eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سؤال👇 سلام علیکم وقت بخیر ، بنده سوالی در مورد احکام دارم اگر پاسخ دهید متشکر میشوم ، اگر نمازگزار بعد از رکوع سهوا به طور کامل نایستد و سپس به سجده برود نمازش باطل است یا صحیح ؟ پاسخ👇 سلام علیکم نماز صحیح است.
سؤال👇 سلام من امروز سفره حضرت ابوالفضل علیه السلام داشتم از صب بصورت صوتی از گوشی چند بار زیارت عاشورا گوش کردم ولی چون مشغول بودم هردفعه به سجده نرفتم نمی‌دونم قبوله یانه پاسخ👇 سلام علیکم اشکالی ندارد. در اینگونه موارد م یتوان با اشاره به سجده، ذکر را گفت.
سؤال👇 سلام من مهرهام که روشون لایه میگیره با سمباده تمیز میکنم ,چند وقت پیش با سمباده همشون رو ساییدم وتمیز کردم ,ولی بعدا متوجه شدم سمباده مال سر کار شوهرم بوده که توجیبش با خودش اورده , الان تکلیف نمازام که با مهر خوندم چیه؟ آیت الله مکارم شیرازی پاسخ👇 سلام علیکم نمازها صحیح است.
سؤال👇 سلام سوالم درمورد فدیه وکفاره من الان نمیدونم روزه برای فرزندم ضرر داشته یاخودم فقط یادمه به خاطر فشار خون که داشتم توبارداری دکتراجازه نداد روزه بگیرم باید فدیه بدم یانه؟؟ وسوال دومم اینکه من اون موقع نداشتم پول کفاره روزه هامو بدم الان 5سال گذشته کفاره تاخیری بایدبدم ؟؟ ومیشه یه توضیحی درمورد کفاره تاخیری بدین؟ مرجع ایت الله سیستانی پاسخ👇 سلام علیکم 1. اگر از منع پزشک اطیمنان برای شما حاصل شده است و این بیماری تا رمضان آینده ادامه داشته است، فقط کفاره دارد و قضا ندارد اما اگر بیماری تا رمضان بعد ادامه نداشته و روزه ها را قضا نکرده باشید، قضای روزه ها را باید بجا آورید و برای هر روز یک مد طعام باید به فقیر پرداخت کنید. 2. به همان مقدار کفاره باید پرداخت شود و چیزی اضافه نمی شودو فقط باید به قیمت روز پرداخت کنید. کفاره تأخیر به کفاره ای گفته می شود که فردی در ماه رمضان به دلیل عذر موجه روزه نگرفته و پس از رمضان عذرش برطرف شده و تا رمضان بعد نیز قضای آن را بجا نیاورده است.
سؤال👇 سلام علیکم ماپدرمون رحمت خدارفته محاسبه کردیم پدرمون یک سال یابیشترنمازوروزه قضاداره بین هم پول جمع کردیم برای نمازقضاکه نمازوروزهای قضاشوبدین به یه نفراستیجاری بخونه اماحالاخواهرهامیگن پولشوبه جای نمازبدیم براتهیه جهیزیه مامیتونسم به جای اینکه پول بدیم که یک سال نمازوروزه قضاشوبگیرن بااون پول جهیزیه تهیه کنیم .مرجع آیت الله جوادی املی پاسخ👇 سلام علیکم تهیه جهزیه کفایت از نماز قضا نمی کند. اگر ایشان نماز قضا داشته اند، لازم است نمازها در اسرع وقت بجا آورده شود.
سؤال👇 سلام ردمظالم رومیشه به مسجدداد.آیت الله جوادی املی پاسخ👇 سلام علیکم خیر
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
شادروان محمدحسن معیری متخلص به «رهی» در دهم اردیبهشت ماه ۱۲۸۸ هجری شمسی در تهران و در خاندانی بزرگ و اهل ادب و هنر چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد، آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ شمسی به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (بعداً وزارت صنایع) منصوب گردید. پس از بازنشستگی در کتابخانهٔ سلطنتی اشتغال داشت. وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت. رهی علاوه بر شاعری، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت. وی در سالهای آخر عمر در برنامهٔ گلهای رنگارنگ رادیو در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی می‌کرد. رهی در طول حیات خود سفرهایی به خارج از ایران داشت که از آن جمله است: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگربار در سال ۱۳۴۵، عزیمت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر وی بود. رهی معیری که تا آخر عمر مجرد زیست، در بیست و چهارم آبان سال ۱۳۴۷ شمسی پس از رنجی طولانی از بیماری سرطان معده بدرود زندگانی گفت و در مقبرهٔ ظهیرالدولهٔ شمیران به خاک سپرده شد. آثار رهی در این مجموعه: غزلها - جلد اول غزلها - جلد دوم غزلها - جلد سوم غزلها - جلد چهارم چند تغزل چند قطعه رباعیها منظومه‌ها ابیات پراکنده https://eitaa.com/zandahlm135
شب چو بوسیدم لب گلگون او گشت لرزان قامت موزون او زیر گیسو کرد پنهان روی خویش ماه را پوشید با گیسوی خویش گفتمش : ای روی تو صبح امید در دل شب بوسه ما را که دید؟ قصه پردازی در این صحرا نبود چشم غمازی به سوی ما نبود غنچهٔ خاموش او چون گل شکفت بر من از حیرت نگاهی کرد و گفت با خبر از راز ما گردید شب بوسه ای دادیم و آن را دید شب بوسه را شب دید و با مهتاب گفت ماه خندید و به موج آب گفت موج دریا جانب پارو شتافت راز ما گفت و به دیگر سو شتافت قصه را پارو به قایق باز گفت داستان دلکشی ز آن راز گفت گفت قایق هم به قایقبان خویش آنچه را بشنید از یاران خویش مانده بود این راز اگر در پیش او دل نبود آشفته از تشویش او لیک درد اینجاست کان ناپخته مرد با زنی آن راز را ابراز کرد گفت با زن مرد غافل راز را آن تهی طبل بلند آواز را لا جرم فردا از آن راز نهفت قصه گویان قصه ها خواهند گفت زن به غمازی دهان وا می کند راز را چون روز افشا می کند https://eitaa.com/zandahlm135
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
سلام علیکم. با همسرم برای زدن واکسن رفته بودیم. خانم جوانی در انتهای صف با پدرشان آمده بودند ایشان وضعیت خوبی از نظر پوشش نداشتند و یکی دو بار به جلو رفتند تا ببیند چه خبره؟ در راه برگشت من خانم را دوباره دیدم برای همین از صف بیرون آمده، با خانم دیگری که پوشش خوبی داشت صحبت کردم؛ گفتم این خانم را می بینید چه جوری در اجتماع ظاهر شده 😒 گفت واقعا خوب نیست! در اینجا با خانم بدحجاب شروع به صحبت کردم و با لحن خوبی پرسیدم چرا اینطوری اومدی بیرون؟! گفت چه عیبی داره؟ هر کسی آزاده هر جوری میخواد بیاد! گفتم اینطوری که نمیشه، سنگ رو سنگ بند نمیشه! زندگی سخت میشه! گفت در اروپا و خارج، هر کسی هر جور بخواد میره! گفتم ما خدا را قبول داریم شما چی؟ گفت قبول دارم گفتم خدا از ما پوشش میخواد و ما با خدا کار داریم اگر همین پدر شما خدایی نکرده مریض بشه... به دعای توسل و زیارت عاشورا، رو میاری و از خدا کمک می خواهی اگر بخواهیم از بانکی وام بگیریم باید اول در آن بانک حساب داشته باشیم پس باید حرف خدا رو گوش کنیم تا بتونیم با خدا حرف بزنیم در تمام لحظه ها از من تشکر کرد و از این که باهاشون صحبت کردم راضی بود😌 گفتم از روی دلسوزی و محبت با شما صحبت کردم دلم می خواد شما هم گوش کنید گفتم باز هم تحقیق کنید شاید من نتونستم شما رو قانع کنم ولی دنبالش باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حجت الاسلام سعیدی» ✅ پاسخ به 👇 ❌ عیسی به دین خود، موسی به دین خود! ❌ هر کس تو قبر خودش میخوابه!
🚨تنظیم سند خودرو در دفاتر رسمی لزومی ندارد 🔹️دادستان کل، با ارسال نامه‌ای به دادستان‌های عمومی و انقلاب سراسر کشور: 🔹️تنظیم سند خودرو در دفاتر اسناد رسمی غیرلازم است و استنکاف‌کنندگان از آن تحت تعقیب قانونی قرار می‌گیرند. /t.me/Mr
اضافه بنای زائد بر مساحت زیربنای مندرج در پروانۀ ساختمانی به موجب تبصره های 2 و 3 ماده 100 قانون شهرداری، اضافه بنای زائد بر مساحتِ زیربنای مندرج در پروانۀ ساختمانی، از تخلفاتی است که در کمیسیون ماده 100 قانون شهرداری رسیدگی می شود. این تخلف می تواند هم در حوزۀ اراضی مسکونی و هم در اراضی تجارتی، صنعتی و اداری اتفاق بیفتد و ضمانت اجرای این تخلف در تبصره های 2 و 3 مادۀ مذکور بیان شده است. ضمانت اجرای تخلف اضافه بنا 1 .در اراضی مسکونی، تجارتی، صنعتی و اداری، در صورت ضرورت نداشتن قلع بنا، با توجه به موقعیت ملک از نظر مکانی (در بر خیابانهای اصلی یا خیابانهای فرعی و نیز در کوچۀ بنباز یا بنبست)، رأی به اخذ جریمۀ متناسب صادر میشود. 2 .میزان جریمه در اراضی مسکونی نباید از حداقل یک دوم ارزش معاملاتی ساختمان برای هر مترمربع بنای اضافه کمتر و از سه برابر آن بیشتر باشد. 3 .میزان جریمه در اراضی تجارتی، صنعتی و اداری نباید از حداقل دو برابر ارزش معاملاتی برای هر مترمربع بنای اضافه کمتر و از چهار برابر آن بیشتر باشد. 4 .ضمانت اجرای پرداخت نشدن جریمه از سوی مالک، ارجاع مجدد پرونده از سوی شهرداری به کمیسیون ماده 100 قانون شهرداری و صدور رأی به تخریب خواهد بود. 5.براساس ذیل تبصره 7 ماده 100 قانون شهرداری، درمواردی که شهرداری به جلوگیری از عملیات ساختمانی مکلف است، درصورتی که دستور شهرداری اجرا نشود، شهرداری می تواند با استفاده از مأموران اجرائیات و در صورت لزوم نیروی انتظامی، عملیات ساختمانی را متوقف کند. Mr_Vakiil
مأمورين جهاد كشاورزي بدون صدور حكم به قلع و قمع بنا، رأساً مجاز به قلع و قمع بنا بر اساس تبصره 2 ماده 10 قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغ ها نيستند استعلام : در پرونده هاي مربوط به تغيير كاربري غير مجاز اراضي زراعي و كشاورزي با عنايت به رأي وحدت رويه 759 مورخ 1396/4/21 هيئت عمومي ديوان عالي كشور مشعر بر درجه هفت تلقي شدن بزه مقرر در اين قانون و همچنين مدت سه سال مرور زمان براي جرائم درجه هفت، در صورت طرح شكايت در محكمه كيفري و صدور قرار موقوفي تعقيب به دليل مرور زمان، آيا مأموران اداره جهاد كشاورزي با حضور نماينده دادسرا مي توانند بر اساس تبصره 2 ماده 10 قانون فوق الذكر رأساً نسبت به قلع و قمع بنا و مستحدثات اقدام كنند يا اين كه به دليل طرح پرونده محاكماتي سابق، چنين امكاني فراهم نيست؟ به عبارتي، در فرض سؤال كه در مورد بزه تغيير كاربري غير مجاز اراضي كشاورزي زراعي و باغات صرفاً به صورت شكلي و بر اساس مقررات مرور زمان قرار موقوفي تعقيب صادر شده است، آيا استناد به تبصره 2 ماده 10 قانون يادشده براي قلع و قمع همچنان امكان پذير است؟ نظريه مشورتي اداره كل حقوقي قوه قضاييه : در بزه تغيير كاربري غير مجاز موضوع ماده 3 قانون حفظ كاربري اراضي زراعي و باغ ها، «قلع و قمع بنا» موضوع تبصره 2 ماده 10 قانون مذكور توسط مأمورين جهاد كشاورزي پس از رسيدگي قضايي و صدور حكم و به تبع امر كيفري امكان پذير است؛ زيرا در ماده 3 اصلاحي (1/8/1385) قانون حفظ كاربري اراضي زراعي و باغ ها آمده است: «علاوه بر قلع و قمع بنا به پرداخت جزاي نقدي محكوم خواهند شد». عبارت محكوم خواهند شد شامل قلع و قمع بنا و جزاي نقدي (هر دو) مي باشد كه مختص دادگاه است. رأي وحدت رويه شماره 707 مورخ 2/12/1386 هيأت عمومي ديوان عالي كشور نيز قلع و قمع بنا در بزه تغيير كاربري غيرمجاز را جزء لاينفك حكم كيفري دانسته است. بنابراين در مواردي كه دادگاه حكم برائت متهم را صادر مي كند يا مرتكب بزه مذكور به لحاظ شمول مرور زمان قابل تعقيب نيست، صدور حكم به قلع و قمع بنا نيز منتفي است. مأمورين جهاد كشاورزي بدون صدور حكم به قلع و قمع بنا و جزاي نقدي، رأساً مجاز به قلع و قمع بنا بر اساس تبصره 2 ماده 10 قانون صدرالذكر نيستند و آنچه در اين تبصره و آيين نامه اجرايي آن آمده است (رأساً نسبت به قلع و قمع بنا اقدام و وضعيت زمين را به حالت اوليه اعاده نمايند) ناظر به چگونگي اجراي حكم صادره از مراجع قضايي در اين خصوص است و حضور نماينده دادسرا يا دادگاه در اجراي حكم قلع و قمع موضوع تبصره 2 ماده 10 قانون صدرالذكر و تبصره 1 ماده 12 آيين نامه اجرايي اين قانون از باب نظارت دادستان يا دادگاه در اجراي حكم مذكور است. نظر مشورتي 7/99/1396 مورخ 1399/10/02 اداره كل حقوقي قوه قضائيه مصوب 1399/10/02 Mr_Vakiil
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و نود و نهم دستم را روی بدنم گرفته بودم و مثل اینکه از ترس از دست دادن دخترم، هوش از سرم رفته باشد، نمی‌دانستم چه کنم و به چه کسی پناه ببرم. حرکت نرم و پُر نازش را زیر انگشتانم احساس می‌کردم و با زبانی که از وحشت به لکنت افتاده بود، زیر لب صدایش می‌کردم: «عزیز دلم! آروم باش! نمی‌ذارم کسی اذیتت کنه! اگه بمیرم، نمی‌ذارم کسی دستش به تو بخوره! قربونت برم! نترس، مامان اینجاس...» و نتوانستم خودم را روی تخت نگه دارم که از شدت ضعف و سرگیجه، چشمانم طوری سیاهی رفت که تمام اتاق پیش نگاهم تیره شد و با پهلو به زمین خوردم و دیگر توانی برای ناله زدن نداشتم که تنها صورتم از درد در هم فرو رفت و باز با مِهر مادری‌ام صدایش کردم: «فدات شم! نترس عزیزم...» و دلم به سلامت دخترم خوش شد که با ضربی که به پهلویم وارد شده بود، هنوز شنای ماهی‌وارش را در دریای وجودم احساس می‌کردم. همانطور که با یک دستم کمرم را گرفته بودم، با دست دیگرم به ملحفه تشک چنگ انداختم تا از جا بلند شوم و هنوز کاملاً برنخاسته بودم که قدم‌هایم لرزید و نتوانستم سرِ پا بایستم که دوباره روی زمین زانو زدم. از دردی که در دل و کمرم پیچیده بود، ملحفه تشک را میان انگشتان لرزانم چنگ می‌زدم و در دلم خدا را صدا می‌کردم که به فریادم برسد. آهنگ زشت کلمات پدر لحظه‌ای در گوشم قطع نمی‌شد و به جای برادر بی‌حیای نوریه و پدر بی‌غیرتم، من از شدت شرم گریه می‌کردم. حالا تنها راه پیش پایم به همان کسی ختم می‌شد که ساعتی پیش با دست خودم دلش را از جا کَنده بودم و دعا می‌کردم هنوز نفسی برایش مانده باشد که به فریاد من و دخترش برسد. همانطور که روی زمین نشسته و از درد بی‌کسی بی صدا گریه می‌کردم، دستم را زیر بالشت بردم تا گوشی را پیدا کنم. انگشتانم به قدری می‌لرزید و نگاهم آنقدر تار می‌دید که نمی‌توانستم شماره محرم دلم را بگیرم و همین که گوشی را روشن کردم، لیست سی و چهار تماس بی‌پاسخ مجید به نمایش در آمد تا نشانم دهد که همسر مهربانم پشت گوشی خاموشم چقدر پَر پَر زده و حالا نوبت من بود تا به پای غیرت مردانه‌اش بیفتم و هنوز هم به قدری بی‌قرارم بود که بلافاصله تماسم را جواب داد: «الهه...» و نگذاشتم حرفش تمام شود که با کوله‌باری از اشک و ناله به صدای گرم و مهربانش پناه بُردم: «مجید! تو رو خدا به دادم برس! تو رو خدا بیا منو از اینجا ببر! مجید بیا نجاتم بده...» و چه حالی شده بود که ساعتی پیش با زرهی از غیظ و غرور به جنگش رفته بودم و حالا با اینهمه درماندگی التماسش می‌کردم که باز صدایش لرزید: «چی شده الهه؟حالت خوبه؟» و دیگر نمی‌توانستم جوابش را بدهم که گلویم از گریه پُر شده و آنچنان ضجه می‌زدم که از پریشانی حالم، جان به لبش رسید: «الهه! چی شده؟ تو رو خدا فقط بگو حالت خوبه؟» و من فقط ناله می‌زدم که تا سر حدّ مرگ رفته و باقی مانده جانم را برای رساندن خودم به همسرم حفظ کرده بودم و مجید فقط التماسم می‌کرد: «الهه! تو رو خدا یه چیزی بگو! من همون موقع راه افتادم، الان تو راهم، دارم میام، تا نیم ساعت دیگه میرسم.» و دیگر یادش رفته بود که ساعتی پیش چطور برایش خط و نشان کشیده بودم که اینچنین عاشقانه به فدایم می‌رفت: «الهه جان! قربونت بشم، چی شده؟ کسی اذیتت کرده؟ بابا چیزی گفته؟» و در برابر اینهمه دلواپسی تنها توانستم یک کلمه بگویم: «مجید فقط بیا...» و دیگر رمقی برایم نمانده بود تا حرفم را تمام کنم و گوشی را قطع کردم و شاید هم هنوز روشن بود که روی زمین انداختم. نفسم به سختی بالا می‌آمد و چشمانم درست نمی‌دید و با این همه باید مهیای رفتن می‌شدم که دیگر این جهنم جای ماندن نبود. نگاهم دور خانه، بین جهیزیه زیبای خودم و سیسمونی ناز دخترم می‌چرخید و نمی‌دانستم چه کنم که توانی برای جمع کردن وسایل شخصی خودم هم نداشتم چه رسد به اسباب خانه و فقط می‌خواستم فرار کنم. قدم‌هایم را روی زمین می‌کشیدم و باز باید دستم را به در و دیوار می‌گرفتم تا بتوانم قدمی بردارم. با ما همراه باشید🌹 https://eitaa.com/zandahlm135
جهاد با نفس 15.MP3
3.08M
🔰 سلسله جلسات 15 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 5️⃣1️⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - نوگلِ نینوا - محمد اصفهانی.mp3
5.03M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 بخواب ای نو گل پژمان و پرپر بخواب ای غنچه افسرده اصغر بخواب آسوده اندر دامن خاک ندیده دامن پرمهر مادر بخواب آسوده اندر دامن خاک ندیده دامن پرمهر مادر بخواب و خواب راحت کن شب و روز که خاموش است صحرا بار دیگر نمی آید صدای تیر و شمشیر نه دیگر نعره الله اکبر همه افتاده در خوابندو خاموش توئی صحراو چندین نعش بی سر نترس ای کودک شش ماهه من که اینجا خفته هم قاسم هم اکبر مگر باز از آتش می سوزی ای گل که از خون گلویت میکنی تر که با تیر سه شعبه کرده صیدت بسوزد جان آن صیاد کافر خدایا بشکند آن دست گلچین که کرد این غنچه را نشکفته پرپر قیامت می شود آن دم خدایا که اصغر روز حشر آید به محشر قیامت می شود آن دم خدایا که اصغر روز حشر آید به محشر 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm135
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part08_صلح امام حسن.mp3
8.4M
موقعیت سیاسی در زمان بیعت *تصمیم بر جنگ *افزایش حقوق نظامیان *نامه امام به معاویه و نصیحت وی *استدلال معاویه بر سابقه و کسوت خود *سوابق ننگین معاویه و پدرش
.......: تور نامريي تور نامريي من خودم شخصاً جوانيِ بسيار پُرهيجاني داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعّاليت‌هاي ادبي و هنري و امثال اين ها، هيجاني در زندگي من بود و هم بعد كه مبارزات در سال ۱۳۴۱ شروع شد؛ كه من در آن سال، بيست و سه سالم بود. طبعاً ديگر ما در قلب هيجان‌هاي اساسي كشور قرار گرفتيم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم؛ بازداشت، زندان، بازجويي. مي‌دانيد كه اين‌ها به انسان هيجان مي‌دهد. بعد كه انسان بيرون مي‌آمد و خيل عظيم مردمي را كه به اين ارزش‌ها علاقه مند بودند و رهبري مثل امام رضوان اللَّه عليه را كه به هدايت مردم مي‌پرداخت و كارها و فكرها و راه‌ها را تصحيح مي‌كرد مشاهده مي‌نمود، هيجانش بيشتر مي‌شد. اين بود كه زندگي براي امثال من كه در اين مقوله‌ها زندگي و فكر مي‌كردند، خيلي پرُهيجان بود؛ اما همه اين طور نبودند... آن وقت‌ها گاهي بزرگ ترهاي ما- كساني كه در سنين حالاي من بودند- چيزهايي مي‌گفتند كه ما تعجّب مي‌كرديم چطور اين‌ها اين گونه فكر مي‌كنند؟ حالا مي‌بينيم نخير؛ آن بيچاره‌ها خيلي هم بي راه نمي گفتند. البته من خودم را به كلّي از جواني منقطع نكرده ام. هنوز هم در خودم چيزي از جواني احساس مي‌كنم و نمي گذارم كه به آن حالت بيفتم. الحمدللَّه تا به حال نگذاشته‌ام و بعد از اين هم نمي گذارم؛ اما آن‌ها كه خودشان را در دست پيري رها كرده بودند، قهراً التذادي كه جوان از همه ي شؤون زندگي خودش دارد، احساس نمي كردند. آن وقت اين حالت بود. نمي گويم كه فضاي غم حاكم بود- اين را ادّعا نمي كنم- اما فضاي غفلت و بي خبري و بي هويّتي حاكم بود. اين هم بود كه آن وقت من و امثال من كه در زمينه ي مسائل مبارزه، به طور جدّي و عميق فكر مي‌كرديم، همّتمان را بر اين گذاشتيم كه تا آن جايي كه مي‌توانيم، جوانان را از دايره ي نفوذ فرهنگي رژيم بيرون بكشيم. من خودم مثلاً مسجد مي‌رفتم، درس تفسير مي‌گفتم، سخنرانيِ بعد از نماز مي‌كردم، گاهي به شهرستان‌ها مي‌رفتم سخنراني مي‌كردم. نقطه ي اصلي توجّه من اين بود كه جوانان را از كمند فرهنگي رژيم بيرون بكشم. خود من آن وقت‌ها اين را به «تور نامريي» تعبير مي‌كردم. مي‌گفتم يك تور نامريي وجود دارد كه همه را به سمتي مي‌كشد! من مي‌خواهم اين تور نامريي را تا آن جا كه بشود، پاره كنم و هر مقدار كه مي‌توانم، جوانان را از كمند و دام اين تور بيرون بكشم. هر كس از آن كمند فكري خارج مي‌شد- كه خصوصيّتش هم اين بود كه اوّلاً به تديّن و ثانياً به تفكرات امام گرايش پيدا مي‌كرد- يك نوع مصونيتي مي‌يافت. آن روز اين گونه بود. همان نسل هم، بعدها پايه‌هاي اصلي انقلاب شدند. الان هم كه من در همين زمان به جامعه ي خودمان نگاه مي‌كنم، خيلي از افراد آن نسل را- چه كساني كه با من مرتبط بودند، چه كساني كه حتّي مرتبط نبودند- مي‌توانم شناسايي كنم. گفت و شنود در ديدار جمعي از جوانان به مناسبت هفته ي جوان ۰۷/۰۲/۱۳۷۷ https://eitaa.com/zandahlm1357