🌺 #مبادله_جنازه_شهید_محسن_حججی 🌺
...برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟!»
خیلی به هم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم، سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟»
به کاور اشاره کردم که مگر اون مسلمون نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تندتند حرف هایم را ترجمه کرد.
داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده اند «القائم»، بپرسید.
فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم کجای اسلام می گوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟
نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!»
پرسیدم: «به چه جرمی؟»
بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد:
«از بس حرصمون رو درآورد، نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود...!»
📚 برشی از کتاب #سربلند : روایت هایی از زندگی
#شهید_محسن_حججی ، به نقل از مهدی نیساری (همرزم شهید)
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#پست_ویژه 🙂
❤ #شهدا_امام_رضا_را_خیلی_دوست_داشتند ❤
✔
🌸
↩ #شهید_محسن_حججی ↪
🔍
📷
🌄 بزرگتری کوچکتری حالیش بود. هرچه پافشاری کردم جلو بنشیند، زیر بار نرفت. از ب بسم اللهِ حرکت، صدقه جمع کرد که به سلامت برسیم. انداختیم از جاده سمنان رفتیم؛ جاده #حرم تا #حرم. #تسبیح گِلی از دستش نمی افتاد. مدام #ذکر می گفت.
در آسایشگاه، توی یک اتاق افتادیم، تخت ها هم بغل هم. بعد از کلاس و نماز ظهر دیگر آقامحسن را نمی دیدم.
می گفتم: "تو حرم چیکار می کنی؟ نه ناهاری، نه شامی. بیا یه چیزی با هم بخوریم." می گفت: "حالا یک چیزی پیدا میشه برای خوردن."
هر بار از خواب بلند می شدم، می دیدم روی تخت خالی است.
پرسیدم: "کسی رو تو #حرم داری؟"
گفت: "آره اینقدر از این رفقا پیدا میشن که نگو."
یکی دو شب با همین فرمان رفت جلو. دلم تاب نیاورد.
قسمش دادم: "خداوکیلی بگو، این همه وقت چیکار می کنی تو حرم؟"
بغض راه گلویش را گرفت: "میاد روزی که حسرت این لحظه ها رو بخوریم."
توی خلوتیِ سحر، گوشه ای #زیارت_نامه می خواند؛ با گردن کج. مثل ابر بهار در #قنوت نماز شبش اشک می ریخت.
می خواستم توی کارش سر در بیاورم: "خسته نمیشی؟"
چشمانش برق زد: "اینقدر برام شیرین و لذت بخشه که نگو."
از بازار رد می شدیم. خانم بی حجابی را دید. سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم! جلوی #امام_رضا حجابت رو رعایت کن." با آرنج زدم به پهلویش: "ما رو میگیرن تا حد مرگ می زنن!"
کوتاه بیا نبود: "آدم باید #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر ش سرجاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خونه #امام_حسین نیست!"
پایش را کرد توی یک کفش. سر حرفش ایستاد که موج های آبی!!! بیا نیست.
- من اومدم مشهد فقط برای خودم #امام_رضا
تازه شاکی هم بود که با این کارها، چهره مذهبی #مشهد را خراب کرده اند و مردم را از #حرم غافل می کنند.
خودمانی تر که شدیم، گفت: "از خدا و #امام_رضا یک خواسته دارم، می خوام تو راه #امام_حسین #شهید بشم. مکثی کرد و سرش رو انداخت پایین...
📚 از کتاب بسیار زیبا و خواندنی #سربلند ؛ روایت هایی از زندگی #شهید_مدافع_حرم #محسن_حججی
راوی: غلامرضا عرب، همکار شهید.
#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی_الرضا
#شهدای_مدافع_حرم
#شهیدان
#شهدا
🆔 @yousof_e_moghavemat
💔
بعضی وقتها چای یا شکلات تعارفش میکردم، میگفت: میل ندارم.
یادم می افتاد که امروز دوشنبہ است یا پنجشنبه، اغلب این دو روز را #روزه می گرفت.😉
چشـم هایـش نافـذ و پـرنور بود✨
همہ گردان میدانستند محسن اهـل #نماز و #گـریـههای شبـانـه اسـت.
#شهید_محسن_حججی
@yousof_e_moghavemat
📚
#معرفی_کتاب
📙
▫️ عنوان کتاب: #سربلند
(روایت هایی از زندگی #شهید_محسن_حججی )
▫️ نویسنده: محمد علی جعفری
▫️ ناشر: انتشارات شهید کاظمی
▫️ نوبت چاپ: هفتم ، ۱۳۹۷
▫️ قیمت: ۲۵۰۰۰ تومان
▫️ تعداد صفحه: ۳۶۳
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی: خداوند، بعضی وقت ها برای تبلیغ یک چیزی، برای بزرگ دادن عظمت یک موضوعی، یک حادثه را می آفریند.
این شهید حججی، برای عظمت بخشیدن به همهی عظمت های دفاع از حرم بود.
#استوری
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_محسن_حججی
@yousof_e_moghavemat
چهار سال گذشت...
به نام نامی سَر بسمه تعالی سَر
بلند مرتبه پیکر بلند بالا سَر
#شانزدهم_مردادماه
◾️سالروز اسارت شهید محسن حججی توسط نیروهای داعشی
#شهید_محسن_حججی 🌷
@yousof_e_moghavemat
💐 امروز ۱۸ مرداد ماه #سالروز_شهادت #مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_خوش_محمدی و #شهید_محسن_حججی گرامی باد
این شهدای عزیز را بیشتر بشناسیم...(تصاویر مشاهده شود)
@yousof_e_moghavemat
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن_گرافی
🎥 ماجرای دیدار تاریخی حاج قاسم با شهید حججی...
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_محسن_حججی
@yousof_e_moghavemat
🌷یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم.
🌷گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام.گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی.
قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
✍حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک
#شهید_محسن_حججی
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهیدِ عزیز
🔹#شهید_قاسم_سلیمانی:
نحوۀ شهادت شهید حججی، یک نمونه کوچکی بود از آن همه مصیبت بسیار عظیم و بزرگی که در کربلا اتفاق افتاد.
۱۸ مرداد، #سالروز_شهادت #شهید_محسن_حججی
@yousof_e_moghavemat