eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از فتح خرمشهر، وقتی به شهر رفتيم همه روبروی #مسجد_جامع_خرمشهر جمع شده بودند. #حاج_احمد_متوسلیان كه وارد شد، همه صلوات فرستادند. 🔰 حاج احمد گفت: ای كسانی كه بر زمين های #خرمشهر خوابيده ايد، شما جانتان را فدایی كرديد و اين شهر را آزاد كرديد. بعد شروع كرد به نام بردن تك تك بچه ها: #حسين_قجه‌ای، #محسن_وزوايی، #احمد_بابايی، #محمود_شهبازی، #عباس_شعف، #علی‌اصغر_بشکیده و... شانه هایش داشت تکان میخورد. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
به یاد اسطوره صبر و ایثار جانشین ۲۷_محمد_رسول_الله‌‌‌‌‌‌‌‌ﷺ نام پدر: علی اکبر محل تولد: اسلام آباد غرب محل شهادت: سومار، مندلی، پادگان دوله شریف تاربخ تولد: 1338 تاریخ شهادت: 10/7/1361  شهید گرانقدر، ، در تاریخ 1338، در خانواده ای مومن و مذهبی در شهرستان اسلام آبادغرب دیده به جهان گشود. او در همین شهر رشد و نمو کرد و به تحصیل دانش پرداخت و برای طی دوره ی معلمی به تربیت معلم شیراز رفت و مدت سه سال هم در آن شهر تحصیل نمود و سپس به زادگاه خود بازگشت و به حرفه ی مقدس معلمی پرداخت تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و به علت علاقه ی خاصی که به سپاه داشت وارد سپاه پاسداران گردید. در سال های شروع انقلاب، همزمان به خدمت جهادسازندگی هم در آمد. با توجه به اینکه جهاد را بر عهده داشت جاده مهم و استراتژیک ریجاب که بعدها نقش ارزنده ای در پیروزی قوای اسلام علیه دشمن ایفا کرده احداث نموده که مقام معظم رهبری (مدظله العالی ) و رئیس جمهور وقت ضمن بازدید، احداث آن را معجزه خواند. علاقه وافری به کشتی داشت و در سالهای ((57و 56و 60 )) در جام تختی و مسابقات کشتی موفق به کسب مقام شد. وی همراه همیشگی _داریوش_ریزوندی بود به طوری که هرگاه یکی از آنها مسئول بود دیگری جانشین وی می شد. محمود شهبازی در بن_عقیل (ع) حماسه ای جاوید آفرید. هنگامی که نارنجک بعثیون وسط رزمندگان پرتاب شد، برای در امان ماندن دیگران با شکم روی نارنجک خوابید و جان پاکش را تقدیم انقلاب کرد. پیکر مطهر او را در باغ رضوان اسلام آبادغرب به خاک سپرده شد. . ڪلام شهید: "همه مردم باید در هر زمانی‌که کشور نیازمند جهاد و پاسداری است، در راه دفاع از آب و خاک میهن اسلامی تلاش کنند... مردم ایران برای پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از مشکلات و سختی‌ها را تحمل و در راه اعتلای آن جان‌فشانی کردند و این انقلاب همچنان باید تا قیامت توسط مردم پایدار باقی بماند... ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ ۲۷_محمد_رسول_الله‌‌‌‌‌‌‌‌ﷺ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🔎 🏷 ↘️ 👈 قسمت بیست و نهم👉 ✔ 📬 🍁 مهرماه سال ۱۳۶۰ به همراه ؛ فرمانده سپاه شهرستان پاوه و ؛ فرمانده سپاه استان همدان به سفر حج مشرّف شدند. این سه نفر به محض رسیدن، یک تیم تبلیغاتی درست کردند و مدام داخل بعثه ها و چادرهای حجاج کشورهای اسلامی می‌رفتند و با حاجی ها حشر و نشر داشتند. علی رغم آن که اکثر اعضای کاروان بچه های پرشور بودند، ولی و اصلاً عالم دیگری داشتند. اولین اقدام پیدا کردن چند نفر مترجم و افراد مسلّط به زبان‌های عربی و انگلیسی در بین حجاج ایرانی بود. او اصرار زیادی داشت که ما باید با استفاده از این مترجمین به صورت کتبی و شفاهی پیام معنوی انقلاب مان را به حاجیانی که از چهار گوشی دنیا به عربستان آمده بودند، ابلاغ کنیم.😎 📢 💠 بعد از مراجعت از سفر حج، متوسلیان با اشاره به یکی از حوادث جالب و شیرینی که حاصل تیزهوشی به شمار می رفت، به یکی از همرزمانش گفته بود: "...من خیال می کردم خودم آدم جسوری هستم؛ اما پاک روی دستم زده بود.✔ روز تظاهرات حاجیان ایرانی در مکه یک سری از این تصاویر کوچک برچسب دار را توی جیب دشداشه خودش مخفی کرده بود. هر چند لحظه یک بار کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می کرد و در حالی که برچسب را کف دستش مخفی کرده بود، به طرف مامورین پلیس سعودی می‌رفت، دست در گردن آنها می‌انداخت و با آنها معانقه می‌کرد.👀🙋‍♂️ ناغافل می دیدی صدای خنده جمعیت بلند شده! نگو معانقه کردن برای بهانه‌ای بود تا بتواند خیلی راحت تصویر را به پشت کلاه کاسکت سفیدرنگ مامورین پلیس سعودی بچسباند. پلیس‌های بینوا هم که از علت خنده شدید مردم بی خبر بودند، دائم به آنها چشم غرّه می‌رفتند.😄 آن روز با این ترفند زیرکانه، حدود ۵۰-۶۰ نفر از مأمورین قلدر سعودی، ناخواسته و ندانسته به توفیق تبلیغ تصویر مفتخر شدند.😁 _______________________________________________ 📸 معرفی تصویر اول: اواخر مهر ۱۳۶۰، مدینه منوره، دامنه کوه احد ایستاده از راست: (حسین شریعتمداری، ، ناشناس، ، ناشناس) نشسته از راست: (ناشناس، ) 📚 برگرفته از کتابهای جذاب و خواندنی و - با تخلیص و اختصار ۲۷_محمد_رسول_الله 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👈 👉 💎 قسمت سی و چهارم 💠 همزمان نیروهایی از به فرماندهی و سپاه استان همدان به فرماندهی نیز، به سمت جنوب حرکت کردند. سرانجام این کاروان کوچک، در نخستین دقایق سحرگاه جمعه بیست و پنجم دی ماه ۱۳۶۰ در محل اعزام نیروی دزفول اسکان یافتند. چند روز پس از استقرار در دزفول، طبق تدبیر قرار شد، کادرهای اعزامی جهت آشنایی بیشتر با وضعیت خطوط دفاعی جبهه خوزستان و کسب تجربه به محور عملیاتی چزابه اعزام شوند تا از نزدیک در جریان نحوه جنگ در جنوب قرار بگیرند. 📙 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۸۱ 📸 معرفی اطلاعات عکس: دی 1360، اولین لحظات حضور در پادگان . سرداران رضا چراغی _ فرمانده گردان حمزه _ و عباس کریمی _فرمانده اطلاعات عملیات لشکر _ در تصویر دیده می شوند.   🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💐 🚩 1️⃣ در نیمه شب سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۶۱، جلسه فرماندهی، جهت توجیه فرماندهان گردان ها در محل قرارگاه تاکتیکی ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ تشکیل شد. در این جلسه قاسم دهقان؛ از نیروهای اطلاعات عملیات تیپ، ضمن تشریح وضعیت جغرافیایی منطقه محول شده به تیپ ۲۷، به توجیه طرح مانور تیپ برای فرماندهان گردان ها پرداخت که مهم‌ترین فراز سخنرانی ایشان، ۴ کیلومتر حدِ تعیین شده ی محوله به تیپ ۲۷ بود که به دو منطقه دو کیلومتری تقسیم می شد. دو کیلومتر بالا، یعنی جاده مرزی شلمچه - بصره دشت بایِر و دو کیلومتر پایین، یعنی نهر خَیِّن، پوشیده از نخل. 👇 2️⃣ در جمع‌بندی نظریات و تدابیر عملی جهت مانور تیپ ۲۷ در مقطع تکمیلی مرحله سوم عملیات که توسط متوسلیان و محمود شهبازی مطرح گردید، به طور خلاصه این نکات قابل توجه است: ۱- نظریه پیشنهادی ؛ مبنی بر تمرکز دادن ثقل مانور تیپ در عملیات بر روی جبهه عرایض جهت ایجاد رخنه موضعی در خطوط سراسری دشمن. ۲- نظریه پیشنهادی ؛ مبنی بر اجرای مانور همزمان و هماهنگ از سه محور «کانال و نهر عرایض»، «جاده شلمچه تنومه - بصره» و «نهر خَیِّن و شط العرب». 👇 3️⃣ سرانجام پس از یک رشته مباحث فشرده، نظریه پیشنهادی«احمد متوسلیان»مورد تصویب مجموعه فرماندهی تیپ ۲۷ قرار گرفت و فرماندهان جهت اجرای آن، مقدمات کارها را فراهم کرده، کار آماده‌سازی نیروها را پی گرفتند و هشت گردان عملیاتی برای این مرحله ساماندهی شد. 📸 شناسنامه عکس: اول خرداد ۱۳۶۱ ، شب شهادت سردار بزرگ و پرافتخار سپاه اسلام (نفر وسط) ، سمت راست عزیز ، سمت چپ ( سردار نازنین اسلام ) - سنگر تاکتیکی ۲۷💓🥰💓 ✍ امشب، ۱ خرداد ۱۳۶۱ سردار خستگی ناپذیر سپاه اسلام، جانشین شایسته و سلحشور ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ ، فاتح است. به فال نیک می گیرم این شب بزرگ رو که مقارن شده با و هست و همچنین یوم الله و همچنین ایام ماه مبارک رمضان؛ انشاءالله دستگیر همه ما باشن در این دنیا و آن دنیا...⚘🌸🌹 ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 . . ، یار دیرینه‌ی ، از آخرین دیدار خود با او چنین روایت می‌کند: 👋 ...من به واسطه‌ی مجروحیت رفته بودم عقب. روز اول خرداد وقتی به خط برگشتم، بعدازظهر بود. پاهایم مصدوم بود و عصا زیر بغل داشتم. بچّه‌ها داشتند خودشان را برای انجام عملیات نهایی آماده می‌کردند. سراغ حاج محمود را گرفتم؛ مرا با ماشین بردند به موضعی که حاج محمود آنجا حضور داشت. حاجی را آنجا دیدم. با این‌که خیلی با هم صمیمی بودیم، اما آن روز حرکاتش برایم تازگی داشت... هنگام وداع خیلی گرم با هم خداحافظی کردیم و بعد حاجی رو به من گفت: می‌دانی برادر همدانی، می‌خواستم از مال دنیا هیچ‌چیز برایم باقی نماند و خوشبختانه می‌بینم که هیچ‌چیزی هم برایم نمانده است. وصیت‌نامه‌ام را نوشته‌ام و از تو می‌خواهم از بچّه‌های سپاه همدان برایم حلالیت بطلبی. 💖 خُب، شنیدن این حرف‌ها علی‌الظاهر طبیعی به نظر می‌رسید. معمولاً قبل از هر عملیات، بچّه‌ها از هم خداحافظی می‌کردند. حلالیت می‌طلبیدند، وصیت‌نامه می‌نوشتند و خودشان را برای آماده می‌کردند؛ اما حاج محمود اصلاً یک حال و هوای دیگری پیدا کرده بود. 💓 تا حوالی عصر آنجا بودم. موقع نماز شد. حاجی بلند شد و با یک طمأنینه‌ای، بیرون از سنگر و در شرایطی که نزدیک خط دشمن بودیم، نمازش را خواند و بعد به سیاق معمول خودش، قرآن جیبی کوچکی را که در جیب پیراهن داشت، درآورد. خیلی با سوز نشست و قرآن خواند. بعد از تلاوت، اشک‌هایش جاری شد و گریه کرد. ✔ عملیات شروع شد. از همان اوایل شروع نبرد، دشمن آتش سنگینی روی منطقه‌ی خیّن می‌ریخت. ساعت چند بود، نمی‌دانم؛ ولی آفتاب خیلی بالا آمده بود. در حین پیشروی ستون نیروهای ما، بر اثر انفجار گلوله‌ی خمپاره دشمن، یکی از بسیجی‌ها مجروح شد و بچّه‌های دیگر چون در حال پیشروی بودند، فرصت رسیدگی به او را پیدا نکردند. حاج محمود که در همان‌جا توی سنگر مستقر بود و عملیات را هدایت می‌کرد، با شنیدن ناله‌ی آن مجروح از سنگر خارج شد و از خاکریز جلو رفت تا آن مجروح را به عقب بیاورد که ناگهان... موشک کاتیوشایی در کنار ایشان به زمین اصابت کرد و منفجر شد. 🚩 بدین‌ترتیب، روح پاک دانشجوی مسلمان پیرو خط امام، فرمانده محبوب سپاه استان همدان، قائم‌مقام رشید ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ و بازوی قدرتمند ، مهندس محمود شهبازی دستجردی با چشمانی دوخته شده به گلدسته‌های مسجد جامع خرّمشهر، به آسمانها پر کشید. ⚘ 💐 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🔎 🔍 🚩 🇮🇷 ✅ 1️⃣ بدین ترتیب مسئولین محور عملیاتی ۲۷ در مرحله سوم به شرح زیر اعلام شدند: ۱- محور سلمان، مامور به تصرف و تثبیت منطقه تا اروندرود به فرماندهی . ۲- محور محرّم، مامور به تصرف و تثبیت جاده شلمچه - خرّمشهر به فرماندهی . ✔ 2️⃣ با وقت بسیار محدود ۴۸ ساعته، بالاخره با تلاش‌های فراوان دو عنصر فوق العاده شجاع و از جان گذشته واحد اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ یعنی سعید قاسمی و بهرام میثمی(با تن مجروح)، یک گذرگاه به عرض یک و نیم متر شناسایی شد و خبر آن همّت و محمود شهبازی را به وجد آورد و همه نگرانی فرماندهان تیپ ۲۷ را برطرف کرد. ✔ 3️⃣ خلاصه طرح پدافندی عراق از خرّمشهر: ✍ الف) مقاومت و پایداری در سنگر تا آخرین گلوله و نفر دنبال شود. ب) به محض ایجاد رخنه در یکی از مواضع، تیپ ۳۳ نیروی مخصوص موظّف است فوراً با آن مقابله کند. ج) چنانچه رخنه گسترده بود و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص قادر به مقابله با آن نبود، به ترتیب لشکر و سپاه سوم نیروی احتیاط خود را وارد عمل می کند. ✔ 4️⃣ بعد از گذشت ۴۵ دقیقه (از ساعت ۲۱:۳۰تا ۲۲:۱۵) روز شنبه اول خرداد ۶۱، نیروهای گردان تخریب تیپ ۲۷ به فرماندهی جعفر جهروتی زاده، با گشودن گذرگاهی از وسط میدان مین گسترده دشمن به نقطه رهایی بازگشتند. دیگر زمان حرکت گردان ها از نقطه رهایی فرا رسیده بود... ↘️ ↪ @yousof_e_moghavemat
☎️ 📞 ✔ 🎧 پنجشنبه‌ نهم اردیبهشت ۱۳۶۱ تماس بی‌سیم (فرمانده تیپ) (جانشین) 😉 ❤ متوسلیان: سلمان، سلمان، هاشم! شهبازی: هاشم، سلمان، به گوشم. متوسلیان: سلمان، احمد هستم، وضعیت؟ شهبازی: حاجی‌جان، کارها در مجموع خوب دارد جلو می‌رود. ما این [نیروهای گردان] حمزه را فرستادیم آن طرف. انصار هم دارد می‌رود و... متوسلیان: ببینید، این قضیه [انتقال نیروها با قایق به ساحل غربی کارون] دارد زیادی طول می‌کشد. متوجه هستید؟ شهبازی: خب، چه کار کنیم؟ چیز (قایق) کم داریم. چه جوری بگویم؟ قضیه، قضیه‌ی یک مویز و چهل قلندر است حاجی! می‌فهمی که! متوسلیان: بله، بله، می‌فهمم؛ اما شما هم سعی کنید مطلب سریع تمام بشود. الآن حسن [باقری] هم روی این مسئله تاکید داشت. شهبازی: ما آنچه که در توان ما هست، داریم انجام می‌دهیم. باقی آن دیگر با خداست. متوسلیان: بله، بله، دیگر چاره‌ای نداریم. شهبازی: با من فرمایشی ندارید؟ متوسلیان: موفق باشید. اگر سرتان شلوغ است، بگویید برادر همدانی به جای شما با من تماس داشته باشد. شهبازی: چشم، چشم. ☘ 🌸 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
. به یاد اسطوره حزب الله فرمانده گمنام فتح . در دی ماه ۱۳۶۰ به همراه چند تن از پاسداران سپاه انقلاب اسلامی استان همدان به جنوب رفته و از بدو تشکیل ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ در سمت قائم مقام فرماندهی تیپ منصوب شد. وی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله در شرکت نمود و در همین سمت در اندکی پیش از در ۲خرداد ۶۱ به فیض شهادت نائل آمد. . بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‌ : حالا به عنوان نمونه، چون نام و یاد شهیدان هم در این جلسه بر زبان دوستان رفت، من هم عرض بکنم همین سردار عالی‏مقام، جاوید نشان، آقای که من از نزدیک این مرد برجسته را می‏شناختم و کار او، روحیه‏ی او و تلاش او را دیده‏ام و او یکی از برجستگان دفاع مقدس بود- به نظر من بخصوص شما جوان‏های عزیز، شرح حال این برجستگان را که خیلی درس‏ها به ما می‏آموزد، بخوانید؛ خصوصاً در آن بخشی که مربوط به عملیات این سردار عزیز هست؛ چه در غرب، چه در فتح المبین، چه در بیت‏ المقدس- و نام این که به طور متصل با این مرد بزرگ همراه است، این‏ها از افتخارات بزرگ و از متخرجین این دانشگاهند.۱۳۸۷/۰۹/۲۴ . . 🔰 درباره شهید حاج محمود شهبازی می‌گوید: برادرمان ، دانشجوی سال چهارم دانشگاه علم و صنعت بود و رشته صنایع می‌خواند. در آن ایام ایشان مسئول سپاه همدان بود و فرماندهی جبهه قراویز در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب را به عهده داشت می‌توانم به جرات بگویم که ایشان از اول جنگ در تمام نبردهایی که علیه ارتش عراق در جبهه غرب انجام می‌گرفت، شرکت داشت. به جای اینکه توی سپاه استان بنشیند و پشت میزهای آنچنانی همیشه در جبهه بود و در حال جنگ. . @yousof_e_moghavemat
🥰 ☆ ♡ «...این‌ها خیلی به هم علاقه‌مند شدند. حالا تا جایی که در خاطرم مانده، از فحوای صحبت‌های کاملاً مشخص بود که عجیب شیفته‌ی شده است. خودش می‌گفت: به واقع برادرمان یک انسان برجسته و درخشان است. فرمانده مدیر و مدبری است. او آدمی است که در بیان و عمل به حکم حق، ملاحظه‌ی هیچ شخص یا گروهی را نمی‌کند و اهل مداهنه و معامله بر سر حق نیست. به هم خیلی ارادت پیدا کرده بود، چه این‌که بعدها دیدیم این ارادت و محبّت دوطرفه بوده و هم به او خیلی محبّت دارد. همّت معمولاً محمود را با عنوان مخاطب قرار می‌داد و می‌گفت: حاج‌شهبازی، عزیزم، ما شما را خیلی دوست داریم. محمود هم در جواب به او می‌گفت: همّت‌ جان، ما هم شما را دوست داریم. اصلاً عالمی داشتند در مودت و دوستی، که در تمام عمرم دیگر مثل و مانند آن را، نه دیدم و نه از کسی شنیدم...» 📚 به نقل از سردار در کتاب ارزشمند و خواندنی صفحه ۲۳۹ و ۲۴۰ ♡ ☆ 📸 از سمت راست: سرداران: ، و @yousof_e_moghavemat
😎 💢 💥 💯 «...به عنوان یک معترضه‌ای همین‌جا بگویم، اصولاً خیلی پرجاذبه بود. انگار اصلاً در وجود این مرد دافعه نبود. حتی یک بار ندیدم برخورد خشنی با کسی داشته باشد. چرا، تند می‌شد، ولی در تندی هم خیلی خوددار و صبور بود و کماکان به طرفِ عتابِ خودش و خطاب می‌کرد. که هیچ. در هر ۲۴ ساعت حداقل یکی دو نوبت بایستی دادی می‌زد و به قول معروف گرد و خاک می‌کرد! تند بود. ، جاذبه‌اش بیش از دافعه‌اش بود، منتها در جنبه‌ی دفعی، هیچ از کم نمی‌آورد. خیلی قاطع و تند برخورد می‌کرد. خودم در مورد هر سه این بزرگواران در دوران تشکیل ۲۷ و نبردهای فتح‌مبین و الی‌بیت‌المقدس، به دفعات شاهد این نحوه برخوردهای‌شان بودم. در یک کلام، کلاً یک انسان جلالی و بامهابت بود. مهابت و ملاطفت را با هم داشت و یک انسان جمالی؛ اهل ملاطفت و جاذبه بود...» 《》 《》 📚 به نقل از ، سردار در کتاب ارزشمند و درخشان - صفحه ۲۴۰ @yousof_e_moghavemat
😰 ☆ ♡ وقتی فرمانده سپاه همدان شد، خیلی مقتدرانه با شورش‌های مسلحانه‌ی منافقین برخورد کرد. منافقین اعلامیه داده بودند که روزی ۳۰ ترورِ انقلابی انجام خواهیم داد. مشخصاً خیابان بوعلی، پاتوق عمده‌ی طرفدارانِ منافقین بود. هر روز عصر، ملبّس به لباس سپاه، می‌آمد و نیروهایش را با لباس فرمِ سپاه راهی خیابان‌ها می‌کرد. آن‌قدر از خودباختگی نفرت داشت که حتّی اجازه نمی‌داد اعضای سپاه محاسن‌شان را کوتاه کنند و یا حین خروج از سپاه، لباس پاسداری را از تن درآورند. خودش جلو می‌افتاد و با نیروهایش، توی خیابان‌های ناامن شهر قدم می‌زد. هدفِ ضدانقلاب، مرعوب کردنِ انقلابیون بود. هدفِ ، عقیم کردنِ سیاستِ ارعابِ تروریست‌ها... و سرانجام این بود که طلسم ارعاب تروریست‌ها را شکست و آن‌ها را ناکام گذاشت... 🚩 🌤 🏷 از کتاب ارزشمند و خواندنی با تخلیص و اختصار. ☆ ♡ سردار @yousof_e_moghavemat