فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🍀🏴🍀🏴🍀🏴
🌸سرود زیبای امام مهربان
#کلیپ 🎥
#امام_مهدی_عج
🏴🍀🏴🍀🏴🍀🏴
35.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان دو سبد میوه...
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱
مهدی یاوران عزیز این داستان زیبا درباره ی یکی از کارهای اشتباهی است که امام زمانمون رو خیلی ناراحت میکنه...
باهم ببینیم تا از این کار دوری کنیم.
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱
#داستان
#دروغگویی
#امام_صادق_علیه_السلام
یكتاپرستی یعنی چی؟ 1.mp3
13.14M
#صوت_کاربردی
#پرسش_های_آسمانی
🐞موضوع: یکتاپرستی یعنی چی؟🤔
👌پیشنهاد دانلود، فوق العاده شنیدنی☺️
هدایت شده از
یكتاپرستی یعنی چی؟ 1.mp3
13.14M
#صوت_کاربردی
#پرسش_های_آسمانی
🐞موضوع: یکتاپرستی یعنی چی؟🤔
👌پیشنهاد دانلود، فوق العاده شنیدنی☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانهای#جشن_فرشته_ها
🌸 مرجع تقلید
🎤#عمواخوان و گروه هنری
قصه علی بن مهزیار.mp3
16.37M
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🟢 ماجرای فوق العاده جذاب و شنیدنی دیدار علی بن مهزیار با امام زمان(عج)💚
🟣 امام زمان(عج) فرمودند: ای علی بن مهزیار چرا اینقدر دیر به دیدار ما آمدی؟!
خیلی وقت است منتظرت بودم🥺
#قصه_های_مهدوی
#قسمت_اول
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺
26.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بچه_های_بهشت
✅مدرسه بهشت
🌺کلاس : شما حدس بزنید
🔷🔸💠🔸🔷
هدایت شده از مشتاقان حضور
1_7578762454.mp3
9.67M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
@Fanous
بقیه الله سلام ✋🏻
لحظه هام با تو فرق داره ❤️
کربلایی محمد اسداللهی
#فلسطین 🕌✌️🏻
#طوفان_الاقصی 🇵🇸
#امام_زمان 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
🎥#موشن_گرافیک | زیبای «زینت آسمانی»
🍃🌹🍃
😍روایتی از نام گذاری حضرت زینب(س)
💐 ولادت حضرت زینب کبری (س) مبارک باد💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 آهنگ کودکانه عطر یاس
🎙 با صدای امیرحسین کاکازاده
🎼 ویژه #فاطمیه
#حضرت_زهرا
✍ داستان کوتاه عمر جاویدان
🌹 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
🌹 در زمان های قدیم ،
🌹 قومی نزد پیامبر خود آمدند و گفتند :
🌟 از خداوند بخواه تا مرگ را ،
🌟 از میان ما بردارد .
🌟 تا عمر جاودان داشته باشیم
🌹 پیامبر آنان دعا کرد
🌹 و خداوند نیز اجابت فرمود
🌹 و مرگ را از میان آنان برداشت .
🌹 سالها گذشت .
🌹 به تدریج جمعیت آنها زیاد شد ،
🌹 خانه ها دیگر ،
🌹 ظرفیت گنجایش افراد را نداشتند
🌹 بیشتر جمعیت ، پیران بودند
🌹 که توانایی کار کردن نداشتند .
🌹 کم کم کار به جایی رسید
🌹 که سرپرست یک خانواده ،
🌹 صبح زود از خانه بیرون می رفت
🌹 تا برای همسر و فرزندانش ،
🌹 پدر و مادرش ،
🌹 پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ،
🌹 و دیگر افراد تحت تکلفش ،
🌹 نان و غذا تهیه کند .
🌹 و به آنها رسیدگی نماید .
🌹 این مسئله موجب شد
🌹 تا افراد فعال و جوان ،
🌹 از کار و کسب و زندگی و تفریح ،
🌹 باز بماندند .
🌹 و همه دغدغه آنها ،
🌹 سیر کردن خانواده خود است .
🌹 به ناچار نزد پیامبر خود رفتند
🌹 و از او خواستند
🌹 تا آنها را به وضع سابقشان باز گرداند
🌹 و مرگ را ،
🌹 دوباره میان آنان برقرار کند .
🌹 پیامبر دعا کرد
🌹 و خداوند دعای او را اجابت فرمود
🌹 و مرگ و اجل را ،
🌹 در میان آنها برقرار نمود .
📚 بحارالانوار، ج ۶
#داستان_کوتاه #مرگ #عمر_جاویدان
👿 شعر چهره های شیطان 👿
🔥 شیطونه دشمنمه
🔥 خونش تو جهنمه
🔥 وارد میشه تو دلها
🔥 آروم آروم نم نمه
🔥 شیطون ذلیل و خاره
🔥 هزارتا چهره داره
🔥 گاه با ریش و گاه بی ریش
🔥 دنبال هر شکاره
🔥 گاهی مثل رفیقه
🔥 خطرناکتر از تیغه
🔥 سم و ناباب و گمراه
🔥 دنبال لاک جیغه
🔥 گاهی مثل باغبون
🔥 می کاره تو قلبامون
🔥 گلِ نفرت و کینه
🔥 هم انتقام و جنون
🔥 گاهی مثل معلم
🔥 یاد میده بدی ها رو
🔥 خباثت و زشتی و
🔥 جهل و پلیدی هارو
✍ شاعر : حامد طرفی
#شعر #شیطان #نمایش #نمایش_نامه
#طرح_درس #درس_نامه #درسنامه
🍎🍎🍎 داستان کودکانه 🍎🍎🍎
🍎 سفر فضایی و سیب جادویی 🍎
🍎🍎🍎 قسمت اول 🍎🍎🍎
🌹 در شبی زیبا و پر از ستاره ،
🌹 وقتی همه خواب بودند ؛
🌹 حضرت محمد صلی الله علیه وآله ،
🌹 مشغول عبادت و خواندن قرآن بودند
🌹 که ناگهان ،
🌹 نوری از آسمان به زمین فرود آمد .
🌹 خانه پیامبر ، پر از نور شده بود .
🌹 از دل همان نور ،
🌹 اسبی زیبا ، براق و نورانی ،
🌹 بیرون آمد .
🌹 فرشته ای روی آن نشسته بود .
🌹 که به احترام پیامبر ،
🌹 از اسب پیاده شد .
🌹 سپس به پیامبر سلام نمود .
🌹 پیامبر ، آن فرشته را شناختند
🌹 لبخندی زدند و گفتند :
🌸 جبرئیل تویی ؟!
🌸 چقدر دلم برایت تنگ شده بود
🌹 جبرئیل گفت :
🌷 بله سرورم ، منم همینطور
🌷 لطفا آماده شوید
🌷 تا به یک سفر فضایی برویم .
🌹 پیامبر فرمودند :
🌸 الآن ؟؟! این وقت شب ؟!!
🌸 سفر در فضا ؟! آخه با چی ؟!
🌹 جبرئیل دستش را ،
🌹 روی سر اسب کشید و گفت :
🌷 با این بُراق میریم
🌹 پیامبرخدا و جبرئیل ،
🌹 سوار اسب بُراق شدند .
🌹 و به سرعت نور ،
🌹 از مکه به فلسطین رفتند .
🌹 و از فلسطین ،
🌹 به طرف آسمان حرکت کردند .
🌹 بعدها نام این سفر را ،
🌹 معراج گذاشتند .
🌹 حضرت محمد ، در فضا و آسمانها ،
🌹 به دید و بازدید پرداختند .
🌹 با بچه ها فرشته ها نیز ،
🌹 خیلی مهربان بودند .
🌹 بعد از انجام ماموریتی که داشتند
🌹 و قبل از برگشتن به زمین ،
🌹 به سمت بچه فرشته ها آمدند .
🌹 هم با آنها صحبت کردند .
🌹 هم برایشان قصه گفتند
🌹 هم شعر خواندند
🌹 هم با آنها بازی کردند
🌹 و هم به آنها ، قرآن یاد داد .
✨ ادامه دارد ... ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فهم_قرآن
#فیل
💠💠💠💠💠💠💠
یک سوره⚘
یک مهارت⚘
🌹سوره فیل
🔰مهارت خوب دیدن
🔰مهارت تفکر در پدیده های خلقت
#حق_همیشه_پیروزه💫💫💫
💮💮💮💮💮💮💮
#خراسان_رضوی_گناباد
📚 داستان کوتاه عذرخواهی
🍎 در یک روز زیبا ،
🍎 بچه های امام کاظم علیه السلام ،
🍎 مشغول بازی و تفریح بودند .
🍎 یکی از بچه های همسایه ،
🍎 حرف زشتی
🍎 به یکی از فرزندان امام گفت .
🍎 ولی زود پشیمان شد
🍎 و از او عذرخواهی نمود .
🍎 امام ، با دیدن آنها ، لبخندی زدند
🍎 سپس آنها را احضار کردند
🍎 و به آنان گفت :
🕋 فرزندانم !
🕋 به شما وصیتی می کنم
🕋 که هر کس آن را به خاطر سپارد
🕋 هلاک نمی شود .
🍎 بچه ها ، با ذوق و اشتیاق گفتند :
🌷 بفرمائید پدر جان !
🌷 ما دوست داریم بشنویم .
🍎 امام کاظم فرمودند :
🕋 اگر کسی نزد شما آمد
🕋 و در گوش راستتان حرف زشتی گفت
🕋 و سپس در گوش چپتان ،
🕋 عذرخواهی کرد
🕋 و گفت : چیزی نگفته ،
🕋 عذر او را بپذیرید .
🍎 بچه ها ، بعد از سخن امام ،
🍎 نزد پسر همسایه رفتند
🍎 و به او گفتند که او را بخشیدند
🍎 سپس دوباره با او بازی کردند .
#داستان_کوتاه #عذرخواهی #بخشش
هدایت شده از مشتاقان حضور
#هیچ_کس_به_من_نگفت 😔
15 قسمت پانزدهم
😔هیچ کس به من نگفت:
که شما بعد از نماز، عاشقانه مینشینی و 📿تسبیحات مادرت زهرای اطهره را زمزمه میکنی و ایشان را به عنوان الگوی خویش، با افتخار انتخاب نموده ای.
😞من هم میگفتم اما نه مثل شما، من بی حضور قلب❤️ و با سرعت نور، بدون اینکه بفهمم الله اکبر چه معنایی یا الحمدلله چه اثراتی و سبحان الله چه برکاتی دارند، میگفتم تا گفته باشم😢.
حالا از شنیدن صدایم هنگام گفتن سبحان الله، چقدر شرمسار و خجلم😓.
✨به ما نگفتند که شما بدون اینکه بعد از نماز حرکتی کنید بسیار آرام و شمرده📿
34 بار الله اکبر میگوئید
که در و دیوار، هم صدا میشوند با شما در این ذکر شریف و 33 بار الحمدلله که تمام نعمتها که شما واسطهشان هستی از آنِ خداست و حمدش هم باید از آنِ او باشد و 33 بار سبحان الله که منزه و بیعیب بودن خدا را هیچ کس مثل شما باور ندارد.
☘ای کاش در نوجوانی میفهمیدم که چگونه ذکر میگویی و چه ذکری میگویی📿.
#ادامه_دارد
📒برگرفته از،کتاب هیچکس بمن نگفت
✍نویسنده : حسن_محمودی
🍎🍎🍎 داستان کودکانه 🍎🍎🍎
🍎 سفر فضایی و سیب جادویی 🍎
🍎🍎🍎 قسمت دوم 🍎🍎🍎
🌹 کار پیامبر در آسمان تمام شده بود .
🌹 زمانش رسیده که به زمین برگردند .
🌹 از همه فرشته ها خداحافظی کردند
🌹 و سوار بُراق شدند ،
🌹 که همان اسب سفید بود
🌹 قبل از حرکت ،
🌹 یکی از بچه فرشته ها ،
🌹 سیب قرمز رنگ و درخشان ،
🌹 که بسیار زیبا و خوش عطر و بو بود ،
🌹 به پیامبر هدیه داد .
🌹 پیامبر لبخندی زدند
🌹 و از آن فرشته کوچولو ، تشکر کردند .
🌹 و به سرعت به زمین برگشتند .
🌹 حضرت خدیجه ، همسر پیامبر ،
🌹 گوشه اتاق نشسته بود .
🌹 و منتظر آمدن شوهرش بود
🌹 که ناگهان نوری در آسمان پیدا شد .
🌹 آن نور ، از آسمان به زمین آمد .
🌹 حضرت خدیجه ، کمی ترسید ،
🌹 و از درون آن نور ، پیامبر بیرون آمدند
🌹 خدیجه از دیدن پیامبر ،
🌹 خیلی خوشحال و ذوق زده شد .
🌹 حضرت محمد ، با لبخند زیبایی ،
🌹 به خدیجه سلام کردند
🌹 و احوالش را پرسیدند
🌹 و آن سیب را ، به او دادند .
🌹 حضرت خدیجه ، آن سیب را ،
🌹 جلوی بینی خود گرفت و بو کرد .
🌹 چشمان خود را بست .
🌹 و از بوی خوش سیب ، لذت می برد .
🌹 و آرام گفت :
🍎 یا رسول خدا !
🍎 این سیب چه بوی خوبی دارد
🍎 از کجا آوردید ؟
🌹 پیامبر فرمودند :
🌸 این سیب را از بهشت برایت آوردم
🌹 حضرت خدیجه با خوشحالی ،
🌹 سیب را خورد .
🌹 بعد از خوردن سیب ،
🌹 احساس کرد که شکمش ،
🌹 دارد تکان می خورد .
🌹 آخر شب ، صدایی از شکمش بیرون آمد :
💞 سلام مامان
🌹 حضرت خدیجه کمی ترسید .
🌹 دوباره آن صدا گفت :
💞 نترس مامان ! من دخترتم
✨ ادامه دارد ... ✨
#حضرت_فاطمه #حضرت_زهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آموزش پیوستن به نماز جماعت در قالب طنز از مرحوم حجت الاسلام راستگو
🍎🍎🍎 داستان کودکانه 🍎🍎🍎
🍎 سفر فضایی و سیب جادویی 🍎
🍎🍎🍎 قسمت سوم 🍎🍎🍎
🌹 حضرت خدیجه فهمید
🌹 که یک بچه ، در شکم دارد
🌹 به خاطر همین ،
🌹 خیلی خیلی خوشحال شد .
🌹 حضرت زهرا ، تا روزی که به دنیا آمد
🌹 با مادرش خدیجه ، حرف می زد .
🌹 شده بود مونس و همدم مادرش .
🌹 بعد از مدتی ،
🌹 حضرت زهرا به دنیا آمد .
🌹 و صدای زیبایش ، از خانه بلند شد .
🌹 حضرت محمد و خدیجه ،
🌹 خیلی خوشحال شدند .
🌹 حضرت محمد ، به دستور خدا ،
🌹 نام دخترش را ، فاطمه گذاشت .
🌹 فاطمه یعنی : جدا شده از آتش و بدیها .
🌹 خداوند مهربان ،
🌹 تا آن روز و بعد از آن ،
🌹 چنین دختر پاک و درستکاری را ،
🌹 به هیچکس هدیه نداده بود .
🌹 روزی که حضرت فاطمه زهرا ،
🌹 به دنیا آمدند .
🌹 فرشته های آسمان نیز ،
🌹 برای دیدنش به زمین می آمدند .
🌹 و با او صحبت می کردند ؛
🌹 و از بازی کردن با او ، لذت می بردند .
🌹 اما دشمنان پیامبر ،
🌹 که دلشان سیاه و تیره بود .
🌹 و برای شیطان کار می کردند
🌹 با شنیدن خبر تولد حضرت فاطمه ،
🌹 شروع به مسخره کردن پیامبر کردند .
🌹 و با حرفهای زشت ،
🌹 ایشان را ، آزار می دادند .
🌹 همیشه می گفتند :
🔥 تو ابتر هستی .
🔥 تو پسری نداری که راهتو ادامه بده
🔥 پسری نداری که جانشین تو بشه .
🔥 هیچ کسی رو نداری که بعد از تو ،
🔥 مردم رو به دین اسلام دعوت کنه .
✨ ادامه دارد ... ✨