#روز_موعود
🔶 به گفتۀ شاهدان عینی، در این ایّام، #متوسلیان هرگاه فرصتی به دست می آورد، از غوغای جمع یاران می گریخت، خود را به #زینبیه می رساند و در کنجی از خلوت #حرم ام المصائب (س)٬ ساعاتی به نماز و راز و نیاز با حضرت حق مشغول می شد. احمد حمزه ای؛ از کادرهای یگان ذوالفقار، قصّۀ #آخرین_زیارت شبانۀ #متوسلیان در #حرم مطهّر حضرت #زینب (س) را این گونه بازگو می کند :
...توی #حرم خانم #زینب (س)، یک گوشه ای نشست و تا وقت #اذان یک روند #نماز خواند، #دعا و مناجات خواند و #اشک ریخت. دورادور مراقبش بودیم. اصلأ این #حاج_احمد ، حاج احمدِ همیشگی نبود. صدای اذان صبح که توی #حرم پیچید، داشتیم آماده می شدیم تجدید وضو کنیم برای نماز صبح، که دیدیم #حاجی با نگاهی متعجب و حیرت زده آمد طرفمان و گفت : «شما هم او را دیدید؟»
پرسیدیم : « چه کسی را می گویید؟»
#حاجی انگار فهمید ما چیزی ندیده ایم.گفت: « همان #سپاهی را می گویم.»
#حاجی گفت: «از سر شب مشغول نماز بودم.دلم خیلی گرفته بود. سیمای بچّه هایی که رفته بودند، خصوصاً هوای #محمد_توسلی دست از سرم برنمی داشت. سرانجام به جدّۀ سادات متوسل شدم، بلکه ایشان عنایتی و نظری در کارم بفرمایند. همین حالا که صدای اذان توی #حرم بلند شد، ناغافل دیدم آن #سپاهی آمد کنارم ایستاد و گفت :
برادر #احمد، فردا همان #روز_موعود است، بی تابی نکن. به پایان انتظارت، مدّت زیادی باقی نمانده!
📔 منبع : کتاب #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۹۶
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat