🌸 #فتح_المبین 🌸
📄
قسمت چهارم
🔵 سرانجام ساعت ۴ بامداد روز دوشنبه، دوم فروردین ۱۳۶۱ ، دستور یورش به مواضع توپخانۀ سپاه چهارم دشمن توسط #حاج_احمد_متوسلیان به فرماندهان گردان های #حبیب ، #حمزه و #سلمان ابلاغ شد.
رزمندگان این سه گردان در پی یک درگیری برق آسا، مقر توپخانۀ سپاه چهارم ارتش عراق در ارتفاعات #علی_گره_زد را به همراه تمامی آتشبارهای آنجا، یکجا به تصرف خویش درآوردند.
غنائم این فتح آسمانی عبارت بودند از: ۱۸۰ قبضه توپ، شامل ۸ قبضه توپ دوربُرد ۱۸۳ میلیمتری که دشمن با آنها ناجوانمردانه ۱۸ ماه متمادی، مردم شهرهای بی دفاع #دزفول و #شوش را زیر آتش می گرفت؛ همچنین، ده ها قبضه توپ ۱۲۲ و ۱۳۰ میلیمتری، همراه با تعداد کثیری زاغه های مملو از مهمات این توپخانۀ مجهز.
با سر زدن خورشید روز دوم فروردین، بلافاصله #حاج_احمد به همراه فرماندۀ قرارگاه عملیاتی #نصر ؛ #حسن_باقری ، جهت بررسی و مشاهدۀ وضعیت معجزه آسای نبرد، روانۀ مواضع تازه تسخیر شدۀ نیروهای تیپ شدند. یکی از رزمندگان گردان سلمان از آن لحظات اینچنین روایت می کند:
«... صبح روز دوم عید، بعد از آزادسازی ارتفاعات #علی_گره_زد ، من به عنوان #بیسیم_چی برادر #حسین_قجه_ای ؛ فرماندۀ گردان سلمان در منطقه حضور داشتم. در مجاورت ما، گردان های حبیب و حمزه بودند. خبر رسید که #حاج_احمد با #حسن_باقری ، سوار یک استیشن سفید لندرور، آمده اند برای بازدید، منتها اول رفته اند به موضع گردان حمزه.
این خبر که به گردان ما رسید، بچه ها غوغا کردند. دم به دقیقه به #حسین_قجه_ای فشار می آوردند که چرا #حاج_احمد نیامده به ما سر بزند؟ بچه ها فقط می خواستند یک نظر «حاج احمد» را ببینند.
به ناچار با #قجه_ای رفتیم بغل جادۀ «عین خوش - دزفول» و کنار یک پل، #حاج_احمد را پیدا کردیم. حسین، #حاجی را کنار کشید و گفت: « #حاجی ! تو رو خدا بیا و سری به بچه های ما بزن.»
#حاج_احمد گفت: «خاطر جمع باشید، میام.»
حسین گفت: «نه! همین الآن بیا. این بچه ها منو ذله کردن!»
بالاخره #حاجی رضایت داد و آمد. وقتی رسیدیم، هنوز از ماشین پیاده نشده بود که بچه ها ریختند دور ماشین. #حاج_احمد که به دستگیرۀ درِ ماشین چسبیده بود، دیگر نتوانست در مقابل آن همه فشار مقاومت کند. به زور از ماشین جدایش کردند، بغلش کردند، بوسه بارانش کردند. بعد روی دست بلندش کردند و پی در پی برای سلامتیش صلوات فرستادند.
قجه ای به شوخی به من گفت: «این بچه تهرونیا چقدر بیکارن!» 😂
👈 با اختصار از #آذرخش_مهاجر
ادامه دارد...
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#عملیات_فتح_المبین
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🌸 #فتح_المبین 🌸
🚩
"قسمت پنجم"
🔵 #حاج_احمد_متوسلیان در اوج محبوبیت نیز، همان جنگاور متواضع و #بسیجى سیرت همیشگى باقى ماند. سردار دلاور #تیپ_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)٬ این فتح فخرآفرین را نه ناشى از تدبیر راهگشاى خویش، بلكه به حق، حاصل عنایت و لطف قادر متعال به بندگان خالص #بسیجى اش مى دانست و هم از این رو، با كفّ نفس و سلاح تواضع، به جنگ وساوس شیطانى ناشى از غرور چنین پیروزى بزرگى شتافت.
✅
«... تازه به قرارگاه فرعى نصر۲ رسیده بودیم و خیلى مشتاق بودم كه #حاج_احمد را ببینم. داشتم به طرف قرارگاه مى رفتم كه صحنۀ عجیبى را مشاهده كردم. در آن خلوت بعدازظهر كه همه توى سنگر بودند، دیدم #حاج_احمد كنار تانكر آب نشسته و با یك دقت عجیبى، سرگرم شستن ظرف هاى غذاى بچه هاى قرارگاه است... خیلى تعجب كردم. آدم قََدَرى مثل #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ تیپ ۲۷ محمد رسول اللّه (ص) و مسئول قرارگاه فرعى نصر۲ دارد كاسه بشقاب مى شوید! ... #حاجى غرق كار خودش بود. بلا فاصله دست به كار شدم. دوربین قراضه ام را آماده كردم و تا به خودش بجنبد، سریع او را در حال ظرف شستن غافلگیر كردم و عكسش را گرفتم.»
💎
به لطف امدادهاى ربوبى، ایثار رزمندگان و همچنین فرماندهىِ درخشان #حاج_احمد، مرحلۀ اول #عملیات_فتح_المبین المبین، با پیروزى قاطع تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در جبهۀ نصر به پایان رسید.
حاصل كار براى #حاج_احمد و همرزمان سلحشور او در جبهۀ نصر، در خاتمۀ مرحلۀ اول عملیات از این قرار بود:
ارتفاعات استراتژیك #على_گره_زد، #شاوریه ، «مقر توپخانۀ سنگین سپاه چهارم ارتش عراق» در این منطقه، «سه راهى و ارتفاعات نادرى» آزاد شدند و بدین ترتیب، صد درصد اهداف تعیین شده در این مرحله، به تصرف رزمندگان تیپ محمد رسول اللّه (ص) درآمد.
#حاج_احمد و دیگر سرداران #تیپ_۲۷ با خاتمۀ دومین مرحلۀ عملیات كه این بار نیز با پیروزى سپاه اسلام به پایان رسید، به سرعت آمادۀ اجراى مرحلۀ سوم عملیات فتح المبین شدند.
📒 برگرفته از کتاب #آذرخش_مهاجر
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#دفاع_مقدس
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر_۲۷
#فرماندهان_لشکر_۲۷
#سردار_دلها
http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
📚 #پهلوان_گود_گرمدشت 📕
📑
📓
🔵 «...سرانجام رسیدیم به منطقۀ معروف #علی_گره_زد ؛ جایی که توپخانۀ سپاه چهارم دشمن در آن مستقر بود. از آنجا که می بایست تا نزدیک موضع توپخانه جلو می رفتیم و این کار وقت گیر بود، قطعاً برگشتن ما با روشن شدن هوا مصادف می شد. به همین جهت، بعد از انجام کار ناچار شدیم به دلیل نزدیکی فجر صادق، خودمان را در یک سنگر خالی تانک مخفی کنیم؛ با این امید که شب بتوانیم مسیر طی شده را به عقب برگردیم. با روشن شدن هوا، نگاهی به مواضع توپخانه انداختیم و حتی توانستیم توپ های داخل یکی از این مواضع را بشماریم. خودم حدود بیست و هفتم عراده توپ را شمارش کردم.از آنجا که ما یک مقدار از آب قمقمه هایمان را در مسیر مصرف کرده و با مابقی آن برای نماز صبح وضو گرفته بودیم، وقتی خورشید به وسط آسمان رسید، دیدیم برای وضو گرفتن، حتی یک قطره آب هم نداریم. یادش بخیر، #حسین_قجه_ای ؛ فرمانده #گردان_سلمان ، با آن سر نترسی که داشت، بلند شد و سه تا از قمقمه های خالی بچه ها را برداشت، با یک جست از چالۀ تانک بیرون پرید و رفت کنار تانکر آب عراقی ها و با خونسردی حیرت آوری که اصلاً قابل وصف نیست، یکی یکی قمقمه ها را پر کرد و آورد. #حسین_قجه_ای چنان خونسرد رفت و برگشت که همه متحیر شدیم. حتی عراقی ها هم از بالای تپه او را می دیدند؛ منتها فکر کرده بودند لابد #حسین هم یکی از نیروهای خودشان است...»
✉
✔
⏪ برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #پهلوان_گود_گرمدشت ( سرگذشت نامۀ اسطورۀ مقاومت سردار #شهید_حسین_قجه_ای ) به نقل از همرزم ایشان سردار جهفر جهروتی زاده
#کتاب_شهدا
#دفاع_مقدس
#لشکر۲۷_محمد_رسول_الله
#محرم_آمد
#کتاب
#کتاب_بخوانیم
#کتاب_خوب
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌸 #فتح_المبین 🌸
📄
قسمت چهارم
🔵 سرانجام ساعت ۴ بامداد روز دوشنبه، دوم فروردین ۱۳۶۱ ، دستور یورش به مواضع توپخانۀ سپاه چهارم دشمن توسط #حاج_احمد_متوسلیان به فرماندهان گردان های #حبیب ، #حمزه و #سلمان ابلاغ شد.
رزمندگان این سه گردان در پی یک درگیری برق آسا، مقر توپخانۀ سپاه چهارم ارتش عراق در ارتفاعات #علی_گره_زد را به همراه تمامی آتشبارهای آنجا، یکجا به تصرف خویش درآوردند.
غنائم این فتح آسمانی عبارت بودند از: ۱۸۰ قبضه توپ، شامل ۸ قبضه توپ دوربُرد ۱۸۳ میلیمتری که دشمن با آنها ناجوانمردانه ۱۸ ماه متمادی، مردم شهرهای بی دفاع #دزفول و #شوش را زیر آتش می گرفت؛ همچنین، ده ها قبضه توپ ۱۲۲ و ۱۳۰ میلیمتری، همراه با تعداد کثیری زاغه های مملو از مهمات این توپخانۀ مجهز.
با سر زدن خورشید روز دوم فروردین، بلافاصله #حاج_احمد به همراه فرماندۀ قرارگاه عملیاتی #نصر ؛ #حسن_باقری ، جهت بررسی و مشاهدۀ وضعیت معجزه آسای نبرد، روانۀ مواضع تازه تسخیر شدۀ نیروهای تیپ شدند. یکی از رزمندگان گردان سلمان از آن لحظات اینچنین روایت می کند:
«... صبح روز دوم عید، بعد از آزادسازی ارتفاعات #علی_گره_زد ، من به عنوان #بیسیم_چی برادر #حسین_قجه_ای ؛ فرماندۀ گردان سلمان در منطقه حضور داشتم. در مجاورت ما، گردان های حبیب و حمزه بودند. خبر رسید که #حاج_احمد با #حسن_باقری ، سوار یک استیشن سفید لندرور، آمده اند برای بازدید، منتها اول رفته اند به موضع گردان حمزه.
این خبر که به گردان ما رسید، بچه ها غوغا کردند. دم به دقیقه به #حسین_قجه_ای فشار می آوردند که چرا #حاج_احمد نیامده به ما سر بزند؟ بچه ها فقط می خواستند یک نظر «حاج احمد» را ببینند.
به ناچار با #قجه_ای رفتیم بغل جادۀ «عین خوش - دزفول» و کنار یک پل، #حاج_احمد را پیدا کردیم. حسین، #حاجی را کنار کشید و گفت: « #حاجی ! تو رو خدا بیا و سری به بچه های ما بزن.»
#حاج_احمد گفت: «خاطر جمع باشید، میام.»
حسین گفت: «نه! همین الآن بیا. این بچه ها منو ذله کردن!»
بالاخره #حاجی رضایت داد و آمد. وقتی رسیدیم، هنوز از ماشین پیاده نشده بود که بچه ها ریختند دور ماشین. #حاج_احمد که به دستگیرۀ درِ ماشین چسبیده بود، دیگر نتوانست در مقابل آن همه فشار مقاومت کند. به زور از ماشین جدایش کردند، بغلش کردند، بوسه بارانش کردند. بعد روی دست بلندش کردند و پی در پی برای سلامتیش صلوات فرستادند.
قجه ای به شوخی به من گفت: «این بچه تهرونیا چقدر بیکارن!» 😂
👈 با اختصار از #آذرخش_مهاجر
ادامه دارد...
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#عملیات_فتح_المبین
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌸 #فتح_المبین 🌸
🚩
"قسمت پنجم"
🔵 #حاج_احمد_متوسلیان در اوج محبوبیت نیز، همان جنگاور متواضع و #بسیجى سیرت همیشگى باقى ماند. سردار دلاور #تیپ_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)٬ این فتح فخرآفرین را نه ناشى از تدبیر راهگشاى خویش، بلكه به حق، حاصل عنایت و لطف قادر متعال به بندگان خالص #بسیجى اش مى دانست و هم از این رو، با كفّ نفس و سلاح تواضع، به جنگ وساوس شیطانى ناشى از غرور چنین پیروزى بزرگى شتافت.
✅
«... تازه به قرارگاه فرعى نصر۲ رسیده بودیم و خیلى مشتاق بودم كه #حاج_احمد را ببینم. داشتم به طرف قرارگاه مى رفتم كه صحنۀ عجیبى را مشاهده كردم. در آن خلوت بعدازظهر كه همه توى سنگر بودند، دیدم #حاج_احمد كنار تانكر آب نشسته و با یك دقت عجیبى، سرگرم شستن ظرف هاى غذاى بچه هاى قرارگاه است... خیلى تعجب كردم. آدم قََدَرى مثل #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ تیپ ۲۷ محمد رسول اللّه (ص) و مسئول قرارگاه فرعى نصر۲ دارد كاسه بشقاب مى شوید! ... #حاجى غرق كار خودش بود. بلا فاصله دست به كار شدم. دوربین قراضه ام را آماده كردم و تا به خودش بجنبد، سریع او را در حال ظرف شستن غافلگیر كردم و عكسش را گرفتم.»
💎
به لطف امدادهاى ربوبى، ایثار رزمندگان و همچنین فرماندهىِ درخشان #حاج_احمد، مرحلۀ اول #عملیات_فتح_المبین المبین، با پیروزى قاطع تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در جبهۀ نصر به پایان رسید.
حاصل كار براى #حاج_احمد و همرزمان سلحشور او در جبهۀ نصر، در خاتمۀ مرحلۀ اول عملیات از این قرار بود:
ارتفاعات استراتژیك #على_گره_زد، #شاوریه ، «مقر توپخانۀ سنگین سپاه چهارم ارتش عراق» در این منطقه، «سه راهى و ارتفاعات نادرى» آزاد شدند و بدین ترتیب، صد درصد اهداف تعیین شده در این مرحله، به تصرف رزمندگان تیپ محمد رسول اللّه (ص) درآمد.
#حاج_احمد و دیگر سرداران #تیپ_۲۷ با خاتمۀ دومین مرحلۀ عملیات كه این بار نیز با پیروزى سپاه اسلام به پایان رسید، به سرعت آمادۀ اجراى مرحلۀ سوم عملیات فتح المبین شدند.
📒 برگرفته از کتاب #آذرخش_مهاجر
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#دفاع_مقدس
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#لشکر_27
#فرماندهان_لشکر_27
#سردار_دلها
@yousof_e_moghavemat