eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
46.5هزار عکس
33.5هزار ویدیو
1.5هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
شكفتن گل دعا شفايافته: پرستو قره گوزلى (محمدى) اهل گرگان تاريخ شفا: شانزدهم آبان ۱۳۶۹ بيمارى: عفونت شديد گوش و حلق شب از نيمه گذشته بود. ماه از لابلاى ابرها رخ مى نماياند. سكوت غمگين در همه جاى شهر سايه انداخته بود. در زير آسمان مهتابى، چراغ خانه اى محقر روشن بود و صداى لالايى مادرى به گوش رسيد كه چشمان بى فروغ و رنگ باخته او به كودك نازش كه پرستو نام داشت خيره مانده بود. فاطمه مادر غم ديده، با تنها مريضش كه همه زندگى او بود در دل شب به نجوا پرداخته و كودك معصومش را بر روى پاهايش تكان مى دهد تابلكه صدف ديدگاناميد زندگى اشبراى لحظه اى هم كه شده به خواب برود و از درد و رنجى كه او را فرا گرفته رهايى يابد. پرستوى كوچولو با صداى گرم لالايى مادرش به خواب مى رود و دقايقى نمى گذارد كه از شدت درد چشمانش باز مى شود. با گريه پرستو، هوشنگ پدر خسته اى كه تازه چشمانش را خواب فرا گرفته بود بيدار مى شود و به طرف همسرش مى رود! او را دلدارى مى دهد و پرستوى آرزوهايش را در آشيان گرمش جاى مى دهد و او را نوازش مى كند و دور اتاق راه مى رود. به همسرش مى گويد: فاطمه جان! برو كمى استراحت كن، خيلى خسته شده اى. فاطمه طاقتش نمى آيد، داروهاى پرستو را مى دهد و او را با آغوش گرم پدر تنها مى گذارد. اين اولين شبى نبود كه بدين منوال مى گذشت. يك ماه و نيم كار اين زن و مرد پرستارى و بيدار خوابى در راه عزيز بهتر از جانشان بود. همه فكر و ذكر فاطمه، پرستو بود؛ پرستويى كه هفت ماه بيشتر از عمر كوتاهش نمى گذشت، اما گويى هفتاد سال سختى و رنج را بر چهره پدر و مادرش به يادگار گذاشته بود. مادر با چشمان اشكبار، روزها به جسم نحيف چشم و چراغ عمرش خيره مى شد، ديگر نه علاقه اى به خوراك داشت و نه ميلى به خواب، همه چيز او در پرستو خلاصه مى شد. سرنوشت و آينده پرستو مدام در ذهن فاطمه جاى مى گرفت، و او را به دنياى تاريك نا اميدى‌ها رهسپار مى كرد. در افكار غرق شده اش، سالهايى از ازدواجش را به ياد مى آورد، سالهايى كه براى او و شوهرش يادآور خاطرات تلخ و شيرين انتظار بود. آرى، سه سال انتظار براى فرزند، كم نبود. چه شبهايى كه دست به دعا بر نداشته بود. چه سرزنشها و طعنه هايى كه از اين و آن نشنيده بود، چه نذر و نيازهايى كه نكرده بود. عاقبت انتظار به پايان رسيد و خداوند فرزند پسرى به آنان عنايت كرد كه روشنى بخش محفل كوچك خانه شان گردد. اما افسوس كه اين گرمى و نشاط عمرى طولانى نداشت. برخلاف تلاش پزشكان و عمل جراحى كه انجام گرديد، متأسفانه دست تقدير و سرنوشت فرزند نه ماهه را كه دچار عفونت گوش شده بود از آنان گرفت. دوباره كلبه محقر آنان چند سالى بى رونق ماند، تا اين كه مجدداً با توسل و دعا خداوند پرستو را به آنان عطا فرمود تا با خاطرات تلخ گذشته وداع گويند. آرى فاطمه حق داشت كه از چنين بيمارى كه فرزند قبلى اش را از او گرفته بود بترسد. او خود را به آب و آتش مى زد، تا ماجراى قبلى تكرار نشود. پزشكان مختلفى را براى درمان پرستو انتخاب كرده بودند. حتى از تجارب پزشكان قبلى فرزند اولش هم بهره مى برد. پرستوى عزيز هم دچار عفونت شديد گوشها شده بود. به طورى كه خون و ترشحات چركى از دو گوش اين طفل معصوم بيرون مى آمد. به قدرى بد بو بود كه تاب تحمل اطرافيان را مى گرفت. مداوا اثرى نبخشيد، و اضطراب فاطمه صد چندان شد. نزد دكتر فرامرز ديلمى در گرگان رفت و او طى معرفى نامه اى، كودك آنان را به بيمارستان قائم مشهدبخش كودكان (گوش و حلق و بينى) معرفى كرد. تا اقدامات پزشكى صورت پذيرد. سراسيمه خود را به مشهد رساندند. فاطمه با ديدن گنبد و بارگاه امام رضا (ع) بغضش تركيد و سفره دل خويش را بر آشناى غريبان عرضه داشت. پس از اقامت كوتاه در مسافرخانه و كمى استراحت، به حضور طبيب طبيبان، پناه دردمندان، امام على بن موسى الرضا (ع) مشرف مى شود دو بال و پر پرستوى بيمارش را به پنجره مراد مى بندد. پرستوى كوچك مهمان نور است، دو شب از اين ماجرا مى گذرد، ديگر تب و تاب و ناله اى از پرستوى كوچك بر نمى خيزد. فاطمه نگاهش به طناب بازشده پرستو مى افتد و پرستو را در فضاى عطرآگين حرم رها شده بر دستهاى شيفتگان والاى امام غريبان مى بيند.. @zandahlm1357
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ کودکانه حرم امام رضا علیه السلام لالایی امام رضایی @zandahlm1357👈 🔷🔸💠🔸🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 چرا می ترسیم؟ ⬅️ امام گفت کسانی که از آمریکا می‌ترسند توحیدشان مشکل دارد❗️ استاد @zandahlm1357👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ویژگی های نفاق و منافقین ✅ جلسه 1(بخش چهارم) 🎙آیت الله مجتبی تهرانی(ره) 📖 اشارۀ خداوند به نفاق - نفاق و منافقین مانند شیطان ✍️ در روایتی که مرفوعۀ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّاد است، آمده است:«قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعِيسَى(ع) لِيَكُنْ لِسَانُكَ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ لِسَاناً وَاحِداً وَ كَذَلِكَ قَلْبُكَ إِنِّي أُحَذِّرُكَ نَفْسَكَ»؛ منِ خدا به تو دارم می‌گویم: یا عیسی(ع)! مراقب باش و تو را از نفس‌ات بر حذر می‎دارم؛ رذیلۀ نفسانی شیطانی. «وَ كَفَى بِي خَبِيراً»؛ دیگر بالاتر از منِ خدا از نظر خُبرویّت نیست. من تو را خلق کردم و خطر نفس را می‎دانم که می‌گویم: مراقبش باش، بپّا که نفس چموش است. حواسَت جمع باشد که حالت اعتدالی از دست نرود. «لَا يَصْلُحُ لِسَانَانِ فِي فَمٍ وَاحِدٍ، که از آثار آن است. «وَ لَا سَيْفَانِ فِي غِمْدٍ وَاحِدٍ وَ لَا قَلْبَانِ فِي صَدْرٍ وَاحِدٍ...» 1️⃣ ؛ شایسته نیست که دو زبان در یک دهان، دو شمشیر در یک غلاف و دو دل در یک سینه باشد. ببینید که چه تعبیرات زیبایی کرده است! این تعابیر اشاره به همان دوگانگی است که برایتان مطرح و معنا کردم؛ دوگانگی بر محورِ پنهان کاری، که از فریب و دغل‌بازی نشأت گرفته است و از نظر نفسانی بود. 1️⃣الكافي، ج‏2، ص 343 - وسائل الشيعة، ج‏12، ص 258 - بحار الأنوار، ج‏72، ص 204 و 206 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ @zandahlm1357👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلفی مسافران با رئیس قوه قضاییه هنگام اقامه نماز در فرودگاه بندرعباس @zandahlm1357
📸 محمد باه نماینده جوانان آفریقا: حجاب در اسرائیل و آمریکا برای مسلمانان آزاد است اما در کشور آذربایجان اگر کسی داشته باشد به او شناسنامه و پاسپورت نمی‌دهند. 🔸در کمتر از دو سال اخیر بیش از ۵ هزار نفر از زنان و مردان به جرم شیعه بودن زندانی شده‌اند و از بسیاری از آنان خبری نیست./ خبرگزاری حوزه @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جابجایی هواداران خانم پرسپولیس 🔺 هواداران خانم پرسپولیس که در نیمه اول در طبقه دوم و بالای سر سپاهانی‌ها حضور داشتند، در نیمه دوم جابجا شدند. این اتفاق پس از درگیری لفظی و شعارهای تند هواداران سپاهان و پرتاب اشیا رخ داد. @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ «از این نوع شیعه‌ها نباش!» 👤 استاد پناهیان ⁉️ امروز مشکل اول شیعیان چیه؟ 🔅 ما باید به خدا و هج تضمین بدیم که بعد از ظهور دچار غرور نمی‌شیم... @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج سعید قاسمی: نادر طالب زاده ترور بیولوژیک شد/ مرگ او طبیعی نبود‼️ @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شبکه امام حسین ( در ماهواره ) زیر نظر بیتِ سید صادق شیرازی هم‌سو با جریان « زن زندگی آزادی » و محکومیت قانون حجاب در ایران! وقتی جریان بی‌حیایی دست در دست تشیع لندنی و اسلام آمریکایی می‌دهد.. @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرچم ایران را در اعتراضات سراسری در آمریکا یک جوان غیرتمند به دست گرفته و می‌گوید لا اله الا الله و یک خانم خیال می‌کند این از خارجی‌هایی است که اصلاً فارسی بلد نیست از او می‌پرسد آیا فارسی بلدی و جوان سریع شروع می‌کند به فارسی حرف زدن و زن را خجالت زده می‌کند😊 @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بازنشر/کلیپ؛ 🌹ای زمین.... 🌹این زمین را عشق سودا کرده است...این زمین را خون روایت کرده است.... 🔸حاج صادق آهنگران @zandahlm1357
🍂 🔻 4⃣7⃣ سردار علی ناصری در بازجویی، تا اسم از حراست مرزی آوردم، گفتند: - پاسداری؟ حارس خمینی هستی؟ - نه، حراست مرزی، چیزی است مثل حراست حدود شما. - چی هست؟ - عده ای بومی هستند که در هور کار شناسایی و حراست از هور را برعهده دارند. بیشتر هم بی سواد هستند و کاری به عملیات و مسائل نظامی ندارند. من هم سرباز حراست مرزی هستم. - سربازی؟ - بله! - قیافه ات به سرباز نمی خورد. پیرتر از سربازی! - راست می گویید، من غیبت داشتم. چند سالی نرفتم سربازی. - چرا غیبت کردی؟ - برادر بزرگم سربازی بود و من سرپرست خانواده ام بودم. پدر هم ندارم. بعد به ما عفو دادند و آمدیم سربازی. محل گلوله دچار خونریزی شده بود؛ اما بازجوها همچنان سؤال و جواب می کردند. درد داشتم و خون زیادی هم از من رفته بود؛ اما رهایم نمی کردند. عصر سرانجام رضایت دادند دست از سرم بردارند. مرا در آمبولانس گذاشتند و به طرف شهر العماره حرکت دادند. از شیشه آمبولانس سعی می کردم اطراف جاده ای را که در حال عبور از آن بودیم، شناسایی کنم. مرا به مقر سپاه چهارم عراق بردند. این را از روی تابلویی که بر سردرش زده بودند، دانستم. محل این سپاه در سه راه میمونه بود. در چند باری که برای شناسایی برون مرزی آمده بودم، آنجا را هم شناسایی کرده بودم و می شناختم. خیلی هراس داشتم که لو بروم و ماهیت اصلی ام را بدانند. می دانستم که عراقیها عکسم را دارند و آن را تکثیر کرده و به پاسگاههای خود داده اند. عکس مرا از روی کارت شناسایی که در جیب مهدی میاحی بود، به دست آورده بودند. ماجرا هم از این قرار بود که چندی بعد از آنکه مهدی میاحی با دادن پول از استخبارات رها می شود، فنجان باز برایش دردسر درست می کند و به استخبارات عراق و سرویس جاسوسی آن می گوید که مهدی قبلا در خانه اش پاسدار ایرانی پنهان کرده بود. بلافاصله استخبارات به سراغ مهدی می رود و برای بار دوم او را بازداشت و زندانی می کند. در بار اول، کارت شناسایی جعلی مرا از جیبش کشف کرده و داخل پرونده گذاشته بودند. مهدی را با فنجان روبه رو می کنند. فنجان می گوید: - تو در خانه ات پاسدار خمینی پنهان کرده بودی. آن شب که به خانه ات آمدم، خودم دیدم. مهدی انکار می کند. عراقیها به فنجان می گویند: - اگر عکس او را ببینی، می شناسی؟ - بله. - بله.. عکس مرا از پرونده بیرون می آورند و به فنجان نشان می دهند. می گوید: . بله، همین است! خودشه! اما بلافاصله استخبارات و سرویسهای امنیتی و ضد جاسوسی عراق عکس مرا بزرگ کرده، میان نظامیها و مأموران اطلاعات خود پخش می کنند. مهدی را هم زیر شکنجه قرار می دهند. مهدی در فرصت مناسب از زندان فرار کرده و موضوع لو رفتن عکس مرا به ما خبر داده بود. پیگیر باشید @zandahlm1357👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کریم و بخیل حکیمی گوید: انسان کریم، دلی قوی دارد (شجاع القلب است) و انسان بخیل، چهره ای پررو دارد (شجاع الوجه است). * نیز گوید: گم شده را جستجو نکن تا آنچه هست گم نشود. عشق به عاشقی گفتند: اگر دعایی از تو اجابت می‌شد چه می‌خواستی؟ می‌خواهم بین من و محبوب عشقی ایجاد شود که قلب ما را در نهان و آشکار در برگیرد. غرور سلطان در پی اقلیدس حکیم فرستاد. اقلیدس نرفت و گفت: همان چیزی که تو را مانع شده نزد من آیی مرا مانع شده نزد تو آیم. عشق کسی به یوسف گفت: تو را دوست دارم. یوسف گفت: آیا من از غیر محبت بلا دیده ام؟ پدرم مرا دوست داشت در چاه افتادم و برده گشتم، زن عزیز مرا دوست داشت و سالها مرا به زندان انداخت. @zandahlm1357👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا