حيات ويژه شهدا
قرآن كريم ميفرمايد: «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله
[صفحه ۵۰]
امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» (۱۶۹ آل عمران) با توجه به مسئله بقاي ارواح پس از مرگ كه در مورد همه ي افراد بشر صادق است، بنابراين، حيات خاصي كه در آيه ي مذكور براي شهداي راه خدا، مطرح ميشود به چه معناست؟ آيا چيزي غير از بقاي روح آنهاست؟ اگر چنين حيات مراد است، بنابراين، اختصاص به شهدا ندارد؟
استاد: البته جنبه ي بقاي نفوس، امر عامي است، اختصاص به نفوس شهيد و غير شهيد ندارد، ما برهان داريم كه «عام» بر قرارند و ارواح پس از بدن، باقي هستند، بنابراين، حيات شهدا يك جنبه ي روحي و معنوي خاصي دارد. اين، يك حيات تشريفي فوق آنهاست. در همين دنيا، ميگوييم فلاني زنده است، زندگي دارد، اما در واقع مرگ تدريجي است.
همه «احياء» هستند، اما آن قيد «عند ربهم» احياء را ميخواهند، درست است كه همه ي اشياء عندالله محشورند، اما اين يك تشريف مقامي است، اعلام رتبه ي وجودي شي ء است.
در باب علم كتاب كافي، حديثي از امام
صادق عليه السلام است كه: «من علم لله و عمل لله و علم لله دعي في الملكوت عظيما» درست است كه يك پشه هم عظيم است، موريانه و مورچه هم عظيمند، اما اين «عظيم»، عنوان ديگري است، به هر حال، «عند ربهم» حساب ديگري است: عند ربهم يرزقون. در دنيا عندالله بودند، در آن جا هم هستند، تا در اينجا عند اللهي
[صفحه ۵۱]
نشوند، آنجا عندالله نيستند، اينجا «في مقعد صدق» اند، آنجا هم «في مقعد صدق» اند.
تا اينجا كس وقف حق نباشد، آنجا عندالله نيست، ريشه ي مقامات آنجا اينجاست. كسي ممكن است شب و روز را به سر برد و ما ندانيم چه كار ميكند، اما عندالله است.
آنچه كه اينجا ميفهمد به همين فهم و بينش اش، آنجا هم محشور است. «الدنيا مزرعه الآخرة» خوب حرفي است. هر كس اينجا هر چه كاشت، فردا همان را درو ميكند.
امام رضا عليه السلام به شخصي در روايتي كه ما آن را روي منبرها ميخوانيم فرمودند: «هر چه را دوست داري، با آن محشور ي، ولو محبوب تو، سنگي باشد» ببينيد چه كسي را دوست داريد، با هر كس محشور ي، با هم او خواهي بود. خوشا به حال كساني كه با خدا همنشين اند، آنجا هم با خدا همنشين اند. [۵۲].
#فضايل_سيره_امام_رضا_(ع)#عالم_آل_محمد در آثار استاد علامه حسن زاده
https://eitaa.com/zandahlm1357
D1737775T15241485(Web)-mc.mp3
3.92M
😔کوچولوی داستان ما وقتی فهمید خاله اش داره میره به شهر مشهد، به مامانش اصرار کرد که اون هم باهاشون بره.
🤔اما مادرش قبول نکرد و از اون دلیل دلتنگی هاش برای حرم امام رضا علیه السلام رو پرسید. دختر داستان ما یه نذر داشت که فکر می کرد حتمن باید توی حرم گفته بشه.
ویژه کودکان
🔎موضوعات قصه:
#امام_رضا
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#جهاد_تبیین #امام_زمان عج 🔻 استاد رحیمپور: اگر بتوانیم ده قلم مؤثر را فعال کنیم، بهتر از هزار شمش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#غرب
#تمدن_سازی
🔻یک تمدن اول باید پاسخ پرسشهای بنیادین را روشن کند! بعد اجازه دارد برای بشر در علوم انسانی و تجربی و... نسخه درمان بپیچد❗️
⬅️(تمدن غربی که هیچ پاسخی برای این سوالات ندارد، چگونه مدعی به سعادت رساندن بشر است؟)
استاد #رحیم_پور
@zandahlm1357
چشم به راه - قسمت هشتاد و نهم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: هشتاد و نهم
👇👇👇👇👇👇
قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🍂 نواهای ماندگار 🔸 حاج صادق آهنگران قاصدی باز آمد از گلزار ایران گفته دیدم غرق خون جسم جوانان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ویدیویی نایاب از اجرایی خاطره انگیز
حسینیه جماران
سال ۱۳۶۵
کاروان الهی بر پا
تازه شد نهضت عاشورا
بانوای حاج صادق آهنگران
شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی
دوران #دفاع_مقدس
🎞👆 این ویدیو از زمان اجرا تا الان هرگز از تلویزیون پخش نشد و فایل تصویری آن تا کنون در دسترس نبود .
@zandahlm1357
🍂
🔻#پنهان_زیر_باران 3⃣3⃣
سردار علی ناصری
پس از گشت در شهر القرنه، به سراغ پل الم زرعه که روی رودخانه دجله احداث شده بود، رفتیم و از روی آن عبور کردیم. قبل از رسیدن به پل، مقر دژبانی بود. در دژبانی، همه عناصر اطلاعاتی و حفاظتی حضور و نماینده داشتند؛ از حزب بعث و استخبارات گرفته تا امنیت داخلی و حفاظت ارتش. چند نفر به دقت صورت افراد را نگاه می کردند که آب را در دلمان خشک کردند. البته ما همه کارتهای لازم را جعل کرده بودیم و همراه داشتیم؛ اما کوچک ترین بی احتیاطی یا ناشی گری کافی بود تا لو برویم و به دام دشمن بیفتیم.
به هر حال، از دژبانی و پل المزرعه که روبه روی شهر القرنه بود، گذشتیم و به شرق دجله رفتیم و از الم زرعه تا روطه را گشتیم و شناسایی کردیم. هر چه را که می دیدم، اعم از پل، جاده، دژبانی، مراکز تولید برق و آب، تأسیسات، مراکز نظامی و ... یادداشت می کردم و کروکی آنها را هم می کشیدم. نقشه هم با خودم داشتم و از آن استفاده می کردم. دوربین عکاسی هم همراهم بود و طوری که حساسیت مأموران مخفي عراقی را برنینگیزم، از مناطق حساس، خصوصا پل ها، جاده ها و مراکز نظامی عکس برداری می کردم.
بعد از آن به اطراف بصره رفتیم و تا شهر الدير که محل استقرار سپاه سوم عراق بود، پیش رفتیم. در دو طرف جاده، مقر نظامی های عراقی بود که همگی را دقیق شناسایی کردم.
به شهر الدير رسیدیم و در جلوی رستورانی برای صرف شام توقف کردیم. رستوران مملو از سرهنگ و سرگرد ارتش دشمن بود. . کنار میز ما، چند سرگرد و سرهنگ نشسته بودند و با هم حرف می زدند و غذا می خوردند. خودم هم باورم نمی شد که در چنین مکانی و نزدیک چنین کسانی نشسته ام و غذا صرف می کنم. در همین مأموریت، با برخی از منابع خودمان در ارتش عراق نیز تماس گرفتم و آخرین اسناد و اطلاعات مورد نیاز را که آنان به دست آورده بودند، تحویل گرفتم. ما در ارتش عراق در سطوح گوناگون منابع اطلاعاتی داشتیم.
پیگیر باشید
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
بت شکنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کودکی قطب راوندی در کتابش این چنین حدیث نقل میکند: ابوطالب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لقب «قُضَم»برای امیرالمؤمنین (علیه السلام)
ابن ابی عمیر از هشام نقل کرده است که از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: هنگامی که علی (علیه السلام) در حال مبارزه با «طلحه بن ابی طلحه» بود، طلحه به او گفت: «ای قُضم» معنای این حرف چیست؟
فرمود:
وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مکه بود، به خاطر حمایت ابوطالب (علیه السلام)، هیچ کس نمی توانست به او جسارت کند، بنابراین کودکان را وادار میکردند که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیرون میآید، به سوی او سنگ و کلوخ پرتاب کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این موضوع را به علی (علیه السلام) فرمود و شکوه و گلایه نمود.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا، وقتی بیرون رفتی مرا نیز با خودت ببر.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیرون رفت و علی (علیه السلام) نیز همراه او بود. بچهها بر طبق عادت همیشگی خود، مزاحم حضرت (صلی الله علیه و آله) شدند. علی (علیه السلام) به آنها حمله کرد و پی در پی، سر و صورت و بینی و گوشهای آنها را میگرفت و فشار میداد.
بچه ها، گریان به نزد پدران شان میرفتند و میگفتند: «قُضمنا علی قضمنا علی؛ علی مارا گوشمالی داد، علی ما را کتک زد. » و به همین خاطر «قُضم» نامیده شد.
#هفتمین_زیارت
#فاطمه_سادات_درچه_ای
https://eitaa.com/zandahlm1357