eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
🙂 ❤ ❤ ✔ 🌸 ↩ ↪ 🔍 📷 🌄 بزرگتری کوچکتری حالیش بود. هرچه پافشاری کردم جلو بنشیند، زیر بار نرفت. از ب بسم اللهِ حرکت، صدقه جمع کرد که به سلامت برسیم. انداختیم از جاده سمنان رفتیم؛ جاده تا . گِلی از دستش نمی افتاد. مدام می گفت. در آسایشگاه، توی یک اتاق افتادیم، تخت ها هم بغل هم. بعد از کلاس و نماز ظهر دیگر آقامحسن را نمی دیدم. می گفتم: "تو حرم چیکار می کنی؟ نه ناهاری، نه شامی. بیا یه چیزی با هم بخوریم." می گفت: "حالا یک چیزی پیدا میشه برای خوردن." هر بار از خواب بلند می شدم، می دیدم روی تخت خالی است. پرسیدم: "کسی رو تو داری؟" گفت: "آره اینقدر از این رفقا پیدا میشن که نگو." یکی دو شب با همین فرمان رفت جلو. دلم تاب نیاورد. قسمش دادم: "خداوکیلی بگو، این همه وقت چیکار می کنی تو حرم؟" بغض راه گلویش را گرفت: "میاد روزی که حسرت این لحظه ها رو بخوریم." توی خلوتیِ سحر، گوشه ای می خواند؛ با گردن کج. مثل ابر بهار در نماز شبش اشک می ریخت. می خواستم توی کارش سر در بیاورم: "خسته نمیشی؟" چشمانش برق زد: "اینقدر برام شیرین و لذت بخشه که نگو." از بازار رد می شدیم. خانم بی حجابی را دید. سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم! جلوی حجابت رو رعایت کن." با آرنج زدم به پهلویش: "ما رو می‌گیرن تا حد مرگ می زنن!" کوتاه بیا نبود: "آدم باید ش سرجاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خونه نیست!" پایش را کرد توی یک کفش. سر حرفش ایستاد که موج های آبی!!! بیا نیست. - من اومدم مشهد فقط برای خودم تازه شاکی هم بود که با این کارها، چهره مذهبی را خراب کرده اند و مردم را از غافل می کنند. خودمانی تر که شدیم، گفت: "از خدا و یک خواسته دارم، می خوام تو راه بشم. مکثی کرد و سرش رو انداخت پایین... 📚 از کتاب بسیار زیبا و خواندنی ؛ روایت هایی از زندگی راوی: غلامرضا عرب، همکار شهید. 🆔 @yousof_e_moghavemat