eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: بينه متن حديث سورة البيّنة (۹۸) الكلينى عن علىّ بن محمّد عن بعض أصحابه عن أحمد بن محمّد بن أبى نصر، قال: دفع إلي أبوالحسن عليه السلام مصحفاً و قال: لاتنظر فيه، ففتحته و قرأت فيه: (لم يكن الّذين كفروا) فوجدت فيها اسم سبعين رجلاً من قريش بأسمائهم و أسماء آبائهم، قال: فبعث إلىّ: ابْعث إليّ بالمصحف. سوره بيّنه (۹۸) كليني از علي بن محمد، از يكي از هم اصحابش از احمد بن محمد بن ابي نصر روايت كرده است كه گفت: ابوالحسن (ع) مصحفي به من داد و فرمود: در آن نگاه مكن، اما من آن را گشودم (و نبودند آنان كه كافر شدند) را خواندم، و در آن نام هفتاد مرد از قريش را كه نام آنها و پدرانشان ذكر شده بود، يافتم، ابن ابي نصر گويد: حضرت به من پيغام فرستاد كه: مصحف را به من برگردان۱. منبع حديث ۱- اصول كافى۲/ ۶۳۱؛ آيه در سوره بيّنه /۱. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حكمت ۱۷ الْمُؤْمِنُ [الَّذِي] إِذَا أَحْسَنَ اسْتَبْشَرَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ گر ز بخت بد به كس بد كرده اي هان، مشو نوميد از درگاه ربّ مؤمن ار نيكي كند شادان شود ور كند بد، مي‌كند بخشش طلب حکمت رضوی (ع) نویسنده✍علی باقر زاده https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آیا روایت هایی که درباره محل زندگی امام زمان(عج) و تعداد فرزندان ایشان است، صحیح است؟ 🔶🔹🔶
.......: یا صاحب الزمان من کیستم فقیر تو یا صاحب الزمان دلداده حقیر تو یا صاحب الزمان در راه وصل روی تو از پا فتاده ام دست مرا بگیر تو یا صاحب الزمان [صفحه ۷۳] صید به خون تپیده دام محبتم افتاده‌ام به تیر تو یا صاحب الزمان حیف است پا به خاک گذاری از آنکه هست عرش خدا سریر تو یا صاحب الزمان تشبیه می‌کنند جمال تو را به مه ای ماه مستنیر، تو یا صاحب الزمان اندر کمند گیسوی پر پیچ و تاب عشق من کیستم اسیر تو یا صاحب الزمان پشت زمان ز یاد فراقت بود کمان ما هم شدید پیر تو یا صاحب الزمان با اشک دیده هاشمی دلشکسته گفت من کیستم فقیر تو یا صاحب الزمان دعا براي فرج امام زمان علیه السلام نویسنده: حسین هاشمی نژاد https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
دیگر هیچ کس حرف از رفتن نمی زند. همه در سنگر و سوله‌ها استراحت می‌کنند و تجهیزات و تسلیحات تازه خود را آماده می‌کنند. نیروها مجددا آماده می‌شوند. زمان موعود می‌آید. امروز ظهر خبر دادند که وقتی برادران ارتشی وارد منطقه شده و در حال تحویل گرفتن خط بوده اند، عراقیها پاتک کرده و قله را پس [صفحه ۸۸] گرفته اند. خبر بدی است. خیلی‌ها ناراحت می‌شوند. تحلیلهایی هم می‌کنند، ولی فایده ندارد. باید رفت و پوزه ی عراق را دوباره به خاک مالید. یک راهپیمایی دیگر از غروب تا نزدیکیهای صبح. این دفعه از سوی دیگر به بالای ارتفاع می‌رویم. موضوع نظامی است. به راحتی، قابل فهم نیست ولی گویی از آن طرف در دید دشمن نیستیم و می‌توانیم تا نزدیکیهای نقطه درگیری برویم. عراق بلندترین قله و دو قله زیر دست آن را باز پس گرفته و مثل گرگ گرسنه در آن بالا زوزه می‌کشد. باز هم شب و تاریکی و خمپاره و مین و مجروح و شهید. این دفعه یک گردان جلوتر به خط می‌زند و ما باید از آنها عبور کنیم و دوباره قله را به دست بیاوریم. استتار، اختفا، سکوت، انتظار برای عملیات و... همه تکرار می‌شود. حتما شهیدان ناظر بر این عملیات اند. آنها هم دوست دارند عاقبت این عملیات را ببینند. شاید از خدا پیروزی اسلام و رزمندگان اسلام را بخواهند. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که لحظاتی قبل از شهادتش با خون خود امضا کرد که ما (شهدا) جلوی کسانی حجابشون رو رعایت نکنن میگیریم...
Part05_گلستان سعدی.mp3
11.09M
📗کتاب صوتی با روایت دکتر اسماعیل آذر قسمت 5⃣
.......: عمر ضایع ای ندیم من، عمرم تباه شد و پایان یافت. برخیز و جبران گذشته نما، با جام می‌پلیدیها را بشوی. ای غلام قدح را پر کن و جامی به من ده تا صبحدم بیاید و ثریا برود و خروس صیحه زند. شراب را با آب گوارا مخلوط کن، و برای عقل من مهریه ای حلال معین نما. دختر انگور را همسر من کن که استخوان را زندگی دهد و پیر را جوان سازد و هرکه از آن بنوشد از دو جهان بی خبر گردد. شرابی که نور آن از آتش موسی درخشید و قلب من ظرف و سینه‌ام طور اوست. برخیز و سستی نکن که سستی در عمر روا نیست و سخت از آن نیاشام که کاری آسان است. بگو به شیخی که دلش از آن متنفر است، نترس خدا بخشنده است. ای آواز خوان ما را غم گرفته برخیز و نی بنواز، بنواز که ظرف شراب آب و باد صبا وزید و صدای قمری برخاست و مرا نزد دوست یاد کن که زندگی بدون او لذیذ نیست. اخبار دوری نگو که یاد دوری طاقی بر آن نیست. روح مرا با اشعار عربی تازه کن تا خوشحال تر شویم. اول نظمی که در ایام جوانی سروده‌ام بسرای که در گفته‌ها و شنیده‌ها عمر خود را سپری کردم. ای همدم من برخیز که مجال تنگ است. سپس با اشعار عجم مرا خوشحال نما و اندوه دلم را مرتفع ساز و از بیت مثنوی از حکیم مولوی معنوی، شروع کن که می‌گوید: بشنو از نی چون حکایت می‌کند و ز جدائیها شکایت می‌کند. برخیز و مرا با هر زبانی مخاطب ساز تا دلم از غم و غصه تنبیه شود، که این قلب همواره در غفلت است و مشغول گفته‌ها و شنیده ها. هر لحظه در زنجیری گرفتار است و با این وصف از جهالتش می‌گوید آیا باز هم هست؟ در گمراهی افتاده و از مستی هوای نفس نجات نمی یابد، عمری دل من در بتخانه ای زانو زده و کافران را از اسلام بیزار کرده، چقدر صدایش زدم و او بی پاسخ است و ندای دلم، ای دل من، ای دل من، بلند است. ای بهایی قلبی دیگر برای خود انتخاب کن که این قلب جز هوای نفس معبودی ندارد. عطار در رهی می‌رفت شبلی بی قرار دید کناسی شده مشغول کار سوی دیگر چون نظر افکند باز یک مؤذن دید در بانگ نماز گفت نیست این کار خالی از خلل هر دو را می‌بینم اندر یک عمل زانکه هست این بی خبر چون آن دگر از برای یک دو من نان کارگر بلکه آن کناس در کار است راست وین مؤذن غره ی روی و ریا است پس در این معنی بلا شک ای عزیز از مؤذن به بود کناس نیز تا تو خود با نفس و شیطانی ندیم پیشه خواهی داشت کناسی مقیم گر درخت دیو از دل برکنی جان خود زین بند مشکل برکنی ور درخت دیو می‌داری بجای با سگ و با دیو باشی همسرای گویم از دست غم تو ای بت حور لقا نه پای ز سر دانم و نه سر از پا گفتم دل و دین ببازم از غم برهم این هر دو بباختم و غم ماند بجا * دل درد و بلای عشقت افزون خواهد او دیده ی خود همیشه در خون خواهد وین طرفه که این ز آن بحل می‌طلبد و آن در پی آنکه عذر این چون خواهد * دل جور تو ای مهر گسل می‌خواهد خود را به غم تو متصل می‌خواهد می خواست دلت که بی دل و دین باشد بازآ که چنان شدم که دل می‌خواهد * هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان، روزی بامید وز بخت سیه ندیده‌ام هیچ زمان، یک روز سفید قاصد چو نوید وصل با من می‌گفت، آهسته بگفت در حیرتم از بخت بد خود که چسان، این حرف شنید شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
امّا فطرت: فطرت انسان نیز به فلسفه برخی احکام واقف و معترف است. هر انسانی در هر شرایطی و زمانی، بدی و حرام بودن دروغ، خیانت، تهمت، آدم کشی و دزدی، ستم، کم فروشی و... را قبول دارد و خوبی، عدالت، پاکی، خدمت به دیگران و... را خوب و بجا می‌داند. اینها از فطریّات انسان هاست و فطرت، برخی از بدی‌ها و خوبی‌ها را درک می‌کند و این الهام الهی است که فرمود: «فَالهَمَها فُجورها وَ تَقواها» (۱۳۷) امّا علم: نباید غافل بود که پیشرفت علوم در رشته‌های مختلف، خدماتی به تبیین فلسفه احکام کرده و پرده‌های بسیاری را کنار زده است. مثلاً وجود کرم کدو و تریشین در گوشت خوک یا زیان‌های مواد الکلی برای کبد و بدن انسان، بر کسی پوشیده نیست. این گوشه ای از فلسفه تحریم گوشت خوک یا شراب را نشان می‌دهد. اسلام، از ادرار در حال ایستاده نهی کرده، و علم نشان می‌دهد که ایستاده بول کردن سبب می‌شود تمام بول، به راحتی خارج نشود. یا آنچه که درباره غسل است، برای زدودن آثار فعالیت اعصاب سمپاتیک و فشار خون در حال جنابت می‌باشد و نیز توجه به خدا (قصد قربت) برای زدودن حال غفلت از خداوند است. اگر اسلام، از خلال کردن با چوب درخت انار نهی کرده، برای آنست که لثه‌ها در مقابل آن حساسیّت خاصی دارد. به همین صورت، دستورهای اسلام در مورد واجبات و محرّمات و حتی مستحبّات و مکروهات، در زمینه‌های رفتاری، خوراکی، پوشاکی، وسائل و مسائل زندگی، همه و همه حکمت‌های بلند و دقیقی دارد که درباره آنها کتاب‌های بسیاری هم توسّط دانشمندان اسلامی و محققّان نوشته شده است. از نماز ✍محسن قرائتی https://eitaa.com/zandahlm1357
1_949557098.mp3
19.48M
فایل صوتی/سخنرانی با بیان استاد قسمت5️⃣ پایان *نیاز به استاد و نقش او در راهنمایی انسان *نماز، بزرگترین استاد *نماز، تمرین استقلال
.......: مقام دوم در پارهاى از آداب لباس مصلّى است و در آن دو باب اس ت باب اول در سرّ طهارت لباس است بدان که نماز مقام عروج به مقام قرب و حضور در محضر انس اسـت؛ و سـالک را مراعـات آداب حضور در محضر مقدس ملک الملوك لازم است . و چون از ادنى مراتب و مراحـل ظهـور نفـس، که قشر قشر و بدن صورى ملکى آن است، تا اعلى مقامات و حقایق آن ، که لـب لبـاب و مقـام سرّ قلب است، در محضر مقدس حق چنانچه حاضر اسـت، سـالک نیـز بایـد استحـضار کنـد و جمیع جنود باطنه و ظاهره ممالک سرّ و علن را به محضر حق جـلّ و عـلا بایـد ارائـه دهـد؛ و اماناتى را که ذات مقدسش با کمال طهارت و صفا و بدون تـصرّف احـدى از موجـودات بـه یـ د قدرت جمال و جلال به او مرحمـت فرمـوده بایـد تقـدیم محـضر مقـدس کنـد و رد امانـات را چنانچه به او لطف شده بنماید . پس، در ادب حضور بسى خطرات است که سالک نباید از آن لحظـه اى غفلـت کنـد . و طهـارت لباس را، که ساتر قشر بلکه قشر قشر است، باید وسیله طهارت لباسـهاى بـاطنى قـرار دهـد؛ و بداند که چنانچه این لباس صورى ساتر و لباسِ بدنِ ملکى است، خود بدن سـاترِ بـدن برزخـى [است و بدن برزخى الآن موجود است ولى در ستر و حجاب بدن دنیائى است و این بـدن سـاتر او است؛ و بدن برزخى ساتر و لباس و حجاب نفس است؛ و آن ساترِ قلـب اسـت؛ و قلـب سـاترِ روح است؛ و روح ساترِ سرّ است؛ و آن ساترِ لطیفه خفیه اسـت، الـى غیـر ذلـک از مراتـب . هـر مرتبه نازله ساتر مرتبه عالیه است . و جمیع ایـن مراتـب گرچـه در خلّـص اهـل اللَّـه موجـود و دیگران از آنها محرومند، ولى بعضى از آن مراتـب را چـون همـه دارنـد لهـذا اشـاره بـه همـان مىشود . پس، باید دانست که چنانچه صورت نماز به طهارت لباس و بدن محقق نشود و قذارت که رجـز شیطان و مبعد محضر رحمان است از موانع ورود در محضر است و مـصلّى را بـا لبـاس و بـدن آلوده به رجز شیطان از محضر قدس تبعید و به مقام انس بار ندهند، قذارات معاصى و نافرمانى حق که از تصرّفات شیطان و از رجز و قاذورات آن پلید است از موانع ورود در محضر است . پس متلبس به معاصى، تنجیس ساتر بدن برزخى نموده و با این قذارت نتواند بـه محـضر حـق وارد شود؛ و تطهیر این لباس از شرایط تحقّق و صحت نماز باطنى اسـت و انـسان تـا در در حجـاب دنیا است، از آن بدن غیبى و طهارت و قذارت لباس آن و شرطیت طهارت و مانعیت قـذارت در آن اطّلاعى ندارد؛ روزى که از این حجاب بیرون آمد و سلطنت باطن و یوم الجمع بساط تفرقـه ظاهر را در هم پیچید و شمس حقیقت از وراء حجب مظلمه دنیائى طالع گردید و چشم بـاطن ملکوتى باز و چشم حیوانى ملکى بسته شد، با عین بصیرت دریابد که تا آخر امر نماز او طهارت نداشته و مبتلاى به هزاران موانع بوده که هر یک از آنها بـراى تبعیـد از محـضر مقـدس حـق، سببى مستقلّ بودند . و هزاران افسوس که در آن روز راهى براى جبران و حیله اى بـراى انـسان نیست و فقط چیزى که مى ماند حسرت ها و ندامتها است - ندامتهایى که آخر نـدارد، حـسرتهایى که پایانش نیست: و انْذرهم یوم الْحسرَةِ اذْ قُضى الْامر(142 .( و چون لباس بدن باطنى را طهارت حاصل شد، طهارت خود بدن ملکوتى از رجـز شـیطان نیـز لازم است . و آن تطهیر از ارجاس اخلاق ذمیمه است، که ه ر یک تلویث باطن کند و انسان را از محضر دور و از بساط قرب حق مهجور نماید؛ و آنها نیز از رجس شیطان بعید از رحمـت اسـت . و اصول و مبادى همه ذمائم خـودبینى و خودخـواهى و خودفروشـى و خودنمـایى و خـودرأیى است که هر یک از آنها مبدأ بسیارى از ذمائم اخلاقیه و رأس کثیرى از خطیئات است . و چون که سالک از این طهارت فارغ شد و لباس تقوى را به آب توبه نـصوح و ریاضـت شـرعى تطهیر کرد، لازم است که اشتغال پیدا کند به تطهیر قلـب کـه سـاتر حقیقـى اسـت و تـصرّف شیطان در آن بیشتر است و قذارت آن سارى به سایر لباسها و سـاترها اسـت، و تـا تطهیـر آن نشود طهارات دیگر میسور نگردد . و از براى تطهیـر آن مراتبـى اسـت کـه بـه بعـضى از آن بـه مناسبت این اوراق اشاره مىشود . یکى، تطهیر از حب دنیا است، که رأس کلّ خطیئات و منشأ تمام مفاسد اسـت؛ و تـا انـسان را این محبت در قلب اسـت، ورود در محـضر حـق بـرایش میـسر نـشود و محبت الهیـه، کـه ام الطّهارات است، با این قذارت صورت نگیرد . و شاید در کتـاب خـدا و وصـیتهاى انبیـاء و اولیـاء علیهم السلام، و خصوصاً حضرت امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه به کمتر چیزى مثل ترك دنیا و زهد در آن و پرهیز از آن، که از حقایق تقوى است، اهمیت داده باشند و. این مرتبـه از تطهیـر حاصل نشود جز به علم نافع و ریاضات قویه قلبیه و صـرف همـت در تفکّـر در مبـدأ و معـاد و مشغول نمودن قلب به اعتبار در افول و خراب دنیا و کرامت و سعادت عوالم غیبیـه : رحم اللَّـه امرَأً علم منْ اینَ و ف
ى اینَ و الى ( اینَ 143 دیگر تطهیر از اعتماد به خلق است که آن شرك خفى ،بلکه نـزد اهـل معرفـت شـرك جلـى است. و آن تطهیر حاصل شود به توحید فعلى حق جلّ و عـلا کـه سرچـشمه جمیـع طهـارات قلبیه است . و باید دانست که مجرد علم برهـانى و قـدم تفکّـرى در بـاب توحیـد فعلـى نتیجـه مطلوبه ندارد، بلکه گاه شود که کثرت اشتغال به علوم برهانیه سبب ظلمت و کدورت قلب شود و انسان را از مقصد اعلى از دارد؛ و در این مقام گفته انـد : العلْـم هـو الحجـاب الْـاکْبر (144 .(بـه عقیده نویسنده جمیع علوم عملى است حتى علم توحید . شاید از کلمه توحید که تفعیل اسـت عملى بودن آن نی ز استفاده شود؛ چه که به حـسب مناسـبت اشـتقاق، توحیـد از کثـرت رو بـه وحدت رفتن و جهات کثرت را در عینِ جمع مستهلک و مضمحلّ نمودن است؛ و این معنى بـا برهان حاصل نیاید، بلکه به ریاضات قلبیه و توجه غریزى به مالک القلوب باید قلـب را از آنچـه برهان افاده نموده آگاه ن مود تا حقیقت توحید حاصل شود . بلى، برهان به ما مى گویـد : لا مـؤَثِّرَ ( فى الوجود الَّا اللَّه 145 ) .(و این یکى از مهانى لا اله الّا اللَّه 146 (است، و به برکـت ایـن برهـان دست تصرّف موجودات را از ساحت کبریاى وجود کوتاه مى کنیم و ملکوت و ملک عـوالم را بـه صاحبش رد مـى ( کنـیم و حقیقـت لَـه مـا فـىِ الـسموات و الْـارضِ 147 (و بیـده ملَکُـوت کُـلِّ (ءشَى 148 ) (و هو الَّذى فى السماء اله و فى الْارضِ اله 149 (را اظهـار مـى کنـیم، ولـى تـا ایـن مطلب برهانى به قلب نرسیده و صورت باطنى قلب نشده، ما از حد علم به ح د ایمـان نرسـیدیم و از نور ایمان که مملکت باطن و ظاهر را نورانى کند بهره و نصیبى نداریم . و از این جهت است که با داشتن برهان بر این مطلب شامخ الهى، باز در تکثیر واقعیم و از توحیـد، کـه قـرّة العـین اهل اللَّه است، بى خبریم؛ کوس لا مؤثِّرَ فى الوجود الّا اللَّه مىزنیم و چشم طمع و دسـت طلـب پیش هر کس و ناکس داریم : پاى استدلالیان چوبین بود پاى چوبین سخت بىتمکین بود(150( و این تطهیرْ از مقامات بزرگ سالکین است . و پس از این مقام مقامات دیگرى است کـه از حـد ما خارج است؛ و شاید در خلال این اوراق به مناسبت ان شاء اللَّه ذکرى از آن پیش آید . باب دوم در اعتبارات قلبیه ستر عورت است چون سالک الى اللَّه خود را حاضر در محضر مقدس حق جلّ و علا دید، بلکـه بـاطن و ظـاهر و سرّ و علن خود را عین حضور یافت، چنانچه از کافى و توحید روایت شـده کـه حـضرت صـادق علیه السلام فرمود : إِنَّ روحالْمؤْمنِ لَاشَد اتّصالًا بِرُوحِ اللَّه منْ اتّصالِ شُـعاعِ الـشَّمسِ بِهـا (151 .( بلکه به برهان قوى متین در علوم عالیه پیوسته است که جمیع دائره وجود از اعلى مراتب غیب تا ادنى منازل شهود عین تعلق و ربط و محض تدلّى و فقر است به قیوم مطلق جلّت عظمتـ ه، و شاید اشاره به این معنى باشد آیه مبارکه یا ایها النّاس انْتُم الْفُقَـراء الَـى اللَّـه و اللَّـه هـو الْغَنـى الْحمید(152 .(چه اگر موجودى از موجودات در حـالى از حـالات و آنـى از آنـات و حیثیتـى از حیثیات تعلّق به عزّ قدس ربوبى نداشته باشـد از بقعـه ام کـان ذاتـى و فقـر خـارج و در حـریم وجوب ذاتى و غنا داخل گردد . و عارف باللَّه و سالک إلى اللَّه باید این مطلب حقّ برهانى و ایـن لطیفه الهیه عرفانیه را به واسطه ریاضات قلبیه از حد عقـل و برهـان در لـوح قلـب نگاشـته بـه سرحد عرفان رساند تا آن که حقیقت ایمان و نور آن در دلش جلوه کند . و اصحاب قلوب و اهل اللَّه از حدایمان به منزل کشف و شهود قدم گذارند . و آن با شدت مجاهده و خلوت مـع اللَّـه و عشق باللَّه حاصل شود؛ چنانچه در مصباح الشریعۀ گوید که حضرت صادق علیه السلام فرمود : الْعارِف شَخْصه مع الْخَلْقِ و قَلْبه مع اللَّه . لَو سهى قَلْبه عنِ اللَّه طَرْفَۀَ عـینٍ، لَمـات شَـوقاً الَیـه و . الْعارِف امینُ ودائعِ اللَّه وکَنْزُ اسرارِه ،و معدنُ نُورِه ،ودلیلُ رحمته على خَلْقه ،و مطیۀُ علومـه،و میزانُ فَضْله قَد غَنى عنِ الخَلْقِ و المراد و الدنْیا؛ و لا مونس لَه سوى اللَّه؛ و لا نُطْقَ و لا اشـارةَ و ( لا نَفس الّا باللَّه و للَّه و منَ اللَّه و مع اللَّه 153 .( بالجمله، سالک چون خود را به جمیع شئون عین حضور دید، سـتر جمیـع عـورات . ظاهریـه و باطنیه کند براى حفظ محضر و ادب حضور . و چون دریافت که کشف عورات باطنـه در محـضر حق قباحت و فضاحتش بیشتر از کشف عورات ظاهره است به مقتضاى حدیث انَّ اللَّـه لا ینْظُـرُ ( الى صورِکُم ،و لکنْ ینْظُرُ الى قُلوبِکُم 154 .(و عورات باطنـه ذمـایم اخـلاق و خبائـث عـادات و احوال ردیه خلقیه است که انسان را از لیاقت محضر و ادب حضور سـاقط مـى کنـد . و ایـن اول مرتبه از هتک ستور و کشف عورات است . و باید دانست که اگر با پرده ستّاریت و
غفّاریت حق جلّ و علا انسان خود را مـستوا نکنـد و در تحت اسم ستّار و غفّار با طلب غفّاریت و ستّاریت وا قع نشود، چه بسا شود که پـرده ملـک کـه برچیده شد و حجاب دنیا که برافکنده شد هتـک سـتور او در محـضر ملائکـه مقـرّبین و انبیـاء مرسلین علیهم السلام گردد؛ و خدا مى داند که آن عورات باطنیه که مکـشوف شـود قباحـت و فضاحت و گند و رسوائیش چقدر است . اى عزیز، اوضاع عالم آخرت را با این عالم قیاس مکن که این عـالم را گنجـایش ظهـور یکـى از نعمتها و نقمتهاى آن عالم نیست . این عالم با همه پهناورى آسمانها و عوالمش گنجایش ظهـور پردهاى از پرده هاى ملکوت سفلى، که عالم قبر هم از همان است، ندارد، چـه رسـد بـه ملکـوت اعلى که عالم قیامت نمونه آن است . و در حدیث مفصلى که شیخ شهید ثانى رضوان اللَّـه علیـه در منیۀ المرید از حضرت صدیقه کبرى سلام اللَّه علیها نقل مى فرمایـد وارد اسـت کـه فرمـود : رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود : همانا علماى شیعیان مـا محـشور مـى شـوند؛ و بـر آنهـا خلعت مى پوشند از خلعتهاى کرامت به قدر کثـرت علومـشان و جـدیت کـردن آنهـا در ارشـاد بندگان خدا؛ حتّى آنکه به بعضى آنها هزار هزار خلعت از نور داده شود - تا آنکه مى فرماید- یک رشته از آن خلعتها افضل است از آنچه شمس بر آن طلوع مى ( کند هزار هزار مرتبـه 155 .(ایـن راجع به نعیمش . و اما راجع به عذاب ش، جناب فیض رحمه اللَّه در علم الیقین از مرحوم صـدوق حدیث کند که به اسناد خود از حضرت صادق سلام اللَّه علیه روایت کند در ضمن حدیثى کـه جبرئیل به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله عرض کرد که اگـر یـک حلقـه از آن سلـسله اى کـه طولش هفتاد ذراع است بر دنیا نهاده شود، ه مانا دنیا ذوب شود از حرارت آن . و اگر قطـره اى از زقّوم و ضریع آن بچکد در آبهاى اهل دنیا، مى ( میرند اهل آن از گند آن 156 .(نعـوذ باللَّـه مـن غضب الرّحمن . پس، سالک الى اللَّه را لازم است که اوصاف خبیثه و اخـلاق سـیئه خـود را تبـدیل بـه اوصـاف کامله و فانى در بحر متلا طم بى پایان اوصاف کمالیه حـق، و ارض مظلمـه طبیعیـه شـیطانیه را تبدیل به ارض بیضاء مشرقه نماید، و اشْرَقَت اْلَارض بِنُورِ ربِها (157 (را در خـود دریابـد، و مقـام اسماء جمال و جلال ذات مقدس را در مملکت وجود خود متحقّق نماید؛ و در این مقام در ستر جمال و جلال واقع شود و تخلّق به اخلاق اللَّـه پیـدا کنـد و مقـابح تعینـات نفـسیه و ظلمـات وهمیه بکلى مستور گردد . و اگر بدین مقام متحقّق شد، مورد عنایات خاصـه حـق جـلّ جلالـه واقع گردد و بالطف خفى خاص خود از او دستگیرى فرماید و در تحت پرده کبریـاى خـود او را به طورى مستور گرد اند که جز خودش او را کسى نشناسد و او نیز جز حـق کـسى را نـشناسد : ( انَّ اولیائى تَحت قبابى لا یعرِفُهم غَیرى 158 .(و در کتاب مقـدس الهـى بـراى اهلـش اشـارات بسیار در این خصوص دارد؛ چنانچه فرماید : اللَّه ولى الَّذینَ آمنـوا یخْـرِجهم مـنَ الظُّلُمـات الـى النُّور(159 .(اهل معرفت و اصحاب سابقه حسنى مى دانند که جمیـع تعینـات خلقیـه و کثـرات عینیه ظلمات و نور مطلق حاصل نشود مگر به اسـقاط اضـافات و شکـستن تعینهـا کـه بتهـاى طریق سالک است . و چون ظلمات کثرات فعلیه و وصفیه مـضمحل و مـنطمس در عـین جمـع شد، ستر جمیع ع ورات گردیده و حضور مطلق و وصول تام تحقّق یافته، و مصلّى در ایـن مقـام چنانچه مستور به حق است، مصلّى به صلاة حق است . و شاید صلاة معراج ختم رسل صلّى اللَّه علیه و آله بدین طریق بوده در بعض مقامات و مدارج. و اللَّه العالم ...... الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357