🔹 صعب مستصعب بودن شیعه
در روایات فوق دیدیم که شیعه واقعی کسی است که خداوند قلبش را به ایمان و تقوی آزموده است؛
اما چنین شیعه شدنی کاری است صعب و مستصعب*؛
و در این زمینه دهها حدیث وارد شده است (فقط در بصائر الدرجات بیش از ۴۰ حدیث با سندها و عبارات مختلف ناظر به این مضمون آمده است)؛ که در بحثهای قبلی به برخی از این موارد اشاره شد.
اینک نیز به چند مورد از این روایاتی که تعبیر «امتحن الله قلبه» نیز در آن مورد توجه بوده، اشاره میشود:
✳️*پینوشت:
در روایات توضیح دادهاند «صعب» به اسبی گویند که تاکنون به کسی سواری نداده است؛ و «مستصعب» به اسبی گویند که وقتی ببینند از او فرار کنند (بصائر الدرجات، ج1، ص۲۴ ).
@yekaye
☀️ ۱۰) الف. از امام باقر ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
همانا حدیث آل محمد صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ بدان ایمان نیاورد مگر فرشتهای مقرب، یا پیامبری مرسل، یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده باشد؛
پس آنچه از حدیث آل محمد ص بر شما وارد شد و دلتان بدان نرم شد و آن را فهمیدید، پس بپذیریدش؛
و آنچه دلهای شما از آن احساس انزجار نمود و آن را نادرست دانستید، پس آن را به خدا و رسول و عالِمِ آلِ محمد ص ارجاع دهید؛
و همانا هلاکشونده کسی است که یکی از شما چیزی را [برایش] حدیث گوید که تحملش را ندارد، و او [به جای اینکه علم آن را به خدا و رسول ارجاع دهد] بگوید: به خدا سوگند چنین نیست؛ به خدا سوگند چنین نیست؛
در حالی این انکار کردن، کفر ورزیدن است.
📚الكافی، ج1، ص401
مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَیكُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ. وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ یحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِشَیءٍ مِنْهُ لَا یحْتَمِلُهُ، فَیقُولَ: وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا؛ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا؛ وَ الْإِنْكَارُ هُوَ الْكُفْرُ.
☀️ب. از چندین تن از ائمه اطهار روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمؤمنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت.
قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت، در یکی از فرازها میفرمایند:
با مردم بدانچه مأنوساند معاشرت کنید و آنها را از آنچه که منکر میشمارند رها کنید؛ و آنان را بر علیه خودتان و علیه ما تحریک نکنید؛
همانا امر ما صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است، آن را تحمل نکند مگر فرشتهای مقرب، یا پیامبری مرسل، یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.
📚الخصال، ج2، ص624
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیدٍ الْیقْطِینِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیاه...
خَالِطُوا النَّاسَ بِمَا یعْرِفُونَ وَ دَعُوهُمْ مِمَّا ینْكِرُونَ وَ لَا تَحْمِلُوهُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ عَلَینَا إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان.
@yekaye
☀️۱۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
روزی در پیشگاه امام سجاد ع سخن از تقیه به میان آمد؛ ایشان فرمودند: به خدا سوگند اگر ابوذر از آنچه در دل سلمان بود باخبر میشد او را میکُشت در حالی که رسول الله ص بین آنان پیمان اخوت بسته بود؛ پس در مورد بقیه خلائق چه گمان میکنید؟! همانا علم این علماء [= ائمه اطهار] صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.
سپس فرمود: و همانا سلمان از «علماء» شد چون شخصی از ما اهل بیت است*؛ و به همین جهت است که او را به علما منسوب کردم.
✳️* پینوشت:
ظاهرا اشاره به حدیث نبوی «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ» است.
📚الكافی، ج1، ص401
☀️ب. از امام صادق روایت شده که فرمودند:
همانا نزد ما، به خدا سوگند، سِرّی از سرّ خدا و علمی از علم خداست؛ و به خدا سوگند نه فرشتهای مقرب تحمل آن را دارد و نه پیامبری مرسل و نه مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است؛ و خداوند احدی غیر از ما را بدان مکلف نفرموده؛ با آن بندگی کردن را از احدی غیر از ما نخواسته است؛
و همانا نزد ما سِرّی از سرّ خدا و علمی از علم خداست که خداوند ما را به تبلیغ آن مامور کرده است؛ پس ما آنچه را که خداوند عز و جل ما را به تبلیغ آن امر فرموده بود ابلاغ کردیم، اما برایش نه جایگاهی یافتیم و نه اهلی و نه کسی که آن را بر دوش کشد، تا اینکه خداوند برای آن، اقوامی را از طینتی آفرید که از آن طینت، حضرت محمد ص و آل او و ذریه او را آفریده بود، و نیز از نوری که خداوند از آن نور حضرت محمد و ذریهاش را آفریده بود؛ و آنان را با مازاد رحمتی ساخت که از آن رحمت حضرت محمد ص و ذریهاش را ساخته بود؛ آنگاه آنچه را خداوند ما را به تبلیغ آن امر فرموده ابلاغ کردیم، پس آنان پذیرفتند و تحملش کردند؛ و آن از ما بدانها رسید، پس قبولش کردند و تحملش نمودند؛ و حکایت ما بدانها رسید پس دلهای آنان به معرفت ما و حدیث ما متمایل گردید؛ به طوری که اگر آنان از این آفریده نشده بودند اصلا آن چنان نمیبودند، و به خدا سوگند آن را بر دوش نمیکشیدند .
سپس فرمود: همانا خداوند مردمانى را براى دوزخ و آتش آفرید* و به ما دستور داد كه به آنها نیز ابلاغ كنیم همان گونه که به شما ابلاغ کردیم؛ ولى آنها از آن منزجر شدند و دلهایشان نفرت پیدا كرد و آن را علیه ما برگردانیدند و تحمل نكردند و تكذیب نمودند و گفتند: جادوگری دروغگوست؛ پس «خدا هم بر دلهایشان مهر نهاد » و آن را از یادشان برد.
سپس خدا زبانشان را به مقداری از حق گویا ساخت؛ پس آنان از آن سخن می گویند در حالی که در دل منکرند؛ تا این، دفعکننده [دشمنیها] باشد از اولیاء و اهل طاعت خداوند؛ و اگر چنین نبود، خداوند در زمین خود عبادت نمىشد، پس ما مأمور شدیم كه از آنان برحذر باشیم و [حق صریح را از آنان] پوشیده و پنهان داریم؛ پس شما هم [حق صریح را] از آن کسی كه خدا به برحذر بودن از او امر فرموده، پنهان دارید و از آن کسی كه خداوند به كتمان و پوشیدگى از او دستور داده پوشیده دارید.
سپس امام دست به دعا برداشت و گریست و فرمود:
خدایا! همانا ایشان [شیعیان حقیقی] مردمى اندك و ناچیزند، پس زندگى ما را زندگى آنان و مرگ ما را مرگ آنان قرار ده و دشمن خود را برایشان مسلط مكن كه ما را به [غم از دست دادن] آنها مصیبتزده كنى؛ زیرا اگر ما را به آنها مصیبتزده كنى، هرگز در روى زمین پرستش نخواهی شد و صلوات خداوند بر محمد و آل او.
📚الكافی، ج1، ص402
✳️*پینوشت:
با توجه به مجموع معارف ثقلین این عبارت را نباید به گونهای خواند و فهمید که منجر به جبرباوری شود. این روایات جزء روایات طینت است که به حقایقی مربوط به ماقبل از آفرینش دنیوی انسان اشاره دارد. به نظر میرسد تقدم آن عالم (عالم ذر) بر این دنیا از جنس تقدم زمانی نیست (یعنی این گونه نیست که این دنیا در امتداد زمانی آن عالم واقع شده باشد)؛ بلکه یک نحوه تقدم رتبی در کار است؛ و اگر بخواهیم این مطلب را خیلی ساده بیان کنیم گویی میخواهد بفرماید عدهای را هم آفرید که بر اساس علم خاص خود میدانست اینان با همان اختیاری که آن را هم خود خداوند بدانها داده در زمین سركشى و نافرمانى میكنند و عاقبت جهنمی خواهند شد.
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9307
سند و متن احادیث شماره ۱۱ (دشواری تحمل امر اهل بیت ع)
☀️الف. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
ذُكِرَتِ التَّقِیةُ یوْماً عِنْدَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع فَقَالَ: وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَى رَسُولُ اللَّهِ ص بَینَهُمَا فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ؟ إِنَّ عِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ.
فَقَالَ: وَ إِنَّمَا صَارَ سَلْمَانُ مِنَ الْعُلَمَاءِ لِأَنَّهُ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ؛ فَلِذَلِكَ نَسَبْتُهُ إِلَى الْعُلَمَاءِ.
📚الكافی، ج1، ص401
☀️ب. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ وَ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
یا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا، وَ اللهِ، سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ؛ وَ اللَّهِ مَا یحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ؛ وَ اللَّهِ مَا كَلَّفَ اللَّهُ ذَلِكَ أَحَداً غَیرَنَا وَ لَا اسْتَعْبَدَ بِذَلِكَ أَحَداً غَیرَنَا.
وَ إِنَّ عِنْدَنَا سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ، أَمَرَنَا اللَّهُ بِتَبْلِیغِهِ، فَبَلَّغْنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِیغِهِ؛ فَلَمْ نَجِدْ لَهُ مَوْضِعاً وَ لَا أَهْلًا وَ لَا حَمَّالَةً یحْتَمِلُونَهُ، حَتَّى خَلَقَ اللَّهُ لِذَلِكَ أَقْوَاماً خُلِقُوا مِنْ طِینَةٍ خُلِقَ مِنْهَا مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ ذُرِّیتُهُ ع، وَ مِنْ نُورٍ خَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ ذُرِّیتَهُ، وَ صَنَعَهُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ الَّتِی صَنَعَ مِنْهَا مُحَمَّداً وَ ذُرِّیتَهُ، فَبَلَّغْنَا عَنِ اللَّهِ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِیغِهِ، فَقَبِلُوهُ وَ احْتَمَلُوا ذَلِكَ، فَبَلَغَهُمْ ذَلِكَ عَنَّا، فَقَبِلُوهُ وَ احْتَمَلُوهُ، وَ بَلَغَهُمْ ذِكْرُنَا، فَمَالَتْ قُلُوبُهُمْ إِلَى مَعْرِفَتِنَا وَ حَدِیثِنَا؛ فَلَوْ لَا أَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ هَذَا، لَمَا كَانُوا كَذَلِكَ، لَا وَ اللَّهِ مَا احْتَمَلُوهُ.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَقْوَاماً لِجَهَنَّمَ وَ النَّارِ، فَأَمَرَنَا أَنْ نُبَلِّغَهُمْ كَمَا بَلَّغْنَاهُمْ، وَ اشْمَأَزُّوا مِنْ ذَلِكَ وَ نَفَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ رَدُّوهُ عَلَینَا وَ لَمْ یحْتَمِلُوهُ وَ كَذَّبُوا بِهِ وَ قَالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ؛ فَ«طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» وَ أَنْسَاهُمْ ذَلِكَ.
ثُمَّ أَطْلَقَ اللَّهُ لِسَانَهُمْ بِبَعْضِ الْحَقِّ، فَهُمْ ینْطِقُونَ بِهِ وَ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ، لِیكُونَ ذَلِكَ دَفْعاً عَنْ أَوْلِیائِهِ وَ أَهْلِ طَاعَتِهِ؛ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ مَا عُبِدَ اللَّهُ فِی أَرْضِهِ؛ فَأَمَرَنَا بِالْكَفِّ عَنْهُمْ وَ السَّتْرِ وَ الْكِتْمَانِ، فَاكْتُمُوا عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالْكَفِّ عَنْهُ، وَ اسْتُرُوا عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالسَّتْرِ وَ الْكِتْمَانِ عَنْهُ.
قَالَ: ثُمَّ رَفَعَ یدَهُ وَ بَكَى وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ؛ فَاجْعَلْ مَحْیانَا مَحْیاهُمْ وَ مَمَاتَنَا مَمَاتَهُمْ، وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَیهِمْ عَدُوّاً لَكَ، فَتُفْجِعَنَا بِهِمْ؛ فَإِنَّكَ إِنْ أَفْجَعْتَنَا بِهِمْ، لَمْ تُعْبَدْ أَبَداً فِی أَرْضِكَ؛ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً.
📚الكافی، ج1، ص402
@yekaye
☀️۱۲) ابو ربیع شامى نقل مىكند كه مىگوید:
نزد امام باقر- علیه السّلام- نشسته بودم كه برخاست و سرش را بلند كرد و فرمود: اى ابو ربیع! شیعیان حدیثى را روی زبانشان مضمضه میکنند ولى كنه آن را درك نمىكنند.
گفتم: فدایت شوم! آن چیست؟
فرمود: فرمایش على بن ابى طالب- علیه السّلام- است كه فرمود: «به راستى كه كار ما صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.»
اى ابو ربیع! آیا ندیده ای كه گاهى فرشتهای هست ولى مقرّب نیست، و فقط مقرّب آن را تحمّل میكند؛ و گاه پیامبرى هست که مرسل نیست، و فقط مرسل آن را تحمّل مىكند؛ و گاه مؤمنى هست که امتحان نشده است؛ و فقط مؤمنى كه خدا قلبش را با ایمان امتحان كرده باشد مىتواند آن را تحمّل كند.
📚📚بصائر الدرجات، ج1، ص26؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص794
حَدَّثَنَا یعْقُوبُ بْنُ یزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ مُخَلَّدِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ نَصْرٍ عَنْ أَبِی رَبِیعٍ الشَّامِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
كُنْتُ مَعَهُ جَالِساً فَرَأَیتُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع قَدْ قَامَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ وَ هُوَ یقُولُ: یا أَبَا الرَّبِیعِ حَدِیثٌ تَمْضَغُهُ الشِّیعَةُ بِأَلْسِنَتِهَا لَا تَدْرِی مَا كُنْهُهُ.
قُلْتُ: مَا هُوَ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاكَ؟
قَالَ: قَوْلُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ. یا أَبَا الرَّبِیعِ! أَ لَا تَرَى أَنَّهُ یكُونُ مَلَكٌ وَ لَا یكُونُ مُقَرَّباً وَ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مُقَرَّبٌ؛ وَ قَدْ یكُونُ نَبِی وَ لَیسَ بِمُرْسَلٍ وَ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مُرْسَلٌ؛ وَ قَدْ یكُونُ مُؤْمِنٌ وَ لَیسَ بِمُمْتَحَنٍ وَ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ.
@yekaye
☀️۱۳) روایت شده است که یکبار ابوذر به سلمان گفت: ای ابوعبدالله! معرفت امیرالمومنین ع به نورانیت چیست؟
سلمان گفت: جندب! بیا برویم و در این باره سوال کنیم.
گفت: نزد آن حضرت آمدیم و او را نیافتیم. منتظرشان ماندیم تا تشریف آوردند حضرت فرمود: چه چیزی شما را به اینجا آورده است؟
گفتند : ای امیرالمومنین! نزد شما آمدیم تا از معرفت شما به نورانیت سوال كنیم.
فرمودند: خوش آمدید ای دوستان من كه در دین او مورد اعتمادید وكوتاهی نمیكنید. به جان خودم سوگند، این برهرمرد مومن وزن مومنی واجب است.
سپس فرمودند: ای سلمان و ای جندب!
گفتند: جانم! ای امیرمومنان!
فرمودند: ایمان مومن كامل نمیگردد تا به کنه معرفت من به نورانیت مرا بشناید؛ و وقتی مرا به چنین بشناسد خداوند قلب اورا برای ایمان امتحان وسینه اش را برای اسلام گشاده كرده وعارف آگاه شده است؛ وكسی كه از معرفت آن کوتاهی كند؛ او اهل شک و تردید خواهد بود.
سپس فرمودند: ای سلمان و ای جندب!
گفتند: جانم! ای امیرمومنان!
فرمودند: معرفت من به نورانیت، [لازمهاش] معرفت خداوند عز و جل است؛ و معرفت خداوند عز و جل، [لازمهاش] معرفت من به نورانیت است؛ و این همان دین خالصی است كه خداوند متعال فرمود: «و بدانان دستور داده نشد جز به آنكه خدا را بپرستند در حالى كه دین خود را براى او خالص نمایند حقگرایانه، و نماز را برپا دارند و زكات بدهند، و این است دین پایدار» (بینه/5). میفرماید: بدانان دستور داده نشد جز به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وآله، واین همان دین حنیفِ [=حق گرایانه] محمدیِ سهل وآسان است؛ و اینکه فرمود «نماز را برپا دارند» پس هركس ولایت مرا برپا داشت نماز را برپا داشته است؛ و برپا داشتن ولایت من صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.» پس فرشته اگر مقرب نباشد آن را تحمل نکند؛ وپیغمبر اگر مرسل نباشد آن را تحمل نکند؛ ومومن اگر كه امتحان شده نباشد آن را تحمل نکند.
سلمان میگوید: گفتم: ای امیرمومنان. به من از مومن امتحان شده خبر دهید و اینکه نهایتش و حدش چیست تا آن را بشناسم.
فرمود: سلمان!
گفتم: جانم ای برادر رسول الله!
فرمود: مومن امتحان شده، كسی است كه از امر ما چیزی به او نمیرسد مگر اینكه خداوند سینه اش را برای قبول آن باز میكند بدون هیچگونه شك وتردیدی.
ابوذر! من بنده خداوند عز و جل هستم و او مرا خلیفه بر بندگانش قرار داد؛ ما را رب قرارندهید و آنگاه آنچه میخواهید درفضیلت ما بگویید و بدانید [که هرچه بگویید باز] به کنه آنچه ما در آنیم ونهایت آن نخواهید رسید؛ که همانا خداوند عز و جل بیشتر و عظیمتر ازآنچه وصفکنندگان شما وصف كنند یا به قلب هر یك از شما خطور كند مرحمت فرموده است، و وقتی مارا اینگونه شناختید شما مومن هستید...
📚المناقب (للعلوی) [الكتاب العتیق]، ص67
@yekaye
👇متن حدیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9311
متن حدیث ۱۳ (معرفت امیرالمومنین ع بالنورانیة)
روى محمّد بن صدقة أنّه قال: سأل أبو ذرّ الغفاری رضى اللّه عنه سلمان الفارسی: یا أبا عبد اللّه، ما معرفة أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه بالنورانیة؟
قال: یا جندب، فامض بنا حتّى نسأله عن ذلك.
قال: فأتیناه فلم نجده، قال: فانتظرناه حتّى أتى، فقال صلّى اللّه علیه: ما جاء بكما؟
قالا: جئناك- یا أمیر المؤمنین- نسألك عن معرفتك بالنورانیة.
قال صلّى اللّه علیه: مرحبا بكما و أهلا من ولیین معتمدین لدینه، لستما بمقصّرین، لعمری إنّ ذلك واجب على كلّ مؤمن و مؤمنة.
ثمّ قال صلّى اللّه علیه: یا سلمان و یا جندب.
قالا: لبّیك یا أمیر المؤمنین.
قال صلّى اللّه علیه: إنّه لا یستكمل المؤمن الإیمان حتّى یعرفنی كنه معرفتی بالنورانیة، فإذا عرفنی بهذه الصفة [المعرفة] فقد امتحن اللّه قلبه للإیمان و شرح صدره للإسلام، و صار عارفا مستبصرا، و من قصر عن معرفة ذلك فهو شاكّ مرتاب. یا سلمان و یا جندب!
قالا: لبّیك یا أمیر المؤمنین.
قال: معرفتی بالنورانیة معرفة اللّه عزّ و جلّ، و معرفة اللّه عزّ و جلّ معرفتی بالنورانیة، و هو الدین الخالص الذی قال اللّه تعالى: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِینُ الْقَیمَةِ» یقول: ما أمروا إلّا بنبوّة محمّد صلّى اللّه علیه و آله و هو الدین الحنیفی المحمّدی السمح، قوله: «وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ» فمن أقام ولایتی فقد أقام الصلاة، و إقامة ولایتی صعب مستصعب لا یحتمله إلّا ملك مقرّب أو نبی مرسل أو مؤمن امتحن اللّه قلبه للإیمان؛ فالملك إذا لم یكن مقرّبا لم یحتمله، و النبی إذا لم یكن مرسلا لم یحتمله، و المؤمن إذا لم یكن ممتحنا لم یحتمله.
قلت: یا أمیر المؤمنین، أخبرنی من المؤمن الممتحن و ما نهایته و ما حدّه حتّى أعرفه؟
قال صلّى اللّه علیه: یا أبا عبد اللّه.
قلت: لبّیك یا أخا رسول اللّه.
قال: المؤمن الممتحن هو الذی لا یرد من أمرنا إلیه شیء إلّا شرح اللّه صدره لقبوله و لم یشكّ و لم یرتدّ.
اعلم یا أبا ذر، أنا عبد اللّه عزّ و جلّ و خلّفنی على عباده فلا تجعلونا أربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فإنّكم لا تبلغون كنه ما فینا و لا نهایته فإنّ اللّه عزّ و جلّ قد أعطانا أكثر [أكبر] و أعظم ممّا یصفه واصفكم أو یخطر على قلب أحدكم، فإذا عرفتمونا هكذا فأنتم المؤمنون.
📚المناقب (للعلوی) [الكتاب العتیق]، ص67
@yekaye
☀️۱۴) الف. امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خویش فرمودند:
... برخى ایمان در دلها برقرار است، و برخى دیگر میان دلها و سینهها عاریت و ناپایدار. تا روزگار سرآید [و مرگ در آید]. پس اگر از كسى بیزارید [میخواهید بیزاری و برائت بجویید]، او را واگذارید تا مرگ او را دریابد، آن گاه است که حد و مرز برائت معلوم میشود [که میتوان بیزاری جست یا نه]...
امر ما كارى است سخت، و تحمّل آن دشوار، كسى آن را بر نتابد جز بنده مؤمنی که كه خدا دل او را به ایمان آزموده. و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینههاى امانتدار، و خردهاى بردبار.
مردم! از من بپرسید پیش از آنكه مرا نیابید، كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمین مىدانم، پیش از آنكه فتنهاى- پدید شود- كه همچون شتر بى صاحب گام بردارد، و مهار خود پایمال كند و مردمان را بكوبد و بیازارد، و عقل صاحب خردان را ببرد- و در حیرتشان گذارد.
📚نهجالبلاغه، خطبه۱۸۹ (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۳۰۶)
☀️ب. از امام باقر ع روایت شده است:
جماعتی به حضرت علی ع گفتند: یا امیرالمومنین! ای کاش به ما چیزی نشان میدادی که با آن درباره آنچه رسول الله ص درباره مقام شما فرموده دلمان مطمئن می شد.
فرمود: اگر شما چیز عجیبی از عجایب مرا میدیدید کافر میشدید و میگفتید که این ساحری دروغگو و کاهن است؛ و تازه، این بهترین سخنان شما [درباره من] میبود.
گفتند: هیچیک از ما نیست مگر اینکه می داند تو میراثبرِ رسول الله ص هستی و علم او به تو رسیده است.
فرمود: علمِ عالم شدت و حدت دارد و کسی تحملش را ندارد مگر مومنی که خداوند دل او را برای ایمان آزموده و با روح خود وی را تایید کرده باشد ...
📚الخرائج و الجرائح، ج2، ص862
☀️ج. مثیم تمار میگوید: یکبار در بازار بودم که اصبغ بن نباته نزدم آمد و گفت: وای میثم! الان از امیرالمؤمنین ع حدیث صعب و دشواری شنیدم اگر واقعا مطلب همان گونه باشد که بیان شد.
گفتم: آن چه بود؟
گفت: شنیدمش که میفرمود: «بدرستی که حدیث ما اهل بیت صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.»
بلافاصله بلند شدم و خودم را به امیرالمؤمنین ع رساندم و گفتم: امیرالمؤمنین! فدایت شوم! اصبغ حدیثی را از شما برایم روایت کرد که سینهام تنگ آمده است.
فرمود: آن چیست؟
به او مطلب را عرض کردم. لبخندی زد و گفت: بنشین میثم! آیا کل علم علماء را میتوان تحمل کرد؟ خداوند متعال به فرشتگانش فرمود: «بهیقین من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت...» تا آخر آیه (بقره/۳۰) آیا به نظرت میرسد که فرشتگان تحمل آن علم را داشتند؟
گفتم به خدا سوگند این از آن سنگینتر است.
فرمود: دیگری را از حضرت موسی ع برایت بگویم؛ خداوند تورات را بر او نازل کرد و وی گمان میکرد که در زمین عالمتر از او کسی نیست؛ پس خدا به او خبر داد که در مخلوقاتم از تو عالمتر هم هست، و این در جایی بود که خداوند بر پیامبرش ترسید که مبادا دچار عُجب و غرور شود. پس او از پروردگارش خواست که وی را به سوی آن عالم راهنمایی کند؛ پس خدا بین او و خضر جمع کرد و او کشتی را معیوب ساخت و موسی نتوانست تحمل کند؛ او بچه را کُشت و باز تحملش نکرد؛ او دیوار را برپاداشت و آن را هم تحمل نکرد.
اما مؤمن، همانا پیامبر ما حضرت محمد ص دست مرا در روز غدیر خم گرفت و فرمود: «خدایا هرکس که من مولایش هستم پس علی مولای اوست.» آیا به نظرت مؤمنون این را تحمل کردند، جز کسانی که خداوند آنها از میان مؤمنان عصمت بخشید؟ پس بشارت باد و بشارت، که خداوند شما را به خاطر آنچه از امر رسول خدا ص تحمل کردید به چیزی اختصاص داد که فرشتگانش و پیامبران و مؤمنانش را بدان اختصاص نداد.
📚تفسیر فرات الكوفی، ص55-56
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9314
سند و متن احادیث ۱۴ (تبیین چرایی دشواری امتحان شیعه بودن)
☀️الف. قال امیرالمومنین ع:
... فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یكُونُ عَوَارِی بَینَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ فَإِذَا كَانَتْ لَكُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى یحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِكَ یقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ...
... إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ؛ أَیهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا.
📚نهجالبلاغه، خطبه۱۸۹
☀️ب. وَ رَوَى لَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیهِ حَدَّثَنَا أَبِی حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ عَنْ فُضَیلٍ الرَّسَّانِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع:
أَنَّ جَمَاعَةً قَالُوا لِعَلِی ع یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ أَرَیتَنَا مَا نَطْمَئِنُّ إِلَیهِ مِمَّا أَنْهَى إِلَیكَ رَسُولُ اللَّهِ ص.
قَالَ لَوْ رَأَیتُمْ عَجِیبَةً مِنْ عَجَائِبِی لَكَفَرْتُمْ وَ قُلْتُمْ سَاحِرٌ كَذَّابٌ وَ كَاهِنٌ وَ هُوَ مِنْ أَحْسَنِ قَوْلِكُمْ.
قَالُوا: مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ یعْلَمُ أَنَّكَ وَرِثْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ صَارَ إِلَیكَ عِلْمُهُ.
قَالَ: عِلْمُ الْعَالِمِ شَدِیدٌ وَ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ أَیدَهُ بِرُوحٍ مِنْه ...
📚الخرائج و الجرائح، ج2، ص862
☀️ج. فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا فَرَجُ بْنُ فَرْوَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مَسْعَدَةُ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
بَینَا أَنَا فِی السُّوقِ إِذَا أَتَانِی الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ؛ فَقَالَ لِی: وَیحَكَ یا مِیثَمُ! لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع آنِفاً حَدِیثاً صَعْباً شَدِیداً فَأَنْ یكُونَ كَمَا ذَكَرَ.
قُلْتُ: وَ مَا هُوَ؟
قَالَ: سَمِعْتُهُ [سَمِعْتُ] یقُولُ: إِنَّ حَدِیثَنَا أَهْلَ الْبَیتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِو
قَالَ: فَقُمْتُ مِنْ فَوْرِی فَأَتَیتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ. فَقُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! جُعِلْتُ فِدَاكَ؛ حَدِیثٌ أَخْبَرَنِی بِهِ الْأَصْبَغُ عَنْكَ قَدْ ضِقْتُ بِهِ ذَرْعاً.
قَالَ: فَمَا هُوَ؟
فَأَخْبَرْتُهُ بِهِ [فَتَبَسَّمَ ثُمَ] قَالَ لِی: اجْلِسْ یا مِیثَمُ أَ وَ كُلَّ عِلْمِ الْعُلَمَاءِ یحْتَمَلُ؟
قَالَ اللَّهُ لِمَلَائِكَتِهِ إِنِّی جاعِلٌ ... الدِّماءَ إِلَى آخِرِ الْآیةِ فَهَلْ رَأَیتَ الْمَلَائِكَةَ احْتَمَلُوا الْعِلْمَ؟!
قَالَ قُلْتُ هَذِهِ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ تِلْكَ!
قَالَ: وَ الْأُخْرَى مِنْ مُوسَى ع أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیهِ التَّوْرَاةَ فَظَنَّ أَنْ لَا أَحَدَ فِی الْأَرْضِ أَعْلَمُ مِنْهُ، فَأَخْبَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَّ فِی خَلْقِی مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْكَ؛ وَ ذَاكَ إِذْ خَافَ عَلَى نَبِیهِ الْعُجْبَ. قَالَ فَدَعَا رَبَّهُ أَنْ یرْشِدَهُ إِلَى [ذَلِكَ] الْعَالِمِ. قَالَ: فَجَمَعَ اللَّهُ بَینَهُ وَ بَینَ الْخَضِرِ ع، فَخَرَقَ السَّفِینَةَ، فَلَمْ یحْتَمِلْ ذَلِكَ مُوسَى؛ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ فَلَمْ یحْتَمِلْهُ؛ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ فَلَمْ یحْتَمِلْ ذَلِكَ. وَ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَإِنَّ نَبِینَا [قَالَ فَنَبِینَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ] ص أَخَذَ بِیدِی یوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ». فَهَلْ رَأَیتَ الْمُؤْمِنُونَ احْتَمَلُوا ذَلِكَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُمُ اللَّهُ مِنْهُمْ؟! أَلَا فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ خَصَّكُمْ بِمَا لَمْ یخُصَّ بِهِ الْمَلَائِكَةَ وَ النَّبِیینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا احْتَمَلْتُمْ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص.
📚تفسیر فرات الكوفی، ص55-56
@yekaye
☀️۱۵) الف. جابر بن یزید جعفی از جابر بن عبد اللَّه انصارى روایت کرده است:
هنگامى كه آیه شریفه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ: ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا اطاعت کنید و از رسولش و اولیالامری که از شماست اطاعت کنید» (نساء/۵۹) نازل گردید خدمت حضرت رسول عرض كردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اكنون میخواهیم بدانیم این اولیالامر كه اطاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرین شده چه کسانیاند؟
فرمود: جابر! آنان جانشینان من و ائمهی مسلمانان بعد از من هستند؛ اولین آنها على بن ابى طالب ع است، پس از وى حسن ع و بعد از او حسین ع سپس على بن الحسین ع، سپس محمد بن على ع كه در تورات به باقر معروف است و تو او را درك خواهى كرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد صادق ع، سپس موسى بن جعفر ع، سپس على بن موسی ع، سپس محمد بن على ع، سپس على بن محمد ع، سپس حسن بن على ع؛ پس از اینها همنام و همكنیه من، كه حجت خدا در زمین و باقیمانده خدا برای بندگانش است، محمد بن حسن بن علی عج كه از شیعیان و دوستان خود غیبت خواهد كرد، و كسى در امامت او ثابتقدم نخواهد ماند جز افرادى كه خداوند قلب آنان را برای ایمان آزموده باشد. جابر میگوید: گفتم: یا رسول الله! آیا برای شیعیان به خداوندى بهرهمندیای از او در دوره غیبتش هست؟
فرمود: بله، به کسی که مرا به نبوت برانگیخته سوگند، قطعا آنان از نور او روشنایی می گیرند و از ولایتش در زمان غیبتش استفاده خواهند كرد همان طور كه مردم از خورشید استفاده میکنند و لو که ابرها آن را پوشانده باشند.
اى جابر این مطالب از اسرار مکنون و علم مخزون خداوند است؛ پس آن را جز از اهلش مخفی بدار.
📚إعلام الورى بأعلام الهدى، ص397؛ قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص361؛ الإحتجاج، ج1، ص68-69
☀️ب. از انس بن مالک روایت شده است:
همانا رسول الله ص روزی آمد و دستش در دست علی ع بود و با شخصی برخورد کرد و به او فرمود:
ای فلانی! به علی ع دشنام نده؛ که هرکس به او دشنام دهد مرا دشنام داده است؛ و کسی که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است؛ فلانی! به خدا سوگند به آنچه از علی و فرزندان علی ع در آخرالزمان است کسی ایمان نمیآورد مگر فرشتهای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.
فلانی! همانا فرزندان عبدالمطلب را بلایی شدید و کشته شدن و مجروح شدن و آوارگیای خواهد رسید! ای فلانی! خدا را؛ خدا را در نظر بگیرید در خصوص اصحاب و ذریه و ذمه من؛ که همانا خداوند را روزی است که در آن حق مظلوم از ظالم گرفته خواهد شد.
📚📚تفسیر فرات الكوفی، ص425
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9317
متن و احادیث شماره ۱۵ (دشواری تحمل ولایت اهل بیت ع)
الف. قَالَ وَ حَدَّثَنَا غَیرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ یزِیدَ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِی عَنِ الْحُسَینِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یونُسَ بْنِ ظَبْیانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یزِیدَ الْجُعْفِی قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی یقُولُ:
لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى نَبِیهِ ص یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ؟
فَقَالَ: هُمْ خُلَفَائِی یا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی؛ أَوَّلُهُمْ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع، ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُسَینُ، ثُمَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ، وَ سَتُدْرِكُهُ یا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ، ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِی بْنُ مُوسَى، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی، ثُمَّ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی، ثُمَّ سَمِیی وَ ذُو كُنْیتِی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیتُهُ فِی عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی، ذَلِكَ الَّذِی یغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ وَ أَوْلِیائِهِ غَیبَةً لَا یثْبُتُ فِیهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان.
قَالَ جَابِرٌ: فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ یقَعُ لِشِیعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِی غَیبَتِهِ؟
فَقَالَ صإِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیسْتَضِیئُونَ بِنُورِهِ وَ ینْتَفِعُونَ بِوَلَایتِهِ فِی غَیبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّاهَا سَحَابٌ یا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ؛ إِلَى آخِرِ الْخَبَرِ.
📚إعلام الورى بأعلام الهدى، ص397؛ قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص361؛ الإحتجاج، ج1، ص68-69
☀️ب. قَالَ حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى یعْنِی ابْنَ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا فَرَجٌ قَالَ حَدَّثَنَا مَسْعَدَةُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبَانُ بْنُ أَبِی عَیاشٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص [أَتَى] ذَاتَ یوْمٍ وَ یدُهُ فِی یدِ [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین] عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ لَقِیهُ رَجُلٌ إِذْ قَالَ لَهُ:
یا فُلَانُ لَا تَسُبُّوا عَلِیاً فَإِنَّهُ مَنْ سَبَّهُ فَقَدْ سَبَّنِی وَ مَنْ سَبَّنِی سبه [فَقَدْ سَبَ] اللَّهَ. وَ اللَّهِ یا فُلَانُ إِنَّهُ لَا یؤْمِنُ بِمَا یكُونُ مِنْ عَلِی وَ وُلْدِ عَلِی فِی آخِرِ الزَّمَانِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ [أَوْ] عَبْدٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ.
یا فُلَانُ إِنَّهُ سَیصِیبُ وُلْدَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بَلَاءٌ شَدِیدٌ وَ أَثَرَةٌ وَ قَتْلٌ وَ تَشْرِیدٌ؛ فَاللَّهَ اللَّهَ یا فُلَانُ فِی أَصْحَابِی وَ ذُرِّیتِی وَ ذِمَّتِی فَإِنَّ لِلَّهِ یوم [یوْماً] ینْتَصِفُ فِیهِ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ.
📚📚تفسیر فرات الكوفی، ص425
@yekaye
➖دو طرف ابتلاء: ریاستطلبی و تبعیتطلبی
☀️۱۶) ابوحمزه ثمالی میگوید:
امام صادق ع به من فرمود:
بپرهیز از طلب ریاست؛ و بپرهیز از اینکه پشت سر بزرگان قدم برداری!
گفتم: فدایت شوم! درباره ریاست، مقصودتان را فهمیدم؛ اما درباره اینکه پشت سر بزرگان قدم بردارم، حقیقت این است که دو سوم آنچه در دست دارم، نیست مگر به خاطر اینکه پشت سر بزرگان قدم برداشتهام!
فرمود: مقصودم آنچه تو گمان کردی نبود؛ بلکه بپرهیز از اینکه شخص بزرگی را - غیر از حجت خدا [= امام معصوم ع]- پیش روی خود برافراشته بداری و وی را در هر آنچه که میگوید تصدیق کنی.
📚الكافي، ج2، ص298
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي عَقِيلَةَ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا كَرَّامٌ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِيَّاكَ وَ الرِّئَاسَةَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ!
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَمَّا الرِّئَاسَةُ فَقَدْ عَرَفْتُهَا وَ أَمَّا أَنْ أَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ فَمَا ثُلُثَا مَا فِي يَدِي إِلَّا مِمَّا وَطِئْتُ أَعْقَابَ الرِّجَالِ!
فَقَالَ لِي: لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِيَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
1️⃣«إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ»
در نکات ادبی اشاره شد که تعبیر «غض صوت» در قرآن تنها دوبار به کار رفته است: یکجا که توصیه کلی در مطلق سخن گفتنهاست با حرف اضافه «من» آمده: «وَ اقْصِدْ فی مَشْیكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ» (لقمان/19)؛ اما اینجا که در مقام گفتگو با پیامبر ص است، بدون حرف اضافه. چرا؟
🔹الف. به عنوان یک ادب اجتماعی و در مطلق گفتگوها، صرفا مقداری فروکاستن از صدا لازم است؛ یعنی تا حدی که گفتگو و تفهیم مطالب ممکن باشد؛ اما در پیشگاه رسول الله ص، مطلق فروکاستن از صدا مطلوبیت دارد حتی اگر به حد سکوت برسد.
📚(التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج7، ص235 )
🔹ب. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
2️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ...»
در ذیل آیه ۲ (جلسه ۱۰۶۷ تدبر۱۴) نکاتی درباره عوض شدن تعبیر نبی و رسول اشاره شد.
در ادامه آن، این سوال دوباره مطرح میشود که چرا در این آیه دوباره تعبیر «نبی» به تعبیر «رسول» تغییر کرد؟
🔹الف. این در مقام بیان ملاک حکم است؛ یعنی میخواهد بفرماید که چون رسول از این حیث که رسول است هر احترامی که در برخورد با او انجام شود در واقع احترام به کسی است که او را فرستاده است
📚(الميزان، ج18، ص310 ).
🔹ب. اگر «نبی» را ناظر به شخصیت خود پیامبر بدانیم و «رسول» را ناظر به آن حیثیتی که بازتابدهنده ارتباط او با خداست؛ آنگاه در آیه قبل مساله اصلی این بود که صدای انسان از صدای پیامبر ص بلندتر نشود؛ و این مساله ای است که رعایتش از باب ادب در پیشگاه هر انسان بلندمرتبهای مطلوب است؛
اما در این آیه مطلق پایین آوردن صدا (حتی اگر به حد سکوت برسد؛ ر.ک: تدبر۱) مدح شده است؛
واین در برابر پیام خداست که انسان هرچه صدایش را در برابر پیام خدا پایین بیاورد مطلوب است و اوج این مطلوبیت در جایی است که اصلا در برابر صدای پیام الهی، هیچ صدایی از او انسان شنیده نشود و انسان کاملا تسلیم محض پیام الهی باشد.
📚(التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج7، ص235).
🔹ج. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
3️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى»
چنانکه در نکات ادبی بیان شد تعبیر «للتقوی» وقتی در معنای تعلیل باشد میتواند تعلیل باشد
برای سببی که مقدم بوده؛
یا برای بیان مقصودی که در آینده باید حاصل شود؛
از این رو، تحلیلهای مفسران درباره معنای امتحان در «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» را به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
🔹الف. امتحان به معنای خالص کردن باشد، یعنی «أخلصها للتقوى»
📚(قتاده و مجاهد، به نقل از مجمع البیان، ج9، ص196؛ و نیز معاني القرآن (فراء)، ج3، ص70 )
و در این صورت، این از تعبیر «امتحن الذهب بالنار: طلا را با آتش خالص کرد» گرفته شده که این تعبیر را در جایی به کار میبرند که میخواهند با حرارت دادن ناخالصیهای طلا را از آن جدا میکنند
📚(مجمع البیان، ج9، ص196 )
یعنی آنها را با این کار امتحان کرد تا معلوم شود تقوا دارند؛ که از این جهت مضمونش شبیه آیه «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ: و کسی که شعائر الهی را بزرگ بدارد و احترام کند پس همانا این از قتوای قلبهاست» (حج/32) میباشد
📚(مفاتيح الغيب، (فخر رازی) ج28، ص95 )
در واقع، امتحان عموما برای تحصیل علم به حال چیز مجهولی است؛ و چون این امر در مورد خداوند منتفی است، پس مراد از آن تمرین دادن یا کار دشواری را بر شخص بار کردن است تا اینکه تقوا برایش ملکه شود
📚(الميزان، ج18، ص310 )
طبق این معنا، فروکاستن صدا عاملی برای خالص کردن قلب آنها برای تقوی میباشد.
🔹ب. به معنای این است که آنان را برای تقوی اختصاص داد (اختصها للتقوی)
📚(اخفش، به نقل از تفسیر الماوردی = النكت والعیون، ج5، ص327 )
در این تعبیر گویی فروکاستن صدا ناشی از تقوای خالص در قلب است؛ یعنی صدور این عمل مختص کسانی است که قلبشان تقوی دارند؛
که بر این اساس، آیه فوق به معنای این است که کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند:
▪️ب.۱. خداوند خلوص نیت آنان را دانست؛ زیرا وقتی چیزی را امتحان میکنند برای این است که حقیقت آن را معلوم کنند
📚(به نقل از مجمع البیان، ج9، ص196 ؛ مفاتيح الغيب، ج28، ص95).
▪️ب.۲. خداوند با آنان معامله کسی را کرد که معلوم شده نسبت به آنچه خداوند دستور داده تعبد دارد؛ و با این معلوم شدن آنان خالص شدند، چنانکه طلای ناب با آتش خالص میشود
📚(به نقل از مجمع البیان، ج9، ص197)
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
4️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ»
انسان وقتی خود را بر دیگری مقدم میدارد و صدایش را بلند میکند به این وسیله میخواهد برتری خود را اثبات کند؛ گویی با این کار دارد خویش را اکرام مینماید؛
در حالی که خداوند متعال در این آیات نشان میدهد که با ترک این خودبزرگبینی در پیشگاه خدا و پیامبر ص است که احترام و اکرام واقعی برای انسان حاصل میشود؛
یعنی
اگر شما چنین نکردید بلکه صدایتان را در محضر پیامبر ص فروکاستید این نشانگر تقوای شماست؛
و میدانیم که مهمترین ارزش و احترام در گروی تقواست چنانکه در همین سوره فرمود: «و إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13)
بزرگی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
5️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
از اینکه فعل مضارع (یغضون) که دلالت بر استمرار دارد به کار برد میتوان نتیجه گرفت:
🔹الف. ادبهای مقطعی و لحظهای، نشاندهنده عمق تقوا نیست
📚(تفسیر نور، ج۹، ص۱۶۴).
🔹ب. این استمرار در احترام به پیامبر ص است که دلالت بر تخلق به تقوای الهی و سربلند شدن در امتحان الهی دارد
📚(الميزان، ج18، ص310 )
یعنی کسانی که گاه در محضر پیامبر ص رعایت فروکاستن صدای خود را کرده باشند، اما در موقعیتی دیگر صدایشان را بر ایشان بلند کرده باشند مشمول این آیه نمیشوند.
📝نکته #تاریخی: عدم اشتمال این آیه بر ابوبکر و عمر
در کتب اهل سنت هم از ابوبکر و هم از عمر نقل قولهایی شده است که ما بعد از نزول این آیه رعایت میکردیم که صدایمان از پیامبر ص بلندتر نشود؛
تا حدی در بسیاری از تفاسیر اهل سنت، این را که این دو نفر گفتهاند که ما در برابر پیامبر ص صدایمان را بلند نکردیم، به عنوان شأن نزول آیه ذکر شده است!
اما هم در قسمت شأن نزول آیه اول این سوره نشان دادیم که بر اساس احادیث متواتر در منابع اهل سنت، بلند کردن صدا توسط این دو نفر در محضر پیامبر ص بود که موجب نزول این آیه شد (یعنی تا پیش از این آیات، این دو نفر این مساله را رعایت نمیکردند، تا حدی که نیاز شد خداوند آیهای بفرستد و به آنها هشدار دهد)؛
و هم در قسمت احادیث ذیل آیه دوم (بویژه ذیل حدیث شماره ۵) نشان دادیم که باز بر اساس احادیث فروانی در منابع اهل سنت، این دو نفر در آخرین ساعات عمر پیامبر اکرم ص با بلند کردن صدای خود بر صدای پیامبر ص مانع نوشتن مهمترین وصیت ایشان شدند.
💢پس حتی اگر طبق ادعای خودشان گاهی هم رعایت این را کرده باشند که صدایشان از صدای پیامبر ص بلندتر نشود باز چون این آیه دلالت بر استمرار دارد این دو نفر مشمول این آیه نمیشوند.
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
6️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون؛
إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
در آیه قبل کسانی که صدایشان را از صدای پیامبر بلندتر میکنند ویا همان طور که صدایشان در قبال هم است با پیامبر سخن میگویند تهدید به حبط اعمال (یعنی بدترین عاقبتی که برای یک انسان ممکن است) شدند.
در مقابل،
در این آیه کسانی که صدایشان را در برابر پیامبر ص فرومیکاهند با برترین اوصاف و مقاماتی که برای یک انسان ممکن است توصیف شدند.
💢اینها نشان میدهد که مهمترین عامل سعادت و شقاوت انسان به نوع ارتباطاتی که انسان با پیام و پیامآور الهی برقرار میکند برمیگردد:
تنظیم صدا در گفتگوی با یک نفر، بارزترین نشانگر نوع ارتباطاتی است که خود فرد در مقام ارتباط با او برای خود تعریف کرده است؛
➖اگر بنا را بر این گذاشته که اگر لازم شد نزد او صدایش را بلند کند یعنی او را در عرض خود ببیند و صدایش هنگام گفتگو وی فرقی با گفتگوی با دیگران نداشته باشد، چنین کسی روی سعادت نخواهد دید و همان اعمال خوبی هم که انجام داده در معرض حبط و نابودی قرار میگیرد؛
➖و اگر بنا را بر این گذاشته باشد که همواره صدای خود را پایینتر از صدای او قرار دهد و خود را تابع وی گرداند، به عالیترین مقامات میرسد و اگر گناهی هم کرده باشد مغفرت خداوند آن را پاک خواهد کرد.
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
7️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
چرا «مغفرت» مقدم بر «اجر» ذکر شد؟
🔹الف. در قرآن کریم هرجا دو کلمه «مغفرت» و «أجر» با هم آمده است، مغفرت مقدم بر اجر ذکر شده است. [این موارد عبارتند از: «لَهُمْ مَغْفِرَة وَ أَجْر عَظيم (عظیما)» (مائده/9؛ احزاب/35؛ فتح/29؛ حجرات/۳)، «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ» (هود/11؛ فاطر/۷؛ ملک/۱۲)، «فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ» (یس/11)]. چهبسا میخواهد نشان دهد تا از گناه پاک نشویم نمیتوانیم الطاف الهی را دریافت کنیم.
📚 (تفسیر نور، ج۹، ص۱۶۴)
🔹ب. در آیه قبل که بحث بلندکردن صدا در برابر پیامبر ص بود، ثمره این کار حبط عمل (نابود شدن خوبیها) معرفی شد؛ اینجا که نقظه مقابل آن (فروکاستن صدا در محضر پیامبر ص) است، در ثمرهاش هم مناسب است ابتدا آنچه کاملا نقطه مقابل است (مغفرت و نباود شدن بدیها) مطرح شود و بعد از اجر و ثواب سخن به میان آید.
🔹ج. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
8️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
💢کسانی که این رویه را در زندگیشان دارند که در پیشگاه رسول خدا ص صدایشان را فرومیکاهند، مدال افتخار عظیمی دارند:
➖قلوب چنین کسانی برای اینکه واقعا تقواپیشه باشد امتحان شده و سرافراز بیرون آمده است،
➖آن هم در امتحانی که امتحانگیرندهای که نمره قبولی به اینها داده، خود خداوند است (الميزان، ج18، ص310 )،
➖و بقدری موفقیت در این امتحان عظیم است که مشمول مغفرت الهی میشوند، یعنی اگر در زندگیشان گناه و خطایی مرتکب شده باشند بخشیده میشود،
➖و علاوه بر همه اینها پاداشی عظیم نیز در انتظارشان است.
🤔اگر توجه کنیم که هدف اصلی آفرینش انسان در زمین (انعام/۱۶۵ ؛ ملک/۲)، و بلکه آفرینش آسمانها و زمین (هود/۷)، امتحان و ابتلای انسان بوده است، آنگاه معلوم میشود شود تعبیر «امتحن الله قلوبهم» از عالیترین تعابیری است که در مدح انسان مومن در ادبیات دینی میتوان مشاهده کرد؛ هم در قرآن کریم و هم در احادیث:
🔹در قرآن کریم:
با اینکه تعبیر امتحان و ابتلاء و تمحیص و ... در آیات فراوانی به کار رفته است؛ اما اینکه فاعل این کار خود خداوند، و محل این امتحان، قلب (یعنی عمیقترین لایه وجودی انسان) معرفی گردد، تنها و تنها در این آیه دیده میشود.
شاید تنها تعبیری که در قرآن بتواند با این تعبیر رقابت کند آیه «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ: تا خداوند آنچه در سینههای شماست را ابتلا نماید و آنچه در دلهای شماست را محض و خالص کند» (آل عمران/154) است؛ که باز هم ظاهرا شدت آن، به گرد آیه محل بحث نمیرسد؛ زیرا اولا در آنجا تعبیر «ابتلا» درباره «آنچه در سینهها» است نه قلوب؛ ثانیا تمحیص هم در خصوص «ما فی القلوب» است نه خود قلوب؛ و ثالثا و مهمتر از همه اینکه صرفا میفرماید که خداوند با آن کار میخواست آنچه را درون قلوب شماست خالص کند، اما از متن آیه معلوم نمیشود که بالاخره آیا آنها خالص شدند یا خیر؛ در حالی که در آیه محل بحث، با آوردن فعل ماضی از سویی، و آوردن تعبیر «اجر عظیم» از سوی دیگر، بوضوح از حصول ثمربخش این امتحان خبر میدهد.
🔹اما در احادیث،
این تعبیر در خصوص برترین انسانها به کار رفته است:
از سویی این مقام خاصی است که به حضرت علی ع اعطا شد، با کارهای بسیار ویژهای همانند فداکاریهای آنچنانی ایشان، از جمله خوابیدن در بستر پیامبر ص برای حفظ جان ایشان (احادیث ۳و ۴)؛
و از سوی دیگر در وصف کسانی مطرح شد که در ردیف فرشتگان مقرب و انبیای مرسل (و بالاتر از سایر فرشتگان و سایر انبیاء) هستند (احادیث۱۰ تا ۱۲)، همه جنود عقل را در خود حاصل نمودهاند (حدیث۷)، و تا اوج پیری ذرهای دلبستگی به دنیا در وجودشان رخنه نکرده است (حدیث۵)، و در یک کلام شیعیان حقیقی قرآن و اهل بیت ع (احادیث۸ تا ۱۶) هستند.
📝ضرورت انحصاری تسلیم محض بودن در برابر معصومان
اگر از سویی به کاربرد انحصاری این تعبیر قرآنی در این آیه،
و از سوی دیگر به کاربرد آن در احادیث در خصوص چنان مقاماتی توجه کنیم،
چهبسا بتوان گفت فروکاستن صدا در محضر رسول الله ص برترین عملی است که یک انسان میتواند انجام دهد و این عمل است که انسان را به اوج جایگاهی که برای یک انسان ممکن است میرساند.🤔
از این رو، این فروکاستن صدا نمیتواند منحصر در عملی فیزیکی باشد که تنها در زمان حیات دنیوی رسول الله ص فرض داشت
(وگرنه هم این آیه بعد از شهادت ایشان لغو و بیخاصیت میشد؛ و هم در قرآن کریم آموزهای برای یافتن راه ممتحن القلب شدن باقی نمیماند)؛
بلکه علیالقاعده (بویژه با توضیحی که در تدبر ۶ بیان شد) به معنای آن است که انسان، عمیقترین لایه وجودی خود (قلب) را تسلیم محض در برابر سخنان رسول الله ص قرار دهد؛ آن هم تسلیم بودنی که هیچ چیز همعرض و همتای آن قرار نگیرد.
واضح است که این تسلیم بودن محض در برابر پیامبر ص، شامل قرآن و اهل بیت ع هم میشود؛
قرآن، از این جهت که اساسا تسلیم محض در برابر «رسول» خدا بودن، همان تسلیم محض در برابر «سخن» خدا بودن است؛ و
اهل بیت ع هم از این جهت که همچون خود پیامبر ص، به نص قرآن کریم، برخوردار از مقام عصمتاند (احزاب/۳۳)، ونیز بر اساس احادیث متواتری از رسول الله ص (بویژه حدیث ثقلین)، آنان همعرض قرآن و تنها معلمان حقیقی قرآناند که پیام قرآن را بدون کمترین خطا و اشتباهی بیان میکنند و اطاعت از آنان عین اطاعت از رسول الله ص است.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۸ (ضرورت انحصاری تسلیم محض بودن در برابر معصومان)
اما غیر اینان، هیچکس، حتی فقیهان و عالمان دینی نیز چنین جایگاهی ندارند که انسان تسلیم محض آنها بشود؛
و اگرچه انسان غیرمجتهد - هنگام عدم دسترسی به امام معصوم ع و بر اساس توصیه خود امامان معصوم ع - وظیفه دارد به سراغ راویان حدیث (كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص484) و فقهایی که مواظب نفس خویش و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولای خویشاند (الإحتجاج، ج2، ص458) برود، و در مسائل دینی "هرچه را نمیداند" بر اساس تعلیم آنان عمل کند؛
اما حتی در پیروی از ایشان هم کسی حق ندارد که انسانی غیرمعصوم را جلوی خود بگذارد و هرچه گفتند چشم و گوش بسته بپذیرد (حدیث۱۶) .
📜یکی از اساتید ما میفرمودند:
اوایلی که قم مشرف شده بودم جملهای از #آیتاللهـبهجت (قده) شنیدم خیلی جامع، فرمودند: «از الطاف خدا در حق شیعه این بود که در ابتدای غیبت کبری دو بزرگ شیعه که بچههای شیعه هم بزرگی آنها را میدانند، هر دو اشتباهی کردند که بچههای شیعه هم میدانند که اشتباه است! شیخ صدوق «سهو النبی» قائل شد و شیخ مفید «عالم ذر» را منکر شد! این برای این بود که در ابتدای کار به شیعه بگویند معصوم را با غیر معصوم فرق بگذارید.» (قریب به این مضمون، ر.ک: در محضر بهجت، ج۲، ص۲۶۳)
✅تبصره
سخنان فوق نباید بهانهای شود که در عرصههایی که واقعا دانش کافی نداریم و میدانیم فقهای دین تلاش خود برای کشف حکم خدا را انجام دادهاند، صرفا به خاطر اینکه از نظر آنها خوشمان نمیآید نظر خود را بر ایشان ترجیح دهیم؛
بلکه مساله این است که نباید چشم و گوش بسته هرچه گفتند قبول کنیم؛
یعنی در جاهایی که در حد درک متعارف انسانی تشخیص دادیم که مرتکب گناه و خطا شدهاند، وظیفه تحقیق از ما ساقط نمیشود و اگر تحقیق کردیم و مطمئن شدیم که آنان نابجا یا جانبدارانه موضع گرفتهاند حق پیروی از ایشان را نداریم.
📘برای اینکه مطلب بهتر معلوم شود این سخنان شهید #مطهری را با هم مرور کنیم:
... پس معلوم میشود که تقلیدِ ممدوح و مشروع، «سرسپردن» و چشم بستن نیست، چشم باز کردن و مراقب بودن است و اگر نه مسئولیت و شرکت در جرم است...
داستان موسی و عبد صالح که در قرآن کریم آمده داستان عجیبی است. یک نکته بزرگ که از این داستان استفاده میشود این است که تابع و پیرو تا آنجا تسلیم متبوع و پیشواست که اصول و مبادی و قانون نشکند و خراب نشود. اگر دید آن متبوع کاری برخلاف اصول و مبانی انجام میدهد نمیتواند سکوت کند. گو اینکه در این داستان عملی که عبد صالح کرد از نظر خود او که افق وسیعتری را میدید و به باطن موضوع توجه داشت برخلاف اصول نبود بلکه عین وظیفه و تکلیف بود، ولی سخن در این است که چرا موسی ع صبر نمیکرد و زبان به انتقاد میگشود؟ با اینکه وعده میداد و به خود تلقین میکرد که اعتراض نکند، باز هم اعتراض و انتقاد میکرد. نقص کار موسی در اعتراض و انتقاد نبود، در این بود که به رمز مطلب و باطن کار آگاه نبود. البته اگر به رمز مطلب آگاه میشد اعتراض نمیکرد؛ و مایل بود که برسد به رمز مطلب، ولی مادامی که از نظر او عملی برخلاف اصول و قانون الهی است، ایمان او به او اجازه نمیدهد سکوت کند...
به هر حال خواستم عرض کرده باشم که تقلید جاهل از عالم سرسپردگی نیست. تقلیدِ ممنوع جاهل از عالم همان است که شکل سرسپردگی پیدا کند و به صورت «جاهل را بر عالم بحثی نیست، ما دیگر نمیفهمیم، شاید تکلیف شرعی چنین و چنان اقتضا کرده باشد» و امثال اینها ادا میشود...
البته این نکته واضح است که مخالفت یک عالِم روحانی با هوای نفس، فرق دارد با مخالفت یک نفر از عوام؛ زیرا هوای نفس هرکسی در امور معینی است. هوای نفس جوان یک چیز است و هوای نفس پیر یک چیز دیگر. هرکسی در هر مقام و هر درجه و هر طبقه و هر سنی که هست یک نوع هوای نفس دارد. مقیاس هواپرستی یک عالِم روحانی این نیست که ببینیم مثلاً شراب میخورد یا نمیخورد؟ قمار میکند یا نمیکند؟ نماز و روزه را ترک میکند یا ترک نمیکند؟ مقیاس هواپرستی او در جاه و مقام و میل به دستبوسی و شهرت و محبوبیت و علاقه به اینکه مردم دنبال سرش حرکت کنند و در مصرف بیتالمال در راه آقایی خود و یا باز گذاشتن دست کسان و خویشان و مخصوصاً آقازادگان گرام در بیت المال و امثال اینهاست.
بعد امام علیه السلام فرمود: وَ هُمْ بَعْضُ فُقَهاءِ الشّیعَةِ لا جَمیعُهُم. یعنی کسانی که دارای این فضائل و ملکات عالیه باشند بعضی از فقهای شیعه هستند نه همه آنها.
📚ده گفتار، ص۱۲۱-۱۲۶
@yekaye