💐🌷🌹🌺🌸
#حاج_احمد_و_زیارت_مقام_رأس_الحسین (ع)
⚪️ سعید قاسمی، از افراد شرکت کننده در این مانور می گوید:
...یادم نمی رود مردم آن روز با چه اشتیاقی به طرف بچه ها هجوم می آورند و با گریه و زاری با ما صحبت می کردند. توی حرفهایشان، واژۀ «انتقام» از همه بیشتر شنیده می شد. یک جا زنی سالخورده، از بین جمعیت، اشک ریزان به طرف #حاج_احمد آمد و با گریه به زبان عربی مطالبی را خطاب به حاجی گفت. #حاج_احمد رو کرد به مترجم و از او پرسید: «این خانم چه می گوید؟!»
مترجم ما همینطور که گریه می کرد، جواب داد: «او می گوید ما تنها امیدمان به لشکر محمد (ص) است؛ فقط لشکر محمد (ص) است که می تواند ما را نجات بدهد.»
#حاج_احمد بعد از شنیدن این حرف ها به شدت تکان خورد و به گریه افتاد. باورم نمی شد فرمانده ای مثل حاجی با آن همه اقتدار، اینطور منقلب بشود و اشک بریزد. دیدن اشک های حاجی خیلی برایم عجیب بود. او که تعجب مرا دیده بود، به من گفت: «برادر سعید، ببین! ببین این صحنه ها را...می بینی این مردم چه می گویند؟!»
🔹 آن روز #متوسلیان حال خوشی داشت؛ مخصوصاً وقتی که برای زیارت مقام مقدس #رأس_الحسین_علیه_اسلام رفته بود. علی نیکو گفتار صفا می گوید:
«خُب، ما نیروهای قدیمی #حاج_احمد بودیم؛ یعنی از وقتی که حاجی #مریوان بود، ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیه ای که ما از ایشان دیده بودیم، روحیه ای نظامی و به قول معروف، مقرراتی بود. هرچند در کنار این روحیۀ نظامی گری، از نظر معنوی هم حال خوشی داشت، اما حال آن روز #حاج_احمد ، یک حال دیگری بود. ایشان در کنار #مقام_رأس_الحسین (ع)، مثل این تعزیه خوان ها، همینطور از مقام آن مکان می گفت و اشک می ریخت؛ طوری که با صدای بلند گریه می کرد و می گفت: "برادرها، اینجا رأس #حسین (ع) را به نیزه زدند و عمۀ سادات را به اسیری آوردند؛ اینجا شامیان به اهل بیت امام حسین علیه السلام آن چنان ظلمی روا داشتند که روی تاریخ را سیاه کردند." #حاجی آن روز همینطور می گفت و دور آنجا پابرهنه می چرخید، اشک می ریخت و زار می زد.
پس از مراسم به پادگان برگشتیم و آمادۀ شنیدن سخنرانی #برادر_احمد شدیم.
✅ ادامه دارد...
📔 با اختصار از کتاب ارزشمند و خواندنی #همپای_صاعقه
@yousof_e_moghavemat
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🌺
🌸
💠 #حاج_احمد_و_زیارت_مقام_رأس_الحسین (ع) 🕌
✔
◼
🔹 آن روز #متوسلیان حال خوشی داشت؛ مخصوصاً وقتی که برای زیارت مقام مقدس #رأس_الحسین_علیه_اسلام رفته بود. علی نیکو گفتار صفا می گوید:
✔
«خُب، ما نیروهای قدیمی #حاج_احمد بودیم؛ یعنی از وقتی که حاجی #مریوان بود، ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیه ای که ما از ایشان دیده بودیم، روحیه ای نظامی و به قول معروف، مقرراتی بود. هرچند در کنار این روحیۀ نظامی گری، از نظر معنوی هم حال خوشی داشت، اما حال آن روز #حاج_احمد ، یک حال دیگری بود. ایشان در کنار #مقام_رأس_الحسین (ع)، مثل این تعزیه خوان ها، همینطور از مقام آن مکان می گفت و اشک می ریخت؛ طوری که با صدای بلند گریه می کرد و می گفت: "برادرها، اینجا رأس #حسین (ع) را به نیزه زدند و عمۀ سادات را به اسیری آوردند؛ اینجا شامیان به اهل بیت امام حسین علیه السلام آن چنان ظلمی روا داشتند که روی تاریخ را سیاه کردند." #حاجی آن روز همینطور می گفت و دور آنجا پابرهنه می چرخید، اشک می ریخت و زار می زد.
پس از مراسم به پادگان برگشتیم و آمادۀ شنیدن سخنرانی #برادر_احمد شدیم.
...
✅ ادامه دارد...
⬇️
➡️
📔 با اختصار از کتاب ارزشمند و خواندنی #همپای_صاعقه 📚
🏷
📎
📸 📸 عکس یادگاری رزمندگان در پایان زیارت مقام رأس الحسین علیه السلام با فرمانده شان #حاج_احمد_متوسلیان
۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، دمشق.
📩
🔹 سردار نصرت الله قریب و #جاویدالاثر_تقی_رستگار_مقدم نیز در تصویر حضور دارند.
📥
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#خرمشهرها_در_پیش_است
#زینب_کبری سلام الله علیها
#یا_زینب (س)
@yousof_e_moghavemat