eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
دو داستان از زندگي رهبر انقلاب تهيه كننده: علي شيرازي درايت هميشگي دوران تبعيد مقام معظم رهبري در ايرانشهر، سيل قسمتي از استان سيستان و بلوچستان را تخريب مي‌كند. ايشان با درايت هميشگي خويش، ستاد كمك رساني و امداد تشكيل مي‌دهند و به كمك سيل زدگان مي‌شتابند. ايشان در كنار اين امداد، كار فرهنگي بزرگي را شروع مي‌كنند و مردم را نسبت به خطرات رژيم طاغوت آگاه مي‌سازند. خدماتي كه معظم له در آن استان انجام دادند، براي مردم آن ديار فراموش شدني نيست. زماني كه من استاندار سيستان و بلوچستان بودم، به اتفاق آقا سفري به ايرانشهر داشتيم. در آن سفر، من شاهد ابراز علاقه شديد مردم آن سرزمين به مقام معظم رهبري بودم. براي بنده بسيار جالب بود كه معظم له بر تمام مسائل ايرانشهر اشراف داشتند. اين دقت، نمايانگر حافظة بسيار قوي آقا بود. (۱) پس بقيه چي؟! هنگام تعويض ضريح مطهر حضرت امام رضا (عليه السلام) همراه مقام معظم رهبري به عتبه بوسي امام هشتم مشرف شدم. مقام معظم رهبري در كنار مرقد آن امام همام مشغول راز و نياز بودند. چون ضريح را برداشته بودند، حضور در كنار قبر، رنگ و بوي ديگري داشت. راز و نياز آيت الله خامنه اي كه تمام شد، آقاي واعظ طبسي به ايشان عرض كرد: آقازاده‌ها هم بيايند نزديك تر، تا از نزديك امام را زيارت نمايند. معظم له فرمودند: پس بقيه چي؟! آقا اين دقت را همواره دارند. ايشان امتياز خاصي را براي فرزندانشان قائل نيستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقيه افراد مي‌توانند از نزديك قبر امام هشتم را زيارت كنند، فرزندان من هم بيايند. همه، توفيق حضور يافتند. عجب روز به يادماندني بود. بعضي از دل شكستگان، سراز پا نمي شناختند. (۲) پي نوشت: (۱) راوي: دكتر منوچهر محمدي (۲) راوي: حجت الاسلام والمسلمين محمدعلي حقاني منبع: روزنامه اطلاعات /س @zandahlm1357
درست كردن انسان صحيح هيچ مكتبي در عالم غير از مكتب انبياكاري به اين ندارند كه تو چه زنى انتخاب كن، وصلت كني، زن چه مردي را انتخاب كند. به آنها چه ربط دارد، كار به اين ندارند؛ هيچ ابداً در قوانينشان اين نيست كه چه زني انتخاب كن و چه مردي انتخاب كن. هيچ در قوانينشان نيست كه ايام حمل بچه، مادر چه كارهايي را بكند، ايامي كه بچه را شير مي‌خواهد بدهد چه كار بكند؟ ايامي كه بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظيفه اي دارد؛ آن وقتي كه تحت تربيت پدرش هست پدر چه. ابداً به اين كارها قوانين مادي و طبيعي و رژيمهاي غير انبيا، هيچ كاري به اينها ندارند. آنها فقط وقتي كه انسان، انساني شد كه آمد توي جامعه، جلوي مفسده‌هايي كه اينها مي‌خواهند، آن مفسده‌هايي كه مضر به نظم باشد والاّ مفاسدي كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كاري به آن ندارند، بلكه دامن هم به آن مى زنند. كاري به اينكه بخواهند يك انسان بسازند، آدم درست كنند، هيچ كاري به اين ندارند. در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفت دارد. حيوان نمي تواند طياره درست كند، انسان مي‌تواند؛ حيوان طبيب نمي تواند بشود، انسان مي‌تواند؛ اما حدود، حدود طبيعت است. آنكه به همه چيز كار دارد، آنكه انسان را از قبل از ازدواج، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند، دنبال اين است كه آن چيزي كه از اين ازدواج مي‌خواهد حاصل بشود بايد يك آدم صحيح باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد. دستور دارد چه زني را انتخاب كن، چه مردي را انتخاب كن. چرا اينها دستور دارند؟ براي اينكه همان طوري كه يك زارع، يك دهقان وقتي كه مي‌خواهد يك مزرعه اي را بسازد، اول نظر مي‌كند كه زمين چه جور زميني است، يك زمين صالح انتخاب مي‌كند، آن تخمي را كه مي‌خواهد بكارد چه جور تخمي است، يك تخم گندم صالحي انتخاب مي‌كند؛ چي لازم دارد براي تربيت، تمام اينها را در نظر دارد تا اينكه اين مزرعه را آباد كند و يك منفعتي از آن ببرد. اسلام در انسان اين نظر را داشته است كه آن زوجي كه انتخاب مي‌شود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود. آن زني كه انتخاب ميكني چه جور زني باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدا بشود؛ بعد هم به چه آدابي بايد باشد. روي چه ادبي اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالي بايد تلقيح بشود و چه آدابي دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادبهايي هست، بعد هم در ايام شير دادن چه ادبهايي هست؟ همه ي اينها براي اين است كه اين مكتبهاي توحيدي كه بالاترينش اسلام است، آمده اند براي اينكه انسان درست كنند. (۱۷۸) ۱۳/۴/۵۸ https://eitaa.com/zandahlm1357
سبک زندگی شاد 02.mp3
9.58M
۲ دو تا عامل مهم، برای تمام غمزدگی ها و اضطراب هات؛ و هست❗️ میگی نه؟ پس چرا هنوز معنایِ حقیقی شادی و باطنِ شادی بخشِ دینت رو نشناختی؟
🕌در محضر امام روح الله (۲۲۵) 📌امام خمینی (ره): ما نظامیهای شما را اینجا دفنشان می‌کنیم، ما را نترسانید از اینکه به شما برای خاطر انسان دوستی گرسنگی می‌دهیم تا بمیرید. نخیر، این طور نیست. روزی ما با خداست. 📚 امام خمینی(ره) | ۲۵ آذر ۱۳۵۸ 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
دزد كيسه (دزد كيسه) محمد بن احمد نيشابوري گفت من در خدمت امير ابي نصر كه صاحب جيش (ارتش) بود بسيار مقرّب بودم و او بصحبت من خيلي راغب بود و از اين جهت مرا مورد احترام و اكرام مي‌كرد. ديگران بر من حسد مي‌ورزيدند تا اينكه روزي امير كيسه اي كه در آن سه هزار درهم داشت و مهر خود را بر آن زده بود بمن داد كه بخزانه برسانم من آن كيسه را با خود برداشته از نزد امير بيرون آمدم (فَجَلسْتُ فِي الْمَكانِ الذّيِ يَجْلِسُ فِيِه الحُجَّابُ) در بين راه ديدم جمعي از حاجبان در آن محل نشسته اند من نيز نزد آنها نشستم و كيسه پول را در پيش روي خود گذاشتم. و با آنها گرم صحبت شدم. در اين بين يكي از غلامهاي امير كيسه را بطوري كه من ملتفت نشدم ربود و چون صحبت هايم تمام شد متوجه شدم كه كيسه نيست. مضطرب شدم و بتفحص برآمدم و با آن جماعت گفتم همه اظهار بي اطلاعي كردند. تفكر و تعمق و تحير زيادي مرا در خود فرو خواند كه چه بكنم تااينكه بفكر افتادم كه والد من هر وقت كاري برايش پيش مي‌آمد ومحزون مي‌شد به آقا علي بن موسي الرضا (عليه السلام) پناه مي‌برد و آن بزرگوار را زيارت مي‌كرد و نزد قبر شريفش دعا مي‌كرد و سپس همش و غمش و حزنش بر طرف مي‌شد. به خود گفتم من هم چنين كنم لذا عازم زيارت حضرت رضا (عليه السلام) شدم. روز بعد بحضور امير رفتم واز امير اجازه گرفتم كه بطوس بروم و گفتم شغلي در آنجا دارم گفت چه شغلي در طوس داري. گفتم غلامي داشتم كه فرار كرده و كيسه پول امير هم مفقود شده وگمان مي‌كنم كه كيسه را آن غلام بطوس برده. تا اين حرف را زدم امير گفت متوجه باش كه كاري نكني كه نزد من خائن محسوب شوي گفتم پناه مي‌برم بخدا از خيانت. امير گفت اگر رفتي و نيامدي كيست كه از عهده كيسه ما برآيد و ضمانت آن وجه بنمايد. گفتم اكنون با اجازه امير مي‌روم و هر گاه تا چهل روز ديگر برنگشتم تمام ملك و خانه و اسباب مرا تصرف نما. بعد از اين سخن از نزد امير بيرون آمدم و بسوي مشهد حركت كردم بقصد زيارت حضرت رضا (عليه السلام) بمشهد شريف رسيدم و بحرم مطهر مشرف شدم زيارت نمودم و نزد سر مبارك آنحضرت خدا را خواندم واز پروردگار خواستار شدم كه مرا برمحل كيسه پول امير مطلع سازد در حال تضرع در همانجا خوابم برد. در عالم رويا مشرف بحضور مبارك پيغمبر (ص) شدم آنسرور فرمود (قُمْ فَقَدْ قَضَي اللّه عَزّوَجَلّ حاجَتَكَ) برخيز كه خداي متعال حاجت تو را برآورده ساخت. از خواب بيدار و جهت تجديد وضو رفته و برگشتم مشغول نماز شدم دوباره شروع بدعا و حاجت باز خوابم برد. اين بار هم حضرت رسول اكرم (ص) فرمود كيسه امير را غلام امير دزديده واسم غلام را نيز ذكر فرمود و نيز فرمود آن كيسه را بهمان قسمي كه مهر ابي نصر بر اوست آن غلام در خانه خود در زير آتش دان پنهان كرده. از خواب بيدار شدم و بسوي وطن حركت نمودم و سه روز قبل از ميعاد بمحل خود رسيدم و بهمان حال سفر يكسره پيش امير رفتم و او راملاقات كرده گفتم امير بداند كه حاجتم روا شده امير گفت الحمدلله بعد به منزل رفته ولباسم را تغيير و دوباره نزد وي رفتم. امير گفت بگو بدانم كيسه پول چه شد. گفتم كيسه پول نزد فلان غلام مخصوص خود امير است گفت كجاست من شرح حال را گفتم كه من براي حل مشكل خود به قبر حضرت رضا (عليه السلام) متوسل شدم و در خواب پيغمبر (ص) بمن چنين خبر داد كه كيسه نزد آن غلام است. از شنيدن اين سخن بدن امير بلرزه در آمد و فوراً فرمان داد تا غلام را حاضر كردند پس رو باو نمود گفت چه كرده اي كيسه اي را كه از نزد اين شخص ربوده اي. غلام انكار كرد امير او را تهديد كرد كه بزنند با اينكه عزيزترين غلامانش بود. من چون ملاحضه كردم كه بناي زدن اوست. گفتم اي امير اين امر محتاج بزدن او نيست زيرا كه پيغمبر خدا (ص) بمن خبر داده است كه محل كيسه در كجاست. گفت در كجاست گفتم در خانه خود او در زير كانون. پس امير همان وقت شخص صديقي را دستور داد تا بخانه غلام رفت واز زير آتش دان كيسه سر بمهر را آورد و نزد امير گذاشت. امير وقتي اين واقعه و كيسه مهمور خود را ديد خيلي خوشحال و خرسند شد. و مقام من نزد او بالاتر رفت. (- عيون اخبار الرضا. ) اي مملكت طوس كه قدر و شرف افزون از عرش علا داده تورا قادر بيچون تو جنتي و جوي سناباد تو كوثر خاك تو بود عنبر و سنگت درّ مكنون چون ماهي از آب جدا مانده بميرد هركو كه شد از خاك روان بخش تو بيرون حق داري اگر بانگ انا الحق كشي از دل چون مظهر حق آمده در خاك تو مدفون فرمان ده كونين رضازاده موسي كش جمله آفاق بود چاكر و مفتون هشتم در رخشنده درياي امامت كو راست روان حكم بنه گنبده گردون ليلاي جمالش چو كند جاي بعمل عاقل شود از ديدن اومات چو مجنون بر خويش ببالند چو در حشر ملائك فرياد بر آرند كه اين الرضويون امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
خوشه انگور زهرآگين مأمون خليفه باغباني داشت كه باغ انگور او را رونق دادي، و گوش تاك‌ها را به خوش‌هاي انگور گوشواره‌هاي لعل نهادي، هميشه امام رضا عليه السلام پيش باغبان رفته، زنهار و الف زنهار اين خوشه انگور كه در اين تاك است مفروش، و ثمن آن را مگير، كه نصيب من خواهد بود، و از آن جا مرا درجات خواهد فزود، كه بر او ظاهر بود كه در آن خوشه انگور زهر خواهند نهاد، و بخورد وي دهند كه آن باعث شهادت و ميوه ي پر حلاوت او [صفحه ۱۳] گردد، و از آن تاك درجات عقبا و پايه ي اعلا حاصل نمايد، آخرالامر مأمون (عليه اللعنه) بدان انگور پر زهر ش به درجه شهادت رساند. [۶]. انگور زهر خورده چه دادي تو با امام ميخانه كعبه ساز و وضو از شراب كن نرم گشتن بندهاي آهن يكي از محبان امام رضا عليه السلام را بعد از شهادت وي حبس نمودند، و زنجير گران بر گردن و پايش نهادند، و او را در خانه اي كه حبس نموده بودند آتش زدند، كه دايم مناقب امام گفتي، و درهاي مدح اولاد رسول سفتي، بعد از امر سوختن خانه چون آن فقير بي گناه از اين حال آگاه شد مناجات نمود كه يا رب به حق آن امامي كه از انگور زهرآلود چهره به باغ شهادت گردآلود كرد، و به حق رضاي آن رضا كه به تقدير تو موافق گشته و به داغ دوري فرزندان و مفارقت جان راضي شد، مرا از اين بندن گران خلاصي ده، و آتش سوزان را به محبت اولاد خليل خود بر من گلستان كن، همان دم به كرم مجيب دعوة المضطرين (الدعاء) بندهاي آهن چون موم نرم گشت، و از آن آتش بلا به خاك جسم آب محبت زده، چون باد از آن ورطه خلاص شد كه به يك سر موي وي مضرت نرسيد. [۷]. [صفحه ۱۴] (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده https://eitaa.com/zandahlm1357
چشم به راه - قسمت شصت و ششم.mp3
28.79M
🎬 قسمت: شصت و ششم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 3⃣1⃣ سردار علی ناصری نقشه ای در اتاق فرماندهی بود و همه حضار سرشان را روی نقشه خم کرده بودند و به توضیحات من گوش می دادند. سرها چنان خم می شد که روی نقشه تاریک می شد و نمی توانستم مطلبم را روی نقشه درست توضیح بدهم. مدتی مد شده بود که فرماندهان آنتن خودکار شکلی در جیب داشتند و با آن مطالب خود را روی نقشه توضیح می دادند. وقتی آقا محسن وضع مرا دید، گفت: - برادرها، کسی آنتن همراه نداره، به آقای ناصری بده تا راحت تر توضیح بده؟! محمد باقری (حسن باقری) آنتنی داشت. آن را کشید و بلند کرد و به من داد. وقتی آن را به من داد، بدون آنکه بدانم در چه موقعیتی قرار دارم و دور و اطرافم چه کسانی هستند، بلند گفتم: . . . . . . احسنت! همه زدند زیر خنده. آقا محسن هم زد زیر خنده. شاید چند دقیقه می خندیدند. از آن به بعد، هر وقت مرا می دیدند، می گفتند: ... . علی ناصری، احسنت!؟ * آن جلسه، نقطه عطفی در کار قرارگاه نصرت و کار روی هور و فراهم آوردن مقدمات عملیات بزرگ خیبر بود. * * * 🔅 پیگیر باشید @zandahlm1357
توصیف عبادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان حبه و نوف «حبّه عرنی» می‌گوید: شبی من و «نوف» در صحن دار الاماره خفته بودیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دیدیم که همانند انسان واله و پریشان، دستش را بر دیوار گذاشته و می‌گفت: (إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ... ) [۲] . آیات مذکور را تکرار و همانند انسان مجنون حرکت می‌کرد. ---------- [۲]: . سورة البقرة ۱۶۴ و ۱۹۰ و ۱۹۱. حضرت به من فرمود: ای حبّه! خواب هستی یا بیدار؟ عرض کردم: بیدارم. شما این گونه رفتار می‌کنید پس ما چه کنیم؟ شروع به گریستن کرد و فرمود: ای حبّه! خدا، به من و تو، از رگ گردن نزدیک تر است. چیزی ما را از خدا محجوب نمی کند. آن گاه به نوف فرمود: بیداری یا خواب؟ عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خواب نیستم. شما در این شب، ما را به گریه انداختی. فرمود: اگر در این تاریکی شب، از خوف خدا گریه کنی، در قیامت، چشمت روشن می‌شود. ای نوف! هر کس از خوف خدا اشکی بریزد، گناهانش آمرزیده می‌شود. ای نوف! هر کس از خوف خدا بگرید و حُبّ و بغضش برای خدا باشد، کسی به منزلت او نمی رسد. ای نوف! هر کس محبّت او در راه خدا باشد، چیزی را بر آن محبّت ترجیح نمی دهد، و هر کس بغضش در راه خدا باشد بغض خود را در راه منافع شخصی صرف نمی کند، بدین صورت حقیقت ایمان تان را کامل می‌گردانید. سپس ما دو نفر را موعظه کرد و در آخر فرمود: از خدا بترسید. آنگاه حرکت کرد و فرمود: خدایا! نمی دانم تو از من اعراض کرده ای یا عنایت داری؟ کاش می‌دانستم با این خواب‌های طولانی و کمی سپاس گزاری، حالم چگونه است! حبّه گفت: به خدا سوگند! حضرت تا طلوع فجر در همین حال بود. [۱] ---------- [۱]: . فلاح السائل مخطوط به نقل از بحار الانوار ۴۱/۲۲ و ۸۴/۲۰۱؛ مستدرک الوسائل ۵/۲۰۹؛ الکنی و الالقاب ۲/۹۰. https://eitaa.com/zandahlm1357
نیت صاحبدلان مردم را به اخلاص و نیت صحیح می‌خوانند و می‌گویند: عمل بدون نیت درست، ارزشی ندارد؛ چنانکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: عمل در گرو نیت است و نیت مؤمن از عمل وی برتر است. حال این بینوا می‌پندارد که همینکه موقع عبادت یا نشرگفت «قربة الی اللّٰه» کافی است، حال اینکه این الفاظ از حرکت زبان و حدیث نفس و اندیشه و انتقال خاطری به خاطر دیگر ناشی می‌شود و نیت به اینها مرتبط نیست. پس نیت در واقع همان برانگیخته شدن نفس و میل آن به کاری است که غرض وی انجام آن کار است؛ چه سریعاً و چه در آینده انجام گیرد. این میل باطنی اگر ایجاد نشود به مجرد اراده خیال ایجاد نمی گردد، چرا که نیت بی توجه چون انسان گرسنه ای است که میل به غذا دارد و بدون اینکه غذایی تهیه دیده باشد، امیدوار است با نیت غذا، سیر شود، و یا مانند کسی است که از حقیقت عشق بی خبر است و خود را قلباً عاشق کسی معرفی می‌کند و کاری برای رسیدن به او انجام نمی دهد. پس نیت قلبی زمانی محقق می‌شود که اسباب دسترسی فراهم شود، مثلاً کسی که تصمیم بقاء نسل خود دارد، با نیت قربت در ازدواج کاری درست نمی شود، بلکه باید ازدواج کند. با توجه به این امور معنای فرمایش پیامبر که فرمود نیت مؤمن برتر از عمل اوست، فهمیده می‌شود. چرا که نیت صحیح، نیتی است که همراه با عمل باشد. عاقل کافی است که به او اشاره ای شود. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357