#سنگ_نوشته:
بعد پرپر شدن برادرت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو و برادرِ #شهید رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست مگر داغ دو شهیدم
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
#شهید_مسعود_شیرمحمدی
ولادت: ۱۳۵۰
شهادت: ۱۳۶۹/۶/۲۶
مزار باصفا: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۹۴، شماره ۱
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
⚘ #زندگینامه_احمد_متوسلیان ⚘
✔
⚪ 'قسمت هفدهم" ⚪
🍁
🍂
🍁
💠 #احمد_متوسلیان فرمانده ای بود که علاوه بر توجّه به روحیات و اخلاق نیروها، به آمادگی رزمی آنها نیز فکر میکرد. "جواد اکبری" در خصوص سختگیریهای #متوسلیان حین آموزش های نظامی نیروها می گوید:
.
《... ما همیشه در کوه ها به دنبال زن ضد انقلاب بودیم. نمی گذاشتیم آنها راحت بخوابند. اطلاعات که به دست #حاج_احمد می رسید، بلافاصله عملیات انجام می شد. گاهی شب ها منطقه ای را محاصره میکردیم. بچّه ها به کوچه و پس کوچه ها و مناطق مشکوک می رفتند و اسلحه پیدا می کردند. نمی گذاشتیم ضد انقلاب راحت در خانه اش بخوابد.
#حاجی صبحهای زود، زمستان سرما بعد از نماز صبح ما را به ارتفاعات مشرف به شهر #پاوه می برد. تا بالای زانو در برف فرو می رفتیم. خودش هم می آمد. به سر قلّه که می رسیدیم، خوشحال می شدیم که دیگر آموزش تمام شده؛
امّا #حاجی میگفت: "نه! حالا باید کلا قبر بروید." او می گفت: "من هم مثل شما هستم؛ امّا من مسئولیتی دارم. اگر نتوانم شما را که به این منطقه آمده اید از نظر نظامی آماده کنم، اگر خدایی نکرده برایتان اتفاق بیفتد من مسئول خواهم بود."
طوری شده بود که خود "پیشمرگهای کرد" به ما می گفتند: "ما که بچّه های کوهستان هستیم، نمیتوانیم اینطور مثل شما از کوه ها بالا برویم. شما چطور اینقدر سریع بالا می روید؟
گفتیم: "ما فرمانده قَدَر قدرتی مثل #حاج_احمد داریم که نمی گذارد راحت باشیم. حتّی در سنندج قبل از رفتن به #مریوان ، صبح و عصر ما را بالای ۱۰ مرتبه به دور زمین صبحگاه می چرخاند و سینه خیز می برد. حتّی از زیر سیم خاردار هم عبور می کردیم.
#حاجی همیشه میگفت: " #کردستان سخت است، باید سختی بکشید تا بتوانید #کردستان را تحمل کنید." بچّه ها از پلههای آهنی بالا می رفتند و پایین میپریدند.》
💎
✔
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #در_هاله_ای_از_غبار (سرگذشت نامه #سردار_بی_نشان #حاج_احمد_متوسلیان ) ، به قلم سردار گلعلی بابایی
📸 معرفی عکس: تابستان ۱۳۶۰، #مریوان، پادگان شهید عبادت - "حاج احمد متوسلیان" در کنار یک درجه دار پناهندۀ عراقی🤗
#کتاب
#کتاب_خوب
#کتاب_شهدا
#کتاب_بخوانیم
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#سردار_سلیمانی_سردار_دلها
🆔 @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببينيد| خاطره رهبر انقلاب از دوران تبعيد در ايرانشهر و برگزاری #هفته_وحدت
@yousof_e_moghavemat
به عادت همیشه ، هر روز یك نفر شهردار ساختمان می شد تا نظافت و شست و شو را بر عهده بگیرد🍃 ؛ اما متاسفانه وقتی نوبت به بعضی ها می رسید تنبلی می كردند و ظرف های شام را نمی شستند از یك طرف گرمای✨ طاقت فرسا و از طرف دیگر وجود حشرات ، حسابی كلافه مان كرده بود ؛ البته هیچ وقت ظرف ها تا صبح نشسته نمی ماند بالاخره كسی بود تا آن ها را بشوید😊 ناراحتی و گله ی من از بعضی از دوستان به گوش #حاجهمت رسید با خودم گفتم این بار #حاجی از شناسایی منطقه بیاید ،تكلیفم را با این قضیه یك سره می كنم آن روز داغ ، شهردار و مسئول ساختمان هم دست به سیاه و سفید نزده بودند 😣همه جا را گند گرفته بود و پشه از سر و روی ساختمان بالا می رفت وقتی #حاجی آمد توجه نكردم كه چقدر خسته و كوفته است هر چی كه دلم خواست ، گفتم او هم دلخور شد و گفت به آن ها تذكر بده ؛ اگر قبول نكردند ، اشكالی ندارد بگذار صبح بشود لابد خسته هستند🙁 راحت بگیر و آن شب كه #حاجهمت به خواب رفت، پشه ها مدام به سر و گردنش می نشستند و او به خودش می پیچید من رفتم و چفیه سیاهم را خیس كردم و آرام روی صورتش انداختم😇 و او آرام گرفت بعد هم كنارش دراز كشیدم و خوابیدم نیمه های شب نیش یك پشه ی سمج مرا از خواب بیدار كرد به كنار دستم كه نگاه كردم ، #حاجهمت نبود به شتاب از اتاق بیرون زدم درست حدس زدم ظرف ها دم در نبودند آرام پیش رفتم در سوسوی نور كسی👀 ظرف ها را می شست چهره اش معلوم نبود ، چفیه ای را به سر و صورتش محكم بسته بود تا شناخته نشود آن ، چفیه ی خود من بود. .☺️🌹
#شهید_ابراهیم_همت
#لشکر_27
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat
شهید حاجی پور فردی متقی ، شجاع و دارای خلاقیت و غیرت وجوانمردی اوهمیشه مثال زدنی بود.
وی بارها پشت سر بسیجیان که در حال نماز خواندن بودند می ایستاد و به آنها اقتدا میکرد،
ایشان در این زمینه میگفتند:
نماز خواندن پشت سر بسیجیان درجه ای دارد که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست .
فرمانده تیپ عمار از لشکر محمد ٢٧محمد رسول الله
#سردارشهید_علیاکبر_حاجیپور
#لشکر_27
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat
💐🍃🌸🍃🌸🍃💐
#طنز_شهدا
#خاطرات_جبهه
خرمشهر بوديم ، آشپز وكمك آشپز ، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا . آشپز ، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها .رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت : بچه ها ! يادتون نره !
آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت . بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون . كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد . تعجب كرد . تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت و رفت . بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود . آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها . زل زدند به سفره . بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگي « ما گشنمونه ياالله ! » ، كه حاجي داخل سنگر شد و گفت : چه خبره ؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت : حاجي ! اينها ديگه كيند ! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي ؟!! .
فرمانده با خنده پرسيد چي شده ؟ آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند !! آشپز داشت بلبل زبوني مي كرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره . حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند ! آشپز نگاه به سفره كرد . كمي چشماشو باز و بسته كرد . با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت : جل الخالق !؟ اينها ديونه اند يا اجنه ؟! و بعد رفت تو آشپزخونه ..
هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند....😁😂😄😃😝😆😀🤣
@yousof_e_moghavemat
قطعا باورتون نمیشه یه موقعی شهید حسن طهرانی مقدم و تیم موشکیاش کل دنیا رو با تولید اولین محصولات راکتی و موشکی «سوخت جامد» تو سال ۶۵ حیرت زده کرد!
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
21 آبان ماه سالروز شهادت پدر موشکی ایران گرامی باد🌹
@yousof_e_moghavemat