eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 سالروز شهادت سردار بزرگ اسلام، رئیس ستاد #لشکر۲۷ محمّد رسول الله (ص) ، #حاج_عباس_ورامینی شهادت: ۲۸ آبان ۱۳۶۲ ، منطقه #پنجوین ، عملیات #والفجر_چهار @yousof_e_moghavemat
✅ پست ۸۵ 💔 حاج‌عباس ورامینی به‌ شدت مجروح شده است... ⚫️ پس از شهادت اکبر حاجی‌پور؛ فرمانده تیپ یکم عمّار، اینک شهادت مهدی خندان، ضربه‌ی روحی سخت دیگری بر و خصوصاً بسیجیان تیپ عمّار وارد آورد. مع‌الوصف؛ در آن لحظه‌های توفانی، برای به ماتم نشستن در فراق سالار شهید تیپ عمّار مجالی باقی نمانده بود. 🔹️در ساعت ۰۰:۵۵ دقیقه، عباس کریمی در تماس با همت اعلام کرد که مسئله تصرف قلّه ۱۹۰۴ کانی‌مانگا حل شده است و مقاومت مواضع تیربار و دوشکای دشمن درهم شکسته شده است. امّا به خاطر دیر رسیدن گردان صبّار و هم‌چنین عمل ناموفق آن در سمت چپ ۲۷ ، نیروهای تحت فشار شدید دشمن واقع شده‌اند. در ساعت ۱:۲۸ دقیقه بامداد یکشنبه ۲۹ آبان، قلّه ۱۹۰۴ مجدداً توسط دشمن مورد هجوم قرار گرفت. قلّه ۱۹۰۰ هم تصرف شد، ولی به علّت پراکنده‌شدن نیروهای گردان مسلم، تثبیت قلّه خطرساز شد. در ساعت ۲:۲۰ محمدحسین ممقانی؛ مسئول واحد بهداری لشکر۲۷، یکی از غم‌انگیزترین و دلخراش‌ترین گزارش‌های تاریخ لشکر را فرستاد. ؛ رئیس مقتدر ستاد ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ و جان و دلِ همّت... او از ناحیه سر به شدّت مجروح شده و به پشت جبهه منتقل شده بود. 🔻در این ساعات از نبرد سنگین مرحله چهارم عملیات و تبادل آتش سهمگین و بی‌امان دو طرف درگیری که حتی برای لحظه‌ای روی ارتفاعات کانی‌مانگا قطع نشد، دو سردار دیگر از جمع فرماندهان لشکر۲۷ یعنی و جعفر نجفی آشتیانی؛ فرمانده واحد دیده‌بانی توپخانه لشکر۲۷، در خون خویش غوطه‌ور شدند. @yousof_e_moghavemat
🍁 🔥 ❆ ↳ آبان ۱۳۶۲ منطقه عملیاتی والفجر۴ •°•☆•°• 🧍‍♂️ایستاده از چپ: مسعود نیک‌بخت (مسئول مخابرات لشکر)، ، (فرمانده تیپ سلمان، (رئیس ستاد لشکر) و ناشناس. 🧎‍♂️ نشسته از چپ: اسدالله توفیقی (راوی لشکر)، سیدمحمدرضا دستواره (فرمانده تیپ ابوذر) و سیدمحمدباقر موسوی. @yousof_e_moghavemat
🚩 ♡ ☆ روز آخر، مرخصی ۲۴ ساعته از گرفت. با خانواده‌اش خداحافظی کرد و زودتر از موعد هم برگشت. هربار که از درخواست رفتن به خط را می‌کرد، حاجی مسئولیت‌هایش را پیش می‌کشید و اجازه نمی‌داد از قرارگاه فرماندهی، قدمی جلوتر بگذارد. . . . ...اما روز ۲۸ آبان ۱۳۶۲ با همه‌ی روزها فرق داشت. عباس شده بود یک تکّه خواهش و تمنا‌. به گفت: «بهم الهام شده؛ باید بروم...» قسمش داد. اشک ریخت. حاجی او را در آغوش گرفت و با هم گریه کردند. به خوبی می‌دانست معنای این گریه‌ها چیست، لذا دربرابر تمنایش تسلیم شد و همان‌شب به آرزویش رسید و شد. ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat