eitaa logo
متن و سبک ذاکرین
213 دنبال‌کننده
6 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ سلام الله علیها آتش گرفت سینه و پهلو،شانه ات دشمن چرا زده است چنین تازیانه ات؟ از میخ در نگویم و جسمِ نحیف ِ تو از بی گناه کشتن ِ طفلِ شریفِ تو آری سخن نگویم از هنگامه ی علی آن دست که جدا نشد از جامه ی علی بازو نثارِ راه علی کرد تا ابد باید که حفظ جانِ ولی کرد تا ابد *یک دونه از این مصیبت ها برای یک آدم معمولی،یه جو فقط غیرت و مردانگی داشته باشه،زمین میزنه اون رو..یه دونه ازاین مصیبت ها...فاتحِ بدر خیبر رو داریم می گیم...* فاطمه ببین گریونم روضه ی تو رو می خونم بی تو من چطور آروم بمونم برگرد داره می باره اشک ِ دخترت برگرد به جون این شهیدِ بی سرت برگرد تا که خونه بازم صفا بگیره برگرد نبودنت دلم رو میشکنه برگرد غمت آتیش به جونم میزنه برگرد با دیدنت دلم جلا بگیره رفتی زدستای علی، وای در پیشِ چشمای علی، وای برگرد زهرایِ علی، وای... باز دارن میدن آزارت *روضه ای رو دارم می خونم که امیرالمؤمنین لباس جنگ کرد،زد از خون بیرون،موقعی که فاطمه سیلی خورد این کار رو نکرد،اما برای این روضه این کار رو کرد..* باز دارن میدن آزارت پیشِ چشمایِ دلدارت اومدن برا نبشِ مزارت برگرد زندگیِ منو بهم زدن برگرد با غرور جلو من قدم زدن برگرد، تو این شبا یارم تو بودی برگرد، نذار اینا زمینم بزنن برگرد،اینا دشمنِ خونیِ منن برگرد،آخه تنها طرفدارم تو بودی بچه هات سیاه پوشیدن از تموم شهر رنجیدن چند شبی میشه که نخوابیدن برگرد،نباشی اشکامو کی پاک کنه برگرد،خدا جای تو من رو خاک کنه "نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِی لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی" *گفت:خیلی سختِ فاطمه جان،ان شاءالله بعدِ تو عمرم طولانی نشه،بدون تو نمی تونم تحمل کنم. رسید کنار قبر،بدن نحیف فاطمه رو روی دست بلند کرد،یه نفری این دست رو آورد بالا،بدن رو روی دست گرفته،گفت: ای زمین! نگاه کن یه مشت پوست و استخون بیشتر از فاطمه ام نمونده،ببین چقدر لاغر شده،زمین! با بدن فاطمه ام مُدارا کن،نکنه به پهلوش فشار بیاری... کسی نیست علی رو کمک کنه،بدن رو که اومد داخل قبر بده،بعضی ها میگن:دو تا دست شبیهه دستای پیغمبر،بعضی ها میگن:نه،خودِ پیغمبر،از عبارات مقتل اینو میشه فهمید،پیغمبر کمکش کرد،بدن رو توی قبر قرار داد...اما یه جایی بنی اسد رسیدن کنار بدن ها،هر چی نگاه می کردن بدن ها رو نمی شناختن،یه وقت زین العابدین اومد؛ بنی اسد کنار برید خودم این بدن ها رو می شناسم،وارد قبر شد،این بدنِ بابایِ غریبم حسینِ،بجای اینکه سر رو روی خاک بذاره،رگ های بریده رو روی خاک قرار داد،ای حسین....* •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
✨﷽✨ سلام الله علیها چادرت را بتكان ... روزیِ ما را بفرست ای كه روزی دو عالم همه از چادر تو است ای مادر ... ای مادر ... من از خاکِ پایِ تو سر بر ندارم مگر لحظه ای كه دگر سر ندارم مگير از سرم سایۀ چادرت را پناهی از اين خيمه بهتر ندارم چادرت را بتكان ... روزیِ ما را بفرست ای كه روزی دو عالم همه از چادر تو است ای مادر ... ای مادر ... ________ بگير از سر لطف جان مرا هم ببخشا اگر جانِ ديگر ندارم بخوانم به فرزنديت كه اميدی به غير از دعاهای مادر ندارم مگير از سرم سایۀ چادرت را پناهی از اين خيمه بهتر ندارم چادرت را بتكان ... روزیِ ما را بفرست ای كه روزی دو عالم همه از چادر تو است ای مادر ... ای مادر ... ________ به پروانه هایِ سحر گفته ام كه من هم به اين سوختن راضيم حرم ميروَم باز در ميزنم اگر هم ندادند من راضيم مرا آخرش هم كفن ميكنند وليكن بدونِ كفن راضيم غلام حسينم وليكن مرا بخوانی غلام حسن راضيم حسن ... حسن ... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_47904382.mp3
7.42M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 چادرت را بتکان ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها روز آخر شانه زد بر گیسوان دخترش *می دونم دلت دیگه اینجا نیست،همه دل ها رو ببریم پشت در خونه ی حضرت صدیقه ی طاهره،چه خبرِ توی این خونه این شب ها؟حال بی بی دوعالم فاطمه رو نوشتن این روزها اینطوری بوده،" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس، نَاحِلَةَ الْجِسْم، بَاكِيَةَ الْعَيْن" شما اگر گریه کنید هیچ کسی به شما اعتراض نمی کنه،اما این شب ها می اومدن درِ خونه ی امیرالمؤمنین می گفتند:علی! به فاطمه بگو یا روز گریه کنه یا شب...* روز آخرشانه زد بر گیسوان دخترش شست با دست لباس کودکانِ دیگرش تا نماند کودکی آنجا گرسنه بعد از او در تنورِ خانه نان می پخت دل خاکسترش کارهای خانه اش را یک به یک انجام داد دستِ آخر ماند کارِ همیشه برترش جامه ی روشن به تن کرد و سوی محراب رفت تا بماند یادگار از او نماز آخرش *جامه ی روشن بر تن می کرد فاطمه، اما این لباس بر تنِ فاطمه ساعتی نمی ماند،آخه از جای سینه ی آزرده خونِ تازه می آمد* در اتاقی رفت و اندکی آرام ماند تا شود کم کم محقق مژده ی پیغمبرش خادمش وقتی صدا زد پاسخی نشنید از او بر سر و روی خودش زد زآنچه آمد بر سرش *داره صدا میزنه بی بی رو،یه مرتبه دید در باز شد...* کودکان وارد شدند و صحنه را شاهد شدند هر یکی رفت تا آسمان فریادِ مادر مادرش *جوانها! راه عاقبت به خیری رو اربابتون ابی عبدالله به شما نشان داده،تا در باز شد،بچه ها اومدن خودشون رو روی بدن انداختن،امام حسن صورت روی سینه ی مادر گذاشت،اما دیدن ابی عبدالله راهش رو کج کرد،اومد پایین پایِ مادر،صورت کف پای مادر گذاشت،صدا زد:مادر! من حسینم،با من حرف بزن...* آن یکی صورت نهاده بر کف پایش چرا دیگری بر سینه ی مادر چرا باشد سرش *اسما صدا زد: آقازاده ها! زود بروید باباتون رو خبر کنید بیاد...* مرتضی در مسجد از این ماجرا شد با خبر باورش سخت است،باور کن نمی شد باورش آنکه با هشتاد زخمش در اُحد بر پای بود آنکه زانویش نشد خم وقتِ فتحِ خیبرش *آی گریه کن ها! تا حسنین دویدن گفتند: بابا! مادرمون از دستمون رفت،یه وقت دیدن...* زانویش لرزید و افتاد و دگر از هوش رفت چیست این داغی که گشته اینچنین ویرانگرش *همه دشمنا توی مدینه منتظر بودن یه روز زنوهای علی بلرزه،اینجا روایت نوشت:بارها تو این مسیرِ کمِ مسجد تا خونه، بارها علی امیرالمؤمنین رو زمین افتاد... گریه کن ها! این یه سردار بود همه منتظر بودن خم شدنِ زانوانش رو ببینند،یه سردار هم من سراغ دارم،کربلا،تا اومد کنار بدنِ اباالفضل،یه وقت دیدن خم شد، دست به کمر گرفت،صدا زد: "الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری"... مدینه امیرالمؤمنین نوشتن "فبُكی بُكاءً عالیا" بلند بلند گریه می کرد،ابی عبدالله هم کنار بدن اباالفضل نوشتن "فبكی بُكاءً عالیا"...تا صدای گریه ی حسین بلند شد،یه مرتبه همه هلهله کردن،همه کف زدن..حسین..* •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_48132677.mp3
1.9M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 روز آخر شانه زد بر گیسوان دخترش ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها در سِلک ما معراج رفتن پر نمی خواهد مومن پری بهتر ز چشمِ تر نمی خواهد با اشک وقتی حاجت مارا روا کردن گریه کنت ، مشکل گشا دیگر نمی خواهد خاکِ حسینیه برایِ شاعران کافیست از تو نوشتن ، جوهر و دفتر نمی خواهد ذاتِ تو را تمثالِ اعتینا بیان کردن تفسیرِ دیگر سورۀ کوثر نمی خواهد با دیدنِ رویِ تو با خود روبرو می شد آیینه ای بعد از تو پیغمبر نمی خواهد نورِ وجودت را علی از قبل خلقت دید این مدعا شاهد ازین بهتر نمی خواهد وقتی دعایِ تو نگهدارِ علی باشد دیگر سپر را فاتحِ خیبر نمی خواهد نانِ تو ، خادم پرورِ بیتِ یدالله است نانی به جز این سفره را قنبر نمی خواهد ذراتِ رویِ چادرت حکم طلا دارد تا گرد و خاکش هست فضه زَر نمی خواهد چادر نمازت سایه سارِ مُلکِ سلمان است جز سایۀ امنِ تو این کشور نمی خواهد این نسلِ سوم خوب در پیکار ثابت کرد حرفِ دفاع از دین که باشد ، سر نمی خواهد این انقلابِ فاطمی چهل سال ثابت کرد جز نسلِ زهرا و علی ، سَروَر نمی خواهد چهل سال جنگیدیم پایِ پرچمِ زهرا فرزند جز خون خواهی مادر نمی خواهد تمار اگر باشی به رویِ دار خواهی گفت حرفِ ولایت را زدن منبر نمی خواهد •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_48496832.mp3
1.99M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 در سلک ما معراج رفتن پر نمی خواهد ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها سایۀ سوختنِ خیمه به دیوار افتاد ... گذرِ زینب از این کوچه به بازار افتاد ... پای آتش به دَرِ خانۀ گُل ها وا شد غنچه ای سوخت،به پهلوی گُلی،خار افتاد *گریه برا حضرت زهراسلام الله علیها با ناله خوبه .. امام صادق علیه السلام فرمود : خدا رحمت کنه شیعه ای که برا مادر ما بلند گریه کنه ..* کینه و بغض و حَسد دست که دادند به هم دستِ مادر وسطِ معرکه از کار افتاد ... تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین مادری پیشِ نگاه همه صد بار افتاد *نمیخوام علی زمین بخوره .. من هزار بار زمین بخورم عیبی نداره .. علی خیبر شکنِ و یدالله ... علی زمین نخوره ... روضه بگم صدا ناله ت بلند شه .. خانم جان ، ندیدی علی زمین بخوره .. نمیخواستی علی زمین بخوره .. اما چه کنم بزارید بگم فاطمیه ست .. سه جا سراغ دارم علی خورد زمین .. یکبار وقتی خبر دار شد ، زهرا شو از دست داده ... نوشتن جلو دَرِ مسجد دید بچه ها دارن میلرزن ،حسنم ،حسینم .. چی شده بابا ..؟ تا گفت بابا .. مادر از دنیا رفت .. سلمان میگه دیدم « فسقط علی وجهه » علی جلو چشم همه با صورت افتاد .. هیچکی تا حالا این صحنه رو ندیده بود بدر و اُحُد و خیبر و احزاب .. تو سخترین نبردهای تن به تن ، کسی زمین خوردن علی را ندیده بود .. خورد زمین .. یه جا دیگه هم خورد زمین .. {( خدا هر کی عزیز داره براش نگه داره.. بعضی ها داغ میبینن ، اما یه جور داغِ که میتونه آدم باهاش کنار بیاد ، خانواده های شهدا را ببینید .. ندیدن بدن عزیزشون چه بلایی سرش اومده . چقدر سخته آدم نباشه مسافرت باشه ، بره مثلا یهو صبح بهت خبر بدن پاشو بیا بری ببینی عزیزت جنازه ش تو سرد خونه اس ، به لحظۀ آخرش نرسی .. چقدر سخته ، داغ ، داغِ سخته ، اما یه وقتی آدم با اون عزیزش حرف میزنه لحظۀ آخر اینقدر باهش حرف میزنی خودت چشماشو میبندی خودت پارچه روی صورتش میکشی با هاش کنار می آیی.. اما نباشی ، مریض باشی یه جای دیگه باشی یک دفعه بهت خبر بدن یک دفعه بفهمی ..)} وای از دلِ علی که اومد تو حجره دید پارچه رو صورت فاطمه اس ... اسماء میگه دیدم زانوهاش لرزید .. خورد زمین .. هی میخواست بلند شه این چند قدم رو تا بدن راه بره .. نتونست .. میگه دیدم علی با زانو اومد کنارِ بدن .. یه جای دیگه ام زمین خورد .. اونم کنارِ قبر .. وقتی بدنِ زهرا رو بغل کرد ... علی جان سه مرتبه زمین خوردی ... اما هیچکدومش با نیزه نبود .. با سنگ نبود .. با شمشیر نبود .. حُسِینت بالایِ ذوالجناح ... حسین .... «فَوقفَ یَستریحَ ساعه» ایستاد رویِ اسب یه مقدار استراحت کنه .. به نیزه تکیه داده بود .. نانجیب گفت هر کی سنگ داره بیاره .. حسینتُ سنگ باران کردن .. پیشونیش رو شِکوندن .. پیراهنش رو بالا زد .. حرمله روی کُندۀ زانو نشست .. قلبشُ هدف گرفت ... حسین .... اینجا مرحوم مفید میگه : هر کاری کرد تیرُ از روبرو در بیاره نشد .. کمر رو خم کرد .. تیرُ از کمر بیرون کشید .. خون مثل ناودان میریزه .. هر کاری کرد خودشو رویِ اسب نگه داره نشد .... آخ ... با صورت از بالایِ ذوالجناح ... بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد .. حسین ..... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_48361733.mp3
2.16M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها داری میری و خودتم اینو خبر داری نگفتی این روزا چرا دست به کمر داری؟ دردِ کمر موقع راه رفتن خطر داره هرجا میری تنها نرو که دردسر داره .. کم‌تر برو بیرونِ خونه کم‌تر سر تو درد بگیره می‌ترسم از این‌که یه روزی راهت رو یک نامرد بگیره ... آتیش به دربِ خونمون انداختنُ رفتن رو در و دیوار لخته‌ خون انداختنُ رفتن فضه رسید وقتی که سیلِ خون به راه افتاد به زیر نور ماه ، یه ماهِ پا‌به‌ ماه افتاد دیدم حسن از رویِ ایوون دید آخرش مادر زمین خورد تو بد زمین خوردی می‌دونم محسن از اون بدتر زمین خورد لعنت به اون که پشت‌ در آتیش و روشن کرد زینب داره می‌بینه هرکاری که دشمن کرد هنوز یه هفته از تولدش نمیگذشت که لباسِ مشکلی عزایِ مادرو تن کرد من دل ندارم که ببینم یکم دلش آزار ببینه خیلی شلوغی دوست نداره ای وای اگه بازار ببینه ... *صدا زد زینبُ .. دخترم بیا ، مادر میخواد وصیت کنه. فرمود بقچه‌ای کنار گذاشتم ، میشه برا مادر بیاری؟ .. بقچه رو آورد گذاشت جلو مادر . گفت زینبم درِ بقچه رو باز کن . با همون دستایِ کوچولوش گره‌ها رو باز کرد ، دید سه‌ تا کفن میونه بقچه‌ ست ... دخترم اولین کفن مال منه .. کفنِ دوم مال بابات علیِ .. کفنِ سوم مال حسنِ .. یه مرتبه دید متحیرانه داره نگاه میکنه ... میگه زینب یه آهی کشید ، مادر نکنه حسینُ یادت رفته؟! ... یه مرتبه دوتایی گریه کردن .. صدا زد نه زینبم فراموشم نشده ، برا حسینم یه پیراهن دوختم. این پیراهنُ بهش بده ، لحظه‌ای که میخواست بره میدان ، از طرف من زیر گلوی حسینمُ ببوس ... داره حسینش میره، یه مرتبه دید داره صدا میزنه « مهلاً مهلاً » همینطور داره میره ، دوباره صدا زد : « مهلاً مهلاً » داره میره .. اما یه‌مرتبه صدا زد « یابن الزهرا ... » تا گفت یابن الزهرا برگشت .. چی میگی زینبم ؟.. صدا زد وصیت مادرمه؛ یه بوسه زیر گلویِ حسینش زد ... کاش به همینجا ختم میشد ، اما این بوسه ، بوسۀ آخر زینب نبود .. اینجا گلوی سالم حسینُ بوسه زد. اما چند ساعت بعد اومد تو گودال ، این نیزه شکسته‌ها رو کنار زد ... آی حسین .... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_48313612.mp3
10.16M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 داری میری و خودتم اینو خبر داری ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5