حکومت 9.MP3
5.9M
🎤🎤🎤
💠 سلسله دروس #مباحث_تخصصی_مهدویت 20
🎬 جلسه 0️⃣2️⃣
📋 موضوع : بررسی تخصصی #ابعاد_حکومت_امام_زمان (قسمت نهم)
🎤 با تدریس #استاد_عبادی ( از اساتید مهدویت )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
#پیشنهادی 👌👌
✔️سخنرانی استاد دانشمند در مورد امام زمان (عج)
برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام عصر (عج) صلوات🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☪☪☪
#مهدویت
#مهدوی
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین
📕 «ابوبکر، محمّد بن احمد بن عثمان» معروف به «بغدادي»، برادر زاده «محمّد بن عثمان» (نائب دوم امام عصر (عج)) و نواده «عثمان بن سعيد»، (نائب اوّل) است.
او ادّعاي نيابت از سوي امام زمان (عج) نمود و عدّه اي را دور خود جمع کرد. از جمله آنها شخصي بنام «ابودِلْف محمّد بن مظفّر کاتب» بود.
📚 «الغيبه»، ص 259 / «آخرين اميد»، ص 129)
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
✍ شهیدی که برای رفتنش به سوریه نذر کرد لب به آب نزند.
اهل نماز اول وقت و امر به معروف بود، با جذبه، خوشرو و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جودو و کونگ فو فعالیت داشت و استادهم بود، چندین بار مقام اول کشوری را بدست آورد. از 21سالگی مشتاق دفاع از حرم و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه تک پسر بود و پدرش جانباز 8 سال دفاع مقدس بود اعزامش نمیکردند، بعد از 3 سال تلاش، در سفرش به کربلا، با توسل و مددگرفتن از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نذر کرده بود تا زمانی که پایش به حرم حضرت زینب (ع) نرسد آب به لبانش نزند، نذرش هم قبول شد، فردای روزی که از کربلای برگشت پدرش او را همراه خود برای آموزش به پادگان برد، بعد از یک ماه در تاریخ 12دی ماه 94 ساعت 11 ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود، سریع غسل شهادت کرد و راه افتاد.
سرانجام در13 دی ماه 94 به سوریه اعزام شد. همیشه آرزو داشت روی شناسنامه اش مهر شهادت بخورد که درتاریخ 21دی ماه 94به آرزویش رسید.
🌹 شهید #عباس_آبیاری
https://eitaa.com/zandahlm1357
❣❣❣❣❣❣❣❣❣
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مبالغه از بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_۱۵۱
لِکُلِّ امْرِئ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ.
امام(عليه السلام) فرمود:
براى هر کس سرانجامى است، شيرين يا تلخ.
شرح و تفسير ج-۱۳
شرح و تفسير
هر کس عاقبتى دارد
امام در اين کلام نورانى اشاره به نکته مهمى مى کند که بسيارى از آن غافلند و آن توجه دادن به عاقبت کارها و عاقبت انسان هاست. مى فرمايد: «براى هر کس سرانجامى است، شيرين يا تلخ»; (لِکُلِّ امْرِئ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ).
يعنى انسان نبايد امروز خود را در نظر بگيرد، بايد مراقب عاقبت خويش باشد. ابن الوقت بودن و به نتيجه اعمال خود نينديشيدن و عاقبت کار را نديدن مايه بدبختى است. مسئله تدبر و تدبير که از صفات برجسته انسان شمرده مى شود به همين معناست که انسان عاقبت انديش باشد نه ابن الوقت. به يقين غفلت از عاقبت کارها و عاقبت زندگى انسان مشکلات عظيمى براى او در دنيا و آخرت به بار مى آورد. افراد موفق و پيروز عاقبت انديش اند و سعى مى کنند از عاقبت «مُرّة» (تلخ) بپرهيزند و به عاقبت «حُلوة» (شيرين) روى آورند.
در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: کسى نزد ايشان آمد و عرض کرد يا رسول الله! اندرزى به من ده. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: اگر سفارش و اندرزى به تو گويم مى پذيرى يا با آن مخالفت مى کنى؟ عرض کرد: آرى. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) سه بار اين سخن را تکرار کرد و او در هر مرتبه جواب آرى دارد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «فَإِنِّي أُوصِيکَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْر فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَکُ رُشْداً فَامْضِهِ وَإِنْ يَکُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهُ; هنگامى که تصميم بر کارى گرفتى در عاقبت آن بينديش اگر عاقبت آن را نيک ديدى انجام ده و اگر عاقبت آن زشت و تاريک است از آن بپرهيز».(2)
قرآن مجيد نيز روى مسئله عاقبت مؤمنان و کافران تکيه کرده در يک جا مى فرمايد: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ); و سرانجام (نيک) براى پرهيزگاران است».(3) و در جاى ديگر در مقام هشدار به کافران لجوج مى گويد: «(أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَيَنْظُرُوا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ); آيا (مخالفان دعوت تو) در زمين سير نکردند تا ببينند سرانجام کسانى که پيش از آنها بودند چگونه شد؟!».(4)
در آيات فراوان ديگرى سخن از عاقبت نيک و بد به ميان آمده است.
(2). کافى، ج 8، ص 150، ح 130.
(3). اعراف، آيه 128.
(4). يوسف، آيه 109.
نکته: اهميّت حسن عاقبت ج-۱۳
عمر انسان فراز و نشيب هاى زيادى دارد و غالبا از حالى به حال ديگر دگرگون مى شود. آنچه از همه مهم تر است برگ هاى آخر دفتر زندگانى است که عمر با آن پايان مى پذيرد، ازاين رو مى بينيم که انبياى الهى نگران عاقبت کار خويش بودند. درباره يوسف(عليه السلام) مى خوانيم که بعد از رسيدن به آن همه مقامات و نجات از آن همه مشکلات که در زندگى کمتر کسى ديده مى شود، آخرين تقاضايى که از خدا داشت اين بود: «(تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِين); مرا مسلمان بميران، و به صالحان ملحق فرما».(1)
نيز حضرت ابراهيم(عليه السلام) هنگامى که به فرزندانش نصيحت مى کند بر اين امر تأکيد مى فرمايد: «(فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ); و شما، جز به آيين اسلام
(و تسليم در برابر فرمان خدا) از دنيا نرويد».(2)
مرحوم علامه مجلسى در جلد 68 بحارالانوار صفحه 362 بابى تحت عنوان «حُسْنُ الْعاقِبَة وَإصْلاحُ السَّريرَةِ» آورده و احاديث نابى ذيل آن ذکر کرده است، از جمله: «کَتَبَ الصَّادِقُ(عليه السلام) إِلَى بَعْضِ النَّاسِ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ يُخْتَمَ بِخَيْر عَمَلُکَ حَتَّى تُقْبَضَ وَأَنْتَ فِي أَفْضَلِ الاَْعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِي مَعَاصِيهِ وَأَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْکَ وَأَکْرِمْ کُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْکُرُنَا أَوْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَيْسَ عَلَيْکَ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً إِنَّمَا لَکَ نِيَّتُکَ وَعَلَيْهِ کَذِبُهُ; امام صادق(عليه السلام)به بعضى از مردم (از يارانش) چنين نوشت که اگر مى خواهى عاقبت به خير شوى آن گونه که از دنيا بروى در حالى که در افضل اعمال هستى حق خداوند را بزرگ دار بدين گونه که نعمت هاى او را در معاصى اش صرف نکنى و از حلم او نسبت به خود مغرور نشوى (ديگر آنکه) هر کسى را يافتى که يادى از ما مى کند يا مودت ما را ابراز مى دارد احترام کن خواه راستگو باشد يا دروغگو; به تو مربوط نيست تو به نيت خود مى رسى و اگر او دروغگو باشد نتيجه اعمال خود را مى برد».(3)
درباره حسن عاقبت مطالب زيادى گفته شده و بسيارند کسانى که دعاى اصلى آنها در پيشگاه خداوند دعا براى حسن عاقبت باشد و در روايات اسلامى ـ چنان که خواهد آمد ـ اهميت زيادى به آن داده شده تا آنجا که طبق رواياتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «خَيْرُ الاُْمُورِ خَيْرُهَا عَاقِبَةً; بهترين کارها (تا چه رسد به انسان ها) کارى است که عاقبت و سرانجامش نيک باشد».(4)
در حديثى اميرمؤمنان(عليهم السلام) فرمود: «إِنَّ حَقِيقَةَ السَّعَادَةِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعَادَةِ وَإِنَّ حَقِيقَةَ الشَّقَاءِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقَاءِ; حقيقت سعادت آن است که انسان، سرانجام کارش به سعادت خاتمه يابد و حقيقت شقاوت (ومحروميت از رحمت خدا) آن است که سرانجام کارانسان به شقاوت پايان يابد».(5)
در حديث پرمعناى ديگرى از حضرت مسيح(عليه السلام)مى خوانيم که خطاب به حواريون مى گفت: «من به حق مى گويم که مردم معتقدند استحکام بنا به شالوده آن است; ولى من چنين نمى گويم. حواريون گفتند: اى روح الله تو چه مى گوئى؟ در پاسخ گفت: من به حق مى گويم که اساس واقعى آخرين سنگى است که بر بنا گذارده مى شود. (کنايه از اين که معيار سعادت انسان پايان کار اوست)».(6)
در حديث ديگرى امام صادق از پدران گراميش(عليهم السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)چنين نقل مى کند: «مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ لَمْ يُؤَاخَذْ بِمَا مَضَى مِنْ ذَنْبِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ أَخَذَ بِالاَْوَّلِ وَالاْخِرِ; کسى که در باقى مانده عمر کار نيک به جا آورد، خداوند او را بر گناهان گذشته اش مجازات نمى کند و کسى که در باقيمانده عمرش بد کند هم به گناهان گذشته و هم به گناهان آينده مؤاخذه خواهد شد».(7)
همچنين در حديث طولانى ديگرى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که سه بار فرمود: «الْعَمَلُ بِخَوَاتِيمِه; معيار سنجش هر عملى پايان آن است».(8)
در دعاهاى مأثوره نيز کراراً دعا براى حُسن عاقبت ذکر شده از جمله در حديثى در تعقيبات نماز از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِي بِطَاعَتِکَ حَتَّى تَتَوَفَّانِي عَلَيْهَا وَأَنْتَ عَنِّي رَاض وَأَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَة; خداوندا! من از تو مى خواهم اين که مرا در طاعت خودت استوار دارى تا اين که مرا در حالى که از من راضى هستى از دنيا ببرى و از تو مى خواهم پايان عمر مرا سعادت قرار دهى».(9)
در پايان عهدنامه معروف «مالک اشتر» نيز اين جمله نورانى به چشم مى خورد که امام(عليه السلام)عرضه مى دارد: «وَأَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ... وَأَن
ْ يَخْتِمَ لِي وَلَکَ بِالسَّعَادَةِ وَالشَّهَادَةِ; از خدا مى خواهم که پايان عمر من و تو را سعادت و شهادت
قرار دهد».(10)
آنچه در روايات بالا و آيات قرآنى درباره اهميتِ حسن عاقبت يا سوء عاقبت آمده دليل روشنى دارد که آنچه در طويل المدة باقى مى ماند عاقبت هر کارى است در حالى که آغاز آن کوتاه مدت است; مثلاً فرزندى براى انسان متولد مى شود، در اوائل عمر از نظر اخلاقى يا جسمى نقاط ضعف مهمى دارد; اما پس از مدتى از هر نظر موزون و استوار مى گردد و پدر و مادر و همچنين جامعه به وجود او افتخار مى کنند، زيرا آنچه بقا دارد پايان کار است. يا اين که براى ساختن بنايى، انسان در ابتدا گرفتار مشکلات عظيمى مى شود; ولى در پايان بنايى خوب و موزون ساخته مى شود که همگان از آن بهره مند مى شوند و مايه آبروى سازنده و جامعه شده و اى بسا جزو آثار ماندگار و باستانى قرار مى گيرد.
همچنين در مورد انسان ها از نظر سعادت و شقاوت، همه ما ـ با قطع نظر از آيات و روايات حسن عاقبت ـ به وجود «حر بن يزيد رياحى» افتخار مى کنيم در حالى که مدتى طولانى از عمرش در خدمت حاکمان ظالم بنى اميه بود، همين که در آخرين ساعات عمرش بيدار شد و شهادت در راه امام حسين(عليه السلام) را بر همه چيز ترجيح داد نام او از فهرست شقاوتمندان حذف گرديد و در فهرست سعادتمندان قرار گرفت. به عکس، جمعى از صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را مى بينيم که در آغاز در صف بهشتيان بودند; اما بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آتش جنگ برافروختند و عده زيادى را به کشتن دادند و امروز متأسفانه تاريخ اسلام نام آنها را به نيکى نمى برد.
اينجاست که همه ما دست به دعا برداشته عرضه مى داريم: خداوندا! به ما حسن عاقبت عنايت فرما.
(1). يوسف، آيه 101.
(2). بقره، آيه 132.
(3). بحارالانوار، ج 70، ص 351، ح 49.
(4). همان، ج 68، ص 363، ح 2.
(5). همان، ص 364، ح 3.
(6). بحارالانوار، ج 68، ص 364، ح 5.
(7). همان، ص 363، ح 1.
(8). همان، ج 5، ص 153، ح 2.
(9). کافى، ج 3، ص 346، ح 23.
(10). نهج البلاغه، نامه 53.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
👈برخی از مشکلات پتوس
🔻ایجاد لکه های زرد و بعد قهوه ای روی برگها بخاطر چیه؟
دمای محیط برای گیاه شما بالا می باشد گیاه را به مکان خنک تری منتقل کنید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌵کاکتوس بسیارزیبای #بند_کفشی
❇️اگه داخل منزل نگهداری میشه پشت پنجره جنوبی بزاریدش واگه بیرون منزل,مکان سایه آفتاب
❇️تابستون ازدمای بالای35درجه ودر زمستون ازدمای منفی5درجه محافظت شه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل چهارم : در معالجه انواع تب
در احاديث بسيار وارد شده است كه ما مداوا نمى كنيم تب را مگر بريختن آب سرد بربدن و خوردن سيب .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه تب از بوى جهنم است ، فرو نشانيد حرارت آن را بآب سرد.
در حديث ديگر فرمود كه براى دفع تب هيچ چيز نافعتر از دعا و آب سرد نيست .
از مفضل منقول است كه بخدمت آنحضرت رفت در ايام تابستان و آنحضرت تب داشتند، ديد كه طبقى گذاشته است پر از سيب سبز عرض كردم كه مردم سيب را براى تب خوب نميدانند، فرمود كه اين تب را بر طرف ميكند، حرارت را فرو مى نشاند.
در حديث ديگر فرمود كه مقدار ده درهم قند بآب سرد ناشتا خوردن براى دفع تب نافع است .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بنزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمدند، آنحضرت تب داشتند، فرمود كه سنجد تناول فرمايند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه خاريدن بدن و غلبه خواب و دوار در سرو ثبورها ودملها علامت زيادتى خون است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه بشكنيد گرمى تب را ببنفشه وآب سرد. و در تابستان بر بدن صاحب تب آب سرد بريزيد، و فرمود كه ياد ما اهلبيت كردن شفاست از تب و جميع دردها و وساوس شيطان و فرمود كه بخوريد آب باران كه بدن شما را پاك ميكند، دردها را دفع ميكند.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از شخصى پرسيدند، كه شما بيماران خود را بچه چيز دوا ميكنيد، گفت باين دواهاى تلخ فرمود كه هرگاه كسى از شما بيمار شود قند سفيد را بكوبيد و آب سرد بر او بريزيد و باو بخورانيد، كه آن خداوندى كه بتلخ شفا ميدهد قادر است كه بشيرين شفا بدهد.
در حديث ديگر فرمود كه كباب دفع تب ميكند.
در حديث ديگر فرمود، كه دو ماه بيمارى كشيدم ، خدا مر الهام كرد كه برنج را، گفتم شستند و اندكى بر روى آتش بو دادند، در آسيا خورد كردند و پاره را سفوف كردند، پاره را درميان آب كردم و خوردم ، فرمود كه تب بر اولاد پيغمبران دو برابر ديگران ميباشد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه علاج تب بسه چيز ميباشد: به قى و عرق و مسهل .
از ابراهيم بن جعفى منقول است كه بخدمت حضرت صادق رفت و شكايت كرد از تب ربع فرمود كه نبات يا قند را بساى و در ميان آب بريز وناشتا و هر وقت كه احتياج بآب خوردن شود بخور، چنان كرد بزودى شفا يافت .
حضرت امام موسى عليه السلام فرمود در معالجه تب غب كهنه عسل و سياه دانه رابا هم ممزوج كن سه انگشت از آن بخور، كه اين هر دو مباركست و خدا عسل را فرموده كه شفاست ، حضرت پيغمبر فرمود كه در سياه دانه شفاى هر درد هست مگر مرگ .
از حضرت امام على نقى عليه السلام منقول است كه بهترين چيزها براى تب ربع آن است كه در روز نوبه پالوده با عسل بسازى و زعفران بسيار در آن بكنى و در آن روز غير آن چيزى نخورى .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه اين تعويذيست براى شيعيان از سل يارَبَّ اْلاَرْبابِ وَيا سَيِّدَ الّساداتِ يااِلهَ اْلالَهةِ وَ يامَلِكَ الْمُلُوكِ وَيا جَبّارَ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ اِشْفِنى وَعافِنى مِنْ دائى هذا فَاِنّى عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ انْقَلَبَ فى قَبْضَتِكَ وَناصِيَتى بِيَدِكَ سه مرتبه اين دعا را ميخوانى تا خدايتعالى شفا دهد، بحول وقوه خود.
در روايت معتبر وارد شده است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را تب شديدى عارض شد جبرئيل آمد و اين دعوذه را بر آنحضرت خواند، در ساعت ، تب زايل شد بِسْمِ اللّهِ اَرْقيكَ بِسْمِ اللّهِ اَشْفيكَ بِسْمِ اللّهِ مِنْ كُلّ داءٍ يُغنيكَ بِسْم اللّهِ وَاللّهُ شافيك بِسْمِ اللّه خُذَهْا فَتَهْنِئُكَ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحَيمِ فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النَّجُوُمِ لتَيْرَآنِ بِاِذْنِ اللّهِ.
در چند حديث معتبرمنقول است كه بر هيچ بيمارى و صاحب دردى هفتاد مرتبه حمد خوانده نمى شود، مگر آنكه درد ساكن مى شود.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى بخدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه يكماه است كه تب ميكنم ، آنچه اطباء گفته اند بعمل آوردم ، برطرف نشد حضرت فرمود كه بندهاى پيراهن خود را بگشا و سر را در گريبان پيراهن داخل كن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان ، آنشخص گفت كه چنان كردم گويا از بندى رها شدم .
در حديث ديگر منقول است كه يكى از فرزندان آنحضرت بيمار شد، فرمود كه ده مرتبه يااللّه بگو كه هيچ مؤ منى نمى گويد مگر آنكه حقتعالى ميفرمايد، كه لبيك حاجت خود را بگو.
در حديث ديگر فرمود، كه هر كه را علتى عارض شود، هفت مرتبه سوره حمد بخواند اگر برطرف نشود هفتاد مرتبه بخواند من ضامنم كه آن علت برطرف شود.
در حديث معتبر منقول است از داودبن زربى كه گفت بيمار شدم در مدينه بيمارى شديد بهمرسيد، چون اين خبر بحضرت امام جعفر صادق عليه السلام رسيد بمن نوشتند كه يك صاع گندم بخر و بر پشت بخواب و آن گندم
را بر سينه خود بريز و بگو اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكة بِاسْمِكَ الَّذى اِذا سَاَلَكَ بِهِ الْمُضْطَرُّ كَشَفْتَ مابِهِ مِنْ ضُرِّ وَمَكَّنْتَ لَهُ فى اْلاَرْضِ وَجَعَلْتَهُ خَليفَتَكَ عَلى خَلْقِكَ اَنْ تَصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِهِ وَاَنْ تُعافِيَنى مِنْ عِلَّتى پس درست بنشين و گندم را جمع كن ، باز آندعا را بخوان ، وآن گندم را چهار حصه كن و هر حصه را به يك فقير بده ، باز دعا بخوان دواد گفت كه من چنان كردم گويا از بندى رها شدم و بسيار كسى كردند شفا يافتند.
در حديث صحيح از آن حضرت منقول است كه چون بنزد بيمار روى هفت مرتبه بگو اُعيذُكَ بِاللّهِ الْعَظيمِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ مِنْ شَرِّ كُلِّ عِرْقٍ نعار وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ.
در حديث ديگر فرمود، كه سوره حمد وقل هواللّه اَحد واناانزلناه فى ليلة القدر وآية الكرسى بخوان پس به انگشت شهادت بر پهلوى بيمار بنويس اَللّهُمَّ ارْحَمْ جِلْدَهُ الرَّقيقُ وَعَظْمَهُ الدَّقيقُ مِنْ سُورَةِ الْحَريقِ يا اُمَّ مُلْدَمٍ اِنْ كُنْتِ آمَنْتِ بِاللّهِ وَالْيَومِ اْلاخَرِ فَلا تُاءْكُلى الْلَحْمَ وَلا تَشْرَبِى الدَّمَ وَلا تُهْلِكي الْجِسْمِ وَلا تُصَدِّعي الرَّاْسَ وَانْتَقِلى عَنْ فُلانِ بْنِ فلاُنَة نام او و مادرش را بنويسد اِلى مَنْ يَجْعَلُ مَعَ اللّهِ اِلها آخَرَ لااِلهَ اللّهُ تَعالى اللّهُ عَما يُشْرِكُونَ عُلُوّا كَبيرا.
در روايت ديگر فرمود كه بيمار سر را در گريبان خود داخل كند، اذان و اقامه بگويد، سوره حمد وقل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس و سه مرتبه قل هواللّه احد بخواند، وبگويد اُعيذُ نَفْسى بِعِزَّةِ اللّهِ وَقُدْرَةِ اللّهِ وَعَظَمَة اللّهِ وَسُلْطانِ اللّهِ وَبِجَمالِ اللّهِ وَبِجَمَع اللّهِ وَبِرَسُولِ اللّهِ وَبِعَتْرَتِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ وَ بِوُلاةِ اَمْرِ اللّهِ مِنْ شَرِّما اَخافُ اللّهَ وَاَحْذَرُ وَاَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْىٍء قَديرٌ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ وَصَلّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَللّهُمَّ اشْفِنى بِشَفائِكَ وَداوِنى بِدَوائِكَ وَعافِنى مِنْ بَلائِكَ.
در روايت ديگر منقول است كه شخصى بآنحضرت شكايت كرد، كه تبش بسيار بطول انجاميده است ، فرمود كه آية الكرسى را در ظرفى بنويس و بآب حل كن و بخور.
در بعضى از كتب معتبره منقول است كه براى تب اين تعويذ را بنويسد و بر باز وى راست بندد سوره حمد را تا آخر بنويسد و بعد از آن بنويسد بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ اَعُوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ كُلِّها الَّتى لايُجاوِزُ هُنَّ بِرٌ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَذَرَاءَ وَبَرَاءَ وَمِنْ شَرِّ الْهامَّةِ وَالسَّاْمَةِ وَالْعامَةِ وَالْلامَةِ وَمِنْ شَرِّ طَوارِقِ اللّيْلِ وَالنَّهارِ وَمِنْ شَرِّ فُسّاقِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَاْلاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطانِ وَشَرَكِهِ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ ذى شَرِّ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ دبَةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتها اِنَّ رَبّى عَلى صِرطٍ مُسْتَقيمِ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَاِلَيْكَ اَنَبْنا وَاَلَيْكَ الْمَصيرُ يانارُ كُونى بَرْدا وَسَلاما عَلى اِبْراهِيمَ وَاَرادُوا بِهِ كَيْدا فَجَعَلْناهُمُ اْلاَخْسَرينَ بَرْدا وَسَلاما عَلى فُلانِ ابْنِ فلاُنَةَ و نام بيمار و مادرش نوشته شود رَبَّنا لاتُؤ اخِذْنا اِنْ نَسِيْنا اَوْ اَخْطَاْنا رَبَّنا وَلا تَحْمِلْ عَلَيْنا اِصْرا كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَلا تُحَمِّلْنا مالا طاقَةَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَاْغفِرْلَناوَارْحَمْنااَنْتَ مَوْلا نا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً وَتَوكَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لايَمُوتَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبيرا بَصيرا لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ اْلاَحْزابَ وَحْدَهُ ماشاءَ اللّهُ لاقُوَّةِ اِلاّ بِاللّهِ كَتَبَ اللّهُ لاََغْلِبَنَّ اَنَا وَرُسُلى اِنَّ اللّهَ قَوِىٌ عَزيزُ اِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِىَ اِلى صِرطٍ مُسْتَقيمٍ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ.
از سلمان فارسى منقول است كه گفت بعد از وفات حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بعداز ده روز از خانه بيرون آمدم ، در راه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را ملاقات كردم ، فرمود كه برو بنزد حضرت فاطمه عليهماالسلام كه تحفه از بهشت براى او آمده مى خواهد بتو عطا فرمايد، بتعجيل بخدمت آن حضرت شتافتم فرمود كه ديروز در همين موضع نشسته بودم ، در خانه بسته و غمگين بودم ، فكر ميكردم در منقطع شدن وحى الهى از ما و
نيامدن ملائكه بسوى ما، ناگهان ديدم كه در گشوده شد وسه دختر باندرون آمدند، كه كسى بحسن و جمال و طراوت و نزاكت و خوشبوئى ايشان هرگز نديده است ، چون ايشانرا ديدم برخاستم وسؤ ال كردم كه شما از اهل مدينه ايد؟ گفتند دختر حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ما از اهل زمين نيستيم ، ما را پروردگار عزت از بهشت جاويد بسوى تو فرستاده و بسيار مشتاق تو بوده ايم . از يكى كه بزرگتر ايشان مى نمود پرسيدم كه چه نام دارى ، گفت مقدوده گفتم بچه سبب تو را نام اين كرده اند، گفت بجهت آنكه از براى مقدادبن اسود خلق شده ام ، پس از ديگر پرسيدم كه تو چه نام دارى گفت : ذره نام دارم از سبب نام پرسيدم ، گفت زيرا كه ازبراى ابوذر غفارى خلق شده ام . از سيم ايشان پرسيدم كه چه نام دارى گفت سلمى ، از سبب آن پرسيدم ، گفت زيرا كه از براى سلمان فارسى آزاد كرده پدر تو خلق شده ام ، حضرت فاطمه عليهماالسلام فرمود كه پس از براى من چه آورديد؟ رطبى چند بيرون آوردند، مانند گردهاى نان بزرگ از برف سفيدتر و از مشك خوشبوتر، پس سلمان گفت حضرت فاطمه يكى از آن رطبها بمن داد، وفرمودند كه امشب باين رطب افطار كن و فردا هسته آنرا براى من بياور پس آن رطب را گرفتم ، بيرون آمدم ، بهر جمعى از اصحاب رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كه مى گذشتم ، مى پرسيدند، كه اى سلمان مگر مشگ همراه دارى مى گفتم بلى پس چون وقت افطار شد تناول كردم ، هيچ هسته نداشت روز ديگر بخدمت حضرت فاطمه رفتم و عرض كردم كه هسته نداشت ، فرمود كه چون هسته داشته باشد و حال آنكه اين رطب از درختى بهم رسيده است كه حقتعالى آنرا در بهشت غرس فرموده است ، بسبب دعائى كه پدرم بمن تعليم كرده است و هر صبح و شام مى خوانم ، سلمان گفت اى سيده من آندعا را تعليم من فرما فرمود كه اگر خواهى در دنيا باشى و آزار تب نيابى بر اين دعا مواظبت كن ، اينست دعا:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ بَسْمِ اللّهِ النُّوِ بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّوِ بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مَدَبِّرُ اْلاُمُورِ بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّوِ مِنَ النُّوِ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَاَنْزَلَ النُّورِ عَلى الطُّور فى كِتابِ مَسْطُورٍ فى رِقٍ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدوُرٍ عَلى نَبِي مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذُكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلْى السَّرّآءِ وَالضَّرّآءِ مَشْكُورٌ وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدَنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ سلمان گفت كه ايندعا را بزياده از هزار نفر از اهل مكه و مدينه كه تب داشتند، تعليم كرده و همه از تب تجات پيدا كردند.
در حديث حسن منقول است كه بعضى از فرزاندان حضرت امام جعفر صادق بيمار شدند، حضرت فرمود كه ايندعا را بخوان اَللّهُمَّ اشْفِنى بِشَفائِكَ وَداوِنى بِدَوائِكَ وَعافِنى مِنْ بَلائِكَ فَاِنّى عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ.از براى تب ربع منقول است كه اين را بنويسند و بر او ببندند يا نارُ كُونى بَرْدا وَسَلاما عَلى اِبراهيمَ.
در روايت ديگر اين دعا را بربازوى راستش ببندند بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنَ الرَّحيمِ وَلَوْ اَنَّ قُرْانا سُيِّرتُ بِهِ الْجِبالُ اَوْ قُطِّعَتُ بِهِ اَلاْرضُ اَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بِلْ لِلّهِ اْلاَمْرُ جَميعا يا شافى يا كافى يامُعافى وَ بِالْحَقِّ اَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ بِاسْمِ فلاُنٍ بْنِ فلاُنٍ و نام او و پدرش را بنويسد بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَنِ اللّهِ وَاِلَى اللّهِ وَلا غالِبَ اِلا اللّهُ و از براى تب و لرز اين آيات را بنويسند، و بر بازوى بيمار ببندند بِسْمِ اللّهِ مَرَجَ الْبَحَريْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايْبَغِيانِ وَجَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخا وَحِجْرا مَحْجُورا يا نارُ كُونى بَرْدا وَسَلاما عَلى اِبْراهيمَ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلينَ اِنَّهُمْ لَهُمْ الْمَنْصُورُ ونَ وَاِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ.
#حلیة_المتقین
#https://eitaa.com/zandahlm1357
#تحصیلات_نوجوان
سلام استاد بزرگوار، أجرتون با حضرت زهرا(س)
پسری۱۷ساله دارم،دوسالش بودکه پدرش فوت کرد،حقوقی نداشت و با کمک خدا و تحمل سختیها، ۱۵سال رو گذروندم تا پسرم رو به جایی برسونم،
اما پارسال گفت علاقه ای به درس نداره وترک تحصیل کرد،منم برای اینکه وقتش به بطالت نگذره زیرپله ای اجاره کردم و به عطرفروشی مشغول شد،
اما همیشه خودشو بالاترازاون چیزی که هست نشون میده،و خرجش بیشتر از دخلشه
متاسفانه قلیون میکشه و جدیدا رفته روی بدنش تتوکرده😔بااینکه میدونه من حساسم و هرنوع رفتاری رو نمیپسندم اما بهم بی احترامی میکنه و خیلی بلند پروازه،جدیداهم میگه هرطورشده وام میگیرم که ماشین بگیرم,اصلا بامن رفاقتی نمیکنه که بهش محبت کنم و خوب وبد راهو نشونش بدم،خودم هم منشی پزشکم و درامد چندانی ندارم
لطفابه دادم برسید😭😭😭
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام و عرض ادب و خداقوت خدمت جناب پوراحمد/اگه خدا قبول کنه. جوونی 24 ساله هستم. اخرای خدمت سربازی رو دارم میگذرونم. قبل و حین خدمت هم سرکار میرم. (عذرخواهی میکنم) دچار مرض و اعتیاد استمناء هستم. بابت مسئله ازدواج خجالت میکشم حتی با خانواده درمیون بذارم. خجالت از نداشتن قدرت مالی برای برگزاری ی مراسم خیلیییییی خیلیییی کوچیک یا حتی مراسمی نباشه.
جناب پوراحمد شکر خدا این همت دربنده وجود داره ک کار کنم هرکاری. و هیچ خجالتی ندارم. متاسفانه این درمیون گذاشتن خیلی برام سخته. ازطرفی اصلا نمیتونم درآمد خودم رو هم پس انداز کنم. من خیلی ب دیگران کمک میکنم بیش از اندازه. یعنی وقتی میبینم کسی محتاجه و مراجعه کرده. ب نوعی دستشو رد نمیکنم. من بلاتکلیفم/
انشاا.. عاقبت بخیر شین.
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
https://eitaa.com/zandahlm1357
229.mp3
4.51M
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت شصت و دوم
سلام نماز مغربم را دادم که صدای مهربان مجید در گوشم نشست: «سلام الهه جان!» و پیش از آنکه سرم را برگردانم، مقابلم روی زمین نشست و با لبخندی شیرین ادامه داد: «قبول باشه!» هنوز از مشاجره دیروز صبح، دلگیر بودم و سنگین جواب دادم: «ممنون!» کیفش را روی پایش گذاشت و درش را باز کرد. بیتوجه به جستجویی که در کیفش میکرد، مشغول تسبیحات شدم که با گفتن «بفرمایید!» بسته کادو پیچ شدهای را مقابلم گرفت. بسته کوچکی که با کادوی سرخ و سفیدی پوشیده و گل یاس کوچکی را رویش تعبیه کرده بودند.
دستم را از زیر چادر نمازم بیرون آوردم، بسته را از دستش گرفتم و با لبخندی بیرنگ، سپاسگزاریام را نشان دادم و او بیدرنگ جواب قدردانی سردم را به گرمی داد: «قابل تو رو نداره الهه جان! فقط بخاطر این که دیروز اذیتت کردم، گفتم یجوری از دلت دربیارم... ببخشید!» آهنگ دلنشین صدایش، دلم را نرم کرد و همچنانکه بسته را باز میکردم، گفتم: «ممنونم!» درون بسته، جعبه عطر کوچکی بود. خواستم درِ عطر را باز کنم که پیش دستی کرد و گفت: «نمیدونستم از چه بویی خوشِت میاد... ولی وقتی این عطر رو بو کردم یاد تو افتادم!» و جملهاش به آخر نرسیده بود که با گشوده شدن در طلایی شیشه عطر، رایحه گل یاس مشامم را ربود. مثل اینکه عطر ملیح یاس حالم را خوش کرده باشد، بلاخره صورتم به خندهای شیرین باز شد و پرسیدم: «برای همین گل یاس روی جعبه گذاشتی؟» از سخن نرمی که سرانجام بعد از یک روز به زبان آوردم، چشمانش درخشید و با لحنی خوشبوتر از عطر یاس، پاسخ داد: «تو برای من هم گل یاسی، هم بوی یاس میدی!»
در برابر ابراز احساسات رؤیاییاش، به آرامی خندیدم و مقداری از عطر را به چادر نمازم زدم که نگاهم کرد و پرسید: «الهه! منو بخشیدی؟» و من هم نگاهش کردم و با صدایی آهسته که از اعماق اعتقاداتم بر میآمد، جواب دادم: «مجید جان! من فقط گفتم چه لزومی داره برای کسی که هزار سال پیش شهید شده، الان اینقدر به خودت سخت بگیری؟ برای اموات یا باید دعای خیر کرد، یا براشون طلب رحمت و مغفرت کرد یا اینکه اگه از اولیای خدا بودن، باید از اعمال و کردارشون الگو گرفت و از رفتارشون پیروی کرد!» از نگاهش پیدا بود که برای حرفم هزاران جواب دارد و یکی را به زبان نمیآورد که در عوض لبخندی زد و گفت: «الهه جان! به هر حال منو ببخش!»
از خط چشمانش میخواندم عشقی که بر سرزمین قلبش حکومت میکند، مجالی برای پذیرش حرفهای من نمیگذارد، اما چه کنم که من هم آنقدر عاشقش بودم که بیش از این نمیتوانستم دوریاش را تاب بیاورم، گرچه این دوری به چند کلمهای باشد که کمتر با هم صحبت کرده و یا لبخندی که از همدیگر دریغ کرده باشیم. پس لبخندی پُر مِهر نشانش دادم و با حرکت چشمانم رضایتم را اعلام کردم. با دیدن لبخند شیرینم، صورتش به آرامش نشست و خواست چیزی بگوید که صدای دستی که محکم به در میکوبید، خلوت عاشقانهمان را به هم زد و او را سریعتر از من به پشت در رساند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کارگاه_انصاف ۷ ▪️انصاف ؛ برای هر انسانی در مقیاس خودش، تعریف میشود! اینکه شما که هستید؟ و چه نقشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا