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» را به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
🔹الف. امتحان به معنای خالص کردن باشد، یعنی «أخلصها للتقوى»
📚(قتاده و مجاهد، به نقل از مجمع البیان، ج9، ص196؛ و نیز معاني القرآن (فراء)، ج3، ص70 )
و در این صورت، این از تعبیر «امتحن الذهب بالنار: طلا را با آتش خالص کرد» گرفته شده که این تعبیر را در جایی به کار میبرند که میخواهند با حرارت دادن ناخالصیهای طلا را از آن جدا میکنند
📚(مجمع البیان، ج9، ص196 )
یعنی آنها را با این کار امتحان کرد تا معلوم شود تقوا دارند؛ که از این جهت مضمونش شبیه آیه «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ: و کسی که شعائر الهی را بزرگ بدارد و احترام کند پس همانا این از قتوای قلبهاست» (حج/32) میباشد
📚(مفاتيح الغيب، (فخر رازی) ج28، ص95 )
در واقع، امتحان عموما برای تحصیل علم به حال چیز مجهولی است؛ و چون این امر در مورد خداوند منتفی است، پس مراد از آن تمرین دادن یا کار دشواری را بر شخص بار کردن است تا اینکه تقوا برایش ملکه شود
📚(الميزان، ج18، ص310 )
طبق این معنا، فروکاستن صدا عاملی برای خالص کردن قلب آنها برای تقوی میباشد.
🔹ب. به معنای این است که آنان را برای تقوی اختصاص داد (اختصها للتقوی)
📚(اخفش، به نقل از تفسیر الماوردی = النكت والعیون، ج5، ص327 )
در این تعبیر گویی فروکاستن صدا ناشی از تقوای خالص در قلب است؛ یعنی صدور این عمل مختص کسانی است که قلبشان تقوی دارند؛
که بر این اساس، آیه فوق به معنای این است که کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند:
▪️ب.۱. خداوند خلوص نیت آنان را دانست؛ زیرا وقتی چیزی را امتحان میکنند برای این است که حقیقت آن را معلوم کنند
📚(به نقل از مجمع البیان، ج9، ص196 ؛ مفاتيح الغيب، ج28، ص95).
▪️ب.۲. خداوند با آنان معامله کسی را کرد که معلوم شده نسبت به آنچه خداوند دستور داده تعبد دارد؛ و با این معلوم شدن آنان خالص شدند، چنانکه طلای ناب با آتش خالص میشود
📚(به نقل از مجمع البیان، ج9، ص197)
@yekaye
#حجرات_3