🚩 #سربازان_ولایت 🏴
به بهانه #سالروز_شهادت سردار #نورعلی_شوشتری
📸 نشسته از راست: مهدی باکری - محمدابراهیم همت - مهدی زین الدین
ایستاده از راست: ناشناس - نصرت الله کاشانی - محمدعلی (عزیز) جعفری - مرتضی قربانی - #نورعلی_شوشتری
◽جبهه غرب - تابستان ۱۳۶۲
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#به_یاد_شهدا
#شهیدانه
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
↩ #پست_ویژه ↪
✔
🔸️
❤ #زیارت_امام_رضا_به_سبک_شهدا ❤
💠 چند تا کوچه پس کوچه را رد کردیم و رسیدیم. تا وارد خانه شدیم، با دیدن فضای آن بدجوری خورد توی برجکم. ظاهراً چند ماهی می شد که کسی آنجا زندگی نمی کرد. گرد و غبار، تمام خانه را گرفته بود. یک اتاق بالا داشت، یک اتاق پایین. بدون کوچک ترین امکانات حتی حمام.
#حسین رو به من کرد و گفت: "همین جا بمونیم؟"
گفتم: "حسین آقا! وضع اینجا مناسب نیست و هیچی نداره."
دوباره گفت: "بمونیم؟"
فهمیدم میلش به ماندن است.
من هم موافقت کردم.
اول چهار نفری با جارو افتادیم به جان خانه؛ اما دردسر بزرگ حمام بود. شیر آبی در زیر زمین خانه قرار داشت. با سنگ چین دورش و از آن برای شستن استفاده می شد.
#حسین شیلنگ آبی تهیه کرد. آن را به شیر وصل کرد و با ترفندی به سقف همان جا زد و گفت: "این هم از حمام! دیگه چی می خواین!؟"
با هر زحمتی بود خانه را برای زندگی آماده کردیم. هم من و هم #حسین یک قبضه اسلحه کلت کمری داشتیم.
بار اولی که خواستیم به حرم برویم،
#حسین گفت: "آقای واعظ! این کلت رو با خودت نیار."
گفتم: "کجا بذارم؟ یک موقع اگه گم بشه، کار دستمون میده!! خونه هم که نمیشه گذاشت!!!"
گفت: "بده به خانمت بذاره توی کیفش."
گفتم: "حالا واسه چی؟"
گفت: "وقتی داری با آقا صحبت می کنی و زیارت نامه می خونی، ممکنه یهو حواست بره سمت اسلحه ات و این اصلا ارزش نداره که ارتباطت با آقا، سر اسلحه قطع بشه."
یادم هست وقتی وارد حرم می شدیم، می رفت کناری می ایستاد و چنان غرق حس و حالش می شد و اشک می ریخت که به حالش غبطه می خوردم.
📚 از کتاب شیرین و خواندنی #زندگی_با_فرمانده ( خاطرات سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی ) به روایت دوست و همرزمش ❤
🏴
🏴
#آداب_زیارت
#زیارت_با_معرفت
#حاج_حسین_خرازی
#زیارت_امام_رضا_علیه_السلام
#مشهد
#شهدا
#زیارت
#شهیدانه
#زیارت_شهیدانه
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
❤ #شهیدانه 🚩
🕊
🌸
📸 جبهه غرب ، اردوگاه #قلاجه ، پاییز ۱۳۶۲ ، عملیات #والفجر_چهار
ایستاده از راست: ناشناس ، #شهید_حاج_عباس_ورامینی ، #شهید_عباس_کریمی ، #شهید #حاج_همت ، مسعود نیکبخت
نشسته از راست: سید محمدباقر موسوی ، #شهید_سید_رضا_دستواره ، اسدالله توفیقی
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#لشکر۲۷
#لشکر_۲۷
#فرماندهان_لشکر_۲۷
#دفاع_مقدس
#شهدا
#شهیدان
#به_یاد_شهدا
📧 @yousof_e_moghavemat 📧
💗 حاج احمد 💗
🗒 #وصیت_نامه_شهدا 📝
✔
🌸
💠 فرازی از وصیت نامه #شهید_محمد_ابراهیم_همت :
"...من سفارشم به ملّت، تداوم بخشیدن به #راه_شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب #حضرت_مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر، مسلّماً نصر خدا شامل حال مومنین است..."
📸 مرداد ۱۳۶۲ ، اردوگاه قلاجه (اسلام آباد غرب)، سه ماه قبل از عملیات #والفجر_چهار
#به_یاد_شهدا
#شهیدان
#شهدا
#شهیدانه
#حاج_همت
#شهید_همت
#دفاع_مقدس
💠 @yousof_e_moghavemat 💠
💗 حاج احمد 💗
🔖 #ته_ماجرا_همینجاست 🏷
✔
🍁
💠 رفتیم زیارت و نمازمان را خواندیم. یک ربع بعد تماس گرفت. از امامزاده که بیرون آمدم، حیاط امامزاده را تا ته رفتیم. از مزار #شهید "امید علی کیماسی" هم رد شدیم. خوب که دقت کردم، دیدم حمید سمت قبرستان امامزاده میرود. خیلی تعجب کرده بودم. اولین روز محرمیت ما، آن هم این موقع شب به جای جنگل و کوه و رستوران و کافی شاپ از اینجا سر در آورده بودیم.
قبرستان امامزاده حالت کوهستانی داشت. حمید جلوتر از من راه می رفت. قبرها پایین و بالا بودند. چند مرتبه نزدیک بود زمین بخورم. روی این را هم که بگویم، حمید دستم را بگیرد نداشتم. همه جا تاریک بود؛ ولی من اصلاً نمی ترسیدم.
کمی جلوتر که رفتیم، حمید برگشت رو به من و گفت: "فرزانه! روز اول خوشی زندگی اومدیم اینجا که یادمون باشه ته ماجرا همینجاست، ولی من مطمئنم این جا من نمیام."
با نگاهم پرسیدم: "یعنی چی؟"
به آسمان نگاهی کرد و گفت: "من مطمئنم میرم #گلزار_شهدا . امروز هم سر سفره عقد دعا کردم حتما #شهید بشم."
تا این حرف را زد، دلم هُری ریخت. این حرف ها برای من غریبه نبود و از بچگی با این چیزها آشنا بودم؛ ولی فعلاً نمی خواستم به مرگ و نبودن و ندیدن فکر کنم. حداقل حالا خیلی زود بود. تازه اول راه بودیم و من برای فردای زندگیمان تا کجاها رویا و آرزو داشتم. حتی حرف یک جورهایی اذیتم می کرد. دوست داشتم سالهای سال از وجود حمید و این عشق قشنگ لبریز باشم.
💌
✔
📚 برگرفته از عاشقانه ترین کتاب در مورد #شهدا - کتاب #یادت_باشد ، به روایت همسر #شهید_مدافع_حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهدای_مدافعان_حرم
#شهیدانه
🆔 @yousof_e_moghavemat
🥀✨
✨
.
| #شـــهیدانه ✨ |
.
.
شهید گنجے خطاب بہ شهید آوینے گفٺ:
《حاج مرٺضے! دیگر باب شهادٺ هم بسٺہ شد》.
آوینے در جواب گفٺ:《نہ برادر،
شهادٺ لباس ٺڪ سایزے اسٺ
ڪہ باید ٺن آدم به اندازه آن درآید،
هر وقٺ بہ سایز این لباس ٺڪ سایز درآمدے،
پرواز مےڪنے مطمئن باش》!
.
.
#شهید_سید_مرتضے_آوینے
@yousof_e_moghavemat