Part08_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
10.11M
ورود امام حسین(ع) به سرزمین کربلا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
همنشینی با شاهان از زاهدی پرسیدند آمیزش با پادشاهان و وزیران چگونه است؟ گفت: کسی که با آنها آمیزش ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غفلت
غفلت قلب از خدا از بزرگترین عیبها و گناهان است هرچند این غفلت در لحظه ای اتفاق افتد، تا آنجا که صاحبدلان، غافل را در حال غفلت، از کفار میدانند. چنانکه عطار میگوید.
هر آنکو غافل از حق یک زمان است
در آن دم کافر است اما نهان است
اگر آن غافلی پیوسته بودی
در اسلام بر وی بسته بودی
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 سلسله جلسات #بصیرتی و #سیاسی با موضوع #تاریخ_انقلاب 11 🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت رو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاریخ انقلاب 12.MP3
9.67M
🔰 سلسله جلسات #بصیرتی و #سیاسی با موضوع #تاریخ_انقلاب 12
🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی
🎬 جلسه 2️⃣1️⃣
✳️ #فصل_دوم ، #دولت_هاشمی ( جلسه 3)
🎤 #استاد_عبادی از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب
🔵 نظر سفیر آلمان در مورد رضاشاه بزرگ!
🔰 ویپرت بلوشر سفیر آلمان، در کتاب خاطراتش مینویسد: رضا شاه کلا بیسواد است و بی فرهنگ. نه تنها با هیچ زبان خارجی آشنا نیست، بلکه حتی فارسی را هم به طرز عامیانه ای صحبت می کند، از همان نوع که در کوچه و خیابان می توان شنید و این خود علت آن است که او از هر معاشرتی خود را کنار می کشد. يك خصلت خوب دارد و نود و نه تا بد.
📚 منبع:کتاب سفرنامه بلوشر/نوشته ویپرت بلوشر(سفیر آلمان در ایران) /ترجمه کیکاووس جهانداری/صفحه273
📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
♻️ قابل توجه سلطنت طلبها!
💠 حتی محمد رضا شاه هم فهمیده بود که #اسرائیل یک خطر بالقوه برای مردم ایران و جهان حساب میشه، به طوری که در مصاحبه با اوریانا فلاچی میگه:
نمیتوانیم بپذیریم کشوری مثلا اسرائیل به زور اسلحه خاک دیگران را به خود منضم کند، ما نمیتوانیم این کار را بکنیم، زیرا اگر این اصل در مورد اعراب اجرا شود ممکن است یک روز در مورد ما به کار رود.
⚜️ پ.ن: هرچند شاه بعدها به خاطر فشار آمریکا و منافع شخصی موضع خودشو در قبال اسرائیل تغییر داد.
📚 منبع:کتاب مصاحبه های اوریانا فلاچی /نوشته اوریانا فلاچی/ترجمه پیروز ملکی/صفحه 17
📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 12 💠 جلسه 2️⃣1️⃣ ( ادامه بحث مهم مبانی حکومت لیبرال و مقایس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 13
💠 جلسه 3️⃣1️⃣ ( ادامه بحث مهم مبانی حکومت لیبرال و مقایسه آن با حکومت اسلامی ) 👉👉 بسیار مهم برای پاسخ به جریانات شبه روشنفکری 👉👉👉
💠 این جلسه مبانی عقل بسندگی، علم گرایی، مشروعیت آرای جامعه بحث شد
🎤 #استاد_احسان_عبادی
🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است
👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فتار كنيد». آن گاه از آنان رو برگرداند و همه را از نزد خود راند و فقط على (عليه السّلام) و عباس را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در بيست و پنج سال سكوت
توطئۀ سقيفه
پس از ارتحال رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) مطابق وصيت آن حضرت، اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به غسل و كفن و دفن پيغمبر مشغول شد. با انتشار خبر رحلت نبى اكرم (صلّى الله عليه وآله) سران انصار كه به مدينه بازگشته بودند، در سقيفۀ بنى ساعده گرد آمدند و پيرامون آيندۀ خلافت به بحث پرداختند. از سوى ديگر ابوبكر و عمر و ابو عبيدۀ جراح كه از مدتى پيش اتحادى را براى كسب قدرت پس از پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) تشكيل داده بودند، درصدد تحقق خواسته هاى خود برآمدند.
بنابراين هنوز پيكر مطهّر رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) دفن نشده بود كه خلافت آن حضرت سه مدّعى از سه طيف مسلمانان پيدا كرد.
اوّل: اميرالمؤمنين على (عليه السّلام) كه طبق دستور الهى و نص غدير و... از سوى پيغمبر به جانشينى خود معرّفى شده بود. در پذيرش و بيعت با آن حضرت، بنى هاشم و گروهى از برگزيدگان اصحاب نه تنها شك نداشتند، بلكه اصرار مى ورزيدند.
دوم: طيف انصار كه به لحاظ يارى كردن پيغمبر در مقاطع حساس دوران رسالتش، براى خود اين حق را قايل شدند كه جانشينى پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) بايد در ميان آنها باشد و به همين منظور «سعدبن عباده» رئيس خزرج و بزرگ انصار را در نظر داشتند.
سوم: طيف مهاجرين قريشى كه بسيارى از آنها على (عليه السّلام) را به سبب كشتن كسان مشرك خود در جنگها نمى پذيرفتند، و نيز گروهى از آنان به لحاظ باقى ماندن برخى خصلت هاى تعصبى قومى و قبيله اى نمى خواستند قدرت پس از پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) همچون گذشته در قوم او (بنى هاشم) استمرار يابد. با اين وجود، مهاجران به طور اعم با تصريحات پيغمبر نمى توانستند على (عليه السّلام) را كنار بزنند، مگر آن كه كسى از سابقين در اسلام را در موقعيتى مناسب در برابر على (عليه السّلام) مطرح كنند. اتحاد مثلث ابوبكر و عمر و ابو عبيدۀ جراح، در انتظار فرصت مناسب بودند تا خود يكى پس از ديگرى خلافت را به دست گيرند.
طيف انصار آغازگر بحث «تعيين خليفۀ پغمبر» شدند. آنها با بهره گيرى از اكثريت خود و ميزبانى ساير مسلمانان، در سقيفۀ بنى ساعده گرد آمدند و سعد بن عباده را كه بيمار بود براى اين امر با خود بردند. سعد در سخنرانى خود به يارى دادن پيغمبر و برترى انصار اشاره كرد و يادآور شد كه به واسطۀ جهاد انصار، دشمنان پيغمبر به زانو درآمدند و اعراب سركش مطيع فرمان آن حضرت شدند. آن گاه گفت: چارۀ كار (تعيين خليفه) را شما بايد بينديشيد، نه ديگران. انصار همگى در جواب گفتند: با نظر تو موافقيم و زمام امور را به تو خواهيم سپرد.
پس از گفت و گوهايى، سرانجام گفتند اگر مهاجران زير بار نرفتند و اظهار داشتند ما مهاجران، ياران نخستين پيغمبر و از قبيلۀ او هستيم، و خلافت بايد در بين ما باشد، چه بايد كرد؟ عده اى گفتند: در اين صورت مى گوييم بايد اميرى از ما و اميرى از شما انتخاب شود. سعد بن عباده گفت: اين اوّلين شكست شما خواهد بود.
در اين موقع يكى از انصار از قبيلۀ اوس به نام «معن بن عدى» كه با عمر رابطۀ نزديكى داشت، از اين كه امر خلافت به خزرج برسد، بيمناك شد و خود را به عمر رساند و او را از نظر انصار آگاه كرد.
از سوى ديگر ابوبكر روز وفات پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) در مدينه نبود و به خانه خود در «سُنْح» بيرون از شهر رفته بود. با انتشار خبر رحلت پيغمبر، عمر رحلت حضرت را انكار مى كرد و هر كس را كه از رحلت رسول خدا سخن مى گفت، تهديد به قتل مى كرد و مى گفت: «مردمى از منافقان مى پندارند كه رسول خدا از دنيا رفته است، چنين نيست. او نمرده، بلكه مانند موسى بن عمران كه چهل روز از چشم مردم غايب شده و سپس بازگشت، به نزد خداى خود رفته است. به خدا سوگند كه او باز مى گردد و دست و پاى آنان را كه گمان مى كنند او مرده است، قطع خواهد نمود...! »
يكى از اصحاب پيغمبر به نام ابنام مكتوم آيۀ قرآن را بر عمر خواند كه پيغمبر مانند پيامبران گذشته است. اگر او بميرد يا كشته شود، آيا به عقب بر مى گرديد و.... عباس عموى پيغمبر نيز رحلت ايشان را تأييد كرد، ولى عمر نپذيرفت و همچنان تهديد مى كرد و رحلت رسول خدا را انكار مى نمود تا ابوبكر از طريق عايشه يا «سالم بن عبيد» از رحلت حضرت آگاه شد و خود را به مدينه رساند. عمر چون ديد ابوبكر مى آيد ناگهان آرام گرفت و تنها با سخن او بود كه رحلت نبى اكرم (صلّى الله عليه وآله) را باور كرد!
به نقلى ابوبكر در حال خطاب كردن به مردم بود كه معن بن عدى نزد عمر آمد و اجتماع سقيفه را به او خبر داد.
به هر صورت عمر و ابوبكر به همراه ابو عبيدۀ جراح و معن بن عدى خود را به سقيفه رساندند و در بحث انصار وارد شدند. عمر پرسيد چرا اجتماع كرده ايد؟ يكى گفت: «مى خواهيم براى خود اميرى انتخاب كنيم ما دين پيغمبر را يارى كرده ايم و دشمنانش را سركوب نموده ايم و اينك كه او به جوار حق رفته است، بايد