📙 مصاف در دژهای مرزی 📙
- عقب راندن سه کیلومتری نیروهای تیپ ۲۷ توسط ارتش عراق
- حضور فرماندهان در خط مقدم به علت وضعیت بحرانی در نوک منطقۀ نبرد در دژ
- #متوسلیان در سمت چپ دژ و منطقۀ گردان مقداد ؛ #همّت در سمت راست و در محدودۀ گردان ابوذر و #شهبازی هم در قسمت میانی و در حد فاصل گردان انصارالرسول
🔴 فشار دشمن در #پنجمین_پاتک به حدی مهیب و کوبنده است که #متوسلیان ، تنها راه چاره را در عقب کشیدن تاکتیکی گردان های مستقر بر روی دژ به عمق ۳ کیلومتری و استقرار مجدد آنها برای تشکیل یک خط پدافندی در نقاط قابل دفاع می بیند.
- موفقیت دشمن در عقب راندن ۵ کیلومتری در سمت چپ و ۳ کیلومتری در سمت راست دژ
🔵 تنها گردانی که حتی یک قدم هم عقب نشینی نکرده ، گردان #انصار است که تحت نظارت مستقیم #محمود_شهبازی قرار دارد. همین امر دشمن را ناامید کرده است.
- دفع پنجمین پاتک در ساعت ۱ بعدازظهر روز ۱۷ اردیبهشت؛ ولی هنوز اجرای آتش زرهی و توپخانه ادامه دارد.
- برتری نسبی عراق در درگیری دژ
- درخواست #متوسلیان از #رحیم_صفوی جهت کوبیدن دو کیلومتری کانال آب با کاتیوشا و هلی کوپترهای توپدار
- #ششمین موج پاتک در ساعت ۲ بعدازظهر و تلاش دشمن برای بازپس گیری سرپل از دست رفته بر روی دژ های مرزی
⚠ معضل اصلی : خالی ماندن پهلوی راست گردان انصار بر اثر نرسیدن تیپ ۷ ولی عصر از قرارگاه نصر- یک
🔘 داستان #مجروحیت_حاج_احمد_متوسلیان در مرحلۀ دوم
🔸نصرت الله کاشانی ، مسئول واحد مهندسی تیپ می گوید :
... عصر روز جمعه ، ۱۷ اردیبهشت ۶۱، #حسن_باقری و جناب سرهنگ #حسنی_سعدی فرماندهان قرار گاه عملیاتی نصر، به اتفاق #علی_تجلایی - نمایندۀ تیپ ۳۱ عاشورا ، وارد منطقۀ ما شدند تا ضمن بازدید وضعیت خط و هماهنگی با #حاج_احمد ، محور تصرف شده را به نیروهای نصر-۳ تحویل بدهیم.
... این عزیزان داخل یک سنگر تانک دور هم جمع شدند و سرگرم گفت و گو بودند، اما به دلیل اجرای آتش سنگین توپخانۀ دشمن بر روی منطقه، سنگر تانک ناامن شد. #حسن_باقری پیشنهاد کرد مذاکرات را در محل امن تری دنبال کنند. همه قبول کردند ولی هنوز از سنگر تانک پا به بیرون نگذاشته بودند که یه #گلولۀ_توپ در آن حوالی فرود آمد و یکی از #ترکش های آن، به پای #حاج_احمد اصابت کرد.
🔴 #محمد_دانش_راد؛ معاون دوم فرماندهی گردان مقداد ابن اَسوَد که در صحنه حضور داشته است، داستان مجروح شدن فرمانده تیپ ۲۷ را اینگونه روایت می کند :
... گرد و غبار که فرو نشست، دیدیم #حاج_احمد ترکش خورده و به سختی مجروح شده ؛ #ترکش به زانو و سفیدران پای راست حاجی اصابت کرده بود. از هر طرف، فریاد #یا_ابوالفضل و #یا_امام_زمان بچه ها به هوا بلند شد. داشتیم توی سر خودمان می زدیم. یکدفعه #حاج_احمد سر چرخاند طرف ما و با همان #غیظ معروفش به ما #غضب کرد و گفت : « #ترکش نُقلی اش مال ماست، گریه و زاری آن مال شما؟! بس کنید! » .
بعد هم سریع کمربندش را باز کرد، بالای شریان ران را بست و به هر زحمتی بود، از جایش بلند شد
🔷 ... آنچه که #حاج_احمد به آن #ترکش_نقلی می گفت، #ترکشی بود #قد_کف_دست خودم.
✍ منتظر ادامه داستان باشید...😊
https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📮 #زندگینامه_احمد_متوسلیان 📧
✔
🌸"قسمت بیست و یکم"🌸
⛈
❤
💠 شهر آزاد شده #مریوان ، در ابتدا با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کرد که لازم بود این مشکلات توسط #احمد_متوسلیان و نیروهایش مرتفع شوند. سیف الله منتظری- یکی از همرزمان نزدیک #احمد - می گوید:
🍁
《...برادر #احمد به ما یاد داده بود که برای گرفتن حق مردم مظلوم منطقه به هیچکس باج ندهیم. یادم هست وقتی #مریوان را آزاد کرده بودیم، شهر نه آب داشت و نه برق. مقامات وقت استانداری کردستان هم هیچ دلِ خوشی از مقابله قاطع ارتش و سپاه با احزاب تجزیه طلب منطقه نداشتند. مدام در فعالیتهای ما اخلال گری می کردند. فی المثل یادم هست استانداری اجازه ارسال گازوئیلِ موردنیاز شهر را به شرکت نفت نمی داد. اینجوری کل فعالیت ناوگان مینی بوس رانی، نانواییها، حمامها و ماشین آلات کشاورزی مردم شهرستان #مریوان و حومه آن به مشکل برخورده بود. دست آخر به فرمان #برادر_احمد ، من و رضا دستواره مامور شدیم تا به سنندج برویم و گازوئیل برای مردم بیاوریم. جاده #مریوان به سنندج هم بسته بود. به همین دلیل سوار هلیکوپتر شنوک شدیم و به سنندج رفتیم. وارد استانداری شدیم و از استاندار پرسیدیم: "چرا وضع مریوان اینطور است؟ چرا ارسال سوخت و ارزاق را قطع کردید؟"
😠
او گفت: "نمی دانید چرا؟ همانطور که شما پاسدارها را از #سقز بیرون کردیم، از #مریوان هم بیرون تان می کنیم."
⚠️
من بلند شدم و استاندار را از پشت میزش بیرون کشیدم و با هم دست به یقه شدیم. ما بی خبر به استانداری رفته بودیم؛ اما نمیدانم چطور و از چه طریقی بود که آقای #رحیم_صفوی از جریان باخبر شد. یکدفعه دیدم در باز شد و آقای صفوی آمد داخل اتاق. اول از همه، ما را از هم جدا کرد و به بیرون برد و بعد هم صحبت هایی شد و ما به #مریوان برگشتیم. هنوز به #مریوان نرسیده بودیم که کامیون های حامل ارزاق عمومی و سوخت و گازوئیل به سمت #مریوان سرازیر شدند.
😄
از این قضیه می خواهم نتیجه بگیرم و آن این که اگر #برادر_احمد به ما یاد نداده بود که چگونه از حق مردم دفاع کنیم و اگر او این قدرت را نداشت و آن را به ما انتقال نمیداد، معلوم نبود در آن روزهای بحرانی چه بر سر #مردم_مریوان می آمد.
🤫
🤜
👣
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #در_هاله_ای_از_غبار
#حاجی_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد
#دفاع_مقدس
#استانداری
#استاندار
⬅️ حیف که آدمایی مثل #حاج_احمد نیستن! حیف....
@yousof_e_moghavemat