eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
Page024.mp3
796.9K
📚ترتیل قرآن کریم صفحه۲۴ 💐قاری قرآن ؛ سعدالغامدی
ص ۲۴.opus
1.9M
‏🌷بسْمِ اللَّهِ الـرَّحْمَنِ الـرَّحِيمِ «ترجَمِـہ تَحْتُ اللّـ؋ظےقرآن کَریم» 🌟مترجم:آقای کریم بخشایش ✅ ✅سوره مبارکه
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
يوشع (ع) متن حديث يُوشَع عليه السلام ۱- الكلينى عن علىّ بن محمّد عن محمّد بن جمهور عن أحمد بن الحسين عن أبيه عن إسماعيل بن محمّد عن محمّد بن سنان قال: كنت عند الرضا عليه السلام فقال لي: يا محمّد إنّه كان فى زمن بنى اسرائيل أربعة نفر من المؤمنين فأتي واحد منهم الثلاثة و هم مجتمعون فى منزل أحدهم فى مناظرة بينهم فقرع الباب فخرج إليه الغلام، فقال: أين مولاك؟ فقال: ليس هو فى البيت فرجع الرجل و دخل الغلام إلي مولاه فقال له: من كان الّذى قرع الباب قال: كان فلان فقلت له: لستَ فى المنزل، فسكت و لم يكترث و لم يلم غلامه و لااغتمّ أحد منهم لرجوعه عن الباب و أقبلوا فى حديثهم، فلمّا كان من الغد بكّر إليهم الرجل فأصابهم و قدخرجوا يريدون ضيعة لبعضهم فسلّم عليهم و قال: أنا معكم؟ فقالوا له: نعم، و لم يعتذروا إليه و كان الرجل محتاجاً ضعيف الحال فلمّا كانوا فى بعض الطريق إذا غمامة قدأظلّتهم فظنّوا أنّه مطر فبادروا فلمّا استوت الغمامة علي رؤوسهم إذاً منادٍ ينادى من جوف الغمامة أيّتها النار خذيهم و أنا جبرئيل رسول الله. فإذاً نار من جوف الغمامة قداختطفت الثلاثة النفر و بقى الرجل مرعوباً يعجب ممّا نزل بالقوم و لايدرى ما السبب؟ فرجع إلي المدينة فلقي يوشع بن نون عليه السلام فأخبره الخبر و ما رأى و ما سمع، فقال يوشع بن نون عليه السلام: أما علمت أنّ الله سخط عليهم بعد أن كان عنهم راضياً و ذلك بفعلهم بك، فقال: و ما فعلهم بي؟ فحدّثه يوشع، فقال الرجل: فأنا أجعلهم فى حلّ و أعفو عنهم قال: لو كان هذا قبل لنفعهم فأمّا الساعة فلا و عسى أن ينفعهم من بعد. ۲- علىّ بن موسي بن محمّد بن طاووس باسناده إلي سعد بن عبدالله من كتاب فضل الدعاء باسناده إلي الرضا عليه السلام قال: وجد رجل من الصحابة صحيفة فأتي بها رسول الله صلّي الله عليه و آله فنادي الصلاة جامعة فما تخلّف أحد ذكر و لاانثى فرقي المنبر فقرأها فإذا كتاب يوشع بن نون وصىّ موسي و أذّن فيها: و إن ربّكم لرؤوف رحيم ألا إنّ خير عباد الله التقىّ الحفىّ، و إنّ شرّ عباد الله المشار إليه بالأصابع، فمن أحبّ أن يكتال بالمكيال الأوفى و أن يؤدّى الحقوق الّتى أنعم الله بها عليه فليقل فى كلّ يوم: سبحان الله كما ينبغى للّه و الحمد للّه كما ينبغى للّه و لاإله إلّا الله كما ينبغى للّه و لاحول و لاقوّة إلّا بالله و صلّي الله علي محمّد و علي أهل بيت النبىّ الأمّى و علي جميع المرسلين و النبيّين حتّي يرضى الله. و نزل رسول الله صلّي الله عليه و آله و قدألحّوا فى الدعاء فصبر هنيئة، ثمّ رقي المنبر، فقال: من أحبّ أن يعلو ثناؤه علي ثناء المجاهدين فليقل هذا القول فى كلّ يوم و إن كانت له حاجة قضيت، أو عدوّ كُبِت، أو دين قُضي، أو كرب كشف و خرق كلامه السماوات حتّي يكتب فى اللوح المحفوظ. يوشع (ع) ۱- كليني از علي بن محمد، از محمد بن جمهور، از احمد بن حسين، از پدرش، از اسماعيل بن محمد، از محمد بن سنان نقل كرده كه گويد: نزد امام رضا (ع) بودم كه حضرتش به من فرمود: اي محمد در روزگار بني اسرائيل چهار مؤمن بودند يكي از آنها نزد سه تن ديگر كه در منزل يكي از خود به مناظره نشسته بودند، آمد در را كوبيد و غلام بيرون آمد، گفت: مولايت كجاست؟ او پاسخ داد: در خانه نيست، مرد بازگشتن و غلام به حضور مولاي خود رسيد، به او گفته شد: چه كسي در زد؟ غلام گفت: فلاني، و من به او گفتم: شما در خانه نيستي، صاحب خانه سكوت كرد و بي اعتنا به موضوع غلام را نكوهش نكرد، هيچ يك از آنان نيز از بازگشت دوست خود از جلو در غمزده و اندوهگين نشد و به گفتگوي خود ادامه دادند، صبحِ فردا همان مرد آنان را در حال خارج شدن از خانه براي خريد چيزي ديد پس بر ايشان سلام كرد و گفت: من با شمايم و آنان گفتند: آري و از او عذر نخواستند، آن شخص نيازمند و پريشان حال بود، در راه به ناگاه ابري بر ايشان سايه افكند و گمان بردند باراني است و به سرعت خود افزودند و چون ابر روي سرشان قرار گرفت، مناديي از درون ابر به خود خواندشان كه اي آتش آنان را برگير كه من جبرئيل فرستاده خدايم، پس آتشي از درون ابر هر دو تن را در ربود، و آن شخص وحشت زده و متعجّب از آنچه بر سر همراهان آمده بود، ماند و علت را نمي دانست، به شهر بازگشت يوشع بن نون (ع) را ديد و او را از آنچه ديده بود خبر داد، يوشع بن نون (ع) گفت: آيا مي‌داني خدا به خاطر رفتارشان با تو بر ايشان خشم گرفته است در حالي كه پيشتر از آنان راضي بود؟! گفت: چه كاري؟ آنگاه يوشع ماجرا را باز گفت، مرد گفت: من آنان را حلال نموده و ايشان را مي‌بخشم، يوشع گفت: اگر اين كار پيشتر بود به قطع آنان را سودي مي‌بخشيد اما اكنون نه و اميد است از اين به بعد براي شان مفيد باشد۱.
۲- علي بن موسي بن محمد بن طاووس به إسناد خود تا سعد بن عبدالله از كتاب فضل الدعاء و به إسناد آن تا امام رضا (ع) گويد كه آن حضرت فرمود: كسي از اصحاب صحيفه اي يافت، آن را نزد پيامبر خدا (ص) آورد و حضرتش همه را به نماز خواند، هيچ كس از زن و مرد در خانه نماند [ و همگان در مسجد حاضر آمدند ] آنگاه حضرت بر منبر بالا رفت و آن صحيفه را خواند: كتاب يوشع بن نون وصيّ موسي كه به او اجازه داده: و براستي پروردگارتان رئوف و رحيم است آگاه باشيد برترين بندگان خدا پروا پيشه پنهان است و بدترين بندگان خدا، آن كه با انگشتان او را نشان دهند، پس هر كه دوست دارد با پيمانه كامل و پر براي او پيمانه كنند و حقوق نعمت‌هايي را كه خدا به او داده است أدا نمايد، در هر روز بگويد: (سبحان الله كما ينبغي لله، و الحمد لله كما ينبغي لله، و لا إله إلا الله كما ينبغي لله و لاحول و لا قوّه إلا بالله و صلّي الله علي محمد و علي أهل بيت النبيّ الامّي و علي جميع المرسلين و النبييّن حتي يرضي الله) (منزّه است خداوند آن گونه كه شايسته اوست، و ستايش از آن اوست آن گونه كه شايسته اوست، و هيچ معبودي جز او نيست آن گونه كه شايسته اوست، و هيچ نيرو و تواني جز به او نيست، و خداوند بر محمد و خاندان آن پيامبر امّي و بر همه فرستادگان و پيامبران درود فرستد تا او راضي باشد) پس پيامبر (ص) از منبر فرود آمد و مردم بر دعا اصرار نمودند، اندكي صبر كرد و بار ديگر بر منبر فراز آمد و فرمود: هر كه دوست دارد ثناي او بر ثناي مجاهدان برتر آيد هر روز اين سخن را بگويد و اگر حاجتي دارد، برآورده شود، يا دشمني سركوب، يا قرضي أدا، يا مصيبتي زايل گردد، و كلامش آسمانها را بشكافد تا آن كه در لوح محفوظ ثبت شود۲. منبع حديث ۱- أصول كافى ۲/ ۳۶۴. ۲- مهج الدعوات ۳۰۹. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
طرح مطالعاتی کتب شهید مطهری 46.mp3
5.06M
❇️ تدریس کتاب ❇️ ( جلسه 4 کتاب نظام حقوق زن در اسلام) 💠 اسلام عقد موقت را برای چه افرادی آورده؟ 🎤 با توضیحات استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت و پژوهشگر علوم حدیث و تاریخ 👌 کتب شهید مطهری، راهی عالی برای قوی شدن
ایات مهدوی 9.mp3
3.41M
💠 سلسله مباحث 9 ❇️جلسه نهم 🎤 با توضیحات حجت الاسلام و المسلمین ( معاونت مرکزتخصصی مهدویت کشور و معاونت فرهنگ ، آموزش و پژوهش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) کشور)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
در محراب اسارت.pdf
451.1K
✨💢 💢✨ ✨💢 💢✨ 📘در محراب اسارت 📇نویسنده : اصغر زاغیان 💎 . . . گزیده ای از کتاب . . .💎 با شروع جنگ، ارتش، سپاه، بسیج مردمی و پیشاپیش آنان حوزه های علمیه، علما و روحانیون، آماده دفاع از اسلام و کشور گردیده و به سوی دشمن، یورش برده و حماسه ها آفریدند عده ای به فیض شهادت رسیدند، تعدادی مجروح گشته و شماری هم به دست دشمن به اسارت درآمدند که خود ماجرایی شگفت و عبرت آموز دارد. این نوشته، گوشه ای از سرگذشت فداکارانه آزادگان است و می توان آن را ((دفاع دوّم)) نامید. @zandahlm1357
35.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی بچه های شهر خرم 🇮🇷 قسمت سوم ( آخر ) 👈 @zandahlm1357
مراتب یقین و این مرتبه از علم که از طریقه برهان حاصل می‌شود و او را علم الیقین گویند، ادنی مرتبه از یقین است چه مراتب علم سه درجه است از علم الیقین و عین الیقین و حقّ الیقین. امّا اوّل: چنان که مذکور شد از اقامه برهان است. و ثانی: طریقه حصول او از ریاضات و مجاهدات و مکاشفات است، که در آخر از اثر تصفیه قلب مشاهده و عیان یقین پیدا شود، کما قال تعالی: « وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا [۱] »، که هدایت و ارشاد طریقه خود را موقوف نموده بر مجاهده با نفس امّاره بالسوء در مراتب شریعتی و طریقتی. امّا شریعتی آن: مجاهده با هواهای نفس است بر تحمّل اداء فرایض، و صبر بر ترک منهیّات. و طریقتی آن: تخلیه از رذایل اخلاق و تحلیه به مقابلات آنها از اوصاف حمیده است ؛ و اثره این هدایت که از نتیجه مجاهده پیدا شده از باب: « المعرفة بذر المشاهدة » [۲]، موجب کشف و انتقاش صور علمیه در مرآت نفس می‌شود، چنان که این مقام برای زید بن حارثه پیدا شد، حیث قال: « رأیت أهل الجنة فی الجنة متنعّمون، و رأیت اهل النار فی النار معذّبون » [۳] . و این مرتبه از عین الیقین مخصوص اولیاء مقرّبین و عرفاء شامخین است، کما ورد فی حقّهم: « حملة القرآن عرفاء أهل الجنّة » [۴] . و حقّ الیقین: آن فناء در معلول است، چه « آن را که خبر شد خبرش باز نیاید » [۱] . قال علی علیه السلام: « محو الموهوم و صحو المعلوم » [۲] . چنان که به این مراتب متوالیه از علم که هر یک فرع بر دیگری است در کلام مجید اشاره فرمود: « أَلْهاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ * کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ * ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ [۳] » الی آخره. علی الجمله، پس آن علمی که مطلوب و مناط یقین است آن است که: از طریقه برهان حاصل می‌شود، به خلاف علوم فرعیه اهل قیاس که تمام ظنیّات است، کما قال تعالی: « إنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لایُغنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً [۴] »، و جای دیگر توبیخاً لهم: « لیس لهم بذلک من علم إن هم إلاّ یظنّون » [۵]، و لذا قال تعالی فی موضع آخر: « وَ مَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ [۶] »، یعنی: آن کسی که با تصدیق و عقیده اجمالی خود به خدا بخواند، - اعنی تضرع و ابتهال و استغاثه به غیر خدا نماید -، معلوم است که نیست هنوز از برای او برهان و یقینی به خدا، یعنی اگر علم آنها به خدا از روی برهان که مناط یقین است بود هرگز با عقیده کامل به خدا غیر او را نخوانده، و غیر او را مؤثّر در امور خود ندانسته بودند. ---------- [۱]: ۳ - سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹. [۲]: ۴ - بسنجید: شرح اصول الکافی، ج ۳، ص ۱۷۵ ؛ شرح الأسماء الحسنی، ج ۲، ص ۱۰۹. [۳]: ۱ - بسنجید: تحف العقول، ص ۲۸۱. [۴]: ۲ - الکافی، ج ۲، ص ۶۰۶ ؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۳. [۱]: ۳ - دیباچه گلستان سعدی، و در آن آمده: کانرا که خبر شد خبری باز نیامد. [۲]: ۴ - در جوامع روایی معتبر نیامده، ولی در کتب معتبر عرفانی آمده است، شرح الأسماء الحسنی، ج ۱، ص ۱۳۲. [۳]: ۵ - سوره مبارکه تکاثر، آیات ۱ و ۸. [۴]: ۶ - سوره مبارکه نجم، آیه ۲۸. [۵]: ۷ - اقتباس از سوره مبارکه جاثیه، آیه ۳۴. [۶]: ۸ - سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۱۱۷. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
پند امام علی علیه السلام از آنها نباش که بدون آنکه عملی برای آخرت انجام داده باشند در انتظار روز قیامت باشند و با آرزوی دراز در صدد توبه برآیند. در دنیا سخن از زاهدان گویند و خود همانند آنها که دلبستگی به دنیا دارند به کارهای دنیایی می‌پردازند. از دنیا سیر نشوند و دری از قناعت بر خود نمی گشایند. مردم را از کار ناپسند باز می‌دارند و خود انجام می‌دهند و دستوراتی برای دیگران صادر می‌کنند که خود آنها را بکار نمی برند. نیکوکاران را دوست دارند و خود مانند آنها نیستند. از گناهکاران نفرت دارند و خود از آنهایند. برای گناهان خود از مرگ در هراسند. اگر بیمار شوند از کرده‌های ناپسند خود پشیمان می‌شوند و چون از سلامتی برخوردار گردند باز به کار ناپسند می‌پردازند. در هنگامی که از عافیت دارند از خودبینی روگردان نمی باشند و آنگاه که گرفتاری دست به گریبان آنها شود اظهار ناامیدی می‌کنند. اگر گرفتار شوند، همانند بیچارگان دست به دعا برمی دارند و چون احساس آسودگی نمایند از خدا روگردان می‌شوند و غرور و غفلت آنها را سرگرم خود می‌سازد. به خیالات توجه دارند و از حقایق غافلند. اگر کسی گناهی مرتکب شود بر او هراسان می‌شوند و خود را به کارهای زیادش آرزومند می‌بینند. اگر بی نیاز شوند نخوت می‌فروشند و فتنه انگیزی می‌کنند و اگر بینوا گردند ناامید گردیده و سستی در کار می‌کنند. در عمل کوتاهی دارند و در پرسش مبالغه می‌نمایند در هنگام شهوت از نافرمانی استقبال می‌کنند و توبه را به تأخیر می‌اندازند و اگر اندوهی آنها را فرا رسد، از آئین حق سرباز می‌زنند. امور عبرت آمیز را برای دیگران توصیف می‌کنند و خود چشم عبرت بین ندارند. در اندرز به دیگران می‌کوشند و خود اندرز نمی پذیرند. گفتارشان زیاد است و کردارشان اندک بدانچه نابود می‌شود، دل می‌بندند و در آنچه برقرار است، سستی از خود نشان می‌دهند. غنیمت را غرامت می‌دانند و غرامت را غنیمت می‌پندارند از مرگ هراسانند و از آنچه از دست داده باکی ندارند. نافرمانی دیگران را بزرگ می‌شمارند و کار ناپسند خود را کوچک می‌نگرند. فرمانبرداری خود را بزرگ و اطاعت دیگران را حقیر می‌شمارند. به دیگران طعنه می‌زنند و با خود حیله می‌کنند. همبازی شدن با ثروتمندان را از گفتگو با بینوایان بیشتر دوست دارند. خود را فرماندار دیگران می‌دانند و خود زیر بار حکم دیگران قرار نمی گیرند. دیگران را ارشاد می‌کنند و خود به گمراهی بسر می‌برند. بنابراین او مطاعست و معصیت کار، از دیگران وفاداری می‌خواهند و خود به پیمان خویش وفا نمی کنند. از مردم در کاری که مربوط به خدا نیست می‌هراسند و از خدا در کاری که مربوط به آنان است ترسی ندارند. نهج البلاغه نهج البلاغه موعظه ای ارزنده، حکمتی رسا و روشنایی بیننده و عبرت اندیشمند است. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇 @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃