eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
شفاى درد شب جمعه چهاردهم ماه شوال سنه ۱۳۴۳ هجرى قمرى خانمى بنام فاطمه دختر فرج الله خان زوجه حاج غلامعلى جوينى ساكن سبزوار شفاء يافت چنانچه شوهرش نقل كرده: زوجه ام بعد از وضع حمل بيمار شد تا گرفتار تب دائم گرديد و تب او به ۳۷ الى چهل درجه مى رسد و هرچه دكتران سبزوار در معالجه او سعى كردند فائده نبخشيد بلكه بمرضهاى ديگر دچار گرديد. يكى از اطباء گفت خوب است او را به جهت تغيير آب و هوا بخارج شهر ببرى. مريضه چون اين سخن را شنيد به من گفت حال كه دكتر چنين گفته است بيا و منّتى بر من گذار باينكه مرا بزيارت حضرت رضا (ع) ببر تا شفاى خود را از آنحضرت درخواست كنم يا در آنجا بميرم. من راءى او را پسنديدم و حركت نموده تا به مشهد مشرف شديم و چهار روز نزد طبيبى كه او را مؤ يدالاطباء مى گفتند براى معالجه رجوع كرديم لكن اثر بهبودى ظاهر نشد. آنگاه به دكتر آلمانى رجوع نموديم و او پس از معاينه گفت بايستى يكسال لااقل معالجه شود. پس بيست روز مشغول معالجه گرديد. لكن عوض بهبودى مرض شدت كرد بنحويكه زمين گير شد و نتوانست حركت كند. لذا من خودم نزد دكتر مى رفتم و دستور مى گرفتم تا روز سه شنبه يازدهم شوال وقتى كه رفتم ديدم حاج غلامحسين جابوزى با جماعتى نزد دكتر آمدند و حاجى مذكور به دكتر گفت ديروز حضرت رضا (ع) دختر مرا شفاء مرحمت فرموده و اينك او را آورده‌ام تا معاينه كنى همان قسمى كه ديروز معاينه نمودى پس دكتر دست دختر را سوزن زد و فرياد او از سوزش بلند شد. دكتر دانست كه دستش صحت يافته خوش وقت شد و گفت: من تو را باين كار دلالت كردم. آنگاه بديلماج خود گفت بنويس كه من ديروز كوكب مشلوله را معاينه كردم و علاجى براى او نيافتم مگر به نظر پيغمبر يا وصى او. و امروز او را سلامت ديدم و شكى در شفاى او ندارم. حاج غلامحسين مى گويد: بديلماج گفتم به دكتر بگو چرا مرا به توسل بامام راهنمائى نكردى؟ جواب داد كه او مردى بود بيابانى و محتاج بدلالت بود لكن تو مردى باشى تاجر و با معرفت احتياج بدلالت نداشتى. پس من اجازه حمام براى او خواستم اذن نداد. گفتم براى بودن بحرم و توسل بامام چاره اى نيست از اينكه حمام رود و پاكيزه شود گفت پس بحمام معتدل الحراره رود. بالجمله نزد مريضه خود آمدم و حكايت شفاى كوكب را بوى گفتم و او بگريه در آمد من باو گفتم تو نيز شب جمعه شفاى خود را از امام هشتم (ع) بگير پس روز پنجشنبه بهمراهى زنى بحمام رفته و عصرى بحرم مطهر تشرف حاصل كرده و شفاى خودش را از حضرت گرفت. و اما خود آن زن گفته است چون خبر شفا يافتن كوكب را شنيدم دلم شكست با خود گفتم من باميد شفا به مشهد آمده‌ام لكن چه كنم كه بمقصود نرسيدم تا اينكه پيش از ظهر روز چهارشنبه خوابيده بودم. در عالم رؤ يا سيد بزرگوارى را ديدم كه عمامه سياه بر سر و قرص نانى بزير بغل داشت آن نان را بيك طرفى گذارد و بآن علويه كه پرستار من بود فرمود اين نان را بردار اين سخن را فرمود از نظر غائب شد چون بيدار شدم قدرت برخواستن و نشستن در خود يافتم و حال آنكه پيش از خواب حالت حركت در من نبود. پس فهميدم كه تب قطع شده و ساعت بساعت حالم بهتر مى شد تا شب جمعه كه بحرم مطهر رفته توسل جستم و بامام اظهار درد دل مى نمودم كه از سبزوار باميدى بدربارت آمده‌ام نه باميد طبيب حال يا مرگ يا شفاء مى خواهم. اتفاقا در حرم پهلوى زوجه حاج احمد بودم كه شفاء يافت. من همين قدر ديدم نورى ظاهر شد كه دلم روشن گرديد. مانند شخص كورى كه يكمرتبه چشمانش بينا گردد و در آنحال هيچ دردى و كسالتى در خود نيافتم به نظر مرحمت امام هشتم (ع) و شوهرش حاج غلامحسين گفت: بعد از سه روز او را نزد دكترش بردم دكتر پرسيد: در اين چند روز گذشته كجا بودى. گفتم به جهت اينكه امام ما، مريضه مرا شفا داده و او را آورده‌ام كه مشاهده نمايى. سپس دكتر آلمانى او را معاينه كرد و گفت او را هيچ مرضى نيست. آنگاه گفتم خواهش دارم كه در اين خصوص چيزى بنويسى كه براى ما حجتى باشد. دكتر مضايقه نكرد و بديلماج گفت بنويس فاطمه زوجه حاج غلامعلى سبزوارى مدت يكماه در تحت معالجه من بود و علاج نشد و امروز او را معاينه كردم و سلامت ديدم. (۲) با تو پيوستم و از غير تو دل ببريدم آشنايى تو ندارد سر بيگانه و خويش بعنايت نظرى كن كه من دل شده را نرود پى مدد لطف تو كارى از پيش آخر اى پادشه حسن و ملاحت چه شود گر لب لعل تو ريزد نمكى بر دل ريش https://eitaa.com/zandahlm1357
حيات ويژه شهدا قرآن كريم مي‌فرمايد: «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله [صفحه ۵۰] امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» (۱۶۹ آل عمران) با توجه به مسئله بقاي ارواح پس از مرگ كه در مورد همه ي افراد بشر صادق است، بنابراين، حيات خاصي كه در آيه ي مذكور براي شهداي راه خدا، مطرح مي‌شود به چه معناست؟ آيا چيزي غير از بقاي روح آنهاست؟ اگر چنين حيات مراد است، بنابراين، اختصاص به شهدا ندارد؟ استاد: البته جنبه ي بقاي نفوس، امر عامي است، اختصاص به نفوس شهيد و غير شهيد ندارد، ما برهان داريم كه «عام» بر قرارند و ارواح پس از بدن، باقي هستند، بنابراين، حيات شهدا يك جنبه ي روحي و معنوي خاصي دارد. اين، يك حيات تشريفي فوق آنهاست. در همين دنيا، مي‌گوييم فلاني زنده است، زندگي دارد، اما در واقع مرگ تدريجي است. همه «احياء» هستند، اما آن قيد «عند ربهم» احياء را مي‌خواهند، درست است كه همه ي اشياء عندالله محشورند، اما اين يك تشريف مقامي است، اعلام رتبه ي وجودي شي ء است. در باب علم كتاب كافي، حديثي از امام صادق عليه السلام است كه: «من علم لله و عمل لله و علم لله دعي في الملكوت عظيما» درست است كه يك پشه هم عظيم است، موريانه و مورچه هم عظيمند، اما اين «عظيم»، عنوان ديگري است، به هر حال، «عند ربهم» حساب ديگري است: عند ربهم يرزقون. در دنيا عندالله بودند، در آن جا هم هستند، تا در اينجا عند اللهي [صفحه ۵۱] نشوند، آنجا عندالله نيستند، اينجا «في مقعد صدق» اند، آنجا هم «في مقعد صدق» اند. تا اينجا كس وقف حق نباشد، آنجا عندالله نيست، ريشه ي مقامات آنجا اينجاست. كسي ممكن است شب و روز را به سر برد و ما ندانيم چه كار مي‌كند، اما عندالله است. آنچه كه اينجا مي‌فهمد به همين فهم و بينش اش، آنجا هم محشور است. «الدنيا مزرعه الآخرة» خوب حرفي است. هر كس اينجا هر چه كاشت، فردا همان را درو مي‌كند. امام رضا عليه السلام به شخصي در روايتي كه ما آن را روي منبرها مي‌خوانيم فرمودند: «هر چه را دوست داري، با آن محشور ي، ولو محبوب تو، سنگي باشد» ببينيد چه كسي را دوست داريد، با هر كس محشور ي، با هم او خواهي بود. خوشا به حال كساني كه با خدا همنشين اند، آنجا هم با خدا همنشين اند. [۵۲]. (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده https://eitaa.com/zandahlm1357
D1737775T15241485(Web)-mc.mp3
3.92M
😔کوچولوی داستان ما وقتی فهمید خاله اش داره میره به شهر مشهد، به مامانش اصرار کرد که اون هم باهاشون بره. 🤔اما مادرش قبول نکرد و از اون دلیل دلتنگی هاش برای حرم امام رضا علیه السلام رو پرسید. دختر داستان ما یه نذر داشت که فکر می کرد حتمن باید توی حرم گفته بشه. ویژه کودکان 🔎موضوعات قصه: امام_رضا @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻یک تمدن اول باید پاسخ پرسش‌های بنیادین را روشن کند! بعد اجازه دارد برای بشر در علوم انسانی و تجربی و... نسخه درمان بپیچد❗️ ⬅️(تمدن غربی که هیچ پاسخی برای این سوالات ندارد، چگونه مدعی به سعادت رساندن بشر است؟) استاد @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت هشتاد و نهم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: هشتاد و نهم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ویدیویی نایاب از اجرایی خاطره انگیز حسینیه جماران سال ۱۳۶۵ کاروان الهی بر پا تازه شد نهضت عاشورا بانوای حاج صادق آهنگران شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی دوران 🎞👆 این ویدیو از زمان اجرا تا الان هرگز از تلویزیون پخش نشد و فایل تصویری آن تا کنون در دسترس نبود . @zandahlm1357
🍂 🔻 3⃣3⃣ سردار علی ناصری پس از گشت در شهر القرنه، به سراغ پل الم زرعه که روی رودخانه دجله احداث شده بود، رفتیم و از روی آن عبور کردیم. قبل از رسیدن به پل، مقر دژبانی بود. در دژبانی، همه عناصر اطلاعاتی و حفاظتی حضور و نماینده داشتند؛ از حزب بعث و استخبارات گرفته تا امنیت داخلی و حفاظت ارتش. چند نفر به دقت صورت افراد را نگاه می کردند که آب را در دلمان خشک کردند. البته ما همه کارتهای لازم را جعل کرده بودیم و همراه داشتیم؛ اما کوچک ترین بی احتیاطی یا ناشی گری کافی بود تا لو برویم و به دام دشمن بیفتیم. به هر حال، از دژبانی و پل المزرعه که روبه روی شهر القرنه بود، گذشتیم و به شرق دجله رفتیم و از الم زرعه تا روطه را گشتیم و شناسایی کردیم. هر چه را که می دیدم، اعم از پل، جاده، دژبانی، مراکز تولید برق و آب، تأسیسات، مراکز نظامی و ... یادداشت می کردم و کروکی آنها را هم می کشیدم. نقشه هم با خودم داشتم و از آن استفاده می کردم. دوربین عکاسی هم همراهم بود و طوری که حساسیت مأموران مخفي عراقی را برنینگیزم، از مناطق حساس، خصوصا پل ها، جاده ها و مراکز نظامی عکس برداری می کردم. بعد از آن به اطراف بصره رفتیم و تا شهر الدير که محل استقرار سپاه سوم عراق بود، پیش رفتیم. در دو طرف جاده، مقر نظامی های عراقی بود که همگی را دقیق شناسایی کردم. به شهر الدير رسیدیم و در جلوی رستورانی برای صرف شام توقف کردیم. رستوران مملو از سرهنگ و سرگرد ارتش دشمن بود. . کنار میز ما، چند سرگرد و سرهنگ نشسته بودند و با هم حرف می زدند و غذا می خوردند. خودم هم باورم نمی شد که در چنین مکانی و نزدیک چنین کسانی نشسته ام و غذا صرف می کنم. در همین مأموریت، با برخی از منابع خودمان در ارتش عراق نیز تماس گرفتم و آخرین اسناد و اطلاعات مورد نیاز را که آنان به دست آورده بودند، تحویل گرفتم. ما در ارتش عراق در سطوح گوناگون منابع اطلاعاتی داشتیم. پیگیر باشید @zandahlm1357
لقب «قُضَم»برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) ابن ابی عمیر از هشام نقل کرده است که از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: هنگامی که علی (علیه السلام) در حال مبارزه با «طلحه بن ابی طلحه» بود، طلحه به او گفت: «ای قُضم» معنای این حرف چیست؟ فرمود: وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مکه بود، به خاطر حمایت ابوطالب (علیه السلام)، هیچ کس نمی توانست به او جسارت کند، بنابراین کودکان را وادار می‌کردند که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیرون می‌آید، به سوی او سنگ و کلوخ پرتاب کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این موضوع را به علی (علیه السلام) فرمود و شکوه و گلایه نمود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا، وقتی بیرون رفتی مرا نیز با خودت ببر. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیرون رفت و علی (علیه السلام) نیز همراه او بود. بچه‌ها بر طبق عادت همیشگی خود، مزاحم حضرت (صلی الله علیه و آله) شدند. علی (علیه السلام) به آن‌ها حمله کرد و پی در پی، سر و صورت و بینی و گوش‌های آن‌ها را می‌گرفت و فشار می‌داد. بچه ها، گریان به نزد پدران شان می‌رفتند و می‌گفتند: «قُضمنا علی قضمنا علی؛ علی مارا گوشمالی داد، علی ما را کتک زد. » و به همین خاطر «قُضم» نامیده شد. https://eitaa.com/zandahlm1357
دب اصغر فاضل عبدالرحمن صوفی صاحب صورالکواکب می‌نویسد: نزدیک ترین ستاره به ستاره ی قطب شمالی، دب اصغر است و آن عبارت از هفت ستاره است که به شکل خرس کوچکی است. سه ستاره بر دم آن قرار گرفته اند و یکی از آنها پر نور است، و چهار ستاره دیگر به شکل مستطیل دیده می‌شود بر بدن آن قرار دارند. ده ستاره پر نور و دو ستاره کم نور. عرب هر هفت ستاره را بنات العیش صغری می‌نامد و دو ستاره نورانی تر را فرقدین گوید و ستاره نورانی طرف دم را جدی گوید که همان ستاره قبله نما است و... شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
۲۴- سیمای عبادت تفسیر نماز » سیمای عبادت * عبادت و بندگی، رسول خدا را به معراج بُرد: «سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلیَ الْمَسجِدِ الْاَقصی» [۲] منزّه است کسی که بنده اش را شبانه از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داد. * عبادت زمینه نزولِ فرشتگان را فراهم می‌کند: «نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا» [۳] وحی (را بواسطه فرشتگان) بر بنده مان نازل کردیم. * عبادت، دعای انسان را مستجاب می‌کند، زیرا نماز پیمان خداست [۴] و هرکس به پیمان خدا وفا کند خداوند هم به پیمان او وفادار است: «اَوْفُوا بِعَْهدی اوُفِ بِعَهْدِکُم» [۵] * انسان بی عبادت، از سنگ و جماد پست تر است، زیرا قرآن می‌فرماید: «وَ اِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ» [۱] بعضی از سنگها از خشیت الهی به زمین سقوط می‌کنند، اما بعضی انسان‌ها در برابر سرچشمه و خالق هستی گردن خم نمی کنند. * عبادت نشانه اراده و شخصیت انسان است. انسانی که در میان غرائز و تمایلات قرار دارد، اگر دل بکند و بسوی خدا برود ارزش دارد وگرنه فرشتگانی که شهوت و غضب ندارند، دائماً در حال عبادت اند. * عبادت، گمنام ترین انسانِ زمینی را مشهورترین فرد آسمان می‌کند. ---------- [۲]: ۷۴) سوره اسراء، آیه ۱. [۳]: ۷۵) سوره بقره، آیه ۲۳. [۴]: ۷۶) ألم أعهَد اِلیکُم یا بَنی آدَم أنْ لا تَعبُدوا الشّیطانَ اِنّه لَکُم عَدوٌّ مُبین. وَ أنِ اعبُدونی هذا صِراطٌ مُستَقیم» سوره یس، آیه ۶۰ - ۶۱. [۵]: ۷۷) سوره بقره، آیه ۴۰. [۱]: ۷۸) سوره بقره، آیه ۷۴. عبادت، جزیره کوچک انسان را به سرچشمه هستی وصل می‌کند. * عبادت، یعنی نگاهی از بالا به تمام هستی. * عبادت، یعنی شکوفاکردن استعدادهای عرفانی و معنویِ نهفته در وجود انسان. * عبادت، ارزشی است که انسان با اراده واختیار خود بدست می‌آورد بر خلافِ ارزشهایِ خانوادگی یا استعدادهایِ درونی که اختیاری و اکتسابی نیستند. * عبادت، تجدید عهد وپیمان با خدا و تازه نگهداشتنِ حیات معنوی است. * عبادت، مانع گناه و برطرف کننده آثار آنست. ذکر و یاد خداست که جلوی گناه را می‌گیرد نه علم به گناه بودن. * عبادت، پرکردنِ ظرفِ روح است با یاد خدا، که اگر با غیر او پُر شود ظلم به گوهر انسانیّت است. * عبادت، به زمینِ خاکی چنان ارزشی می‌دهد که ورود به آن زمین بدون طهارت ممکن نباشد، همچون مسجد و کعبه و قدس. * عبادت و بندگی خدا، خود یک ارزش است، گرچه دعاها و خواسته‌های ما مستجاب نشود. * عبادت، هم در شادی مطرح است هم در غم. آنجا که خداوند به پیامبرش کوثر می‌دهد سفارش به نماز می‌کند: «اِنَّا اَعْطَیْناک الْکَوْثَر فَصَّلِ لِرَبِّک» [۱] ما به تو خیر کثیر عطا کردیم، پس برای پروردگارت نماز بجای آر. و در برخورد با مشکلات و حوادث نیز سفارش به نماز می‌کند: «وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْر وَالصَّلوة» [۲] ---------- [۱]: ۷۹) سوره کوثر. [۲]: ۸۰) سوره بقره، آیه ۴۵. ✍محسن قرائتی https://eitaa.com/zandahlm1357