eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ضرورت امام گزيني متن حديث ضرورة الائتمام بالإمام ۱- الصدوق عن محمّد بن موسي بن المتوكّل رضى الله عنه قال: حدّثنا عبدالله بن جعفر الحميرى قال: حدّثنا الحسن بن ظريف عن صالح بن أبى حمّاد عن محمّد بن إسماعيل عن أبى الحسن الرضا عليه السلام قال: من مات و ليس له إمام، مات ميتة جاهلية فقلت له: كلّ من مات و ليس له إمام مات ميتة جاهلية؟ قال: نعم، و الواقف كافر و الناصب مشرك. ۲- الصدوق عن أبى الحسن محمّد بن علىّ بن الشاه قال: حدّثنا أبوبكر بن محمّد بن عبدالله النيسابورى قال: حدّثنا أبوالقاسم عبدالله بن أحمد بن عامر الطائى بالبصرة قال: حدّثنا أبى فى سنة ستّين و مائتين قال: حدّثنى علىّ بن موسي الرضا عليه السلام سنة أربع و تسعين و مائة عن أبيه عن آبائه: قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله: مثل أهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلّف عنها زجّ به فى النار. ۳- الصدوق عن محمّد بن أحمد بن الحسين بن يوسف البغدادى قال: حدّثنى الحسين بن أحمد بن الفضل قال: حدّثنا بكر بن أحمد بن محمّد بن إبراهيم القصرى غلام الخليل المحلمى قال: حدّثنا الحسن بن علىّ بن محمّد بن علىّ بن موسي، عن علىّ بن موسي، عن أبيه موسي بن جعفر، عن أبيه جعفر بن محمّد، عن أبيه محمّد بن علىّ قال: أوصي النبىّ صلّي الله عليه و آله إلي علي و الحسن و الحسين عليهم السلام ثمّ قال: فى قول الله عزّوجلّ (يا أيّها الّذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم) قال: الأئمة من ولد عليّ و فاطمة إلي أن تقوم الساعة. ضرورت امام گزيني ۱- صدوق از محمد بن موسي بن متوكّل (رض) كه گفت: عبدالله بن جعفر حميري ما را به حديث گفت: حسن بن ظريف از صالح بن ابي حماد از محمد بن اسماعيل از ابوالحسن الرضا (ع) روايت نمود كه آن حضرت فرمود: هر كه بي امامي بميرد به مرگ جاهليت مرده است، به ايشان گفتم: هر كس بميرد و امامي نداشته باشد به مرگ جاهليت مرده است؟ فرمود: آري و آن كه [ بر امامي ] توقف كند كافر است و آن كه عَلَم مخالفت بر افرازد، مشرك۱. ۲- صدوق از ابوالحسن محمد بن علي بن شاه روايت كند كه ابوبكر بن محمد بن عبدالله نيشابوري ما را چنين حديث كرد كه ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن عامر طائي در بصره ما را به حديث گفت: پدرم در سال ۲۶۰ ما را حديث كرد و گفت: علي بن موسي الرضا (ع) در سال ۱۹۴ از پدرش از پدرانش مرا چنين حديث كرد كه رسول خدا (ص) فرمود: مثل اهل بيت من در ميان شما چون كشتي نوح است، هر كه آن را سوار شود نجات يابد، و هر كه از آن باز ماند در آتش افتد۲. ۳- صدوق از محمد بن احمد بن حسين بن يوسف بغدادي كه گفت: حسين بن احمد بن فضل مرا به حديث گفت: بكر بن احمد بن محمد بن ابراهيم قصري غلام خليل محلمي ما را چنين حديث كرد كه حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي، از علي بن موسي، از پدرش موسي بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد از پدرش محمد بن علي روايت كند كه فرمود: پيامبر (ص) به علي، حسن و حسين (ع) وصيت كرد ... آن گاه درباره اين سخن خداي عزّوجلّ كه (اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا اطاعت كنيد و از پيامبر و صاحبان امر اطاعت كنيد) ۳ فرمود: امامان، از فرزندان علي و فاطمه اند تا آن هنگام كه قيامت بر پا شود۴. منبع حديث ۱- كمال الدين ۶۶۸. ۲- عيون أخبار الرضا ۲/ ۲۷. ۳- نساء / ۵۹. ۴- عيون أخبار الرضا ۲/ ۱۳۱. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: شهادت حضرت رضا (علیه السلام) حضرت چنان در سختی و فشار قرار داشت که روز جمعه چون از نماز برمی گشت، در حالی که عرق کرده و غبار آلود بود، دست به دعا بر می‌داشت و می‌گفت: خدایا اگر گشایش من از آن چه در آن هستم به مرگ است همین ساعت در مرگ من شتاب کن! و همواره غمگین و ناراحت بود تا از دنیا رحلت نمود. [۱] در شب قبل از شهادت به دنبال هرثمه فرستاد و به او فرمود: آن چه می‌گویم بشنو و حفظ کن؛ هنگام بازگشت من به سوی خداوند فرا رسیده است و زمان آن است که به جّد و پدرانم ملحق شوم. این طغیانگر (مأمون) تصمیم گرفته است تا با انگور و انار مرا مسموم سازد، انگور را با نخ و سوزن مسموم کرده و انار را توسط غلامی که دستش مسموم است برایم دانه می‌کند، فردا مرا می‌خواند تا از آن بخورم و حکم و قضا انجام می‌پذیرد... [۲] در ادامه روایت آمده است که چون هرثمه بعد از شهادت حضرت، سخن امام رضا (علیه السلام) در مورد انگور و انار را به مأمون گفت، رنگ مأمون گاهی زرد، گاهی قرمز و گاهی سیاه می‌شد، تا این که بیهوش گردید و در حال بیهوشی با صدای بلند می‌گفت: وای بر مأمون از جانب خدا؛ وای بر او از پیامبر؛ وای بر او از علی بن ابی طالب، وای بر او از جانب فاطمه زهرا،... و چون به هوش آمد، به هرثمه گفت: به خدا سوگند که نه تو و نه هیچ کس در زمین و آسمان نزد من از رضا عزیزتر نیست، به خدا قسم اگر به من خبر رسد که از آن چه دیدی و شنیدی بازگو کرده ای، همان مرگ تو خواهد بود. و هرثمه قول داد که اگر چیزی را بازگو کند، خون او برای مأمون حلال باشد و مأمون از او در کتمان آن عهد و پیمان گرفت. [۱] حضرت رضا (علیه السلام) به اباصلت فرمود: به قبه هارون برو و از چهار جانب آن، مشتی خاک بیاور. وقتی اباصلت آورد، حضرت خاک پشت سر را بویید و به زمین ریخت و فرمود: مأمون می‌خواهد مرا این جا دفن کند ولی سنگ سخت بزرگی ظاهر می‌شود که اگر همه کلنگ‌های خراسان را بیاورند نمی توانند آن را جدا کنند، سپس خاکی را که مربوط به بالا سر و پایین پا بود بویید و همان سخن را فرمود، و چون خاکی را که طرف قبله (جلو هارون) بود بویید، فرمود: این جا برایم گودالی خواهند کَند... سپس فرمود: ای اباصلت! فردا من به نزد این فاجر می‌روم، اگر با سر برهنه بیرون آمدم با من سخن بگو که پاسخ می‌دهم ولی اگر با سر پوشیده بیرون آمدم، با من سخن مگو. اباصلت گوید: فردا حضرت لباس‌های خویش را پوشید و در محراب به انتظار نشست تا آن که غلام مأمون آمد و حضرت را خواست؛ امام حرکت کرد، من نیز رفتم، مقابل مأمون سبدی از انگور و دیگر میوه‌ها بود، در دست او نیز خوشه انگوری بود که مقداری از آن را خورده بود، همین که حضرت رضا (علیه السلام) را دید از جا برجست و حضرت را در آغوش گرفت میان دو چشم حضرت را بوسید و در جای خود نشاند، سپس آن خوشه انگور را به حضرت تعارف کرد و گفت: ای پسر رسول الله! من انگوری بهتر از این ندیدم. حضرت فرمود: چه بسا که انگور خوبی باشد از بهشت! مأمون گفت: از آن بخور. امام فرمود: مرا معذور دار. گفت: چاره ای نیست، چرا نمی خوری مگر مرا متهم می‌کنی و به من شک داری؟ حضرت آن خوشه را گرفت و سه دانه از آن میل نمود و بر زمین انداخت و برخاست. ---------- [۱]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۱۴. [۲]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۴۸. [۱]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۵۳. مأمون گفت: به کجا می‌روی؟ فرمود: آن جا که مرا فرستادی. آن گاه در حالی که سر حضرت پوشیده بود بیرون آمد و من با حضرت سخن نگفتم حضرت وارد خانه شد و در بستر خویش خوابید و دستور داد تا در خانه بسته شود. در را بستم و در حیاط خانه غمگین مانده بودم، ناگاه نوجوانی زیبا و مشکین موی دیدم که از همه به حضرت رضا (علیه السلام) شبیه تر بود، به طرف او رفتم و گفتم: از در بسته چگونه وارد شدی؟ فرمود: آن که مرا از مدینه در این هنگام به این جا آورد، همو مرا از در بسته وارد خانه کرد. عرض کردم شما کیستید؟ فرمود: منم حجت خدا بر تو ای اباصلت، منم محمد بن علی (امام جواد)، سپس به طرف پدر بزرگوارش رفت همین که حضرت رضا (علیه السلام) فرزندش را دید از جا برخاست، او را در آغوش گرفت و میان دو چشمش را بوسید و غرق در بوسه کرد با او سخنانی مخفیانه گفت (از اسرار امامت) که نفهمیدم... آن گاه روح مطهرش به رضوان پرواز کرد. حضرت جواد مشغول غسل پدر شد. خواستم کمک کنم، فرمود: با من هستند کسانی که کمک دهند، سپس فرمود: برو اندرون کفن و حنوط را بیاور، پدر را کفن کرد و بر او نماز خواند. سپس فرمود: تابوت را بیاور، عرض کردم: بروم نزد نجار تا تابوت درست کند؟ فرمود: به اندرون برو آن جا تابوتی هست! به اندرون رفتم تابوتی دیدم که قبل از این ندیده بودم، پدر را در تابوت نهاد و دو رکعت نماز خواند که ناگاه سقف شکافت و تابوت از سقف خارج شد! گفتم: ای پسر رسول الله، اکنون مأمون می‌آ
ید و رضا را از من می‌خواهد چه کنم؟ فرمود: ساکت باش برمی گردد، ای اباصلت هیچ پیامبری نیست که در مشرق بمیرد و وصی او در مغرب باشد مگر این که خداوند میان روح و جسم آن‌ها جمع می‌کند (یعنی حضرت را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برده اند) هنوز سخن حضرت تمام نشده بود که سقف دوباره شکافت و تابوت فرود آمد، حضرت جواد (علیه السلام) پدر را از تابوت در آورد و در بستر قرار داد گویا که هنوز غسل و کفن نشده است. سپس فرمود: ای اباصلت! برخیز و در را برای مأمون باز کن. در را باز کردم دیدم مأمون است با غلامان، آن ملعون (که شهادت حضرت برایش قطعی شده بود) با گریه در حالی که گریبان چاک داده بود و بر سر می‌زد، وارد شد و می‌گفت: ای سرور من، دل مرا با مصیبت خود به درد آوردی؛ و همان گونه شد که حضرت رضا (علیه السلام) خبر داده بود. [۱] تاریخ شهادت آن حضرت طبق روایات مشهورتر در ماه صفر سال ۲۰۳ هجری، در سن ۵۵ سالگی بوده است. ---------- [۱]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۴۴ ۲۴۵ بااختصار. 📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
صحیفه امام 24.mp3
10.39M
💠 سلسله جلسات 24 🔰 با موضوع بازخوانی (جلسه 24) ❌ پایان تدریس جلد دوازدهم ❌ 👈 در صورت خرابی فایل ، از لینک https://uupload.ir/view/صحیفه_امام_24_lf92.mp3/ دانلود نمائید . 🎤 با توضیحات ✅ انقلابی باید مبانی امام و رهبری را بداند تا هم بصیرتش بیشتر شود هم تحلیلهایش مبنایی شود ✅
✅ پاسخ به یک شبهه همیشگی 🔰 همواره ایام و شهادت حضرت فاطمه (س) که می شود این شایعه رواج می یابد که از زمان دولت شهادت حضرت فاطمه (س) وارد تقویم ها شد و قبل آن اصلا شیعه اعتقادی به شهادت ایشان نداشت !!! 1️⃣ در جواب باید بگوئیم اولا مسائل اعتقادی و تاریخی را با اسناد و مدارک تاریخی بررسی می کنند ، نه با تصمیم دولت ها و یا تقویم های دیواری! 2️⃣ ثانیا آن چیزی که در دولت خاتمی به تصویب رسید ، تعطیلی روز شهادت حضرت فاطمه (س) بوده که گویا درخواست آیت الله وحید خراسانی از ایشان بوده ، نه اینکه شهادت ایشان قبلا در تقویم نبوده یا اصلا اعتقادی به شهادت ایشان نداشتیم ! 3️⃣ ثالثا شهادت ایشان آن قدر سند و مدرک دارد که اصلا کسی بحثی روی آن ندارد ، در اینجا فقط برای نمونه عکسی از نسخه خطی و سپس تصحیح شده و چاپی کتاب التحریش متعلق به«ضرار بن عمرو الغطفانی» از متکلمان معتزلی و مشهور اهل‌ سقیفه در قرن دوم هجری قمری که باامام کاظم و امام رضا هم عصر بوده است خدمت شما ارائه می دهیم تا بدانید در قرن دوم هجری هم قضیه شهادت ایشان معروف و مشهور بود که خود علمای اهل سنت هم گفته اند که شیعه آن زمان این اعتقاد را داشته ! 🔰انقلابی باید قوی شود🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: شگفتی در عملیات کربلای چهار و پنج تعداد مجروحان زیاد بود و آن‌ها را به نقاهتگاهی که به همین منظور در استادیوم آزادی تهران تدارک دیده بودند، آوردند. ساعت ۱۲ شب، به بسیج خواهران محل اطلاع دادند که دویست کیلو هویج را باید آماده و آبگیری کنید. ما بلافاصله با خواهران تماس گرفتیم. آن‌ها به مسجد آمدند و در مدت ۲ ساعت، تمامی هویج‌ها را آب گرفتند. وقتی برادرها برای تحویل آن‌ها به مسجد آمدند، از سرعت عمل ما شگفت زده شدند. اعزام به جبهه درست یک هفته بعد از ازدواج با محسن به جبهه جنوب اعزام شدم. محسن به خط مقدم منتقل شد و من به بیمارستان پایگاه هوایی دزفول. خیلی خوشحال بودم که همسرم مانع حضورم در جبهه نمی شود. او هم از این بابت خیلی راضی بود. [۱] ---------- [۱]: راوی: همسر شهید محسن بلندیان 📚خاطراتی از حضور زنان در دفاع مقدس https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: ارواح حیات قوله علیه السلام: وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیَاةِ [۳] . یعنی: حمد خدا را که تمتّع و انتفاع داد ما را به ارواح الحیاة. ارواح را به لفظ جمع فرموده اند، به واسطه آن که هر فردی از ارواح متعدّده ای است نه روح واحد. ارواح پنجگانه انبیاء ---------- [۳]: ۲ - اصل: + و أثبت فینا جوارح الأعمال. در بعضی چون انبیاء و مرسلین ارواح خمسه است، أعنی: روح قدسی و روح ایمان و روح الشهوة و روح القوّة و روح البدن. روح قدسی آن روحی است که عالم اند به او حقایق امور ما کان و ما یکون را علی ما هی علیه. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: مساحت زمین پدرم به خط خودش نوشته: زمینی است، درختی بلند قامت دارد که ارتفاع آن برای ما نامعلوم است گنجشکی در نیمه روز که خورشید در اول درجه جدی بوده و در شهریست که عرض آن بیست و یک درجه است از سر همان درخت به سوی زمین به حرکت آمد و در یک نقطه ای از سایه ی آن درخت به زمین نشست. صاحب آن زمین از بیخ درخت را تا همان نقطه که گنجشک نشسته بود به زید و از همان نقطه تا کنار سایه به عمرو و از کنار سایه تا برابر با سایه ارتفاع درخت را به بکر فروخت و بالاخره نهایت مایملک خود را به عنوان فروش در اختیار نامبردگان گذارد. طولی نکشید درخت از ریشه کنده شد و مقدار سایه و محلی که گنجشک روی زمین قرار گرفته بود، نامعین گشت. اینک لازم است مساحتی را که نامبرده به خریداران فروخته تسلیم آنان نماییم. مهم آنست که می‌خواهیم طول درخت و سایه و فاصله بیخ درخت را تا نقطه ای که گنجشک در آن نشسته بود تعیین شود تنها رقمی که از این رویداد داریم آن است که گنجشک به اندازه پنج ذراع از سر درخت به زمین پرواز کرده و اینکه عدد ذراعهای هر یک از مقادیر مجهول، عدد صحیح بوده است. گذشته از این، نظر ما آنست که این مجهولات را بدون کمک گرفتن از قواعد مقرره در حساب از قبیل جبر و مقابله و خطایی و امثال اینها تعیین کنید اکنون راه حل چیست؟ تا این جا طرح مسئله به طوری که از خط پدرم بوده نقل کردم و تصور من این است پرسش را خود ایشان مطرح کرده باشد. اکنون پاسخ آن به طوری که به ذهن من می‌رسد این است: نظر به اینکه مسافت طیران گنجشک وتر قائمه ایست که مربع می‌شود یکی از آنها ۱۶ و دیگری ۹ و بالاخره یکی از دو ضلع محیط بقاعده چهار و دیگری سه است و سایه نیز ۴ است زیرا ارتفاع خورشید در آن وقت و در آن عرض ۴۵ بوده و باقی از تمام عرض است که ۶۹ باشد که هرگاه ۲۴ از آن کم شود که میل کلی است و در محل خود ثابت شده ظل ارتفاع ۴۵ می‌باشد و ناچار مساوی با شاخص است از این تحقیق بدست می‌آید حصه زید از آن زمین سه ذراع و سهم عمرو یک ذراع و سهمیه بکر چهار ذراع است. البته در برهانی که برای مساوات ظل با ارتفاع ۴۵ با شاخص ایراد کرده یک نوع سهل انگاری بکار رفته و ما در بخشی از تحقیقات خود بر رساله اسطرلاب به این موضوع اشاره کرده ایم. در عین حال نظر به اینکه تفاوت ناچیز است اشکالی ندارد و برای پاسخ این مسأله کافی است. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ‌ عَلَيْهِ‌ الرِّزْقُ‌، فَإِنَّهُ‌ أَخْلَقُ‌ لِلْغِنَى‌، وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ‌ الْحَظِّ‍‌ عَلَيْهِ‌. امام عليه السلام فرمود: با كسى كه روزى به او روى آورده شريك شويد كه براى بى‌نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره‌مندى مناسب‌تر است
شرح و تفسير با چنين كسى شريك شويد امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به يكى از طرق تحصيل غنا اشاره كرده مى‌فرمايد:«با كسى كه روزى به او روى آورده شريك شويد كه براى بى‌نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره‌مندى مناسب‌تر است»؛ (شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ‌ عَلَيْهِ‌ الرِّزْقُ‌، فَإِنَّهُ‌ أَخْلَقُ‌ لِلْغِنَى‌، وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ‌ الْحَظِّ‍‌ عَلَيْهِ‌) . بعضى از مفسران، اين كلام حكيمانه را بر حقيقت داشتن بخت و اقبال حمل كرده و گفته‌اند: چيز مرموزى به نام بخت و اقبال وجود دارد كه در بعضى هست و در برخى نيست. آنها كه داراى بخت خوب و شانس و طالع‌اند به هر كجا روى آورند با موفقيت روبرو مى‌شوند، درها به رويشان گشوده و گره‌ها باز مى‌شود و مشكلات حل مى‌گردد و موانع برطرف مى‌شود. گويى زندگى را نوعى بخت‌آزمايى پنداشته‌اند كه عده‌اى بدون هيچ دليل منطقى پيروزى‌هاى مهمى پيدا مى‌كنند و عده‌اى باز بدون هيچ دليلى محروم مى‌شوند. همان‌گونه كه در بعضى از شروح نهج البلاغه آمده كه بعضى گفته‌اند: بخت به منزلۀ مردى نابينا و گنگ و كر است كه در برابر او مقدارى جواهرات و سنگ‌ريزه باشد و او با هر دو دستش بى‌حساب آنها را به سوى حاضران پرت كند، گروهى بى‌دليل جواهرات را به چنگ مى‌آورند و گروه ديگرى سنگ‌ريزه‌ها را. در حالى كه اين سخن صحيح به نظر نمى‌رسد. درست است گاهى پاره‌اى از تصادف‌ها سبب پيشرفت بعضى از اشخاص نالايق و عقب‌ماندگى برخى از افراد لايق مى‌شود؛ ولى اينها را بايد استثنايى دانست. اساس پيشرفت بر تلاش و كار و مديريت و نظم و تدبير است. ممكن است بعضى عوامل موفقيت و پيروزى اشخاص بر ما روشن نباشد ولى به يقين آنها كه موفقيت بيشترى در امور اقتصادى، فرهنگى، سياسى و نظامى و مانند آن را پيدا مى‌كنند داراى امتيازاتى هستند كه ديگران ندارند؛ خواه اين امتيازات براى ما روشن شده باشد يا نه و اين‌كه امام عليه السلام مى‌فرمايد: با كسانى كه روزى به سوى آنها روى آورده شريك شويد، ممكن است اشاره به همين عوامل موفقيت و بهره‌گرفتن از مديريت و لياقت‌هاى آنها باشد و به اين ترتيب مسئلۀ اقبال و شانس از جنبۀ خرافى بيرون مى‌آيد و به صورت مستدل و منطقى خودنمايى خواهد كرد. مرحوم كمره‌اى در ادامۀ بحث منهاج البراعة در ذيل اين كلام حكيمانه، اين گفتار امام عليه السلام را اشاره به استفاده كردن از يك اصل اقتصادى مهم مى‌داند كه ممالك پيشرفته از آن بهره مى‌برند، وى مى‌گويد: آنها اساس كار اقتصادى خود را بر تأسيس شركت‌ها و تعاون در فعاليت‌هاى اقتصادى گذارده‌اند. سپس مى‌افزايد: يك دست به يقين كوتاه است و هر انسانى آمادگى براى بخشى از فعاليت‌هاى ثمربخش دارد؛ اما هنگامى كه گروهى دست به دست هم بدهند و استعدادها و تخصص‌هاى خود را بسيج كنند، عوامل تأثيرگذار بيشتر مى‌شود و سود بيشتر خواهند برد. ١ البته آنچه مرحوم كمره‌اى گفته صحيح است؛ ولى كلام امام عليه السلام ناظر به اصل شركت نيست، بلكه امام عليه السلام مى‌فرمايد: با آنهايى كه در زندگى اقتصادى خود موفقيت بيشترى پيدا كرده‌اند شركت كنيد و از عوامل موفقيت آنها بهره‌مند شويد. از آنچه گفته شد پاسخ بعضى از سخنان مرحوم «مغنيه» كه در شرح نهج‌البلاغه‌اش آورده روشن مى‌شود و نيازى به ذكر آن نيست. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم كه فرمود: «لا تُخالِطُوا وَ لا تُعامِلُوا إلّا مَنْ‌ نَشَأَ فِي الْخَيْرِ ؛دوستى و معامله نكنيد مگر با كسانى كه در خير و نيكى پرورش يافته‌اند».