eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.3هزار عکس
34.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و دهم سپس با نگاه مؤمنانه‌اش به عمق چشمان گریانم نفوذ کرد و با لحنی لبریز یقین ادامه داد: «الهه! اینا همونایی هستن که دارن تو سوریه دسته دسته آدم می‌کُشن! اینا همونایی هستن که زن و بچه رو زنده زنده آتیش می‌زنن! چرا؟ چون طرف مسیحیه؟ چون شیعه‌اس؟ اینا حتی به سُنی‌ها هم رحم نمی‌کنن! به خدا اگه اینجا ایران نبود و جرأت داشتن و می‌تونستن، من و تو رو هم می‌کشتن! چون من شیعه‌ام و تو هم داری از یه شیعه دفاع می‌کنی! الهه! به خدا اینا مسلمون نیستن! اینا رو آمریکا و اسرائیل کوک می‌کنن تا خون مسلمونا رو تو شیشه کنن! شیعه و سنی هم نداره! حالا یه جا مثل سوریه و جدیداً عراق، زورشون می‌رسه و کوچیک و بزرگ رو قتل عام می‌کنن! یه جا هم مثل ایران که نمی‌تونن اسلحه دست بگیرن، اینجوری تو خونواده‌ها نفوذ می‌کنن تا زهر خودشون رو بپاشن! اونوقت چرا ما باید ساکت بمونیم تا هر غلطی دلشون می‌خواد بکنن؟ مگه اون سرباز سوری ساکت می‌مونه تا خاک کشورش اشغال بشه؟ پس ما چرا باید ساکت بمونیم؟» هر چند به حقیقت حرف‌هایش ایمان داشتم، ولی دلم جای دیگری بود که هنوز چشمان شعله‌ور از خشم پدر را فراموش نکرده بودم و نمی‌خواستم این شعله‌های جهنمی، دامان همسر عزیزتر از جانم را بگیرد که باز التماسش کردم: «مجید! منم حرف‌های تو رو قبول دارم! منم می‌دونم اینا به اسم مسلمون دارن تیشه به ریشه اسلام می‌زنن! منم از اینا متنفرم! منم می‌دونم پشت سر همه اینا، آمریکا و اسرائیله! ولی نمی‌خوام برات اتفاقی بیفته! به خدا نمی‌خوام یه مو از سرت کم بشه!» سپس با انگشتان لرزانم زخم پیشانی‌اش را لمس کردم و با صدایی که از دلواپسی به تپش افتاده بود، اوج دل نگرانی‌ام را نشانش دادم: «مجید! به خدا می‌ترسم بابا یه بلایی سرت بیاره!» و نه فقط از پدر که از برادران شیطان صفت نوریه بیشتر می‌ترسیدم که می‌دانستم تشنه به خون شیعه، شمشیر کینه به کمر دارند که در برابر اینهمه پریشانی‌ام، لبخندی زد و با آهنگ دلنشین کلامش، اوج آرامش قلبش را به نمایش گذاشت: «الهه جان! نترس! هیچ غلطی نمی‌تونن بکنن!» ولی دل لبریز دغدغه و نگرانی‌ام دست بردار نبود و خواستم باز التماسش کنم که از جیب پیراهنش جعبه کوچکی درآورد و با شیرین زبانی ادامه داد: «ناقابله الهه جان! می‌خواستم گل هم برات بگیرم، ولی گل‌فروشی‌ها بخاطر چهارشنبه سوری بسته بودن. شرمنده!» و چه ماهرانه و عاشقانه بحث را عوض کرد و چشمان من هنوز غرق اشک بود که باز با سر انگشت مهربانش به صورت خیسم دست کشید و تمنا کرد: «الهه جان! تو رو خدا گریه نکن! حیف صورت به این قشنگی نیس؟» و من همانطور که بغضم را فرو می‌دادم، نگاهی به جعبه کوچک در دستش کردم و نمی‌دانستم به چه بهانه‌ای برایم هدیه خریده که خودش با شوخ‌طبعی به زبان آمد: «همیشه مردها یادشون میره، تو خونه ما خانم یادش میره که چه خبره! ای داد بیداد!» و با صدای بلند خندید که تازه به خاطر آوردم امشب سالگرد عقدمان است. بلاخره صورتم به خنده‌ای بی‌رنگ و رو باز شد و برای توجیه فراموشی‌ام بهانه آوردم: «از صبح یادم بود، الان یه دفعه یادم رفت!» از لحن کودکانه‌ام هر دو به خنده افتادیم و خودم خوب می‌دانستم که مصیبت‌های پی‌در‌پی روزگار، روزهای خوش زندگی را از خاطرم بُرده است. میان خنده‌های مجید که بیشتر می‌خواست دل مرا شاد کند، جعبه را باز کردم و دیدم برایم انگشتر طلای ظریف و زیبایی خریده است که بدنه نازکش از نقش و نگار پُر شده و با یک ردیف از نگین‌های پُر زرق و برق، مثل ستاره می‌درخشید. انگشتر را به دستم کردم و با شوقی که حالا با گرفتن این هدیه زیبا به دلم افتاده بود، از اعماق قلب غمگینم قدردانی کردم: «ممنونم مجید جان! خیلی نازه!» و او از جایش بلند شد و با گفتن «قابل تو رو نداره عزیزم!» به سمت آشپزخانه رفت و با مهربانی ادامه داد: «بلند شو بیا که هم من خیلی گشنمه، هم حوریه!» و تا وقتی بود اجازه نمی‌داد دست به سیاه و سفید بزنم که من سرِ میز نشستم و خودش غذا را کشید و هنوز چند قاشق نخورده بودیم که صدای زنگ درِ خانه در انفجار ترقه‌ای پیچید و دلم را خالی کرد. نگاه پرسشگرمان به همدیگر افتاد که در غربت این خانه منتظر کسی نبودیم. مجید بلند شد و آیفن را جواب داد که صورتش به خنده باز شد و همچنانکه در را باز می‌کرد، مژده داد: «عبداللهِ!» حالا پس از چند روز جدایی از خانواده، دیدن برادر مهربانم غنیمت شیرینی بود که دلم را غرق شادی کرد. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
جهاد با نفس 26.MP3
2.13M
🔰 سلسله جلسات 26 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 6️⃣2️⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part19_صلح امام حسن.mp3
5.94M
*فداکاری امام *تفکیک پیشوایی دینی از سلطنت *تمسک امام حسن(ع) به سیره ی امیرالمومنین(ع) درباره خلافت *سه خصلت ویژه امام حسن (ع) *امام حسن مجتبی(ع) در پنج جبهه مبارزه *پاسخ امام حسن(ع) به اباسعید *نجات اسلام و جان شیعیان دلیل صلح
ميز و صندلى قديمى ميز و صندلي قديمي -------------------------------------- ------ زندگي شخصي آقا از سادگي و سلامت خاصي برخوردار است. اين سادگي به زندگي نزديكان ايشان نيز سرايت كرده است. آقا و فرزندانشان اهل تجملات نيستند. همين اعتقاد، آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعيت بازداشته است. من اين سادگي را در منزل ايشان به تماشا نشسته ام. روزي معظم له مرا به كتابخانه خود دعوت كردند، من در آنجا يك ميز بسيار ساده و قديمي ديدم. در كنار ميز نيز يك صندلي كهنه بود. هر دوي آن ميز و صندلي، مربوط به قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بود. مقام معظم رهبري در كتابخانه ساده خود، هنوز از همان ميز و صندلي استفاده مي‌كنند. آيةاللَّه سيد محمود هاشمي شاهرودي. پرتوي از خورشيد، ص ۵۲. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا 🧡 سوره مبارکه فاطر آیه 2 خداوند (درِ خزائن) هر رحمتی را برای مردم بگشاید، کسی نمی‌تواند (آن را ببندد و) از آن جلوگیری نماید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️فرازی شاهکار ✴️ ☑️قاری: استاد شیخ مصطفی اسماعیل ☑️سوره: اسراء آیات 13و 14
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
امام (ع) پس از اعلام كراهت و اجبار خويش در قبول وليعهدى با صراحت كامل مى نويسد: «. ولى من در دستور اميرالمؤمنين يعنى (مأمون) (۲۷) را پذيرفتم و خشنوديش را بدين وسيله جلب كردم. » معناى اين عبارت آن است كه اگر امام وليعهدى را نمى پذيرفت به خشم مأمون گرفتار مى آمد و همه نيز معناى خشم خلفاى جور را به خوبى مى دانستند كه براى ارتكاب جنايت و تجاوز، به هيچ دليلى نيازمند نبودند. و بالاخره امام (ع) در پايان دست خط خويش بر ظهر سند وليعهدى تنها خداى را بر خويشتن شاهد مى گيرد و هرگز مأمون يا افراد ديگر حاضر در آن مجلس را به عنوان شهود برنمى گزيند؛ چه مى دانست كه در دل هايشان نسبت به وى چه مى گذشت. اهميّت آن نكته اين جا مشخص مى شود كه مى بينيم مأمون به خط خويش سند مزبور را مى نويسد آن هم با متنى بسيار طولانى و بعد به امام مى گويد: « موافقت خود را با خط خويش بنويس و خدا و حاضرين را نيز شاهد برخويشتن قرار بده. » آرى كسانى كه در آن ايام و در شرايطى مى زيستند به خوبى مقاصد امام را از جملاتى كه بر ظهر سند وليعهدى نوشته بود مى فهميدند و خيلي بهتر از ما كلمه به كلمه اين دست خط را در ذهن خود هضم مى كردند. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: حضرت رضا فرمود اين خوك را سه روز ميهمان كن شخصي نقل مي‌كند كه من يك شب در عالم رؤيا ديدم وارد حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام شده‌ام آن حضرت روي ضريح نشسته اند و شمشيري روي زانو گذاشته اند و آنچه زائر اطراف قبر مطهر آن حضرت است مگر چند نفر، بقيه بصورت حيوانات اند. در اين بين خوكي كه خورجيني راه راه روي دوشش با خصوصيات معيني بود نزديك من آمد. حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام فرمود: سه روز اين خوك را ميهمان كن. [صفحه ۱۰۹] من عرض كردم: آقا مگر انسان پيدا نمي شود كه خوكي را من ميهمان كنم؟ من عرض كردم: آقا مگر انسان پيدا نمي شود كه خوكي را من ميهمان كنم! فرمود: من اين همه حيوانات را ميهمان كرده‌ام تو هم سه روز خوكي را ميهمان كن. از خواب بيدار شدم نمي دانستم تعبير اين خواب چيست، صبح قبل از آفتاب ديدم در خانه را مي‌زنند وقتي در را باز كردم ديديم يكي از دوستان است آمده و از من تقاضاي دارد كه سه روز در منزل ما بماند ميهمان ما بشود من با كمال تعجب ديدم همان خورجين و همان خصوصيات كه در خواب براي آن خوك ديده بودم در اين دوست قديمي ما وجود دارد. به او گفتم بفرماييد مانعي ندارد و به خصوص كه شب گذشته علي بن موسي الرضا عليه السلام هم ميهمان شدن شما را در خانه ما حواله فرموده اند. گفت: چطور؟ گفتم: به خدا قسم تا روز آخر مطلب را نخواهم گفت. [صفحه ۱۱۰] او فكر مي‌كرد كه مورد لطف آن حضرت واقع شده است و شايد هم همينطور بود، ولي من قصه را براي او نقل نمي كردم كه مبادا متأثر شود و اين عمل خلاف دستور پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله است كه فرمود: «اكرم الضيف و لو كان كافرا» ميهمان را گرامي بداريد ولو آنكه كافر باشد. ولي روز آخر مطلب را به او گفتم او بسيار گريه كرد و گفت: اين سيرتي را كه شما از من در خواب مشاهده كرده ايد فقط مربوط به اين است كه من شغلي دارم كه گاهي آلوده به كسب حرام مي‌شود. نادمم اي خدا از گناهان خود زار و درمانده‌ام من ز درمان خود اشك بارم من از هر دو چشمان خود توبه‌ام كن قبول تو ز احسان خود [صفحه ۱۱۱] https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 ما که علم مهدوی نداریم اما امام زمان خیلی وقت هست که غیبت دارند و الان تو این زمان خیلی امید برای ظهور، اگه به این علائم امیدوار نباشیم که دعا کردن فراموش میشه، کم کم همه ناامید میشن و میگن که دعا کردن اثری نداره؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 👌🏻شما ببین وظیفه ات چی هست، اگر الان به من و شما مثلا وحی بشود که قطعا امام زمان (عج) هزار سال دیگر ظهور می کند باید همین کارهایی که الان می کنیم با شدت داریم انجام می دهیم همین کارها را ادامه بدهیم. ما مأمور به وظیفه ایم. وظیفه ما چی هست، تکلیفمان چی هست؟ وظیفه یمان را انجام بدهیم. ما چه ظهور را درک بکنیم چه نکنیم.. الان به ما بگویند که تو موقع ظهور زنده نیستی باید بیکار بنشینیم، کار نکنیم. اینکه غلط محض است❌ 👥مشکل جوان های ما همین است دیگر، فکر می کنند چون ظهور را باید ببینیم پس باید برای امام زمان کار بکنیم، اگر ظهور زمان ما نباشد پس نباید کار کنیم. اینکه می شود غلط محض! 👈🏻ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه. شما وظیفه ات را انجام بده، وظیفه ی من و شما چی هست؟ زمینه سازی برای ظهور. معرفتمان را بیشتر کنیم نسبت به امام، زمینه سازی بکنیم برای ظهور، دست چند نفر را بگیریم با آقا آشنا کنیم. وظیفه من و شما این است چه ظهور زمان ما رخ بدهد، چه مطمئن بشویم در زمان ما رخ نمی دهد باز هم باید کار کنیم. این حرف و این چیزها چیه! مثلا بگوییم زمان ما ظهور نیست پس ما ناامید بشویم⁉️ خیلی بیخود برای چی ناامید بشویم. ما وظیفه یمان را داریم انجام می دهیم. وظیفه یمان این نیست که بشماریم کی ظهور می شود یا الکی امیدوار بشویم، وظیفه ما این است که زمینه سازی کنیم برای ظهور، معرفتمان را بیشتر کنیم به امام، مردم را با امام زمان آشنا بکنیم، وظیفه ما این است. شما انجامش بده، بقیه را خدا درست می کند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)