👆👆👆 ادامه پست قبل
#یهودیت
#تاریخی
#فرقه
🕎 صدوقیان و فریسیان کم کم در هم ترکیب شدند و از دل این دو فرقه روحانی ، ساختار خاخامی ( حاخامی ) به وجود آمد . خاخام به معنی فقیه و دانشمند و حکیم هستش . خاخام ها ، ربانیون عالی جاه و والامقام بودند .
ربی به عموم روحانیون اطلاق میشد که بعدها با الفاظی دیگه ای مثل رابی و یا راوی و یا راو هم شناخته میشدند . ربی ها به روحانیون اورشلیم اطلاق میشد و «راو» ها به روحانیون غیر اورشلیمی .
رِش گَلوتا یا راش گلوتی به معنی رئیس جماعت ، به رؤسای روحانیون خارج از اورشلیم گفته میشد که ما در منابع شیعی بنام رأس الجالوت میشناسیمشون و چندین نفرشون در زمان ها و مکان های مختلف در مناظره با ائمه اطهار ع به سختی شکست خورده اند . از جمله در مناظرات تاریخی امام رضا ع در دربار مأمون عباسی در شهر مرو .
دوره های تکامل ساختار خاخامی به این شرح هستش : دوره علماء ، دوره تَنّاییم ( ییم و یم در عبری علامت جمع است مثل ان و ها در فارسی ) ، دوره امورائیم ، دوره ساوورائیم ، دوره گائونیم .
در دوره رسالت پیامبر اسلام ص ، حدود 4 قرن از پیدایش نهاد شاه داوودی و یک قرن از تدوین تلمود گذشته بود و یهود دارای نظام سازی و سازماندهی مخصوص و منسجم و متحدی شده بود .
پیامبر ص در زمان سلطنت انوشیروان ساسانی به دنیا آمد . ( انوشیروان و انوشه روان به معنی دارای روان جاودانه است ) . پیوندهای ساسانیان و یهودیان انکارناپذیره . حتی بعضی شاهان ساسانی با حمایت یهود به سلطنت کیانی میرسیدند . هر بار این پیوند محکم تر بوده ، شاهان ساسانی به قتل عام فرقه های دیگه میپرداختند . مثل انوشیروان که بنام شاه عادل خوانده میشده و در یک ضیافت ، تمام پیروان مزدکی و مانوی رو یکجا به قتل رساند.
هرمزد چهارم ، نهادهای قضائی و سیاسی یهودیان ایران رو تعطیل کرد و یهود بهرام چوبین رو به شورش تحریک و حمایت کردند و بهرام چوبین نهایتا هرمزد رو شکست داد و او رو خلع کرد و بجای او بر اریکه شاهی نشست.
قدرت و نفوذ یهود در حکومت های اروپا و آسیا رو هیچوقت نمیشه نادیده گرفت. از قرن ها پیش از اسلام تا الان .
خسرو پرویز در 614 میلادی با یاری یهودیان فلسطین رو از دست روم شرقی گرفت .
در قحطی قرن پنجم میلادی ، یهودیان ایران به سمت سواحل خلیج فارس و عربستان و یمن کوچ کردند . قحطی بهانه خوبی بود برای کوچ به عربستان چون طبق پیشگویی های یهود ، زمان ظهور پیامبر آخرالزمان نزدیک شده بود.
تعدادی هم از شام کوچ کردند و دو بخش شدند. بخشی به دشت تیماء شمال مدینه رفتند و بخشی به یمن. چون خبر داشتند که پیامبر آخرالزمان در یکی از این دو منطقه ظهور میکنه . البته پیش بینی یهودیان مدینه درست بود .
ادامه دارد 👇👇👇👇
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
*اتمام حجت با مردم در موضوع خلافت و امامت *احتجاجات امیرالمومنین (ع) به امامت و خلافت خود *" إنّي ال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part09_علی از زبان علی.mp3
9.47M
*سکوت برای حفظ وحدت و اساس دین
*گفتگو و استدلال امیرالمومنین(ع) با ابوبکر
*دلایل امیرالمومنین(ع) بر برتری و حق خلافت خود
*تصدیق و اعتراف ابوبکر بر افضل بودن امام علی(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابتکار و خلاقیت در کشاورزی فقط این چینی ها👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه هنرمند چینی نردبونی از جنس آتیش بازی به طول 480 متر ساخته تا برای مادربزرگ فوت کرده اش ادای احترام کنه
برای کاهش استرس با
ماساژ این نقاط از بدن معجزه
را ببینید
(تکنیک فشار چینی)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
.......:
@zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#سوژه_سخن_طنز
زنی از شوهرش پرسید انتخابات چیه؟
بهش گفت: یادته ازت خواستگاری کردم و قول دادم تمام آرزوهایت را برآورده کنم، و همه جا ببرمت و همه چیز برات بخرم و بزارمت رو چشام.
زن گفت: آره ولی هیچ کدام انجام ندادی،
گفت: اینم همونه!😂😂
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی خیلی خیلی نابجا 🤦♂️😑
لطفا با هیچ کسی از این شوخیهای ناجور نکنید میافته سکته میکنه خونش دامنتونو میگیره🤦♀
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازیگر معروف اینده😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حرفهای کاندیداها درمورد حجاب و آب بازی کردن خانما رو نشون دخترا میدن
بندگان خدا هنگ میکنن بابت این همه دغدغه مسئولین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نتیجه سلفی های بیخود
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و بیست و ششم
درد عجیبی در سرم پیچید و برای چند لحظه احساس کردم گوشهایم هیچ صدایی نمیشنود که هنوز باورم نمیشد چه کلامی از دهان پدرم خارج شده و نمیفهمیدم چه میگوید و با زنی ناشناس به نام نوریه چه ارتباطی دارد که همانطور که سرش پایین بود، در برابر چشمان بُهتزده ما، توضیح داد: «خواهر یکی از همین چند تا تاجریه که باهاشون قرارداد دارم. اینا اصالتاً عربستانی هستن، ولی خیلی ساله که اینجا زندگی میکنن...» که ابراهیم به میان حرفش آمد و با صورتی که از عصبانیت کبود شده بود، اعتراض کرد: «لااقل میذاشتی کفن مامان خشک شه، بعد! هنوز سه ماه نشده که مامان مُرده...» و پدر با صدایی بلند جواب داد: «سه ماه نشده که نشده باشه! میخوای منم بمیرم تا خیالت راحت شه؟!!!»
چشمان عطیه و لعیا از حیرت گرد شده و محمد در سکوتی سرد و سنگین سر به زیر انداخته بود. ابراهیم همچنان میخروشید، صورت غمزده عبدالله در بغض فرو رفته بود و میدیدم که مجید با چشمانی که به غمخواری و دلداری من به غصه نشسته، تنها نگاهم میکند و سوزش قلبم را به خوبی حس کرده بود که با نگاه مهربانش التماسم میکرد تا آرام باشم، ولی با نمکی که پدر بر زخم دلم پاشیده بود، چطور میتوانستم آرام باشم که چه زود میخواست جای خالی مادرم را با حضور یک زن غریبه پُر کند و هنوز مات و مبهوت سخنان سرمستانهاش مانده بودم که با شعفی که زیر نگاه حق به جانبش پنهان شده بود، مشتلق داد: «من الان دارم میرم نوریه رو عقد کنم! البته قرارمون امروز نبود، ولی خُب قسمت اینطوری شد. خلاصه من امشب نوریه رو میارم خونه.»
پدر همچنان میگفت و من احساس میکردم که با هر کلمه سقف اتاق در سرم کوبیده میشود. از شدت سردرد و سرگیجه، حالت تهوع گرفته و آنچنان رنگ زندگی از چهرهام رفته بود که نگاه مجید لحظهای از چشمانم جدا نمیشد و با دلشورهای که برای حالم به جانش افتاده بود، نمی توانست سر جایش بنشیند که پدر نگاهی گذرا به صورت گرفته عبدالله کرد و ادامه داد: «من میخواستم زودتر بهتون بگم تا عبدالله برای خودش دنبال یه جایی باشه، ولی حالا که اینجوری شد و باید همین امشب یه فکری بکنه. من نظرم این بود که مجید و الهه از اینجا برن و عبدالله بره بالا بشینه، ولی حالا هر جور خودتون میخواید با هم توافق کنید.» از شنیدن جمله آخر پدر، چهارچوب جانم به لرزه افتاد که من تاب دوری از خانه و خاطرات مادرم را نداشتم و عبدالله اضطراب احساسم را فهمید که در برابر نگاه منتظر پدر، زیر لب پاسخ داد: «من میرم یه جایی رو اجاره میکنم.» و مثل اینکه دیگر نتواند فضا را تحمل کند، از جا بلند شد که پدر تشر زد: «هنوز حرفام تموم نشده!» و باز عبدالله را سرِ جایش نشاند و با لحنی گرفته ادامه داد: «اینا وهابی هستن! باید رعایت حالشون رو بکنین، با همه تون هستم!»
به مجید نگاه کردم و دیدم همانطور که به پدر خیره شده، خشمی غیرتمندانه در چشمانش شعله کشید و خواست حرفی بزند که پدر پیش دستی کرد و با صدایی سنگین جواب نگاه مجید را داد: «دلم نمیخواد بدونن که دامادم شیعه اس! اینا مثل ما نیستن، شیعه رو قبول ندارن. من بهشون تعهد دادم که با هیچ شیعهای ارتباط نداشته باشم، با هیچ شیعهای معامله نکنم، رفت و آمد نکنم، پس پیش نوریه و خونوادهاش، تو هم مثل الهه و بقیه سُنی هستی. حالا پیش خودت هر جوری میخوای باش، ولی نوریه نباید بفهمه تو شیعهای!» نگاه نجیب مجید از ناراحتی به لرزه افتاده و گونههایش از عصبانیت گل انداخته بود که پدر ابرو در هم کشید و با تندی تذکر داد: «الانم برو این پیرهن مشکی رو در آر! دوست ندارم نوریه که میاد این ریختی باشی!»
بیآنکه به چشمان مجید نگاه کنم، احساس کردم نگاهش از داغ غیرت آتش گرفته و دلش از زخم زبانهای پدر به خون نشسته است و شاید مراعات دستهای لرزان و رنگ پریده صورتم را میکرد که چیزی نگفت و پدر که خط و نشان کشیدنهایش تمام شده بود، با شور و شوق عجیبی که برای وصال همسر جدیدش به دلش افتاده بود، از خانه بیرون رفت. با رفتن پدر، اتاق نشیمن در سکوت تلخی فرو رفت و فقط صدای گریههای یوسف و شیطنتهای ساجده شنیده میشد که آن هم با تشر ابراهیم آرام گرفت.
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مهارتهای_کلامی ۱۳ ♨️ اگر چشم دلمان باز بود و زشتیِ باطنی #غیبت را میدیدیم؛ آنوقت شرممان میآمد ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهارتهای کلامی_14.mp3
13.88M
#مهارتهای_کلامی ۱۴
▪️به کودکان دقت کنید، برای جلب توجه، سعی میکنند در جمع، زیاد حرف بزنند.
اگر این رفتار از یک انسان بالغ صادر شود؛
این #پرحرفی ، نشانهی #حقارت_نفس اوست!
✓ آنان که روحِ وزین و گرانبهایی دارند؛
نیاز به توجه دیگران نداشته، و عموماً جز گزیدهگویی از آنان، تراوش نمیکند.
مداحی آنلاین - ملیکهی قم - سید رضا نریمانی.mp3
7.78M
🌸 #میلاد_حضرت_معصومه(س)
💐ملیکهی قم ، کریمهی قم
💐حریم پاکت در مدینهی قم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#دهه_کرامت
آقا جانم یاعلی بن موسی الرضا (ع)
دهه کرامت است
دست به دامن شما و خواهر کریمهتون هستیم مثل همیشه ....
الهی بحق علی بن موسی الرضا علیهالسلام و اخت الرضا سلاماللهعلیها برسان امام ما را💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/zandahlm1357