یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
7️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ»
عبارت «شاید آنان [که مسخره شدند] از اینها [که مسخره میکنند] بهتر باشند» («عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ» و «عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ») چه دلالتی دارد؟
🌴الف. این تعبیر، بیان حکمت نهی از تمسخر دیگران است
(الميزان، ج18، ص322 ؛ البحر المحيط، ج9، ص517 )؛
و نشان میدهد ريشه مسخره كردن، احساس خودبرتربينى است كه قرآن اين ريشه را مىخشكاند و مىفرمايد: نبايد خود را بهتر از ديگران بدانيد، شايد او بهتر از شما باشد
(تفسير نور، ج9، ص187).
🌴ب. چهبسا اینجا «یکونوا» به معنای «یصیروا» باشد؛ چرا که وقتی کسی دیگری را مسخره میکند غالبا نقطه ضعفی در او یافته است که خودش ندارد؛ و آیه میخواهد هشدار دهد که مسخره نکنید، زیرا در همان جهتی که مسخره کردید چهبسا آنان از شما بهتر شوند
(مفاتيح الغيب، ج28، ص108 )؛
که در این صورت این مضمون که در برخی از احادیث آمده که اگر کسی دیگری را به خاطر امری سرزنش [یا مسخره] کند از دنیا نمیرود مگر به اینکه به همان امر مبتلا میشود (مثلا حدیث ۷) کاملا تفسیری بر این آیه خواهد بود.
شاید بر اساس این تحلیل است که برخی از این فراز آیه نتیجه گرفتهاند که:
ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نيستيم، پس نبايد ظاهربين، سطحىنگر وامروزبين باشيم.
(تفسير نور، ج9، ص187)
🌴ج. ...
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
8️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
📝#مسخره_کردن در قرآن
اگر آیاتی که در آنها از کلماتی با ماده «هزء» و «سخر» (در معنای مسخره کردن، نه در معنای تسخیر و تسلط) و «همز» و «لمز» و «نبز» استفاده شده در قرآن را مرور کنیم جمعا با ۴۴ آیه مواجه خواهیم شد.
▪️در این میان مهمترین مطلبی که در آنها مورد توجه قرار گرفته (یعنی در 40 آیه)، این است که: انسانهایی هستند (به طور خاص: کافران و منافقان) که پیامبران، آیات و وعدههای الهی و مومنان را مسخره میکنند و ثمره این مسخره کردنشان را بدانها یا در دنیا و یا در آخرت به خودشان برمیگردد؛ و بویژه در قیامت مورد تمسخر الهی و تمسخر مومنان قرار خواهند گرفت. در واقع، مساله تمسخر کردن به عنوان یکی از ویژگیهای جهنمیان بقدری بارز است که در یکی از این آیات تصریح میشود که بزرگترین مایه حسرت انسان در قیامت این است که شخص در زمره مسخره کنندگان [آیات و وعده های الهی] بوده است (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ؛ زمر/۵۶) .
▪️از ۴ موردی که باقی مانده میتوان سه مورد دیگر را هم با ملاحظاتی به همین موارد بالا مرتبط دانست:
یکی آیهای است که خداوند به پیامبرش وعده میدهد که ما تو را در قبال کسانی که مسخره میکنند کفایت خواهیم کرد (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ؛ حجر/95) که این مضمون هم به نحوی در راستای همان آیاتی است که میفرماید ما آنها را مسخره خواهیم کرد و لذا میتوان آن را هم در زمره آیات فوق میتوان قرار داد.
دیگری آیهای است که درباره داستان گاو بنیاسرائیل است که آنان وقتی دستور خداوند به ذبح گاو را میشنوند به ایشان عرض میکنند که آیا ما را مسخره میکنی (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ؛ بقرة/6)؛ که اینها هم گویی خودشان آیه و دستور خداوند را مسخره کرده و جدی نگرفتهاند که مرتب سوالاتی کردند که کار بر آنها سخت گرفته شد. و
سومی هشداری است که وقتی خداوند دستوری داد آن را جدی بگیرید؛ نه اینکه آیات خدا را مسخره بگیرید و بدانها عملا بیاعتنایی کنید (وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ؛ بقرة/231).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 8️⃣ (#مسخره_کردن در قرآن)
▪️تنها یک آیه میماند که همین آيه ۱۱ سوره حجرات است که خطابش مستقیما متوجه مومنان است و آنان را از اینکه همدیگر را مسخره کنند برحذر میدارد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ».
اگر این آیه را با سایر آیاتی که درباره مسخره کردن در قرآن کریم ناظر شده است میتوان نتیجه گرفت که
🤔مسخره کردنی که در دنیا رخ میدهد، یکی از عادات دشمنان دین (اعم از خارجی: کافران؛ و داخلی: منافقان) است که عموما از جانب آنها نسبت به پیامبران، آیات و دستورات الهی رخ میدهد؛ و اگر نسبت به مومنان هم هست از زاویه ایمان آنهاست؛
ولی این آیه سوره حجرات تنها موردی است که مومنان دارند همدیگر را مسخره میکنند؛
و واضح است که آنان همچون منافقان نیستند که مومنان را به خاطر ایمانشان مسخره کنند؛ بلکه اشاره به اخلاق زشتی است که این اخلاق در درجه اول خصلت کافران و منافقان است، اما برخی از مومنان هم بدان آلوده میشوند؛
و شاید بدین جهت است که قرآن با نارحتی در آخر آیه ابراز میدارد که «چه بعد است نام فسق بعد از ایمان آوردن» و می فرماید اگر کسی که به این رذیله متصف شد اگر توبه نکند در زمره ظالمان است؛ و ظالم بودن وصفی است که خداوند عموما آن را برای کافران (مثلا: وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون؛ بقره/۲۵۴) و منافقان (مثلا: أَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون؛ نور/۵۰) دانسته است.
📝ثمره #اخلاقی
با توجه به مقدمات فوق چهبسا بتوان گفت:
مسخره کردن دیگران – حتی در جایی که مسخرهکننده نمیخواهد دین و ایمان شخص مقابل را مسخره کند - بقدری زشت و دارای آثار مخرب است که انسان مسلمان و مومنی که مرتکب این عمل در حق برادر ویا خواهر ایمانی خود میشود اگر از این کاری که کرده توبه نکند به خاطر این عملش در عداد کافران و منافقان قرار خواهد گرفت.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
9️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ»
در تفسیر نور، در ذیل این آیه مطلبی با عنوان «ريشه هاى تمسخر» آمده که میخواهد برخی از عللی که قرآن کریم برای مسخره کردن برشمرده را گردآوری کند. خوبی بحث مذکور این است که مطلب را به صورت موضوعی (نه بر اساس کلیدواژههایی خاص) تعقیب کرده؛ و به نظر میرسد اگر با این نگاه یکبار کل قرآن مرور شود بتوان موارد دیگری به فهرست ایشان افزود. در اینجا ۸ موردی که آنجا مطرح شده (تفسير نور، ج9، ص185-186) (با اصلاحات مختصری: که همه افزودهها داخل کروشه است) تقدیم میشود تا انشاء الله زمینه باشد که موارد دیگر هم بدان افزوده شود.
📝ریشههای #تمسخر
🌵1. گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مىفرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه، 1- 2) واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در پيش رو يا پشتسر، از ديگران عيبجويى مىكند. [اگر آیه بعد نیز توجه شود: «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه» ریشه مسخره کردن ثروتاندوزیای است که مبتنی بر دنیاطلبی و دل به دنیا خوش کردن است]
🌵2. گاهى ريشه استهزا، علم و مدرك تحصيلى است كه قرآن درباره اين گروه مىفرمايد: «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (غافر/83) آنان به علمى كه دارند شادند و كيفر آنچه را مسخره مىكردند، ايشان را فرا گرفت.
🌵3. گاهى ريشه مسخره، توانايى جسمى است. كفّار مىگفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» (فصّلت/15) كيست كه قدرت و توانايى او از ما بيشتر باشد؟
🌵4. گاهى انگيزه مسخره كردن ديگران، عناوين و القاب دهان پر كن اجتماعى است. كفّار فقرايى را كه همراه انبيا بودند تحقير مىكردند و مىگفتند: «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا» (هود/27) ما پيروان تو را جز افراد اراذل نمىبينيم.
🌵5. گاهى به بهانه تفريح و سرگرمى، ديگران به تمسخر گرفته مىشوند.
🌵6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از ديگران مىشود. گروهى، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دربارهى زكات عيبجويى مىكردند، قرآن مىفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» (توبه/58) ريشه اين انتقاد طمع است، اگر از همان زكات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عيبجويى مىنمايند.
🌵7. گاهى ريشه مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى كه حضرت موسى براى حل اختلاف و درگيرى دستور كشتن گاو را داد، بنىاسرائيل گفتند: آيا ما را مسخره مىكنى؟ موسى عليه السلام گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ» (بقره/67) به خدا پناه مىبرم كه از جاهلان باشم. يعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نيستم.
🌵8. گاهى سرچشمه تمسخر، رياكارى و بهانه گيرى و شخصيت شكنى است. «يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ» (توبه/79)
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
🔟 «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ»
📜حکایت
نقل شده که ابن عباس درباره این سخن مجرمان در قرآن کریم که: «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ صغیره و کبیرهای (=هیچ کوچک و بزرگی) نیست که فروگذار کرده باشد» (کهف/۴۹) گفته است:
مقصود از صغیره، لبخند تمسخرآلود به مومن است؛ و مقصود از کبیره، قهقهه زدن در چنین موقعیتی است.
مجموعة ورام، ج1، ص113
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
🔹ب. لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی
🔹ج. وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
1️⃣1️⃣ «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ»
ابتدا مومنان را از تمسخر همدیگر برحذر داشت، و سپس «و از خودتان عیبجویی نکنید»؛ و در ادامه فرمود: «و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید».
شاید کسی گمان کند که این دو تعبیر اخیر بر همان مسخره کردن دلالت دارند و فقط دارد تکرار میکند. اما این خلاف بلاغت است و از این رو اغلب مفسران سعی کردهاند وجه تفاوت اینها را بیان کنند:
🌴الف. محور تفاوت در دو فعل مسخره کردن و لمز (عیبجویی کردن) است. آنگاه تفاوت در این است که:
🌿الف.۱. این سه مورد به ترتیب از عام به خاص است: مسخره کردن عامترین حالت است، سپس لمز است که هر مسخره کردنی است که رو در رو باشد ولو با اشاره ؛ و سپس لقب گذاشتن است که حالت خاصی از این مسخره کردنِ رو در روست
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص233-234
🌿الف.۲. مسخره کردن با هر بهانه و در حضور و غیاب ممکن است و بیشتر صبغه مادی دارد، اما لمز و عیبجویی ناظر به یافتن عیبی واقعی در شخص مقابل و به رخ کشدن آن است؛ و لقب زشت گذاشتن هم اگرچه با هر بهانهای ممکن است اما بسیاری از اوقات کسی که شخصی را با لقب زشتی که بدان معروف شده لزوما قصد تمسخر وی را ندارد؛
از این رو به نظر میرسد نسبت اینها عام و خاص من وجه است، نه عام و خاص مطلق؛
در واقع اگرچه هرسه اینها به نحوی به تمسخر کردن برمیگردند اما در هریک از زاویهای مورد تاکید است:
اولی خود مسخره کردن و خندیدن به دیگران مورد توجه بوده،
دومی اینکه درصدد یافتن و آشکار کردن عیب دیگران باشیم مورد توجه است (صرف نظر از اینکه با این کارمان قصد تمسخر هم داشته باشیم یا خیر)، و
سومی اینکه از القاب زشت در مورد دیگران استفاده کنیم مورد توجه است (ولو این استفاده کاملا به عنوان یک عادت اجتماعی انجام شود و نه قصد تمسخر باشد و نه عیبی واقعی در او باشد).
🌿الف.۳. ...
🌴ب. تفاوت اینها در متعلق آنهاست؛ در اولی متعلق تمسخر را با تعبیری ناظر به «دیگران» مطرح کرد و در دومی با تعبیری ناظر به «خودتان»، و سومی در گذاشتن «لقب»؛
آنگاه:
🌿ب.۱. در گام اول با تعبیر «چهبسا آنان از شما بهتر باشند» خواست شدت بد بودن این را گوشزد کند؛ در مرتبه دوم با عبارت «انفسکم» آورد که مرتبه پایینتری است؛ و در اینجا مخاطب را همانند خود افراد (نه بهتر از آنها) معرفی کرد
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص108
البته به نظر میرسد تعبیر «شاید از شما بهتر باشند» تعبیری ضعیفتر از «خودتان» است؛ زیرا در اولی به هر حال شخص دیگر در مقام مقایسه با گوینده است اما در دومی گویی دیگریای در کار نیست و شخص با خودش چنین میکند.
🌿ب.۲. تمام مواردی که در تدبر ۱۲ مطرح خواهد شد می توان تبینی برای این حالت باشد.
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
2️⃣1️⃣ «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ»
اینکه انسان اهل مراقبه و محاسبه باشد و عیوب خویش را رصد و شناسایی کند قطعا کار خوبی است و واضح است که عیبجویی مذموم آنجاست که انسان درصدد کشف و ابراز عیب دیگران برآید.
با توجه به اینکه خود فعل «لمز» هم عملا ناظر به شخص دیگر است، چرا در قرآن کریم این تعبیر ناظر به خود مطرح شده و فرموده است «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُم» (حجرات/۱۱)؟
🌴الف. آوردن کلمه «انفسکم» به منزله اشاره به حکمت این نهی است
📚الميزان، ج18، ص322
و مقصود این است که عيبجويى از مردم، در حقيقت عيبجويى از خود است.
📚تفسير نور، ج9، ص187
یعنی کل مؤمنان را به منزله نفس واحد قلمداد کرده که عیبجویی از همدیگر به مثابه عیبجویی از خودشان است
📚ابن عباس و قتاده؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص204 ؛ الكشاف، ج4، ص369 ؛ البحر المحيط، ج9، ص517 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص234؛
چنانکه شبیه این کاربرد در جای دیگری با تعبیر «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُم« (نساء/۲۵) یا «اقْتُلُوا أَنْفُسَكُم» (بقره/۵۴؛ نساء/۶۶) مشاهده میشود.
به تعبیر دیگر، با توجه به اخوتی که در آیه قبل در میان مسلمانان برقرار شده است عیب برادر به برادرش برمیگردد و کسی که عیب برادرش را بیان کند در واقع عیب خویش را بیان کرده است
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص109
🌴ب. چهبسا میخواهد بگوید نقل عيب ديگران، عامل كشف عيوب خود است.
📚تفسير نور، ج9، ص187
یعنی از دیگران عیبجویی نکنید که آنان هم از شما عیبجویی خواهند کرد
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص747
و با این عملتان باب عیبجویی در جامعه را باز میکنید و با توجه به اینکه در هرکس بالاخره عیبی وجود دارد، همین موجب میشود که عیوب خودتان هم آشکار شود.
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص109
🌴ج. چهبسا میخواهد افراد فاسق را از بحث خارج کند؛ یعنی عیب کسانی که مانند خودتان متدیناند را آشکار نکنید؛ اما بیان عیب فاسق- بویژه اگر بازدارنده وی یا دیگران از انجام آن کار باشد- مشکلی ندارد
📚مجمع البیان، ج9، ص202 ؛ الكشاف، ج4، ص369 ؛ البحر المحيط، ج9، ص517-518
🌴د. چهبسا «انفسکم» قرینه باشد که نهی «لاتلمزوا» اشاره به لازمه عمل است، نه خود عمل؛ یعنی مقصود این است که کاری انجام نکنید که در معرض عیب گرفتن دیگران قرار گیرید؛ زیرا کسی که کاری انجام دهد که از او عیبجویی کنند به منزله کسی است که از خودش عیبجویی کرده است
📚الكشاف، ج4، ص369 ؛ البحر المحيط، ج9، ۵۱۸
🌴ه. چهبسا «انفسکم» به مثابه کل مجموعی در نظر گرفته شده و مراد این است که از تک تک خودتان در مجموع عیبجویی نکنید؛ به این بیان که اگر تک تک شما به عیبجویی روی آورد هریک از شما همان طور که عیبجویی کرده مورد عیبجویی هم واقع شده است؛ پس از خودتان عیبجویی کردهاید
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص109
🌴و. ...
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
3️⃣1️⃣ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
لقب نامی است غیر از نام اصلی انسان (که از ابتدا بدان نام نامیده شده بود)؛
و مفسران از صحابه تاکنون اتفاق نظر دارند که نهی این آیه ناظر به مواردی است که خود شخص از این نامیده شدن کراهت دارد و یک نحوه تحقیر برایش محسوب میشود، مانند اینکه:
▪️قبلا کافر یا یهودی بوده باشد و الان او را با تعبیر «ای کافر» یا «ای یهودی» خطاب کنند (به نقل از ابن مسعود و قتاده و عکرمه و حسن بصری و مجاهد)؛
▪️یا در گذشته مرتکب کاری شده و از آن توبه کرده اما امروز با اشاره به همان کار لقبی به او بدهند (به نقل از ابن عباس)؛
▪️یا با تعابیر توهینآمیزی مانند «کره خر» و «توله سگ» و ... کسی را صدا بزنند (به نقل از عطاء)؛
🔸وگرنه در مواردی که شخص لقب خوبی دارد و بدان افتخار هم میکند این نهی اصلا شامل وی نمیشود
📚(مجمع البيان، ج9، ص204 ؛ الميزان، ج18، ص322 ؛ الكشاف، ج4، ص369-370 ؛ البحر المحيط، ج9، ص518 ؛ الدر المنثور، ج6، ص91-92 ).
🔸باید گفت شأن نزولی هم که گذشت موید این معناست؛
🔸و شاهد مهم دیگر آن است که در برخی احادیث توصیه شده که برای خودتان و فرزندانتان کنیه بگذارید و وجهش را این دانستهاند که شخص با این کنیه معروف شود تا دیگر کسی لقب زشتی برای او نگذارد (حدیث۱۷) ؛
🔸و حتی گفته شده يكى از كارهاى مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بعثت تغيير نام افراد و مناطقى بود كه داراى نام زشت بودند (اسد الغابة، ج3، ص76؛ ج4، ص362؛ به نقل از تفسیر نور، ج۹، ص۱۸۶).
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
4️⃣1️⃣ «لا یَسْخَرْ ... وَ لا تَلْمِزُوا ... لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
چرا در دو جمله قبل، از فعل ثلاثی مجرد «لا یسخر ... لا تلمزوا» استفاده کرد، اما در خصوص لقب گذاشتن بر همدیگر، از باب تفاعل؟
🌴الف. «تَنابَزُوا» [باب تفاعل] براى كار طرفينى است؛ [شاید میخواهد نشان دهد] بد صدا زدن، يك طرفه باقى نمىماند، دير يا زود مسئله به دو طرف كشيده مىشود.
📚(تفسير نور، ج9، ص187).
در واقع، وقتی کسی از دیگری عیبی را برملا میکند شاید طرف مقابل نتواند عیبی در او بیابد، اما لقب توهین آمیز گذاشتن بر دیگران هیچ زحمتی ندارد (براحتی میتوان کسی را خر و گاو خطاب کرد)؛ از این رو، عیبجویی لزوما از جانب طرف مقابل تکرار نمیشود اما لقب گذاشتن غالبا با انجام آن از سوی طرف مقابل همراه میشود
📚(مفاتيح الغيب، ج28، ص109).
🌴ب. در مسخره کردن و عیبجویی غالبا یکی از طرفین به این کار مبادرت میکند و باید همو را مواخذه کرد؛ اما در لقب گذاشتن (مخصوصا آنجایی که حالت توهینآمیز بدون سابقهای در شخص باشد؛ مانند به کار بردن تعابیری همچون «کره خر» و ...) افراد خیلی سریع در مقام مقابله به مثل برمیآیند؛ از این رو به طرفین نسبت به این کار هشدار داد، که دلالت ضمنی دارد که اگر طرف مقابل شما به این کار اقدام نمود سزاوار نیست شما به همین روش به او پاسخ دهید.
در واقع، درست است که در بسیاری از شرایط، اگر به کسی ظلم بشود وی حق دارد به اندازه ظلمی که شده مقابله به مثل کند و در این گونه موارد صرفا تذکر داده شده که در مقابله به مثل، از حدی که آنان مرتکب شدند تجاوز نکنید (مثلا در قتال: «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا» (بقره/۱۹۰) یا: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (مائده/۸))، اما به کار بردن القاب توهینآمیز (= فحاشی کردن) به گونهای است که اگر مقابله به مثل شود عموما به ادامه یافتن و شدت گرفتن منجر میشود؛
و از این رو، اقتضا دارد که در اینجا طرفین را از همان ابتدا نهی کنند؛ یعنی حتی اگر طرف مقابل هم چنین کرد، تو نکن.
🌴ج. چهبسا وجهش این باشد که
در اولی (مسخره کردن) با تعبیری که در ادامه آورد («قوم من قوم» و «نساء من نساء») به وضوح بر این وضعیت متقابل اشاره کرد؛
در دومی (عیبجویی) کلمه «أنفسکم» را آورد که در عین حال که به نحوی بر وضعیت متقابل اشاره دارد، دیگران را به مثابه خود شخص در نظر میگیرد و نکته جدیدی اضافه می کند؛
شاید چون دیگر نکتهای نمانده بود، اقتضای بلاغت این بوده که در اینجا دیگر کلمهای ناظر به این وضعیت اضافه نکند و فقط صیغه فعل را دال بر کار طرفینی قرار دهد.
🌴د. ...
@yekaye
#حجرات_11
یک آیه در روز
۱۰۷۶) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ
.
5️⃣1️⃣ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»
و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید
📜حکایت
ابو بصير روایت کرده است:
روزى خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم بعد از اینکه به سن پيرى رسیده بودم. وقتی بر ایشان وارد شدم نفس نفس میزدم. فرمودند: ابومحمد! این نفس نفس زدن چیست؟
گفتم: فدایت شوم. سنم زیاد شده و استخوانهایم سست گردیده و مرگم نزدیک شده است در حالی که نمیدانم سرانجامم در آخرت چه خواهد بود.
فرمود: ابو محمّد! تو چنین حرفی ميزنى؟
عرض كردم: فدايت شوم چرا نگويم؟
فرمود: مگر نميدانى خداوند تبارك و تعالى جوانان شما را گرامى ميدارد و از پيرمردان حيا ميكند!
عرض كردم: چطور جوانان را گرامى ميدارد و از پيرمردان حيا ميكند؟
فرمود:جوانان شما را گرامى ميدارد از اينكه آنها را عذاب نمايد و از پير مردان شما حيا ميكند که از آنان حساب بكشد. خوشحال شدى؟
گفتم: آقا باز هم بفرمائيد؛ اینان به ما لقبى دادهاند كه كمر ما را شكسته و دلهای ما را میرانده و به واسطۀ آن، حاکمان خون ما را حلال ميدانند به واسطۀ حديثى كه فقهاى آنها نقل كردهاند.
فرمود:منظورت لقب رافضى است؟
عرض كردم: بلى.
فرمود: نه به خدا سوگند که آن نام را ايشان براى شما نگذاشتهاند، بلکه خداوند شما را چنین نامید. مگر نميدانى كه هفتاد نفر از بنى اسرائيل در دربار فرعون دين او را پذيرفته بودند؛اما وقتى گمراهی فرعون و بر هدایت بودن موسی ع برایشان معلوم شد فرعون را رفض (رها) كردند و به موسى پيوستند و در ميان سپاه موسى اينها از تمام سپاهيان كوشش بيشتر در عبادت و فعاليت داشتند جز اينكه آنها فرعون را رفض (رها) كرده بودند. پس خداوند به حضرت موسى ع وحى كرد كه اين اسم را در تورات براى ايشان ثبت كن که من اين را ارزانیشان داشتم. سپس خداوند همين اسم را ذخيره نمود تا شما را بدان نامید هنگامی که شما نيز فرعون و هامان و سپاهيان آن دو را رفض (رها) كرديد و پيرو حضرت محمّد ص و آل محمّد ع شديد. خوشحالت كردم؟
گفتم: فدايت شوم باز بفرمائيد...
📚الإختصاص، ص104
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّيلٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي سُلَيْمٍ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْدَ أَنْ كَبِرَتْ سِنِّي وَ قَدْ أَجْهَدَنِيَ النَّفَسُ. فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ؟
فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَبِرَ سِنِّي وَ رَقَّ عَظْمِي وَ اقْتَرَبَ أَجَلِي مَعَ أَنِّي لَسْتُ أَدْرِي مَا أَصِيرُ إِلَيْهِ فِي آخِرَتِي.
فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّكَ لَتَقُولُ هَذَا الْقَوْلَ؟
فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ لَا أَقُولُهُ؟
فَقَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنْكُمْ وَ يَسْتَحْيِي مِنَ الْكُهُولِ؟!
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنَّا وَ يَسْتَحْيِي مِنَ الْكُهُولِ؟
قَالَ يُكْرِمُ الشَّبَابَ مِنْكُمْ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي مِنَ الْكُهُولِ أَنْ يُحَاسِبَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟!
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فَإِنَّا قَدْ نُبِزْنَا نَبْزاً انْكَسَرَتْ لَهُ ظُهُورُنَا وَ مَاتَتْ لَهُ أَفْئِدَتُنَا وَ اسْتَحَلَّتْ بِهِ الْوُلَاةُ دِمَاءَنَا فِي حَدِيثٍ رَوَاهُ فُقَهَاؤُهُمْ هَؤُلَاءِ.
قَالَ فَقَالَ: الرَّافِضَةَ؟
قُلْتُ: نَعَمْ.
قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا هُمْ سَمَّوْكُمْ بَلِ اللَّهُ سَمَّاكُمْ. أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ كَانَ مَعَ فِرْعَوْنَ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَدِينُونَ بِدِينِهِ فَلَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ ضَلَالُ فِرْعَوْنَ وَ هُدَى مُوسَى رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ لَحِقُوا بِمُوسَى فَكَانُوا فِي عَسْكَرِ مُوسَى أَشَدَّ أَهْلِ ذَلِكَ الْعَسْكَرِ عِبَادَةً وَ أَشَدَّهُمُ اجْتِهَاداً إِلَّا انَّهُمْ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى أَنْ أَثْبِتْ لَهُمْ هَذَا الِاسْمَ فِي التَّوْرَاةِ فَإِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُمْ ثُمَّ ذَخَرَ اللَّهُ هَذَا الِاسْمَ حَتَّى سَمَّاكُمْ بِهِ إِذْ رَفَضْتُمْ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا وَ اتَّبَعْتُمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ. فَهَلْ سَرَرْتُكَ؟
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي! ...
@yekaye
#حجرات_11