eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.2هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🕌در محضر امام روح الله (۲۳۳) 💠 افتخار خاندان وحی 📌امام خمینی (ره) : فاطمه زهرا(س) زنی که افتخار خاندان وحی [است‌] و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می‌درخشد. زنی که فضایل او همطراز فضایل بی‌نهایت پیغمبر اکرم و خاندان عصمت و طهارت بود. 📅 | ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
زائر يک شب هنگام رفتن به خانه ديدم دور يکي از ميدان‌ها يک ماشين پارک است و خانواده اي هم داخل آن هستند. به نظرم رسيد که زائر هستند. به دلم افتاد که از ايشان دعوت کنم امشب را ميهمان ما باشند. رفتم جلو و پرسيدم ببخشيد شما زائر هستيد؟ گفتند: بله، گفتم دنبال جا مي‌گرديد؟ گفتند: بله، گفتم: ما يک منزلي داريم که.... بنده خدا من و مني کرد و گفت: در مورد هزينه اش.... گفتم: اي آقا اين چه حرفيه. خلاصه اش اين شده بود کار ما! هر شب برويم دور ميدانها بگرديم ببينيم چه کسي دنبال خانه مي‌گردد. بعضي وقت‌ها سه، چهار ساعتي طول مي‌کشيد؛ همينطور توي شهر چرخ ميزدم تا بالاخره يک نفر که واقعا بيشتر از ديگران واجب است و ضرورت دارد دعوت کنم ميهمان ما باشند. مي‌آمدند منزل هر چه بود دور هم درست مي‌کرديم و مي‌خورديم، وقتي هم که متوجه مي‌شدند من خادم هستند خوشحال مي‌شدند و مي‌گفتند ما ميهمان آقا هستيم. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
اكمال دين در لحظه وفات رسول عبدالعزيز مسلم مي‌گويد: «در يكي از روزهايي كه در مرو خدمت حضرت رضا عليه السلام بوديم، جمعه اي در مسجد جامع اجتماع كرديم. در اين بين از امامت و كثرت اختلاف مردم در اين موضوع سخن به ميان آمد. خدمت امام عليه السلام رسيدم و از مباحثات مردم، با وي گفتگو كردم. امام رضا عليه السلام تبسمي كرد و فرمود: «اي عبدالعزيز! اين قوم، نادانند و در آراء و نظريه ها، مكر و فريب و خدعه خورده و غافل گشته اند. [صفحه ۲۴] خداوند متعال، پيامبر خود را هنگامي قبض روح كرد كه دينش را كامل گردانيده و قرآن را كه در آن بيان هر چيزي و حلال و حرام و حدود و احكام و آنچه مردم بدان نياز دارند، به طور كامل هست نازل فرمود. و آن خداوند متعال مي‌فرمايد: «ما فرطنا في الكتاب من شي ء. » [۱۷] در حجةالوداع، كه روزهاي آخر عمر پيامبر صلي الله عليه و اله است، پروردگار متعال آيه شريفه «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» [۱۸] را نازل فرمود و نعمت خود را تمام كرد. امر امامت، اتمام دين است كه دين به وسيله آن كامل گردد. حضرت رسول صلي الله عليه و اله قبل از اين كه از جهان خاكي رخت بربندد، معالم دينش را براي مردم بيان فرمود و راهش را نشان داد و خود به قصد خداوند، آنان را ترك كرد. آن حضرت صلي الله عليه و آله، علي بن ابي طالب عليه السلام را براي مسلمانان پيشوا و راهنما قرار داد و هر چه را كه بدان نياز داشتند بر ايشان بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند، دين خود را كامل نكرده است، كتاب خداوند را انكار نموده و هر كس كتاب خدا را انكار كند، كافر است. آيا اين مردم، قدر امام را و موقعيت او را در ميان امت دانند تا در مورد انتخابش اختيار داشته باشند؟ [صفحه ۲۵] امامت به اندازه اي مقامش بلند و جايگاهش رفيع و باطنش عميق است كه عقول مردم، كنه و حقيقت آن را درك نكند و با رأي نظر خود نتوانند آن را به ادراك آورند، و يا با اختيار و انتخاب خود، امامي را برگزينند. امامت، مقامي است كه ابراهيم خليل عليه السلام از طرف خداوند بدان رسيد، و اين مقامي بود كه پس از نبوت و خلت به آن حضرت تفويض شد. مقام امامت، سومين مقام ابراهيم عليه السلام بود، از طرف پروردگار به وي تفويض شد و اين خود، فضيلتي بود كه ابراهيم عليه السلام بدان مشرف گرديد. خداوند متعال فرمود: «اني جاعلك للناس اماما» [۱۹] و ابراهيم عليه السلام از روي خوشحالي پرسيد: «و من ذريتي؟ » و خداوند در پاسخ فرمود: «لا ينال عهدي للظالمين. » اين آيه شريفه، امامت ستمكاران را تا روز قيامت باطل و آن را در برگزيدگان منحصر فرموده است پس از آن، خداوند متعال امامت را گرامي داشت و آن را در ذريه ابراهيم عليه السلام كه پاك و برگزيده بود قرار داد. پس، فرمود: «و وهبنا له اسحاق و يعقوب نافلة و كلا جعلنا صالحين [۲۰] و جعلناهم ائمة يهدون بأمرنا و أوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين؛ نزديكترين مردم به ابراهيم كساني هستند كه از او [صفحه ۲۶] پيروي كنند و اين پيامبر و امتش كه اهل ايمانند، و خدا ولي مؤمنان است» (آل عمران، ۶۸) مقام امامت در ذريه آن حضرت باقي ماند و اين مقام را از يكديگر به ارث بردند تا نوبت به رسول اكرم صلي الله عليه و آله رسيد. خداوند متعال در اين باره فرمايد: «ان اولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبي و الذين آمنوا و الله ولي المؤمنين» [۲۱]. مقام امامت، مخصوص رسول اكرم صلي الله عليه و آله بود و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز اين مقام را به علي عليه السلام تفويض فرمود. اين عمل به امر پروردگار، و ادامه ي سنت مفروض و الهي بود. پس از علي عليه السلام، مقام امامت در ذريه آن حضرت كه از برگزيدگان بودند، قرار يافت، برگزيدگاني كه علم و ايمان از طرف خداوندي بدان‌ها عطا شده كه قرآن فرمايد: «و قال الذين اوتوالعلم و الايمان لقد لبثتم في كتاب الله الي يوم البعث. » [۲۲] امامت تا روز قيامت در فرزندان علي عليه السلام خواهد بود؛ زيرا پس از محمد صلي الله عليه و اله پيامبري نيست؛ حال، اين مردمان نادان، چگونه مي‌توانند امام خود را برگزينند؟ امامت، مقام انبيا و ميراث اوصياست. امامت، خلافت خدا و رسول و مقام اميرالمؤمنين و ميراث حسن و حسين است. [صفحه ۲۷] امامت، زمام دين و نظم جامعه ي مسلمين و اصلاح امور دنيا و عزت مؤمنان است. امامت، ريشه و شاخه ي بالنده ي دين اسلام است. تمام و كمال نماز و زكات و روزه و حج و جهاد، و بركت اموال في ء و صدقات، و امضاي حدود و احكام، و حفظ ثغور و مرزها، به امام است.
امام، حلال خداوند را حلال، و حرامش را حرام كند و حدود خداوند را اقامه نمايد، و از دين پروردگار دفاع و مردم را با حكمت و موعظه ي حسنه و حجت بالغه به سوي پروردگار دعوت كند. امام، مانند آفتاب درخشان است كه روشنايي آن همه ي عالم را فراگرفته و خود در جايي بلند است كه دست احدي به آن نرسد و ديدگان را توان يافتنش نيست. امام، چون ماه تابان و نور فروزان و چراغ درخشان و ستاره راهنما در شبهاي تاريك و رهگذر شهرها و بيابان‌ها و گرداب درياها است. امام، آب گواراي تشنگان و دليل هدايت و نجات از هلاكت است. امام، مانند آتشي در بلندي است كه مردم از آن هدايت گيرند و گرمايي است كه به آن خود را گرم كنند. امام، راهنمايي است كه آدمي را از مهلكه‌ها نجات بخشد كه هر كس او را ترك كند، در هلاكت گرفتار افتد. امام، ابر بارنده و باران شتابنده و آفتاب فروزان و زمين هموار و چشمه جوشان و آب گاه و گلستان است. [صفحه ۲۸] امام، امين رفيق و پدر مهربان و برادر شفيق و پناه بندگان در مصيبت‌هاي بزرگ باشد. امام، امين خدا در زمين و حجت پروردگار در بندگان و جانشين او، در شهرهاست و داعي به سوي اوست و مدافع حرمش. امام، از گناه پاك و از هر عيب و نقصي منزه است. او مخصوص به علم، و موسوم به حلم، و حافظ نظام دين و عزت مسلمين، و خشم بر منافقان و هلاك كافران است. امام، يگانه روزگار است كه كس با او قرين نباشد و عالمي با وي برابري نكند. چون او كسي نيست و نه بدلي دارد و نه مثلي و نه نظيري. امام، فضل و دانش را بدون كسب و تعليم فراگيرد و خداوند وهاب علم را به او عطا كند. پس چه كسي تواند امام را بشناسد و يا او را انتخاب كند؟ هيهات! هيهات! عقول مردم در اين وادي سرگردان، و انديشه آنان از درك حقايق ناكام است. » [۲۳]. (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 در اسلام، خودخواهی و دگرخواهی چگونه با هم جمع می‌شود؟ چون از یک طرف باید به فکر رشد و کمال خودمون باشیم و از طرف دیگر، به فکر خدمت به جامعه! ⬅️ پرسشی که در نگاه مادی به جهان، هیچ پاسخی ندارد❗️ @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت هفتاد و چهارم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: هفتاد و چهارم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 صلای چاووش کلیپی زیبا و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات غرورآفرین والفجر ۸ 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران از سینه پر جوشش چاووش می‌خیزد صلا  گر عاشقی همگام شو با راهیان کربلا @zandahlm1357       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
🍂 🔻 ⃣2⃣ سردار علی ناصری پنج ماه از کارمان در هور گذشت. کار به معنای واقعی کلمه توان فرسا و خسته کننده بود و ادامه اش روحیه، توان و اراده زیادی می طلبد. در این مدت، برخی به علل مختلف خسته و حتی افسرده شدند. کار در جایی رسید که همه اش آب و نیزار و باتلاق و پشه است و سکوت مرگ آوری بر سرتاسر منطقه حکومت می کند، واقعا کشنده و خسته کننده بود. کم کم زمزمه بچه ها بلند شد و حتی چند نفر هم به زبان آوردند - بابا، ما را اینجا سرکار گذاشته اند ... . خبری نیست. حمله جای دیگری است ...| حتی چند نفر هم بریدند و از ما جدا شدند و به جاهای دیگر رفتند. آنان آمده بودند در خط مقدم با دشمن بجنگند؛ نه اینکه روزی چند ساعت سوار بر قایق در آبراههای هور سرگردان شوند. وضع چنان شد که هم من و هم حمید رمضانی جداگانه موضوع را به علی هاشمی گزارش کردیم. علی هاشمی از دو طرف در فشار بود؛ از پایین با خستگی و گاهی بریدگی نیروها طرف بود و از آن طرف با خواسته های رو به فزونی فرماندهان ارشد سپاه. جالب آنکه خودش هم در مواقعی درست و حسابی نمی دانست که مثلا در ذهن محسن رضایی چه می گذرد و او چه نقشه هایی برای هور دارد. پنهان کاری در بالاترین حد بود. او هم بسیاری از چیزهایی را که می دانست، به ما نمی گفت؛ چون ما در معرض خطر بودیم و ممکن بود هر لحظه اسير دشمن شویم این سرخوردگی نیروها را علی هاشمی با محسن رضایی در میان گذاشت و از او راهنمایی خواست و گفت: . بهتر است روزی بیایی قرارگاه و هر طور که می خواهی، با بچه ها صحبت بکنی. چند روز بعد، آقا محسن آمد قرارگاه. بچه های اطلاعات همگی در سنگر زیرزمینی مخابرات قرارگاه جمع شدند. آقا محسن وارد سنگر شد، به طرف بچه ها رفت، دور سنگر چرخید و با آنان روبوسی کرد. بعد نشست و شروع کرد به صحبت کردن. 🔅 پیگیر باشید @zandahlm1357
نوشتارِ زیر عرش محمّد بن حسن بن علی بن ابی طالب از پدرش از جدّش: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده که آن حضرت فرمود: در لوح محفوظ، زیر عرش نوشته شده: «علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین» [۱] گفت وگو و مناظره بُریده با ابوبکر و عمر علی بن خرّور می‌گوید: من و علاء بن خفّاف بر ابواسحاق سبیعی - آن گاه که از خراسان آمده بود - وارد شدیم، پس گفت وگو میان ما در گرفت و من گفتم: ای ابواسحاق، حدیثی را برای تو از برادرت ابو داوود از عمران بن حصین خزاعی و بریدة بن حصیب اسلمی نقل کنم؟ گفت: آری. گفتم: ابو داوود مرا روایت کرد که بُریده - آن گاه که مردم با ابوبکر بیعت کردند - نزد عمران بن حصین آمده و به وی گفت: ای عمران! مردم آنچه را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دیوار بنی فلان خاندان انصاری شنیده بودند فراموش کرده اند؛ که هر کس از مسلمانان بر وی وارد می‌گشت و سلام می‌کرد، سلامش را پاسخ داده و می‌فرمود: به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) سلام کن! آن روز تنها عمر بود که در مقابل فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ایستاده و پرسید: این فرمان خداست یا رسول خدا؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: بلکه فرمان خدا و رسول اوست! عمران گفت: آری، آن روز را به خاطر دارم! بریده گفت: بیایید نزد ابوبکر برویم و در این مورد از او بپرسم که آیا پس از آن روز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عهد و پیمانی داشته که خلافت را به وی منتقل کرده یا فرمانی در این مورد از او دریافت نموده است؟ که او به دروغ چیزی را از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای ما نقل نمی کند و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دروغ نمی بندد. پس روانه گشته و بر ابوبکر وارد شدیم. سپس از آن روز یاد کرده و گفتیم: در آن روز هرکس بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شد و سلام کرد، آن حضرت به وی فرمود: به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سلام کن! و تو از جمله کسانی بودی که با عنوان «امیر مؤمنان» به وی سلام کردی. ابوبکر گفت: آن روز را به خاطر دارم. ---------- [۱]: . الیقین ۹۳ و ۱۵۱ و ۳۸۱؛ بحار الانوار ۳۷/۲۹۹؛ فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) ابن عقده ۱۴؛ ینابیع الموده ۲/۲۷۸؛ شفاء الصدور ۱/۱۷۴. بریده به وی گفت: از زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وی را «امیرالمؤمنین» نامیده، کسی حق ندارد بر علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمانروایی کند! اگر مدرکی داری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خلافت را به تو واگذار کرده است یا در این مورد فرمانی از او داری که مربوط به بعد از آن روز باشد، از نظر ما نیز مورد تأیید هستی. ابوبکر گفت: نه به خدا سوگند، نه عهد و پیمانی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارم و نه فرمانی از او دریافت کرده ام، لیکن مسلمانان تصمیمی گرفتند و من نیز از ایشان تبعیت کردم! بریده به وی گفت: به خدا سوگند، این منصب به تو نمی رسد و مسلمانان نیز حق ندارند برخلاف خواست رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کار کنند. ابوبکر گفت: در پی عمر می‌فرستم تا شما را پاسخ دهد. چون عمر آمد، ابوبکر به وی گفت: این دو درباره چیزی از من پرسیدند که خود شاهد آن بوده ام، سپس کلام ایشان را برای عمر باز گفت. عمر گفت: من نیز آن را شنیده‌ام لیکن برای آن پاسخ دارم. بریده پرسید: پاسخ داری؟ گفت: دارم! گفت: آن چیست؟ عمر گفت: نبوّت و امارت در یک خاندان جمع نمی شوند! بریده این فرصت را غنیمت شمرده - و او مردی دانا و در سخن جسور بود - لذا گفت: ای عمر! خدای عزوجل این را از تو نمی پذیرد، مگر نشنیده ای که خداوند در کتاب خود می‌فرماید: (أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلیَ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَیْنَا ءَالَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَه وَ ءَاتَیْنَاهُم مُّلْکا عَظِیمًا) [۱] «بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می‌ورزند. در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملکی بزرگ بخشیدیم. » با توجه به این آیه، خدوند نبوّت و امارت را برای ایشان یک جا جمع کرده است. گوید: عمر چنان به خشم آمد که چشمانش برافروخته شد، سپس گفت: شما جز برای اختلاف افکنی میان این اُمّت و پریشان کردن کار آن‌ها نیامده اید! از آن روز به بعد، عمر از دست ما خشمگین بود تا اینکه از دنیا رفت. [۱] ---------- [۱]: . سورة النساء ۵۴. [۱]: . الیقین ۲۷۲؛ شرح الاخبار ۲/۲۵۸؛ بحار الانوار ۳۷/۳۰۸. https://eitaa.com/zandahlm1357
تورات تورات مشتمل بر پنج سِفر است. در سفر اول از آغاز آفرینش تا وقایع حضرت آدم علیه السلام و نیز تا حضرت یوسف علیه السلام را بیان می‌کند. در سفر دوم از استخدام مصری‌ها برای اسرائیلی‌ها و ظهور حضرت موسی علیه السلام و هلاکت فرعون و پیشوایی هارون و نزول ده فرمان و شنیدن کلام خدا توسط مردم سخن می‌گوید. در سفر سوم از تعلیم قرابین به اجمال سخن به میان آمده است، در سفر چهارم از شماره بنی اسرائیل و تقسیم زمین برای آنها و گزارش پیامبرانی که از سوی موسی مأمور شام بوده اند و از منّ و سلوی و ابرهای متراکم حرف زده است. در سفر پنجم از احکام الهی و مرگ هارون و جانشینی یوشع، سخن به میان آمده است. ربانیون و قرائون از سایر یهودیان جدا بودند. آنان علاوه بر موسی و هارون و یوشع، پیامبران دیگر را قبول داشتند. نوزده کتاب از آنها مانده است که آنها را به اسفار پنجگانه ضمیمه کرده اند و مجموع کتابهای آنها مشتمل بر چهار مرتبه است. مرتبه اول: تورات است که بحث شد. مرتبه دوم: چهار سفر است، سفر اول در باره ی یوشع است در این سفر از بالا رفتن منّ و جنگ یوشع و فتح شهرها و تقسیم بندی آنها به وسیله قرعه سخن می‌گوید. سفر دوم، سفر قاضیان است و در آن به گزارش قاضیان بنی اسرائیل می‌پردازد. سفر سوم، مربوط به سموئیل است که در باره ی نبوت وی و پادشاهی طالوت و قتل جالوت به وسیله داود، سخن به میان آمده است. سفر چهارم، سفر ملوک است و در آن خبر از مرگ داوود و سلیمان و غیر آن دو و نیز از سایر اتفاقها چون بخت نصر و ویران شدن بیت المقدس بحث شده است. مرتبه سوم، چهار سفر است، سفر اول به نام شعیا است و در آن توبیخ بنی اسرائیل و بیم از آنچه حادث می‌شود و بشارت صابران آمده است. در سفر دوم که از آن ارمیا است؛ ویران شدن بیت المقدس و هبوط در مصر مطرح شده است. سفر سوم در باره ی حزقیل است. در این سفر، حکمت طبیعت و افلاک و خبر یأجوج و مأجوج آمده است. سفر چهارم از دوازده سفر تشکیل شده است و در آن مردم از زلزله، ملخ و... ترسانیده شده اند. نیز اشاره به قیامت و نبوت یونس و نبوت زکریا و مژده آمدن خضر آمده است. مرتبه چهارم، مشتمل بر یازده سفر است. سفر اول در تاریخ نسب اسباط بنی اسرائیل است. سفر دوم مزامیر داود که یکصد و پنجاه مزمار است. سفر سوم، قصه ایوب که در مباحث کلامی وارد شده است. سفر چهارم، سخنان سلیمان آمده است. سفر پنجم، احکام احبار بنی اسرائیل آمده است. سفر ششم، سروده‌های عبری سلیمان در خطاب نفس و عقل آمده است. سفرهفتم، جامع حکمتهای سلیمان می‌باشد که تشویق به طلب لذات عقلی بادوام و تحقیر لذات جسمی فانی شده است. در این سفر عظمت خدا و ترس از عظمت او آمده است. سفر هشتم، نوحه‌های ارمیا علیه السلام است. در این سفر پنج مقاله به ترتیب حروف الفبا آمده است. سفر نهم، در باره ی ملک اردشیر است. سفر دهم، در باره ی دانیال است که تعبیر خواب و حالت زنده شدن و نشر انسانها در قیامت را مطرح کرده است. سفر یازدهم، در باره ی عزیر بوده و در آن بازگشت گروهی از بابلیان به سوی بیت المقدس و نیز ساختمان آن بحث می‌کند. جامی خسروی عاقبت اندیشی کرد روی در قبله ی درویشی کرد با بزرگی که در آن کشور بود بر سر اهل صفا سرور بود نوبتی چند بهم بنشستند عقد پیری و مریدی بستند برد صد تحفه ی خدمت بر پیر هیچ از او، پیر نشد تحفه پذیر روزی از بالش زین مسند ساخت قاصد صید سوی صحرا ساخت باز را دیده ی بینا بگشاد کله از سر گره از پا بگشاد کرد آن باز رها کرده ز قید متعاقب دو سه مرغابی صید صید را از خم فتراک آویخت جانب پیر جنیبت انگیخت بندگی کرد که ایخاص خدای پاک لقمه است بر این روزه گشای هست ازین طعمه بر این منزلگاه پنجه کسب خلایق کوتاه پیر خندید که ای پاک نهاد نامت از لوح بقا پاک مباد جره بازت که شکاری فکنست جره از جوجه ی هر پیر زنست رخشت این ره که به پایان بردست جوز توزیع گدایان خوردست نیروی بازوی صید اندازت باشد از دست ستم پردازت چشمه کز سنگ تراود پاکست تیره از رهگذر گلناکست هرکه آلوده بگل رهگذرش کی ز گل پاک بود آبخورش * چارده ساله بتی بر لب بام چون مه چارده در حسن تمام بر سر سرو کله گوشه شکست بر گل از سنبل تر سلسله بست داد هنگامه ی معشوقی ساز شیوه جلوه گری کرد آغاز آن فروزان چو مه در بر و بوم بر در و بامش اسیران چو نجوم ناگهان پشت خمی همچو هلال دامن از خون چو شفق مالامال کرد در قبله ی او روی امید ساخت فرش ره او موی سفید گوهر اشک بمژگان می‌سفت وز دو دیده گهر افشان می‌گفت کی پری با همه فرزانگیم نام رفت از تو بدیوانگیم لاله سان سوخته ی داغ توأم سبزه وش پی سپر باغ توأم نظر لطف بحالم بگشای زنگ اندوه ز جانم بزدای
نوجوان حال کهن پیر چو دید بوی صدق از نفس او نشنید گفت کای پیر پراکنده نظر روبگردان به قفا باز نگر که در آن منظره گل رخساریست که جهان از رخ او گلزاریست او چو خورشید فلک من ماهم من کمین بنده ی او او شاهم عشق بازان چو جمالش نگرند من که باشم که مرا نام برند پیر بیچاره چو آن سو نگریست تا ببیند که در آن منظره کیست زد جوان دست و فکند از بامش داد چون سایه بخاک آرامش کانکه با ما ره سودا سپرد نیست لایق که دگر جا نگرد هست آیین دو بینی ز هوس قبله ی عشق یکی باشد و بس شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357