🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌴 #شماره_44
☘وقال عليه السلام :
طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَقَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَرَضِيَ عَنِاللهِ.☘
خوشا به حال كسيكه به ياد معاد باشد و براى روز حساب عمل كند.
و به مقدار كفايت قناعت نمايد و از خدا راضى باشد.
امام(عليه السلام) در اين گفتار پرمعناى خود به چهار جمله اشاره مى كند و آن را مايه خوشبختى انسان مى داند
در جمله اول و دوم مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه (پيوسته) به ياد معاد باشد و براى روز حساب عمل كند» . (طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ).
هنگامى كه واژه معاد گفته مى شود دنيايى در برابر انسان مجسم مى گردد كه در آن موازين سنجش اعمال برپاست و نامه هاى اعمال به دست افراد است ،
👈 گروهى (نيكوكاران) به دست راست
👈 و گروهى (بدكاران) به دست چپ ،
همان نامه عملى كه «(لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً إِلاّ أَحْصَاهَا); هيچ عمل كوچك و بزرگى از صاحب آن سر نزده مگر اين كه در آن احصا شده است»
همه از سرنوشت خود نگرانند و اضطراب بر همه حاكم است. تمام اعضاى بدن انسان در آن دادگاه بزرگ گواه بر اعمال او هستند و نيازى به گواهى فرشتگان ثبت اعمال نيست، هرچند آنها نيز گواهى مى دهند.
آن كس كه چنين دادگاهى را باور داشته باشد و به ياد آن بيفتد به يقين به سراغ گناه و ظلم و فساد نمى رود، زيرا چنين ايمانى انگيزه عمل است; عملى پاك و خالى از هرگونه آلودگى و اگر لغزشى از او سر زند به زودى توبه مى كند و به سراغ جبران مى رود. ممكن نيست ايمان به چيزى در دل انسان راسخ باشد و عملى هماهنگ آن انجام ندهد.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) در كتاب شريف كافى آمده است كه شخصى از او سؤال كرد «أَلاَ تُخْبِرُنِى عَنِ الاِْيمَانِ أَقَوْلٌ هُوَ وَعَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلاَ عَمَل; عرض كرد آيا به من خبر نمى دهى كه ايمان اعتقاد و عمل هر دو است يا فقط اعتقاد است»؟
امام در پاسخ فرمود: «الاِْيمَانُ عَمَلٌ كُلُّهُ وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذَلِكَ الْعَمَلِ; تمام ايمان عمل است و ايمان بعضى از آن عمل است. (اشاره به اين كه ركن اصلى ايمان عمل است)».
آن گاه در سومين و چهارمين جمله مى فرمايد: «به مقدار كفايت قانع گردد و از خدا راضى باشد»; (وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ).
منظور از قانع بودن به مقدار كفايت اين است كه حداقل لازم زندگى را داشته باشد، زيرا بالاتر از آن خالى از مسئوليت نيست و كمتر از آن خالى از ذلت.
قانع بودن به مقدار كفايت به قدرى اهميت دارد كه در حديث معروفى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه با يارانش از بيابانى مى گذشت، ساربانى در آنجا بود، حضرت براى رفع عطش يا براى نياز به غذا مقدارى شير از او طلب كردند (البته در برابر وجه) و او بخل ورزيد و گفت: آنچه از شير در پستان و يا در ظرف هاست همه براى صبحانه و شام قبيله است و به ديگرى نمى رسد.
پيامبر در حق او دعا كرد: خداوندا مال و فرزندانش را افزايش ده. بعدا به چوپان ديگرى رسيد و همين درخواست را نمود. چوپان نه تنها شيرى را كه در ظرف داشت بلكه آنچه در پستان گوسفند بود را نيز دوشيد و به عنوان هديه، با احترام به نزد پيامبر آورد و به آن حضرت تقديم كرد. پيغمبر در حق او نيز دعا كرد : ولى چنين عرضه داشت:
«إِنَّ مَا قَلَّ وَكَفَى خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ وَ أَلْهَى; مقدار كم كه براى زندگانى انسان كافى باشد بهتر از مقدار فراوانى است كه آدمى را از خدا غافل سازد».
منظور از رضايت پروردگار كه در سخن پربار بالا به آن اشاره شده همان رضايت از مقدارات خداست چه مطابق ميل انسان باشد و چه بر خلاف ميل او همان گونه كه در حديثى از امام صادق مى خوانيم
«رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَالرِّضَا عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ أَوْ كَرِهَ وَلاَ يَرْضَى عَبْدٌ عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ إِلاَّ كَانَ خَيْراً لَهُ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ; برترين طاعت الهى صبر و شكيبايى و رضايت و خشنودى از خداست; چه در امورى كه بنده او دوست دارد يا دوست ندارد و هيچ بنده اى از مقدرات الهى در آنچه دوست دارد يا دوست ندارد راضى نمى شود مگر اين كه در هر دو صورت خير اوست».
لینک کانال را با دوستان خود به اشتراک بگذارید تا با دنبال کردن حکمت ها و
انشالله با عمل به حکمت ها ،
🌹 مرام علی پررونق تر از نام علی بشه
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا خاک باغچه برای گیاهان آپارتمانی مناسب است؟؟
🌷
🌷
🌷
توضیحات در همین کلیپ
#خاک_گلدان #خاک_برگ #خاک_باغچه #خاک_باغ #تعویض_گلدان
https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل دوم : دربيان جامه هایی كه حرام است پوشيدن آنها
بدانكه مردان را جامه حرير محض پوشيدن و جامه طاباف پوشيدن حرام است ، و احوط آنست كه عرقچين و كيسه و چيزهائى كه عورت را با آن نتوان پوشيد هم از حرير نباشد. و باز احوط آنست كه اجزاى جامه مانند سجاف ، حرير نباشد. وبهتر آنست كه چيزى كه با ابريشم مخلوط كنند يا پشم يا كتان يا ريسمان باشد و اولى آنست كه بقدر ده يك يا زياده باشد و اگر مجموع تار يا مجموع پود غيرحرير باشد، بهتر خواهد بود. و بايد كه پوست حيوان مرده نباشد هرچند كه دباغى كرده باشند بنا بر اشهر بين الاصحاب ، پوست حيوانى چند كه قابل تذكيه نيست نباشد، در نماز بايد كه پوست و پشم و مو وشاخ و دندان و ساير اجزاى حيوانى كه گوشتشان حرام است نباشد، در سمور و سنجاب و خزى كه الحال معروف است خلاف است و احوط اجتباب است اگر چه اظهر در خزى و سنجاب آنست كه نماز در آنها جايز است و بهتر آنستكه در جامه اى كه در زير آن جامه ها يا در بالاى آنها پوشيده باشند نماز نكنند، مبادا موئى چسبيده باشد. و بهتر آنست كه ولى ، اطفال غيربالغ را نيز منع نمايد از پوشيدن حرير و طلا.
✨با ما همراه باشید ✨👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل دوم : دربيان جامه هایی كه حرام است پوشيدن آنها
.
بسند معتبر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بحضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه : يا على انگشتر طلا در دست مكن كه زينت تست در بهشت ، جامه حرير مپوش كه آن پوشش تست در بهشت .
در حديث ديگر فرمود كه : جامه حرير مپوش كه حق تعالى بسبب اين در قيامت پوستت را بآتش ميسوزاند.
از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه جايز است مرد را كه اهل خود را بطلا زينت كند؟ گفت : بلى زنان و كنيزان را اما پسران رانه .
در حديث ديگر وارد است كه ، آن حضرت فرمود: كه پدرم امام محمد باقر عليه السلام فرزندان و زنان خود را بزيور طلا و نقره زينت ميفرمود، و باكى نيست و ممكن است كه مراد از فرزندان دختران باشند واحتمال دارد كه شامل پسران نابالغ هم باشد و احوط اجتنابست .
https://eitaa.com/zandahlm1357
گناه بى اعتنائى سواره
طبق روايتى كه در كتاب هاى معتبر وارد شده است :
در يكى از سال ها امام صادق عليه السلام به همراه بعضى از اصحاب و دوستان خود، براى انجام مناسك حجّ خانه خدا، به سوى مكّه معظّمه حركت كردند.
در مسير راه ، جهت استراحت در محلّى فرود آمدند، آن گاه حضرت به بعضى از افراد حاضر فرمود: چرا شما ما را سبك و بى ارزش مى كنيد؟
يكى از افراد - كه از اهالى خراسان بود و در آن مجلس حضور داشت - از جا برخاست و گفت : ياابن رسول اللّه ! به خداوند پناه مى بريم از اين كه خواسته باشيم به شما بى اعتنائى و توهينى كرده و يا دستورات شما را عمل نكرده باشيم .
حضرت صادق عليه السلام فرمود: چرا، تو خودت يكى از آن اشخاص هستى .
آن شخص گفت : پناه به خدا، من هيچ جسارت و توهينى نكرده ام .
حضرت فرمود: واى بر حالت ، در بين راه كه مى آمدى در نزديكى جُحفه ، تو با آن شخصى كه مى گفت : مرا سوار كنيد و با خود ببريد، چه كردى ؟
و سپس حضرت افزود: سوگند به خدا، تو براى خود كسر شاءن دانستى ؛ و حتّى سر خود را بالا نكردى ؛ و او را سبك شمردى و با حالت بى اعتنائى از كنار او رد شدى .
و سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود: هركس به يك فرد مؤ من بى اعتنائى و بى حرمتى كند، در حقيقت نسبت به ما بى اعتنائى كرده است ؛ و حرمت و حقّ خدا را ضايع كرده است .
كافى : ج 8، ص 88، ح 73، وسائل الشّيعة : ج 12، ص 272، ح 1.
❤️ #امام_صادق #صلوات الله علیه
https://eitaa.com/zandahlm1357