eitaa logo
متن و سبک ذاکرین
215 دنبال‌کننده
6 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ارواحناالفداه سلام الله علیها هر چه میخواهی بگو،اما حلالم کن نگو من خجالت میکشم اینگونه صحبت می کنی خانه داری می کنی دستاس خونی می شود با چه اوضاعی به ما لطف و محبت می کنی *داره نون می پزه ، اما زیر لب هی میگه : آی غریب حسین ..* نان بپز باشد ولی دیگر چرا پای تنور از سری خاکستری ذکرِ مصیبت می کنی *امشب خونۀ فاطمه اصلاً حرف از جدایی نبود ، تا یه کلمه حرف میزد ، میگفت : اما حسین ... برا هر کدومشون یه جوری حرف میزد اما باز بر می گشت سمتِ حسین ... علی! یادت باشه بچه ام شب ها از خواب می پره،اکثراً بچه ام تشنه است ، هر شب یه کاسۀ آب بالا سرش میذارم ... این خانومی که اینقدر دل نگران بود که آب بالای سر حسین بذارید ، من نمیدونم اون لحظه کنار گودال بود یانه؟ وقتی نانجیب آب هارو دور گودال می ریخت ، هی حسین صدا میزد : آی جگرم ...* فکر دوری از حسینت را نکن می بینیش قتلگاهش را تو قبل از ما زیارت می کنی *امشب زینب چه حالی داره تو خونه ی فاطمه؟ امیرالمؤمنین اگه این حرفارو میشنوه ، علیِ خیبر شکنه،علیِ پهلوانه،تازه این علی فردا شب اسماء میگه : دیدم زانوهاش داره میلرزه ، دستاش داره میلرزه ... اما بمیرم برا زینب ، این همه درد رو این دختر چطوری تونست تحمل کنه؟ صدا زد : دخترم بیا مادر ، عزیزم برو اون ساروق رو بیار ، رفت آورد از همه جا بی خبر ، گذاشت جلو مادر ، گفت : دخترم میدونی که من دستم کار نمیکنه،خودت این گره هارو باز کن،زینب آروم آروم این گره هارو باز کرد،هنوز نمیدونه چه خبره،یه وقت دید چند تا کفنِ،دخترم همه رو میخوام به تو وصیت کنم ... این یه دونه رو فردا میدی به بابات علی ، وقتی میخواد بدنم رو غسل بده ، زینب داره اشک میریزه ، کفن بعدی رو شب بیست و دوم میدی دست داداش حسنت ، ماه رمضان ازت طلبِ کفن میکنه ، بدن بابات علی رو کفن میکنه ، اما کفنِ آخر ، یه روز میدی دست داداش حسینت،بدنِ حسن رو کفن میکنه، یه وقت دیدن زینب داره اشک میریزه ، گفت : مادر همه رو گفتی ، آخه مگه حسینم کفن نداره ؟ چرا برا حسینم وصیت نکردی؟گفت:برا حسینم،یه پیروهن گذاشتم ، این پیروهن رو اون لحظه ای میدی به داداشت که خداحافظیِ آخر رو میکنه ، زینب! عوض مادر زیرِ گلوی حسین رو ببوس ... شنید وصیت رو زینب ، وصیتِ حسین رو هم عمل کرد،وقتی داشت می رفت ، صدا زد : "مهلاًمهلا،یا بن الزهرا!" بایست وصیت مادرم رو عمل کنم ، زیر گلوی حسین رو بوسه زد ، اما هنوز نمیدونه ، چرا مادر نگفت : پیشونیش رو ببوس ، چرا مادر نگفت : لب هاش رو ببوس .. اما اون ساعتی که اومد بالای گودال،نگاه کرد "والشمر جالسٌ علی صدره" خنجر رو روی گلویِ برادر .... حسین ... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
✨﷽✨ سلام الله علیها دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد: ای بهارِ من، خزان اصلاً نمی آید به تو تو ستونِ لشکرِ مردِ غریبِ یثربی فاطمه! قد کمان،اصلاً نمی آید به تو دید زینب چوب را روی لبان یار گفت ای برادر خیزران،اصلاً نمی آید به تو باید چگونه بشکند بغض گلو را مردی که نامش خم کند پشت عدو را دستان ساقی بسته شد بعدش شکستند در پیش چشمش زیر دست و پا سبو را در چهره اش پیداست این غم را که زهرا از او نهان کرده است چندین هفته رو را *این همون علیِ که تا الان،یک به یک، به بچه ها اعلام کرده:آروم گریه کنید،نکنه صدا گریه ی شما رو بشنوند،مادرتون وصیت کرده کسی نفهمه...حالا اسماء داره نگاش میکنه...* سر روی دیوار غریبی،ناله می زد حالا که فهمیدست اسرار مگو را هق هق،صدای گریه،وقت شستن دست هق هق،صدای گریه،آن وقتی که مو را ... *تاره رویِ کبود معلوم شد...* با آب بی معنی است کوثر را بشویند آری علی با اشکهایش شست او را *همه ی روضه های امشب یه طرف،همین یه مصرع،جا داره دوستای مولا باهاش فریاد بزنن...* خیبر شکن را داغ پهلویی شکسته دیگر نیازی نیست تا بغضی گلو را ... *یه عمری دشمنا منتظر بودن علی زانوهاش بلرزه،حالا وقتی داره آب می ریزه،تا گفت: "بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله" دست بابا داره میلرزه...* ریحانه ی من چه بر سرت آورده اند صد بغض به آه همسرت آورده اند غسل تنت از من چقدر وقت گرفت یعنی چه به روز پیكرت آورده اند با دیدن جسمت بدنم می لرزد با شستن پهلوت تنم می لرزد با شستن زخم كوچه های نیلی ای فاطمه دارد حسنم می لرزد *تا حالا از من مخفی کرده بود،بدنش داره میلرزه،الان بابام از همه چی با خبر میشه...* چشمم به غمِ هماره ات افتاده بر چشمِ پر از ستاره ات افتاده وقتي كه رسيد دست من فهميدم در كوچه دو گوشواره ات افتاده •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_44416595.mp3
2.25M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 دید، حیدر همسرش را مو پریشان ، ناله زد ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست آهسته از غم تو زمین و زمان شکست پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین... گفتم که فاطمه، کَمَرِ آسمان شکست هجده بهار دیدی و در سوگِ تو دلم بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست ای دل بسوز و بِشکن تا باورت شود حتما دَری که سوخته را می توان شکست با هر دری که بعد نگاه تو باز شد انگار در گلوی علی استخوان شکست *فرمودند :هر وقت زهرا را میدید ،صورتش رو میبوسید ..یه روز دیر وقت اومد.. ام سلمه گفت یا رسول الله چی شده ،گفت :امروز یادم رفت زهرامو بغل کنم ..یادم رفت صورتشو ببوسم ..آخ...هر جا پیغمبربوسید، یه نشونه زدن ..یا با تازیانه .. یعنی یا رسول الله ..ما هواسمون هست ..حقِّ زهراتو ادا میکنیم ،عجب رسمی داره مدینه ..این رسم مال مدینه بود فقط، نه..!!!!این رَسم رفت کربلا ...کربلا هم هرجا پیغمبر بوسیده بود ..یا با نیزه ...یا با شمشیر ..یا با سنگ ..یا با چوب و عصا ...حسین....آخ ....یعنی چی هر جا پیغمبر بوسید کربلا زدن... سلمان میگه :میگه من خودم شاهد بودم پیغمبر سر تا پای حسین رو بوسه می زد ،از موهای سرش شروع میکرد، اینقدر بوسید پیغمبر ..که نوشتن یه وقتهایی تو تاریکی ،حسین می آمد ..از نورِ دندانهاش از نوری که زیر گلوش بود فضا روشن می شد ..این اثرِ بوسه های پیغمبر بود ..بگم یا رسول الله..کربلا هیچ عضو سالمی نگذاشتن ..فقط دندونهاش سالم بود ..اونم بی حیا چوب خیزرانش رو برداشت ..نگفت این لبها رو پیغمبر بوسیده....حسین ....ان شالله یه شب جمعه کربلا بگی حسین ..."السّلامُ عَلی الثَّغرِالمَقروعِ بالقَضیب"من نمیگم ..امام زمان عج میگه "السَّلام عَلی الثَّغرِالمَقروعِ بالقَضیب "امام زمان می فرمایند: سلام به اون دندونهایی که با چوب زدن ... مقروع بالاتر از زدنِ..نانجیب چوب نمی زد ...چوب رو میکوبید روی لبهای حسین ....کاری کرد رقیه بغل کنه سَر رو ،دست کشید دید همه دندونها خورد شده...هی زد تو دهنش با دست .......آخ.....حسین ....* •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_44573646.mp3
2.18M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها *وقتی از آتش گرفتن خانه میخوای روضه بخونی نباید چیزی از روضه جا بمونه،همه ی شما غیرتی هستید،وقتی می فهمید برای یه خانمی اتفاقی افتاده،رو زمین افتاده،هر کی باشه،مؤمنه باشه،دلِ آدم میلرزه،حالا مگه کسی میتونه آروم باشه،وقتی میفهمه اومدن دَرِ خونه ی رسولِ خدا رو آتیش زدن...یکی میگفت: تو این خانه فاطمه است،بچه هایِ پیغمبر هستند... غربت آخه چقدر؟ بعضی ها نوشتن،هنوز بدنِ پیغمبر روی زمین بود این نانجیبا اومدن...گفت:خونه رو با اهل خونه آتیش میزنم...* تبر با یاسِ پیغمبر در افتاده اهل روضه و کنایه می فهمند،گُلِ یاس رو دست بزنی از سر شاخه می افته...* تبر با یاسِ پیغمبر در افتاده رویِ آیینه ی حیدر در افتاده *اینقدر نانجیب ها دَرِ خونه ی امیرالمؤمنین ازدحام کردن،یه نفر نیست تو همین همسایه ها، که هر شب فاطمه دعاشون می کرد،یه نفر نیست جلو بیاد بگه نانجیب! این خونه همون خونه است که پیغمبر می اومد جلو این خونه دست به سینه میذاشت،صدا میزد:"السلام علیکم یا اهلبیت النبوة"* مَوَدَّت کرد با او آتش و هیزم به میل غاصب منبر در افتاده لگد آنقدر سنگین بود و شدت داشت که قبل از ضربتی دیگر،در افتاده *درهای قدیمی رو دیدید؟ وقتی آتیش بگیرن،بسوزن،کم کم میخ ها نمایان میشن...* حجابِ میخِ در پس رفت،شاکی شد ز دستِ شعله هایِ بر در افتاده و قابِ آیه ی لا تحزنِ این بیت شده صد تکه و از سر در افتاده سر دیوارها، اهل محل دیدند که رویِ بچه و مادر در افتاده میان دست و پاها،رَدِّ خون دیده هراسان جیغ زد دختر، در افتاده پسرها از پسِ در بر نمی آیند که زیر پای ِ یک لشکر،در افتاده *چهل نفر ریختن تو خونه،مادر پشت در بوده،در کنده شد،این چهل نفر از کجا رد شدن من نمیدونم....اما اینقدر میدونم تا چشمش رو باز کرد،بین در و دیوار دید محسنش رو کشتن،پهلوش رو شکستن،سینه اش مجروح شده،تا چشمش رو باز کرد یه بار نگفت:آخ پهلوم،وای پسرم،اول سئوالی که کرد،فرمود:اسماء علی رو کجا بردن؟گفت: خانوم! اگر زود برسی شاید بتونی مولا رو بگیری،دارن میبرنش تو کوچه ها،با همون حال،یه دست به پهلو...* دنبالِ حیدر می دوید از سینه اش خون می چکید شُکرِ خدا زینب ندید *اما زینب همه چیز رو دید،جلو چشمش،وقتی فاطمه اومد کمربندِ مولا رو گرفت،فرمود:نمیذارم امامم رو ببرید،مگه زهرا مُرده باشه....به یه اشاره ی فاطمه نوشتن: چهل مردِ عرب رو زمین می افتاد...به رگِ غیرتِ نداشتش بر خورد نانجیب،گفت:چرا ایستادید زهرا آبروتون رو ببره..گفت:چیکار کنم؟ گفت:دست رو کوتاه کن...آه...همه روضه تو این یه بیتِ...* گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلافِ شمشیر،او تازیانه می زد *زینب دست روی سر گذاشته،هی صدا میزنه:نزنید،مادرم رو نزن...اینجا وسط کوچه زینب می گفت:نزنید...یه روزی هم بالا تل زینبیه دست روی سر گذاشته بود،التماس می کرد:نزنید..* لشکریانِ خیره سر چند نفر به یک نفر *** *امیرالمؤنین رو از مسجد آوردن بیرون،مولا سرش پایینِ...* یه خونه میسازم دوباره برا تو که شاید ببینم بازم خنده هاتو یه خونه میسازم که توش غم نباشه یه خونه که قدت دیگه خم نباشه یه خونه که تو اون برا غصه جا نیست یه خونه که رویِ درش جایِ پا نیست یه خون میسازم درش گُر نگیره که آتیشِ هیزم به چادر نگیره عزیزِ دلِ من... بخون از تو چشمام تو شرمندگیمُ بمون تا بسازم بازم زندگیمُ یه خونه میسازم برات ای بهارم همون اول از در میخُ در میارم یه خونه که دور و برش خار نباشه رَدِّ دست خونیت رو دیوار نباشه *سلمان کنارش ایستاده،یه نگاه به سلمان کرد...* می بینی به گریه دیگه کارم افتاد دَرِ خونه ی من، رویِ یارم افتاد عزیزِ دلِ من... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_44660118.mp3
4.59M
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 وقتی از آتش گرفتن خانه میخوای روضه بخونی ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها (یه خونه میسازم ، دوباره برا تو که شاید ببینم ، بازم خنده هاتو)۲ یه خونه میسازم ، که توش غم نباشه یه خونه که قدت، دیگه خم نباشه یه خونه که تو اون، برا غصه جا نیست یه خونه که روی، درش جای پا نیست یه خونه میسازم،درش گُر نگیره که آتیش هیزم، به چادر نگیره فاطمه جان ببین زندگیمو، سوزوندن یه روزه علی مرده باشه،که سینت بسوزه بسوزه همونی،که هیزم آورده الهی بمیرم ،به پهلوت چی خورده تو اون دود و شعله ، چه زجری کشیدی از امروز تو دیگه ، یه مادر شهیدی اگه محسنت رفت ، می مونی به یادش سه ما دیگه میخواست ، به دنیا بیادش عزیز دلم •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein
1_44793568.mp3
887.4K
✨﷽✨ سلام الله علیها 🎵 MP3 یه خونه میسازم، دوباره برا تو ... 🎤🎤 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5
✨﷽✨ سلام الله علیها به علی هم نگفتی ای زهرا که چگونه شبت سحر میشد هر کسی با علی عداوت داشت به تو در کوچه حمله ور میشد جسمِ در هم شکسته ات هر دم هدف ضربه ای دگر میشد چشمشان تا که برعلی افتاد ضربه هاشان شدیدتر میشد *کی باور میکرد یه زنِ هیجده ساله ، دورش چهل تا نامحرم ... هی به علی نگاه کنن ، زهرا را بزنن ... اینجا آخرین جایی نبود که دورِ یه زن حلقه زدن ... یه جایی دیگه ام سراغ دارم .. دور یه زن مردها حلقه زدن .. هرچه او بیشتر نفس میزد .. بیشتر میزدند زینب را .. تیغ ها مانده بود در گودال با سِپَر میزدن زینب را .. یک نفر مانده بود در گودال صدنفر میزدن زینب را .. بیاید همین الان نیت کنیم برا زیارت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها یه روضه بخونم .. بگم مادر .. شما را روز زدن .. شما را توی کوچۀ صاف زدن .. شما هیجده ساله بودی زدن .. اما رقیه سلام الله علیها رو شب و روز زدن .. تو بیابون زدن .. تو خارها زدن ... حسین .... مادر شما را زدن اما یه تکیه گاه داشتی به نام حسن علیه السلام ، پسرت بود زیر بغلهاتو بگیره .. رقیه رو تو بیابون زدن .. با لگد تو پهلوهاش زدن .. زینب هر چی التماس کرد بزارید ، خودم برم .. زَجر اومد از موهاش گرفت ... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @zakerein