eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
کرامات آواز آسماني عشق نويسنده حميدرضا سهيلي نام بيمار: عبدالحسين محمدي اهل: قائن – روسته كلاته بالا نوع بيماري: فلج بدن بر اثر تركش خمپاره در جبهههاي جنگ جانباز ۷۰ درصد تاريخ شفا: اسفند ۱۳۶۵ ميآيي با هزاران هزار ستاره، با هزاران خورشيد لبخند. ميآيي، با رخساري متبرك از غبار پاك جبهه و پدر شتابان به استقبال تو ميآيي. مادر آغوش پر از گل محبت خويش را به سويت ميگشايد تا ترا گرم در آغوش بگيرد و دوباره زنده شود، طراوت بگيرد، جوان شود و هرم نفس گرمت را حس كند. ميآيي و شادي را به همراه ميآوري، شور و شوق و شعف و شادماني را، اما خود شاد نيستي. گويي دلت اينجا نيست، روحت اينجا نيست. آمدهاي، اما دلت را جا گذاشتهاي، روحت را با خود همراه نياوردهاي، تنهايي. آدم بي دل تنهاست، نيامده هوس رجعت دارد. شوق سفر ميل پركشيدن و رفتن. ذوق به سوي دل شتافتن، به دلدار رسيدن. و تو ميروي، بي تأمل، به دنبال دل راهي ميشوي. دلت آنجاست، و آنجا؟... ميدان عشق است، ميدان ميثاق با خدا، تو دل به خدا دادهاي و حاليا خدا ترا ميخواند، با آواز آسماني عشق ترا ميخواند. گريه بدرقه راهت ميشود، پدر اشك به راهت ميافشاند، مادر دشل را سوغات سفر تو ميسازد. تو ميروي و دو دل عاشق را نيز همراه خود ميبري، و آن دو در غم فراق تو وا ميمانند به انتظار، ديده به راه آمدن دگر باره تو. ميآيي باز؟ به جبهه ميرسي، به خاكي پاك، خاكريز لبريز از عشق، دلت دوباره جوان ميشود، حتي لحظهاي هم نميآسايي. تا ميرسي، عزم رفتن به خط مقدم داري. ميداني كه دلت را آنجا نهادهاي، به دنبال دلت هستي. دلت در پشت خاكريزهاي خط مقدم مانه است، در نزد ياران همدلت ياران همراهت. شب با ستارگان پيش ميراني، ماه همراه و همسفر با تو تا دل سنگرهاي سياه دشمن ميآيي، دشمن چونان تاريكي ميماند كه از نور حضورتان در گريز است. صبح ميدمد. صبح سپيد، صبح صادق، و تو در مييابي كه دل سياه دشمن را شكافتهاي و كيلومترها راه پيشروي كردهاي. حالا دشمن قصد آن دارد كه بر دل سپيدتان رعب اندازد. حمله ميكند، ميخواهد سنگرهاي به روشني نشسته از حضور پرنورتان را با حضور تاريك خود به سياهي كشاند. اما شما دل قرص و محكم داريد، مثل گامهايتان، استوار، پابرجا، ايستاده و ستبر، حتي گاهي هم باز پس نمينشينيد قرص ميجنگيد، دلاورانه، شجاعانه و دشمن را از آهنگ شوماش مأيوس ميكنيد. دشمن آخرين تلاشش را ميكند، مثل بردار آويخته شدهاي كه بياثر دست و پا ميزند. سنگرهايتان را به توپ ميبندد، خمپاره مياندازد، شليك ميكند، راكت مياندازد و از اين همه، تنها تركشي كوچك تقدس مييابد تا در بدن تو جاي گيرد و فريادت را برآورد. بيهوش بر زمين ميافتي. همدلان ترا به آغوش ميكشند و به پشت جبهه ميكشانند، اما توي بيدل را طاقت فراق خود نيست، كه ميماني. مرهمي بر زخمت مينشيند و حالت بهبود مييابد. اين را نميخواستهاي اما تقدير تو چنين خواسته است، سرنوشت براي تو اين گونه رقم خورده است. دوباره دل را بر ميداري و راهي ميشوي، راهي ديار عشق، به دليابي دلدار و چه خوب كام دل ميستاني از يار. نشئه ديدار يار دوباره خمار زندگي ميشوي. زنده ميماني. دست چين نميشوي، گلچين نميشوي و چشم كه ميگشايي، نوري شديد و تند به استقبال نگاهت ميرود. دريغ ميخوري كه از مرز كاميابي دل بازگشتهاي بي وصال يار. حتي تكاني نميتواني، بدنت فلج شده است، خدا در امتحان ديگري را به رويت گشوده است. خشنودي، ميداني كه امتحان خاص بندگان خالص خداست پس شكر ميكني: سپاس خداي را كه مرا لايق اين امتحان يافته است. از بيمارستان كه به منزل بر ميگردي، گريه و غم به استقبالت ميآيد، گريه مادر دلت را ميشكند، غم پدر سينهات را ميسوزاند و تو مثل بردار آويخته شدهاي كه بياثر دست و پا ميزند. سنگرهايتان را به توپ ميبندد، خمپاره مياندازد، شليك ميكند، راكت مياندازد و از اين همه، تنها تركشي كوچك تقدس مييابد تا در بدن تو جاي گيرد و فريادت را برآورد. بيهوش بر زمين ميافتي. همدلان ترا به آغوش ميكشند و به پشت جبهه ميكشانند، اما توي بيدل را طاقت فراق خود نيست، كه ميماني. مرهمي بر زخمت مينشيند و حالت بهبود مييابد. اين را نميخواستهاي اما تقدير تو چنين خواسته است، سرنوشت براي تو اين گونه رقم خورده است. دوباره دل را بر ميداري و راهي ميشوي، راهي ديار عشق، به دليابي دلدار و چه خوب كام دل ميستاني از يار. نشئه ديدار يار دوباره خمار زندگي ميشوي. زنده ميماني. دست چين نميشوي، گلچين نميشوي و چشم كه ميگشايي، نوري شديد و تند به استقبال نگاهت ميرود. دريغ ميخوري كه از مرز كاميابي دل بازگشتهاي بي وصال يار. حتي تكاني نميتواني، بدنت فلج شده است، خدا در امتحان ديگري را به رويت گشوده است. خشنودي، ميداني كه امتحان خاص بندگان خالص خداست پس شكر ميكني: سپاس خداي را كه مرا لايق اين امتحان يافته است.
از بيمارستان كه به منزل بر ميگردي، گريه و غم به استقبالت ميآيد، گريه مادر دلت را ميشكند، غم پدر سينهات را ميسوزاند و تو چه چارهاي داري جز صبوري كه اين نيز تقدير خداوندي است. دلت را قرص ميكني و پدر و مادر را به صبوري ميخواني. اما خود نيز ميداني كه صبوري ممكن نيست. دلت هنوز در طپش خاكريز و رمل و سنگر و حمله و لقاءالله است، آرزو داري دوباره روي پاي خود بايستي و با گامهاي خودت به جبهه بازگردي و تا شهادت و رسيدن به خدا ماندگار ديار عشق شوي. اما تو اسير شدهاي اسير چرخ و عصا. اسير بيحركتي و جماد و تو اين را نميخواستهاي. پرواز را آرزو داشتي. پركشيدن، بالا رفتن، عروج و به خدا رسيدن را. آن روز، ياران باز ميآمدند، از سفر عشق، با بالهاي زخمي و در خون نشسته، تو دلت سخت گرفته بود. هواي گريه داشتي، هواي فرياد زدن، ضجّه كشيدن و از ته دل خدا را صدا زدن. بر ويلچرت نشسته بودي و به زيارت امام هشتم (ع) ميرفتي، پدر نيز همراه تو ميآمد. وقتي كه مسافران كربلا را آوردند، تو خيلي دلت ميخواست بتواني روي پاهاي خودت بايستي و شانه زير تابوت آن يار از سفر آمده بدهي. دلت ميخواست در گوش تابوتش نجواي « التماس دعا » بخواني. آن روز دلت شكست، اشكت را مرهم درد خويش ساختي و نجوايت را به گوش باد سپردي. نگاهت همراه با يادت پر گرفت و رفت تا آن سوي خاكريزها. نسيمي شرجي ميوزيد و بر صورتت شلاق سيلي مينواخت ، عطش بدجوري به جانت افتاده بود و بر لبهايت نشسته بود. آب طلب ميكردي، اما آب نبود، خيسي خون را با ولع بلعيدي و سعي كردي از جاي برخيزي اما توان حركت نداشتي نگاهت را كنجكاو به اطراف دوانيدي. در آن دورها، آن جا كه زمين و آسمان سينه به سينه هم ساييده بود، سايهاي ايستاده بود و نگاهت ميكرد. صدايش كردي، پيش آمد و رو به رو با نگاهت ايستاد. غريوي از شادي كشيدي و او را به نام خواندي: مسعود... به رويت خنديد و خندهاش چه خورشيدي بود. آمد، كنار تو نشست و دست زير شانه زخميات داد، ترا از جا كند و بر دوش خود نهاد. تو از درد فريادي كشيدي و از هوش رفتي. وقتي كه به هوش آمدي باز او را بالاي سر خود ديدي. هنوز ستاره لبخندي بر لبهايش نشسته بود و تو چقدر وابسته اين ستاره بودي. حالا هم او آمده است، بال گشوده بر فراز دستهاي عاشق به پرواز آمده است و تو چه دل شكسته و زار، پروازش را به نگاهت ميكشي و چه پر سوز ميگريي. زير لب زمزمهاي را ميآغازي: يار همراه بي ما چرا پرواز؟ مسعود بر دستها ميرود تا آستان امام هشتم (ع) و تو به شتاب خودت را همراهش ميسازي و در داخل حرم، در كنار او جاي ميگيري و براي لحظهاي فرصت گفتگو با او را پيدا ميكني. وه چه لحظه دل انگيزي است، نجواي عاشقانه شهيدي زنده با شهيدي به خدا رسيده. برايش از غم فراق ميگويي. از درد جدايي، از تنهايي و صبوري و از او ميخواهي كه شفاعت ترا نزد امام همام (ع) بكند تا امام نظر عنايتي كند و شافي تو بشود نزد خدا. آن قدر ميگويي و ميگريي كه از هوش ميروي. حالا در خلسهاي فرو رفتهاي كه برايت عجيب مينمايد، خلسهاس است بس روحاني، صدايي آسماني ترا ميخواند، صدايي آبي، رؤيايي، و تو نوري را مشاهده ميكني كه به وي تو ميآيد و در برابر نگاهت ميايستد، تو مثل پرندهاي سبكبال به سويش بال ميگشايي، اوج ميگيري و سر بر شانه نورانياش ميگذاري تا نجواي دل را زير گوشش زمزمه كني. صداي آسماني او را ميشنوي: برخيز نميتوانم. برخيز، تو ميتواني من فلج هستم آقا. حالا نيستي پسرم، تو مورد عنايت قرار گرفتي، برخيز. برميخيزي، شهيدان را ميبيني كه در نگاهت شاد ميخندند و مسعود را نظاره ميكني كه هزاران هزار ستاره لبخند بر لب دارد. صداي نقارهخانه ترا به خود ميخواند، نگاهت را كه ميگشايي خود را تنها در كنار ضريح حرم امام مييابي. شهيدان رفتهاند و تو روي پاهاي خودت ايستادهاي و دستها را بر ضريح حرم حلقه بستهاي. پدر ناباور اشك ميريزد و سجده شكر به جاي ميآورد. لباسهايت تكه تكه ميشود، هزار تكه ميشود و نقاره خانه همچنان شادي ترا آواز ميدهد، شهيدان در اوج آسمان به تو لبخند ميزنند. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
در کنار مذاهب فقهی که باید آن‌ها را مکاتب نقلی دانست مکاتب عقل گرا، کلام و فلسفه در حوزه‌های مختلف ممالک اسلامی فعالیت داشتند. معتزلیان، جبهة مقابل سنت گرایان اهل حدیث بودند و عقیده داشتند در شناخت دین و اصول آن علاوه برنقل آیات و روایات از عنصر عقل وخرد نیز بایستی بهره گرفت. معتزلیان تأثیر بسزایی در تکوین و تکوّن علم کلام داشتند و مبدع نظریاتی بودند که با اندیشه‌های اهل حدیث تعارض داشت. از مشهورترین متکلمان معتزلی، ابوالهذیل علاف (م ۲۳۵ ق) بود که نظریات مشهوری در کلام داشته و پیروانش به هُذیله شناخته می‌شدند و از شاگردان برجستۀ او، ابوعمرو جاحظ (م ۲۵۵ ق) بود که طایفه ای نیز به او منتسب هستند. [۱] معتزله در ایام بین خلافت مأمون ومتوکل (۱۹۸ ۲۳۲ ق) به اوج اقتدار و اعتلای خود رسیدند، چنانچه مأمون غالب ایام خویش را با ابواسحق ابراهیم بن سیار نطّام و ابوالهذیل علاف و ثمامۀ بن اشرس و ابوعبدالله احمد بن ابی دواد ایادی (متوفی ۲۴۰) از رؤسای بزرگ معتزله می‌گذراند و در نتیجة این معاشرت، به فرقة معتزله تعلق قلبی پیدا کرده و طرفدار عقاید ایشان گردیده بود. [۲] در این راستا، دینوری (م ۲۸۲) می‌نویسد: «[مأمون] در مدت خلافت خود مجالسی برای مناظره میان ادیان و مذاهب تشکیل می‌داد ---------- [۱]: حسن حسین زاده شانه چی، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری، چاپ اول، پژوهشگاه علوم فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۸۶، ص ۸۸. [۲]: عباس اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، چاپ سوم، کتابخانة طهوری، تهران، ۱۳۵۷، ص ۴۲. و استاد او در این مسائل ابوهذیل محمد بن هذیل علاف بود». [۱] در ادامة معاشرت مأمون با سران معتزله و نفوذ آنها در دستگاه حکومت عباسی، [۲] مأمون در سال ۲۱۸ ماجرای محنت قرآن مجید را به راه انداخت [۳] . ---------- [۱]: دینوری، پیشین، ص ۴۰۱. [۲]: برای آگاهی از میزان نفوذ معتزله در دستگاه حکومت عباسی ر. ک: اقبال آشتیانی، پیشین، صص۴۲-۴۳. [۳]: برای آگاهی از قضیۀ محنت قرآن برای نمونه ر. ک: ابن اثیر، پیشین، ص ۴۲۳؛ همچنین ر. ک: رفاعی، پیشین، صص۳۹۵-۳۹۸. ✍نعمت الله صفری https://eitaa.com/zandahlm1357
وضعیت فرهنگی جامعة اسلامی معاصر امامت امام (علیه السلام) طبیعت علم دوستی اسلام سبب شده بود که علوم و دانش‌های کشورهای مختلف جهان به جامعه اسلامی راه یابد، و کتب علمی دیگران از یونان گرفته تا مصر و از هند تا ایران و روم به زبان تازی که زبان اسلامی بود ترجمه شود. ترجمة آثار علمی دیگران که از اواخر زمان امویان شروع شده بود، در عصر عباسیان مخصوصاً زمان هارون و مأمون به اوج خود رسید، همانگونه که در این زمان وسعت کشورهای اسلامی به بالاترین حدّ خود در طول تاریخ ارتقاء یافت. [۱] به طوریکه عصر هارون الرشید دوران طلایی حکومت عباسی محسوب می‌شود. [۲] البته این حرکت علمی چیزی نبود که به وسیلة امویان یا عباسیان پایه گذاری شده باشد، بلکه نتیجة مستقیم تعلیمات اسلام در زمینة علم بود که برای علم و دانش، وطنی قائل نبود. [۳] دوران مأمون، از پیشرفته ترین دوران‌های علمی عصر اول عباسی (۱۳۲-۲۳۲ق)، [۴] به حساب می‌آید به گونه ای که تلاش‌های فرهنگی به اوج خود رسید. [۱] مأمون با حکما خلوت می‌نمود و از معاشرت با آنها اظهار خشنودی می‌کرد. وی درترجمۀ کتاب‌های یونانی بسیار کوشش نمود و پول زیادی در این راه صرف کرد. [۲] تا جایی که هیأت‌هایی علمی را در جستجوی کتاب‌های یونانی و انتقال آنها به «بیت الحکمه» اعزام نمود. [۳] بیت الحکمه محلی برای مطالعه، نسخه برداری، ترجمه وتألیف کتب بود. [۴] این بیت، تراث فرهنگی اسلامی را در کنار تراث فرهنگی خارجی جمع آوری کرد. [۵] به این ترتیب نشر علوم و دانش‌های دیگران در کنار دانش‌های اسلامی، مسألۀ مطلوب روز شد، و در نتیجه مترجمان بسیاری از عراق، شام و ایران به بغداد آمدند. اما آنچه مایة نگرانی بود، این بود که در بین این مترجمان، افرادی از پیروان متعصب و سرسخت مذاهب دیگر مانند زردشتیان، صابئان، نسطوریان، رومیان و برهمن‌های هند بودند که آثار علمی بیگانه را از زبان‌های یونانی، فارسی، سریانی، هندی، لاتین و غیره به عربی ترجمه می‌کردند. [۶] و البته نگاهی کوتاه به مترجمان برجستۀ آن دوران، نشان ---------- [۱]: ناصر مکارم شیرازی، «مناظرات تاریخی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر»، مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام)، کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام)، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۶، ج۱، صص ۴۲۸ ۴۲۹. [۲]: طقوش، پیشین، ص ۹۶. [۳]: مکارم شیرازی، پیشین، ص ۴۲۹. [۴]: برای آگاهی از چگونگی تقسیم بندی حکومت عباسی توسط مورخان به چهار عصر، ر. ک: طقوش، پیشین، ص ۳۹. [۱]: طقوش، پیشین، ص ۱۳۸. [۲]: مکارم شیرازی، پیشین، صص ۴۳۱ ۴۳۲. [۳]: طقوش، پیشین، صص ۱۳۸ ۱۳۹. [۴]: با اقتباس از: عصر المأمون، احمد فرید رفاعی، الطبعة الرابعة، دارالکتب المصریة، القاهرة، ۱۳۴۶/۱۹۲۸، ج ۱، ص ۳۷۵؛ برای آگاهی بیشتر در مورد بیت الحکمه ر. ک: یونس کرامتی، بیت الحکمه، دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، چاپ اول، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۳ش، ج۱۳، صص ۲۷۴-۲۸۱. [۵]: طقوش، پیشین، ص ۱۳۹. [۶]: مکارم شیرازی، پیشین، ص ۴۳۲. می‌دهد که یهود و نصاری در امر ترجمة کتاب های، نقش بسزایی داشته اند؛ [۱] و یقیناً همة آنها در کار خود حسن نیت نداشتند و گروهی از آنان سعی می‌کردند که آب را گل آلود کرده و ماهی بگیرند، و از این بازار داغ انتقال علوم بیگانه به محیط اسلام، برای نشر عقاید فاسد و مسموم خود فرصتی به دست آورند و درست به همین علت عقاید خرافی و افکار انحرافی و غیر اسلامی در لابلای این کتاب‌های به ظاهر علمی، به محیط اسلام راه یافت، و به سرعت در افکار گروهی از جوانان و افراد ساده دل و بی آلایش نفوذ کرد. مسلماً در آن زمان، یک هیأت نیرومند علمی که از تقوا و دلسوزی برخوردار باشد، در دربار عباسیان وجود نداشت که آثار علمی بیگانگان را مورد نقد و بررسی قراردهد و آن را با فیلتر جهان بینی اسلامی تصفیه کند، و ناخالصی‌ها را بگیرد و آنچه صاف و بی غل و غش است در اختیارجامعه اسلامی بگذارد. [۲] از سوی دیگر از خصوصیات قرن دوم هجری که زمان مورد بحث را نیز دربر می‌گیرد، پدید آمدن مذاهب فقهی گوناگون است که بسیاری از آنها تا چند دهه و بلکه چند قرن، نقش عظیمی در تاریخ فقه اهل سنت ایفا کردند. برای دانستن اهمیت این دوره همین بس که سه مذهب از مذاهب فقهی چهارگانة اهل سنت، یعنی مذاهب فقهی حنفی، مالکی و شافعی، دراین دوره پدید آمده اند. [۳] ---------- [۱]: سید محمد مرتضوی، نهضت کلامی در عصر امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۵، ص ۲۸. [۲]: مکارم شیرازی، پیشین، ص ۴۳۳. [۳]: نعمت الله صفری، نقش تقیه در استنباط، چاپ اول، مؤسسه بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۱، ص ۵۰۴.
چشم به راه - قسمت پانزدهم.mp3
11.6M
👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کارتون زیبای شهر موشکی 📼 قسمت ۱۲ : از بچه ها خبری نیست 🚥 بخش دوم @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه کلیپ های روایتگری 👌 هر روز روایتی از شهدا بشنوید❤️ شماره ۱۵ کاری از گروه راویان سردار شهید حاج عبد الحسین برونسی 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساختار کتاب در این کتاب به جهت تبرک و تیمن، ابتدا اصل زیارت نقل می‌شود و پس از آن به تبیین برخی فرازهای آن که به معجزات و فضائل حضرت اشاره دارد پردازش می‌شود. شایان ذکر است نظر به اینکه معجزات خارق العاده و شگفت انگیز امیرالمؤمنین و حضرات معصومین (علیهم السلام) برای برخی، به سختی مورد پذیرش قرار می‌گردد و برای اطمینان، سند حدیث را طلب می‌کنند لذا بر آن شدیم تا معجزات را در قالب زیارت بیان کنیم، بدون شک شفایی برای سینه‌های دردمند و هدایت و رحمتی مضاعف برای مؤمنین است. گفتنی است هدف شرح و تفسیر تمام فقرات زیارت نیست، بلکه فرازهایی از زیارت به صورت گلچین و با رویکرد معرفت افزونی و منقبت آموزی مورد توجه و تبیین قرار گرفته است، که اگر خداوند توفیق فرماید در آینده به شرح جامع آن خواهیم پرداخت. توضیح نکاتی پیرامون معجزه چون در این نوشتار علاوه بر فضائل، به ذکر قسمتی از معجزات امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز پرداخته می‌شود نیکو است به نکاتی پیرامون معجزه اشاره شود. ۱. معجزه به عمل خارق العاده ای گفته می‌شود که مدعیان نبوت و امامت برای اثبات مدعای خود - ارتباط با خداوند و عالَم غیب - می‌آورند و دیگران را نیز به مقابله و آوردن مثل آن دعوت می‌کنند و چون دیگران از اظهار همانند آن عاجز و ناتوانند بدان «معجزه» می‌گویند. ۲. معجزه بر کارهایی که محال عقلی است تعلق نمی گیرد، بلکه به اموری مرتبط است که به طور عادت و معمول محال به نظر نمی آید، لیکن عقلاً انجام آن محال نیست. ۳. خداوند در قرآن معجزات فراوانی را برای رسولانش برمی شمارد. به عنوان نمونه: کشتی حضرت نوح (علیه السلام) و طوفان [۱]، شتر حضرت صالح (علیه السلام) [۲]، سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) [۳] و زنده کردن پرندگان چهارگانه به اذن خدای متعال [۴]، عصای حضرت موسی (علیه السلام) [۱]، سخن گفتن و تسخیر موجودات توسط حضرت سلیمان (علیه السلام) [۲]، حضرت عیسی (علیه السلام) و تکلم در گهواره، خلقت پرنده به اذن خدا، شفای کور مادرزاد و زنده کردن مردگان [۳]، معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله) [۴]، معجزه جاویدان قرآن [۵]، شق القمر [۶] و.... ۴. میان معجزه و سحر و جادو و چشم بندی و امثال آن تفاوت اساسی وجود دارد از جمله: معجزه به هر عملی که تعلق گیرد آن عمل به صورت واقعی در خارج وقوع می‌یابد، برخلاف سحر و جادو که حقیقت و واقعیت خارجی ندارد، بلکه در نظر بیننده صورت می‌یابد. به عنوان مثال در داستان حضرت موسی (علیه السلام) و ساحران، آنچه موسی (علیه السلام) انجام داد حقیقت داشت، و عصا به صورت اژدهایی بزرگ و حیوانی درنده درآمد، اما مارهای ساحران در واقع جاندار نبود بلکه ریسمان‌ها و طناب‌هایی بود که به وسیله داروهای شیمیایی به جست و خیز در آمده، و به نظر مردم مارهایی جاندار شده بودند. با توجه به این چهار نکته، مخاطبِ ما در این نوشتار کسانی هستند که به یگانگی پروردگار، علم و قدرت او، رسالت رسولان الهی، حقانیت قرآن و امامت ائمه اطهار (علیهم السلام) اعتقاد دارند، بر این اساس به صدور معجزه از پیامبران الهی و ائمه معصومین (علیهم السلام) - که نشان صدق ادعایشان است - نیز اعتقاد و اذعان دارند. لذا اگر فردی در صدور معجزه از پیامبران یا ائمه اطهار (علیهم السلام) شک و تردید دارد بایستی با او به ترتیب در مباحث توحید، نبوت، امامت و صدور معجزه از نبی و امام وارد بحث شد تا این مقوله برای او ثابت گردد. آخرین نکته: در این نوشتار، ما در ذکر صلوات و تحیات پس از اسامی مقدسه معصومین (علیهم السلام) تابع مصادر و منابع نبوده ایم. با نگاهی ملتمسانه به بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از خداوند فرج فرزند غریبش امام عصر (علیه السلام) را خواستاریم. در پایان ثواب این اثر را به مادر مظلومم، صدیقه طاهره‌ام ابیها فاطمة الزهرا (علیها السلام) اهداء می‌نمایم. فاطمه سادات درچه ای ---------- [۱]: . سورة الاعراف ۶۴. [۲]: . سورة الاعراف ۷۴ و ۷۷. [۳]: . سورة الانبیاء ۶۹. [۴]: . سورة البقره ۲۶۰. [۱]: . سورة الاعراف ۱۰۷. [۲]: . سورة النساء ۱۲ و سورة ص ۳۶. [۳]: . سورة المائده ۱۱۰ و سورة آل عمران ۴۶ و ۴۹. [۴]: . سورة الاسراء ۱. [۵]: . سورة الکوثر ۱. [۶]: . سورة القمر ۱. https://eitaa.com/zandahlm1357
معیار دوستی وقتی هم رأی و هم عقیده بودن از قواعد برادری و سبب دوستی است، عقل و فضیلت بسیار موجب می‌شود که آدمی در پی دوستانی چون خود برود و چون تعداد این دسته اندک است، دوستان این عده هم کم می‌باشد؛ چرا که اکثر مردم نادان و کم عقل هستند. با این وصف نه عاقل متمایل به دوستی با جاهل است و نه جاهل با عاقل. ولی چون افراد نادان بسیارند، دوستانشان هم بسیار می‌باشند. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۱- عبادت، داروخانه شبانه روزی تفسیر نماز » عبادت، داروخانه شبانه روزی هر کس در هر لحظه و در هر شرایطی بدون هیچ وقت قبلی و واسطه ای می‌تواند با خدا ارتباط برقرار کند. هر چند اوقاتی مخصوص از قبیل هنگام سحر، غروب جمعه، پس از خطبه‌های نماز جمعه، هنگام نزول باران و یا شب قدر، دعا و عبادت حال دیگری دارد، اما دعا و نیایش اختصاصی به این اوقات ندارد. عبادت در هر حال داروی غفلت و نسیان و عصیان است. «أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکرِی» [۱] مایه آرامش و اطمینان خاطر و زدونِ اضطراب‌ها و دل نگرانی هاست. «اَلا بِذکرِاللّهِ تَطمَئنُّ القُلُوب» [۲] ---------- [۱]: ۱۹) سوره طه، آیه ۱۴. [۲]: ۲۰) سوره رعد، آیه ۲۸. ✍محسن قرائتی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا