eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.4هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 آیت الله بهجت(ره) : 👌 هر چه ما گشتیم ، ذکری بالاتر از پیدا نکردیم. 👌 اگر کسی حال قرآن خواندن ندارد ، زیاد صلوات بفرستد.
┄═•❁๐๑🍃๑🌺๑🍃๑๐❁•═┄ 🍃🌹جلوگیری ازخواب بد🌹🍃 ☘«هر كس هنگام خواب سوره لیل را پانزده بار قرائت كند در خوابش جز آنچه از خیر و خوبی دوست دارد در خواب نبیند و خواب بد نخواهد دید و هر كس در نماز عشا آن را بخواند مانند آن است كه یك چهارم قرآن را خوانده و نمازش مورد قبول خداوند قرار می گیرد.»☘ 📚تفسیرالبرهان، ج5، ص675 🌺🍃
🍃🌹پیامبر اکرم(ص): هر کس《سوره مبارکه بلد》را بخواند خداوند او را از خشم روز قیامت حفظ می‌کند🌹🍃 📚 تفسیر نمونه ۲۶/۴۳۸ https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و یکم مجید در راه برگشت، برایم شیر و کیک گرفت تا روزه‌ام را باز کنم و من از شدت تب و گلو درد اشتهایی به خوردن نداشتم و آنقدر اصرار کرد تا بلاخره مقداری شیر نوشیدم. می‌دانستم خودش هم افطار نکرده و دیگر توانی برایم نمانده بود تا وقتی به خانه رسیدیم، برایش غذایی تدارک ببینم و خبر نداشتم مامان خدیجه به هوای بیماری‌ام، خوراک خوش طعمی تهیه کرده است که هنوز وارد اتاق نشده و روی تختم دراز نکشیده بودم که برایمان شام آورد. در یک سینی، دو بشقاب شیر برنج و مقداری نان و خرما آورده بود و اجازه نداد مجید کمکش کند که خودش سفره انداخت و با مهربانی رو به من کرد: «مادرجون! وقت نبود برات سوپ درست کنم. حالا این شیر برنج رو بخور، گلوت نرم شه.» و با حالتی مادرانه رو به مجید کرد: «چی شد پسرم؟ دکتر چی گفت؟» و مجید هنوز نگران حالم بود که نگاهی به صورتم کرد و رو به مامان خدیجه پاسخ داد: «گفت سرما خورده، خدا رو شکر آنفولانزا نیس! یه آمپول زدن، یه سری هم دارو داد.» مامان خدیجه به صحبت های مجید با دقت گوش می‌کرد تا ببیند باید چه تجویزی برایم بکند، سپس با لحنی لبریز محبت نصیحتم کرد: «مادرجون! خوب استراحت کن تا ان‌شاء‌الله زودتر خوب شی! فکر نکنم فردا هم بتونی روزه بگیری.» که مجید با قاطعیت تأکید کرد: «نه حاج خانم! دکتر هم گفت باید آنتی‌بیوتیک‌ها رو سرِ ساعت بخوره. فردا نمی‌تونه روزه بگیره.» مامان خدیجه چند توصیه دیگر هم کرد و بعد به خانه خودشان رفت تا من و مجید راحت باشیم. مجید بشقاب شیر برنج را برداشت و کنارم لب تخت نشست تا خودش غذایم را بدهد، ولی تبم کمی فروکش کرده بود که بشقاب را از دستش گرفتم و از اینهمه مهربانی‌اش قدردانی کردم: «ممنونم مجید! خودم می‌خورم!» و می‌دیدم رنگ از صورتش پریده که با دلواپسی عاشقانه‌ای ادامه دادم: «خودتم بخور! ضعف کردی!» خم شد و همچنانکه بشقاب دیگر شیر برنج را از روی سفره بر می‌داشت، با مهربانی بی‌نظیری پاسخ داد: «الهه جان! من ضعف کردم، ولی نه از گشنگی! من از این حال و روز تو ضعف کردم!» از شیرین زبانی‌اش لذت بردم و رمقی برایم نمانده بود تا پاسخش را بدهم که تنها به رویش خندیدم. هنوز تمام بدنم درد می‌کرد، آبریزش بینی‌ام بند نیامده بود و به امید اندکی بهبودی مشغول خوردن دستپخت خوش عطر و طعم مامان خدیجه شدم که همه مزه خوبش نه به خاطر هنر آشپزی که از سرانگشتان مادرانه‌اش سرچشمه می‌گرفت. همانطور که روی تخت نشسته و تکیه‌ام را به دیوار داده بودم، هر قاشق از شیربرنج را با تحمل گلو درد شدید فرو می‌دادم که نگاهم به ساعت افتاد. چیزی به ساعت نه شب نمانده و مراسم تا ساعتی دیگر آغاز می‌شد که بشقاب را روی تخت گذاشتم و با ترسی کودکانه رو به مجید کردم: «مجید! یه ساعت دیگه مراسم شروع میشه، من هنوز نماز هم نخوندم!» و مجید مصمم بود تا امشب مانع رفتن من به مسجد شود که با قاطعیت پاسخ داد: «الهه جان! تو که امشب نمی‌تونی بری مسجد! همین چند قدم تا حیاط هم به زور اومدی! حالا چجوری می‌خوای تا مسجد بیای و چند ساعت اونجا بشینی؟!!!» از تصور اینکه امشب نتوانم به مسجد بروم و از مراسم احیاء جا بمانم، آنچنان رنگ از صورتم پرید که مجید محو چشمانم شد و من زیر لب زمزمه کردم: «مجید! آسید احمد می‌گفت امشب خیلی مهمه! اگه امشب نتونم بیام...» و حسرت از دست دادن احیاء امشب طوری به سینه‌ام چنگ زد که صدایم در گلو خفه شد. با ما همراه باشید🌹💍https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-8 - تصنیف : من چه دانم.mp3
4.44M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 مرا گویی که رایی من چه دانم چنین مجنون چرایی من چه دانم مرا گویی بدین زاری که هستی به عشقم چون برآیی من چه دانم منم در موج دریاهای عشقت مرا گویی کجایی من چه دانم مرا گویی به قربانگاه جان‌ها نمی‌ترسی که آیی من چه دانم مرا گویی اگر کشته خدایی چه داری از خدایی من چه دانم مرا گویی چه می جویی دگر تو ورای روشنایی من چه دانم مرا گویی تو را با این قفس چیست اگر مرغ هوایی من چه دانم مرا راه صوابی بود گم شد ار آن ترک ختایی من چه دانم بلا را از خوشی نشناسم ایرا به غایت خوش بلایی من چه دانم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ولایت مدار✌️ برای امت ولایت مدار✊ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✅با محتوای عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی ایم _رزمنده ایم🌺 رسان ایتا با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/zandahlm1357 رسان سروش 👇👇👇 https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷 👇👇👇 https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H
دنیایی از مطالب علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و.... تنوع مطلب با مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525 https://eitaa.com/zandahlm1357 😍ادعا نداریم، بهترینیم اما می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش ☝️☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شايسته است مسؤولان دولتي با سازماندهي نيروهاي انقلابي و مردمي و جهت دادن به كار و سرمايه و ابتكار مردم، بازسازي را به مرحله ي تحقق برسانند و موانع را از سر راه مشاركت فكري و مالي و كاري مردم برطرف سازند. در خاتمه، بار ديگر به مناسبت چهلمين روز ارتحال امام بزرگوار و عظيم الشأن و پايان عزاي عمومي چهل روزه، به ملت عزيز تسليت عرض مي‌كنم و توفيق و صبر و اجر براي همگان مسألت مي‌نمايم. همچنين عيد سعيد قربان را به عموم ملت تبريك مي‌گويم و ضمن تشكر از گروهها و آحاد مردم و مسؤولان و دستگاههاي دولتي و نهادهاي انقلابي كه با پيامهاي خود، نسبت به اين جانب ابراز محبت و صميميت نموده اند، از همگان درخواست مي‌كنم از ارسال پيام تسليت و تبريك خودداري فرمايند و از روزنامه‌ها - ضمن تشكر - جداً مي‌خواهم كه از فردا پيام تسليت و تبريك خطاب به اين جانب را درج ننمايند. والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته - ۲۳/۰۴/۶۸ - دهم ذيحجه هزار و چهارصد و نه - سيّد علي حسيني خامنه اي ------------------------------------------- ------------------------------------- ۱) مجادله: ۲۲ ۲) انفال: ۷۲ ۳) بقره: ۲۰۷ ۴) مائده: ۸ ۵) نساء: ۱۳۵ ۶) فتح: ۲۹ ۷) اسراء: ۷۹ ۸) مجادله: ۲۲ ۹) مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه ۱۰) ابراهيم: ۲۴ و ۲۵ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبر شهادت آيت الله بهشتي يك باره اين خبر را به من ندادند. من تدريجاً با ابعاد اين قضيه آشنا شدم. يكي دو روز اوّل كه به هوش آمده بودم، كسي اجمالاً از وقوع يك انفجاري در حزب به من خبر داد، لكن من در شرائطي نبودم كه درست درك كنم كه چي واقع شده؟ يعني شايد حتي كاملاً به هوش نبودم، لكن يادم هست كه چيزي به من گفته شد بعد هم يادم رفت. چون غالباً در حال شبيه حالات بعد از بي هوشي بودم؛ چون عمل‌هاي متعددي انجام مي‌گرفت و درد و اين‌ها هم شديد بود، من را در يك حال شبه بي هوشي نگه مي‌داشتند، يعني در حال گيجي مخصوص بعد از عمل جراحي. در هشتم، نهم اين حادثه بود ظاهراً يك هفته يا هشت روزي گذشته بود. من اصرار مي‌كردم كه براي من راديو و روزنامه بياورند و به بهانه‌هاي گوناگون نمي آوردند و مقصود اين بود كه من مطلع نشوم از حادثه چون افرادي كه دور و بر من بودند بالأخره نمي توانستند در مقابل اصرارهاي پي درپي من مقاومت كنند. مجبور بودند قضيه را به من بگويند. آن كسي كه مي‌توانست اين قضيه را به من بگويد كسي غير از آقاي هاشمي نبود. يعني مي‌دانستند بخاطر نحوه ي ارتباط ما با هم طبعاً ايشان مي‌تواند به يك شكلي مسأله را به من بگويد و همين كار را كردند. البته من توجه نداشتم، يك روز عصري آقاي هاشمي و آقاي حاج احمد آقا - فرزند حضرت امام - آمدند پيش من و يكي از كساني كه دور و بر من بود با آنها مطرح كرد كه فلاني راديو مي‌خواهد و روزنامه مي‌خواهد و ما مصلحت نمي دانيم شما نظرتان چيه، اگر شما مي‌گوئيد بدهيم. اينجوري شروع كردند قضيه را. آقاي هاشمي با آن بيان شيرين خودشان كه هميشه مطالب را نرم و آرام و هضم شدني مطرح مي‌كنند آن جا گفتند، نه به نظر من هيچ لزومي ندارد شما راديو بياوريد. حالا خبرهاي بيرون خيلي شيرين است، خيلي مطلوب است، كه اين هم روي تخت بيمارستان اين خبرها را بشنود. من اجمالاً فهميدم كه خبرهاي تلخي وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همين ديگر، انفجار درست مي‌كنند، بعضي‌ها شهيد شدند، بعضي‌ها مجروح شدند و به اين ترتيب ايشان من را وارد حادثه كرد. من پرسيدم كي‌ها مثلاً شهيد شدند، كي‌ها مجروح شدند، ايشان گفت: مثلاً آقاي بهشتي مجروح است، من خيلي نگران شدم. شديداً از شنيدن اين كه آقاي بهشتي حادثه اي ديده و مجروح شده، ناراحت شدم. پرسيدم كه ايشان چيه وضعش؟ كجاست؟ چه جوري است؟ ايشان گفت كه بيمارستان است و نه نگراني هم ندارد. گفتم آخر در چه حدي است؟ ايشان گفت خب، مجروح است ديگر، ناراحت است. من گفتم كه در مقايسه ي با من مثلاً بدتر از من است بهتر از من است؟ مي‌خواستم كه ابعاد مسأله را بفهمم. ايشان گفت همين جورهاست ديگر، حالا بي خود دنبال اين قضايا تحقيق نمي خواهد بكني، اجمالاً خبرهاي بيرون خيلي شيرين نيست، خيلي جالب نيست، خب بله، بعضي‌ها هم شهيد شدند و اين ها. ايشان من را در نگراني گذاشت و رفت. من فهميدم كه يك حادثه ي مهمي است كه آقاي بهشتي در آن حادثه مجروح شده، به ايشان هم قبل از اين كه بروند گفتم، خواهش مي‌كنم هر چه ممكن هست مراقبت بخرج داده بشود، تمام امكانات پزشكي كشور بسيج بشود تا آقاي بهشتي را هر جور هست زودتر نجات بدهيد و نگذاريد كه ايشان خداي نكرده برايش مسأله اي پيش بيايد. بعد كه ايشان رفتند افرادي كه دور و بر من بودند نمي دانستند كه من چقدر خبر دارم و من از آن‌ها بطور آرام، آرام مسأله را گرفتم. يعني بقول معروف زير زبانِ آن بچه‌هايي كه دور و بر من بودند خود من كشيدم و فهميدم كه ايشان شهيد شدند. طبعاً براي من بسيار سخت بود با اين كه همه ي ابعاد حادثه را و خصوصيات حادثه را و كساني را كه شهيد شده بودند نمي دانستم كه چه جوري است و تا چه حدودي هست. اما نفس شهادت آقاي بهشتي براي من يك ضربه ي فوق العاده سنگيني بود. تا روزهاي متمادي من دائماً ناراحت و منقلب بودم و اندك چيزي من را مي‌برد تو بَهر اين حادثه ي تلخ. بله به هرحال براي من بسيار چيز سخت و تلخي بود. مصاحبه در محل انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ۰۱/۰۴/۱۳۶۵ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ ✨وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم ✨مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ(۱۶۰) ✨اگر خداوند شما را يارى كند، ✨هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد ✨و اگر شما را خوار كند، پس چه كسى است ✨كه بعد از آن بتواند شما را يارى كند؟ ✨بنابراين مؤمنان فقط بايد بر خداوند توكّل كنند(۱۶۰) 📚سوره مبارکه آل عمران ✍آیه ۱۶۰
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)