📸 عزاداری و سینه زنی رزمندگان اعزامیِ قوای محمد رسول الله (ص) در حرم عمۀ سادات حضرت ام المصائب زینب کبری سلام الله علیها
- خرداد ۱۳۶۱ ، #سوریه
@yousof_e_moghavemat
#سوری_های_مرموز
◻️ نیروهای اعزامی آن شب در محوطۀ زینبیه، ساعتی به نیایش و عزاداری پرداختند؛ اما ماجراهای پس از زیارت بسیار شنیدنی است. جعفر جهروتی زاده روایت می کند:
... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، #حاج_احمد و #حاج_همت ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ #حاج_احمد با کمک #حاج_همت به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند.
از سوی دولت سوریه، #پادگان_زبدانی به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیهی زندگی در آن اثری به چشم میخورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد #سوری_ها بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به #سوریه چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، #حاج_همت رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟»
سوری ها هم جوابی برای این پرسش #حاج_همت نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد.
◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر #اسرائیل داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، #متوسلیان قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش #اسرائیل در «درّۀ بُقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...].
همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش #اسرائیل در درّۀ بقاع، چندین جلسهی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوهی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه #اسرائیلی_ها تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجهی مطلوبی حاصل نشد.
👈 ادامه دارد...
📙 #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۸۱ و ۷۸۲
@yousof_e_moghavemat
#کارشکنی_رفعت_اسد_و_مقامات_سوری
◽️ سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات #تیپ_27 می گوید:
...در آن زمان، کانال ارتباطی قوای ایرانی با ارتش #سوریه ، رفعت اسد - برادر حافظ اسد - بود؛ او مسئولیت وزارت دفاع و ریاست سرویس های امنیتی ارتش سوریه را برعهده داشت. یک روز رفعت اسد به محل استقرار بچه ها در #پادگان_زبدانی آمد و در زمین صبحگاه، سخنرانی عجیبی برای ما ایراد کرد. وقتی مترجم برای حرف های او را برای ما ترجمه کرد، همه مات و مبهوت شدیم. حرف های خیلی دیپلمات مآبی می زد و لحنی داشت که اصطلاحاً به آن «ادب سرد» می گویند. این ادب سرد، در مضمون حرف هایش جلب توجه می کرد. سخنرانی او که به پایان رسید، از همان جا #حاج_احمد ، #همت و سایرین متوجه شدند که #سوری_ها قلباً پای کار نیستند و صرفاً مایلند ما یک حضور سمبولیک و غیرفعال در منطقه داشته باشیم. برای همین، حرف ها و موضع گیری هایشان عمدتاً در از تعارف و شعار بود. رفعت اسد خیلی روی مسئلۀ آتش بس اعلام شده از طرف #اسرائیل که بعد از ورود ما به #سوریه ، رهبران دمشق به آن تن داده بودند، مانور می داد.
میزبانان سوری ما، با ساده لوحی غیرقابل توجیهی به این ترفند فریب کارانۀ #اسرائیلی_ها دل خوش کرده بودند. رفعت اسد، یکی به نعل می زد یکی به میخ! از یک طرف، ورد زبانش «آتش بس، آتش بس» بود و از طرف دیگر هم دم به دقیقه روی مسئلۀ ضرورت باقی ماندن بچه های ما در #سوریه ، با این عنوان که شما عزیزان ایرانی میهمان ما هستید، مانور می داد. دیدیم قضیه، قضیۀ سیاسی بازی، رعایت قواعد دیپلماسی است و مابقی همه تعارف است و شعار؛ اما باز هم مطلب را چندان جدی نگرفتیم و ظرف یک هفتۀ بعد، روند آموزش و توجیه، خودسازی معنوی و عقیدتی و امور روزمره از قبیل صبحگاه و امثال ذلک در دستور کار نیروها قرار گرفت.
🔷 طی مدت حضور نیروها در دمشق، #متوسلیان علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه «بُقاع»، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد.
در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباطی خاص، جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت #مقام_رأس_الحسین (ع) روانۀ آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت #سوریه بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند.
👈 ادامه دارد...
📕 #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۸۲ و ۷۸۳
@yousof_e_moghavemat
💐🌷🌹🌺🌸
#حاج_احمد_و_زیارت_مقام_رأس_الحسین (ع)
⚪️ سعید قاسمی، از افراد شرکت کننده در این مانور می گوید:
...یادم نمی رود مردم آن روز با چه اشتیاقی به طرف بچه ها هجوم می آورند و با گریه و زاری با ما صحبت می کردند. توی حرفهایشان، واژۀ «انتقام» از همه بیشتر شنیده می شد. یک جا زنی سالخورده، از بین جمعیت، اشک ریزان به طرف #حاج_احمد آمد و با گریه به زبان عربی مطالبی را خطاب به حاجی گفت. #حاج_احمد رو کرد به مترجم و از او پرسید: «این خانم چه می گوید؟!»
مترجم ما همینطور که گریه می کرد، جواب داد: «او می گوید ما تنها امیدمان به لشکر محمد (ص) است؛ فقط لشکر محمد (ص) است که می تواند ما را نجات بدهد.»
#حاج_احمد بعد از شنیدن این حرف ها به شدت تکان خورد و به گریه افتاد. باورم نمی شد فرمانده ای مثل حاجی با آن همه اقتدار، اینطور منقلب بشود و اشک بریزد. دیدن اشک های حاجی خیلی برایم عجیب بود. او که تعجب مرا دیده بود، به من گفت: «برادر سعید، ببین! ببین این صحنه ها را...می بینی این مردم چه می گویند؟!»
🔹 آن روز #متوسلیان حال خوشی داشت؛ مخصوصاً وقتی که برای زیارت مقام مقدس #رأس_الحسین_علیه_اسلام رفته بود. علی نیکو گفتار صفا می گوید:
«خُب، ما نیروهای قدیمی #حاج_احمد بودیم؛ یعنی از وقتی که حاجی #مریوان بود، ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیه ای که ما از ایشان دیده بودیم، روحیه ای نظامی و به قول معروف، مقرراتی بود. هرچند در کنار این روحیۀ نظامی گری، از نظر معنوی هم حال خوشی داشت، اما حال آن روز #حاج_احمد ، یک حال دیگری بود. ایشان در کنار #مقام_رأس_الحسین (ع)، مثل این تعزیه خوان ها، همینطور از مقام آن مکان می گفت و اشک می ریخت؛ طوری که با صدای بلند گریه می کرد و می گفت: "برادرها، اینجا رأس #حسین (ع) را به نیزه زدند و عمۀ سادات را به اسیری آوردند؛ اینجا شامیان به اهل بیت امام حسین علیه السلام آن چنان ظلمی روا داشتند که روی تاریخ را سیاه کردند." #حاجی آن روز همینطور می گفت و دور آنجا پابرهنه می چرخید، اشک می ریخت و زار می زد.
پس از مراسم به پادگان برگشتیم و آمادۀ شنیدن سخنرانی #برادر_احمد شدیم.
✅ ادامه دارد...
📔 با اختصار از کتاب ارزشمند و خواندنی #همپای_صاعقه
@yousof_e_moghavemat
📸 ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، دمشق - عکس یادگاری رزمندگان قوای محمد رسول الله(ص) با #حاج_احمد_متوسلیان در پایان زیارت مقام مقدس رأس الحسین(ع)
🔸 سمت راست #حاجی ، سردار «نصرت الله قریب» - فرمانده وقت گردان حمزه سیدالشهداء - قرار دارد. ایشان هم اکنون در قید حیات هستند و یکی از معدود فرمانده گردان های #لشکر_۲۷ هستند که زنده ماندند.
🔹 نشسته از راست نفر دوم هم «تقی رستگار مقدم» می باشد که مسئولیت آموزش و تاکتیک لشکر را به عهده داشت که به همراه #حاجی در لبنان اسیر شد و بعد از ۳۷ سال هیچ خبری از او نیست.
🌺 #اللهم_فک_کل_اسیر 🌺
@yousof_e_moghavemat
📸 عکس یادگاری رزمندگان در پایان زیارت مقام رأس الحسین علیه السلام با فرمانده شان #حاج_احمد_متوسلیان
۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، دمشق
🔹 سردار نصرت الله قریب و جاویدالاثر تقی رستگار مقدم نیز در تصویر حضور دارند.
@yousof_e_moghavemat
💐🌷🌸🌹🌺
#اسرائیل_را_به_سقوط_می_کشانیم
⚫️ فرازهایی ماندگار و فراموش ناشدنی از سخنرانی باشکوه #حاج_احمد_متوسلیان در پادگان زبدانی سوریه ، ۲۸ خرداد ۱۳۶۱
🔸 آمریکا آرام نمی نشیند و هر روز توطئه ای جدیدتر و خدعه آمیزتر از قبل را بر ملّت های مسلمان تحمیل می نماید؛ غافل از آن که تا در اقصی نقاط جهان، گویندۀ #لا_اله_الا_الله هست، همان جا نیز مرز اسلامی ماست. ما این هنرنمایی های فرسوده و نقاشی های از بین رفته در طول تاریخ بر روی صفحات لجن مالی شده ای را که به نام «مرزهای جغرافیایی» در بین ممالک اسلامی عَلَم کرده اند، هرگز قبول نداریم.
🔸 با #اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست، بسم الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ!
🔸 ما با ایمان مان می جنگیم؛ جندالله با ایمانش می جنگد. بگذار بوق های تبلیغاتی رسانههای صهیونیستی و سران #اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمده اید! ما ثابت می کنیم که خون ما، باعث خواهد شد که سرزمین های مقدس اسلامی از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود.
🔸 ما به یاری خدا، هر شهری را که توسط #اسرائیلی_ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهای دشمن آزاد خواهیم کرد و #اسرائیل را به سقوط می کشانیم! روزی را نزدیک خواهیم نمود که #اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لولۀ سلاحمان، به جای گلوله، #پاسدار بیرون بیاید.
باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازی که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایی به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از #صهیونیست_ها ، به جهانیان ثابت کنیم که ما با اتکا به سلاح ایمان مان می جنگیم؛ نه به اتکای هواپیما، نه با موشک های سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ افزارهای مادی مان؛ ان شاء الله.
👈 ادامه دارد...
📚 با تخلیص و اختصار از کتاب #همپای_صاعقه
@yousof_e_moghavemat
#کارشکنی_مقامات_سوری_برای_مقاتله_با_صهیونیست_ها
◽️ چنان که از قرائن و شواهد متعدد برمی آید، سوری ها خیال نداشتند از این نیروها بهرۀ نظامی ببرند؛ بلکه درصدد بودند تا صرفاً به عنوان اهرم فشار از آنها استفاده کنند.
#متوسلیان از این وضعیت به هیچ وجه راضی به نظر نمی رسید. از این رو درصدد برآمد تا مراتبِ اعتراض خود را به مقامات سوری ابراز کند. محسن کاظمینی، از کادرهای #تیپ_27 می گوید:
«...کاسۀ صبر نیروها لبریز شده بود. همه به #احمد فشار می آوردند که #حاجی ، چرا در #سوریه زمینگیر شدیم؟ پس کی می گذارند وارد عمل شویم؟»
🔸 کار به حدی بالا گرفت که هنگام بازدید رفعت اسد - برادر رئیس جمهور و مرد شمارۀ دو حکومت #سوریه - از پادگان زبدانی، #احمد برای تعیین تکلیف بچه ها با او صحبت کرد. در آن دیدار، طرف سوری از مواجهه با اصل مطلب طفره می رفت و با یک سری تعارفات، از قبیل اینکه شما میهمانان عزیز ما هستید و این قبیل تعارف ها، سعی داشتند ما را مُجاب کنند.
سرانجام #حاج_احمد طاقت نیاورد و به رفعت اسد گفت:
«ما برای میهمانی به #سوریه نیامده ایم. شما بهتر می دانید که هنوز تکلیف جنگ ما با صدّام، یکسره نشده. اگر حاضر شده ایم به اینجا بیاییم، برای این بود که ثابت کنیم اگر محور جهاد، اسلام باشد، بچه های پانزده - شانزده سالۀ مسلمان سوری هم می توانند مثل شیر به ارتفاعات اشغالی «جولان» کشور شما حمله ببرند، گوش سرباز #اسرائیلی را بگیرند و او را با خفّت بیاورند و در خیابان های #دمشق بچرخانند؛ مثل همان کاری که #بسیجی های نوجوان ما در فتحِ مبین و #بیت_المقدس ، با کماندوهای بعثی صدّام کردند...تعارف بس است. تکلیف ما را مشخص کنید. اگر به هر علت قرار است حضور ما در #سوریه صرفاً در حد وجه المصالحه و برگ برنده ای در مذاکرات سیاسی شما باشد، ما اهل آن نیستیم!
🔹 فرماندۀ قوای محمد رسول الله (ص) پس از این گفت و گو، برای تعیین تکلیف نیروها، ظهر روز پنج شنبه سوم تیرماه ۱۳۶۱ با یک پرواز فوق العاده از دمشق راهی تهران شد.
👈 ادامه دارد...
📚 برگرفته از کتاب ارزشمند #همپای_صاعقه ، صفحه ۷۸۸ و ۷۸۹
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سانسور سریال #گاندو با فشار دولت!⚠
امشب قسمت دوازدهم #سریال_گاندو بازپخش شد، درحالی که باید قسمت سیزدهم پخش می شد و همچنین شبکه ۳ زیرنویس کرد که قسمت سیزدهم #سریال_گاندو آماده نشده و به همین دلیل پخش نمی شود؛
اما نکته جالب اینجاست که درآنچه خواهید دید ٬ قسمت سیزدهم مربوط به نفوذ در دولت را بیان می کرد که امشب حذف شده بود و سانسور شد!!!
چرا باید فیلمی که براساس واقعیت هست، قسمتی از آن به دلیل خوشایند نبودن دولتی ها سانسور شود؟!!
نفوذ نفوذ است؛ هرکجا که می خواهد باشد، باشد ولی این حق مردم است که بدانند؛ نه اینکه سانسور شود!!!
#گاندو_بدون_سانسور
#برخورد_با_هنجار_شکنان
@yousof_e_moghavemat
🌹🌺🌸🌷❤️🛩🕌
#راه_قدس_از_کربلا_می_گذرد
◻️ همزمان، امام خمینی به مسئولین سیاسی و نظامی کشور تفهیم فرمود که اقدام #اسرائیل مبنی بر حمله به #سوریه و #لبنان ، دسیسه ای بوده تا ایران را از مسئلۀ اصلیش، یعنی جنگ با رژیم جنگ افروز صدّام باز دارد؛ از این رو با اعلام اینکه «راه قدس از کربلا می گذرد»، سریعاً دستور بازگشت نیروها را صادر فرمودند. «علی صیاد شیرازی»، فرماندۀ نیروی زمینی ارتش در این خصوص می گوید:
«...[ روز شنبه، پنجم تیرماه ۱۳۶۱ ] رفتیم سراغ حضرت امام گزارش بدهیم که در آنجا چه کرده ایم و باید چه بکنیم. حضرت امام، به گزارش ها گوش دادند و بعد یکباره فرمودند: «این نیروهایی که برده اید آنجا، اگر خون از دماغشان بیاید، من مسئولیتش را قبول نمی کنم. بگویید سریع برگردند.»
من تا آن روز دستوری به این قاطعیت و صریح، مستقیماً از امام نشنیده بودم که فرمانده کل قوا به ما مستقیم دستور بدهند که چه بکنیم.
فرمودند: بگویید سریع برگردند.
ما اصلاً تعجب کردیم که چطور شد؟ به سرعت رفتیم برای اجرای دستور.
🔹 در آن زمان هنوز تعدادی از نیروهای کادر #تیپ_27 در پادگان امام حسین (ع) #سپاه تهران حضور داشتند و بی صبرانه منتظر بودند تا راهی #سوریه شوند. #متوسلیان به منظور سرکشی از این کادرها وارد پادگان امام حسین (ع) شد.
👈 ادامه دارد...
📚 از کتاب ارزشمند #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۹۱ و ۷۹۲
@yousof_e_moghavemat